■●گوشههایی از سبک تربیتی و حال و هوای جلسات عرفانی مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی - بخش اوّل
■نهم بهمن سالروز عروج مرحوم حاج اسماعیل دولابی
■مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی به منظور تربیت و ارشاد تشنگان زلال معرفت، قریب چهل سال در تهران جلسات هفتگی متعدّد را اداره کرد که در آنها مردان و زنان از اقشار گوناگون، از نوجوانان و جوانان گرفته تا کهنسالان و سالخوردگان، از روحانیّون گرفته تا تحصیل کردههای دانشگاهی، از دانشآموزان دبیرستانی گرفته تا اساتید حوزه و دانشگاه، از افراد کاملاً غیر سیاسی گرفته تا طرفداران و فعّالان جناحهای متضادّ سیاسی، فارغ از هرگونه تفاوتهای خلقی، با یگانگی و صفا در کنار هم نشسته و از زلال معارف ولائی و توحیدی که از عالم غیب به وساطت وجود استاد و به زبان آن بزرگوار به سوی طالبان حقیقت و معنی جاری میگشت سیراب میشدند.
■از ویژگیهای مکتب تربیتی و سبک جلسات مرحوم دولابی، رضوان الله تعالی علیه، به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
■الف) محور اصلی در نگرش و روش عرفانی آن بزرگوار، محبّت خدا و خوبان خدا بود و چنان اشخاص را شیفتهی جمال الهی و حسن و نیکویی پیامبر اکرم و اهل بیت کرامش علیهم السّلام میکرد که به سهولت از دام جاذبههای دنیوی و حتّی اخروی میرهیدند و تمامی آرمان و اندیشه و تلاش و همّت ایشان بر تقرّب و وصال خدا و خوبان خدا متمرکز میشد.
■ب) در مجالس آن بزرگوار چنان روح توحید در وجود حاضران دمیده میشد که جز خدا، احدی را در عالم مؤثّر نمیدیدند و با ایجاد محبّت و حسن ظن و اعتماد به خدا و خوبان خدا، تمامی مقدّرات الهی را به شیرینی و با دل شاد پذیرا گشته و رضا و شکر بر تمامی وجودشان حاکم میشد.
■ج) در پرتو محبّت و حسن ظنّ به خدا و خوبان خدا، در جلسات آن بزرگ، یأس و ناامیدی از وجود هر شکست خوردهی در عرصهی امور دنیوی و از روح و جانِ هر از پای فتادهی در مصاف با نفس و شیطان و امور معنوی، زایل و روح امید و نشاط در ادامهی راه حیات و طیّ طریق عبودیّت در کالبد حاضران دمیده میشد.
#ادامه_دارد....
■●به یاد شورآفرین بزم محبّت و ولاء
[یادمان چهلمین روز هجرت فقید سعید حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی]●■
■●استاد مهدی طیّب ۸۱/۱۲/۱۹●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○..انسان به فعليت رسيده قرآن ناطق است ؛ و امام صادق (عليه السلام ) فرمود: من عرف فاطمه حق معرفتها فقد ادرك ليلة القدر.
□○مبانى عقلى و نقلى داريم كه منازل سير حبى وجود، در قوس نزول ، معبر به ليل و ليالى است ؛ چنانكه در معارج ظهور صعودى ، به يوم و ايام ، بعضى از ليالى ليالى قدرند، و بعضى از ايام ايام الله .
□○از اين اشارت در " انا انزلنا فى ليلة القدر" و در حديث مذكور و نظائر آنها تدبر بفرما، اقرا وارق
□○اين فاطمه (عليها السلام ) كه ليلة القدر يازده كلام الله ناطق است ، كه امام صادق فرمود: كسى حق معرفت به آن حضرت پيدا كند، يعنى بدرستى او را بشناسد، ليلة القدر را ادراك كرده است
□○چه مرد و چه زن بايد خودش را تزكيه نمايد و حلقه بندگى در گوش كند. فيض حق وقف خاص كسى نيست ؛ به قول شيرين حكيم ابوالقاسم فردوسى :
○فريدون فرخ فرشته نبود
○به مشك و به عنبر سرشته نبود
○به داد و دهش يافت آن نيكويى
○تو داد و دهش كن فريدون تويى
□○رساله انسان و قرآن
علامه حسن زاده ی آملی○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (توحید: قسمت دوم)○□ □○وَ الثَّنَاءُ بِمَا قَدَّمَ: و ثنا شايستهي خداست؛ برای خداس
□○ #خطبه_ی_فدکیه ( توحيد: قسمت سوم)○□
□○ابْتَدَعَ الأَشْيَاءَ لا مِنْ شَيْءٍ كَانَ قَبْلَهَا: خداي متعال خلقت موجودات و چیزها را آغاز کرد؛ بدون اينكه طرحي از پيش تهیه شده باشد و طبق آن الگو، طرح و مدل، آفرینش را ایجاد کند.
□○وَ أَنْشَأَهَا بِلا احْتِذَاءِ أَمْثِلَةٍ امْتَثَلَهَا: و خدایمتعال مخلوقات را ساخت؛ بدون اينكه از قبل قالبگيري كرده باشد. صنعتگران قالب درست می کنند؛ بعد مواد اولیه را داخل آن قالب ميريزند؛ به آن شكل مورد نظر در ميآيد. خداوند نه طرح از پیش طراحی شده ای، نه قالب از پیش آماده شده ای در آفرینش داشت.
□○كَوَّنَهَا بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَهَا بِمَشِيَّتِهِ: خداي متعال عالم را با قدرت خويش ايجاد كرد و با مشيّت خودش موجودات را پديد آورد،
□○مِنْ غَيْرِ حَاجَةٍ مِنْهُ إِلَى تَكْوِينِهَا: و اين در حالي بود كه خداي متعال هيچ احتياجي به آفرينش عالم نداشت،
□○وَ لا فَائِدَةٍ لَهُ فِي تَصْوِيرِهَا: و در صورت بخشيدن به مخلوقات هم هيچ بهره و فايدهاي براي خودش نداشت و دنبال این نبود که خودش به فایده ای برسد.
□○إِلاّ تَثْبِيتاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَنْبِيهاً عَلَى طَاعَتِهِ: جز اين نبود که خداي متعال ميخواست در آفرينش حكمت خودش را تثبيت كند، و بر طاعت خودش مردم را متوجّه و متنبّه كند؛ يعني عظمت خودش را نشان دهد؛ تا خلق هم از رهگذر اين عظمت در برابر خدا راه اطاعت و عبادت خدا را در پيش گيرند.
□○وَ إِظْهَاراً لِقُدْرَتِهِ و تَعَبُّداً لِبَرِيَّتِهِ: و خدا آفرينش را ايجاد كرد، تا قدرت خودش را ظاهر كند و خلق خودش را هم به راه بندگي بكشاند، با آن اقتداری که از خودش نشان میدهد، همه متعبد و تن داده ی به عبودیت حضرت حق شوند
□○وَ إِعْزَازاً لِدَعْوَتِهِ: و آفرینش را ایجاد کرد برای اینکه دعوت خودش را عزّت ببخشد عزیزانه. چون من يك وقت كسي را دعوت ميكنم، محتاج او هستم، ذليلم. يك وقت او را دعوت ميكنم ميخواهم عطايي به او كنم، عزيزانه او را دعوت ميكنم.
□○ثُمَّ جَعَلَ الثَّوَابَ عَلَى طَاعَتِهِ: بعد هم خدايمتعال در قبال طاعت و فرمانبری بندگان پاداش و ثوابهايي را مقرّر كرد،
□○وَ وَضَعَ الْعِقَابَ عَلَى مَعْصِيَتِهِ: و كيفر، عقاب و جزای خودش را هم در قبال معصيتها قرار داد،
□○زيَادَةً لِعِبَادِهِ عن نَقِمَتِهِ: هدف از ثواب و عقاب هم اين بود كه بندگان را از آنچه كه موجب خشم و نقمت الهي است باز بدارد. با اين نيرو مردم را از آلوده شدن به آنچه كه زمينهساز مبتلا شدنشان به خشم الهي است محفوظ بدارد
□○وَ حِيَاشَةً لَهُمْ إِلَى جَنَّتِهِ: و همین طور ميخواست از رهگذر اين ثواب و عقاب مردم را به سوي رضوان و جنت خودش بكشاند و به سعادت جاودانه برساند.
☑️تا اين جای خطبه اشاره به بحث #توحيد بود كه حالا باز كردن آنها بماند،
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ١٢ آذر ٨٣○□
#حضرت_فاطمه
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260-258 بقره قسمت چهارم
بخش سوم
● گفته برخى از مفسرين مبنى بر اينكه ابراهيم (علیه السلام ) درخواست علم به كيفيت احياء را نموده نه ديدن آن را
از آنچه گذشت فساد گفتار بعضى از مفسرين روشن شد، كه گفته اند: ابراهيم (عليه السلام ) در جمله ((رب ارنى )) از خداى تعالى درخواست علم به كيفيت احيا را كرده ، نه ديدن آن را، و پاسخى هم كه در آيه شريفه آمده بر بيش از اين دلالت ندارد.
و اينك خلاصه گفتار آن مفسر: در اين آيه چيزى كه دلالت كند بر اينكه خدا دستور زنده كردن به ابراهيم (عليه السلام ) داده باشد نيامده ، و همچنين آيه دلالت ندارد بر اينكه ابراهيم (عليه السلام ) اين كار را انجام داده و آن چهار مرغ را چنين و چنان كرده باشد، چون هر فرمان وامرى به منظور امتثال صادر نمى شود، بلكه ممكن است يك خبرى را به صورت امر و دستور بيان كنند، مثل اينكه كسى از شما بپرسد جوهر خودنويس را چگونه درست مى كنند؟ و شما در پاسخ بگوئى فلان چيز و فلان چيز را بگير و آنها را چنين و چنان كن تاجوهر درست شود و منظور شما در حقيقت امر و دستور نيست ، بلكه مى خواهى خبر دهى كه مركب را اينگونه درست مى كنند.
مفسر نامبرده آنگاه گفته است : در قرآن چه بسا از خبرها كه به صورت امر آمده است و در حقيقت ، كلام در اين آيه مثلى است براى زنده كردن مرده و معنايش اين است كه چهار رقم مرغ بگير، و نزد خود نگه دار، بطوريكه هم تو با آنها انس بگيرى و هم آنها با تو مانوس شوند، بطوري كه هر وقت صداشان بزنى پيش تو بيايند، چون مرغان از ساير حيوانات زودتر انس مى گيرند، آنگاه هر يك از آنها را بر سر يك كوهى بگذار، و سپس آنها را يكى يكى صدا كن ، مى بينى كه به سرعت نزدت مى آيند، بدون اينكه جدائى كوهها و دورى مسافت مانع آمدنشان شود، پروردگار تو نيز چنين است ، وقتى بخواهد مردگانى را زنده كند،با كلمه ((تكوين )) آنها را صدا مى زند، و مى فرمايد: ((زنده شويد))، و زنده مى شوند، بدون اينكه تفرق اجزاى بدن آنها مانع شود، همانطور كه در آغاز خلقت به همين نحو موجودات را آفريد،
و به آسمانها و زمين فرمان داد: ((ائتيا طوعا او كرها)) بايد بيائيد چه بخواهيد و چه نخواهيد، و موجودات در پاسخ عرضه داشتند: ((اتينا طائعين )) با رغبت آمديم .
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 564
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
■●دعای عوام بهتر مستجاب می شود تا علما!●■
■شخصی از آیت الله طباطبایی پرسید:
«این دعاهای عربی را که عامه مردم بخوانند، نمیفهمند؛ آیا خواندن همان الفاظ آن دعاها-بی آنکه معانی آن را بدانند-اثری دارد؟!»
■جناب #علامه_طباطبایی فرمودند:
«اتفاقاً آن دعاها برای عامه مردم که زبان عربی و معانی آنها را نمیدانند بهتر مستجاب میشود!
■زیرا نفس خود را به نفس امامان (علیهم السلام) متصل میکنند و از خدا میخواهند هر چه امامان با خواندن این دعاها میخواستند، به آنان هم بدهد اما ما به اندازه فهم خودمان از آن دعاها، از خدا میخواهیم!»
■●زمهر افروخته، ص۱۶۰
علی سعادت پرور●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□○حضرت آیت الله بهجت قدس سره○□
□○اهل مکه و مدینه هم نعمت ولایت و اهلبیت علیهمالسلام را داشتند، ولی در روایت آمده است که آنها از نعمت ولایت قدردانی نکردند، لذا به اعاجم منتقل گردید.
□○خدا کند ما عجم هم نعمت مفت بهدستآمده، را مفت از دست ندهیم!
□○در محضر بهجت، ج۱، ص۲۱۲○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
#درس_تیغ_ابن_ملجم...
