📔 عنوان: #من_پیش_از_تو
✍ نویسنده: #جوجو_مویز
🔺 #Me_Before_You
🔻 #Jojo_Moyes
💢 معرفی کتاب "من پیش از تو"
▪️یک رمان عاشقانه نوشته جوجو مویز است. این کتاب نخستین بار در ۵ ژانویه ۲۰۱۲ در بریتانیا چاپ شد. بلافاصله پس از انتشار در سال ۲۰۱۲، این کتاب در صدر پرفروشترینهای بریتانیا جای گرفت و خیلی زود مورد توجه مجلات و رسانههای بینالمللی قرار گرفت. این کتاب به مدت ۱۲ هفته از جمله کتاب های پر فروش نیویورک تایمز بود. این رمان عاشقانه نه تنها توانست به کتاب بسیار محبوبی در میان خوانندگان تبدیل شود؛ بلکه نظر مثبت اکثریت منتقدین را هم جلب کرد.
💢 جملاتی برگزیده از رمان "من پیش از تو"
▪️دلم واقعاً برایش میسوخت. وقتی میدیدمش که به بیرون پنجره ماتش برده است، به نظرم غمگینترین فردی آمد که به عمرم دیدهام. با #گذر_ایام، دریافتم شرایطش فقط مربوط به اسارت در صندلی چرخدار نیست، نه چون آزادی جسمیاش را از دست داده است، بلکه به فهرست بلندبالا و بیپایان مشکلات جسمی و روحیای مربوط میشود که میتوانند عواقب بدی در پی داشته باشند. با خودم فکر کردم اگر من جای او بودم احتمالا به همین اندازه احساس درماندگی میکردم.
← (صفحه ۷۱)
▪️اگر واقعاً #عاشق کسی هستی وظیفه داری کنارش بمانی؟ به او که افسرده است کمک کنی؟ در بیماری، در سلامت، و در هر شرایطی؟
← (صفحه ۸۵)
▪️هر کسی کیف پولی به عمق #معدن_الماس داشته باشد، میتواند هرچیزی را خوشگل و زیبا کند.
← (صفحه ۱۳۸)
▪️میگویند وقتی سن آدم کمی بالا میرود به گل و گیاه علاقهمند میشود، و من فکر میکنم درست باشد. به احتمال قوی، چیزی است که به چرخهی اصلی #زندگی مربوط میشود. رویش دوباره بعد از زمستانی حزنانگیز چیزی کمتر از معجزه نیست. نوعی خوشی و شادی که هر سال پیش میآید. شیوهای است که طبیعت در پیش میگیرد تا درنهایت قدرت نمودهای مختلف باغچه را نشان دهد.
← (صفحه ۱۵۸)
▪️برای اولینبار داشتم #لذت میبردم که مرکز توجه هستم. شاید بچگانه بود، ولی واقعیت داشت. وقتی میدیدم بابا و ویل از دست کارهای من میخندند، عشق میکردم. وقتی میدیدم تمام غذاها و دسرها باب میل من درست شدهاند، کیف میکردم. از اینکه میتوانستم همان کسی باشم که دوست دارم و خواهرم نیست که مرتبا گوشزد کند که چه کسی هستم، حال میکردم.
← (صفحه ۲۵۶)
▪️بدترین نکته دربارهی کار #پرستاری آن چیزی نیست که احتمالاً فکرش را میکنید. ربطی به بالا و پایین کردن مریض و نظافت ندارد، یا دارو و دستمال مرطوب، و یا بوی همیشگی و محسوس مواد ضدعفونی کننده. حتی این واقعیت هم نیست که اغلب افراد فکر میکنند تنها کاری است که از دستتان برمیآید. بلکه این واقعیت است که آدم وقتی تمام روز را کنار کسی میگذراند، هیچ گریزی از حالتهای روحی او ندارد، حتی از حالتهای روحی خودش.
