eitaa logo
محکمات
325 دنبال‌کننده
439 عکس
159 ویدیو
28 فایل
🔺نکات ناب از منظومه معارف اسلامی به انتخاب حجه‌الاسلام حریزاوی 🔺ارتباط با مدیر کانال @ADMIN_Harizavi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از خانه طلاب جوان
🔴 سئوال شهید مطهری از خودش و پاسخ آن: آیا بجای رشته ای دیگری را فرا می گرفتم بهتر بود❓ ✴️ خاطره ای خوش و جاوید ✴️ ⁉️ يادم هست، در زماني که در قم تحصيل مي‌‌‌‌‌کردم، يک روز خودم و تحصيلاتم و راهي را که در زندگي انتخاب کرده‌‌‌‌‌ام ارزيابي مي‌‌‌‌‌کردم؛ با خود انديشيدم که آيا اگر بجاي اين تحصيلات، رشته‌‌‌‌‌اي از تحصيلات جديد را پيش مي‌‌‌‌‌گرفتم بهتر بود يا نه؟ ⁉️ طبعا با روحيه‌‌‌‌‌اي که داشتم و ارزشي که براي ايمان و معارف معنوي قائل بودن اولين چيزي که به ذهنم رسيد اين بود که در آن صورت وضع روحي و معنوي من چه مي‌‌‌‌‌شد؟ 💠 فکر کردم که الان به اصول و و و و غيره ايمان و اعتقاد دارم و فوق العاده اينها را عزيز مي‌‌‌‌‌دارم؛ آيا اگر يک رشته از علوم طبيعي و يا رياضي يا ادبي را پيش گرفته بودم چه وضعي داشتم؟ 🌐 به خودم جواب دادم که اعتقاد به اين اصول و بلکه اساساً روحاني واقعي بودن وابسته به اين نيست که انسان در رشته‌‌‌‌‌هاي علوم قديمه تحصيل کند. بسيارند کساني که از اين تحصيلات محرومند و در رشته‌‌‌‌‌هاي ديگر تخصص دارند، اما داراي ايماني قوي و نيرومند هستند و عملًا متّقي و پرهيزکار و احياناً حامي و مبلّغ اسلام‌‌‌‌‌اند و کم و بيش مطالعات اسلامي هم دارند؛ احياناً ممکن بود من در آن رشته‌‌‌‌‌ها بر زمينه‌‌‌‌‌هايي علمي براي ايمان خود دست مي‌‌‌‌‌يافتم بهتر از آنچه اکنون دست يافته‌‌‌‌‌ام. ✳️ آن ايام، تازه با آشنا شده بودم و آن را نزد استادي ( ظاهرا مقصود (ره) است)- که برخلاف اکثريت قريب به اتفاق مدّعيان و مدرّسان اين رشته صرفاً داراي يک سلسله محفوظات نبود، بلکه الهيات اسلامي را واقعا چشيده و عميق‌‌‌‌‌ترين انديشه‌‌‌‌‌هاي آن را دريافته بود و با شيرين‌‌‌‌‌ترين بيان آنها را بازگو مي‌‌‌‌‌کرد - مي‌‌‌‌‌آموختم. لذّت آن روزها و مخصوصاً بيانات عميق و لطيف و شيرين استاد از خاطره‌‌‌‌‌هاي فراموش ناشدني عمر من است. 📚 در آن روزها با همين مسأله که آن ايام با مقدّمات کامل آموخته بودم آشنا شده بودم، قاعده معروف‌‌‌‌‌ «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد»را آن طور که يک حکيم درک مي‌‌‌‌‌کند درک کرده بودم (لااقل به خيال خودم)، نظام قطعي و لا يتخلّف جهان را با ديده عقل مي‌‌‌‌‌ديدم، فکر مي‌‌‌‌‌کردم که چگونه سؤالاتم و چون و چراهايم يک مرتبه نقش بر آب شد؟ و چگونه مي‌‌‌‌‌فهمم که ميان اين قاعده قطعي که اشياء را در يک نظام قطعي قرار مي‌‌‌‌‌دهد، و ميان اصل‌‌‌‌‌ «لا مؤثّر في الوجود الّا اللّه»منافاتي نديده آنها را در کنار هم و در آغوش هم جا مي‌‌‌‌‌دهم، معني اين جمله را مي‌‌‌‌‌فهميدم که‌‌‌‌‌ «الفعل فعل اللّه و هو فعلنا»و ميان دو قسمت اين جمله تناقضي نمي‌‌‌‌‌ديدم، «امر بين الامرين»برايم حل شده بود، بيان خاصّ صدر المتألّهين در نحوه ارتباط معلول با علت و مخصوصاً استفاده از همين مطلب براي اثبات قاعده‌‌‌‌‌ «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد»فوق العاده مرا تحت تأثير قرار داده و به وجد آورده بود؛ خلاصه يک در فکرم ريخته شده بود که زمينه حلّ مشکلاتم در يک گسترده بود؛ در اثر درک اين مطلب و يک سلسله مطالب ديگر از اين قبيل، به اصالت معارف اسلامي پيدا کرده بودم، و و پاره‌‌‌‌‌اي از احاديث و ادعيه پيغمبر اکرم و اهل بيت اطهار را در يک اوج عالي احساس مي‌‌‌‌‌کردم. 📕 در اين وقت فکر کردم ديدم اگر در اين رشته نبودم و فيض محضر اين استاد را درک نمي‌‌‌‌‌کردم همه چيز ديگر چه از لحاظ مادّي و چه از لحاظ معنوي، ممکن بود بهتر از اين باشد که هست، همه آن چيزهايي که اکنون دارم داشتم و لااقل مثل و جانشين و احياناً بهتر از آن را داشتم، اما تنها چيزي که واقعاً نه خود آن را و نه جانشين آن را داشتم همين بود با نتايجش؛ الآن هم بر همان عقيده‌‌‌‌‌ام. 📙 منبع: عدل الهی/ص۹۹ 📕📕 خانه طلاب جوان 🔰🔰 @khaneTolab
هدایت شده از خانه طلاب جوان
🔴 خط کلی نظام اسلامی رسیدن به تمدن اسلامی است...دو عنصر تمدن اسلامی...در تمدن اسلامی نقش علمای دین برجسته تر است 🔴 💠 خط کلّی چیست؟ اگر بخواهیم پاسخ این سؤال را در یک جمله ادا کنیم، خواهیم گفت خط کلّی نظام اسلامی، رسیدن به تمدن_اسلامی است. 🔴 برای ایجاد یک تمدّن اسلامی - مانند هر تمدّن دیگر - دو لازم است: 1⃣ یکی 2⃣ یکی . 🏷 مثل یک دریای عمیق است؛ یک اقیانوس است. هر کس که لب اقیانوس رفت، نمیتواند ادّعا کند که اقیانوس را شناخته است. هر کس هم که نزدیک ساحل پیش رفت و یا چند متری در آب در یک نقطه‌ای فرو رفت، نمیتواند بگوید اقیانوس را شناخته است. سیْر در این اقیانوس عظیم و رسیدن به اعماق آن و کشف آن - که از کتاب و سنّت همه‌ی اینها استفاده میشود - کاری است که همگان باید بکنند؛ کاری است که در طول زمان باید انجام گیرد. در هر زمانی متناسب با آن زمان از این اقیانوس عظیم معارف ممکن است. یک روزی حرفهای مرحوم که مطرح میشد، به گوش بعضی ناآشنا می آمد. حرفهای شهید مطهّری، حرفهای دین بود؛ حرفهای قرآن بود؛ حرفهای اسلامی بود؛ اما بسیاری از کسانی که با دین و قرآن و اسلام هم سر و کار داشتند، با آن حرفها آشنایی نداشتند! در همه‌ی زمانها این امکان برای متفکّران آگاه، قرآن‌شناسان، حدیث‌شناسان، آشنایان با شیوه‌ی استنباط از قرآن و حدیث، آشنایان با معارف اسلامی و مطالبی که در قرآن و در حدیث اسلامی و در سنّت اسلامی هست، وجود دارد که اگر به آشنا باشند، سؤال زمانه را بدانند، درخواست بشریّت را بدانند، میتوانند سخن روز را از معارف اسلامی بیرون بیاورند. همیشه وجود دارد؛ تولید فکر، تولید اندیشه‌ی راهنما و راهگشا برای بشریّت.   🌕 شرط دوم، است. حال در آن‌جایی که فکر و انسان باید تولید شود، ببینید نقش‌آفرینان چه کسانی هستند. این کسانی هستند که باید بتوانند افکار را کنند. این یک بُعد قضیه است. چون این راه جز با پای ایمان و نیروی ایمان و عشق طی شدنی نیست، باید کسانی باشند که بتوانند را در انسانها پرورش دهند. بدون شک جامعه جزو نقش‌آفرینانند؛ جزو نقش‌آفرینانند؛ و جزو نقش‌آفرینانند؛ هر کدام به نحوی میتوانند در خور استعداد خود نقش‌آفرینی کنند. 🔴اما نقش ، نقش کسانی که در راه پرورش ایمان مردم از روش دین استفاده میکنند، یک است؛ نقش است. مدیران جامعه هم برای این‌که بتوانند درست نقش‌آفرینی کنند، به علمای دین احتیاج دارند. سیاستمداران و فعّالان سیاسی در جامعه نیز همین‌طور. محیطهای گوناگون علمی و روشنفکری نیز همین‌طور. برقی از سخن یک عالمِ دینِ پارسا و زمان‌شناس ممکن است بجهد، ظلماتی را از دلی یا دلهایی بزداید؛ چقدر هدایتها به این ترتیب اتّفاق افتاده است. این نقش، نقش یگانه است. نقش‌آفرینی را به علمای دین منحصر نمیکنیم؛ اما جایگاه نقش‌آفرینی علمای دین را از همه‌ی جایگاههای دیگر میبینیم؛ به این دلیل روشن که در این راه، اندیشه‌ی دینی و ایمان دینی برای انسانها لازم است؛ تولید فکر اسلامی برای این راه ضروری و لازم است و اگر علمای دین سر صحنه نباشند، دیگری نمیتواند این کار را انجام دهد. البته عالم دین با آن شرایطی که نیاز به آن شرایط هست، ای بسا نتواند این نقش را ایفا کند؛ او هم اگر این شرایط را نداشته باشد، نخواهد توانست؛..البته در آحاد مردم هم نقش‌آفرینىِ دینی هست؛ از راه امر به معروف و نهی از منکر؛ از راه آماده‌سازی خود برای این‌که در یک جایگاه نقش‌آفرین قرار گیرند. 🔗۱۳۷۹/۰۷/۱۴ ✳️❇️ کانال خانه طلاب جوان ⬇️🔰 @khaneTolab
