◾️ همهجا رسم است میروند دستبوسی بزرگان!
سید اما رسم عالم را به هم زده بود. سرش میگرفت برود پیش محرومها! دست بدهد با آدمهای خسته دنیا! دستگیری کند...
◾️ یادم نمیآید این حجم از دست دادن با مردم را در مورد آدم دیگری دیده باشم...
✍️ زهرا عوضبخش
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
▪️کسی چه میداند بای ارض تموت!
جسم آدمی از خاک است و بر خاک و در خاک!
▪️خوشا به حال کسی که آبرو دارد از این خاک...
✍️ زهرا عوضبخش
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
وسط وقت کاری شماره ناشناسی، دو سه بار تماس گرفته بود. دستم بندِ کار بود. نتوانستم جواب بدهم. فکر کردم حتماً از منزل اقوام تماس گرفتهاند. حوصله ام نشد تماس بگیرم ببینم کی بوده . حدس میزدم، حتماً کار واجبی داشته. سر ظهر همان شماره دوباره زنگ زد.
_ بفرمایید؟
_ از بانک تماس میگیرم خدمتتون!
دلم هری ریخت. در کسری از ثانیه تمام قرض و طلبهایم از بانکها را توی ذهنم زیر و رو کردم. قسط عقب افتاده و چک برگشتی نداشتم. با صدای ضعیفی پرسیدم: بفرمایید؟
_ وامی که از سفر ریاست جمهوری درخواست داده بودید، آماده شده. زودتر مدارک را بیارید بانک، تا مبلغ را واریز کنیم!
یادم رفته بود، توی اولین سفر ریاست جمهوری به یزد، تیری توی تاریکی انداخته بودم و اینترنتی درخواست وام قرضالحسنه داده بودم.
تا حالا سابقه نداشت بانک خودش برای پرداخت وام پیشقدم شود. انگار این دولت همه چیزش فرق داشت.
✍ #یوسف_تقی_زاده
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
▪️تو سفر استانیاش به شهرمان همه را کلافه کرده بود. ذرهای درکار استراحت نبود. حتی برای خوردن ناهار. باید میدویدی تا بهش برسی. تا آخرین لحظه که پامیگذاشت توی فرودگاه ناهار یخ شدهاش را نرسید بخورد و رفت...
✍️ زهرا عوضبخش
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
◾️ وسط چرخیدن توی فضای مجازی یاد این تصویر افتادم. کنترل به دست شبکههای تلویزیون را بالا و پایین میکردم. شبکه سه داشت مراسمی را به صورت زنده نشان میداد. انگشت بردم سمت دکمهی تغییر کانال که زیرنویس تصویر چندلحظهای مانع شد. رئیسجمهور بعد از موفقیت تیم ورزشی ایران در مسابقات جهانی، تعلل نکرده و شخصا برای پرداخت پاداش ورزشکاران خدمتشان رسیده بود.
◾️ گزارشگر میکروفن را برد سمت دختری که توی تصویر چشمانش برق میزد. سوال نپرسیده، دختر گفت: «ما هیچوقت عادت نداشتیم پاداشهامون زودتر از یکسال به دستمون برسه. گاهی پیش میومد پرداختها بعد از دوسال و مدال دوممون هم اتفاق نمیافتاد. الان باورمون نمیشه دوسه ماه نشده سکه کف دستمون گذاشتن.»
◾️ آنلحظه با وجود حرصی بودن از اقتصادی که ارز معاملاتیاش بیسروصدا داشت میافتاد توی سراشیبی، پیش خودم گفتم چقدر رئیس جمهورها آمدند و ادعای ورزشدوست بودن داشتند. چقدر شوآف کردند و شعار دادند. اما فقط یکنفر بیحاشیه، در عمل، آن را نشان داد.
✍️ مریم شکیبا
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
دی ۱۴۰۱. دومین سفر استانی آقای #رئیسی به یزد. با بچههای #محفل_نویسندگان_منادی همقلم شدیم برای روایت و حاشیهنگاری از این سفر. ۱۴ نفر پخش شدیم توی شهر. از فرودگاه تا مسیر استقبال و داخل میدان امیرچقماق. حتی در شهرستانها. باورمان نمیشد یک سفر کاری رئیسجمهور اینهمه حاشیه جذاب داشته باشد! بعد از انتشار در فضای مجازی تصمیم گرفتیم در قالب یک سفرنامه چاپ کنیم. به این نیت که این خاطرات در تاریخ بماند. ولی به خوابمان هم نمیآمد بازنشر این خاطرات کمتر از دوسال بعد به چنین روزهایی گره بخورد!
انتشارات شهیدکاظمی زحمت انتشار این کتاب را کشید.
✍️ #محمدعلی_جعفری
#من_ماله_کش_نیستم
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
◾️ رسیده بودم به جایی پر از نامه. سالن امتحانات دانشگاه یزد که همه سالن زجر صدایش میزدند. شده بود محل ارتباطات مردمی سفر رئیسجمهور.
◾️ انتظار داشتم همه نامهها رسمی باشد. با جمله "خدمت ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران" شروع شود، وسط نامه در چند خط درخواست و آخر هم پیشاپیش از لطف شما سپاسگزاریم و تمام.
◾️ اما نامههایی که برای این رئیس جمهور میآمد متفاوت بود. شبیه خودش.
یکی نقاشی خودش و آقای رئیسی را کشیده بود. زینب ششساله یک سیدی فرستاده بود تا آقای رئیسی به دست رهبر انقلاب برساند. در نامهای دیگر، یکی نوشته بود دوست دارد ادامه تحصیل دهد ولی توان مالیاش را ندارد. گوشه همان نامه، یکی با خودکار قرمز نوشته بود: پیگیری و اقدام شود.
◾️ از دیروز، به این نامهها و نویسندگانش فکر میکنم. نمیفهممشان. من هیچوقت نامه غیراداری ننوشتهام. چه برسد به رئیسجمهور مملکت که اداریترین شغل را دارد. ولی آنها نوشتند و جواب گرفتند. حاجآقای رئیسی کل بازیهای اداری را بهم ریخت و رفت.
✍️ #محمد_حیدری
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
◾️ دوستان جانی همدیگر را هر کجا باشند پیدا میکنند. و اینها حتما دلهایشان اهل هم است. این را قرآن میگوید، همانجایی که خدا به حضرت نوح رساند، کنعان با اینکه پسر تو هست، ولی اهل تو نیست.
پس میشود کسی را ندیده باشی ولی دلت اهلش باشد.
دل ما اهل خادم امام رضا(ع) است. مثل پیرمرد قدخمیدهای که شاید فقط وصف آقای رئیسی را شنیده.
شاید فقط در قاب جعبه جادو او را دیده که شهر به شهر دنبال کار مردم بوده.
او دلش اهل مردی است که قلبش برای تکتک ما میتپید.
✍️ #کوثر_شریفنسب
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
بچهای در سفر سید ابراهیم به یزد، روی پرچم مقدسمان نامه نوشته بود!
مسئولین روابط عمومی نهاد ریاست جمهوری تذکر داده بودند کاری به محتوای نامهها نداشته باشم، اما من قبل از تذکرشان با دستاندرکاران ثبت و بررسی نامهها بسته بودم!
یکی از نامهها که عکسش را گرفتم همین نامه بود! بچهای نمیدانم چند ساله برداشته بود روی پرچم برای «سید بزرگ» نامه نوشته بود...
و حتی همین نامه را هم مُهر زدند و گذاشتند بین بقیه نامهها برای رسیدگی و ...!
بله...
کودکی میتواند روی یک پرچم برای رییسجمهورش نامه بنویسد و نامه توی جریان پیگیری و بررسی قرار بگیرد، وقتی رییسجمهورش سید ابراهیم باشد...
✍️ #احمد_کریمی
#سیدالشهدای_خدمت
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
🔸 نشست علمی و رونمایی و خوانش کتاب #مادر_پروازی
(یادبود شهید جمهور و شهدای خدمت)
ویژه فعالان فرهنگی اجتماعی و تسهیلگران جوانی جمعیت و کتابخوانی
(دعوت محدود و اختصاصی)
🔸 با حضور
حجتالاسلام گودرزی
دبیر اولین دوره جایزه ملی جوانی جمعیت
دبیر جایزه کتاب سال خانواده و جمعیت کشور
جناب آقای جعفری
دبیرمجموعه کتاب مادر پروازی
🔸زمان:
چهارشنبه ۹ خرداد ۱۴۰۳
ساعت ۷:۴۵ صبح
مشهد مقدس. وکیل آباد. بلوار هفت تیر. میدان هشتصد . کتابخانه مرکزی امام خمینی (ره) طبقه اول
📌 برای ثبت نام در نشست علمی (حضوری و مجازی)؛ لطفا فرم مقابل را پر کنید.
https://survey.porsline.ir/s/e99eo5S
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
🛑 پویش ملی کتاب #مادر_پروازی
🔔 همزمان با ایام دهه کرامت و هفته ملی جمعیت
🔸 روایتگر خاطرات مادرانه چندین بانوی ایرانی از تلخیها و شیرینیهای بهدنیا آمدن فرزندانشان.
🌱 همراه با ۱۰۰ میلیون ریال جایزه
نحوه شرکت در پویش: مراجعه به سامانه www.mketab.ir
تهیه و سفارش نسخه الکترونیکی👇👇
B2n.ir/e77780
تهیه و سفارش نسخه فیزیکی 👇👇
https://manvaketab.com/book/380851/
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
◾️ اوریانا فالاچی نویسنده، روزنامهنگار و مصاحبهگر ایتالیایی، گفتگوهایی داشته با افرادی مانند امام خمینی(ره) تا کسانی مثل محمدرضا شاه پهلوی که در کتاب گفتگوهای اوریانا فالاچی آمده است.
◾️ از او در روزنامههای پر تیراژ ایتالیا گفتوگویی با امام خمینی چاپ شده که ابتدای آن، متن زیر خودنمایی میکند:
«خمینی خوش قیافهترین پیرمردی بود که در عمرم دیدهام. زمین تا آسمان با دیگر رهبران خاورمیانه مثل قذافی و عرفات که مثل عروسکهای خیمه شب بازی بودند فرق داشت. خمینی چیزی مثل پاپ یا یک سلطان مقتدر بود، یک رهبر واقعی. مردم ایران بیش از اندازه او را دوست داشتند. در حد یک پیامبر، یا از آن بالاتر، در اندازه یک خدا...»
#امام_عزیز
✍️ #احمد_کریمی
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
🌿 سال بعد، روزهای اول با ترس و لرز میرفتیم مدرسه. اما دم در اسم بچهها را با دلیل تاخیر ورود مینوشتند. دیگر خبری از یک لنگه پا دم در ایستادن نبود. برای هر کم کاری باید دلیل میآوردیم و راه جبرانش را مشخص میکردیم.
🌿 مدرسه همان مدرسه قبلی بود. ولی معاون جدید هوای همه را داشت. از وقتی آمده بود همه چیز توی مدرسه جدی و جدید شده بود. فکر میکردیم مهم شدهایم، اینقدر که دلیل کارمان را میپرسند و فرصت جبران داشتیم. حتی بازیهای توی زنگ تفریح هم رونق گرفت. خانم معاون با مقنعه و مانتو بلند و مشکیش جوری تماشایمان میکرد و لبخند میزد، انگار استقلال و پرسپولیس بازی داشتند. بعد منتظر لحظهای بودیم که دستمان را محکم فشار دهد و با لبخند تبریک بگوید.
🌿 از آن روز بود که فهمیدم «با یک گل بهار میشود» به شرطی که آن آدم خودش را در مرکز دنیا بداند. و عطر گل کارهای خوبش همه جا را پر کند.
شبیه امام خمینی، که عطر کلام خدا را پخش کرد توی عالم. و روز به روز که میگذرد خیلیها از عطر کارش سرمست میشوند و امیدوار. امیدوار به آیندهای که از زمان حضرت آدم وعدهاش را دادهاند.
#امام_عزیز
✍️ #کوثر_شریف_نسب
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
جلسهی درس اخلاق برایمان شده بود اسطوره. از جمع هفت هشت نفریمان فقط یکی دو تا بودند که هر هفته سرِ وقت پای درس مینشستند. پای درس اخلاق نشستن ارادهای میخواست که از امثال من برنمیآمد. استاد خودش مسیر را طی کرده بود و هر چه از کتاب «شرح چهل حدیث» امام خمینی(ره) عمل کرده بود، برایمان میگفت تا تاثیر گذار باشد. توی جلسات ساکت گوشهای مینشستم و مسیر سخت مبارزه با نفس اماره را برای خودم تصور میکردم. اول کار معنایش را نمیفهمیدم تا یکی از رفقا که در جمع مان بود خوابش را برای استاد تعریف کرد. میگفت: خواب دیدم شمر به رویم شمشیر کشیده و با او در افتادهام! استاد گفتند: تازه این اول راه مبارزه با نفس اماره است. خوشبختانه شما وارد مرحله اول شدهاید و از امروز باید بدانید که با چه دشمن قدر قدرتی در افتادهاید. گوشهی جلسه پاهایم را چمپاتمه کردم و خیره به استاد غرق عالم افکار شده بودم. به این فکر میکردم که امام چه شخصیتی بوده. این کتاب فقط یکی از چندین کتابی است که قبل از سن چهل سالگی نوشته. مبارزه با نفس اماره چه مسیر سخت و دشواری دارد. مبارزه با شمر، مرد میدان میخواهد!
✍ #یوسف_تقی_زاده
#امام_عزیز
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
راز مگو💫
از بچگی دنبال معما و کشف کردن بودم.
رازهای مگو سر ذوقم میآورند، مخصوصا که برای پیدا کردنش باید تلاش کنم.
بعد هم توی قلبم آن را سه قفله می کردم.
حتی صاحب راز اگر میآمد التماس می کرد، برای گفتنش، شاید کوتاه می آمدم.
بزرگتر که شدم اسم کتابهایی که میخواندم به دسته رازهای مگو اضافه شدند.
جدیدا تا اسم کتاب برایم علامت سؤال درست نکند؟ تا گوشه ذهنم را قلقلک ندهد؟ دستم به خواندنش نمی رود.
اصلا کتاب را میخوانم و میجورم تا بهانه روی جلد را لای کلمهها پیدا کنم.
حالا گذارم افتاده به کتاب «عکس آخر». دوست دارم شیرینی دلیل این نامگذاری را وقت کشف مزه مزه کنم و با ذوق برای همه تعریف کنم.
#نقد_کتاب
✍ #کوثر_شریفنسب
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
⭕️ احسان عابدی یک دیس قطاب چیده!
🔶️ میدونید چرا آمار دیابت در یزد بالاست؟
به لطف لوز و باقلوا و قطاب حاجخلیفه است.
تا دیسِ قطاب روی اپن گذاشته؛ دلت بهانه یک لیوان چای میگیرد. با لیوان شیر هم دوتا حب لوز نارگیلی میچسبد. حتی آب هم بدون باقلوا نمیخوریم!
الغرض تا این شیرینیها توی خانه هست آروم نمیگیگیریم!
🔶️ #عکس_آخر را به رسم رفاقت با نویسندهاش دست گرفتم. احسان عابدی همه کتابهایم را داغِ داغ میخواند. دور از مرام و معرفت بود بگذارم اولین نورسیدهاش در قنداق بماند.
توی شناسنامه کتاب تاریخ تولدش توجهم را جلب کرد!
پیام دادم: مگه همسن نبودیم؟ توی کتاب زده ۱۳۶۰!
_این تازه اولشه! ویراستار گند زده به کار!
رفتم دوسه صفحه اول را بخوانم حجم گندکاری را ببینم که خاطرات راوی قلاب انداخت. ویراستاری فراموشم شد. چهل صفحه را یک نفس رفتم جلو.
🔶️ #عکس_آخر حکم دیسِ قطاب دارد. همینقدر شیرین. همینقدر وسوسهانگیز.
✍️ #محمدعلی_جعفری
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
✅ #محفل_نویسندگان_منادی برگزار میکند:
💠 ششمین نشست نقد کتاب #سِره
📚 با محوریت کتاب « #عکس_آخر»
با حضور:
✍️ نویسنده اثر؛ احسان عابدی
📕کارشناس؛ محمد قاسمیپور
⏰ زمان: چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۰
📍مکان: ابتدای خیابان آیتالله کاشانی، حوزه هنری یزد
🏷 با همکاری: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی| سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری| حوزه هنری یزد
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
🔸️ زندگی از یک سنی به بعد میافتد روی دور روزمرگی. حواست را پیاش ندهی غرق میشوی در لحظات تکراری روزها...
عکاس عکس آخر حتی اجازه نداده این چرخه در زندگیاش پا بگیرد.
همچون شعبدهبازهای روی صحنه به خواننده امان نمیدهد. تو را میبرد به کوچههای تنگ و باریک یزد و در هر گذر یک رویداد جدید و متفاوت را به نمایش میگذارد. آدمیزاد را انگشت به دهان میگذارد که یک نفر و این همه سکانس جذاب؟!
بطن اتفاقات نو است و تازه. حتی اگر خیلی از روزهای سیاه و سفید ایران هم خوانده باشید قطعا حرف تازهای برای گفتن دارد و تصویر تازهای برای نشاندن در پس ذهنتان.
🔸️ #عکس_آخر ناگفتههای روزهایی است که یزد بیشتر خانههای خشت و گلی داشت و روی تاقچهها هنوز رادیو موج میگرفت.
✍️ #محدثه_صالحی
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
🔸️ کتاب باید قلاب داشته باشد، قفل شود در قلبت، بگیرد، بکشد، ببرد با خودش در سرزمینی که نزیستهای، اما حس کنی بودهای آنجا.
#عکس_آخر این قلاب را ندارد اما؛ انگار کن پدربزرگ سرد و گرم چشیدهات نشسته گوشه اتاق، برایت میگوید از روزهایی که آفتاب با ماجراهایی عجیب و غریب بَرَش غروب کرده. همانقدر ساده و خطی و بیبالا پایین. نه اینکه نخواهی دنبال کنی ماجراها را. خستگی، سروصدا یا کار واجبِ سرزده، میتواند شل کند قلاب نیمبند گیرافتاده در دل و جانت را. خیلی از جزئیات تاریخی را میفهمی، چراغ ذهنت چالهچولههای گذشته را روشن میکند و ماجراها را پشت هم میچیند؛ اما روح ندارد ماجراها. سرد است و گاهی شعاری، حس در اتفاقات نخوابیده، هیجانِ خواننده را بیدار نمیکند. انگار کن ضبط صوتی یک سری اتفاقات را برایت تعریف کند. انتظار تغییر راوی، یک نقطه اوج دلچسب یا رسیدن به اوج عرفان و تصمیم سرنوشت ساز از این سبک متن نباید داشته باشی.
🔸️ اگر روی جلد بهجای اسم نویسنده اسم گردآورنده را نوشته بودند تکلیف مخاطب با متن پیش رویش معلوم میشد.
القصه؛ اگر نفسکشیدن در دوران پدربزرگهایتان را دوست دارید یا کوچکترین ارادتی به تاریخ، حالتان با خواندن این کتاب خوش خواهد شد، حتی اگر تمامش نکنید!
✍️ #زکیه_دشتیپور
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
💠 گزارش تصویری شماره ۱
🌸 به مناسبت دهه امامت و ولایت 🌸
✅ #محفل_نویسندگان_منادی
💠 ششمین نشست نقد کتاب #سِره
📚 با محوریت کتاب « #عکس_آخر»
با حضور:
✍️ نویسنده اثر؛ احسان عابدی
📕کارشناس؛ محمد قاسمیپور
⏰ زمان: چهارشنبه ۳۰ خرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۳۰
📍مکان: حوزه هنری استان یزد
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 گزارش تصویری شماره ۲
💠 ششمین نشست نقد کتاب #سِره
📚 با محوریت کتاب « #عکس_آخر»
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef
✅ #محفل_نویسندگان_منادی برگزار میکند:
💠 هفتمین نشست نقد کتاب #سِره
📚 با محوریت کتاب «#نمک_گیر»
با حضور:
✍️ نویسنده اثر؛ خانم زهرا عوضبخش
📕کارشناس؛ آقای هادی حکیمیان
⏰ زمان: شنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰
📍مکان: خیابان شهید رجایی، کوچه شهید بکایی، حسینیه هیئت خلفباغ
🏷 با همکاری: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی| سازمان فرهنگی اجتماعی ورزشی شهرداری| حوزه هنری یزد
🆔️ محفل نویسندگان منادی
https://eitaa.com/joinchat/2328953113C3e644bfcef