← (صفحه ۳۳۴)
▪️ تفاوت بین تربیت من و تربیت ویل در این بود که کسی مثل او خودش را #شایسته همهچیز میدانست. بهنظر من اگر آدم در شرایط او بزرگ شده باشد، با پدر و مادر ثروتمند، در خانهای بزرگ، مدرسههای درجه یک و رستورانهای گرانقیمت، احتمالا این حس را هم دارد که زندگی همیشه بر وفق مراد است و به طور طبیعی جایگاه بالایی در دنیا دارد.
← (صفحه ۳۵۱)
▪️ کسی حاضر نیست حرفی در این مورد بشنود. کسی نمیخواهد تو از ترست برایش حرف بزنی، یا از دردت، یا اینکه چهقدر میترسی عفونتی پیش بیاید و بمیری. کسی نمیخواهد بداند چهقدر بد است که دیگر، نمیتوانی غذایی که با دستهای خودت پختی، بخوری، هیچوقت نمیتوانی بچهی خودت را بغل کنی. کسی نمیخواهد بداند وقتی توی این #صندلی_چرخدار هستم گاهی دچار ترس از فضای بسته میشوم. وقتی فکرش را میکنم که یک روز دیگر را باید توی این لعنتی سر کنم، فقط دلم میخواهد عین دیوانهها فریاد بکشم.
← (صفحه ۳۶۱)
▪️ دستهای #ویل دست یک مرد تروتمیز بود؛ زیبا و خوشفرم، با انگشتانی چهارگوش. نمیشد به آن نگاه کرد و فکر کرد که قدرتی ندارد، این که دیگر هرگز نمیتواند چیزی را از روی میز بردارد، دستی را نوازش کند یا حتی مشت کند.
← (صفحه ۴۳۵)
▪️می فهمید چقدر سخت است که #سکوت کنید و هیچی نگویید، در حالی که ذره ذره وجودتان میخواهد منفجر شود؟ تمام راه فرودگاه تا آنجا را داشتم با خودم تمرین میکردم که چیزی نگویم. اما واقعا داشتم میمردم. ویل سر تکان داد. سرانجام وقتی توانستم حرفی بزنم صدایم بریده بریده و بیرمق بود جمله ای که به زبان آوردم تنها حرف خوبی که میتوانستم بزنم. دلم برایت تنگ شده بود!
← (صفحه ۵۲۱)
#کتابنگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
Modiryar | مدیریار
📔 عنوانکتاب: هنر ظریف بیخیالی
✍ نویسنده: #مارک_منسون
▪️فقط به مواردی که واقعاً لازم است اهمیت بدهید و بی خیال مواردی #بی_اهمیت و غیرضروری باشید.
▪️کلید #زندگی_خوب، این نیست که به چیزهای بیشتر و بیشتری اهمیت بدهید؛ بلکه باید به چیزهای کمتری اهمیت بدهید، و تنها چیزهایی را مد نظر قرار دهید که حقیقی، فوری و مهم هستند.
▪️یک واقعیت پنهان در #زندگی هست؛ اینکه چیزی به نام بیخیالی وجود ندارد. شما باید به چیزی اهمیت بدهید. توجه به چیزهای مختلف و اهمیت دادن به مسائل، بخشی از جسم و بیولوژیِ ماست.
▪️مسئله اینست که به چه چیزهایی اهمیت بدهیم و چگونه به چیزهایی که هیچ اهمیتی ندارند، #اهمیت ندهیم. پختگی، زمانی رخ میدهد که فرد میآموزد تنها به چیزهایی اهمیت بدهد که ارزشمندند.
▪️پرسش جالبِ توجهتر که #مردم هیچوقت از خود نمیپرسند، این است که «چه دردهایی در زندگی خود میخواهید؟ و حاضرید برای چه چیزی زحمت بکشید؟»
▪️بیشتر افراد میخواهند که #ارتقای_شغلی پیدا کنند و درآمد زیادی داشته باشند؛ اما هیچکس نمیخواهد شصت ساعت کار در هفته، رفتوآمد در فاصلهی زیاد بین خانه و اداره، کاغذبازیهای بیهوده، و ساختار طبقاتی استبدادی شرکت را تحمل کند.
