#بچه_ها_بخوانند📚
🖇#رهایی_از_اضطراب
قسمت دوم:
چه چیز تو را تحت فشار قرار میدهد.⁉️
ایا وقتی دیگران تو را در حال اجرای یک برنامه در مدرسه یا یک مسابقه ورزشی⚽️ می بینند دچار اضطراب میشوی⁉️
آیا احساس بی قراری میکنی چون دوست داری کارت را خوب انجام دهی و پدر و مادرت و دیگران به تو افتخار کنند 😌
بچه ها ممکن است زمان هایی دچار اضطراب شوند که شاید برایت عجیب باشد😊
در روز های شادی مثل روز های سال نو یا تعطیلات اخر هفته در خانه مادر بزرگ👵
اضطراب در این شرایط هم ممکن است پیش بیایید زیرا هم هیجان زیادی داری هم برنامه های روزانه ات تغییر کرده است.😊
#ادامه_دارد...
#رهایی_از_اضطراب
#روز_های_فرد
@montazer_koocholo
تنبل خان زرنگ می شود.mp3
10.95M
#سلام_فرمانده
#حاج_قاسم
#خود_باوری
🌹#تنبل_خان_زرنگ_میشود🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو
🗣قرائت : آیات ۹۰ تا آخر سوره واقعه
🎶تدوین:عمو قصه گو
📚منبع : سایت وولک
@montazer_koocholo
#داستان
#ازادی_خرمشهر
قسمت اول
یکی بود، یکی نبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.
یه سرزمینی بود به نام ایران🇮🇷
با مردم ساده و صمیمی، فداکار و شجاع،✊ بچه هایی شاد و خندان😄 با دشت های سرسبز🌿☘
اما یه روزی ناگهان و بی دلیل، دشمن😈 به این سرزمین آباد حمله کرد و می خواست خاک ایران را بگیره😏
جنگ ایران با عراق اصلا تقصیر ایران🇮🇷 نبود و خیلی ناگهانی و غیر منتظره بود،‼️
مردم کشورمون دوست نداشتند خاک ایران🇮🇷 رو تقدیم دشمن کنند، به همین خاطر تا پای جان در برابر دشمن جنگیدند و دفاع کردند و اینگونه جنگی نابرابر جنگی هشت ساله شروع شد😞
روزهای جنگ همه مردم از پیر و جوان، زن و مرد🧔👱♂👵👦 همه از خاک کشور🇮🇷 دفاع می کردند تا شهرهای ما به دست دشمن نیفتد اما در همون روزهای ابتدای جنگ، عراقی ها وارد یکی از شهرهای ایران به نام «خرمشهر» شدند.😟
دشمن با توپ و تانک، خمپاره و تفنگ🚀 به شهر خرمشهر حمله کرد و روزهای سختی را برای مردم ایران به وجود آورد، روزهایی که یکی یکی مردم بی گناه و مظلوم و بی دفاع شهید می شدند.😔
دشمن به هیچ کس رحم نمی کرد و همه جا را به خاک و خون می کشید تا جایی که خرمشهر یعنی شهر خرم و آباد آن روزها دیگه ویرانه شده بود و در روزهای جنگ «خونین شهر» شده بود😔
. خانه های ویران و به آتش🔥 کشیده شده، درخت ها و نخلستان های سوخته 🌴و مردمی که بی گناه و مظلوم و بی دفاع به شهادت رسیدند.🌷
اون روزها، دشمن فکر می کرد می تونه تمام ایران رو مثل خرمشهر تصرف کنه اما نمی دانست که ملت قهرمان ایران🇮🇷 از جان خودشون می گذرند، ولی ذره ای از خاک وطنشون رو به دست دشمن نمی دهند
#والدین_بخوانند
#ادامه_مبحث
💢...در برخي مواقع ميتوانيد کودک خود را در پروژه اي خاص کمک و ياري کنيد. مثلاً به او پيشنهادکنيد اگر، پروژه مورد نظر در مورد يک موضوع علمي است ميتواند استعدادهاي خود را دراين زمينه کشف کند. حتی ميتوانيد یک ورزش هيجان انگيز مثل تنیس🏓 را به او معرفي کنيد. هدف شما اين است که فعاليتي را به او پيشنهاد کنيد که از انجام دادن آن لذت ببرد🤩 تحت فشار😫 قرار دادن کودکان براي خوب بودن، پيروز شدن و يا تمرين کردن هرروزِ هر نوع سرگرمي، تأثير معکوسي بر او خواهد گذاشت. زيرا کودک به مرور، در مورد خودش احساس بدی پیدا کرده و علاقه خود را نسبت به انجام کارها یا سرگرمی ها از دست خواهد داد😨
#مبحث_جدید
💠آيا کسي به من اهميت مي دهد⁉️
همه ما مي خواهيم فرزندان مان افراد دلسوزي😍 باشند و به ديگران احترام بگذارند. اما توجه بيش از حد در مورد آموزش اين مسئله به کودکان و در نظر گرفتن احساسات ديگران مي تواند تأثير معکوسي داشته باشد. ممکن است آنها در اثر اين توجه زياد به اين موضوع حساس شوند که، آيا کسي به آنها توجه مي کند يا خير‼️
✅پيش از اينکه توجه فرزندتان را به سمت احساسات ديگران معطوف سازيد بايد، به روي احساسات خود اومتمرکز شويد👌
#ادامه_دارد..
#روز_های_زوج
@montazer_koocholo
توپ فوتبال پنبه ای.mp3
9.89M
🌹 #توپ_پنبه_ای🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو
🗣قرائت : سوره یاسین آیات ۱ تا ۸
🎶تدوین:عمو قصه گو
📚منبع : سایت وولک
@montazer_koocholo
#داستان
#آزادی_خرمشهر
قسمت دوم :
اون روزها حتی نوجوان های کم سن و سال مثل شهید بهنام محمدی🌷 از خرمشهر دفاع می کردند.👊
شهید بهنام محمدی نوجوان دانش آموز 13 ساله ای بود که با همان جسم کوچک و دل دریایی اش💚 بارها به قلب دشمن زد و خودش رو به صف اول نبرد رساند تا اطلاعات ارزشمندی از موقعیت دشمن به دست بیاره و در اختیار فرماندهان جنگ قرار بده👏
وقتی خرمشهر به دست دشمن👿 افتاد و خبر ویرانی خرمشهر به گوش مردم رسید، همگی بسیج شدند و به کمک مردم خرمشهر آمدند و اون قدر مقاومت کردند تا دشمن رو از خرمشهر بیرون انداختند و دوباره خرمشهر آزاد شد و دشمن👿 پا به فرار گذاشت.😉
خرمشهر در سوم خرداد سال 1361 پس از 576 روز اشغال و در عملیات بیت المقدس از دشمن پس گرفته و آزاد شد☺️
همه مردم روز مردم سوم خرداد خیلی خوشحال بودند و نماز شکر می خواندن🤲 و شیرینی پخش می کردند😍.
حضرت امام خمینی رحمه الله که رهبر ما بودند اون روز فرمودند:«خرمشهر را خدا آزاد کرد». یعنی خرمشهر به خواست خداوند مهربان❤️ و با همت و دلیری مردم شجاع و آزاده ما آزاد شد.😇
روز آزادسازی خرمشهر😍 را به شما کودکان شاد ایران زمین تبریک می گوییم🎊🎉 و آرزو می کنیم در هیچ جای جهان جنگی رخ ندهد
#پایان
@montazer_koocholo
#بچه_ها_بخوانند
#رهایی_از_اضطراب
قسمت سوم: اضطراب داری اما دلیلش را نمیدانی❗️
اگر قرار باشد همه ارزو هایت براورده شونده چه ارزویی میکنی⁉️
ارزوهایت تو را راهنمایی میکنند تا بفهمی چه چیز هایی ممکن است باعث نگرانی ات شود😊
شاید دلت میخواهد دیگر هیچوقت مجبور نباشی به مدرسه 🎓بروی ❗️
ایا مدرسه کاری هست که انجام دادنش برایت واقعا سخت است⁉️
پدر و مادر و معلمت👱♂🧕 میتوانند کمکت کنند چه چیز باعث نگرانی و ناراحتی ات شده و چطور میتوانی راحت تر مشکلت را حل کنی😍
#ادامه_دارد...
#روز_های_فرد
#بچه_ها_بخوانند
@montazer_koocholo
مورچه سخت کوش.mp3
11.85M
#سلام_فرمانده
#شهید_صیاد_خدایی
#آبادان_تسلیت
🌹#مورچه_سخت_کوش🌹
🙍♂بالای ۴ سال
🎤با اجرای : اسماعیل کریم نیا
#عمو_قصه_گو
🗣قرائت : سوره یاسین آیات ۹ تا ۱۲
🎶تدوین:عمو قصه گو
📚منبع : سایت وولک
@montazer_koocholo
#والدین_بخوانند 📚
#ادامه_مبحث
💢..اگر ما از کودکان خود بخواهيم که به احساسات ديگران توجه کنند، در ابتدا بايدبه احساسات خود او توجه کنيم👌 کودکاني که نيازهايشان برآورده شده باشد و بتوانند دغدغه ها و درگيري هاي خود را با والدينشان حل کنند، ديگر هيچ نيازحل نشده اي در وجود آنها باقي نمي ماند و آنها مي توانند به احساسات ديگران نيز، توجه کنند👌 همچنين، آنها مي توانند از ديگران تقاضاي انجام کاري را بکنند و در عوض براي آنها کارهايي را انجام دهند. اين کار موجب خواهد شد تا آنان موردتوجه ديگران قرار گرفته و احساس امنيت و ايمني بيشتري بکنند این کودکان از اعتماد به نفس بالاتری هم برخوردار هستند👌
✅با استفاده از روش هایی می توانید صادقانه به دلبندتان نشان دهید که از او مراقبت🎈خواهید کرد👇👇
🔸فرياد زدن، تهديد کردن يا استفاده از روش هاي رفتاري پرخاشگرانه😤 ممنوع📛زیرا موجب خواهد شد تا درک احساسات يا افکار شما از سوي کودک دشوار گردد. علاوه براين، استفاده از روش هاي پرخاشگرانه کودک را تحت استرس😣 قرارداده و او قادر نخواهد بود تا برانجام کارهايي که ازاو خواسته ايد، تمرکز داشته باشد.
