کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیه (۳) سوره عصر□ □الَّا الَّذينَ آمَنوا وَ عَملوا الصَّالِحات(۳) □جمله (و عملوا الصّالحات
□بیان آیه (۴) سوره عصر□
□و تواصَوا بالحقَّ و تواصَوا بالصَّبر(۴)
□كلمه (تواصى) به معناى #سفارش كردن اين به آن و آن به اين است. و (تواصى به حق) اين است كه: يكديگر را به #حق سفارش كنند، سفارش كنند به اينكه از حق پيروى نموده و در راه حق #استقامت و مداومت كنند، پس دين حق چيزى به #جز پيروى اعتقادى و عملى از حق، و #تواصى بر حق نيست، و تواصى بر حق عنوانى است #وسيعتر از عنوان امر به معروف و نهى از منكر.
چون امر به معروف و نهى از منكر شامل اعتقاديات و #مطلق ترغيب و تشويق بر عمل صالح نمیشود، ولى تواصى بر حق، هم #شامل امر به معروف مى شود و هم شامل #عناوين مذكور.(۱)
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●درجات و مقامات شهدای کربلا و اشتیاق آنها برای شهادت، در بیان #آیتالله_بهجت_قدسسره●■
■حضرت سیدالشهدا علیهالسلام با اختیار خود، آنهمه مصائب و شهادت و اسارت اهلوعیال خود را تحمل نمود؛ زیرا پیوسته و حتی در روز عاشورا بر آن حضرت عرضه میشد که یا نصر و پیروزی را انتخاب کنند یا لقاءالله و معاهده و پیمانی را که با خدا بسته است؛ ولی ایشان با اختیار خود آن مقامات عالیه را انتخاب کردند.
■خدا میداند که آنها چه میدیدند! حضرت قاسم علیهالسلام راجع به مرگ میگوید: «اَحْلی مِنَ الْعَسَلِ» (شیرینتر از عسل است). آیا این تعبیر شوخی است؟!
ما نمیتوانیم درجات و مقامات آنها را تعقل و درک کنیم که چه خبر بوده و چه درک میکردند و چه میدیدند، همینقدر نقل شده که امام حسین علیهالسلام مقامات اخروی آنها را به آنان نشان داد.
■اینکه نقل شده عابس در روز عاشورا، در میدان جنگ در برابر دشمن لخت شد و زره را از تن درآورد، یک کار عادی و آسان نبود. خواست به دشمن بفهماند که ما از روی عقیده و مرام، راه شهادت را اختیار و انتخاب کردهایم، نه از روی ناچاری و اجبار و تهدید و اکراه یا به جهت شرم و حیا؛ بلکه این مرام ماست و شجاعانه و عاشقانه و داوطلبانه میجنگیم و کشته میشویم و باکی از شهادت نداریم و طرف مقابل، عمر سعد، بیچاره و دربند و اسیر مُلک «ری» است.
■حضرت ابوالفضل علیهالسلام نیز با آن فداکاریهایش میخواست به آنان بفهماند که محبت خدا و محبت دوستان خدا چیز دیگری است که تحمل هرگونه دشواری و ناگواری و سختی در راه رسیدن به آن، سهل و آسان و شیرین است.
■●برگرفته از کتاب رحمت واسعه، ص۵٩●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴 ■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۸●■ ■الگوی معرفت و عشق در داستا
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۹●■
■الگو گرفتن از اعمال و رفتار امام حسین علیه السّلام■
■امام حسین علیهالسّلام از روزی که حرکتِ خود را از مدینه آغاز کردند به روشنگری پرداخته و اهداف نهضت خود را تبیین نمودند، ضرورت چنین قیامی را کاملاً روشن کرده و افراد را به عرصهی بزرگی که خودشان میخواستند پا بگذارند، دعوت کردند.
■کار تئوریک تبیین، چه شفاهی، چه کتبیِ نهضت اباعبدالله علیهالسّلام کم نیست. تا آخرین لحظهها حضرت سخنرانی کرده و خطبه خواندند. سخنانی فرمودند که مطالعهی تک تک آنها میتواند اهداف و برنامههای اباعبدالله علیهالسّلام را تفسیر و تبیین کند. ولی بزرگتر و مهمتر از سخنرانیها و نامههای حضرت، رفتارهای حضرت، اهل بیت علیهم السّلام و اصحاب است.
