بسم الله الرحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده
#جلسه_هفدهم
#بخش_دوم
در مقابل حسد چند صفت دیگر هست که مورد بررسی قرار می گیرد مثل غبطه.
غبطه:
اگر تمنای زوال نعمت از برادر مسلم خود نکند ؛ بلکه مثل آن را از برای خود بخواهد آن را غبطه و منافسه می خوانند .
این هم شرایطی است که وقتی شخصی صفتی را دارا باشد ؛ و آدم آن صفت را دوست داشته باشد ؛ بخواهد که آن صفت در وجودش ایجاد بشود .
اما در مسیرهایی که آدم حرکت میکند باید هیچ موقع حالت مقایسه بین خودش و دیگران قرار ندهد ؛ چه میخواهد مادی باشد و چه معنوی .
چون حالت مقایسه ریشه اش هم کمی برمیگردد به غبطه .
یعنی آدم اول غبطه میخورد ولی وقتی نتواند به آن برسد ؛ آن موقع آرام آرام ؛ آن در درون آدم مسیر انحرافی رفتن را شروع میکند .
پس باید مسئله غبطه را که مورد بررسی قرار می دهیم توجه به آن نقطه ضعف هم داشته باشیم که اگر بخواهیم در آن شرایط قرار بگیریم برای ما شرایط خوبی نخواهد بود.
صفت بعدی غیرت است.
غیرت:
اگر زوال چیزی را از کسی خواهد که صلاح او نباشد آن را غیرت گویند .
این هم در شرایطی است که آدم شرایطش را داشته باشد که چنین حالتی برایش به وجود بیاید .شاید مثلاً میگویند هر جایی آدم فکر نکند که این غیرت است باید تمام زوایایش برای آدم روشن باشد ؛ بعد آدم یک چنین حالتی را درخواست بکند .
چون یک وقتی هست که بنا بر جهل آدم می خواهد یک چیزی را از یک کسی از بین ببرد؛ ولی اینجور نبود. یعنی این به نفع شما بوده که در او باشد این هم باید یک آگاهی خیلی بالایی داشته باشد.
نقطه عطف غیرت هم این است ؛که باید توجه داشته باشیم که اگر در جای خودش این غیرت ؛ ظهور پیدا نکند ؛ چه بسا که ضرر های سنگینی به طرف مقابل وارد میکند .
در بعضی از درگیری ها یا بعضی شرایط گوناگون که در جامعه نگاه میکنیم ؛ طرف بر اساس جهل می آید کاری را انجام میدهد و فکر میکند که این جا غیرتش گل کرده بعدها هم خودش و هم دیگران می فهمند که اشتباه بوده که آدم توجه به نقطه ضعف این حالت داشته باشد .
ضد حسد نصیحت است و آن عبارت است از خواستن نعمتی که صلاح برادر مسلم باشد از برای او.
آدم میبیند برای خیرخواهی چیزهایی را عنوان میکند یا چیزهایی را درخواست میکند یا میخواهد شخص به یک کمال بالاتر برسد.
آن هم باید زوایای مختلف برای آدم روشن باشد .
و این هم باز به همان دوتا صفتی که در بالا گفته شد ؛ می تواند نقاط ضعفی را داشته باشد چون یک وقتی هست که نصیحت کردن ؛ وضعیت را بدتر از آن می کند که آدم فکرش را میکرد.
پس باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار دهد ؛ منتها اینها در شرایط ظاهری است .
زمانی که طبق فرمان ؛ آدم باید کاری انجام بدهد ؛ آن موقع نتیجه هر چیزی می شود ! دیگر به آدم ربطی ندارد .
بنابر فرمان نصیحتی میکند یا ارشادی میکند در یک مسیری که به یک کمال بهتری برسد و موقعی که فرمان باشد ؛ چون فرمان هم مطمئناً از کسی هست که بالاتر از خودش دارد صادر میشود و آدم معمولاً فرمان از پایین تر از خودش نمی برد ؛ معمولاً چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی از کسی که از آدم یک برتری دارد فرمان می برد.
اگر برابر فرمان باشد نتیجه چه خوب باشد چه بد ؛ دیگر وظیفهاش را انجام داده و به حواشی آن کاری ندارد .
معیار حسد ؛آن است که آن چه را از برای خود نخواهی ؛ از برای او بخواهی.
و آنچه را از برای خودبخواهی ؛از برای او نخواهی .
یعنی آدم باید معیار حسد را این جور در نظر بگیرد و ببیند چه چیزی برای خودش می خواهد و چه چیزی برای خودش نمی خواهد.