▪️همه میخواهند روابط عالی داشته باشند؛ اما همه حاضر نیستند #مکالمات دشوار، سکوت ناخوشایند، احساسات جریحهدارشده و نقش بازیکردنهای احساسی را تحمل کنند.
▪️فرهنگ کنونی به ما میگوید که خودم باعثِ شکستِ خودم شدهام. من، بیاستقامت یا بازنده هستم، و چیزهایی را که لازمۀ این کار بوده نداشته و رویاهای خود را کنار گذاشتهام، و شاید اجازه دادهام که فشارهای #اجتماع بر من غلبه کنند.
▪️اما واقعیت، بسیار کسلکنندهتر از همهی اینهاست. #واقعیت این است که من فکر میکردم چیزی را میخواهم؛ اما معلوم شد که در واقع آن را نمیخواستم؛ همین.
▪️من پاداشهای این کار را میخواستم، نه نبردهای آن را. نتایج را میخواستم، نه روند رسیدن به آنها را. من #عاشق جنگ نبودم؛ عاشق پیروزی بودم. و زندگی، اینگونه پیش نمیرود.
▪️تقصیر مربوط به زمان گذشته است، و مسئولیت، مربوط به اکنون است؛ تقصیر، ناشی از انتخابهایی است که قبلاً شده، و مسئولیت، نتیجهی انتخابهایی است که شما در حال حاضر در هر لحظه از روز میکنید.
▪️شما انتخاب کردهاید که این متن را بخوانید. شما انتخاب میکنید که به این #مفاهیم فکر کنید. شما انتخاب میکنید که این مفاهیم را بپذیرید یا آنها را رد کنید.
▪️شاید #تقصیر من باشد که شما فکر میکنید ایدههای من بیارزش هستند؛ اما شما مسئول نتیجهگیریهای خود هستید. تقصیر شما نیست که من این جمله را نوشتهام؛ اما هنوز هم شما در تصمیمگیری برای خواندن آن مسئول هستید.
▪️بین مقصر دانستن کسی برای وضعیت شما، و مسئولیت واقعی آن فرد برای وضعیت شما، تفاوت وجود دارد. هیچکس #مسئول وضعیت شما نیست مگر خودتان.
▪️شاید بتوان بسیاری از افراد را برای ناراحتی شما #سرزنش کرد؛ اما هیچکس مسئول ناراحت بودن شما نیست غیر از خودتان. علت این موضوع اینست که شما همیشه انتخاب میکنید که مسائل را چگونه ببینید، چه واکنشی در برابر آنها نشان دهید و چه ارزشی برای هر چیز در نظر بگیرید.
#کتابنگار
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar
✍ سعی می کنم خوب باشم
#دکتر_مهدی_یاراحمدی_خراسانی
🔴 تنها
✅ هیچ کسی مرهمی بر دردها و رنج های من نیست جز خودم! هر چند این جمله تلخ است ولی #حقیقت دارد. بسیاری وقت ها در زندگی آدمی «تنها»ی تنهاست؛ خودش با دردهایش، رنج هایش، تلخ کامی هایش و هر آن چه باعث می شود نتواند از زندگی لذت ببرد. دقیقاً همین جاست که حس می کند به قدرتی ماورایی نیاز دارد. چیزی فراتر از آدم های منفعت طلب و کاسب مسلکی که اطراف و اکناف او قرار دارند.
✅ گویی انسان منتظر است تا دست پرمهری از آستین آسمان درآید او را نوازش کند، در آغوش بگیرد، فشار دهد، التیام بخشد، انرژی دهد، در کنارش بنشیند و در گوش هایش حرف محبت نجوا کند. هر چند حال و روز سختی است اما در عین حال می تواند شیرین هم باشد چون آدمی را به قدرتی بی انتها پیوند می دهد و در بالاترین حد #انسانیت که همان بازگشت به خویشتنِ خویش است قرار می دهد.
🔴 توکل
✅ شاید این نقطه همان جایی است که به آن #توکل می گویند. آدمی در مرور زمان به خوبی می بیند، در می یابد، تجربه می کند و با تمام سلول های بدنش لمس می کند که هیچ کسی جز «مهر ثابت و عشق پایدار خداوند مهربان» همراه و مراقب او نیست. بی منت و بی حد او را حمایت می کند و در تمامی کم و کاستی ها و بحران های زندگی هوایش را دارد و حالش را خوب می کند.
✅ البته نه این که عزیزان و اطرافیان ما خوب نباشند یا مهربان و دلسوز نیستند. نه! اصلاً منظورم این نیست که رسم مهربانی و #جوانمردی ور افتاده، بلکه در واقع خلقت دنیا به گونه ای است که آدم ها اکثراً یا فراموش کار هستند یا ناتوان، یا منافع و مصالح خود را به دیگران ترجیح می دهند و یا در خوش بینانه ترین حالت حتی اگر بخواهند به آدمی کمک کنند آمادگی لازم را ندارند.
🔴 هجرت
✅ پس این گونه است که «هجرت» برای آدمی به زیبایی تعریف و تفسیر می شود؛ هجرت از جسم به جان، از انسان به خدا، از ماده به معنا، از دنیاگرایی به آخرت گرایی، از مردم گرایی به توکل و خدا مداری و ... به راستی چه قدر شیرین است بنده ای که خود را غرق دریای بیکران رحمت محبوبی که خود #عاشق مخلوق است آزاد و رها می بیند.
✅ اکنون دلم می خواهد با صدای بلند بگویم: آهای مردم! من خدایی دارم که مرا دوست دارد، حرفم را می شنود، بی چون و چرا از من حمایت می کند، بدی هایم را می پوشاند و در هر شرایطی دست از سرم بر نمی دارد. هم او که بی همتاست هم او که بی نیاز است و هم او که همواره در گوش من می خواند به سوی من بیا تا تو را کفایت و #استجابت کنم.
🔴 خودم
✅ #زندگی سخت است، خیلی سخت! این روزها از همیشه سخت تر هم شده است. اما باز هم خیلی چیزها به «خودم» بستگی دارد. من می توانم و باید بتوانم حال خودم را خوب کنم. باید یاد بگیرم به جای آن که حسرت نداشته هایم را بخورم از داشته هایم لذت ببرم، به جای آن که ظاهر زندگی مردم را با باطن زندگی خودم مقایسه کنم
✅ برای بهره مندی از آن چه دارم #هدفمندی و برنامه ریزی داشته باشم و در نهایت باید یاد بگیرم خداوند را در هر حالتی شکر کنم. که بی شک او لایق شکرگزاری است؛ گاهی بخاطر آن چه از روی رحمت به من بخشیده است و گاهی به خاطر آن چه از روی حکمت به من نداده است. پس این گونه انسان می تواند همواره در زندگی شاد و امیدوار باشد.
🔴 سعی
✅ من همه #استعداد و تلاش خویش را به کار خواهم گرفت تا زندگی مطلوبی داشته باشم. من «سعی می کنم خوب باشم»؛ باید در هر شرایطی خوب باشم. پس هر کسی در طول روز از شما پرسید حالت چطور است؟ بگویید خوبم! چون ما یا خوب هستیم یا باید سعی کنیم خوب باشیم. حتماً این سئوال پیش می آید چگونه؟
✅ پاسخ آن در چند کلیدواژه طلایی نهفته است. از خودتان بپرسید چه چیزهایی حال شما را خوب می کند سپس سراغ آن ها بروید. در همین راستا برخی چیزها جنبه فراگیر دارند که حال اکثر انسان ها را خوب می کنند؛ نیایش، ورزش، صله رحم، دعای پدر و مادر، تلاش دوباره، #امیدواری، گذشت کردن و نادیده گرفتن، تغذیه سالم، مطالعه و کتابخوانی و ...
🔺منبع: #روزنامه_شهرآرا،
🔻شنبه ۱۷ تیرماه ۱۴۰۲، شماره ۳۹۸۲
#تحلیل_مسائل_روز
#پایگاه_جامع_مدیریار
www.modiryar.com
@modiryar