eitaa logo
مسابقه معراج السعاده 🇮🇷
2.3هزار دنبال‌کننده
970 عکس
251 ویدیو
1 فایل
🌺 مسابقه از شرحی ساده وکاربردی بر 📚 کتاب معراج السعاده ✍اثر فاخر مرحوم ملا احمد نراقی ارتباط و پرسش و پاسخ : @yekta786
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم 🔶🔶فصل هشتم:مشتبه شدن صفات رذیله به صفات حسنه چهار صفت ذکر شد برای چهار قوه حکمت برای عقل عفت برای شهوت شجاعت برای غضب وعدالت برای وهم هرکدام ازین صفات ممکن است درون ما ظهور پیدا کنند ؛اما ما نباید فکر کنیم که اینها به حد کمال رسیده اند . شاید یکوقتی آدم فکر کند که این صفات بطور کامل در وجودش ظهور پیدا کرده اندولی در واقع آدم بصورت کاذب به آنهانگاه می کند. درهر مرحله ای که آدم قرار می گیرد باید توجه داشته باشد که این صفات هنوز کامل نشده اند مگر در حالتهای خاص وشاید برای افراد خاص اتفاق بیفتد . باید همیشه درپی این باشیم که نقایص این صفات را در درون خودمان ببینیم وبرطرف کنیم. البته تا اینجا بصورت کلی مطرح شده است .بعدها آن صفات رذیله ای که مربوط به این صفات هستند بررسی خواهدشدو باید دنبال آنها دروجود خودمان بگردیم وبرطرفشان کنیم. وماباید دایم بدانیم که دراین صفات فقیر هستیم یعنی اینها هنوز آن طور که باید دروجود ما شکوفانشده اند. این حالت کاذب در درون ما به وجود می آید که فکرمی کنیم مادیگر به این صفات آغشته شده ایم ودیگر دنبال زوایای مخفی درونی آنها نمی گردیم و نمیفهمیم که چه چیزهایی هست که ماازآن بیخبریم. پس همیشه باید یک حالت فقر برای مااحساس بشود . البته بعدها می فهمیم که مادرتمام ظهوراتی که بروز می دهیم کاملا فقیر هستیم . کتاب اخلاق پایه ی معرفت است.آدم اولش که شروع می کند به خواندن این کتاب ،فکر می کند یک چیزهایی کسب کرده واین طبیعی است وباید اینجور باشد ؛بایداحساس دارایی کند وبعد کم کم به نقاط ضعفش پی ببرد . بعدها درمعرفت متوجه می شویم که اینها هیچکدام دارایی نیستند ومتعلق به کس دیگری هستند . الان مادر کتاب اخلاق داریم ،دارایی کسب می کنیم یعنی درواقع به نوعی داریم بت هایی برای خودمان درست می کنیم وباید هم همینکاررابکنیم. دراین مسیر آدم آغشته می شود به چیزهایی که مدنظر خداوند است وبعد باید ازاین آغشتگی دربیاید واین در کسب معرفت برای آدم حاصل می شود. پس بنابراین فصل هشتم را اینطور درنظربگیریم که آن چیزهایی که دروجودمان جاری شده ؛هنوز کامل نیست وماهنوزبه آن آغشته نشده ایم . فصل بعدی درمورد بیان محافظت از اخلاق حمیده است. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶فصل اول:محافظت از اخلاق حمیده می دانیم که طبیعت ،اول قوه ی شهویه رابه ظهور می رساند وبعدازآن غضبیه وبعدازآن قوه ی عقل وتمیز. پس باید به این ترتیب عمل کرد:ابتدادرتهذیب قوه ی شهویه سعی نموده وصفت عفت راکه ازفضایل این قوه است ،کسب نماییم. بعداز آن به قوه ی غضبیه پرداخته وملکه ی شجاعت راکه ازکمالات این قوه است تحصیل کرده وسپس درتکمیل قوه ی عاقله ،اجتهاد نموده وفضیلت حکمت را به دست آوریم. شرح:از ابتدایی که آدم وارد نشئه ی دنیامی شود ،اولین قوه ای که دریک کودک تجلی پیدامی کند،قوه ی شهویه است که هرچیزی که دم دستش است می خواهد بخورد واین سیر طبیعی آدم است. بعدغضبیه وبعد عقل ظهور پیدامی کند. حالا اگر بخواهیم تزکیه نفس داشته باشیم،به همان ترتیب که قوا ظهور پیداکرده؛به همان ترتیب هم باید آن راتزکیه کنیم . اگر آدم ترتیبش رانداندممکن است از عاقله شروع کند،بعد یک جابه یک نقطه ی کوری برمی خورد که باعث می شود آدم راتنزل بدهد. واکثراهم این را نمی دانستیم.واین باعث ضررهای بسیاری برای ماشده است. خیلیها بودند که چون ترتیب رارعایت نکردند ،سقوط کردند.مثل برصیصای عابد. اگر دردرون خودمان هم بگردیم ،می بینیم که چنین حالتی داشته ایم ،چون ابتدافکر می کردیم هرچقدرمی توانیم باید عقل خودمان رابارور کنیم واز شهوت وغضب غافل بودیم . اینست که این ترتیب باید همیشه در ذهنمان باشد وبه ترتیب انجام بگیرد تا پایه ی محکمی برای آنچه می خواهد بناشود ،قرارداده شود. تزکیه ی نفس،مثل درمان جسم است که درین عالم است. وقتی آدم می خواهد جسم سالمی داشته باشد باید دنبال این باشد که اگرمریضی هست ،آن مریضی راشناسایی کند وبعد درمان کند وداروهای مخصوص خودش را مصرف کند تاازآن مریضی دربیاید. روند علم اخلاق هم به همین صورت است. اول ببینیم چه چه بیماریهایی در روحمان داریم وچه رذایلی دروجود مانهفته است ؛آنهاراشناسایی کنیم وبعد طبق آن چیزی که برای هرکدام گفته شده ،آنهارابرطرف کنیم . مقدمات تزکیه ی نفس درپنج مرحله گفته شده است. خلاصه ی کتاب مقدمات تزکیه ی نفس:۱-اجتناب ازبدی وبدان وهم صحبت نشدن ،هم نشین نشدن وگوش ندادن به صحبت های بد . شرح:اگر آدم بخواهد تزکیه ی نفس خوبی داشته باشد باید از کسانی که درمسیر درست نیستند ،اجتناب کند تااینکه آرامشی به وجود بیاید وبتواتد راحت تر مسیرراطی کند. شاید بعضی هابگویند:خب آنهاهم می خواهند درمسیرخوب باشند وماآنهارا باخود هم مسیر می کنیم ،این خوب است ولی وقتی آدم خودش هنوز نتوانسته ؛مسیرش را شناسایی کندودر آن مسیر قرار بگیرد؛اگر باچنین افرادی همراه شود ؛به انحراف کشیده می شود ودرآن مسیر قرار نمی گیردپس درابتدای مسیر ازاین افراد دوری می کند. آنکه می گوییم بد است نه اینکه حتما آدم های کافری باشند ؛که آنها حسابشان جداست. منظور کسانی هستند که در این مسیر نیستند،باید از آنها فاصله بگیردتا آن مسیری که برای خودش درنظر گرفته ،محقق بشود . شاید فکر کنند این خودخواهیست یا کار درستی نیست ولی آدم می داند اگر همه ی کارهایش براساس فرمان الهی باشد،نتیجه می دهدواگر بخواهد دیگران راباخودش همراه کند ،آن بازیگریست ودر پیچ وخم این مسیر گیر می کند. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم شرح معراج السعاده 🔶🔶۲-همیشه مواظب اعمالی باشد که که ازآثارصفات حسنه است. شرح:علومی که برای آدم حاصل شده ،آدم باید مواظب باشد که آسیبی به آن نرسد. آدم باید به عبادتهای گوناگونی که برایش تعیین شده اهمیت بدهد. باید به عباداتمان توجه داشته باشیم و حساب وکتاب آنهارا داشته باشیم که اگر نماز واجب یاامرواجب ومستحبی از آدم فوت شد ؛احساس مسئولیت کند وبرای آن ناراحت باشد که چرا این عبادات از اوجداشده است. خلاصه ی کتاب ۳-کارهاباتفکر انجام شودوپیوسته مراقب احوال واعمال خود بودن. شرح:کارهایی که همیشه انجام می دهدبافکر باشد.یکی از راه هایی که آدم می تواندآن بند رادروجود خودش پیاده کند سوال از خوداست.واین خیلی مهم است. یعنی آدم از اعمالش مراقبت کند واز خودش درمورد اعمال ونیاتش بپرسد وتاوقتی که این سوال ازخودبرایش بوجود نیامده هنوز درمسیر قرارنگرفته است. سوال از خود مهمترین بنداست چه دراخلاق چه درمعرفت ؛این بایدهمیشه برای آدم محقق باشد.اگراینطورنباشد ؛آدم بداندکه یک اشکالی درکارش است. یک حجابی وجود دارد که اجازه نمی دهد آدم ورود به درون خودش داشته باشد. آدم باید حواسش باشد دائم این سوال راازخودش داشته باشد . حالا سوال چه جوری است؟ همین که آدم از کارهایی که انجام می دهدسوال می کند که اصلا این کارهارابرای چه انجام می دهدبنابرچه فرمانی انجام می دهدوهدفش ازین کارهاچیست؟ این سوالهاراباید مطرح کند دردرون خودش ؛تاوجودش زلال شود. و مطمین شوداین کارهایی که انجام می دهد براساس وهم وخیال یامراتب گوناگون نباشد. شاید درابتدا سخت باشد که آدم از خودش سوال کند چون آدم همیشه دوست دارد ازدیگران سوال کندوآنهاپاسخگوباشندولی باید بدانیم که ماباید ازخودمان سوال کنیم وخودمان هم پاسخگوی خوبی باشیم؛وقتی که پاسخگوی خوبی باشیم ؛کارها وسیرمان هم بدون عیب وایراد انجام می گیردواین خیلی مهم است.وشاید آدم زمانی به این سوال برسد که بپرسد:سوال کننده کیست وجواب دهنده کیست؟ آدم ازهمان ابتداشروع کند ازاعمال خودش واز احوالی که برایش جاری می شود،بپرسد وخداوند کم کم مسیررابرایش باز می کند.چون تا آدم شروع نکرده باشد این مسیر برایش باز نمی شودواگر از همان ابتداشروع کند به سوال از اعمال خودش ؛مطمیناسوالات بعدی هم برای آدم بازخواهدشد. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶۴-احتراز کند از آنچه باعث تحریک قوه ی شهویه وغضبیه می شود.(چشم وگوش ودل) شرح:باید از کارهایی که سبب تحریک قوه ی غضبیه وشهویه می شود،دوری کرد. سوال:چه کسی این دوقوه راتحریک می کند؟ توجه به این نکته خیلی مهم است.که قوه ی وهم است که اینکارهارا می کند. بنابراین باید توجه داشته باشیم که قوه ی وهم از عدالت خارج نشود. ۵-فریب نفس رانخوردواعمال خودرا حمل بر صحت نکند.ودائم در جستجوی معایب خود باشد. شرح:بند پنجم در واقع ادامه ی بند سوم است.که می گوید دایم باید از خودش سوال داشته باشدودنبال این نباشد که اعمالی که انجام می دهد درست است . وحتی درمراحل بعدی هم اگر اعمالش درست بود وایرادی نداشت ،باز نباید به خودش نسبت دهد. بامعرفت ؛جداشدن ها اتفاق میفتد. دراخلاق جذب شدن هست ودایم ماداریم آغشته می شویم ولی در معرفت جداشدن هست. کسی که در این سیر قرار گرفته باید بداند که در اخلاق ؛فقط دارد جذب می کند. یعنی الان که اخلاق می خوانیم ،برای قوا ومراتبمان ،چه بصورت معارف یا عمل یا ظهورات مختلف جذب اتفاق میفتد .ولی درمعرفت جداشدن هست البته در این جداشدن ؛این علوم از آدم جدانمیشود.و درواقع وابستگیهاست که جدامیشود وآدم متوجه می شود که اینها متعلق به خودش نیست.و مرتبه ای برای خودش درنظر نمیگیرد.این یعنی از خود درآمدن.این کسب معارف است وبعد اعمال به نحو عالی تری انجام می گیرد.ولی هیچکدام متعلق به خود آدم نیست. یعنی آدم هرعملی که انجام می دهدبداند که این ظهوری از ظهورات خداونداست وظهور اسماء است که در وجود آدم تجلی پیدامی کند.این راباید آدم همیشه درنظر داشته باشد . این کتاب که می خواندواخلاقی که کسب می کنددراین مرحله ،آغشتگیست ودرمرحله ی معرفت،جداشدن از این آغشتگیهاست. این راباید درنظر داشته باشیم واین یک کلید خیلی مهم است که مسیر را برایمان آسان تر می کند. البته در ابتدای مسیر ؛چون آدم نمیداند چطور باید حرکت کند برایش خیلی سخت است.یعنی چون برایش مشخص نیست که حرکت دراخلاق وحرکت در معرفت ،به چه صورت است برایش مبهم وسخت است. وسالها طول می کشد تا این برای آدم مشخص شود. مثل سوالهای کنکوراست که بدون کلیدحل مسئله،ممکن است تمرینهای زیادی حل کند ولی به نتیجه نرسد ولی با یک کلید کارش راحت می شود. اینجا هم بااین کلید ،مسیر راحت تر وهموارتر شده وسریعتر طی می شود. دراین سیر ،این مهمترین کلید است وباید دائم به آن توجه داشت. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶فصل سوم:تشخیص امراض نفسانی قوای انسانیه که اخلاق وصفات متعلق به آنهاست؛سه نوع است:۱-قوه ی تمیزوادراک ۲-قوه ی غضب که آن راقوه ی دفع می گویند. ۳-قوه ی شهویه که آن راقوه ی جذب می نامند. انحراف این قوا:۱-انحراف درکمیت ۲-انحراف درکیفیت بعد به افراط وتفریط اینهاباید توجه داشته باشیم. کلابرای نفس یک حالت افراط وتفریط وپستی وردائت کیفیت داریم. خلاصه ی کتاب اسباب امراض نفسانی :اسباب امراض نفسانی وانحراف اخلاق از حد اعتدال برسه قسم است. شرح:در وجود آدم سه جور انحراف به وجود می آید در سه حالت وباعث می شود که ادم دراین مسیر قرار نگیرد. خلاصه ی کتاب ۱-نفسانی:آن است که درابتدای فطرت برای آدم حاصل باشد مانند آنکه قوه ی ادراک او ضعیف باشد یادر او قوه ی شهوت اصلا نباشد. شرح:بعضی افراد چنین حالتی دارند واین یک نقص است که بنابر مصلحت خداوند تبارک وتعالی برای آدم به وجود آمده است. خلاصه ی کتاب ۲-خارجی:آنست که به سبب عوارض خارجیه حاصل شده است. مثل اینکه بابدان نشسته وحکایات ایشان راشنیده ومیل وشوق به آنهانموده وپیروی ومتابعت کرده ومرتکب اعمال زشت گردیده تا آنکه ملکه شده است. شرح: همین که انسان باافراد بد بنشیند وکنارآنهاباشد؛خلق وخوی آنها دروجودش تجلی پیدامی کند واین مرضیست که باعثش خود آدم است. خلاصه ی کتاب ۳-جسمی:آنست که به سبب ناخوشی ومرض دربدن ،صفات بد حاصل شده است ؛مثلا بعضی از امراض آدمی راکج خلق می کند با ضعف وفتور در قوه ی شهویه پیدا می شود. شرح:مسبب این حالت هم خود آدم است . خلاصه ی کتاب راه معالجه ی امراض نفسانی:طریق معالجه در کلیه ی امراض نفسانی آنست که بعدازآن که سبب آن راشناخت اگر سبب؛مرض جسمانی باشد ؛سعی در معالجه ی بدن نمایدوآن مرض را ازبدن دفع کند وچنانچه سبب مرض ،خارجی یانفسانی باشد طریق معالجه ی کلی آن ،مثل معالجات امراض جسمانی باشد. جسمانیه:ابتدامرض تشخیص داده می شودسپس باپرهیز واستفاده از دارو انسان بهبود می یابد. نفسانیه:بعد از آنکه ادمی انحراف اخلاق خودرا بیرون از حد اعتدال یافت وصفت بدی در خود دید؛باید ابتدا افعالی که ضدآنست واز آثار صفت حمیده است ،مرتکب شود ومواظبت آن افعال نماید. شرح :(مهم)هرصفت بدی که در وجود آدم هست باید سعی کند مخالف آن را انجام دهدتا آن صفت بدی که حاصل شده،کم کم از وجود آدم خارج شود. مثال:آدم بخیل ،بیش از حد متعارف ،بخشش کند تااینکه آن صفت در وجودش از بین برود. افراد گوناگونی این کار راانجام داده اندواین صفت از وجودشان خارج شده واین می تواند به شکل مالی یااخلاقی باشد. بعدها بیشتر توضیح داده خواهد شد واین جا فقط بصورت کلی بود. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶باب چهارم:اخلاق وشرافت فضایل اخلاقی وکیفیت اکتساب آنهاوشرح مفاسداخلاقی ومعالجه ی آنها. مقام اول:دربیان آنچه متعلق به قوه ی عامله است که عبارت است از عدالت. شرح:اینجا عدالت از دید ظاهرنگاه شده باید آدم بررسی کند بعد ببیند درون خودش چگونه می تواند این راحاصل کند. عدالت در مقام اول است وچهاربند دارد. ۱-ملکه ی عدالت ۲-اقسام عدالت ودرجات عدول ۳-عدالت سرمنشاکمال وسعادت ۴-اتصاف مصلح به عدالت ملکه ی عدالت:اشرف فضایل واشرف کمالات است زیرا آن مستلزم جمیع صفات کمالیه است بلکه عین آنهاست جور:مستلزم جمیع رذایل بلکه خودآنهاست. حال آنکه می دانیم عدالت ملکه ایست حاصل در نفس انسان که به سبب آن قادر می شودبر تعدیل جمیع صفات وافعال ونگه داشتن دروسط ورفع مخالفت ونزاع فیمابین قوای مخالف انسانیه به نحوی که اتحاد ومناسبت ویگانگی والفت میان همه حاصل شود.پس جمیع اخلاق فاضله وصفات کامله مترتب برعدالت می شوند. پس آن میزان عدل است درجمیع چیزهاومتکفل بیان جمیع مراتب حکمت عملیه است. پس عادل واقعی واجب است ،حکیمی باشد دانابه قواعد شریعت الهیه وعالم به نوامیس نبویه . شرح:ملکه ی عدالت درجامعه:قوه ی مجریه است که مسئول اجرای عدالت درجامعه است.باید اسبابش برای قوه ی مجریه حاصل شده باشد تاعدالت درجامعه جاری بشود. حالا با نگاهی در درون باید ببینیم که آیا ماتوانسته ایم عدالت را دروجودمان جاری کنیم. قوه ی وهم اگر بخواهد عدالت در بین قوای دیگر اجرا کند،مستلزم اینست که یک سکوتی برایش حاصل شود.یعنی قوه ی شهوت وغضب وعقل باید به سکوت رسیده باشند تا عدالت اجرا شود یعنی هرکدام به آن عملی مشغول باشند که برای آن آفریده شده اند. قوه ی وهم که عامله یعنی عمل کننده است ؛فرمان میگیرد وطبق فرمان؛تحریکات لازم را در درون آدم بوجود می آورد . قوه ی وهم به خودی خود نمی تواند کاری انجام دهد یا اصلا وجود داشته باشد؛باید حتما قوای دیگرباشند تااو بتواند عملکرد خودش راداشته باشد .پس بنابراین باید توجه به قوای دیگر شود ،بعد ببینید تحریک کننده ی این قوا چه کسانی هستند؛خب وقتی آدم به سکوت نرسیده باشد دیدن این برایش میسر نخواهد بود.