اگر خلاف این چیزی را که در درون خودش می گذرد را برای دیگران بخواهد آن معیار است که آدم میتواند بگوید اینجا این حسد گل کرده و باید دنبال عیب و ایراد ها بگردد و ببیند این عیب و ایراد ها از کجا ناشی میشود .
البته چه موقع آدم میتواند بفهمد حسادت برای آدم اتفاق افتاده یا نه ؟
وقتی که بخواهد به این معیار توجه بکند باید در یک سکوت واقع شده باشد تا چنین چیزی در وجودش اتفاق بیفتد .
یا اینکه کسی به شما اعلام کند که این صفت در شما هست .
به همین راحتی اینها به فکرش نمیرسد ؛چون آدم مشغول به آن است .مگر اینکه در سکوت باشد .
پذیرفتن از دیگران هم کمی مشکل است که کسی یک صفتی را به آدم اعلام کند.
اگر آدم واقعا ببیند که طرف مقابل شرایط خاصی را دارد ؛میتواند از آن طرف ؛ حرف شنوی داشته باشد و بداند که آن چیزی که او می گوید در واقع صلاح آدم است.
✍ادامه دارد..........
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم
✍ادامه بحث....
پذیرش نصیحت شرایطی میخواهد که آدم واقعاً شرایط گوناگون طرف مقابل را قبول داشته باشد و طرفی که این را اعلام میکند موصوف شود با یکی از صفت هایی که برای آدم بارز باشد.
بنابراین این معیار را باید فعلاً علیالحساب در نظر بگیریم تا اینکه ببینیم در چه مواقعی این ظهور پیدا میکند و بهترین معیار هم این هست که شرایط قبل را آدم بررسی بکند ؛
اگر شرایط قبل را آدم در زمانهای مختلف بررسی بکند بعد اثراتش را مشاهده می کند که چه اتفاقاتی قبلاً افتاده ؛آن موقع کم کم می تواند به درون خودش رجوع کند ؛ چون آدم همینجوری نمیتواند درونش را مورد بررسی قرار بدهد و بگوید من چنین صفتی را دارم.
چون این صفت ها هم صفتهای پیچیدهای است ؛ چون از سه تا قوه ناشی می شود ؛ به اضافه اینکه بازیگری قوه وهم اینجا مد نظر است و یک شلوغی خاصی بجود میآورد.
بعد می بینیم که آدم می خواهد خودش را مورد اتهام قرار بدهد ؛ سریع یکی از قوا دلیلی منطقی می آورد ؛ دلایلی که شاید از نظر ظاهر هم دلایل موجهی برای آدم باشند ؛و آدم را مبرا می کنند.
یعنی در یک دادگاه خانوادگی آدم از یک صفتی مبرا می شود و دیگر نمی تواند قبول کند که یک چنین صفتی را دارد.
باید این را بنا بر آن سکوتی که برای آدم به وجود می آید کم کم ؛ ورود به درون داشته باشیم و بتوانیم این را مورد بررسی قرار بدهیم.
غبطه دو مرحله دارد:
۱. منظور آدمی رسیدن خود به نعمتی باشد که از برای دیگران هم حاصل است؛ از جهت تمشیت امر دین یا دنیای خود و هیچ چیز دیگر در نظر او نباشد .و این هیچگونه نا خوشی ندارد .
وقتی که این شرایط برای آدم به وجود می آید میبیند که کسی یک چیزی را دارد و آن هم میخواهد داشته باشد چه برای دنیا چه برای آخرت و در همین حد است که اشکالی برای آدم به وجود نمیآید.
۲. آن که علاوه بر تمشیت امر خود ؛ بر خود نپسندد که کمتر از آن شخص دیگر باشد و خود را راضی به نقصان از او نکند و این مرتبه موضع خطر و لغزش است زیرا که بسا باشد رسیدن به آن عمل میسر نشود؛ پس نفس میل به زوال نعمت از آن شخص می کند تا بالاتر از او نباشد.
این هم همان نقطه خطر غبطه است که اگر چنین حالتی به وجود بیاید و آدم به آن نرسد یواش یواش به سمتی میرود که طرف مقابل از ما جلوتر نزند ؛
و معمولاً هم در شکلهای مالی در بازار بسیار مشاهده می شود که وقتی یک نفر شکست میخورد دوست دارد آن کسانی که در آن اطراف هستند هم شکست بخورند از نظر اقتصادی و تجاری .
از نظر معنوی هم در همین مسیر هایی که برای ما تعیین میشود هم این اتفاقات میافتد ؛ آدم می بیند که مثلاً کسانی هستند که خیلی دیرتر از ما شروع کردند و شرایطی برایشان به وجود آمد که جلو زدند و از نظر معنویت از ما پیشی گرفتند .