هدایت شده از المحکمات
✅ شهید مطهری خود را وارد یک علمىِ عمیق و وسیع و تمام نشدنی کرد / شهید مطهری میدانی بود که کسی وارد آن نشده بود. 🔰 مقام معظم رهبری 🔸درباره‌ی و روشنفکرىِ شهید مطهری و نقشی که این مرد بزرگ در زمان خود ایفا کرد، به نظر من تاکنون ارائه نشده است. البته روی کتابهای ایشان کار شده لیکن باید کاری را که مرحوم شهید مطهری در سالهای دهه‌ی ۴۰ و ۵۰ در محیط فکری این کشور انجام داد، شناخت. 🔹ایشان با قوّت فکری و اندیشه‌ی قوی و صائب خود وارد میدان‌هایی شد که تا آن‌وقت هیچ‌کس در زمینه‌ مسائل اسلامی وارد این میدان‌ها نشده بود؛ و با تفکراتی که آن روز در کشور رایج شده بود - افکار وارداتىِ ترجمه‌یىِ غربی و شرقی - یا میرفت رایج شود، خود را وارد یک علمىِ عمیق و وسیع و تمام نشدنی کرد. ایشان، هم در مقابله‌ی با مارکسیست‌ها به یک جهاد بسیار هوشمندانه دست زد، و هم در جبهه‌ی مقابله‌ی با تفکرات غربی و لیبرالیست‌ها وارد میدان شد. 🔸این نقش، بسیار مهم است؛ هم و لازم میخواهد، هم قدرت فکری و اجتهاد در زمینه‌های گوناگون را لازم دارد، هم یقین و ایمان قاطع میخواهد؛ این مرد بزرگ همه‌ اینها را با هم داشت؛ هم عالم بود، هم بسیار مؤمن بود، هم به ایمانِ خود یقین داشت، و هم اعتماد به نفس داشت؛ اینها لازم است. 🔻در سابقه‌ تاریخی ما افکار وارداتی وجود دارد؛ منتها نه با این وسعت، با این شیوع و با این امکان تأثیرگذاری. تاریخ ما از این‌گونه رگه‌های فکرىِ ناسالمی که وارد تفکرات علمی ما شده - چه در فقه ما، چه در فلسفه‌ی ما، چه در کلام ما - پُر است؛ لیکن در دوره‌ی جدید که گسترش پیدا کرد، حرفهای نوبه‌نو - با جاذبه‌هایی که به‌طور طبیعی دارد - مرتباً وارد فضای فکری جامعه شد و به یک صحیح و علمی ایجاد نیاز کرد. ما در میدان بودیم و میدیدیم؛ 🔹 بعضی از مواجهه‌هایی که آن‌وقت صورت میگرفت، علمی نبود؛ مقابله‌ی و از روی اعتقاد بود؛ اما نخوانده و نفهمیده، حرفی را رد میکردند؛ نمیدانستند چیست؛ گوشه‌یی از یک حرف وسیع را میگرفتند و آن را مشمول جنگ خودشان قرار میدادند و با آن درمیافتادند و مقابله میکردند. این، تحجر و توقف و مقابله‌ی غیرعلمی را تداعی میکرد. یک عده تحت‌تأثیر جاذبه‌های افکار نو و وارداتی، اینها میشدند و سعی میکردند اسلام و فکر اسلامی و دین را با اینها تطبیق کنند؛ منّتی هم سر دین میگذاشتند که ما اسلام را جوان‌پسند و مردمی و قابل قبول کرده‌ایم! گاهی اوقات کاسه‌ی از آش داغ‌تر هم میشدند و چند قدم هم جلوتر از صاحبان این فکرها پیش میرفتند، برای این‌که مبادا متهم به مرتجع بودن و این حرفها شوند که این را هم ما در مواردی دیدیم. 🔹نبوت و توحید و معاد و مباحث امامت و مباحث فقهی و مباحث اجتماعی و سیاسی اسلام را به سمت مشابهات خودش در مکاتب بیگانه‌ی از اسلام و احیاناً الحادی و بکلی بیگانه‌ی از دین کشاندند و منت هم سر اسلام میگذاشتند که ما آمدیم اسلام را همه‌کس فهم و همه‌کس پسند و در چشمها شیرین کردیم! این هم یک انحراف دیگر بود؛ هر دوی اینها انحراف بود. 🔻هنر شهید مطهری در آن دوران این بود که با و باانصاف و ادب علمی - چه در زمینه‌ی ، چه در زمینه‌ی - وسط میدان ایستاد و با این افکار گلاویز شد و آنچه را که تفکر اسلامی بود، روشن، ناب و بی شائبه وسط گذاشت. علیه او خیلی هم حرف زدند و خیلی هم کار کردند؛ اما ایشان این کار را انجام داد. در جریان روشنفکری، این نقش بسیار مهمی است؛ و این شد پایه‌ی تفکرات بعدی جامعه‌ی ما. 🔻 بنده اعتقاد راسخ دارم و بارها هم گفته‌ام که اسلامی انقلاب و نظام اسلامی ما در بخش عمده‌یی متکی به شهید مطهری است؛ یعنی آنها و مایه‌های اسلامیی است که ما در تفکرات اسلامی از آنها بهره بردیم و به منتهی شد؛ 🔅 لذا در همان روزگار هم افکار شهید مطهری بود برای جوانهای طالب و عاشق فکر اسلامی که در زیر بمباران شدید تفکرات بیگانه قرار میگرفتند؛ مارکسیست‌ها یکطور، غربگراها یکطور؛ هم در دانشگاه‌ها وجود داشت، هم در محیط بیرون از دانشگاه‌ها، و هم حتّی در حوزه‌های علمیه. شهید مطهری یک سنگر و یک مأمن برای این افراد شد تا بتوانند خود را زیر سایه‌ی این تفکر عمیق و مستحکم حفظ کنند؛ هم خود را حفظ کنند، هم بتوانند کنند و داشته باشند. 🔻البته مرحوم مطهری دایره‌ی کارش به حسب ظاهر کوچک بود. همین جلساتی که آقای لاریجانی اشاره کردند، جلسات کوچکی بود؛ این گوشه، آن گوشه، کلاس درسِ فلان دانشکده بود؛ حداکثرش مثلاً جلسه‌یی بود در فلان‌جا با چند صد نفر آدم؛ اما خود ایشان هم یقیناً پیش‌بینی نمیکرد که این جلسات کوچک چه آثار بزرگی باقی خواهد گذاشت. 🔹 این، جایگاه شهید مطهری است؛ این جایگاه باید درست و شود و موارد و مصادیق آن روشن گردد؛ اینها باید بیان شود. بنابراین نقش شهید مطهری باید آشکار شود. 💠 شهید مطهری میدانی بود که کسی وارد آن نشده بود. 📌 بیانات در دیدار اعضای کنگره‌ی حکمت مطهر - ۱۳۸۲/۱۲/۱۸ @emtedade_hekmatt
🏝 هم در قرآن و هم در تورات داستان آدم و بهشت به این صورت مطرح است که آدم و همسرش در بهشت حق دارند از نعمت‌ها و ثمرات آن استفاده کنند و تنها یک درخت است که نباید به آن نزدیک شوند و از میوه آن بخورند. 🏝 آدم از میوه آن درخت خورد و به همین دلیل از بهشت رانده شد. 💢 مسئله این است که آن درخت چگونه درختی است؟ 🏝 از قرائن قرآنی و از مسلّمات روایات اسلامی بر می‌آید که آن میوه ممنوع به جنبه حیوانیت انسان مربوط می‌شود نه به جنبه انسانیت انسان! 👈 یعنی امری بوده از مقوله شهوات، از مقوله حرص، از مقوله حسد و به اصطلاح از مقوله‌های ضد انسانی. 🏝 که البته آدم از آدمیت خودش تنزل کرد و به آن‌ها نزدیک شد به حرص، به طمع، به حسد، به تکبر به چیزهایی که تصرف آن و سقوط انسانیت است نزدیک شد. اما در تورات -تحریف‌شده- قضیه به این شکل نشان داده شده است که آن درختی که خدا به آدم دستور داد که نزدیک آن نرو مربوط به جنبه انسانیت آدم است نه جنبه حیوانیت❗️ 🏝 اینکه دو کمال برای آدم وجود داشت و خدا میخواست آن دو کمال را از او دریغ کند یکی کمال معرفت و دیگری کمال جاودانه بودن❗️ 🏝 هیچ اندیشه‌ای به اندازه این تعریفی که در تورات وارد شده است به بشریت و به عالم دین ضرر نزده است، هنوز که هنوز است در دنیا این موج مطرح است که علم یا دین، یکی از این‌ها 📚برگرفته از کتاب شناخت 💠 نکات ناب از منظومه معارف اسلامی به انتخاب استاد حجه‌الاسلام روح‌اله حریزاوی 👇👇👇 🕌 https://eitaa.com/joinchat/906690579C5809b309aa
هدایت شده از البیان