باید سکوت حاصل شود تااینکه آن ازبالا دیده شودکه قوه ی عقل این کار رامی کند ؛یعنی می تواند ببیندوعملکرد قوه ی وهم را عقل می تواند تشخیص دهد. اگر قوه ی عقل حاکمیت خوبی نداشته باشد ؛قوه ی وهم هرکاری بکند آدم متوجه نمی شود که چه چیزی یا چه کسی آدم راتحریک می کند که کاری انجام دهد.بنابراین همه ی اینها به هم وابسته هستند.ولی باید بدانیم تک تک اینها باید به سکوت برسند واین در ابتدا امکان پذیر نیست. در ابتدا که آدم کتاب را می خواند وتوجه می کند می بیند تک تک اینها مشخص نیست وقتی تمام رذایل این قوا شناخته شد وبرطرف شد وآدم به یک حالت آرامشی رسید ؛این راتشخیص می دهد . وباید بتواند تک تک تشخیص بدهد که هرعمل یاهر رذیله از کدام قوه است. اینکه می گوییم تک تک قوا را جلو خودمان بگذاریم وبا آنهاصحبت کنیم ؛چه زمانی میسر می شود؟وقتی آدم به یک آرامشی رسیده باشد . درابتدا بصورت تقلیدی این کار راانجام می دهد.یعنی به آدم می گویند با قوایت این جور حرف بزن ،متوجه می شود که چه می کند ولی وقتی به سکوت رسید ،می تواند بفهمد صحبتی که می شود از چه مرتبه ایست وچه کسی صحبت می کند وشنونده کیست؟ بعدها این هارا متوجه می شویم. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶اقسام عدالت ودرجات عدول:عدالت اکبر،عدالت اوسط،عدالت اصغر ۱-عادل اکبر:آن شریعت الهیه است که ازجانب حق سبحانه وتعالی صادرشده که محافظت ومساوات میان بندگان رانماید. ۲-عادل اوسط:آن سلطان عادل است که تابع شریعت مصطفویه بوده باشد وآن خلیفه ملت وجانشین شریعت است . ۳-عادل اصغر:آن طلاونقره است که محافظت مساوات درمعاملات رامی نماید. شرح:درعالم سه عادل وجود دارد،یعنی خداوند تبارک وتعالی اینهارادرعالم قرارداده ومردم برطبق اینها حرکت می کنند وباید عمل داشته باشند . حالا این در درون چطوراست؟عادل اکبر یعنی آنجایی که ظهوراسماءدروجود آدم ظاهر می شودیعنی اگر اسماءدر درون آدم ظاهر شد،آن عادل اکبراست. واین بهترین اتفاقیست که برای مامیفتد. در ابتداکه درمسیر قرار میگیریم عادل اصغر صورت میگیرد یعنی همان طلاونقره ی در عالم بیرون؛شهوت وغضب ووهم ماست که اول باید به سکوت برسد تاعدالت درآنجاجاری بشود . بعد آن عادل اوسط است که اگر عقل ،طبق آنچه به اوازبالا فرمان داده می شود عمل کند،عادل اوسط می شود.وبعدازآن وقتی ظهور اسماءصورت می گیرد ،عادل اکبراست. درکتاب فقط به شکل ظاهری آن توجه شده وعلتش بعدها برای آدم روشن می شود که این به کدام قوابرمی گردد. وقتی آدم می خواهدبه سمتی حرکت کند باید از کم شروع کندو دراینجا کم،عادل اصغریعنی همان قوه ی شهوت وغضب ووهم است.اول اینها بایدبه سکوت برسند وعملکردشان باید براساس فرامینی باشد که ازقوه ی عقل می گیرند.واگر اینگونه بودند به سکوت می رسند. قوه ی عقل ،اگربه فرامینی که ازبالا به اومی رسد عمل کند به عدالت می رسد وحالت خیلی خوبی برای آدم پیدامی شودواین شرایط خوب ؛باعث به ظهور رسیدن اسماءمی شود. البته در تمام این مسیر،اسماءظهوردارند ولی فهمش برای مامشکل است.وآدم بااین کارهایی که انجام می دهدکم کم ظهور اسماءبرایش مشخص می شود. خلاصه ی کتاب ضدعادل،جابراست ۱-جابراعظم (همانگونه که اینهادر بیرون وجود دارند در درون ماهم هستند.) ۲-جابراصغر:آن کسیست که به حکم درهم ودینار نایستد واورا دزد وخائن گویند. شرح:نگاه می کنیم می بینیم دراین عالم اگر کسی بخواهدبراساس آنچه که درعالم جاری شده است حرکت نکند مجبوراست که دزدی کند.در درون ماهم همین است. اگر شهوت وغضب ووهم خلاف آن کاری که برایشان مقررشده،کاری انجام دهند،خیانت کرده اند.چرا؟ چون آنهاخلق شده اند که فرمان مراتب بالاتر راانجام دهند.وقتی آن فرمان رااجرانکنندیک نوع خیانت است که دروجود آدم اتفاق میفتد وظلم های گوناگونی صورت می گیرد. خلاصه ی کتاب جابراوسط:آن کسی است که از اطاعت سلطان عادل واحکام اوسربپیچد که آن رایاغی وطاغی خوانند. شرح:اگر قوه ی عقل آدم ،درشرایطی قرارگیرد که نخواهد فرامین بالاتر رااجراکند آن حالت یاغی گری برای آدم بوجود می آید.وفرمان هایی که از آن صادرمی شود،آن موقع تمام مملکت وجود آدم رابهم میریزد وشرایط نابسامانی دارد . دراین عالم که نگاه می کنیم افرادی که جنایات خیلی عظیمی انجام می دهندازآن دسته هستند. چون در واقع فرمان ها ازبالا صادرنشده وحالت بهم ریختگی خاصی برایشان بوجود آمده وآنها باآن فرمانهاجنایتهای عظیم رامرتکب شدند. خلاصه ی کتاب جابراعظم:آن کسی است که ازحکم شریعت بیرون است ومتابعت شرع راننماید واوراکافر دانند. شرح:وقتی چنین حالتی برای آدم به وجود بیاید آدم کلا باهرچیزی که خدا اعلام کرده مخالفت می کند وکلا از دایره ی شریعت خارج است ؛شاید آدمی که درمرحله ی دوم است؛احتمال برگشتش بیشترباشد ولی آدمی که دراین شرایط است دیگر هیچوقت نمی تواند برگردد. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶اقسام عدالت ۱-عدالت میان بندگان وخالق ۲-عدالت میان مردم ۳-عدالت میان زندگان وذوی الحقوق ایشان از اموات شرح:با توجه به این که مباحث معراج السعاده رذایل قوا ونحوه ی برطرف کردن آن رابیان می کند،بعداز عمل به آنها،عدالت خودش رانشان می دهد. حدیث نبوی:در حديث نبوي وارد است كه از براي برادران مومن بر يكديگر سي حق است . كه آدمي بري الذمه نمي شود مگر با بجا آوردن آنها و يا آنكه از او عفو نمايد و از تقصير او در ادائ حقش درگذرد. شرح:این سی مورد که عنوان شده ؛شکل ظاهرش در دنیا وشکل باطنش در درون خود انسان دیده می شود. هرکس باید خودش توجه کند و یک تاملی روی آن داشته باشد که چطور می تواند اینهارا در درون خودش ببیند. به آنکه در بیرون است توجه ظاهری داشته باشیم وآنکه در درون است نیاز به تامل دارد که اگر بخواهیم در موردش صحبت کنیم ،چندین جلسه زمان می برد. خلاصه ی کتاب عدالت سرمنشا کمال وسعادت:نهایت کمال وغایت سعادت ازبرای هرشخص اتصاف اوست به صفت عدالت ومیانه روی درجمیع صفات وافعال ظاهره وباطنه. خواه از اموری باشد که مخصوص ذات او ومتعلق به خوداو باشدیاامری باشد که میان او ودیگری بوده باشد ونجات دنیا وآخرت حاصل نمی شود مگر به استقامت بروسط وثبات بر مرکز. شرح:در درون خودمان اگر بخواهیم در نظربگیریم ،می بینیم اگر عدالت بین قوا اتفاق نیفتد وقوه ی وهم که سرمنشا این است،این کاررا انجام ندهد ،به هم ریختگی های خاصی برای آدم بوجود می آید وآدم نمی تواند به آن سعادت ابدی که مدنظر است برسد. سعادتی که در درون خودمان دنبالش می گردیم این است که قوا باید به سکوتی برسند و باتوجه به ملکه عدالتی که در درون ماهست؛وقتی اینها به سکوت رسیدند ؛مراتب بالا شکوفا می شوند. یعنی سعادت دراین مرحله اینست که سکوت قوا باعث شکوفایی مراتب بالاتر می شوند. باید نسبت به درون خودمان یک ذهنیت این چنینی داشته باشیم. خلاصه ی کتاب اتصاف مصلح به عدالت:حقیقت عدالت یا لازم آن اینست که عقل که خلیفه ی خداست،غالب شود برجمیع قوا ؛تاهریکی را به کاری گمارد. پس برهرانسانی واجب است که سعی ومجاهده کندبراینکه عقل که حاکم عادل وخلیفه از جانب خداست برقوای او غالب شودواختلاف قوارا برطرف کند وخواهش ها وهواهای آن ها رابرکنار گذارد وهمه را به راه مستقیم دارد. کسی که قوا وصفات خودرا اصلاح نکرده باشد ودر مملکت بدن خود ،عدالت را ظاهر ننموده باشد ،قابلیت اصلاح دیگران واجرای عدالت در میان سایر بندگان راندارد. شرح چگونه عدالت دردرون ما محقق شود؟ باید عدالت در تک تک قوا اتفاق بیفتد وقوه ی عقل حاکمیت عالی داشته باشد تا بتواند عدالت رابرقرار کند. چه زمانی عقل می تواند این کار رابکند؟