محمدجواد کریمی
استاد حکیمی و مرجعیت و ولایت فقیه در غیبت کبری(۱) نائبان عام در غیبت کبری 🔸در هیچ دوره ای از غیبت،
تکمله
ا- جایگاه تنفیذ حکم ریاست جمهوری در فقه سیاسی
امام خمینی:
اگر #رئیسجمهور با #نصب فقیه نباشد، #غیر مشروع است، وقتی که غیرمشروع شد، #طاغوت است؛[دراین صورت] اطاعت او، اطاعت طاغوت است.
#طاغوت؛ وقتی از بین میرود که به #امر خدای تبارک و تعالی #یک کسی #نصب شود(۱).
ب:لزوم نصب
آیت الله مصباح
بر اساس دیدگاه عقیدتی شیعه، #حاکمیت در اصل از #آن #خداست و به عبارتی دیگر: #حاکمیت از #شئون #ربوبیت الهی است. هیچ کس #حق حکومت بر #انسانی را ندارد(۲)، مگر آنکه #خدا به او #اجازه دهد.
پبامبران و خاتم آنها(حضرت محمد صلی الله علیه و آله) و اوصیای ایشان از طرف خدا اجازه حکومت بر انسانها را داشتند.
حضرت علی علیه السلام در زمان حاکمیتشان کسانی را در نقاط مختلف کشور اسلامی به حکومت می گماردند که منصوب خاص آن حضرت بودند و اطاعت از آنها- مانند اطاعت از خود آن حضرت- واجب بود، چون این #افراد به واقع #منصوب با #واسطه از طرف #خدا بودند؛ یعنی لازم نیست شخص[مطاع]، منصوب بی واسطه از سوی خدا باشد، تا اطاعتش واجب گردد.
#ولایت #فقیه هم - در واقع - #نصب باواسطه است و #فقیه از طرف #خدا اجازه دارد حکومت کند(۳).
ج: اقسام نصب
#نصب بر دو قسم است؛ نصب #خاص و نصب#عام.
نصب خاص؛ یعنی #تعیین یک شخص معیّن مانند #مالک اشتر-که منصوب خاص حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود- بر #ولایت و حکومت #مصر و مانند #مسلم بن عقیل که منصوب و نماینده امام حسین علیه السلام بود.
#نصب #عام؛ یعنی #تعیین #فقیه جامع شرایط مقرر در فقه، برای #إفتاء، #قضاء، و #رهبری، بدون اختصاص به #شخص معیّن یا #عصر معیّن یا مصر[شهر] معیّن.
روشن است که نصب فقیه جامع شرایط مزبور، نصب عام است نه نصب خاص؛ زیرا شخص معینی ازطرف امام معصوم علیه السلام منصوب نشده است(۴).
📚۱- امام خمینی، صحیفه نور، ج ۶,ص۳۴.
۲- لاولایة لأحدٍ علی احد.
۳- آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، پرسش ها و پاسخ ها(۵-۱), صص ۵۲-۵۱.
۴- آیت الله عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص ۳۹۰.
@mohammadjavad_karimi
منبع مشروعیت امامت
قسمت دوم
اکنون مواردی را ذکر می کنیم که علی علیه السلام، #خلافت را #حق خود می داند.از آن جمله در خطبه ۶ که به مناسبت شورش اصحاب جمل و تصمیم امام به سرکوب آنان ایراد شده است،می فرماید:
۲/۱-به خدا سوگند، از #روزی که #خدا جان #پیامبر خویش را از من تحویل گرفت تا به #امروز[یعنی در این مدت ۲۵ سال] همواره#حق #مسلّم من از من #سلب شده است.
۲/۲-شخصی در حضور جمعی به من گفت:پسر ابوطالب! تو بر امر خلافت حریصی؛ من گفتم:
بل انتم والله أحرص و ابعد و أنا اخص و أقرب، و انُما طلبت حقاً لی و...(۱)
بلکه شما حریص تر و از پیغمبر دورترید و من از نظر روحی و جسمی نزدیکترم، من #حق #خود را #طلب کردم و شما می خواهید میان #من و #حق #خاص من #حائل شوید و من را از آن منصرف سازید. آیا آنکه حق خویش را می خواهد حریص تر است یا آنکه به حق دیگران چشم دوخته است؟
وجدانا اگر منصب خلافت و زمامداری مسلمین یک امر عرفی و نه یک امر قدسی و ربانی بود، این همه گلایه های حضرت امیرالمومنین علیه السلام چه وجه و محملی داشت؟ حالا به هر دلیل مردم دور خانه امام علیهالسلام جمع نشدند و زمام امور را به دست دیگران داده بودند. امام در اینجا از ربایش و غصب یک حق مسلم خود سخن می گوید. تا آنجا که درادامه خطبه می فرماید:
اللهم انّی أستعدیک علی قریش و من اعانهم،فانّهم قطعوا رحمی، و صغّروا عظیم منزلتی، و أجمعوا علی منازعتی امراً هُوَلیِ(۲)
خدایا از ظلم قریش و همدستان آنها به تو شکایت می کنم، اینها با من قطع رحم کردند و مقام و منزلت بزرگ مرا تحقیر کردند، اتفاق کردند که در مورد #امری[امر خلافت] که #حق #خاص من بود، بر ضدّ من قیام کنند.
۱- نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۱,
۲- همان.