🔹احساسات و افکار خود را درمورد موضوعات مختلف با فرزندتان در میان بگذارید.
اين بيان احساسات و افکار، از دوران کودکي تا حال را شامل ميشود، شما با اينکار به کودک خود نشان مي دهيد که اهميت دادن به احساسات مهم است و بايد به احساسات شخصي خويش اهميت دهد.
🔸به نيازهاي کودک خود احترام بگذاريد🙏
#ادامه_دارد...
#روز_های_زوج
#والدین_بخوانند
@montazer_koocholo
#چهارشنبه_های_امام_رضایی ☀️
#شعر
مامان میگه که اینجا بهشت رو زمینه😍
روزی هزار کبوتر 🕊رو گنبدش می شینه😊
هزار هزار تا عاشق زائر اینجا می شه💚
از راه دور و نزدیک مهمون آقا می شه😌
یه گنبد طلایی که توی آسمونه😇
نشونی خونه ی یه مرد مهربونه💚
این آقای مهربون که نور دیده ی ماست✨
برای ما شیعه ها امام هشتم ، رضاست💐
@montazer_koocholo
#داستان
#شهادت_امام_صادق_علیه_السلام
🔺حرف زشت🤭_قسمت اول:
یکی🙆♂ داشت بالای در مغازه اش طناب بلند پر از زنگوله ها را آویزان می کرد و صدای دلنگ و دیلینگ🔔از آن ها بلند می شد.
یکی جلوی مغازه اش نشسته بود و داشت پالان می دوخت. روی دیوار جلوی مغازه، چندتا زین و افسار آویزان بود.
یکی داشت جلوی مغازه ی خرمافروشی اش، مشت مشت آب💦 می پاشید. یک نفر هم کنار مغازه ای توی چند قفس، مرغ🐓 و خروس و اردک🦆 داشت. دستش را توی یک قفس کرد. دو بال اردکی را گرفت و بلندش کرد. صدای کواک کوآک اردک بلند شد و اردک🦆 را به دست مشتری داد. آدم های زیادی در بازار در حال رفت و آمد بودند.
امام صادق علیه السلام✨همراه دوستش جلوی مغازه ی کفش فروشی👞 ایستاده امام می خواست برای خودش کفش بخرد. به کفش های جورواجور جلوی مغازه نگاه کرد. دوستش گفت: «برویم بالاتر...آن جا چند مغازه ی کفش فروشی کنار هم هستند. اگر ارزان بود، می خواهم یک جفت برای این غلامم بخرم.» بعد به دور و برش نگاه کرد. غلام نبود.
صدایش کرد؛ ولی جوابی نشنید: «پس این غلام نادان کجا رفت؟ او که با ما بود!» امام علیه السلام حرکت کرد، او هم پشت سرش. کمی که جلو رفت، دوباره پشت سرش را نگاه کرد. لابه لای جمعیت، غلامش را ندید. باز صدایش کرد؛ ولی از غلام خبری نبود. عصبانی شد. دوباره پشت سر امام حرکت کرد. به مغازه های کفش فروشی رسیدند..
👆...کفش های بزرگ و کوچک👞👟 با رنگ های مختلف، جلوی مغازه ها چیده شده بود.
✨امام علیه السلام یکی از کفش ها را برداشت و به آن نگاه کرد. دوستش هم یک کفش برداشت. فکر کرد برای غلامش مناسب است، دوباره پشت سرش را نگاه کرد. بین آدمهایی که در رفت و آمد بودند، غلامش را ندید. بیشتر عصبانی😡شد و با صدای بلند غلامش را صدا کرد. ناگهان غلام سیاهش نفس نفس زنان از راه رسید «بله ارباب! شما بودید که صدایم می کردید؟ » ارباب با خشم کفش را بر سر غلام زد و به پدر و مادرش دشنام داد🤬
✨امام صادق علیه السلام که داشت کفش ها را تماشا می کرد، با تعجب به او و غلامش نگاه کرد. غلام سرش را پایین انداخته بود و شرشر عرق می ریخت😓 امام جلو رفت و به دوستش نگاه کرد. با ناراحتی دست بر پیشانی اش زد و گفت: «پناه می برم به خدا! تو به او بد می گویی و به پدر و مادرش دشنام می دهی؟ من فکر می کردم تو آدم خوبی هستی😳 معلوم شد تو آدم درست و با ایمانی نیستی. از خدا خجالت نمی کشی که چنین کلمات زشتی را بر زبان می آوری؟ از من دور شو!» امام علیه السلام این را گفت و با قدم های بلند از آن جا دور شد...
#پایان