زمانی که بتواند فرمانهارا از مرتبه ی بالایگیرد. یعنی به چیزهایی که خودش کسب کرده توجه نداشته باشد و فقط به آن منبع عظیم فرمانهای الهی که ازخداوند تبارک وتعالی صادر می شود توجه کند وبه جایی تکیه داشته باشد که آنجا ؛جایی بسیار غنی است وهیچ ضعف ونقصانی ندارد واز آنجا سیراب شود وآن را به مراتب گوناگون وجودش انتقال دهد.تااین اتفاق ها در درونش بیفتد. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم از فضائل ✅ .....پس حتما باید مراحل را طی کنیم . باید شوق به بهشت داشته باشیم ؛ چون آن هم مخلوق خداست . باید با عملکردهای خوبمان بهشت برایمان رقم بخورد. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم ؛ بهشت وجود دارد . وقتی برای ما مثال می زنند که اگر در واجبات خوب قرار بگیرید در مستحبات خوب قرار بگیرید ؛ مثال زده اند که اگر نماز شب داشته باشید چه چیزهایی برایتان خلق می شود ؛ بخصوص اگر هرشب ، نماز شب داشته باشیم ؛ چیزهای خیلی عالی برایمان صورت می گیرد . و با هربار نماز شب خواندن ؛ جلوه و نمای دیگری پیدا می شود . کسانی که در مسیر درست هستند و نمازشب برایشان رقم میخورد ؛ می روند در آن دنیا و می بینند ، چه وجه هایی برایشان اتفاق میفتد . چه وجه های بی نهایتی و در شرایط گوناگون برایشان قرار داده شده است . اینها همان خلق هایی است که خداوند تبارک و تعالی اجازه داده بواسطه ی ظهورات نمازشبی ما در آن عالم خلق شود. باید بفهمیم اصلا کسب فضایل شامل چه چیزهایی است؟ ظهورات غیر فرمانی ، رذیله هستند و ظهورات تحت فرمانی، فضیلت هستند. جایی که توجه پیدا می کنیم که در جهنم نرویم یعنی ترک رذیله!!!! و جایی که می خواهیم در بهشت های آن چنانی که مد نظر خداوند تبارک و تعالی هست قرار بگیریم ، می شود کسب فضیلت. و این در زمان خودش باید طی شود و اگر کسانی طی کرده باشند ؛ پس الحمدلله ! حالا می توانند بروند مراحل بالاتر.... ولی آن هایی که طی نکرده اند ، بگویند خدایا ما می خواهیم در این بهشتی که خودت توصیفش کرده ای که نه طول دارد و نه عرض و خیلی وسیع است و شرایط ویژه ای دارد ؛ قرار بگیریم . نمونه هایش را برای ما قرار بده تا بتوانیم آن را مشاهده کنیم. گاهی خداوند جلوه هایی از آن را به شکل های گوناگون نشان می دهد و آدم متوجه می شود که این بهشت است و خیلی هم لذت می برد. بعد از این که چندبار اتفاق افتاد ؛ می گوییم : خدایا غیر از بهشت چه داری؟ به اینجا که می رسد معلوم است که از بهشت سیر شده است . یک وقت اشتباه نشود بگوییم ما بهشت را نمی خواهیم ؛ بهشت سرجای خودش است . خلق هایی که بر اثر ظهورات تحت فرمانی اتفاق می افتد ؛ در بهشت است . ولی دیگر توجهمان از آن برداشته می شود. چرا ؟ چون آدم می خواهد در وجه های بالاتر قرار بگیرد و ببیند چه چیزهای دیگری در عالم هستی وجود دارد . خداوند که داراییش کم نیست . اگر این حالت اتفاق افتاد ؛ ظهورات آدم تغییر می کند . می گوییم خدایا یک زمانی گفتیم می خواهیم در بهشت قرار بگیریم و بعضی چیزها را داشته باشیم . چون سختی های دنیا را دیده بودیم می گفتیم می خواهیم بیمار نباشیم و سالم باشیم ؛ می خواهیم یک زندگی ایده آل داشته باشیم ؛ می خواهیم گرفتاری نداشته باشیم . خب اینها همه در بهشت مهیاست . وقتی آدم این سوالات و دعاها را دارد ؛ اعمالش را انجام می دهد ؛ پس در بهشت همینهاست . بعد از اینکه اشباع شد ؛ می رود به سمتی که نیاتش را در ظهورات ، تغییر می دهد . می گوید خدایا من یک عمری برای بهشت کار کردم ؛ حالا می گویم بالاتر از آن ! خداوند می گوید بالاتر از آن ؟ بیا در فرمان خودم قرار بگیر ؛توجهت را ببر در این که من چه می گویم و از تو چه می خواهم . دنبال این باش و توجهت رو از چیزهای دیگر بردار. نه اینکه آنها نیستند ؛ سرجای خودشان هستند. ولی بیا کم کم یک انس و الفتی با خودم پیدا کن . اگر این دیدگاه آمد ؛ آدم می گوید خدایا گفتی نماز بخوان . قبلا می گفتم دورکعت نماز می خوانم برای اینکه قربت به وجود بیاید یعنی بهشت برایم ظهور پیدا کند . حالا می گویم خدایا نماز می خوانم به فرمان خودت . به فرمان خودت یعنی چه؟ یعنی گفته ی تو نزد من بسیار باارزش است و نمی توانم آن را با بهشت معاوضه کنم یا باهر چیز دیگری ! چون برایم خیلی اززش مند است. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم از فضایل ✅داستانی هست که می گویند در یک زمانی ؛ پادشاهی وزرای خودش را جمع کرد و دلقکش را هم احضار کرد . گوهر گرانبهایی داشت که به تک تک وزرا گفت آن را بشکنند و همه امتتاع کردند وگوهر را داد به دلقک ؛ او تا گوهر را گرفت آن را به زمین زد و شکست . همه اعتراض کردند به پادشاه که این چه کاری کرد چه جسارتی کرد در محضر شما و گوهر گرانبهای شما را شکست . پادشاه گفت که او نزد من محبوب تر است از شما . گفتند : چرا ؟ گفت: چون نزد او ، فرمان من از این جسم خیلی باارزش تر بود . با توجه به این داستان وقتی که ما به بهشت توجه نمی کنیم ، فرمان خداوند تبارک و تعالی در نظر ما جلوه ی دیگری پیدا می کند . وقتی در چنین حالتی قرار گرفت ؛ در ظهوراتش ، مثلا در نماز اول وقتش دیگر توجهی به بهشت و پاداش ندارد . می گوید الان خداوند من را دعوت کرد ؛ پس باید در این ظهور قرار بگیرم . سخن خداوند تبارک و تعالی در آن لحظات بسیار ارزش مند خواهند بود. ماه مبارک رمضان می شود ؛ می گوید خداوند تبارک وتعالی من را دعوت کرد و همینطور در همه ی ظهوراتش ؛ فرمان خداوند است که برایش مهم است. فاکتور بعدی که در فرمول هست یعنی ردشدن از فضائل ، برای این اشخاص اتفاق افتاده است که درجات بسیار زیادی دارد که آدم باید در آن واقع شود . اگر چنین حالتی برای آدم بوجود آمد ؛ دیگر خلاصی پیدا می کند از اینکه حالت مزدوری داشته باشد. از توجه به کثرات خلاصی پیدا می کند و می رود به سمت ردشدن از فضایل. مثال : گرچه این مثالها نازل است اما می تواند بصورت مفهومی ، موضوع را برای ما روشن کند. - یک زمانی به آدم می گویند شما انتخاب کنید که می خواهید با چه کسانی همنشین شوید . مثلا می گوییم با افراد بی سواد . البته این جسارت به افراد بی سواد نشود فقط برای درک موضوع این مثال را می زنیم. خب وقتی خواستند با افراد بی سواد هم نشین شوند ؛ درجاتی که برایشان رقم می خورد حول و حوش همان اطلاعاتی هست که آن افراد دارند یعنی در حد بی سوادی!!! یعنی مطالب تکراری و درسطح پایین. خب بعد از مدتی می گوید که اگر ما بخواهیم به این همنشینی ادامه دهیم که همین جا گیر کرده ایم . ما می خواهیم در درجات بالاتری باشیم . بعد می روند با کسانی که سیکل دارند هم نشین می شوند ؛حالا برای هم نشینی با اینها خودت هم باید سواد داشته باشی ؛ پس تلاش کن که باسواد شوی . بعد از مدتی که در حد آنها قرار گرفت ؛ با آنها همنشین می شود و طریقه ی صحبت کردن و زندگیش ، شبیه آنها می شود. به همین ترتیب ، در دیپلم و لیسانس و ....تا درجات بالاتر قرار می گیرد. هرچقدر که حرکت می کند می بیند ، دایره ی صحبتها وسیع تر است و در مورد مسائلی صحبت می کنند که اصلا در شرایط پایین تر نبود. البته این بصورت ایده آل مطرح شد ؛ چه بسا بی سوادانی هستند که درجات بالاتری از باسوادها دارند . این مثال برای درجات فرمول زده شد که از سوال شروع می شود و بعد در ترک رذیله و کسب فضیلت و رد شدن از فضایل قرار می گیرد. یعنی وقتی ترک رذیله هست ؛ دایما صحبت از کافران هست و کسانی که نافرمانی کرده اند و در همان در حال سیر کردن هستند . بعد یک مقداری که بالاتر می آید با کسانی ارتباط دارد و شاید خودش هم همانطور باشد که می گویند برویم ببینیم فلان دعا چه خاصیتی دارد که برویم در بهشت یا کدام عمل را انجام بدهیم ، کدام روزه و کدام نماز چه اثر خاصی دارد. حالا با این افراد محشور است و گفتگو دارد . اینهایی که در این درجه هستند با آنهایی که با کافران صحبت می کنند خیلی تفاوت دارند و اصلا قابل قیاس نیستند . تفاوت اینها در ردشدن از فضایل است و در این مقطع دایما صحبت از فرمان خداوند است و اینکه به چه صورت می خواهد مارا پرورش دهد. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم ✅گفته شد در رد شدن از فضایل ؛ ذهنیت آدم در حالتی قرار می گیرد که فارغ از بهشت و جهنم می شود و فرمان الهی برایش اهمیت پیدا می کند و می تواند در درجاتی از درک و فهم و معرفت الهی قرار بگیرد. این بسیار باارزش است و نقطه ی عطفی هست و آدم باید بتواند این نقطه ی عطف را خوب دریافت کند. برای درک این مطلب مثالی زده می شود: به شخصی می گویند باید این قله را فتح کنی و آدم به مرور ، قله را فتح میکند. با فتح کردن این قله ، در کسب فضائل قرار می گیرد. بعد برایش سوال به وجود می آید ؛ می گوید : همه ی این کارهایی که انجام می دهم ، بهشتی که می خواهند به من بدهند یعنی چه؟ خب حالا زندگی آن جا ،گسترده تر از زندگی اینجاست ، خب یعنی چه ؟ اینجا یک سقوطی برای آدم اتفاق می افتد. بعضی افراد ، از نظرعملکردی در شرایط ایده آلی قرار می گیرند اما به این نقطه ی عطف که می رسند سقوط می کنند. اینها کسانی هستند که بدون معرفت و اطلاعات در این حالتها قرار گرفته اند و در اثر یک اتفاق ، زیر پایشان خالی شده و سقوط می کنند و این سقوط بستگی به آن اتفاقی که برایشان افتاده دارد. بعضی ها وقتی از قله سقوط می کنند دیگر قدرت برخاستن ندارند و می میرند چون ابزار لازم را ندارند . مثل چه کسی ؟ مثل شمر !!! او از بالای قله افتاد و ابزار لازم برای برخاستن را نداشت و مرد . بنیه ی الهی در وجودش مرد. بنیه هایی که می توانستند اورا در درجه ی اعلا قرار بدهند ؛ همه از بین رفتند و او دست به چنان کاری زد. حالا بعضی ها کم وبیش اطلاعاتی داشتند ؛ وقتی سقوط کردند ؛ ابزارهایی داشتند اما ناقص . در اثر سقوط ، دست یا پایشان می شکند ؛ بعد از مدتی زخم را ترمیم می کنند و خوب می شوند ولی مدتی طول می کشد . شش ماه ، یک سال ، دوسال ، حالا هر چقدر ....بعد دوباره شروع می کنند و به سمت قله ی بعدی می روند. بعضی ها هم هستند بالای قله می روند و با معرفت و اطلاعات حرکت کرده بودند ؛ برای پایین آمدن وسیله دارند ، مثلا چتر دارند و به سلامت پایین آمده و به سمت قله ی بعدی حرکت می کنند. این مسیری هست که ما باید در آن حرکت کنیم و نوساناتی دارد که در طول زندگی برای ما اتفاق می افتد . انقدر آدم از این قله ها بالا و پایین می رود تا قله ها تبدیل به تپه های کوچک شده و با این مراحلی که طی کرده به یک جاده ی صاف می رسد و حرکتش ، حرکت خوبی خواهد بود. این مثال را در نظر بگیریم و ببینیم برای ما در چه وجهی اتفاق افتاده ؛ آیا اصلا اتفاق افتاده یا نه ؛ در زندگی خودمان چنین حالتی را دیده ایم ؟ اگر در زندگی خودمان ندیدیم ؛ در دیگران مشاهده کرده ایم یانه. شنیده ایم که گاهی می گویند : فلانی تا چند سال بسیار عالی بوده ، الان دیگر نماز هم نمی خواند . اصلا دین را کنار گذاشته است . این حکایت از سقوط آزاد بوده و برای شخص ، مردگی اتفاق افتاده است . بعضی ها برایشان فلج اتفاق می افتد .و دیگر نمی توانند به قله ی بعدی بروند و همان جا ماندگار می شوند و بیشتر کسانی هستند که بدون معرفت و اطلاعات حرکت می کنند. کسانی که شرایط ایده آلی دارند ؛ چون ابزار لازمی را از قبل تهیه کرده اند در شرایط خوبی قرار می گیرند.و سالم پایین می آیند. اینها در رد شدن از فضایل قرار می گیرند. می گویند: خدایا اجازه دادی در این مسیر قرار بگیرم و ابزار لازم را به من دادی ؛ می خواستم سقوط کنم ؛ از ابزاری که دادی استفاده کردم و دیگر آن ابزار را از دست نمی دهم. حالا این ابزار چی هست ؟؟؟ الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم از فضائل ✅ابزاری که در اختیار ما قرار داده شده ؛ همین اطلاعات شریعت هست ؛ همین معارف هست و کم کم آدم به خداوند اطمینان پیدا می کند و در ظهورات که می خواهد قرار بگیرد ؛ می گوید : خدایا من به فرمان خودت در این ظهور قرار می گیرم و می دانم برای قرار گرفتن ابزار و وسایل لازم را در اختیارم قرار می دهی . دیگر توجه از آدم برداشته شده و حرکتش ، حرکت خوبی خواهد بود . بعد کسانی که در کسب فضیلت می مانند ؛ در درجه ی خطر هستند . شاید زمانی برایشان سقوط اتفاق بیفتد و شاید هم نیفتد ولی درجه ای که در آن پیشرفت می کنند ؛ در همان محدوده خواهد بود و این خوب نیست . آدم باید حرکت کند . در فرمول حرکت کند و درجه ی اعلای آن برای آدم ظهور پیدا کند. بنابراین باید بدانیم که آن قله، نقطه ی عطفی هست که رد شدن از فضائل برایمان معنا می شود. کسی که سالم پایین می آید ؛ رد شدن از فضایل برایش ، به خوبی اتفاق میفتد. ولی آن کسی که با شرایط گوناگون می آید و خسارت دیده است ؛ رد شدن از فضایل برایش اتفاق نیفتاده است . و ظهوراتش ، مقابل دار بوده است . او در اتفاقاتی که برایش میفتد ، زود عقب نشینی می کند ولی آن کسی که طبق فرمان حرکت می کند ؛ عقب نشینی برایش معنا ندارد ؛ چون او می داند و مطمین است و یقین دارد که خداوند ابزار لازم را در اختیارش قرار خواهد داد . با مثالی که زده شد ؛ باید تفکر کنیم و مطابقتهایش را در طول زندگی ببینیم. برگردیم به سالیان قبل ؛ زمانی که نماز خوبی می خوانده ایم اما در پی یک اتفاق ، نماز را قطع کرده ، یعنی سقوط کرده ایم . بعضی ها برمی گردند به نماز خواندن و بعضی دیگر برنمی گردند . کسی که بر نمی گردد یعنی مرده است و کسی که برمی گردد ؛ مثل کسی است که دستش یا پایش شکسته بوده و حالا ترمیم شده است . یک یا دو یا شش ماه این محرومیت برایش رقم خورده بوده و بعد خوب شده است و دوباره حرکت می کند . اما این بار با شرایط دیگری حرکت می کند. یک مقدار منسجم تر . باید دانست که رد شدن از فضائل باید برای آدم اتفاق بیفتد . در ظهورات با اطلاعات و معارف حرکت کند و با فرمان خداوند . تا در شرایطی که سقوط هایی ممکن است برای انسان اتفاق بیفتد ؛ خسارتهای جدی نبیند . و در تاریخ جستجو کند و ببیند که کسانی که درست حرکت نکردند ؛ چه اتفاقاتی برایشان افتاده و کسانی که حرکت صحیح داشتند ؛ چگونه پیش رفته اند. رد شدن از فضائل ؛ نقطه ی عطفی برای آدم است. وقتی میخواهد در ظهورات قرار بگیرد ؛ می گوید خدایا من در این ظهور به فرمان خودت قرار گرفتم . حالا چه چیزی حاصل می شود دیگر به من ربطی ندارد . خداوند تبارک و تعالی خودش میداند که چه چیزی حاصل می شود که ما خبر نداریم. و بعد از آن چه اتفاقاتی میفتد ؛ باز هم ما خبر نداریم . وقتی چنین دیدگاهی داشته باشیم ؛ خداوند بهترین شرایط را برایمان رقم می زند . بهترین ایمنی ها را برایمان قرار می دهد. و بهترین وضعیت در این دنیا و عوالم دیگر برای ما فراهم می شود. این را در نظر داشته باشیم که با رد شدن از فضایل چنین اتفاقی برایمان می افتد. باید از صبح تا شب تمرینات مخصوص خودش را داشته باشیم . و در ظهورات شاخص بگوییم : خدایا در این ظهور به فرمان خودت قرار می گیرم . روزانه چند تمرین بکنیم تا بتدریج برایمان ملکه شود . به این صورت ، آدم بطور دائم تحت فرمان خداوند قرار می گیرد . اینها شرایطی است که باید برای آدم بوجود بیاید و اینها را بفهمد تا بتواند بهترین بهره برداری را داشته باشد . فهم فرمول در کنار معراج یا هر بحث دیگری می تواند ؛ شرایط ایده آلی را بوجود بیاورد و آدم می تواند مسیر را خیلی راحت تر و با چشم باز حرکت کند و آن بی نهایتی که مدنظر خداوند است ؛ از این طریق خیلی راحت تر برای آدم طی می شود. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم 🔶🔶فصل هشتم:مشتبه شدن صفات رذیله به صفات حسنه چهار صفت ذکر شد برای چهار قوه حکمت برای عقل عفت برای شهوت شجاعت برای غضب وعدالت برای وهم هرکدام ازین صفات ممکن است درون ما ظهور پیدا کنند ؛اما ما نباید فکر کنیم که اینها به حد کمال رسیده اند . شاید یکوقتی آدم فکر کند که این صفات بطور کامل در وجودش ظهور پیدا کرده اندولی در واقع آدم بصورت کاذب به آنهانگاه می کند. درهر مرحله ای که آدم قرار می گیرد باید توجه داشته باشد که این صفات هنوز کامل نشده اند مگر در حالتهای خاص وشاید برای افراد خاص اتفاق بیفتد . باید همیشه درپی این باشیم که نقایص این صفات را در درون خودمان ببینیم وبرطرف کنیم. البته تا اینجا بصورت کلی مطرح شده است .بعدها آن صفات رذیله ای که مربوط به این صفات هستند بررسی خواهدشدو باید دنبال آنها دروجود خودمان بگردیم وبرطرفشان کنیم. وماباید دایم بدانیم که دراین صفات فقیر هستیم یعنی اینها هنوز آن طور که باید دروجود ما شکوفانشده اند. این حالت کاذب در درون ما به وجود می آید که فکرمی کنیم مادیگر به این صفات آغشته شده ایم ودیگر دنبال زوایای مخفی درونی آنها نمی گردیم و نمیفهمیم که چه چیزهایی هست که ماازآن بیخبریم. پس همیشه باید یک حالت فقر برای مااحساس بشود . البته بعدها می فهمیم که مادرتمام ظهوراتی که بروز می دهیم کاملا فقیر هستیم . کتاب اخلاق پایه ی معرفت است.آدم اولش که شروع می کند به خواندن این کتاب ،فکر می کند یک چیزهایی کسب کرده واین طبیعی است وباید اینجور باشد ؛بایداحساس دارایی کند وبعد کم کم به نقاط ضعفش پی ببرد . بعدها درمعرفت متوجه می شویم که اینها هیچکدام دارایی نیستند ومتعلق به کس دیگری هستند . الان مادر کتاب اخلاق داریم ،دارایی کسب می کنیم یعنی درواقع به نوعی داریم بت هایی برای خودمان درست می کنیم وباید هم همینکاررابکنیم. دراین مسیر آدم آغشته می شود به چیزهایی که مدنظر خداوند است وبعد باید ازاین آغشتگی دربیاید واین در کسب معرفت برای آدم حاصل می شود. پس بنابراین فصل هشتم را اینطور درنظربگیریم که آن چیزهایی که دروجودمان جاری شده ؛هنوز کامل نیست وماهنوزبه آن آغشته نشده ایم . فصل بعدی درمورد بیان محافظت از اخلاق حمیده است. ✍️ادامه دارد ..... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶فصل اول:محافظت از اخلاق حمیده می دانیم که طبیعت ،اول قوه ی شهویه رابه ظهور می رساند وبعدازآن غضبیه وبعدازآن قوه ی عقل وتمیز. پس باید به این ترتیب عمل کرد:ابتدادرتهذیب قوه ی شهویه سعی نموده وصفت عفت راکه ازفضایل این قوه است ،کسب نماییم. بعداز آن به قوه ی غضبیه پرداخته وملکه ی شجاعت راکه ازکمالات این قوه است تحصیل کرده وسپس درتکمیل قوه ی عاقله ،اجتهاد نموده وفضیلت حکمت را به دست آوریم. شرح:از ابتدایی که آدم وارد نشئه ی دنیامی شود ،اولین قوه ای که دریک کودک تجلی پیدامی کند،قوه ی شهویه است که هرچیزی که دم دستش است می خواهد بخورد واین سیر طبیعی آدم است. بعدغضبیه وبعد عقل ظهور پیدامی کند. حالا اگر بخواهیم تزکیه نفس داشته باشیم،به همان ترتیب که قوا ظهور پیداکرده؛به همان ترتیب هم باید آن راتزکیه کنیم . اگر آدم ترتیبش رانداندممکن است از عاقله شروع کند،بعد یک جابه یک نقطه ی کوری برمی خورد که باعث می شود آدم راتنزل بدهد. واکثراهم این را نمی دانستیم.واین باعث ضررهای بسیاری برای ماشده است. خیلیها بودند که چون ترتیب رارعایت نکردند ،سقوط کردند.مثل برصیصای عابد. اگر دردرون خودمان هم بگردیم ،می بینیم که چنین حالتی داشته ایم ،چون ابتدافکر می کردیم هرچقدرمی توانیم باید عقل خودمان رابارور کنیم واز شهوت وغضب غافل بودیم . اینست که این ترتیب باید همیشه در ذهنمان باشد وبه ترتیب انجام بگیرد تا پایه ی محکمی برای آنچه می خواهد بناشود ،قرارداده شود. تزکیه ی نفس،مثل درمان جسم است که درین عالم است. وقتی آدم می خواهد جسم سالمی داشته باشد باید دنبال این باشد که اگرمریضی هست ،آن مریضی راشناسایی کند وبعد درمان کند وداروهای مخصوص خودش را مصرف کند تاازآن مریضی دربیاید. روند علم اخلاق هم به همین صورت است. اول ببینیم چه چه بیماریهایی در روحمان داریم وچه رذایلی دروجود مانهفته است ؛آنهاراشناسایی کنیم وبعد طبق آن چیزی که برای هرکدام گفته شده ،آنهارابرطرف کنیم . مقدمات تزکیه ی نفس درپنج مرحله گفته شده است. خلاصه ی کتاب مقدمات تزکیه ی نفس:۱-اجتناب ازبدی وبدان وهم صحبت نشدن ،هم نشین نشدن وگوش ندادن به صحبت های بد . شرح:اگر آدم بخواهد تزکیه ی نفس خوبی داشته باشد باید از کسانی که درمسیر درست نیستند ،اجتناب کند تااینکه آرامشی به وجود بیاید وبتواتد راحت تر مسیرراطی کند. شاید بعضی هابگویند:خب آنهاهم می خواهند درمسیرخوب باشند وماآنهارا باخود هم مسیر می کنیم ،این خوب است ولی وقتی آدم خودش هنوز نتوانسته ؛مسیرش را شناسایی کندودر آن مسیر قرار بگیرد؛اگر باچنین افرادی همراه شود ؛به انحراف کشیده می شود ودرآن مسیر قرار نمی گیردپس درابتدای مسیر ازاین افراد دوری می کند. آنکه می گوییم بد است نه اینکه حتما آدم های کافری باشند ؛که آنها حسابشان جداست. منظور کسانی هستند که در این مسیر نیستند،باید از آنها فاصله بگیردتا آن مسیری که برای خودش درنظر گرفته ،محقق بشود . شاید فکر کنند این خودخواهیست یا کار درستی نیست ولی آدم می داند اگر همه ی کارهایش براساس فرمان الهی باشد،نتیجه می دهدواگر بخواهد دیگران راباخودش همراه کند ،آن بازیگریست ودر پیچ وخم این مسیر گیر می کند. ✍️ادامه دارد ...... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم شرح معراج السعاده 🔶🔶۲-همیشه مواظب اعمالی باشد که که ازآثارصفات حسنه است. شرح:علومی که برای آدم حاصل شده ،آدم باید مواظب باشد که آسیبی به آن نرسد. آدم باید به عبادتهای گوناگونی که برایش تعیین شده اهمیت بدهد. باید به عباداتمان توجه داشته باشیم و حساب وکتاب آنهارا داشته باشیم که اگر نماز واجب یاامرواجب ومستحبی از آدم فوت شد ؛احساس مسئولیت کند وبرای آن ناراحت باشد که چرا این عبادات از اوجداشده است. خلاصه ی کتاب ۳-کارهاباتفکر انجام شودوپیوسته مراقب احوال واعمال خود بودن. شرح:کارهایی که همیشه انجام می دهدبافکر باشد.یکی از راه هایی که آدم می تواندآن بند رادروجود خودش پیاده کند سوال از خوداست.واین خیلی مهم است. یعنی آدم از اعمالش مراقبت کند واز خودش درمورد اعمال ونیاتش بپرسد وتاوقتی که این سوال ازخودبرایش بوجود نیامده هنوز درمسیر قرارنگرفته است. سوال از خود مهمترین بنداست چه دراخلاق چه درمعرفت ؛این بایدهمیشه برای آدم محقق باشد.اگراینطورنباشد ؛آدم بداندکه یک اشکالی درکارش است. یک حجابی وجود دارد که اجازه نمی دهد آدم ورود به درون خودش داشته باشد. آدم باید حواسش باشد دائم این سوال راازخودش داشته باشد . حالا سوال چه جوری است؟ همین که آدم از کارهایی که انجام می دهدسوال می کند که اصلا این کارهارابرای چه انجام می دهدبنابرچه فرمانی انجام می دهدوهدفش ازین کارهاچیست؟ این سوالهاراباید مطرح کند دردرون خودش ؛تاوجودش زلال شود. و مطمین شوداین کارهایی که انجام می دهد براساس وهم وخیال یامراتب گوناگون نباشد. شاید درابتدا سخت باشد که آدم از خودش سوال کند چون آدم همیشه دوست دارد ازدیگران سوال کندوآنهاپاسخگوباشندولی باید بدانیم که ماباید ازخودمان سوال کنیم وخودمان هم پاسخگوی خوبی باشیم؛وقتی که پاسخگوی خوبی باشیم ؛کارها وسیرمان هم بدون عیب وایراد انجام می گیردواین خیلی مهم است.وشاید آدم زمانی به این سوال برسد که بپرسد:سوال کننده کیست وجواب دهنده کیست؟ آدم ازهمان ابتداشروع کند ازاعمال خودش واز احوالی که برایش جاری می شود،بپرسد وخداوند کم کم مسیررابرایش باز می کند.چون تا آدم شروع نکرده باشد این مسیر برایش باز نمی شودواگر از همان ابتداشروع کند به سوال از اعمال خودش ؛مطمیناسوالات بعدی هم برای آدم بازخواهدشد. ✍️ادامه دارد ..... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶۴-احتراز کند از آنچه باعث تحریک قوه ی شهویه وغضبیه می شود.(چشم وگوش ودل) شرح:باید از کارهایی که سبب تحریک قوه ی غضبیه وشهویه می شود،دوری کرد. سوال:چه کسی این دوقوه راتحریک می کند؟ توجه به این نکته خیلی مهم است.که قوه ی وهم است که اینکارهارا می کند. بنابراین باید توجه داشته باشیم که قوه ی وهم از عدالت خارج نشود. ۵-فریب نفس رانخوردواعمال خودرا حمل بر صحت نکند.ودائم در جستجوی معایب خود باشد. شرح:بند پنجم در واقع ادامه ی بند سوم است.که می گوید دایم باید از خودش سوال داشته باشدودنبال این نباشد که اعمالی که انجام می دهد درست است . وحتی درمراحل بعدی هم اگر اعمالش درست بود وایرادی نداشت ،باز نباید به خودش نسبت دهد. بامعرفت ؛جداشدن ها اتفاق میفتد. دراخلاق جذب شدن هست ودایم ماداریم آغشته می شویم ولی در معرفت جداشدن هست. کسی که در این سیر قرار گرفته باید بداند که در اخلاق ؛فقط دارد جذب می کند. یعنی الان که اخلاق می خوانیم ،برای قوا ومراتبمان ،چه بصورت معارف یا عمل یا ظهورات مختلف جذب اتفاق میفتد .ولی درمعرفت جداشدن هست البته در این جداشدن ؛این علوم از آدم جدانمیشود.و درواقع وابستگیهاست که جدامیشود وآدم متوجه می شود که اینها متعلق به خودش نیست.و مرتبه ای برای خودش درنظر نمیگیرد.این یعنی از خود درآمدن.این کسب معارف است وبعد اعمال به نحو عالی تری انجام می گیرد.ولی هیچکدام متعلق به خود آدم نیست. یعنی آدم هرعملی که انجام می دهدبداند که این ظهوری از ظهورات خداونداست وظهور اسماء است که در وجود آدم تجلی پیدامی کند.این راباید آدم همیشه درنظر داشته باشد . این کتاب که می خواندواخلاقی که کسب می کنددراین مرحله ،آغشتگیست ودرمرحله ی معرفت،جداشدن از این آغشتگیهاست. این راباید درنظر داشته باشیم واین یک کلید خیلی مهم است که مسیر را برایمان آسان تر می کند. البته در ابتدای مسیر ؛چون آدم نمیداند چطور باید حرکت کند برایش خیلی سخت است.یعنی چون برایش مشخص نیست که حرکت دراخلاق وحرکت در معرفت ،به چه صورت است برایش مبهم وسخت است. وسالها طول می کشد تا این برای آدم مشخص شود. مثل سوالهای کنکوراست که بدون کلیدحل مسئله،ممکن است تمرینهای زیادی حل کند ولی به نتیجه نرسد ولی با یک کلید کارش راحت می شود. اینجا هم بااین کلید ،مسیر راحت تر وهموارتر شده وسریعتر طی می شود. دراین سیر ،این مهمترین کلید است وباید دائم به آن توجه داشت. ✍️ادامه دارد......‌ 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶فصل سوم:تشخیص امراض نفسانی قوای انسانیه که اخلاق وصفات متعلق به آنهاست؛سه نوع است:۱-قوه ی تمیزوادراک ۲-قوه ی غضب که آن راقوه ی دفع می گویند. ۳-قوه ی شهویه که آن راقوه ی جذب می نامند. انحراف این قوا:۱-انحراف درکمیت ۲-انحراف درکیفیت بعد به افراط وتفریط اینهاباید توجه داشته باشیم. کلابرای نفس یک حالت افراط وتفریط وپستی وردائت کیفیت داریم. خلاصه ی کتاب اسباب امراض نفسانی :اسباب امراض نفسانی وانحراف اخلاق از حد اعتدال برسه قسم است. شرح:در وجود آدم سه جور انحراف به وجود می آید در سه حالت وباعث می شود که ادم دراین مسیر قرار نگیرد. خلاصه ی کتاب ۱-نفسانی:آن است که درابتدای فطرت برای آدم حاصل باشد مانند آنکه قوه ی ادراک او ضعیف باشد یادر او قوه ی شهوت اصلا نباشد. شرح:بعضی افراد چنین حالتی دارند واین یک نقص است که بنابر مصلحت خداوند تبارک وتعالی برای آدم به وجود آمده است. خلاصه ی کتاب ۲-خارجی:آنست که به سبب عوارض خارجیه حاصل شده است. مثل اینکه بابدان نشسته وحکایات ایشان راشنیده ومیل وشوق به آنهانموده وپیروی ومتابعت کرده ومرتکب اعمال زشت گردیده تا آنکه ملکه شده است. شرح: همین که انسان باافراد بد بنشیند وکنارآنهاباشد؛خلق وخوی آنها دروجودش تجلی پیدامی کند واین مرضیست که باعثش خود آدم است. خلاصه ی کتاب ۳-جسمی:آنست که به سبب ناخوشی ومرض دربدن ،صفات بد حاصل شده است ؛مثلا بعضی از امراض آدمی راکج خلق می کند با ضعف وفتور در قوه ی شهویه پیدا می شود. شرح:مسبب این حالت هم خود آدم است . خلاصه ی کتاب راه معالجه ی امراض نفسانی:طریق معالجه در کلیه ی امراض نفسانی آنست که بعدازآن که سبب آن راشناخت اگر سبب؛مرض جسمانی باشد ؛سعی در معالجه ی بدن نمایدوآن مرض را ازبدن دفع کند وچنانچه سبب مرض ،خارجی یانفسانی باشد طریق معالجه ی کلی آن ،مثل معالجات امراض جسمانی باشد. جسمانیه:ابتدامرض تشخیص داده می شودسپس باپرهیز واستفاده از دارو انسان بهبود می یابد. نفسانیه:بعد از آنکه ادمی انحراف اخلاق خودرا بیرون از حد اعتدال یافت وصفت بدی در خود دید؛باید ابتدا افعالی که ضدآنست واز آثار صفت حمیده است ،مرتکب شود ومواظبت آن افعال نماید. شرح :(مهم)هرصفت بدی که در وجود آدم هست باید سعی کند مخالف آن را انجام دهدتا آن صفت بدی که حاصل شده،کم کم از وجود آدم خارج شود. مثال:آدم بخیل ،بیش از حد متعارف ،بخشش کند تااینکه آن صفت در وجودش از بین برود. افراد گوناگونی این کار راانجام داده اندواین صفت از وجودشان خارج شده واین می تواند به شکل مالی یااخلاقی باشد. بعدها بیشتر توضیح داده خواهد شد واین جا فقط بصورت کلی بود. ✍️ادامه دارد...... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶باب چهارم:اخلاق وشرافت فضایل اخلاقی وکیفیت اکتساب آنهاوشرح مفاسداخلاقی ومعالجه ی آنها. مقام اول:دربیان آنچه متعلق به قوه ی عامله است که عبارت است از عدالت. شرح:اینجا عدالت از دید ظاهرنگاه شده باید آدم بررسی کند بعد ببیند درون خودش چگونه می تواند این راحاصل کند. عدالت در مقام اول است وچهاربند دارد. ۱-ملکه ی عدالت ۲-اقسام عدالت ودرجات عدول ۳-عدالت سرمنشاکمال وسعادت ۴-اتصاف مصلح به عدالت ملکه ی عدالت:اشرف فضایل واشرف کمالات است زیرا آن مستلزم جمیع صفات کمالیه است بلکه عین آنهاست جور:مستلزم جمیع رذایل بلکه خودآنهاست. حال آنکه می دانیم عدالت ملکه ایست حاصل در نفس انسان که به سبب آن قادر می شودبر تعدیل جمیع صفات وافعال ونگه داشتن دروسط ورفع مخالفت ونزاع فیمابین قوای مخالف انسانیه به نحوی که اتحاد ومناسبت ویگانگی والفت میان همه حاصل شود.پس جمیع اخلاق فاضله وصفات کامله مترتب برعدالت می شوند. پس آن میزان عدل است درجمیع چیزهاومتکفل بیان جمیع مراتب حکمت عملیه است. پس عادل واقعی واجب است ،حکیمی باشد دانابه قواعد شریعت الهیه وعالم به نوامیس نبویه . شرح:ملکه ی عدالت درجامعه:قوه ی مجریه است که مسئول اجرای عدالت درجامعه است.باید اسبابش برای قوه ی مجریه حاصل شده باشد تاعدالت درجامعه جاری بشود. حالا با نگاهی در درون باید ببینیم که آیا ماتوانسته ایم عدالت را دروجودمان جاری کنیم. قوه ی وهم اگر بخواهد عدالت در بین قوای دیگر اجرا کند،مستلزم اینست که یک سکوتی برایش حاصل شود.یعنی قوه ی شهوت وغضب وعقل باید به سکوت رسیده باشند تا عدالت اجرا شود یعنی هرکدام به آن عملی مشغول باشند که برای آن آفریده شده اند. قوه ی وهم که عامله یعنی عمل کننده است ؛فرمان میگیرد وطبق فرمان؛تحریکات لازم را در درون آدم بوجود می آورد . قوه ی وهم به خودی خود نمی تواند کاری انجام دهد یا اصلا وجود داشته باشد؛باید حتما قوای دیگرباشند تااو بتواند عملکرد خودش راداشته باشد .پس بنابراین باید توجه به قوای دیگر شود ،بعد ببینید تحریک کننده ی این قوا چه کسانی هستند؛خب وقتی آدم به سکوت نرسیده باشد دیدن این برایش میسر نخواهد بود.باید سکوت حاصل شود تااینکه آن ازبالا دیده شودکه قوه ی عقل این کار رامی کند ؛یعنی می تواند ببیندوعملکرد قوه ی وهم را عقل می تواند تشخیص دهد. اگر قوه ی عقل حاکمیت خوبی نداشته باشد ؛قوه ی وهم هرکاری بکند آدم متوجه نمی شود که چه چیزی یا چه کسی آدم راتحریک می کند که کاری انجام دهد.بنابراین همه ی اینها به هم وابسته هستند.ولی باید بدانیم تک تک اینها باید به سکوت برسند واین در ابتدا امکان پذیر نیست. در ابتدا که آدم کتاب را می خواند وتوجه می کند می بیند تک تک اینها مشخص نیست وقتی تمام رذایل این قوا شناخته شد وبرطرف شد وآدم به یک حالت آرامشی رسید ؛این راتشخیص می دهد . وباید بتواند تک تک تشخیص بدهد که هرعمل یاهر رذیله از کدام قوه است. اینکه می گوییم تک تک قوا را جلو خودمان بگذاریم وبا آنهاصحبت کنیم ؛چه زمانی میسر می شود؟وقتی آدم به یک آرامشی رسیده باشد . درابتدا بصورت تقلیدی این کار راانجام می دهد.یعنی به آدم می گویند با قوایت این جور حرف بزن ،متوجه می شود که چه می کند ولی وقتی به سکوت رسید ،می تواند بفهمد صحبتی که می شود از چه مرتبه ایست وچه کسی صحبت می کند وشنونده کیست؟ بعدها این هارا متوجه می شویم. ✍️ادامه دارد ....... 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶اقسام عدالت ودرجات عدول:عدالت اکبر،عدالت اوسط،عدالت اصغر ۱-عادل اکبر:آن شریعت الهیه است که ازجانب حق سبحانه وتعالی صادرشده که محافظت ومساوات میان بندگان رانماید. ۲-عادل اوسط:آن سلطان عادل است که تابع شریعت مصطفویه بوده باشد وآن خلیفه ملت وجانشین شریعت است . ۳-عادل اصغر:آن طلاونقره است که محافظت مساوات درمعاملات رامی نماید. شرح:درعالم سه عادل وجود دارد،یعنی خداوند تبارک وتعالی اینهارادرعالم قرارداده ومردم برطبق اینها حرکت می کنند وباید عمل داشته باشند . حالا این در درون چطوراست؟عادل اکبر یعنی آنجایی که ظهوراسماءدروجود آدم ظاهر می شودیعنی اگر اسماءدر درون آدم ظاهر شد،آن عادل اکبراست. واین بهترین اتفاقیست که برای مامیفتد. در ابتداکه درمسیر قرار میگیریم عادل اصغر صورت میگیرد یعنی همان طلاونقره ی در عالم بیرون؛شهوت وغضب ووهم ماست که اول باید به سکوت برسد تاعدالت درآنجاجاری بشود . بعد آن عادل اوسط است که اگر عقل ،طبق آنچه به اوازبالا فرمان داده می شود عمل کند،عادل اوسط می شود.وبعدازآن وقتی ظهور اسماءصورت می گیرد ،عادل اکبراست. درکتاب فقط به شکل ظاهری آن توجه شده وعلتش بعدها برای آدم روشن می شود که این به کدام قوابرمی گردد. وقتی آدم می خواهدبه سمتی حرکت کند باید از کم شروع کندو دراینجا کم،عادل اصغریعنی همان قوه ی شهوت وغضب ووهم است.اول اینها بایدبه سکوت برسند وعملکردشان باید براساس فرامینی باشد که ازقوه ی عقل می گیرند.واگر اینگونه بودند به سکوت می رسند. قوه ی عقل ،اگربه فرامینی که ازبالا به اومی رسد عمل کند به عدالت می رسد وحالت خیلی خوبی برای آدم پیدامی شودواین شرایط خوب ؛باعث به ظهور رسیدن اسماءمی شود. البته در تمام این مسیر،اسماءظهوردارند ولی فهمش برای مامشکل است.وآدم بااین کارهایی که انجام می دهدکم کم ظهور اسماءبرایش مشخص می شود. خلاصه ی کتاب ضدعادل،جابراست ۱-جابراعظم (همانگونه که اینهادر بیرون وجود دارند در درون ماهم هستند.) ۲-جابراصغر:آن کسیست که به حکم درهم ودینار نایستد واورا دزد وخائن گویند. شرح:نگاه می کنیم می بینیم دراین عالم اگر کسی بخواهدبراساس آنچه که درعالم جاری شده است حرکت نکند مجبوراست که دزدی کند.در درون ماهم همین است. اگر شهوت وغضب ووهم خلاف آن کاری که برایشان مقررشده،کاری انجام دهند،خیانت کرده اند.چرا؟ چون آنهاخلق شده اند که فرمان مراتب بالاتر راانجام دهند.وقتی آن فرمان رااجرانکنندیک نوع خیانت است که دروجود آدم اتفاق میفتد وظلم های گوناگونی صورت می گیرد. خلاصه ی کتاب جابراوسط:آن کسی است که از اطاعت سلطان عادل واحکام اوسربپیچد که آن رایاغی وطاغی خوانند. شرح:اگر قوه ی عقل آدم ،درشرایطی قرارگیرد که نخواهد فرامین بالاتر رااجراکند آن حالت یاغی گری برای آدم بوجود می آید.وفرمان هایی که از آن صادرمی شود،آن موقع تمام مملکت وجود آدم رابهم میریزد وشرایط نابسامانی دارد . دراین عالم که نگاه می کنیم افرادی که جنایات خیلی عظیمی انجام می دهندازآن دسته هستند. چون در واقع فرمان ها ازبالا صادرنشده وحالت بهم ریختگی خاصی برایشان بوجود آمده وآنها باآن فرمانهاجنایتهای عظیم رامرتکب شدند. خلاصه ی کتاب جابراعظم:آن کسی است که ازحکم شریعت بیرون است ومتابعت شرع راننماید واوراکافر دانند. شرح:وقتی چنین حالتی برای آدم به وجود بیاید آدم کلا باهرچیزی که خدا اعلام کرده مخالفت می کند وکلا از دایره ی شریعت خارج است ؛شاید آدمی که درمرحله ی دوم است؛احتمال برگشتش بیشترباشد ولی آدمی که دراین شرایط است دیگر هیچوقت نمی تواند برگردد. ✍️ادامه دارد......‌‌‌ 🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم خلاصه ی کتاب 🔶🔶اقسام عدالت ۱-عدالت میان بندگان وخالق ۲-عدالت میان مردم ۳-عدالت میان زندگان وذوی الحقوق ایشان از اموات شرح:با توجه به این که مباحث معراج السعاده رذایل قوا ونحوه ی برطرف کردن آن رابیان می کند،بعداز عمل به آنها،عدالت خودش رانشان می دهد. حدیث نبوی:در حديث نبوي وارد است كه از براي برادران مومن بر يكديگر سي حق است . كه آدمي بري الذمه نمي شود مگر با بجا آوردن آنها و يا آنكه از او عفو نمايد و از تقصير او در ادائ حقش درگذرد. شرح:این سی مورد که عنوان شده ؛شکل ظاهرش در دنیا وشکل باطنش در درون خود انسان دیده می شود. هرکس باید خودش توجه کند و یک تاملی روی آن داشته باشد که چطور می تواند اینهارا در درون خودش ببیند. به آنکه در بیرون است توجه ظاهری داشته باشیم وآنکه در درون است نیاز به تامل دارد که اگر بخواهیم در موردش صحبت کنیم ،چندین جلسه زمان می برد. خلاصه ی کتاب عدالت سرمنشا کمال وسعادت:نهایت کمال وغایت سعادت ازبرای هرشخص اتصاف اوست به صفت عدالت ومیانه روی درجمیع صفات وافعال ظاهره وباطنه. خواه از اموری باشد که مخصوص ذات او ومتعلق به خوداو باشدیاامری باشد که میان او ودیگری بوده باشد ونجات دنیا وآخرت حاصل نمی شود مگر به استقامت بروسط وثبات بر مرکز. شرح:در درون خودمان اگر بخواهیم در نظربگیریم ،می بینیم اگر عدالت بین قوا اتفاق نیفتد وقوه ی وهم که سرمنشا این است،این کاررا انجام ندهد ،به هم ریختگی های خاصی برای آدم بوجود می آید وآدم نمی تواند به آن سعادت ابدی که مدنظر است برسد. سعادتی که در درون خودمان دنبالش می گردیم این است که قوا باید به سکوتی برسند و باتوجه به ملکه عدالتی که در درون ماهست؛وقتی اینها به سکوت رسیدند ؛مراتب بالا شکوفا می شوند. یعنی سعادت دراین مرحله اینست که سکوت قوا باعث شکوفایی مراتب بالاتر می شوند. باید نسبت به درون خودمان یک ذهنیت این چنینی داشته باشیم. خلاصه ی کتاب اتصاف مصلح به عدالت:حقیقت عدالت یا لازم آن اینست که عقل که خلیفه ی خداست،غالب شود برجمیع قوا ؛تاهریکی را به کاری گمارد. پس برهرانسانی واجب است که سعی ومجاهده کندبراینکه عقل که حاکم عادل وخلیفه از جانب خداست برقوای او غالب شودواختلاف قوارا برطرف کند وخواهش ها وهواهای آن ها رابرکنار گذارد وهمه را به راه مستقیم دارد. کسی که قوا وصفات خودرا اصلاح نکرده باشد ودر مملکت بدن خود ،عدالت را ظاهر ننموده باشد ،قابلیت اصلاح دیگران واجرای عدالت در میان سایر بندگان راندارد. شرح چگونه عدالت دردرون ما محقق شود؟ باید عدالت در تک تک قوا اتفاق بیفتد وقوه ی عقل حاکمیت عالی داشته باشد تا بتواند عدالت رابرقرار کند. چه زمانی عقل می تواند این کار رابکند؟زمانی که بتواند فرمانهارا از مرتبه ی بالایگیرد. یعنی به چیزهایی که خودش کسب کرده توجه نداشته باشد و فقط به آن منبع عظیم فرمانهای الهی که ازخداوند تبارک وتعالی صادر می شود توجه کند وبه جایی تکیه داشته باشد که آنجا ؛جایی بسیار غنی است وهیچ ضعف ونقصانی ندارد واز آنجا سیراب شود وآن را به مراتب گوناگون وجودش انتقال دهد.تااین اتفاق ها در درونش بیفتد. الحمدلله رب العالمین 🇮🇷@merajosaade786