ملایی
#تخصصی #اصول_فقه #فلسفه #اجتهاد در مطلب قبل عرض کردیم که آیت الله سبحانی ادعا فرموده بودند که علام
#تخصصی
#شرط_متأخر
#عقاب_شانسی_نیست !
در #اصول_فقه در بحث #مقدمه_موصله دو قول، جدی تر هست: یکی قول مشهور و آخوند و علامه طباطبایی و بنده حقیر است که برای وجوب پیدا کردنِ مقدمه ی واجب نیازی نیست که آن مقدمه، موصِل به ذی المقدمه شود. قول دیگر نظر صاحب فصول و محقق اصفهانی و امام راحل و سید یزدی است که می گویند آنچه مطلوب شارع است ذی المقدمه است پس وجوب و طلبِ غیریِ مقدمه بدون تحقق ذی المقدمه معنا ندارد، گویا وجوب مقدمه یک شرط متأخری دارد که اگر ذی المقدمه امتثال نشد کشف می شود که از اول مقدمه مطلوب و واجب نبوده است.
مثال: اگر مکلف مستطیع شد و عمداً عصیاناً ثبت نام حج نکرد ولی قبل از رسیدن ذی الحجه وفات کرد؛ در این صورت مشهور می گویند عصیان کرده است ولی قائلین به مقدمه موصله می گویند با وفات ایشان معلوم می شود که اصلا ثبت نام حج تمتع بر ایشان واجب نبوده است و تنها تجری کرده است.
در کفایه این بحث طولانی و با کش و قوس فراوان همراه است ولی به نظر می رسد اگر یک حد وسط واضح رو از #فلسفه و کلام می آوردند روشن می شد که قول صاحب فصول مشکل دارد. آن حد وسط همین است که عقاب شدن و نشدن شانسی نیست !
اگر قول قائلین به مقدمه موصله این باشد که موصله بودنِ مقدمه ی واجب، شرط وجوب مقدمه است ولی شرطی متأخر بر وجوبش است یعنی اول مقدمه واجب می شود بعد می نشینیم ببینیم آیا ذی المقدمه می آید یا نه؛ بنابراین کسی که ثبت نام حج نکرده و بدون توبه ناگهان وفات کرده به نحو کاملا شانسی و اتفاقی دیگر استحقاق عقاب ندارد، بله یک ذمّی فحشی چیزی به خاطر تجرّی اش بهش می دهند و خلاص.
توضیح: اگر خداوند او را فقط یک ذمّ کند، باید برای رعایت عدالت بقیه ی مستطیع هایی که عمداً حج نرفته اند را نیز عقاب نکند، همه حداکثر فقط یک ذمّ خشک و خالی و تمام ! و التالی باطل فالمقدم مثله.
توضیح عرفی محاوره ای: طبق نظر قائلین به مقدمه موصله مکلف باید تمام مقدمات را بیاره و در طول این مدت مدام خدا خدا کنه که مبادا مانعی پیش بیاد و همین طور منتظر باشه تا ببینه آیا ذی المقدمه بالاخره محقق می شه یا نه؛ اگر شد که الحمد لله ولی اگر نشد ... دیگه ای دادِ بیداد ! مکلف میگه وقتمون تلف شد ثوابی هم نبردیم، ای خدا شانس هم نداشتیم، شارع هم جواب میده خب بابا، اول گفتیم مقدمات واجب اند بعد که مانع نگذاشت ذی المقدمه حاصل بشه دیدیم ای وای! شرطش نیست! حالا مکلف جان میگی چه کار کنم ؟ باشه یک بارِک الله هم به خاطر انقیادت بگیر برو دیگه حرف نباشه. 😁
محترمانه حرف بزنم؟ عبارت علامه طباطبایی در حاشیه کفایه رو ببینید: « و لعمری لو کان وجوب المقدمة - و هو غیری - قبل تحقق ذی المقدمة شنیعاً فما هو بأشنع من تحقق وجوب الواجب قبل نفسه ». این هم پذیرایی علامه از کسانی که میگن علم اصول علمی اعتباری است پس شرط متأخر در اصول و فقه اشکالی نداره! این همون علامه ای است که می گفتند قائل است به این که قواعد فلسفی رو نباید در اصول بیاریم ! 🤭
#نظر_شخصی : #شرط_متاخر مطلقا باطل است و تمام مواردی که ازش استفاده شده باید اصلاح بشه مثلا وجوب غسل جنابت قبل از طلوع فجر برای صحت روزه ماه رمضان را نباید با شرط متاخر مشهور درست کرد بلکه باید با راه حل محقق عراقی درست کرد: روزه تقیّد دارد به طهارت از حدث و این مقارن با طلوع فجر است و کاملا هم اختیاری است و اگر کسی در سحر از غسل کردن امتناع کرد الامتناع بالاختیار لا ینافی الاختیار! 👌 در بیع فضولی و جاهای دیگه هم باید بررسی کنیم راه حل صحیح (مثلا کشف حکمی شیخ انصاری) رو پیدا کنیم.
نتیجه : این حد وسط #عقاب_شانسی_نیست در بسیاری از مباحث اصولی و فقهی کاربرد داره مثلا در بحث مصلحت سلوکیه حتما اثر داره، شاید در بحث تجری هم اثر داشته باشه. دیگه کجا ؟
نظرات تون رو بفرستید، با دقت می خونم:
@MohammadRezaMollaei
ملایی
#واجب_نیمه_کفایی یا #واجب_شبه_کفایی ؟ این استفتاء را ببینید. پسر ارشد که موظف بوده نماز های قضای پد
#تخصصی
#واجب_نیمه_کفایی نداریم
#عقاب_شانسی_نیست
#تعریف_واجب_عینی
مطلب قبل را که گذاشتم خب توقع اشکال و ایراد از دوستان داشتم ولی باز هم مثل همیشه فقط 3 یا 4 نفر نظر دادند.
سخیف ترین نظر از آنِ کسی بود که گفت نماز قضای میتی که بر پسر ارشد واجب است واجب نفسی و عینی است فقط تعبدی نیست بلکه توصلی است زیرا یک معنای توصلی آن است که شرط مباشرت نداشته باشد.
دیگری گفت واجب نفسی است غیری نیست زیرا عقاب متوجه پسر ارشد است نه فقط والدین، ولی واجب نیمه کفایی نیست بلکه عینی است فقط تفاوت اش با بقیه ی واجب های عینی آن است که دیگران هم می توانند غرض مولا را حاصل کنند.
جواب: این خروج از اصطلاح است: واجب عینی گونهای از واجبات دینی است که انجام آن از شخص مُکَلَّف خواسته شده است و صرف انجام آن از هر شخصی کافی نیست. به تعبیر دقیق تر: واجب عینی واجبی است که شارع راه را برای امتثال دیگران باز نکرده است، شارع نگفته است که دیگران هم می توانند غرض را حاصل کنند یا موضوع تکلیف را بردارند.
عزیز دیگری گفت: همانطور که اگر الف نذر کند که با انفاق بر ب، فقر ب را برطرف کند و اتفاقا ج آمد و به ب آن قدر پول داد که ثروتمند شد، در اینجا تکلیف از الف ساقط است زیرا فقری باقی نمانده است. در ما نحن فیه هم دختر خانواده آمده و موضوع تکلیف پسر ارشد را از بین برده است بنابر این وجوبی بر عهده ی پسر ارشد نمی ماند بدون این که گناهی کرده باشد.
جواب: قیاس باریکی رخ داده است در مثال فقیر برطرف شدن فقر تکوینی است و ما منتظر نمی مانیم تا شارع راه را برای ج باز کند و اصلا دست شارع به این امور تکوینی نمی رسد تا اجازه دهد دیگران موضوع تکلیف را بردارند یا نه؛ ولی در نماز قضای میت، این که موضوع تکلیف پسر ارشد برداشته شود کاملا به دست شارع است و اگر او اجازه نداده بود تا دیگری نماز والدین را بخواند حکم می کردیم که تکلیف از پسر ساقط نشده است.همچنین در مثال نذر، الف اختیارش را از دست می دهد ولی در ما نحن فیه پسرارشد نه زیرا الامتناع بالاختیار لاینافی الاختیار.
امّا روی دیگر سکه:
تمام پست قبل و سوال جواب های قبلی بر این پیش فرض بود که اگر دختر نماز قضای والدین را خواند دیگر پسر عقاب نخواهد شد. همانطور که استفتا آمده:
استفتاء: اگر پسر بزرگ به هردلیلی [ولو کاهلی و بی مبالاتی] نماز و روزه ی قضای پدر یا مادر را انجام ندهد، و [سپس] دختر با رضایت خودش بجا بیاورد، یا از مال خودش اجیر بگیرد ، آیا از گردن پسر ساقط می شود؟ و دیگر گناهی برگردن او نیست؟
ج: در فرض مسأله نماز و روزه از گردن پسر ساقط می شود؛ و چیزی [نه وجوب نه گناه] بر عهده ی او نیست.
اما اگر گفتیم بی مبالاتی عرفیِ پسر ارشد به اتیان نماز قضای والدین گناه است دیگر نمی توان گفت چیزی بر عهده ی پسر نیست.
حتی اگر بگوئیم بی مبالاتی نکرده و دختر همان شب اول قبر با رضایت پذیرفته که تمام نماز های قضای والدین اش سریع بخواند، اگرچه به خاطر اجازه ی خاص شارع، وجوب از عهده ی پسر ارشد برداشته می شود ولی دلیلی نداریم که پسر ارشد استحقاق عقاب هم نداشته باشد.
قبلا عرض کردیم عقاب شدن و عقاب نشدن شانسی نیست! این که دختر خانواده بیاید نمازها را بخواند یا نیاید از اختیار پسر ارشد خارج است و نمی توان گفت: «او شانس آورده که خواهرش نماز ها را خواند و گرنه عقاب میشد» این محال عقلی است. همچنین با آیه شریفه ی « لا تزر وازرة وزر اخری » سازگاری ندارد.
نتیجه گیری: بر خلاف ظاهر جوابی که در استفتاء آمده است، نماز هایی که دختر خوانده است فقط در کم شدن عقاب والدین اش تاثیر دارد نه در عقاب نشدن پسر ارشد پس پسر استحقاق عقاب را دارد یا حداقل، قدر متیقن آن است که پسر ارشد تجری کرده است. 😎
اللهم الا این که تکلیف پسرارشد اصلا واجب نفسی نباشد بلکه واجب غیری باشد به این معنا که وزر و عقاب مستقل ندارد (خلاف ظاهر ادله) بلکه عقاب نماز های فوت شده ی والدین، علاوه بر این که دامن والدین را میگیرد بر پسر ارشد نیز ترشح می کند🤨 (و نه بر خواهر بزرگترش که سوگلی باباش بوده مثلا). پس اگرچه خواندن نماز قضای والدین واجب کفایی نیست (عینی هم نیست) ولی دختر با خواندن آنها تکویناً مانع عقاب والدین و ترشح آن بر برادرش می شود😐 و دون اثباته خرط القتاد! ( اگر اثبات کردید واجب نیمه کفایی رو به اصول فقه اضافه کنید 😁).
بعضی افراد کانالِ حقیر بسیار با سواد و بعضی خیلی قوی اند ولی خب متاسفانه ما رو آدم حساب نمی کنن که روی مطالب ما فکر کنن یا نظر بدن.