■این همان نکتهی زیبایی است که در تعالیم دینی میبینیم. ائمه علیهمالسّلام فرمودند:
●كونوا دُعاةً لِلنّاسِ بِغَيرِ ألسِنَتِكُم
بدون زبان اسلام را معرفی کنید
#امام_صادق_علیهالسّلام_فرمودند:
■طوری رفتار کنید که دوست داشتنی باشد و هر کسی شما را ببیند، بگوید عجب آدمهای برجستهای، عجب آدمهای خوبی، عجب آدمهای شایستهای، عجب آدمهای عظیمی. اگر اینگونه رفتار کنید میپرسند چه کسی آنها را پرورانده است؟ میگویند: جعفر بن محمد. آن وقت نسبت به تشیّع خوش بین و جذب میشوند.
■خیلی کار زیادی از زبان بر نمیآید. الگوهای عملی و رفتاری است که میتواند کار جدّی بکند.
■بیش از سخنان امام حسین علیه السّلام، عملکرد ایشان بیانگر حقیقت نهضت حسینی است. امام حسین علیه السّلام مثل یک روشنفکر، یک معلّم، یک سخنران ننشستد فقط بحث تئوریک بکنند و به همین بسنده کنند و فکر کنند رسالتشان تمام شده است. بیش از آنکه امام علیه السّلام، اسلام را با زبان، سخن و عباراتشان تفسیر کردند، با رفتار، عمل و حرکاتشان تفسیر نمودند، فرمودند:
و لَکُم فیَّ اُسوَه
■برای شما در شخصیّت من اسوه و الگویی است. من را ببینید، مطابق من عمل و به من تأسی کنید، خودتان را به شکل من درآورید.
■یا وقتی که پیشنهاد بیعت با یزید به حضرت عرضه شد، فرمودند:
مثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه
■کسی مانند من با کسی مانند یزید بیعت نمیکند. نفرمودند من با یزید بیعت نمیکنم که قضیه را به یک قضیه شخصی محدود کنند و بگویند که حسین بن علی با یزید بن معاویه بیعت نکرد. حضرت الگو میدهد، میگوید چون منی با چون یزیدی بیعت نخواهد کرد، یعنی هر کسی در طول تاریخ، حسینی است با یزیدیان عصر و زمان خودش بیعت نخواهد کرد، راه سازش و خودفروشی به قدرتهای ستمگر مسلط در عصر خودش را در پیش نخواهد گرفت.
■یا جایی که اعلام میکنند شرایط جامعه و حکومت به گونهای است که به حق عمل نمیشود و از باطل پرهیز نمیشود.
الا تَرَونَ انَّ الحَقَّ لا يُعمَلُ بِهِ وَ الْباطِلَ لا يُتَناهى عَنْهُ
#و_بعد_میفرمایند:
ليَرغَبِ الْمؤمِنُ فى لِقاءِ اللهِ مُحِقاً
■مؤمن باید در چنین شرایطی به سمت شهادت گام بردارد. قانون را بیان میکند. بحث این نیست که منِ حسین، بعنوان یک شخص، چنین تکلیفی دارم.
■یکی از تحریفها و ناقص مطرح شدن های ابعاد واقعهی عاشورا همین است که قضیه عاشورا را یک قضیه صرفاً شخصی تعریف میکنند که اباعبدالله علیهالسّلام یک آدم معیّن، یک وظیفهی خاصّی داشت و ربطی به بقیه ندارد، بهرهی ما از داستان اباعبدالله علیه السّلام فقط گریه کردن مؤمن و بخشیده شدن گناهان مؤمن است، نه الگو گرفتن و مثل امام حسین علیه السّلام رفتار کردن، در حالی که خود امام حسین علیه السّلام الگو میدهد، صحبتهایش همه الگوسازی است.
●لکُم فیَّ اُسوه
●مثْلِی لَا یُبَایِعُ مِثْلَه
●ليَرْغَبَ الْمُؤْمِنُ فی لِقاءِ اللّهِ مُحِقًّا
■این گونه عبارات در صدد الگو معرفی کردن و دیگران را به این راه دعوت کردن است.
■استفاده از مکتب عاشورا، فقط مجلس روضه بر پا کردن و بر مصائب اباعبدالله علیه السّلام گریستن نیست. گریه مظهر بالاترین مرحلهی دلبستگی و عشق است، اما به قول آن شاعر که گفت:
●وكُلٌّ يَدَّعِی وَصْلًا بِلَيْلَى
●وَلَيْلَى لَا تُقِرُّ لَهُمْ بذاكا
●اذا جَرَتِ الدُّموعُ عَلَى الخُدودِ
●تَبَيَّنَ مَن بَكى مِمَّن تَباكى
■همه ادعای وصال لیلا دارند، اما لیلا این حقیقت را تصدیق نمیکند. بعد مثال میزند:
■اذا جَرَتِ الدُّموعُ عَلَى الخُدودِ
هنگامی که قطرات اشک روی گونهها میغلطد،
■تبَيَّنَ مَن بَكى مِمَّن تَباكى
آن کسی که به دروغ ادعای تأثر دارد و گریه میکند، با آن کسی که واقعاً محزون و غمگین است، از هم متمایز میشود.
■اشک بزرگ است، اشک، ظهورِ نهایتِ درجهی عشق ما به امام حسین علیه السّلام است، اما آثار عملی هم باید داشته باشد.
#ادامه_دارد....
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●وجود مبارك حسين صلوات الله عليه مظهر ذات مقدس تعالى شاءنه و مرآت جهان نماى حق است هم در مقام جمع و هم در مقام فرق و داراى مرتبه وحدت وجودى و كثرت شهودى است.
■●پس اين انسان كامل خليفة الله و مظهر احدية الجمع وجودى و الحقيقة الكلية الشهودى است و تمامى فيوضات و تجليات ابتداء بر حقيقت اين انسان كامل افاضه مى شود و از آنجا بر سائر مظاهر منشعب مى گردد. (به شرح مناقب ابن عربى رجوع شود)
■●شرح دفتر دل|جلد دوم
استاد صمدی آملی حفظه الله●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●قلب خاشع، حامل ولایت●■
■● #قلب_خاشع قلبی است که حامل #ولایت و متصل بدان باشد. در برهان و مبنای قرآنی چنین کسی عالِم حقیقی است؛ «إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء» (فاطر/۲۸) لذا عالِم کسی است که برق منزل ولایت الهی، خرمن وجودی او را بسوزاند و او را به نور عزّ ابهج ذات احدی که ولایت علوی است لاحق سازد و از هرچه غیر او منحرف نماید. چون #خشوع میوه خشیت است لذا در قرآن، حضرت حق ﷻ فرمود که اگر این ولایت را بر جبال اعم از #جبال_ظاهری یا #باطنی که رجال الهیاند نازل کنم همهی آنها را خاشع خواهید یافت؛ « لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْآنَ عَلَىٰ جَبَلٍ لَّرَأَيْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْيَةِ اللَّه» (حشر/۲۱). هر صاحب دلی که خاشع است لاجرم پرتوی از #ولایت بر قلب او نازل گردیده است.
■●خشوع فوق ایمان و نشانهی #اتصال_قلب مؤمن با #ولی است. کما قال الله الحکیم فی کتابه: «أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» (حدید/۱۶).
■●ولایت، ذکرالله و ما نزل من الحق است که قلب #پیامبر اسلام بدان تنزل استکانت یافت و خاشعترین قلب هستی شد.
☑️مظهر اتمّ این حقیقت حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام است که با یاد او قلوب خاشع و #اشکها روان میشود و چون این تنزل ولایت اعنی « ما نزل من الحق »، ساری در جمیع اشیاء هست لذا تمام خلایق از #عقل_کل تا #مادهی_اولی شاهد بر ولایت و ذاکر به ذکر نام اویند و جملگی #محزون و #باکی بر حضرت سیدالشهداء و رزایای آن حضرت میباشند.
#یاعلی
■●کتاب #علی_نقطه_آغاز_وجود●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●امام صادق علیهالسّلام در رابطه با اصحاب اباعبدالله علیهالسّلام فرمودند●■
■●لا یَمَسّونَ اَلَمَ مَسَّ الحَدید: اصحاب ایشان در #روز_عاشورا درد تیغ و تیرهایی که بر پیکرشان وارد میشد را احساس نمیکردند. البته این چیز شگفتآوری نیست.
■●وقتی انسان شیفته و خیرهی معشوقی است، حادثههایی را که برایش رخ میدهد احساس نمیکند؛ همانطور که زنان دربار مصر وقتی که #یوسف صدّیق علیهالسّلام از پیشاروی آنها عبور کرد، چنان شیفتهی او شدند که درد بریده شدن دستها را به وسیلهی چاقوهایی که در دستشان بود احساس نکردند.
■●اصحاب اباعبدالله علیهالسّلام نیز چنان شیفته و محو و مبهوت شخصیّت زیبا و دوست داشتنی حضرت اباعبدالله علیهالسّلام بودند که درد تیر و تیغها را احساس نکردند.
■●رضای خود اباعبدالله علیهالسّلام، بالاتر از این بود. #امام_حسین علیهالسّلام به عنوان ولیّ اعظم خدا، مقام جمعالجمعی دارند و در موقعیّت صحو بعد المحو میباشند. آن حضرت بر خلاف اصحاب خویش، درد تیرها و تیغها را احساس میکنند، امّا چون آنها را از جانب محبوب خویش میبینند، برایشان دوست داشتنی است.
●به تیغم گر کُشد دستش نگیرم
●و گر تیـرم زنـد، منّت پـذیرم
●کمان ابروی ما را گو بزن تیر
●که پیش دست و بازویت بمیرم
■●كرشمه حسن _ استاد مهدی طيب●■
■یکی از ویژگی های عاقل■
■در روایتی مولا امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند : ((( العاقل من وضع الأشياء مواضعها و الجاهل ضد ذلك )))
یعنی عاقل کسی است که هر چیزی را در جای خودش قرار می دهد و نادان ( جاهل) بر خلاف این میباشد
■نکته ی اول که از این کلام شریف برداشت می شود این است که همه ی ما انسان ها چیزهایی را دارا هستیم
■نکته ی دیگر این می باشد که همه ی ما از این دارایی ها به گونه ای استفاده خواهیم کرد حال این استفاده ی ما می تواند درست و به جا باشد و هم چنین می تواند نادرست و نا به جا باشد
■نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که امیرالمومنین علیه السلام می فرمایند عاقل هر چیزی را در همان جایی که باید استفاده کند مورد استفاده قرار می دهد و در مقابل جاهل دقیقا بر عکس عمل می کند
■به طور مثال نعمت فرصت که همه ی انسان ها آن را دارا می باشند را در نظر بگیرید
■عاقل ، از فرصتی که خداوند متعال در اختیار او قرار داده است به نحو احسن بهره برداری می کند و در راه کسب رضایت خداوند قدم بر می دارد
■جاهل ، فرصتی را که خداوند در اختیار او قرار داده است تلف می کند و به جای اینکه از این فرصت برای کسب رضایت خداوند استفاده کند کارهایی می کند که موجب غضب خداوند می شود
■طرح یک سوال چگونه متوجه شویم که دارایی های خود را در همان جایی که باید استفاده می کردیم مورد استفاده قرار داده ایم ؟ یا ملاک استفاده ی درست یا نادرست از دارایی ها چه چیزی میباشد ؟
■در جواب خواهیم گفت از آن جایی که خداوند متعال خالق ما می باشد و به تمام وجود ما آگاهی کامل دارد یعنی خیر و صلاح ما را می داند و هم چنین کارهایی که برای ماضرر دارد را می داند هر چیزی را که به ما عطا فرموده است نحوه ی استفاده درست و غلط از آن را هم برای ما بیان فرموده اند
■بنابراین تنها راه برای این که بدانیم نحوه ی درست استفاده نمودن از دارایی هایمان چیست رجوع به کلام خداوند می باشد که خداوند حکیم با بندگانش فقط و فقط از طریق حجت ها ی خودش سخن می گوید
#ذکر_مثالی_دیگر
■همه ی ما دارای اشک چشم میباشیم و با توجه به ناراحتی هایمان از این اشک چشم استفاده و گریه می کنیم
■خب سوال اینجاست که اشکم یا گریه ام را کجا استفاده کنم که از آن در جای خودش استفاده کرده باشم ؟
■در روایتی معروف حجت خداوند امام رضا علیه السلام به یکی از اصحابشان به نام ریان بن شبیب می فرمایند : ... اگر خواستی گریه کنی برای حسین بن علی علیهما السلام گریه کن ... اگر بر حسین علیه السلام گریه کردی تا آن جا که اشک هایت بر گونه هایت بریزد ، خداوند همه ی گناهنت را می آمرزد ، چه گناه کبیره باشد و چه گناه صغیره ، چه کم باشد ، چه زیاد .
