eitaa logo
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
174 فایل
🌸اگر کسی فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام را نقل کند خداوند گناهان زبان او را می بخشد🌸 💠تعجیل در فرج قطب عالم امکان صلوات💠 خادم : @Alisafaei72 🌷درمحضراستادشجاعی @jalasate_ostad
مشاهده در ایتا
دانلود
✔️حق‌محورى مدار حركت حكومت الهى 💠 معيار حق و باطل در قوانين, خواست مردم نيست. امروزه عده‌اى رضايت افكار عمومى را سرچشمه قانون دانسته و رضايت مردم را ملاك حق و عدم رضايت را ملاك باطل مى‌دانند, لذا هر قانونى را كه از پشتيبانى ملت برخوردار باشد, حق مى‌دانند اگر چه بر خلاف برخى از مسائل و ارزش‌هايى باشد كه قبلاً در جامعه بوده است! 💠بنابراين در چنين جوامعى، قوانينى تصويب و اجرا شده كه بر خلاف انسانى نيز مى‌باشد. 🔷در حالى كه ديدگاه در باره ملاك حق و باطل متفاوت است. 📓شهید مطهرى(ره) ، مجموعه آثار، ج 3، ص 440. 💠از نظر ، ملاك حق و باطل چيز ديگرى است و آن اينكه تأمين كننده سعادت انسان بوده و با مقتضيات و آفرينش او مخالف نباشد. 🔷 فَأَقِمْ‌ وَجْهَكَ‌ لِلدِّينِ‌ حَنِيفاً فِطْرَتَ‌ اللّٰهِ‌ الَّتِي فَطَرَ النّٰاسَ‌ عَلَيْهٰا لاٰ تَبْدِيلَ‌ لِخَلْقِ‌ اللّٰهِ‌ ذٰلِكَ‌ الدِّينُ‌ الْقَيِّمُ‌ وَ لٰكِنَّ‌ أَكْثَرَ النّٰاسِ‌ لاٰ يَعْلَمُونَ‌؛ (روم: 30) 🔹 پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين است كه خداوند، انسان‌ها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست. اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمى‌دانند. 💠 اين جا است كه از ديگر مجامع حقوقى فاصله مى‌گيرد؛ زيرا در مجامع حقوقى غرب در حق بودن قانون، مسئله خوشبختى طرف مطرح نيست، ميزان خود مردم است؛ هر چند خواسته‌هاى آنان لطمه به سعادت آنان بزند و قانون مستند به چنين افكار عمومى قانون حق مى‌باشد. 🔹و لذا برهنگى اخلاقى، مى‌گسارى، قماربازى اعمال قانونى شمرده مى‌شود. 📓جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج 2، ص 93. 📓منبع: کتاب اصول تفکر سیاسی در قرآن؛ نوشته محمد زارع قراملکی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
✔️بازخوانى #مهدويت بر مبناى انسان‌شناسى جسمى 4⃣فلسفه تاريخ طبق قانون وراثت و با بيش‌تر شدن تجربه و
✔️بازخوانى بر مبناى انسان‌شناسى روح (باطنی و فطری) ✅انسان‌شناسى روح مهم‌ترين مبنا در بازشناسى است و مى‌تواند تعريف همه‌فهمى از مهدويت شيعى ارائه دهد. 🔰امروزه در آموزش‌ها و همايش‌هاى مهدوى بيش‌تر از نگرش تطبيقى در معارف مهدوى استفاده مى‌شود. اين نگرش اگرچه براى جذب و تأليف قلوب ديگر مذاهب اسلامى لازم است، ولى نبايد به مبناى نظرى مهدى‌شناسى شيعى تبديل شود؛ بلكه مى‌بايست مهدويت شيعى را هماهنگ با ابعاد وجودى آدمى، خصوصاً او معرفى كرد. 🍃تمامى مباحث بر اساس شكل گرفته است و اساساً بحث از منجى بدون اشاره به فطرت معنا نمى‌يابد. 🍃اصولاً نقشه ابليس وارونه‌سازى انسانى و به فراموشى كشاندن ياد مرگ و جهان آخرت بوده تا از اين راه، نه تنها خاطره بهشت، بلكه مسير رسيدن به بهشت را هم از ياد آدمى ببرد و او را براى هميشه جهنمى كند. ابليس مى‌داند كه براى اين كار، راهى جز حركت دادن بشر به سوى دورۀ ندارد؛ چرا كه دورانى است كه بشر در است و تمامى فطريات او در خدمت اهداف شيطانى قرار مى‌گيرد. ✅در مقابل، وقتى است كه تمامى فطريات انسانى در مسير صحيح خود فعال شوند. از اين جهت براى تعريف زندگى و سبك زندگى بايد به دنبال طرحى بود كه را در مسير شكوفايى قرار دهد. ارتباط اين دو مبحث را در موارد زير بهتر مى‌توان بررسى نمود: 1️⃣كمال و نجات 2️⃣انسان كامل 3️⃣آرمان‌شهر ظهور 4️⃣فلسفه تاريخ @mola_amiralmomenin_as
✔️بازخوانى بر مبناى انسان‌شناسى روح (باطنی و فطری) 4️⃣فلسفه تاریخ ♻️بر اساس آينده‌نگرى، بشر به سوى دو دوره در حال حركت است. 🍃اول، دوران پيش از ظهور يا آخرالزمان كه مهم‌ترين شاخصه آن، بيش از حد بشر است و نابودى و انحطاط جامعه انسانى را به دنبال دارد. 🍃پس از آن، دوران ظهور خواهد بود كه دوران بازگشت بشر به خود است. 🔰بنابراين در نگرش فلسفه تاريخى حق و مبتنى بر :فطرى، خداوند انسان را آفريده است تا با كمك حجت بيرون (پيامبران) و حجت درون (عقل) به سوى حركت كند. ولى از آن‌جا كه اكثريت انسان‌ها هستند، در نهايت به سوى نابودى پيش خواهند رفت؛ تا وقتى كه وحشتى فطرى بر مردم جهان حاكم شود. 🔰در آن زمان، فطرت‌ها به سوى ماوراء و عدالت‌خواهى گرايش خواهند يافت و اين وضعيت، عطشى جهانى نسبت به كامل و بى‌نقص را ايجاد خواهد كرد. پس در ، سمت و سوى رفتار بشر را با نسبت‌سنجى آن با فطرتشان مى‌توان سنجيد و به ميزان دل‌بستگى يا دل‌زدگى آن‌ها از تمدن خودساخته، مى‌توان فاصله زمانى آن‌ها را با دوران ظهور حدس زد. @mola_amiralmomenin_as
✔️بازخوانى بر مبناى انسان‌شناسى کمال 3️⃣آرمان‌شهر ظهور در نگاه انسان‌شناسى كمال، آرمان‌شهر، واقعيتى زمينى و اين‌جهانى دارد كه پيش از آفرينش انسان، وعده داده شده است. منتها راه دست‌يابى به آن، نه تك‌سونگرى به برخى از ارزش‌ها و ظرفيت‌هاى انسانى، كه از معبر عبوديت است. ، يعنى فعال‌سازى هم‌زمان تمامى ابعاد جسمانى و روحانى انسان؛ آن هم در گستره‌اى فراگير و جهانى تا بتواند بر جهان مُلكى نيز اثرگذار باشد. اين سخن بدين معناست كه يكى از اركان آرمان‌شهر، جهان طبيعت است. در ديدگاه‌هاى فلسفى يا علمى تلاش مى‌شود كه با رشد حداقلى فضايل و تركيب آن با علم و صنعت، بستر تسخير قهرى طبيعت و ايجاد آرمان‌شهر فراهم شود. 🍃ولى در نگاه دينى، اين تصرف وتسخير با رشد حداكثرى انسان در پناه گرايش متعالى به رخ خواهد داد؛ چراكه طبيعت، محكوم سنت‌هاست و بر سنت‌ها جز از معبر خلافت الهى نمى‌توان حاكميت يافت. پس آرمان‌شهر جامعه‌اى است كه در آن همه انسان‌ها در متعالى‌ترين گرايش انسانى به هم‌گرايى برسند و بدانند كه با سلوك فردى (حتى درحالت متعالى آن) نمى‌توانند به هدف غائى آفرينش دست يابند. بلكه تحقق هدف غائى با عبوديت جهانى و همگانى ممكن است. بنابراين، آرمان‌شهر موعود، نظام اجتماعى بر مبناى بندگى غيب الغيوب است كه در آن، انسان از همه تعلق‌ها و اسارت‌ها رهايى مى‌يابد و به مرتبه «آية‌اللهى» و «خليفة‌اللهى» مى‌رسد و چون چنين شد، زمين و زمان و كون و مكان هم ساختارى بهشتى مى‌يابند. 4️⃣فلسفه تاريخ براى تحقق ، سه‌گانۀ برنامه كمال، انسان كامل و معطوف شدن اراده‌هاى انسانى به كمال بايد محقق شود. اكنون دين كامل و انسان كامل وجود دارند، پس ضلع سوم - كه مسأله اراده‌هاى انسانى است - باقى مانده است. بنابراين، انسان‌ها بايد بر مبناى و پس از مشاهده آثار زيان‌بار نگاه حداقلى يا وارونه به كمال، آماده پذيرش شوند. در حقيقت، فلسفه تاريخ در زندگى آدمى چيزى نيست مگر فرايند كامل شدن عوامل تحقق كمال و ملاحظه نوع تعلق اراده‌هاى انسانى به برنامۀ جامعى كه براى كمال وجود دارد. از اين منظر، دوران تنها دوران تاريخ بشر است كه در آن رخ خواهد داد و بازتاب آن، و طولانى مدت آدمى در قالب به زمين خواهد بود. @mola_amiralmomenin_as
✔️پرتو اول 🔘فلسفه خداشناسى ⁉️چرا حضرت فاطمه(س) از حمد بر نعمت‌هاى خدا آغاز مى‌كند؟ بايد گفت آن بزرگوار مى‌خواهد از دين و اركان آن توحيد و معرفت و معارف الهى سخن بگويد، بايد در آغاز اشاره‌اى به فلسفه نموده و پرده از چهره اين حقيقت بردارد. به راستى چرا ما بايد خدا را بشناسيم و ساحتش را ستايش نماييم، چون خداوند است و سپاس منعم فرياد و آهنگ روح آدمى است. اين حكم عقل و داورى وجدان است. از سوى ديگر، مى‌خواهد در پرتو اين سخنان گرد بيدارى به چشمان به خواب رفته مسلمانان بيافشاند، آنان كه به يك باره به همه‌ى حقايق گذشته پشت كرده و در انجمنى نظام رهبرى اسلام را دگرگون ساخته و بدعتى بزرگ آفريده‌اند. بنابراين بايد از نعمت رسالت و بركت هدايت پدر بگويد و از نعمتى بزرگ كه همه نعمت‌ها به طفيل وجود اويند سخن بگويد، او مى‌خواهد مسلمانان را به پيامبر رحمت باز گردانده و از عزت‌آفرينى آن رسالت براى آن جمع پرده بردارد: مگر در پرتو نعمت رسالت آن حضرت، شما به آن همه شكوه و عزّت نرسيديد؟ مگر آن حضرت شما را از خاك بر آسمان كرامت و عزّت قرار نداد؟ مگر آن شعله‌هاى خشم و جهل و كين را در ميان شما خاموش نساخت‌؟ پس چرا حرمت اين نعمت بزرگ را پاس نمى‌داريد؟! و چرا نسبت به اين نعمت بزرگ قدر ناشناسيد؟ بنابراين بايد از نعمت‌هاى الهى بگويد و خداى را به پاس همه نعمت‌ها و به خصوص نعمت‌هاى معنوى كه اوج آن در رسالت رسول خدا(ق) بدرخشيد و تجلى اعظم رخ داد بيان نمايد. به هر روى، آن از حمد شروع مى‌كند، واژه مقدسى كه افزون بر 60 مورد اين واژه و مشتقات آن در قرآن استعمال شده است و بر آفاق روشنى مى‌درخشد. ✔️الفاظ‍‌ «حمد»، «مدح»، «ثناء» و «شكر» گرچه از نظر معنا به هم نزديكند، ولى مرادف هم نمى‌باشند و تفاوت لطيف و دقيقى با يكديگر دارند. چنان كه در زبان فارسى نيز واژه‌ى «سپاس» كه معادل شكر است با واژه‌ى «ستايش» كه معادل حمد است با هم متفاوتند گر چه به ظاهر مرادف هم پنداشته شده‌اند. 📓برگرفته از کتاب «مبانی قرآنی خطبه ی فدکیه»؛ اثر غلامعلی عباسی فردوئی @mola_amiralmomenin_as
فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام🇵🇸
✔️#سوءظن (بدگمانى) و #غيبت از منظر قرآن يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ‌ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ
شارع اسلام از اين جهت از نهى فرموده كه: اجزاى مجتمع بشرى را يكى پس از ديگرى فاسد مى‏سازد، و از صلاحيت داشتن آن آثار صالحى كه از هر كسى توقعش مى‏رود ساقط مى‏كند، و آن عبارت است از اينكه هر فرد از افراد جامعه با فرد ديگر بياميزد و در كمال خاطر و از هر خطرى با او يكى شود، و از ناحيه او به دل راه ندهد، و او را انسانى و صحيح بداند، و در نتيجه با او شود. ❌نه اينكه از ديدن او بيزار باشد و او را فردى پليد بشمارد. در اين هنگام است كه از تك تك افراد جامعه آثارى عايد جامعه مى‏گردد، و جامعه عينا مانند يك تن متشكل مى‏شود. ❌ و اما اگر در اثر غيبت و بدگويى از او بدش بيايد و او را مردى معيوب بپندارد، به همين مقدار با او قطع رابطه مى‏كند، و اين قطع رابطه را هر چند اندك باشد، وقتى در بين همه افراد جامعه در نظر بگيريم، آن وقت مى‏فهميم كه چه بزرگى به ما وارد آمده، ♨️پس در حقيقت عمل و اين بلاى به منزله ‏اى است كه در بدن شخص راه يابد، و اعضاى او را يكى پس از ديگرى بخورد، تا جايى كه به كلى رشته حياتش را قطع سازد. و انسان كه از روز ازل به حكم ضرورت، اجتماع تشكيل داد، براى اين تشكيل داد كه يك زندگى اجتماعى داشته باشد، و در اجتماع داراى منزلتى شايسته و صالح باشد، منزلتى كه به خاطر آن ديگران با او بياميزند، و او با ديگران بياميزد، او از خير ديگران بهره‏مند، و ديگران از خير او برخوردار شوند. و عامل مؤثرى است براى اينكه او را از اين منزلت ساقط كند و اين هويت را از او بگيرد. در آغاز يك فرد را از عدد مجتمع صالح كم كند، و سپس فرد دوم و سوم را، تا آنجا كه در اثر غيبت تمامى افراد جامعه از صلاحيت زندگى اجتماعى ساقط شوند، و صلاح جامعه به فساد مبدل گردد، و آن وقت ديگر افراد جامعه با هم انس نگيرند، و از يكديگر ايمن نباشند، و به يكديگر اعتماد نكنند، آن وقت است كه دواء كه همان تشكيل جامعه از روز نخست بود، به صورت دردى بى دواء درمى‏آيد. ☑️پس در حقيقت و اجتماعى افرادى است كه خودشان از جريان اطلاعى ندارند و خبر ندارند كه دنبال سرشان چه چيزهايى مى‏گويند، و اگر خبر داشته باشند و از خطرى كه اين كار برايشان دارد اطلاع داشته باشند از آن احتراز مى‏جويند و نمى‏گذارند پرده‏اى را كه خدا بر روى عيوبشان انداخته به دست ديگران پاره شود، چون خداى سبحان اين پرده‏پوشيها را بدين منظور كرده كه حكم بشر اجراء گردد، يعنى اينكه بشر او را وامى‏داشت تا به زندگى اجتماعى تن در دهد، اين غرض حاصل بشود، و افراد بشر دور هم جمع شوند، با يكديگر تعاون و معاضدت داشته باشند، و گر نه اگر اين پرده‏پوشى خداى تعالى نبود، با در نظر گرفتن اينكه هيچ انسانى منزه از تمامى عيوب نيست، هرگز اجتماعى تشكيل نمى‏شد. 📚علامه طباطبایی(ره)، ترجمه تفسير الميزان، ج‏18، ص: 485 @mola_amiralmomenin_as