یا در مسیری که با هم دارند سیر میکند ؛ یکی حالات خوبی دارد و یکی ندارد ؛ آن که ندارد ابتدایش غبطه است ؛ بعد کمکم به این می رسد که آن دیگری هم نباید از او جلو بزند ؛ باید با هم حرکت کنیم و این آرام آرام در درون شروع می کند به بازیگری ؛ که آن طرف هم از آن باز بماند . شاید بعدها میل هم پیدا بکند که سر راه آنها از آن چیزی که میخواهد برایشان کسب شود موانعی را به وجود بیاورد که آن موانع باعث بشود که آنها پیشرفت نداشته باشند و مثل خودش باقی بمانند .
خب این هم از آن خطراتی است که غبطه برای آدم دارد .
برای همین هم هست که در این کلاس ها و درس ها می گویند خودت را با هیچکس مقایسه نکن .
فقط شرایط خودتان را با گذشته خودتان در نظر بگیرید که به چه صورت بوده است .
اگر اینطور باشد دیگر آدم به غبطه و چنین چیزهایی توجه پیدا نمیکند چون اینها پایه میشود تا آدم در خطرات بیفتد.
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیامبر صلی الله عليه و آله فرمود:
هر که صبح کند و چهار نعمت خدا را ياد نکند می ترسم نعمت خدا از او زايل گردد
اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى عَرَّفَنى نَفْسَهُ وَ لَمْ يَتْرُکْنى عَمْيانَ الْقَلْبِ
اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى جَعَلَنى مِنْ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِه
اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى جَعَلَ رِزْقى فى يَدَيْهِ وَ لَمْ يَجْعَلْ رِزْقى فى اَيْدِى النّاسِ
اَلْحَمْدُلِلّهِ الَّذى سَتَرَ ذُنُوبى وَ عُيُوبى وَ لَمْ يَفْضَحْنى بَيْنَ الْخَلائِقِ
الباقيات الصالحات ، ادعيه صباح و مساء ، صفحه ۱۶۲
میلاد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله
و میلاد امام صادق. علیه السلام مبارک باد 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
#پیامبر_اعظم
#امام_صادق_ع
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده
#بخش>سوم
مراتب حسد ۴مرحله است:
۱. دوست دارد که نعمت دیگری از بین برود ؛ اگر چه نفعی برای خودش نداشته باشد و این خبیث ترین مراتب حسد است که آدم دوست دارد که دیگران ذلیل باشند یا شکست های گوناگون برای آنها رخ بدهد و هیچ نفعی یا ضرری هم برای خودش ندارد .
فقط این حالت اینقدر در درونش ریشه دوانده که باعث شده چنین حسی برایش به وجود بیاید که دوست نداشته باشد دیگران پیشرفت کنند
بعضیها که مثلاً به دیگران به نوع هایی آسیب می رسانند ؛ وقتی می گویند از این آسیب رساندن چه نفعی میبری ؟ جواب می دهند هیچ نفعی نمی برم و ضرری هم برایم ندارد ؛ ولی دوست دارم این کار را بکنم .
این هم از بدترین حالت هایی است که در حسد می شود به آن اشاره کرد.
۲. دوست دارد نعمت دیگری از بین برود ؛به جهت اینکه خود همان نعمت به دست او بیاید.
این هم در واقع شرایطی است که دوست دارد مثل آن نعمت برای خودش کسب شود ولی از دیگری از بین برود.
۳. دوست دارد نعمتی مثل نعمت دیگری را داشته باشد ؛ نه مثل همان .
اما چون از رسیدن به آن عاجز باشد ؛ میل داشته باشد که از دست او نیز برود ؛ تا با یکدیگر برابر باشند و اگر متمکن گردد سعی میکند تا آن نعمت را از دستان آن شخص بیرون کند و تلف سازد.
این هم از آن شرایطی است که وقتی مقایسه به وجود میآید ؛ آدم می خواهد در آن شرایط قرار بگیرد ؛ ولی وقتی به آن نرسد می خواهد که در دیگری هم از بین برود یا وقتی برای خودش یک شرایطی به وجود آمد ؛ می خواهد یک فاصله پیدا بکند.
یعنی اگر شرایط خودش خوب شد میخواهد یک فاصله با دیگران پیدا کند تا برتری خودش را به اثبات برساند ؛ حالا چه در درون خودش چه در انظار باشد .
به این دلیل است که آدم باید توجه به اینها داشته باشد . اینها شرایط و مراحلی است که میتواند برای آدم اتفاق بیفتد.