■تصمیم بگیریم با استفاده ی درست از اشک چشممان یعنی گریه برای مصیبت های سید الشهداء امام حسین علیه السلام مولای مهربانمان امام عصر حضرت مهدی علیه السلام را یاری کنیم.
آیات 254-253 بقره قسمت چهارم
بخش پنجم
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا أَنفِقُوا...
● سرپيچى كردن از انفاق كفر و ظلم است
معناى اين جمله واضح است ، نكته اى كه در اين آيه است اين است كه ذيلش دلالت دارد بر اينكه سرپيچى كردن از انفاق ، كفر و ظلم است .
بحث روايتى
● بحث روايتى (در ذيل آيات گذشته ، وقوع اختلاف بعد از رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) و رواياتى در باره تكليم خدا
در كافى ، از امام باقر (عليه السلام ) روايت آورده كه در تفسير جمله ((تلك الرسل فضلنا...)) فرموده : همين آيه دلالت دارد بر اينكه اصحاب محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) هم از اين كليت مستثنى نبودند يعنى ايشان هم بعد از رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) دو دسته شدند، بعضى كافر و بعضى مؤمن .
و در تفسير عياشى از اصبغ بن نباته روايت آورده كه گفت : در خدمت امير المؤمنين على بن ابيطالب سلام الله عليه در روز جنگ جمل ايستاده بودم كه مردى نزدش آمد، و پيش رويش ايستاده و عرضه داشت : يا امير المؤمنين مردم تكبير گفتند، ماهم گفتيم ، مردم ((لا اله الا الله )) گفتند، ما نيز گفتيم ، مردم نماز خواندند ما هم خوانديم ، پس چرا با اين مردم بجنگيم ؟!.
حضرت فرمود: بر سر اين آيه مى جنگيم كه خداى تعالى مى فرمايد: ((تلك الرسل فضلنا بعضهم على بعض ، منهم من كلم الله ، و رفع بعضهم درجات ، و اتينا عيسى بن مريم البينات ، و ايدناه بروح القدس و لو شاء الله ما اقتتل الذين من بعدهم (و مائيم آن مسلمانانى كه بعد از انبيا قرار داريم ) و لكن اختلفوا فمنهم من آمن و منهم من كفر و لو شاء الله ما اقتتلوا، و لكن الله يفعل ما يريد)).
ترجمه تفسير الميزان جلد 2 صفحه 493
پس به حكم اين آيه ، امت پيامبر اسلام هم بعد از آن جناب دو دسته شدند، كافر و مؤمن ، و دسته مؤمن ، ما، و كفار اينها هستند آن مرد عرضه داشت : آرى ، به خداى كعبه سوگند كه اينها كافر شدند، آنگاه به لشگر دشمن حمله كرد تا كشته شد، (خدايش رحمت كند).
مولف : اين قصه را شيخ مفيد و شيخ طوسى هر دو در امالى خود و مرحوم قمى در تفسير خود آورده اند، و اين روايت دلالت دارد بر اينكه امير المؤمنين سلام الله عليه كفر در آيه را به معنائى اعم از كفر خاص و اصطلاحى گرفته ، كه در اسلام احكام خاصى دارد، چون اين را مى دانيم و روايات بسيار زياد و همچنين تاريخ هم مسلم كرده كه آن جناب با مخالفين خود معامله كفار مشرك و حتى معامله اهل كتاب ، و نيز معامله اهل رده نمى كرده ، و خلاصه مخالفين خود را مسلمان مى دانسته است .
پس معلوم مى شود، اين كه در روايت ، مخالفين خود را كافر خوانده توسعه اى در معناى كافر داده است ، و آن معناى اعم و وسيع جز اين نمى تواند باشد كه دشمنان او نسبت به باطن و معناى دين كافر هستند، نه نسبت به ظاهر آن ، و به همين جهت كه مى بينيم بارها مى فرمود: من با اين مخالفين بر سر تاويل مى جنگم ، نه بر سر تنزيل .
#تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
#علامه_طباطبایی_ره
🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸🔷🔹🔶🔸
🔹💠کانال کیش,مهر💠🔹
🔺درمحضرعلامه طباطبایی ره🔺
▶️: https://telegram.me/mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
□بیان آیه (۴) سوره عصر□ □و تواصَوا بالحقَّ و تواصَوا بالصَّبر(۴) □كلمه (تواصى) به معناى #سفارش كر
□بیان آیه (۴) سوره عصر□
□و تواصَوا بالحقَّ و تواصَوا بالصَّبر(۴)
□در اينجا #سؤالى به نظر مى رسد، و آن اين است كه:
تواصى به حق، #خود يكى از اعمال صالح است و با اينكه #قبلا عنوان كلى (و عملواالصالحات) را ذكر كرده بود، چه #نكته اى باعث شد كه خصوص تواصى به حق را نام ببرد؟
□جوابش اين است كه: اين از قبيل ذكر خاص بعد از #عام است، كه در مواردى بكار میرود كه گوينده نسبت به خاص #عنايت بيشترى داشته باشد، و #شاهد بر اينكه خداى تعالى از ميان همه اعمال صالح به تواصى به حق عنايت بيشتر داشته، و بدين منظور #خصوص آن را بعد از عموم اعمال صالح ذكر نموده اين است كه همين تواصى را در مورد #صبر تكرار كرد، و با اينكه میتوانست بفرمايد: (و تواصَوا بالحَقِّ و الصَّبر)، فرمود: (و تواصَوا بالحق و تواصَوا بالصَّبر).(۲)
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
#حضرت_آیتالله_بهجت_قدسسره:
■●بعد از شهادت حضرت حسینبنعلی علیهالسلام، حضرت زینب علیهاالسلام در اسارت، آنچنان مردانه خطبه میخواند که گویی در تخت سلطنت قرار دارد. امام سجاد علیهالسلام در حال اسارت و درحالیکه غُل جامعه(نوعی غل که با آن دست و پا و گردن را با هم میبندند) به گردن داشت، به سائل(فقیر)، شاهانه کمک میکند. ما چنین بزرگانی داریم که همه چیز ما از آنهاست، ولی گویا آنها را نداریم!
■●برگرفته از رحمت واسعه ، ص ١١٨●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۹●■ ■الگو گرفتن از اعمال و رفتار امام حسین علیه السّلام■ ■امام حسین عل
■●عاشورا به مثابه یک مکتب - ۱۰●■
■زیارت و اقامه عزای امام حسین علیه السّلام، زمینهی آموختن درس انسانیت و حرکت در مسیر ایشان■
■یک راوی نقل کرده، روز عاشورا، لحظهای که به پیکر اباعبدالله علیه السّلام حمله شد، هنگامی که حضرت از اسب به زمین افتادند، آن صحنهی تکان دهنده که ملائک آسمان به اضطراب افتادند، زمین به لرزه افتاد، آن حالت دگرگون در کل جهان و خلق جهان به قول محتشم اتفاق افتاد، من دیدم جمعی از شیوخ عرب در یک بلندی ایستاده و این صحنه را میبینند و های های گریه میکنند، من رفتم سراغشان و گفتم شما که این قدر متأثرید، به کمک او بروید و نگذارید امام را بکشند، گفتند ما متأثر هستیم، گریه میکنیم ولی نه اینکه خودمان را درگیر کنیم!
■مرحوم ثقهالاسلام تبریزی، آزادی خواه مشروطه طلب آذربایجان است. روسها او را دستگیر کردند و عجیب است که روز به دار کشیدن او روز عاشوراست. روسها روز عاشورا این روحانی مبارز و انقلابی را به دار کشیدند. وقتی که روسها در تدارک به دار کشیدن او بودند، تعدادی از آزادی خواهان تبریز سراغ هیأتها رفتند، آن زمان در تبريز هيأتهاى چند ده هزار نفری روز عاشورا قمه زنى مىكردند، با قمه سرها را مجروح میکردند و خون فوّاره میزد. آزادی خواهان گفتند اگر یکی از این هيأتها راه بیافتد در میدان، روسها جرأت نمیکنند ثقهالاسلام را به دار بکشند. آنها سراغ بزرگترین هیئت قمه زن تبریز رفته و قضیه را گفتند که این روسهای کافر میخواهند این روحانی بزرگوار را به دار بکشند، شما که این همه شجاعت و شهامت دارید که این قمه ها را بر فرق سرتان میکوبید و این همه در عشق اباعبدالله از خود بی خود میشوید، بیایید با هم به محلی که میخواهند ثقهالاسلام تبريزى را به دار بکشند رفته و مانع این اتفاق شویم. میدانید رئیس آن هیئت چه گفت؟ گفت نه آقا، روس ها تفنگ دارند، آدم را میکشند! اینها اینجا مشغول قمه زدن بودند و ثقهالاسلام را آنجا به دار کشیدند! بعضی وقتها گریه کردنها اینطور است، مثل همان شیوخ عرب که نگاه میکردند و گریه میکردند.
■به هر حال مهم، الگو گرفتن است و این تأكيدهایی که وجود دارد، برای الگو گرفتن از این مکتب است. میگوییم امام حسین علیه السّلام؛ امام یعنی چه؟ امام یعنی کسی که پیشواست و دیگران به دنبال او میروند و دیگرانی که به دنبال او میروند شیعه هستند.
■شیعَةُ عَلىٍّ مَن شايَعَ عَلىَّ بنَ ابیطالبٍ
شیعه علی یعنی کسی که علی را مشایعت میکند و پشت سر او راه میرود.
■شیعَةُ حُسَینٍ مَن شايَعَ حُسَینَ بنَ عَلىٍّ
شیعه امام حسین علیهالسّلام هم یعنی کسی که امام حسین علیهالسّلام را در راهی که او پیشرو و راهبر آن هستند، مشایعت میکند.
■بنابراین بهرهگیری از نهضت عاشورا، عمل کردن به همان رفتارهایی است که الگویش امام حسین علیهالسّلام و اهل بیت گرام آن حضرت است و ارزش امام حسین علیهالسّلام هم به همین است. امام حسین علیهالسّلام مثل بعضی از روشنفکران نیستند که کنار گود نشسته و مردم را تهییج کنند که بروید. مثل بنی اسرائیل که گفتند:
#فاذْهَبْ_أَنتَ_وَرَبُّكَ
موسی تو با خدایت، برو بجنگ، ما هم اینجا نشستیم، هر وقت پیروز شدی بیا به ما بگو تا از میوههای پیروزی بهره گیریم.
■امام حسین علیهالسّلام خودش راه میافتد، بعد میگوید هر کسی با من است، به دنبال من راه بیافتد. همان روزی که صبحش حضرت میخواستند حرکت کنند، فرمودند:
■من کانَ باذِلا فینا مُهجَتَهُ، وَ مُوَطِّناً عَلى لِقاءِ اللهِ نَفسَهُ
هر کسی که میخواهد خون قلبش را در راه ما بذل و بخشش کند و دل به دیدار و لقاءالهی و شهادت در راه خدا سپرده
■فلیَرحَلْ مَعَنا
باید با ما راه بیافتد،
■فاِنَّنِی راحِلٌ مُصبِحاً اِنشاءَالله
چه شما بیایید چه نیایید، من فردا صبح میروم، حالا هر که دلش میخواهد بیاید.
■ای گروه، هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما
■به هر حال درک معرفت واقعهی عاشورای امام حسین علیهالسّلام زمینه ساز رشد انسان است.
■تاکیدهای عجیبی هم در زیارت امام حسین علیه السّلام داریم:
■من زارَالحُسَينَ فی العَرَفَة َكَمَن زارَ اللهُ فی عَرشِهِ.
کسی که در عرفه یا با معرفت اباعبدالله علیه السّلام را زیارت کند مثل این است که خدا را در عرش دیدار کرده است.
■یخالِطُه الله بِنَفْسِه
خدا بنفسه با این بنده مخلوط میشود.
■حالا این عبارت یعنی چه، خدا میداند. خیلی حرف بزرگی است. کسی که در عرفه یا با معرفت امام حسین علیه السّلام را زیارت کند چنین و چنان میشود، ثواب صد هزار حج و صد هزار عمره دارد.
■همهی اینها به خاطر این است که زیارت، ذکر مصیبت و اقامهی عزای امام حسین علیهالسّلام باید زمینهی درسِ انسانیت آموختن و در مسیر ایشان حرکت کردن باشد.
■●«استاد مهدی طیّب»
#درسهایی_از_مکتب_عاشورا●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■ظهور حضرت ولیِّ عصر عجّلاللهتعالیفرجه جزای کربلاست. همه ی مصیبتهای عالم در کربلا جمع شد و جزای آن شد این آقا.
■بنای نظام آفرینش بر قربانی شدن مادون برای مافوق است. همه ی موجودات طبیعت خود را قربان مؤمن میکنند، او خود را قربان اهل بیت علیهم السّلام و آنها خود را قربان خدا میکنند.
■عارف بالله مرحوم حاج اسماعیل دولابی■
■●مصباح الهدی
تٱلیف استاد مهدی طیّب●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
■●هر وقت بياد اويى جوانى الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة●■
■إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً (الكهف ۱۱)
فى الكافى عن الصادق (علیه السلام) انه قال لرجل ما الفتى عندكم فقال له الشاب فقال لا الفتى المؤمن ان اصحاب الكهف كانوا شيوخا فسماهم الله فتية بايمانهم و العياشى عنه (علیه السلام) مثله الا انه قال كانوا كلهم كهولا و زاد من آمن بالله و اتقى فهو الفتى (تفسير الصافى)
■در دفتر دل در اين معنى گفته ايم:
●به بسم الله الرحمن الرحيم است
●كه آن اصحاب كهف است و رقيم است
●بيا در كهف قرآن اى برادر
●به بين احوال انسان را سراسر
●از اين گنجينه سر الهى
●به وسع خويش يابى هر چه خواهى
●چو قدر خويشتن را ناشناسى
●به نعمتهاى ايزد ناسپاسى
●گمانم اينكه از فتيه چو خوانى
●مر آنانرا جوانانى بدانى
●و ليكن گوش دل بگشا زمانى
●شنو از غائص بحر معانى
●امام صادق آن قرآن ناطق
●كه فتيه بوده اند پيران صادق
●ولى از قدرت روحى ايمان
●بقرآن وصفشان آمد جوانان
●بيا پير جوان مى باش اى پير
●بيا روشن روان میباش اى پير
●تو هم اصحاب كهفى و رقيمى
●چو بسم الله الرحمن الرحيمى
■●هزار و یک نکته | نکته ۱۰۱
علامه حسن زاده ی آملی●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
🏴صلی الله علیک یا ابا عبد الله الحسین🏴
■..در روايات براى تربت قبر شريف امام حسين عليه السلام نكته ى ديگرى مبنى بر اينكه تسبيح تربت در دست انسان بدون آنكه با آن ذكر گفته شود خود تسبيح ذکر مى گويد بيان گرديده است ؛ روزى حقير خواستم بدانم آن ذكر چيست. توجهى كرده ، ناگهان ديدم با صداى آرام و مظلومانه اى مى گويد:
■«يا حسين! يا حسين! يا حسين!»
بى اختيار اشكم جارى شد....
#یاعلی
■●حاج سید حسین یعقوبی قائنی
سفینه الصادقین●■
@mohamad_hosein_tabatabaei
☑️شادی روح علامه طباطبایی(ره) #صلوات
@mohamad_hosein_tabatabaei
■ورود قافله أسراء به کوفه و خطبه ی حضرت زینب (سلام الله علیها)
■امام حسين عليه السّلام امام است و #امام كسی است كه اَمام و پيشاروی يك گروه حركت می كند و آنها را راهبری می كند؛ #شيعه يعنی كسی كه امام خود را مشايعت می كند؛ درپی امام خويش راه می پويد ؛ گام جای گام امام خويش می نهد. #تشيّع_يعنی_پيروی؛ يعنی درپی امام راه سپردن .
■اگر امام ما اباعبدالله الحسين عليه السّلام است ، و اگر طالب تشيّع آن بزرگواريم، لازمه اش اين است كه راهی را كه #امام حسين عليه السّلام طی کردند ، طی كنيم.
■ابراز عاطفه همه ی تشيّع نيست؛ گرچه بسيار زيبا و بسيار گرانبهاست. خدا می داند هر قطره اشكی كه از چشم دوست اهل بيت در ماتم اباعبدالله عليه السّلام جاری می شود چقدر در ترازو و ميزان الهی گرانسنگ است ؛اصلاً قابل تصوّر نيست. امّا درعين اين عظمت، همه ی عاشورا اشك ريختن نيست! #راه_سپردن درپی امام است.
■●در محضر استاد مهدی طیب - جلسه ی ١٢ دی ٨٧●■
■زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
■رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
■در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
■از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت