#من_امام_حسن_عسکری_را_دوست_دارم
❣ منتظر کوچولو های عزیزم
امروز که روز میلاد #امام_حسن_عسکری ع هسته برای ما شیعیان روز خیلی قشنگیه 😍
اماده این با هم یکم از زندگی ایشون بدونیم:
🌼امام حسن عسکری #یازدهمین امام شیعیان است
🌺او در سال ۲۳۲ هجری در #سامرا بدنیا امد
🌻پدرش #امام_هادی_علیه_السلام و مادرش #حُدَیثه است، بعضی ها هم او را #سوسن میگویند
🌷به خاطر اینکه در #سامرا در محله #عسکر زندگی میکرد به #عسکری معروف است.
🌱۲۲ ساله بود که پدرش به شهادت رسید، و او جانشین پدر شد و رهبری شیعیان را به عهده گرفت.
🌿با اینکه #امام_حسن_عسکری_علیه_السلام در شرایط بسیار بد و فشار حکومت عباسی قرار داشت، به وسیله نمایندگانی با شیعیان سرزمین های مختلف ارتباط داشت شاگردان زیادی هم تربیت کرد.👌
💐#امام_حسن_عسکری پدر امام #دوازدهم #امام_زمان_عج 🌟هستند.
#داستان
زندگی #امام_هادی_علیه_السلام
#روز_زیارتی
#چهارشنبه
داستان این هفته: خوبی های گل
نسیم خنکی🌬 می وزید، درخت بزرگ🌳 حیاط پر از جیک جیک گنجشک ها🐦 بود. #امام_هادی_علیه_السلام🌟 و دوستش #ابوهاشم_جعفری روی ایوان نشسته بودند، کتابی📕 جلوی #ابو_هاشم باز بود از روی ان میخواند و از امام سوال میکرد.
در همین موقع یکی از بچه های کوچک امام به ایوان امد، توی دستش یک شاخه گل سرخ🌹 بود، سلام کرد و گل را به امام داد.
امام گل را گرفت و مهربانی دستی بر روی موهای فرزندش کشید. چند بار گل را بو کرد، بعد بوسید و روی چشمش گذاشت و #صلوات فرستاد.
ابوهاشم هم #صلوات فرستاد با خودش گفت: مثل اینکه امام از گل🌹 خیلی خوشش می اید ای کاش برایش گل هدیه اورده بودم.
امام علیه السلام گل را به طرف ابوهاشم گرفت، ابوهاشم گل را گرفت و بو کرد:
سرورم! این گل🌹 چه بوی خوبی دارد، گل ارامش بخش روح و دل است با خود شادی می اورد.
امام فرمود:
🌱ای ابوهاشم! هرکس شاخه گلی از ریحان را ببوید و روی چشمش بگذارد و بر محمد (ص)🌟و خاندانش #صلوات بفرست، خداوند ثواب و پاداش زیادی به او می دهد و بدی ها را از دلش پاک میکند.🌻
ابوهاشم با تعجب گفت: چه حرف قشنگی! این را دیگر نمیدانستم ، انوقت گل🌹 را گرفت بوسید، برچشمش گذاشت و بعد #صلوات فرستاد.
#پایان
🍎🍃🍎🍃🍎
@montazer_koocholo
#داستان
زندگی #امام_هادی_علیه_السلام.
#روز_زیارتی
#چهارشنبه
داستان این هفته: دیگه تکرار نکن
لباس تازه اش را پوشید، به خودش عطر زد بعد با خوشحالی به طرف خانه امام هادی علیه السلام حرکت کرد.😌 در هفته یکی، دوبار به جلسه درس #امام_هادی_علیه_اسلام میرفت. هنوز از خانه اش زیاد دور نشده بود که صدایی شنید:.
اقا!..... اقا.....! به من کمک کنید!
به طرف صدا برگشت دختر کوچولویی کنار جویی ایستاده بود، جلوتر رفت بر سر دختر کوچولو دست کشید و پرسید: چه شده؟
دختر گفت: اقا جوجه اردکم🐤 افتاده توی جو نمیتوانم ان را بردارم!😟
زانو خم کرد جوجه اردک را برداشت و به دخترک داد، دخترک خوشحال شد و تشکر کرد.☺️
باید زودتر به جلسه درس امام هادی علیه السلام میرسید.😊
کمی رفت باز صدایی شنید:
سلام جوان،؟! کمکم میکنی! این کیسه های خرما را بار الاغ🐴 کنم
توی کیسه ها خرمای خشک بود،همراه پیرمرد کیسه ها را بار الاغ کرد، بعد با او خداحافظی👋 کرد.
تند تند راه رفت، انقدر عجله داشت که متوجه اطرافش نبود ، یکهو نزدیک دهانه بازار اسبی 🐴به او تنه زد،جلوی مغازه بر زمین افتاد، 🤭
اسب سوار فوری از اسب پایین امد، شاگردان مغازه دورش جمع شدند.
دستش بد جوری سوز میکرد، 😣انگشتش هم زخمی شده بود و از ان خون می امد،دست بر شانه اش کشید ، شانه اش به سنگی خورده بود و درد میکرد فهمید پشت پیراهنش کمی زخمی شده، 😣
مغازه دار واسب سوار ها باهم او را از زمین بلند کردند، اسب سوار ار او عذرخواهی کرد.🙂
سرش گیج میرفت ، شاگرد مغازه یک چهارپایه اورد و جلوی مغازه گذاشت و گفت:
اقا بفرمایید کمی استراحت کنید تا حالتان بهتر شود، الان برایتان اب می اورم.
شاگرد مغازه کمی اب اورد، مشتی اب به سر و صورتش زد، جلوی پیراهنش هم گِلی شده بود ان را با دست پاک کرد.😊
تصمیم گرفت به خانه اش برگردد اما دلش نیامد ملاقات با امام را از دست بدهد. از مغازه دار و شاگردش تشکر کرد و به طرف خانه امام راه افتاد.😌
چند نفر از یاران و شاگردان امام در خانه امام بودند،همه به احترام او بلند شدند، انها از سر و وضع او تعجب کردند.
یکی از شاگردان پرسید،،: چه شده چرا صورتت کبود شده است ⁉️
یکی دیگر گفت: برای دوستمان حسن بن مسعود چه اتفاقی افتاده است، مثل اینکه حالش خوب نیست
حسن با ناراحتی گوشه ایی نشست، با نارحتی نگاهی به امام و یارانش کرد و گفت: لعنت به این روز، لعنت به این روز نحس! بدتر از امروز سراغ ندارم! 😒اسبی به من تنه زد و پیراهنم پاره شد و...
امام علیه السلام به او نگاه کرد و گفت: ای حسن ابن مسعود! گناه روز ها چیست؟ تو با این که با ما رفت و امد میکنی این حرفها را میزنی و گناه و بی توجهی خود را بر گردن بی گناهی می اندازی!😒
حسن خجالت کشید و سرش را به زیر انداخت و فهمید اشتباه کرده: مولای من! حق با شماست! از خداوند میخواهم که مرا ببخشد،😇
امام ادامه داد: این دشنام ها و نفرین ها سودی برای تو ندارد، پس تکرار نکن و به روز ها بد نگو!
حسن گفت؛ چشم اقا! این بزرگترین درسی است که از شما یاد گرفتم'😍
#پایان
@montazer_koocholo
#شهادت_امام_هادی_علیه_السلام
#داستان_زندگی
پیشوای دهم شیعیان حضرت امام هادی علیه السلام در سال 212 ه.ق در شهر صریا (نزدیک مدینه) به دنیا امد😊
پدر ایشان حضرت امام محمدتقی جوادالائمه علیه السلام و مادرشان بانویی پاکدامن به نام سمانه است.
نام مبارک ایشان علی از القابشان نقی، هادی و نجیب است❤️
مدت امامت ایشان حدود 34 سال است
امام دهم ، حضرت هادی (ع ) در سوم ماه رجب به وسيله زهر به شهادت رسيد .😭
در سامرا در خانه ای که تنها فقط فرزندش امام حسن عسکری در کنار او بود.😢.. معتمد عباسی آن حضرت را مسموم کرد .😭
پس از شهادت، امام حسن عسکری علیه السلام بر پیکر مطهر پدر خویش نماز گزارد و پس از تشییع جنازه، ایشان را در منزل خویش به خاک سپردند😔
زیارت «جامعه کبیره» از یادگارهایی است که امام هادی علیه السلام برای ما به جا گذاشته است.
شهادت #امام_هادی_علیه_السلام را به شما منتظر کوچولو های عزیز و امام زمان (عج) تسلیت میگوییم🏴🏴
@montazer_koocholo