🖊معنویت پایه عدالت اجتماعی| 🔹اسلام در اين زمينه معنويت را جزء لاينفک مي‌‌داند.تفاوت عمده ميان مکتب اسلام با ساير مکاتب در اين جهت، اين است که اسلام معنويت را پايه و اساس مي‌‌شمارد. 📌 ما در تاريخ نمونه‌‌هاي فراواني درباره اين جهت‌‌گيري رهبران اسلامي داريم که واقعا مايه مباهات ماست. حساسيتي که اسلام در زمينه عدالت اجتماعي و ترکيب آن با معنويت اسلامي از خود نشان مي‌‌دهد، در هيچ مکتب ديگري نظير و مانند ندارد. 🔸در سال فتح مکه زني مرتکب جرمي شده بود که بايد مجازات مي‌‌شد. اتفاقا اين زن که دزدي کرده بود وابسته به يکي از خانواده‌‌هاي بزرگ و جزو اشراف طرازاول قريش بود. وقتي بنا شد حد درباره‌‌اش اجرا شود و دستش را قطع کنند، غريو از خاندان زن برخاست که: اي واي، اين ننگ را چگونه تحمل کنيم؟ دسته‌‌جمعي به سراغ پيامبر رفتند و از او درخواست کردند که از مجازات زن صرف‌‌نظر کند. فرمود:هرگز صرف‌‌نظر نمي‌‌کنم. هرچه که واسطه و شفيع تراشيدند، پيامبر ترتيب اثر نداد.در عوض مردم را جمع کرد و به آنها گفت: مي‌‌دانيد ⁉️چرا امتهاي گذشته هلاک شدند؟ دليلش اين بود که در اين گونه مسائل تبعيض روا داشتند. اگر مجرمي که دستگير شده بود وابسته به يک خانواده بزرگ نبود و شفيع و واسطه نداشت او را زود مجازات مي‌‌کردند، ولي اگر مجرم شفيع و واسطه داشت در مورد او قانون کار نمي‌‌کرد. خدا به همين سبب چنين اقوامي را هلاک مي‌‌کند. من هرگز حاضر نيستم در حق هيچ کس تبعيضي قائل شوم. 📚آینده انقلاب اسلامی ایران @albayann
📌حکمت الهی را نزد استادی خواندم که واقعا عمیق ترین اندیشه‌های آن را دریافته و به زیباترین بیان، بازگو میکرد/ یک طرح اساسی در ذهنم شکل گرفته بود... آن موقع بود که به اصالت معارف اسلامی اعتقاد پیدا کردم / اگر فیض محضر این استاد نبود به این طرح فکری و نتایج اش دست نمی‌یافتم 🔰خاطره‏اى خوش و جاويد 💢يادم هست، در زمانى كه در قم تحصيل مى‏كردم، يك روز خودم و تحصيلاتم و راهى را كه در زندگى انتخاب كرده‏ام ارزيابى مى‏كردم؛ با خود انديشيدم كه آيا اگر بجاى اين تحصيلات، رشته‏اى از تحصيلات جديد را پيش مى‏گرفتم بهتر بود يا نه؟ 💢طبعا با روحيّه‏اى كه داشتم و ارزشى كه براى ايمان و معارف معنوى قائل بودن اولين چيزى كه به ذهنم رسيد اين بود كه در آن صورت وضع روحى و معنوى من چه مى‏شد؟ 💢فكر كردم كه الآن به اصول توحيد و نبوّت و معاد و امامت و غيره ايمان و اعتقاد دارم و فوق‏العاده اينها را عزيز مى‏دارم؛ آيا اگر يك رشته از علوم طبيعى و يا رياضى يا ادبى را پيش گرفته بودم چه وضعى داشتم؟ به خودم جواب دادم كه اعتقاد به اين اصول و بلكه اساساً روحانى واقعى بودن وابسته به اين نيست كه انسان در رشته‏هاى علوم قديمه تحصيل كند. بسيارند كسانى كه از اين تحصيلات محرومند و در رشته‏هاى ديگر تخصص دارند، اما داراى ايمانى قوى و نيرومند هستند و عملًا متّقى و پرهيزكار و احياناً حامى و مبلّغ اسلام‏اند و كم و بيش مطالعات اسلامى هم دارند؛ احياناً ممكن بود من در آن رشته‏ها بر زمينه‏هايى علمى براى ايمان خود دست مى‏يافتم بهتر از آنچه اكنون دست يافته‏ام. 💢آن ايّام، تازه با حكمت الهى اسلامى آشنا شده بودم و آن را نزد - كه بر خلاف اكثريّت قريب به اتفاق مدّعيان و مدرّسان اين رشته صرفاً داراى يك سلسله محفوظات نبود، بلكه الهيّات اسلامى را واقعا چشيده و ‏_ترين_انديشه‏هاى آن را دريافته بود و با ‏_ترين_بيان آنها را بازگو مى‏كرد مى‏آموختم. لذّت آن روزها و مخصوصاً بيانات عميق و لطيف و شيرين استاد از خاطره‏هاى فراموش ناشدنى عمر من است. 💢در آن روزها با همين مسأله كه آن ايّام با مقدّمات كامل آموخته بودم آشنا شده بودم، قاعده معروف «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» را آن طور كه يك حكيم درك مى‏كند درك كرده بودم (لااقل به خيال خودم)، نظام قطعى و لا يتخلّف جهان را با ديده عقل مى‏ديدم، فكر مى‏كردم كه چگونه سؤالاتم و چون و چراهايم يك مرتبه نقش بر آب شد؟ و چگونه مى‏فهمم كه ميان اين قاعده قطعى كه اشياء را در يك نظام قطعى قرار مى‏دهد، و ميان اصل «لا مؤثّر فى الوجود الّا اللّه» منافاتى نديده آنها را در كنار هم و در آغوش هم جا مى‏دهم، معنى اين جمله را مى‏فهميدم كه «الفعل فعل اللّه و هو فعلنا» و ميان دو قسمت اين جمله تناقضى نمى‏ديدم، «امر بين الامرين» برايم حل شده بود، بيان خاصّ صدر المتألّهين در نحوه ارتباط معلول با علت و مخصوصاً استفاده از همين مطلب براى اثبات قاعده «الواحد لا يصدر منه الّا الواحد» فوق‏العاده مرا تحت تأثير قرار داده و به وجد آورده بود؛ 💢خلاصه يك در فكرم ريخته شده بود كه زمينه حلّ مشكلاتم در يك جهان‏بينى گسترده بود؛ در اثر درك اين مطلب و يك سلسله مطالب ديگر از اين قبيل، به اعتقاد پيدا كرده بودم، معارف توحيدى‏ قرآن و نهج البلاغه و پاره‏اى از احاديث و ادعيّه پيغمبر اكرم و اهل بيت اطهار را در يك اوج عالى احساس مى‏كردم. 💢در اين وقت فكر كردم ديدم اگر در اين رشته نبودم و را درك نمى‏كردم همه چيز ديگر چه از لحاظ مادّى و چه از لحاظ معنوى، ممكن بود بهتر از اين باشد كه هست، همه آن چيزهايى كه اكنون دارم داشتم و لااقل مثل و جانشين و احياناً بهتر از آن را داشتم، اما تنها چيزى كه واقعاً نه خود آن را و نه جانشين آن را داشتم همين بود با ؛ الآن هم بر همان عقيده‏ام. 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 124 و 125 @almorsalaat @mohkamatt
هدایت شده از البیان
🌱به مناسبت ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام 🌱 🖊در نهج البلاغه در وصيتنامه‌‌‌‌‌اي که علي عليه السلام به فرزندشان امام حسن عليه السلام نوشته‌‌‌‌‌اند، آمده است: اکرِمْ نَفْسَک عَنْ کلِّ دَنِيةٍخودت را، جان خويش را از هر کار پستي برتر بدار؛ تن به کار پست مده که جان تو بالاتر از کارهاي پست است.  🔹فَانَّک لَنْ تَعْتاضَ مِمّا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِک عِوَضاًبه جاي آنچه که از جان خودت در مقابل شهوات مي‌‌‌‌‌پردازي، چيزي دريافت نمي‌‌‌‌‌کني. 🔸 آنچه که از شرف خودت، از جان خويش در ازاي يک ميل و شهوت مي‌‌‌‌‌پردازي، عوض ندارد. تا آنجا که مي‌‌‌‌‌فرمايد: وَ لا تَکنْ عَبْدَ غَيرِک وَ قَدْ جَعَلَک اللَّهُ حُرّاً «1»هرگز خودت را بنده ديگري مساز که خدا تو را آزاد آفريده است. 📌نمي‌‌‌‌‌خواهد بگويد که خدا تنها تو پسر من را که امام حسن هستي، آزاد آفريده بلکه تو به عنوان يک انسان را مي‌‌‌‌‌گويد، چون مسئله خلقت است. @albayann
هدایت شده از المرسلات
💠مراحل فاعل بالقصد در بیان استاد شهید مطهری/ تفاوت مبدأ ادراکی تخیل و مبدأ ادراکی تفکر/ شوق غیر از اراده است/ باید بین غایت قوه شوقیه با غایت قوه عقلانی تفکیک کرد/ افعال عبث نیز غایت دارند اما غایت قوه شوقیه و‌ خیالیه 🔰شهید مطهری 🌀بعد مى‏گويد: در هر حركت اختيارى، تحرك قوه عامله حتماً ضرورت دارد كما اينكه تحرك قوه شوقيه يا خوفيه هم ضرورت دارد: «و الواجبة ضرورة هى القوى المحركة فى الاعضاء، و القوة الشوقيّة» ولى مبدأ ادراكى انسان دو شاخه دارد و يكى از اين دو لااقل بايد وجود داشته باشد. 🌀گاهى مبدأ ادراكى مبدئى تخيلى است و گاهى مبدئى فكرى است. «تخيل» اين است كه انسان چيزى را تصوّر كرده و بلافاصله بدون فكر كردن شوقش به آن چيز جذب مى‏شود. 🌀ولى «فكر» در موردى است كه انسان پس از تصوّر و تصديق، از روى حساب و عقل به موضوعى علاقه پيدا مى‏كند. گاهى هم هر دو مبدأ وجود دارد، امّا نمى‏شود كه هيچيك از دو مبدأ وجود نداشته باشد. 🌀اصولًا مقدّمات يك كار اختيارى عبارت است از: 1⃣اوّل بار انسان تصوّر مى‏كند؛ كه ممكن است اين تصوّر، تصديقى از پى داشته باشد يا نداشته باشد. 2⃣بعد ممكن است تصديق به فايده آن شى‏ء بشود. 3⃣پس از تصديق ممكن است شوق به وجود بيايد (و نيز ممكن است كه به وجود نيايد). 4⃣ پس از شوق، مرحله «اجماع» به وجود مى‏آيد. اجماع يعنى هماهنگى. گاهى يك شوقى پيش مى‏آيد؛ حال ممكن است شوق ديگر يا خوف ديگرى به مقابله بيايد. پس هماهنگى اين است كه شوقها يا خوفهاى مزاحم ديگر عقب رفته و بالنتيجه يك هماهنگى ايجاد شود. 5⃣مرحله بعد، تحريك و تحرك قوّه عضلانى است. 🌀حال آيا اجماع عين همان تصميم و اراده است و يا غير از آن است؟ 🌀حق اين‏ است كه اجماع غير از اراده است. اجماع حالت پس از «پس زدن شوقهاى مزاحم» است. اجماع يعنى هماهنگى ميلها و شوقها و خوفها. اراده از مقوله شوق نيست بلكه بيشتر به عقل مربوط است. هر چه عقل بيشتر دخالت داشته باشد نقش اراده بيشتر است، و برعكس به هر نسبت كه عقل كمتر حاكم باشد همان شوقها حكومت دارد. 🌀شوق بيشتر جنبه «بى‏اختيارى» و «تحت تأثير قرار گرفتن» دارد. اراده برعكس، مربوط است به مالك بودن بر نفس و احساسات خود. 🌀حال اگر كارى داشته باشيم كه ما ينتهى اليه الحركه و متشوّق اليه باشد و قوه تخيل و عقل هم آن را تأييد كند چنين كارى ديگر نمى‏تواند عبث باشد. در آنجايى هم كه غايت قوه عامله از غايت قوه شوقيه تفكيك شده باز اگر غايت قوه شوقيه غايت قوه عقلانى هم هست ديگر فعل ما عبث نخواهد بود. 🌀امّا در صورتى كه غايت قوه شوقيه از ما اليه الحركه تفكيك شود ولى غايت صرفا غايت خيالى باشد نه غايت فكرى، در اينجاست كه مى‏گوييم عبث است. و اگر دقت كنيم مى‏بينيم كه همه عبثها از اين گونه است. 🌀جواب اشكال عبث هم همين جا پيدا مى‏شود و آن اينكه: 🌀عبثها ازآن‏جهت عبث‏اند كه غايت فكرى ندارند نه اينكه هيچ غايتى نداشته باشند. حال آيا مبدأ فكرى داشته و غايت فكرى نداشته است و يا اصلًا در اينجا فكر ما كار نكرده و اساساً فكرى وجود نداشته است؟ 🌀جواب اين است كه در اينجا اصلًا فكر وجود نداشته است؛ مبدأ فكرى نداشته بلكه مبدأ خيالى داشته است؛ قوه خيال وجود داشته و غايتش هم وجود دارد. پس آن فاعلى كه وجود دارد غايت او هم هست. 🌀قوه عامله به غايتش رسيده است، قوه شوقيه و خياليه هم غايت داشته و به آن رسيده است، ولى قوه فكرى و عقلانى وجود نداشته است تا اينكه غايت عقلانى داشته باشد. 🌀گفتيم كه معنى «عبث» اين نيست كه فاعلى فعلى را بدون غايت انجام دهد. فعل ارادى سه مبدأ دارد در طول يكديگر: مبدأ ادراكى، مبدأ شوقى و خيالى، مبدأ عاملى. 🌀گاهى غايت هر سه مبدأ منطبق بر يكديگر است كه در اين صورت عبث نيست. امّا اگر غايت قوه محرّكه چيزى و غايت قوه شوقيه چيز ديگرى باشد ولى غايت قوه ادراكى نيز با غايت قوّه شوقيّه يكى باشد باز در اين صورت عبث نيست ... عبث در آنجايى است كه قوه خيال آن را تأييد كند ولى عقل آن را تأييد نكند 📚مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (درسهاى اشارات، نجات، الهيات«شفا»)، ج‏7، ص: 360 📌توضیح مفصل این مطلب را در جلسات اعتبار و عقلاء از استاد فرحانی استماع کنید👇 http://eitaa.com/almorsalaat/2671 🌐المرسلات، از مقدمات تا اجتهاد👇 https://eitaa.com/joinchat/912326691Cd7b7696c9b
هدایت شده از البیان
✏️چگونگی شکل گیری شخصیت شهید مطهری(ره) 🔰استاد : 🔹اگر کسی می خواهد شخصیتی مانند شهید مطهری شود ، اگر کسی میخواهد شخصیتی مانند رهبر فرزانه ی انقلاب شود تمام این موارد نیاز به یک نگاه دارد و این نگاه باید توسط استاد او تأمین شود . لذا به دوستان خود عرض کردم که اگر با استادی نمی توانید این رابطه را برقرار کنید حواستان باشد که وقتتان خیلی تلف نشود . این ادعای ما بر اساس مطلبی است که خود مرحوم شهید مطهری (ره) در تحولات روحی خود ذکر کرده است. 🔸این مطلبی که عرض میکنم به عنوان یک شاخص است. یعنی اگر بنده این شاخص را در خودم احساس کردم مشکلی از این جهت وجود ندارد ولی اگر این شاخص را در خودم احساس نکردم جدا باید تجدید نظر کنم . ببینید؛ چیزی را که میخواهم شما از مرحوم شهید مطهری بدانید مطلبی است که بدون آن، به هیچ وجه نمی توانید به شخصیت شهید مطهری پی ببرید. 🔺 ایشان در مقدمه ی « کتاب علل گرایش به مادی گری » چنین بیان می کنند : « من تا آنجا که از تحولات روحی خود به یاد دارم ، از سن سیزده سالگی دغدغه و حساسیت عجیبی نسبت به مساله ی خدا پیدا کردم . یکی پس از دیگری بر اندیشه ام هجوم می آورد . در سال های اول مهاجرت به قم که هنوز از مقدمات عربی فارغ نشده بودم ، چنان در این اندیشه ها غرق بودم که شدیداً میل به تنهایی در من پدید آمد . وجود هم حجره را تحمل نمی کردم ؛ حجره ی فوقانی عالی را به نیم حجره ای دَخمِه مانند تبدیل کرده بودم که با اندیشه های خودم به سر ببرم . نمی خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع دیگری بیاندیشم و در واقع اندیشه در هر موضوع دیگری را پیش از اینکه مشکلاتم در این زمینه حل گردد ، بیهوده و اتلاف وقت می شمردم . 💢مقدمات عربی یا فقهی و اصولی و منطقی را از آن جهت می آموختم که تدریجاً آماده ی بررسی اندیشه ی فیلسوفان بزرگ در این مسأله شوم . به یاد دارم که از همان آغاز طلبگی در مشهد مقدس که مقدمات عربی را می خواندم ، فیلسوفان و عارافان و متکلمان را هر چند با اندیشه هایشان آشنا نبودم از سایر علما و دانشمندان مخترعان و مکتشفان در نظرم عظیم تر و فخیم تر جلوه می نمودند . تنها به این دلیل که آنها را قهرمانان این صحنه می دانستم . دقیقاً به یاد دارم در آن سنین که میان سیزده تا پانزده سالگی بود ، درمیان آن علماء کسی که خیلی علاقه مند بودم تا در مجلس ایشان تلّمُس کنم ، « مرحوم میرزا مهدی شهیدی رضوی » مدرس فلسفه ی الهی بود پس از مهاجرت دوم گمشده ی خود را در شخصیت دیگری یافتم که همواره مرحوم میرزا مهدی شهیدی را بعلاوه برخی مزایای دیگر در این شخصیت می دیدم . فکر می کردم که روح تشنه ام از سرچشمه ی زلال این شخصیت سیراب خواهد شد . 🌱اگرچه در آغاز مهاجرت به قم هنوز از مقدمات فارغ نشده بودم و شایستگی ورود در معقولات را نداشتم ، اما درس اخلاقی که به وسیله ی شخصیت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته می شد در حقیقت درس معارف و سیر و سلوک بود ، نه اخلاق به مفهوم خشک علمی . بدون هیچ اغراق و مبالغه ای این درس مرا آنچنان به وَجد می آ‌ورد که تا دوشنبه و سه شنبه ی هفته ی بعد خودم را شدیداً تحت تاثیر آن می دیدم . 🔆بخش مهمی از شخصیت فکری و روحی من در آن درس و سپس در درس های دیگر که طی دوازده سال از آن استاد الهی فرا گرفتم انعقاد یافت . همواره خود را مدیون او دانسته و می دانم و به راستی که او روح قدسی الهی بود» 💠این ها شهید مطهری را شهید مطهری کرد . نمی شود انسان فضیلت و عبادت شب را درک نکند و شخصیتی مانند شهید مطهری شود . امکان ندارد کسی از روزه ی ماه شعبان ، از سحر ماه رمضان استفاده نکند و شهید مطهری شود . 👈🏻شهید مطهری که در محضر حضرت امام فقط درس نخواند بلکه سیر و سلوکش را هم نزد ایشان جلو برد. البته سیر و سلوک ایشان هم مانند آقایانی که ادعای این ها را دارند نبود،این نکات را باید به عنوان شاخص قرار داد . 🔆این نکات را هم شاگردان امام از خود حضرت امام (ره) آموخته اند. بنده چون خیلی به مقام معظم رهبری ( دام ظله ) ارادت داشتم ، فرمایشات ایشان را از زمان ریاست جمهوری ایشان، آرشیو می کردیم . آن زمان آرشیوی از سخنان مقام معظم رهبری درست کرده بودم . ایشان چند فرمایش راجع به شهید مطهری دارند که این فرمایشات خیلی برای بنده عجیب بود. @albayann