۴. مثل بند ۳ می باشد ولیکن اگر متمکن شود ؛ از تلف کردن نعمت آن شخص قوت دین و عقل او مانع او شود که سعی کند در ازاله نعمت و از شاد شدن به زوال نعمت او بر نفس خود خشمناک شود. و صاحب این مرتبه را امید به نجات هست.
در این ۴ مرحله در سه تای اول خیلی خطرناک است که اگر برای آدم رخ بدهد آدم نمی تواند از آنها خارج بشود و خارج شدن مشقت های خیلی طولانی را میخواهد.
در چهارمی شرایطی است که همان قوایی که در درون آدم هستند ؛ در واقع همیشه حالت عتاب را دارند و همیشه آدم را نصیحت میکنند که اگر چنین کاری را انجام ندهد .
مثل درگیری قوه عقل با قوای پایینتر است که در درون آدم ایجاد میشود .
آدم این صفت در درونش یک وقتی ظهور پیدا می کند ولی از طرفی قوه عقل شروع به نصیحت کردن او می کند .
به خاطر این است که آغشتگی به این دارد ؛ و عبادت هایی که انجام داده است ؛ چنین اثراتی داشته و درگیری هایی را در درون به وجود میآورد.
این درگیری ها اگر ادامه داشته باشد و قوت پیدا کند ؛ انشاالله که آدم را از این حالت حسد بیرون می آورد.
و ضعفهایی که در قوای مختلف است باعث میشود که یک چنین حالتی برای آدم به وجود بیاید و وقتی که قوه عقل از آن شکوفایی که برایش بوده ؛ بیشتر شکوفا میشود توسط مراتب بالاتر کم کم قوت پیدا میکند و چیره میشود که آن هم تمرینات خاص خودش را میخواهد و آدم باید به آنها عمل کند تا از این حالت رها بشود .
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫 شناخت حقیقی پیغمبر اکرم(ص) در بیانات استاد امامی
#حضرت_خاتم،
#رسول_الله،
#شناخت،
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم
#شرح_معراج_السعاده
#جلسه_هفدهم
#بخش_چهارم
موجبات حسد
به طور کلی هفت بند است .
ولی کل رذایلی که در قوه عقل و غضب و شهوت است ؛ میتواند موجبات حسد باشد. یعنی آن تعداد رذایلی که در آنها گفته شده و یا آنهایی که گفته نشده و شاید وجود داشته باشد ؛ همه آنها میتوانند پایههای به وجود آوردن حسد باشند ؛ که آدم باید آنها را مورد توجه قرار بدهد .
منتها باید چنین توجهی پیدا کند که اینها را باید در درون خود یک بازنگری بکند .
از نزدیک ترین کسانش شروع کند و ببیند که آیا نسبت به آنها حسد دارد یا ندارد.
آدم شاید بگوید نه ؛ ما نسبت به دیگران حسود نیستیم ؛ولی این را به صورت ظاهری نباید نگاه کنیم ؛ باید دقیقاً با آن کسانی که مخصوصاً آدم با آنها سیر دارد در معارفی که قرار میگیرد ؛ آنها را خوب مورد بررسی قرار بدهد و بعد از نظر مالی خودش را با دیگران مقایسه کند ؛ با اطرافیانش ؛ با کسانی که مثلاً با آنها حشر و نشر دارد ؛ هم به صورت مادی هم به صورت معنوی مورد بررسی قرار بدهد و ببیند اگر واقعاً این حس در درونش است ؛ آنها را ریشه یابی کند و ببیند که به کدام یکی از این رذایل که در قوه های مختلف گفته شده برمیگردد.
۷مورد گفته شده:
۱. خباثت نفس و بخل ذاتی بر بندگان خدا که البته اینها قبلا مورد بررسی قرار گرفته است .
۲. عداوت و دشمنی
۳. حفظ اشتهار و آوازه
۴. ترسیدن از بازماندن از مقصود و مطلوب خود و این مخصوص دو نفر است که هر دو طالب یک چیزند .
۵. تعزز و آن عبارت است از این که بر او گران باشد که یکی از امثال و اقران او یا شخصی که از او پست تر باشد از او بالا تر شود
۶. تکبر
۷. تعجب و استبعاد
اینهایی که اعلام کرد حالتهای کلی است که ما باید همه اینها را مورد بررسی و توجه قرار بدهیم ؛
آن هم که گفته محبت دنیا منشاء همه اسباب حسد است ؛ به این دلیل است که همه رذایلی که برای قوای مختلف مورد توجه است ؛ هر کدام از آنها میتواند موجب حسد شود
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
-
بسمالله الرحمن الرحیم
#جلسه_هفدهم
#بخش_پنجم
معالجه حسد:
۱. بوسیله علم
۲. بوسیله عمل
- با علم : آدم باید ببیند آن چیزی که در این عالم قرار داده شده است در نهایت به کجا میانجامد ؟
همه اینها برمیگردند به سمت خداوند تبارک و تعالی و احتیاج به آن است که آدم بینش خوبی پیدا کند .
همین درسهایی که می خواند و همین عبادت هایی که انجام میدهد ؛ اینها باعث میشود بینش آدم بالا برود و ظرفیتش بیشتر بشود.
- با عمل: عمل باید خلاف آن چیزی که در درون آدم ایجاد شده ؛ باشد و با ریشه یابی باید ببیند به کجا بر می گردد و خلاف آن را انجام بدهد تا این حسد از درون آدم خارج شود.
حسد مذموم وحرام :
۱. حسد به ظهور رسیده که حرام است.
۲. حسد به ظهور نرسیده که مذموم است.
البته آن حسدی که به ظهور نرسیده ؛ موجب خطرات دیگری در درون آدم میشود .
آن که به ظهور رسیده هم وضعیت آدم را خیلی خراب میکند.
ولی آنان که به ظهور نرسیده است ؛ آتش زیر خاکستر است که شرایط دیگری را در درون آدم ایجاد میکند .
اگر اینها را طبق آن فرمول بخواهیم نگاه کنیم؛ ابتدا باید ببینیم به این صفت که معرفی شد آغشته هستیم یا نه ؟
مثلاً یکی از آنها را آدم مثال بزند و این را روی آن پیاده کند .
ببینیم که آیا این حالت در درون ما هست یا نه.
مثلا آدم همین معارفی را که دارد کسب می کند ؛ ببیند نسبت به کسانی که همراه با آنها این معارف را میخواند ؛ حسادت دارد یا نه ؛
فعلا باید صورت مثبتش را در نظر بگیریم تا ریشه یابی کنیم ؛
یعنی اینطور در نظر بگیریم که نسبت به دیگران حسد دارد ؛ پس ببیند این حسدی را که دارد آیا به ظهور رسیده یا نه ؟
معنی به ظهور رسیدن اینست که ؛ آیا آدم کاری میکند که دیگری هم از این معارف استفاده بکند یا نه ؟
اگر مثلاً کارهایی انجام میدهد تا یک بحثی از یک کسی سلب بشود و او دیگر نتواند در این ها قرار بگیرد ؛ مثلا پیش خودش فکر می کند که شاید او خیلی بعدها باید این معارف را کسب کند ؛ چرا الان باید بیاید در این معارف قرار بگیرد ؛ مثلاً ما که این همه در این درسها و بحثها بوده ایم ولی آنها نبودند ؛ و حالا اگر آنها بخواهند بیایند با ما یکی شوند و از ما هم جلو بزنند ؛ پس این همه زحمتی که کشیدیم چه می شود .
اگر بخواهیم ببینیم این حالت به کدام قوه برمیگردد ؛ میبینیم که این برمیگردد به آن قوه عاقله.
حالا در قوه عاقله اگر بخواهیم رذایل را مورد بررسی قرار بدهیم ؛ میبینیم که بیشتر بر میگردد به جهل مرکب .
آدم فکر می کند :آنچه را که در درون ما باید ایجاد بشود ؛ فقط برای ما هست و برای دیگران نیست و اعتقاد هم دارد که این معارف با توجه به زمانی که در این معارف بودیم و کار می کردیم ؛فقط به این اندازه برای ما اتفاق بیفتد ؛ نه اینکه برای دیگران اتفاق نیفتد ؛ ولی برای دیگران به اندازهای که در آن حالت بودند اتفاق بیفتد .یعنی آدم برای دیگران میخواهد به اندازه ای که کار کرده اند و به اندازه ای که در این مسیر بوده اند و نه بیشتر ؛ بهره ببرند.
این خودش یک حسد پنهانی است که شاید آدم به آن توجهی هم نکند . اکثراً در این مسیرها به این نوع حسد مبتلا هستند.
یک وقت آدم فکر نکند که ما خودمان هم مبتلا نیستیم .
باید آدم حتما این را مورد بررسی قرار بدهد .
بعضی ها هستند که میبینی یک کلاسی را می روند و می گویند این کلاس فقط مختص ماست و هیچ کس دیگری نباید به این راه داشته باشد.
خب این دو تا حالت دارد :
یک : این نظر شخصی خود آدم است که چنین دیدگاهی دارد ؛ این آدم را میبرد به اینکه در آن جهل مرکب واقع شده و جهل مرکب برای آدم ظهور پیدا کرده است.
نتیجهاش آمده است در حسد خودش را نشان داده و قوه واهمه هم بازیگری را انجام میدهد. و به نظر خودش دلایل قانع کننده را از جاهای مختلف درونش میگیرد و کنار هم میچیند و مثل حالتی که یک جواب منطقی را پیدا کرده و به او ارائه میکند و مثلاً خودش را از این بابت آرام میکند ؛ چون اگر نتواند جوابی را به وجود بیاورد ؛ یک ناآرامی در درون آدم به وجود می آورد و این خطرناک ترین چیزی است که آدم می تواند با این دلیل های مختلف در درون خودش را آرام بکند.
✍دامه دارد ......
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم
#بخش_پنجم
✍ادامه بحث....
موارد در بایگانی و مخفی می ماند و یک وقتی سر باز می کند که آدم مسیرهای طولانی را رفته است ؛ و یک دفعه آنجا به این مسیر می رسد که چه وسیله هایی در درونش بوده است و باید مورد توجه قرار بدهد .
تفاوت این حالت با حالتی که تحت فرمان است فرق می کند ؛
آن موقعی که آدم تحت فرمان است که مثلاً کسی از یک بحثی استفاده کند و کسی استفاده نکند دیگر از اختیار خود آدم خارج می شود.
و برای آدم رذیله نیست ؛ چون الان هم نگاه می کنیم ؛ مثلاً فرضا استادی است که آدم از او تقاضای درس می کند ؛ از طریق واسطه ... واسطه از ایشان سوال می کند و استاد می گوید نه ؛ نباید شرکت کند.
این جا چون واسطه تحت فرمان استاد است ؛ در حسد واقع نمیشود .
ولی اگر افرادی باشند که از طرف خودشان بگویند نه ؛ شما نمی توانید وارد این جلسه بشوید ؛ در آن حالت شخص چون به امور آگاهی ندارد و اشراف ندارد در حسدقرار گرفته است .
البته اگر هم ریشه یابی نکنند ؛ شاید متوجه هم نشوند که یک چنین حسی را دارند .
این حالت را آدم باید در درونش پیگیری کند و برطرف کند .
برطرف شدنش هم این است که آدم توجه داشته باشد و ببیند ظرفیتی که برای او هست و برای دیگران هست ؛ یکی نیست .
شاید یکی با سن کمتر و مقدار درس کمتر ؛ شکوفایی های خاصی برایش اتفاق میافتد.
ولی یکی با سن بیش تر و این که درسهای بیشتری خوانده باشد ؛ این طور نباشد .
آن هم بنا بر مصلحت خداوند تبارک و تعالی است .
الان مثلاً در دوره پیغمبر هم دیدیم که وقتی پیغمبر ظهور پیدا کرد و مبعوث شد یهودیان گفتند که ما این همه در علم بودیم و این همه دارایی و چیزهای گوناگون را داشتیم چگونه پیغمبر از قوم دیگری شد ؛ و باید از قوم ما میشد .این هم به خاطر جهل مرکبی که آنها داشتند ؛ عامل حسادت های گوناگون در وجودشان شد.
ما هم باید در نظر بگیریم که اگر چنین حالتی باشد ؛ آن یهودیت در درون ما هم ظهور پیدا کرده است و این را باید ریشه یابی کند و بررسی کند ؛تا از این حالت در بیاید. این یک مثال بود.
برای آنها که در حالت معارف هستند؛ آن شهوت زیاد نمی تواند خودش را نشان بدهد. وبه هر اندازه ای که هرکس طالب است برایش حاصل می شود .
ولی غضب هم میتواند اینجا دخیل باشد که وقتی آدم میبیند که دیگران در این معارف پیشرفت می کنند ؛ از درون قوه غضب شروع میکند به مخالفت کردن.
به خاطر اینکه رذایل قوه غضب هم در درون آدم هستند و به نوع های مختلف ظهور پیدا کرده اند .این حس را برای آدم ایجاد میکنند و آدم از آن دنباله روی میکند .
تمام رذایل قوه غضب که گفته شد میتواند به انواع مختلف باعث این حس بد بشود.
آدم باید ریشه یابی کند که کدام یک از این رذایل قوه غضب است که انشعاب پیدا میکند.
و این رذیله را در درون آدم شعله ور می کند.
در قوه عاقله آن جهل مرکب است ؛ حالا چیزهای دیگر هم میتواند باشد ؛ ولی در این معارف که گفته شد ؛ چون بیشتر با مسائل عقلی سر و کار دارد ؛ جهل مرکب است .
در قوه غضب هم هرکدام از این رذایل میتواند باشد . یک وقتی هست که دوست دارد حالت خودستایی باشد یا حالت انتقامجویی باشد یا دشمنی های گوناگون یا عجب و کبر و تفاخر ... هر کدام از اینها میتواند در وجود آدم تجلی پیدا کند .
یک وقتی است که آدم میخواهد معارفی را کسب کند که پیش همه عزیز باشد و دیگران به او احترام بگذارند ؛ خب اگر دیگران از او جلو بزنند ؛ آن موقع حسادتش گل میکند .
به خاطر اینکه این رذیله را دارد و کمک می کند برای اینکه آن حالت بیشتر در درون شعله ور بشود و وجود آدم را به سمت آن می برد.
حالا این مثال معارف را که زدیم باید بیاید تکتک انها را بگذارد ؛ مثل جهل مرکب یا خوف ؛ ببیند چه جور است ؛ با ایمنی از مکر خدا چه جور میشود ؛ یعنی تک تک آنها را باید بررسی بکند.
البته اگر دو سه مورد از اینها را آدم کنار هم بگذارد و بعد قوه شهوت را هم در نظر بگیرد که آن هم چه وسایلی دارد ؛ اگر همه اینها را با همدیگر بند بند بکند برای خودش؛ و خودش را در هر کدام از این ها مورد بررسی قرار بدهد ؛ آن موقع میتواند متوجه بشود ؛ در درونش حسد وجود دارد یا نه .
✍ادامه دارد .......
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم
#بخش_پنجم
✍ادامه بحث.....
شاید کار طولانی باشد ولی وقتی چند مورد و مخصوصاً کسب معارف را برنامهریزی کند؛ چون در این جمعی که هستیم چیزی که زیاد برای ما مهم است و مورد اهمیت قرار دارد ؛ کسب معارف است .
شاید در یک جمع دیگری ثروت زیاد مورد توجه باشد ؛ شاید در جمع دیگری جمال یا قدرت ظاهری یا دارایی های گوناگون دیگری مورد توجه باشد ؛ منتها چون اینجا معارف برای ما بسیار مهم است ؛ باید آن را مورد بررسی قرار بدهیم و بعد قوه شهوت و غضب و بعد از آن قوه عاقله را مورد بررسی قرار بدهیم ؛ چون در قوه عاقله گفتیم بیشتر جهل مرکب وجود دارد ولی تک تک این قوه غضب و شهوت هم میتواند برای آدم وجود داشته باشد.
اینها را بررسی کند و خودش را در تکتک اینها قرار بدهد ؛ مثلاً بگوید : ازین طرف جهل مرکب و آن طرف خوف و غیره ...
اگر نسبت به دیگران آدم حسد دارد ؛ بگوید آیا در این قالب هستم یا نیستم .
مثلاً این حالت برای من اتفاق افتاده یا نه ...
یا مثلاً جهل مرکب یا ایمنی از مکر خدا...
ببینیم که این باعث شده که من حسدم در این معارف نسبت به دیگران گل بکند یا نه .
برای شهوت هم به همین صورت ! مثلاً در محبت به دنیا ؛ غنا و بی نیازی و حرص و طمع ... همه را مورد بررسی قرار بدهد.
اگر دو سه مورد را اینجوری مورد بررسی قرار بدهد؛ درونش برایش مشخص میشود.
و آدم هم نترسد از اینکه شاید در این واقع بشود ؛ ترس ندارد ...
وقتی که مشخص بشود یعنی انشاءالله خدا میخواهد آنها را برطرف کند که مشخص شده است.
چون اگر میخواست برطرف نکند ؛ هیچ موقع اجازه نمیداد که آدم به این چیزها توجه پیدا کند.
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786
بسم الله الرحمن الرحیم
#جلسه_هفدهم
#بخش_ششم
صفت دوم: اهانت و تحقیر نمودن بندگان خدا
اهانت و تحقیر نمودن بندگان خدا و مذمت آن .
شکی نیست که این صفت مذموم در شریعت مقدس حرام و موجب هلاکت صاحب آن است .
چطور می تواند اتفاق بیفتد یعنی چه موقعی این حالت می تواند برای آدم رخ بدهد ؟
باز دوباره آدم بیاید در رذایل این قوه عاقله و ببیند چه رذایلی در درونش است .
آدم نگاه میکند میبیند زمانی که آدم می خواهد کسی را تحقیر کند ؛ از کدام رذیله قوه عاقله نشأت میگیرد .
معمولاً وقتی نگاه میکنیم میبینیم آن جاهایی که برای آدم از نظر دارایی شرایط گوناگونی اتفاق میافتد ؛ یعنی به دارایی های گوناگون در وجود خودش توجه میکند و چون از آن ها خالی است و در واقع به آن متلبس نشده است ؛باعث میشود چنین حالتی در درون آدم ایجاد بشود .
اگر تکتک رذایل قوه عاقله را نگاه کنیم ؛ معمولاً بر میگردد به خطورات و مکر و حیله ای که در درون آدم است و می تواند از آنها ناشی بشود و آدم را به سمتی ببرد که یک چنین اتفاقاتی برای آدم بیفتد.
به خاطر اینکه اشتغالاتی که آدم در طی روز دارد ؛ بنابر قوه غضب و شهوت ؛ آنها دست به دست هم میدهند و یک شلوغی در درونش به وجود میآورند و وقتی که با دیگران برخورد می کند ؛ می بیند شرایط دیگران برای آدم قابل تحمل نیست یا مثلاً چون خودش به چنین حالت هایی نرسیده است ؛ آن شلوغی هایی که در درونش است ؛ باعث میشود که آدم نسبت به دیگران ایراد بگیرد . چرا که خودش در سکوت نیست تا بتواند آن را تجزیه و تحلیل کند و رفتار دیگران را مورد بررسی قرار بدهد .
بنابراین اگر از کسی چیزی صادر بشود آدم میخواهد سریعاً با آن برخورد کند و برخوردش هم مطمئناً از رذایل این قوه ها ناشی میشود
.
زمانی هست که آدم نگاه میکند میبیند ؛ چون خودش ضعف های گوناگون در قوه غضب و شهوت دارد ؛ باعث میشود که در مقابله با دیگران آن صفت را به آنها اطلاق کند و آنها را مورد تحقیر قرار بدهد .
این هم برمیگردد به اینکه رذایل قوه غضب در وجود آدم جریان پیدا کرده است و هر کدام از اینها میتواند باعث بشود که آدم در شرایطی قرار بگیرد که دیگری را مورد تحقیر قرار بدهد .
به خاطر اینکه خودش به خاطر شرایطی که دیگران دارند ؛ نمی تواند خودش را کنار آنها قرار بدهد و تحمل ندارد که دیگران از او بالاتر باشند.
حالا از هر لحاظ که میخواهیم در نظر بگیریم ...
برای همین هم این باعث می شود ؛ با توجه به شلوغی که درونش است ؛ دیگران را مسخره و تحقیر کند و باعث اذیت دیگران بشود .
تک تک این ها چون به سه قوه برمیگردد ؛ باید دوباره مورد بررسی قرار بگیرد و ببینیم که آیا ما به این حالات آغشته هستیم یا نه ...
یعنی آدم نگاه می کند می بیند باز دوباره تمام آن رذایل قوه غضب و شهوت را ؛با آن خطورات و مکرو حیله مورد بررسی قرار بدهد که در واقع از قوه عاقله هستند .
یعنی اگر نگاه کنیم شناسایی رذایلی که به سه تا قوه برمیگردد بسیار پیچیده است و اگر آدم چند مورد را در درون خودش مورد بررسی قرار بدهد آنها برای او آشکار می شود .
ضد اهانت و تحقیر نمودن:
اکرام و احترام داشتن بندگان خدا بوده باشد و از شرایف اعمال و فضایل افعال احترام به سادات است.
در اینجا آن شرایطی که برای آدم به وجود میآید ضد این باید حتماً اجرا بشود .
نگاه میکنیم در رذایلی که برای ما هست؛ در قوه غضب و شهوت و عاقله ؛ اگر برطرف بشود ؛ این مورد هم خود به خود برطرف می شود .
منتها آن شکل ظاهری را که آدم باید مقدمتا انجام بدهد ؛ ضد این حالت را داشته باشد.
ببیند که اگر جایی به دیگری از طرف خود آدم دارد اهانت می شود ؛ برعکس آن را انجام بدهد و به دیگران احترام بگذارد.
مثلاً اگر کسی را تحقیر کرده باید عذرخواهی کند و احترام زیادی بکند تا اینکه حالت ظاهری آن از آدم برطرف بشود ؛ حالت باطنی اش را هم گفتیم باید تمام این رذایل مورد بررسی قرار بگیرد .
اگر یک وقتی فرصت باشد یکی دو مورد از آنها را در جلسه مورد بررسی قرار بدهیم تا اینکه مشخص شود که آدم چطور باید از اینها در بیاید.
الحمدلله رب العالمین
#جهاد_تبیین
#شرح_معراج_السعاده
🇮🇷@merajosaade786