eitaa logo
🌟کانال منتظران کوچک⚘
1.7هزار دنبال‌کننده
679 عکس
1.9هزار ویدیو
29 فایل
گاهی بهش فکـــر کنیم... یک نفر سالهاست منتظر ماست؛ تا بهش خبـــر بدیم که ما آماده ایم ؛ که برگرده.. که بیاد.. 🍃اللــهم عجــل لولیکــــ الفــرج🍃 🌹تعجیل در #ظهور مولا #صلوات کانال ویژه محبان حضرت: @Akharin_khorshid313 تبادل: @tabadolmahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 منتظر کوچولو های عزیزم سلام🖐 صبحتون بخیر😍 روز روز زیارتی عزیزمون هسته💚 پس بیایین سلام ویژه اقا رو بخونیم☺️ @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞قسمت چهارم: موضوع ❤️امام زمان ارواحنافداه قهر نکردن و آشتی دادن را دوست دارد😊 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داستان این هفته: السلام حضرت شعیب علیه السلام 🌟پیامبر قوم مَدیَن بود.مردی خوش اخلاق و مهربان که با قومش نرم و شیوا سخن میگفت.💚 و به همین دلیل به خطیب النبیا معروف شد.😇 مَدیَن شهری از نواحی شام بود و بر سر راه کاروان های بازرگانی قرار داشت ، برای همین قوم مَدَین به تجارت و بازرگانی مشغول بودند. انها ثروت خود را راه کم فروشی بدست اورده بودند، ظلم و ستم میکردند و به خدا ایمان نداشتند. 😞 خداوند شعیب علیه السلام🌟 را از میان انها انتخاب کرد و برای هدایت به سویشان فرستاد. شعیب مهربان انها را به پرستش خدا و دوری از ظلم و ستم و کم فروشی دعوت کرد. 🌻 حضرت شعیب قومش را از عذاب الهی با خبر ساخت و قوم مَدیَن به نبی خدا گفتند: ای شعیب! بسیاری از چیز هایی که میگویی نمیفهمیم و ما تو را ضعیف میبینیم و اگر به خاطر قبیله کوچکت نبود تو را میکشتیم و تو در برابر ما قدرتی نداری😒. انها بر سر راه کسانی که نزد شعیب علیه السلام می امدند مینشستند و انها را ازار میدادند.😔 اما تلاش شعیب علیه السلام برای هدایت انها نتیجه نداشت ، پیامبر مهربان نگران انها بود اما فقط تعداد کمی به او ایمان اوردند.🙁 شعیب علیه السلام به انان گفت: شما به دو دسته تقسیم شده اید : یک دسته به خدا ایمان اورده اید و دعوت مرا پذیرفته اید و دسته دوم دعوتم را تکذیب کرده اید و من این مسئله را نزد خدای سبحان میبرم تا او در میان من و شما داوری کند!‼️ مردم سخن حضرت شعیب را به تمسخر گرفتند و گفتند: ایا نمازت باعث شد که ما را از پرستش بت هایی که پدرانمان میپرستیدند و از تصرف اموال ان طور که دلمان میخواهد ، ممنوع کنی؟ تو که انسان بردبار و دانایی بودی چرا این کار را کردی😟 اما در همین حال هم شعیب علیه السلام نگران قوم خود بود، و به انها میگفت: ای مردم! اختلافی که بین من و شماست باعث نشود که شما بر بت پرستی پافشاری کنید ، چون ان بلایی که بر سر قوم نوح و صالح علیه السلام امد، بر سر شما هم می اید ، از سرنوشت انها عبرت بگیرید تا بلایی که بر سر انها امد بر سر شما نیاید .‼️ از خدا بخواهید تا گناهانتان در گذرد ، زیر پروردگار توبه کننده گان را دوست دارد‌😊 شعیب علیه السلام قوم خود را به سوی خدا خواند تا اینکه پیر شد و استخوان هایش باریک شد . مدتی از قوم خود غایب شد تا اینکه به دستور خداوند نزد انها برگشت 😊 قومش گفتند: وقتی پیر بودی سخنت را باور نداشتیم،امروز که جوانی چطور باور کنیم!.🙃 انها همچنان در کفر خود باقی ماندند و حضرت شعیب و پیروانش را ازار دادند تا اینکه شعیب و یارانش از شهر بیرون رفتند و به دستور خدا زلزله و رعد و برق شدیدی⚡️ شهر را گرفت و اهل شهر نابود شدند.😞 🌟پیام اخلاقی داستان این هفته: همان طور که گفتیم حضرت شعیب علیه السلام قوم خود را به سوی خدا دعوت کرد تا اینکه عمرش طولانی شد و از چشم انها غایب شد ، بعد به صورت جوانی به سوی انها برگشت، 🌟 هم با وجود عمر طولانی به صورت جوانی ظاهر میشود که کمتر از چهل سال دارد.💚 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کارتون این قسمت: خوش به حالشون چه جاهایی زندگی میکنن. پیام اخلاقی: ارزش کار سخت. @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 خداوند مهربان در ایه ۲۰۴ سوره اعراف میفرماید: وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا یعنی: زمانی که قران خوانده میشود ساکت باشید و به ان گوش دهید. 🌼 دویست و چار اعراف داره به ما میده پند 🌺 میگه باشید با ادب در مقابل خداوند 🌸 به عنوان نمونه تا خونده میشه قران 🌷 گوش کنید با دقت ساکت باشید عزیزان @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پول خوشبخت.m4a
6.2M
📚عنوان:پول خوشبخت 🎤گوینده: خانم وفایی 💐🌿💐🌿💐🌿💐 فرشته های مهربون ظهر جمعه تون بخیر باشه امروز هم اومدیم پیشتون با یه قصه ی دیگه از مادرجون مهربونمون😊 با ما همراه باشید تا حرف های زیبای مادر جون👵 رو با گوش👂جانمون بشنویم🌸☘️ 🌞نازنینا صلوات و دعا🤲 برای فرج و سلامتی امام زمانمون❤️ فراموش نشه 😉 💫🌿💫🌿💫🌿💫 @montazer_koocholo
doa-faraj3.mp3
1.72M
بچه ها جوونم بیایین هر دعای سلامتی اقا رو بخونیم🤲🤲 🍎🍃🍎🍃🍎🍃 @montazer_koocholo
حتی بدون آینه!.mp3
6.65M
🌹🌹 🙍‍♂بالای ۴ سال 🎤با اجرای :اسماعیل کریم نیا 🗣قرائت : 🎶تدوین : عمو قصه گو 📚منبع : پیامبر و قصه هایش @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
: اگر قرار است جیغ نزنم، داد نزنم، کتک نزنم، و… پس چکار کنم؟! 💠 انتظارات خود را کمتر کنید . شادی کودکانه آن ها را فدای نظم و انضباط نکنید. بگذارید کودک درونتان با دیدن آن ها دوباره کودکی کند. در آخر سوال کنید «خب حالا چطور خونه رو به شکل اول برگردونیم؟ 💠به فرزندتان یاد دهید از اشتباهاتش بیاموزد نه آن که به اشتباهاتش بیاویزد، اگر به خاطر هر اشتباه او داد بزنید تهدید کنید یا تنبیه کنید فرزندتان بخشندگی و مهربانی با خود و افراد زندگیش را نمی آموزد. گاهی اجازه دهید اشتباهات بی خطر کند و بعد بدون منت به او بیاموزید چگونه جبران کند.
داستان این هفته:اقای اخمو عرب های قبیله کوچک ما به من میگفتند" اقای اخمو"😠 . اما من از ان جوان هایی نبودم که ابرو های پرپشت و گره خورده داشته باشم . چشم هایم هم بزرگ و ترسناک نبود. پس چرا انها به من میگفتند "اخمو" ؟⁉️ یک روز غروب دوان دوان رفتم تا از سر چاهی که بیرون بادیه بود اب بیاورم. چند مرد جوان انجا بودند. یکی داد زد : بروید کنار تا اقای اخمو اب بردارد وگرنه حساب همه مان را میرسد! 😒 از حرف او خیلی ناراحت شدم ، خواستم طرفش بروم و با دست درشت و سنگینم سیلی اب داری به صورتش بزنم اما ترسیدم بقیه جوان های با من گلاویز شوند ، انوقت دعوای بزرگی راه بیفتند و ادم های قبیله به خاطر ما به جان هم بیفتند. 😞 با ناراحتی سطلم را توی چاه انداختم ان را پر از اب کردم و بالا کشیدم . سطل بر دوش کشیدم و به خانه رفتم . در راه خانه ابوجعفر را دیدم که داشت بلند بلند اواز میخواند ، شعر های او درباره شادی و مهربانی بود ☺️. سطل را بر زمین گذاشتم و دوباره به صدای او گوش دادم اما او ساکت شد . فوری برگشت و نگاهم کرد بعد خندید و گفت: یوسف جان از صدایم خوشت می اید😊 گفتم: اواز تو خیلی قشنگ است و شعر هایت هم خیلی زیباست😌 ابوجعفر پرسید: کجا با این عجله پیش من بیا تا باز برایت بخوانم. 😃 برگشتم و به خانه مان که در کوهستان بود نگاه کردم ، دلواپس پدر پیرم و مادرم شدم انها بیمار بودند و به جز من کسی را نداشتند. گفتم: اگر دیر به خانه بروم میترسم پدرم عصبانی بشود و دوباره به من بگوید: کجا بودی یونس تنبل ، یونس پر خور ،یونس بی خیال🙁 ابوجعفر خندید و برخاست بعد جلو امد ، دستم را گرفت و گفت: اما به نظر من جوان پاک و با ادبی هستی ، بی خیال و تنبل هم نیستی! پدرت هم تنهاست و تحمل دوری تو را ندارد تو باید بیشتر به کار انها برسی😌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
shodeam9saleh_2.mp3
4.39M
📚عنوان: پیامبر مهربان 🎤گوینده: خانم وزیری حناجون مهربون که شبها میان پیش ما، ما رو با یه دنیای دیگه آشنا میکنن💫 چه دنیایی🤔❓ با حکایت های شیرین قرآنی🔸🌸ما رو وارد دنیایی از اطلاعات و آگاهی میکنن و اتفاقاتی رو که در گذشته های دور افتاده، داستانش رو برامون تعریف میکنن🗣 که نه تنها شنیدنش👂 شیرین و جذابه بلکه کلی چیزهای خوب خوب هم ازش یاد می گیریم🧡💚 بریم با هم بشنویم این حکایت های رنگی رو❓💫 @montazer_koocholo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا