eitaa logo
محمدجواد کریمی
90 دنبال‌کننده
258 عکس
239 ویدیو
3 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
محمدجواد کریمی
استاد حکیمی و مرجعیت و ولایت فقیه در غیبت کبری(۱) نائبان عام در غیبت کبری 🔸در هیچ دوره ای از غیبت،
تکمله ا- جایگاه تنفیذ حکم ریاست جمهوری در فقه سیاسی امام خمینی: اگر با فقیه نباشد، مشروع است، وقتی که غیرمشروع شد، است؛[دراین صورت] اطاعت او، اطاعت طاغوت است. ؛ وقتی از بین می‌رود که به خدای تبارک و تعالی کسی شود(۱). ب:لزوم نصب آیت الله مصباح بر اساس دیدگاه عقیدتی شیعه، در اصل از و به عبارتی دیگر: از الهی است. هیچ کس حکومت بر را ندارد(۲)، مگر آنکه به او دهد. پبامبران و خاتم آنها(حضرت محمد صلی الله علیه و آله) و اوصیای ایشان از طرف خدا اجازه حکومت بر انسانها را داشتند. حضرت علی علیه السلام در زمان حاکمیتشان کسانی را در نقاط مختلف کشور اسلامی به حکومت می گماردند که منصوب خاص آن حضرت بودند و اطاعت از آنها- مانند اطاعت از خود آن حضرت- واجب بود، چون این به واقع با از طرف بودند؛ یعنی لازم نیست شخص[مطاع]، منصوب بی واسطه از سوی خدا باشد، تا اطاعتش واجب گردد. هم - در واقع - باواسطه است و از طرف اجازه دارد حکومت کند(۳). ج: اقسام نصب بر دو قسم است؛ نصب و نصب. نصب خاص؛ یعنی یک شخص معیّن مانند اشتر-که منصوب خاص حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود- بر و حکومت و مانند بن عقیل که منصوب و نماینده امام حسین علیه السلام بود. ؛ یعنی جامع شرایط مقرر در فقه، برای ، ، و ، بدون اختصاص به معیّن یا معیّن یا مصر[شهر] معیّن. روشن است که نصب فقیه جامع شرایط مزبور، نصب عام است نه نصب خاص؛ زیرا شخص معینی ازطرف امام معصوم علیه السلام منصوب نشده است(۴). 📚۱- امام خمینی، صحیفه نور، ج ۶,ص۳۴. ۲- لاولایة لأحدٍ علی احد. ۳- آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها(۵-۱), صص ۵۲-۵۱. ۴- آیت الله عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص ۳۹۰. @mohammadjavad_karimi
منبع مشروعیت امامت قسمت دوم اکنون مواردی را ذکر می کنیم که علی علیه السلام، را خود می داند.از آن جمله در خطبه ۶ که به مناسبت شورش اصحاب جمل و تصمیم امام به سرکوب آنان ایراد شده است،می فرماید: ۲/۱-به خدا سوگند، از که جان خویش را از من تحویل گرفت تا به [یعنی در این مدت ۲۵ سال] همواره من از من شده است. ۲/۲-شخصی در حضور جمعی به من گفت:پسر ابوطالب! تو بر امر خلافت حریصی؛ من گفتم: بل انتم والله أحرص و ابعد و أنا اخص و أقرب، و انُما طلبت حقاً لی و...(۱) بلکه شما حریص تر و از پیغمبر دورترید و من از نظر روحی و جسمی نزدیکترم، من را کردم و شما می خواهید میان و من شوید و من را از آن منصرف سازید. آیا آنکه حق خویش را می خواهد حریص تر است یا آنکه به حق دیگران چشم دوخته است؟ وجدانا اگر منصب خلافت و زمامداری مسلمین یک امر عرفی و نه یک امر قدسی و ربانی بود، این همه گلایه های حضرت امیرالمومنین علیه السلام چه وجه و محملی داشت؟ حالا به هر دلیل مردم دور خانه امام علیه‌السلام جمع نشدند و زمام امور را به دست دیگران داده بودند. امام در اینجا از ربایش و غصب یک حق مسلم خود سخن می گوید. تا آنجا که درادامه خطبه می فرماید: اللهم انّی أستعدیک علی قریش و من اعانهم،فانّهم قطعوا رحمی، و صغّروا عظیم منزلتی، و أجمعوا علی منازعتی امراً هُوَلیِ(۲) خدایا از ظلم قریش و همدستان آنها به تو شکایت می کنم، اینها با من قطع رحم کردند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقیر کردند، اتفاق کردند که در مورد [امر خلافت] که من بود، بر ضدّ من قیام کنند. ۱- نهج‌البلاغه، خطبه ۱۷۱, ۲- همان.