□●استاد علی صفایی حائری●□
□●تيغ ابنملجم به هر عنوانى كه بلند شده، چه به عنوان مذهب، چه به عنوان نفهمى و اينكه على را كافر دانسته و عشق و كابين زنى باعث اين كار شده، ولى اين حقيقت را نبايد از خودمان دور ببينم كه فردى با آن زمينههاى فكرى و اعتقادى، با آن انگيزههاى خارجى، وسوسهها و تحريکها، با اينكه از ياران على(علیه السلام) بوده و در ركاب او با معاويه جنگيده است، سر على(علیه السلام) را مىشكافد و خوشحال هم هست!
□●اخبات، ص۳۱●□
@mohamad_hosein_tabatabaei
●قیامت راپس ازبعدزمانی
●چه پنداری که خود اینک در آنی
■●قيامت با تو است نه در اخر طولى زمانى (ان مع الدنيا آخره ) پس به كارى مشغول باش كه تو را بكار آيد.
■●براى نفس پنج ساعت است و ساعت نفس قيامت اوست و در حديثى آمده كه (من مات فقد قامت قيامته ) و در حديث ديگر آمده كه (موتوا قبل ان تموتوا) كه براى سالكان متوجه به حق قبل از موت طبيعى محقق مى شود.
■●و اين موت همان اعراض از دنيا، و امتناع از مقتضيات نفس و لذات آن ، و عدم اتباع هوى است و لذا براى سالك حقايقى كشف مى شود كه براى ميت مكشوف است .
■●مردم در تحت زمان و مكان ابن الوقت و ابن الحال اند ولى كسانى كه بر زمان و مكان احاطه يافتند اب الوقت و اب الحال اند كه (طى ) در حق آنان صادق است كه (يوم نطوى السماء كطى السجل ).
■●ابن الوقت در بند وقت است كه وقت را محكم مى گيرد كه مبادا از دست برود و كار عبادت و رياضتش را موقوف بر وقت ديگر نمى گذارد و چون وقت بر او غلبه دارد ابن الوقتش نامند تا كامل گردد و اب الوقت گردد.
■●شرح دفتر دل
استاد صمدی آملی حفظه الله●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه ( توحيد: قسمت سوم)○□ □○ابْتَدَعَ الأَشْيَاءَ لا مِنْ شَيْءٍ كَانَ قَبْلَهَا: خداي
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت چهارم)○□
□○وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ: و من فاطمه شهادت ميدهم كه پدرم عبد و رسول الهي (فرستاده الهی) بود. كه اين "عَبْدُهُ" است نه عبد الرحمن است؛ نه عبد الرحيم؛ نه عبد الغفور؛ نه عبد الودود؛ نه حتّي عبدالله؛ " عَبْدُهُ" است؛ اين #عبوديت محض است. فرمودند گواهی می دهم که پدرم بنده و فرستاده ی خداست.
□○اخْتَارَهُ وَ انتَجَبَهُ قَبْلَ أَنْ أَرْسَلَهُ وَ سَمَّاهُ قَبْلَ أَنِ اجْتَبَلَهُ: خداي متعال #پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم را قبل از اينكه بفرستد، او را از بين همهي خلايق برگزيد. برترین خلایق بود؛ گزیده ترین خلایق بود. و پيش از آنكه او را بفرستد و در بين خلق آشكار كند، نامي بر او نهاد.
□○وَ اصْطَفَاهُ قَبْلَ أَنِ ابْتَعَثَهُ: و خداي متعال پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم را قبل از اينكه مبعوث كند او را از بين همه ی مخلوقات برگزيد: اصْطَفَاهُ.
□○إِذِ الْخَلائِقُ بِالْغَيْبِ مَكْنُونَةٌ: و اين در شرايطي بود كه هنوز مخلوقات در حجاب غيب مكنون بودند.گفت:
بودم آن روز من از طايفهي دُردكشان
كه نه از تاك نشان بود و نه از تاك نشان
□○«كُنْتُ نَبِيّاً وَ آدَمَ بَيْنَ الْمَاءِ وَ الطِّين»؛ آن موقع خداوند پیغمبراسلام (صلی الله علیه وآله) را برگزید.
□○وَ بِسَتْرِ الْأَهَاوِيلِ مَصُونَةٌ: و در هنگامي كه مردمان در ترس و وحشت تاريكيهاي عالم غيب بسر ميبردند، در آن روز خداوند متعال پيغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را به #نبوت برگزيد.
□○وَ بِنِهَايَةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ: و همهي مخلوقات در نهايت درجهي عدم، مقرون بودند؛ يعني هنوز چيزي به وجود نيامده بود. «اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نورُ نَبِیِّکَ یا جابِرُ». اي جابر! اوّلين چيزي كه خدا خلق فرمود نور پيغمبر بود.
□○عِلْماً مِنَ اللَّهِ تَعَالَى بِمَآيِلِ الْأُمُورِ،وَ إِحَاطَةً بِحَوَادِثِ الدُّهُورِ،وَ مَعْرِفَةً بِمَوَاقِعِ الْمَقْدُورِ: و اين از آنجا سرچشمه گرفت كه خداي متعال به پايان امور آگاه بود؛ عالم بود؛ و به همهي حوادثي كه در آينده در تاريخ خلقت پيش ميآيد، احاطه داشت و وقوع همهي مقدرّات الهي را خداي متعال از پيش ميشناخت و در واقع براساس اين پيشآگاهي كه خدا داشت، #بعثت پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله را در آغاز خلقت مقدّر كرد.
□○ابْتَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِتْمَاماً لِأَمْرِهِ، وَ عَزِيمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُكْمِهِ،وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِيرِ حَتْمِهِ: خداي متعال پيغمبر اسلام صلی الله علیه و آله را برانگيخت تا امر خودش را به اتمام برساند:
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً» در حقیقت خدای متعال پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) را مبعوث کرد، تا کاری را که می خواست به پایان برساند
□○وَ عَزِيمَةً عَلَى إِمْضَاءِ حُكْمِهِ: و آن حكمي را كه خداي متعال مقدّر كرده بود، به صورت قطعي امضا كند؛ یعنی جاری کند.
□○وَ إِنْفَاذاً لِمَقَادِيرِ حَتْمِهِ: و خداي متعال از اين رهگذر ميخواست مقدّراتش را تنفیذ کرده باشد؛ یعنی آنچه خدا در آغاز خلقت مقدر کرد، در بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در این عالم محقق کرد.
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
#حضرت_فاطمه
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی●■
■●تا به حال هر چه خدا برای تو بریده بود، به تو رسیده است و غیر از آن به تو نرسیده است. خیالت راحت باشد که هیچ مال غیر را نخوردهای و فقط رزق خودت را خوردهای.
■●از این به بعد هم همینطور است. اگر به این حقیقت اعتماد کنی و یقین بیاوری، دیگر تقلاّی بیهوده و تعدّی به دیگران نمیکنی. کار کردنت هم از آن پس تنها به قصد فرمان بردن از خدا خواهد بود، نه به این گمان که کارت سبب رزق تو است.
#یاعلی
■●مصباح الهدی - تألیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
□پنجشنبه است و ياد درگذشتگان□
□اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ
#التماس_دعا
□پنجشنبه و یادآوری خاطره های به جامانده
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
■صفات #عباد_الرحمن در قرآن■
☑️بندگان خاص خدا چنین کسانی هستند:
۱-با تواضع در زمین حرکت میکنند.
۲-آن گاه که جاهلان اینان را به عتاب خطاب کنند، با سلامت نفس و زبان خوش جواب میدهند.
۳-شبها را به عشق خدا و برای رضایت او به سجده و قیام سپری میکنند.
۴-دائم با دعا و تضرع میگویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما دور کن که بد عذابی است و جهنم بد منزل و بد سرانجامی است.
۵-در انفاق کردن اسراف نمیکنند و میانه روی را پیشه خود میسازند.
۶-برای خدا شریک قایل نمیشوند و فقط خدای را میخوانند.
۷-از قتل و جنایت که خدا آن را حرام کرده است، پرهیز کنند.
۸-هرگز گرد عمل زشت زنا نمیگردند که هر کس مرتکب این عمل زشت شود کیفر جاودانهاش را خواهد دید و در قیامت عذابش دو چندان خواهد شد، مگر کسانی که توبه کنند و اعمال نیک انجام دهند که در این صورت، خداوند گناهان آنان را به ثواب مبدل خواهد کرد و هر کس توبه کند البته خداوند توبهاش را میپذیرد.
۹-به ناحق شهادت نمیدهند.
۱۰-هرگاه به کار بیهوده و زشتی از مردم هرزه بگذرند، بزرگوارانه از آن در گذرند.
۱۱-هرگاه متذکر آیات الهی شوند همچون کوران و کران و از کنار آن نمیگذرند، بلکه با دلی آگاه و چشمی بینا آن را مشاهده کرده و در آن تأمل میکنند تا به مقام معرفت و ایمانشان افزوده شود.
۱۲-به هنگام دعا با خدای خود میگویند: پروردگارا، از همسران و فرزندان ما کسانی را قرار ده که مایه روشنی چشم ما شوند و ما را سر خیل پاکان جهان و پیشوای پرهیزکاران قرار بده، پاداش صبر چنین بندگانی قصرهای بهشتی خواهد بود که در آنجا با سلام و درود و شادمانی با یکدیگر ملاقات می کنند و در بهشت زیبا برای ابدیت و همیشه (جاودان) خواهند بود.
□ای پیامبر به امت بگو: «اگر دعا و ناله و زاریتان نبود، خدا به شما هیچ توجه و اعتنایی نداشت، زیرا شما در گذشته آیات خدا و پیامبران الهی را تکذیب کردهاید و این تکذیب، دامان شما را خواهد گرفت و از شما جدا نخواهد شد (پس با دعا آن را جدا کنید)».
■●صراط سلوك
علامه حسن زاده آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت چهارم)○□ □○وَ أَشْهَدُ أَنَّ أَبِي مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ: و من ف
□○ #خطبه_ی_فدکیه (قسمت پنجم)○□
□○فَرَأَى الأُمَمَ فِرَقاً فِي أَدْيَانِهَا: پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم كه مبعوث شدند، ديدند كه امت ها فرقه فرقهاند. هر كسي دنبال يك مذهبی، یک مسلكي و یک آئینی است.
□○عُكَّفاً عَلَى نِيرَانِهَا آتشهايي (حال آتش غضب است یا آتش آتش پرستان است؛ یا آتش جنگها حقدها، كينهها، فسادها ، گمراهيها و آلودگی ها) را در جلوي خودشان روشن كرده بودند.
□○عَابِدَةً ِلأَوْثَانِهَا: و خلق مشغول پرستش بتهايشان بودند؛ پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله دیدند خلق مشغول پرستش بت هایی هستند که با دست خودشان تراشیدند.
□○مُنْكِرَةً لِلَّهِ مَعَ عِرْفانِهَا: و در شرايطي كه خلق در فطرت خودشان خدا را ميشناختند، اما در عین حال خدای واحد را انكار ميكردند؛ در این شرایط رسولالله صلی الله علیه و اله و سلم مبعوث شد.
□○فَأَنَارَ اللَّهُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ ظُلَمَهَا: خداي متعال در این شرایط ظلمتها و تاريكيها را با نور وجود مقدّس پيغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و سلم زائل کرد و از بين برد.
□○وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَهَا: و تمام ابهامها را با نور وجود مقدّس پيغمبر اكرم (ص) روشن، مكشوف و آشکار كرد.
□○وَ جَلَى عَنِ الأَبْصَارِ غُمَمَهَا: و با وجود مقدّس پيغمبر اكرم(صلی الله علیه وآله) از جلوي چشمها همهي آن پردهها و حجابها و مانع های بصیرت و بینش را برطرف كرد.
□○وَ قَامَ فِي النَّاسِ بِالْهِدَايَةِ: و پيغمبر اكرم (صلی الله علیه وآله) در میان مردم قيام كرد برای هدایت و راهنمایی مردم.
□○وَ أَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغَوَايَةِ: و آنها را از گمراهي نجات داد؛ رهاند
□○وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعَمَايَةِ: و مردمي را که در كوردلي بسر ميبردند از كوري نجات داد و بینا کرد
□○وَ هَدَاهُمْ إِلَى الدِّينِ الْقَوِيمِ: و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم مردم را به دين استوار و مستحكم اسلام هدايت كرد.
□○وَ دَعَاهُمْ إِلَى الطَّرِيقِ الْمُسْتَقِيمِ: و مردم را به راه راست و صراط مستقیم دعوت كرد.
ادامه دارد...
□○استاد مهدی طیب- جلسه ۱۲ آذر ۸۳○□
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●حضرت آیت الله العظمی سید رضا بهاءالدینی (رحمةالله علیه)●■
■●راه رسیدن به این مقامات عالی انسانی که حد و نهایت ندارد، در سایه ی بندگی است. انسان به میزانی که حرکتش الهی شود و خالص گردد، به خدا و اولیای او نزدیک میشود.
■●انسان باید از انبیاء تبعیت کند و راه آنان را برود تا به کمالاتی که برای او آماده کردهاند برسد.
■●نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خود را پاک کردهبود و به مقام طهارت نفس رسیدهبود تا به مقام خاتمیت و معراج و نبوت و ولایت رسید. در تشهد میخوانیم: «أشهد أنّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ». اول عبودیت، سپس رسالت...
■●سیری در آفاق، حسین حیدری کاشانی، ص ۱۹۱●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●گوشههایی از سبک تربیتی و حال و هوای جلسات عرفانی مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی - بخش اوّل
■●گوشههایی از سبک تربیتی و حال و هوای جلسات عرفانی مرحوم حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی - بخش دوّم●■
■نهم بهمن سالروز عروج مرحوم حاج اسماعیل دولابی
■د) فضای معرفتی حاکم بر جلسات آن بزرگ به نحوی بود که به تعبیر خود آن عزیز، همه را دست خالی میکرد و از هر کس هر چه را داشت میگرفت. اگر شخص کولهباری از گناهان و معاصی بر دوش خود احساس میکرد چنان حقیقت استغفار در روح و جانش جریان مییافت و غفّاریّت خدا را مقدّم بر استغفار خویش میدید که تردید در بخشیده و پاک شدن خود از گناهان را سوءظنّ به خدا و بی ادبی به حضرت حق مشاهده میکرد و اگر کولهباری از طاعات و عبادات بر دوش داشت، از یک سو چنان کردههای خود را در برابر عظمت حقِّ خدا حقیر و ناچیز مییافت و از سوی دیگر آن سان حول و قوّه و پیکر و نیروی خود را در حول و قوّهی الهی فانی و خود را در طاعات و عبادات خویش بی نقش و سهم و همه را به مصداق «ما أَصابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ»، کارِ خدا مییافت که کولهبار خویش را از کمترین طاعت و عبادت تهی میدید.
■و) زیبابینی و مثبتنگری و تمرکز در جنبههای مثبت همه چیز، روحیّه و نگرشی بود که در جلسات مرحوم دولابی به حاضران القاء میشد و در اثر آن، افراد میآموختند که چگونه در دل هر تلخی و مرارت، شیرینی و حلاوت، و در درون هر عُسر و سختی، یُسر و راحتی، و در دل هر آشفتگی و پریشانی، حکمت و نظاممندی را کشف کنند و بدینگونه علاوه بر اینکه همهی آتشهای عالَم، بر آنها گلستان شود، به آمادگی لازم برای راه یافتن به زیباییهای بزرگتر هستی، و شهود جمال مطلق الهی و تجلیّات اعظم آن، یعنی انوار مقدّس معصومین علیهم السّلام نایل شوند.
■ز) فضای لطیف جلسات مرحوم دولابی چنان روحنواز و آرامشبخش بود که به هر خستهجانِ از راه رسیدهای که در تعارضها و کشاکشهای دنیوی، توان و طراوت روحی خود را باخته و به تعب و رنجوری دچار گشته بود، آرامشی وصف ناشدنی و طراوتی تصوّر ناپذیر میبخشید و لااقل شخص را در ساعاتی که در جلسه حضور داشت، از غم گذشته و نگرانی آینده رها میساخت و به روح او امکان تنفّسی نشاط بخش میداد. فضای جلسات آن یار سفرکرده به گونهای بود که اساساً زمان در آن احساس نمیشد و هرچه هم به طول میانجامید هیچ یک از حاضران اندکی خستگی در خود احساس نمیکرد.
ادامه دارد....
■●به یاد شورآفرین بزم محبّت و ولاء●■
[یادمان چهلمین روز هجرت فقید سعید حاج میرزا محمّد اسماعیل دولابی]
■●استاد مهدی طیّب ۸۱/۱۲/۱۹●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
آیات 260-258 بقره قسمت چهارم
بخش چهارم
● پنچ دليلى كه مفسر مذكور بر اثبات گفتار خود آورده است
آنگاه پنج دليل بر گفتار خود آورده و مى گويد:
دليل اول : در خود آيه است كه مى فرمايد: ((فصرهن )) چون معناى اين كلمه چنين است : آنها را متمايل كن يعنى ميل آنها را به سوى خود ايجاد كن و اين همان ايجاد انس است ، شاهد ما بر اينكه معناى آن چنين است ، متعدى شدن و مفعول گرفتن كلمه به حرف ((الى )) است ، چون فعل ((صار - يصير)) وقتى با اين حرف متعدى شود معناى متمايل كردن از آن فهميده مى شود و اينكه مفسرين گفته اند: به معناى تقطيع و تكه تكه كردن است ، و در آيه معنايش اين است كه مرغان را بعد از سر بريدن قطعه قطعه كن ، با متعدى شدن به وسيله حرف الى سازگار نيست ، و اما اينكه بعضى گفته اند: كلمه ((اليك )) متعلق به جمله ((خذ)) است ، نه به جمله ((فصرهن )) و معنايش اين است كه چهار مرغ براى خود اختيار كن و آنها را قطعه قطعه كن ، معنائى است خلاف ظاهر كلام .
دليل دوم : از ظاهر آيه بر مى آيد هر چهار ضمير در اين كلمات يعنى ((صرهن )) و ((منهن )) و ((ادعهن )) و ((ياتينك )) يك مرجع دارند و آن كلمه ((طيور)) است ، و بنا به گفته ما هر چهار ضمير به ((طير)) بر مى گردد، ولى بنا به گفتار ديگران ، لازم مى آيد اين وحدت مرجع ، از بين برود، يعنى دو ضمير اول به طيور و سومى و چهارمى به ((اجزاى )) آنها بر گردد تا معنا چنين شود: آنها را قطعه قطعه كن ، و از مجموع آنها بر سر هر كوهى مقدارى را بگذار، آنگاه آنها را تك تك صدا بزن ، مثلا اجزاء خروس را صدا بزن ، پس آن خروس نزدت مى آيد. و ليكن اين خلاف ظاهر آيه است ، كه بين ضميرها تفرقه بيندازيم .
بعضى از مفسرينى كه نظريه فوق را پذيرفته اند ادله ديگرى نيز اضافه كرده اند كه بدين قرارند.
دليل سوم : نشان دادن كيفيت خلقت ، اگر به اين معنا باشد كه خدا نشان بدهد كه چگونه اجزاى به باد رفته مرده اى را جمع مى كند، و به صورت اولش بر مى گرداند چنين منظورى با قطعه قطعه كردن چهار مرغ ، و درهم آميختن آنها با يكديگر و قرار دادن هر جزئى از مجموع را بر سر كوهى حاصل نمى شود، چون در چنين فرضى چگونه تصور مى شود كه شخصى حركت ذره ذره هاى بدن خروس (را مثلا) و دگرگونگى هاى آنها را مشاهده كند كه دارند به يكديگر وصل مى شوند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 565
و اگر به اين معنا باشد كه خدا شخص را بر كنه كلمه تكوينى خود كه همان اراده الهيه اوست و گوينده آن كلمه و حقيقت آن هم همان هستى موجودات مى باشد، آگاهى و احاطه بدهد. چنين چيزى به حكم ظاهر قرآن و اجماع همه مسلمانان از دو جهت امرى غير ممكن است ، زيرا نه بشر مى تواند به كنه هستى موجودات احاطه يابد، و نه صفات خدا كيفيت مى پذيرد، تا ابراهيم نشان دادن آن را درخواست كند.
دليل چهارم : جمله ((ثم اجعل ...)) به خاطر كلمه ((ثم - سپس )) دلالت بر بعديت دارد، و اين بعديت با معنائى كه ما براى ((صرهن )) كرديم ، و آن را به معناى مانوس شدن گرفتيم مناسب تراست ، و همچنين خود كلمه ((صرهن )) با آن معنا سازگار است ، نه با سر بريدن و گوشت و استخوان آنها را كوبيدن .
دليل پنجم : اگر منظور خداوند متعال ، آن معنائى باشد كه ساير مفسرين گفته اند، مناسب تر آن بود كه آيه شريفه با اسم ((قدير)) ختم شود، نه با دو اسم ((عزيز)) و ((حكيم )) براى اينكه ((عزيز)) به معناى قادرى است كه دسترسى به او ممكن نباشد، اين بود نظريه عده اى از مفسرين .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei