eitaa logo
مریدان الشهدا دعای کمیل امامه تاسیس۱۳۷۵
124 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
949 ویدیو
5 فایل
جهت ارسال عکس،مطلب وهرگونه نظر وپیشنهاد با مادر ارتباط باشید مدیریت @Alamdar83_313 ⚘کپی مطالب باذکر "صلوات" بلامانع است⚘ تاسیس کانال ۳ مرداد ۱۳۹۸ شبهای جمعه فصل تابستان،مزار شهدای گرانقدر روستای امامه بالا،ساعت ۲۲
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 بخشی از دست‌نوشته‌های شهيد مدافع حرم نويد صفرى در مورد «مراقبت و محاسبه نفس» شرايط «» سخت است. اين‌كه مراقب باشيم نگوييم، نكنيم، نگوييم، خلاصه فعل بد و انجام ندهيم، درست است، همه اينها صحيح است و بايد ترك آنها گفت. اما چه مى‌شود كه گاهى حالى و گاهى حالى داريم يا حالات عالى پس از يا جلسات كم‌كم و به مرور زمان از بين مى‌رود، حتى با اين‌كه به خود مى‌دهيم كه «مراقبه» داشته باشيم و همين كار را مى‌كنيم اما پس از مدتى مى‌بينيم كه همان انسان هستيم. به نظر من اين موضوع برمى‌گردد كه ما «» انجام مى‌دهيم اما «» نه. يعنى وقتى اشتباهى از ما سر مى‌زند يا غيبتى را مى‌شنويم، از او مى‌گذريم و «» نمى‌كنيم و حساب نمى‌كنيم كه بابت اين بايد چه كنيم. مثلاً اگر فكرمان جايى رفت كه نبايد برود به خودمان قول بدهيم بابت بابت هر بى‌موردِ مرغ دل، شب هنگام موقع ، در اوج مستى خواب ١٠٠ بفرستيم تا «» مافات شود، ان‌شاءالله @moridanoshohada
💠بسم الله الرحمن الرحیم 💫 * کهکشان نیستی* (قسمت ۲۹ ) سیدعلی قاضی🦋 🌿همچنان به دنبال گمشده‌ام میگشتم. گمشده ای که گذشتگان در آسمانها در پی آن بودند و من در کوچه های تنگ و تاریک رد پای آن را یافته بودم . تعلیمات سید قریش و امامقلی نخجوانی از سینه ی پدرم به جانم نشسته بود عبادات طاقت فرسا و مجاهدت‌های مرد افکن که میراث همنشینی با مرتضی_کشمیری بود و جوشش های حکیمانه ی که درخت حقیقت را آبیاری کرده بود. رعایت و مراقبات علی الدوام و توجه به متعال در تمام حالات و رفت و آمدها تذکر دائمی بود . اما آن منِ خیالی همچنان در من حضور داشت همچنان سخن می گفت و از بین نمی رفت . 🌿به دنبال رهایی از خویشتن و سپردن کار به دست حقیقت هستی بودم،اما آن مطلب، هنوز برایم رخ نمی‌داد. کثرت مکاشفات در برابرم آنچنان گشته بود که عالم دنیا را با عوالم برزخی با هم و تو در تو مشاهده می کردم . 🌿روزی از اتاقی که در آن می کردم بیرون آمدم و به سمت دالانی که به حیاط متصل بود حرکت کردم؛ در میانه دالان دیدم کسی ایستاده است. پس از کمی دقت و تعجب خودم را مشاهده کردم که آنجا در مقابل آن ایستاده است. پس من که بودم و او که بود ؟ از اینجا بود که هرجا میرفتم یا خودم را می دیدم یا تعلقات و وابستگی هایم را . 🌿 دستورات را آرام آرام به جانم تلقین می‌کرد اساس و بنیان دستورات او، مراقبت از بود این مراقبت ازخود، علمی بود که میراث بزرگان و ملا حسینقلی همدانی و استادش بود . آنان همچون شناگری ماهر در کلمات اهل بیت علیهم السلام غور کرده و دریافته بودند که برای تجلی سلطان حقیقت باید از مراقبت کرد. نفس انسان حقیقتی است که در تمامی مراتب عالم حاضر است . 🌿دنیا، پایین ترین مرتبه ای است که در آن حضور دارد و چون انسان متوجه دنیاست ابزار تصرف در دنیا را که بدنش باشد به اشتباه حقیقت اصلی خویش میپندارد. در واقع مشکل برای انسان‌ها از آنجایی آغاز می شود که تماماً متوجه بدن جسمانی شان می شوند؛ انسان حقیقتی است که به هر مرتبه ای از مراتب اش توجه کند خود را در آنجا حاضر می یابد و در هر نشئه ای از نشئات خلقت، به شکلی دیگر با بدنی مناسب آن منزلگاه حاضر است . 🌿بدن برزخی همچون بدن دنیوی محدود به ماده متراکم و سنگین دنیا نیست. بدنی هست که اگر اراده کنی با آن به پرواز در خواهی آمد یا به چشم به هم زدنی می توانی مسیرهایی را طی کنی که به حساب های دنیا با طیاره میلیون‌ها سال زمان احتیاج دارد . تمام این ها را در همین حال که در دنیا هستی می توانی احساس کنی و در حالی که در گوشه زندانی با این بدن دنیوی شکننده ی رنجور محبوسی، جسم برزخی ات در اکناف آسمانهای برزخی سیر کند . 🌿استادم برای توجه یافتن به عوالم برزخی به طور مضاعف بر بر حلال و حرام تاکید می کرد؛ سپس معتقد بود توجه به نفع اخروی داشتن هرچه انسان انجام می دهد، شاهراه باز شدن آسمان های غیبی است و پس از هزینه دستور توجه به مرگ داده بود . از آنجا بود که ارتباط من با و ارواح مومنان ارتباطی عمیق و بی وقفه شد. استاد نظرش بر این بود که سالک باید آنقدر توجه به کند تا تمام افعالش به شکلی انجام گیرد که گویا این فعل آخرین عملی است که او اجازه دارد در دنیا انجام دهد . ✍ادامه دارد.... 🍃❤️🍃〰〰〰〰〰 @moridanoshohada 〰〰〰〰〰🍃❤️🍃
💠بسم الله الرحمن الرحیم 💫 * کهکشان نیستی* (قسمت ۶۹) .....ادامه🦋 🌿استادی که برای روز خودش را آماده می‌کرد و آن روز بهترین لباس هایش را می پوشید. ولیمه، شیرینی و میوه تهیه و آشنایان دوستان و قوم و خویش را دعوت می‌کرد و از یکی از آنها می‌خواست رسول اکرم صلی الله را که در روز ایراد فرموده با صدای بلند و گیرا قرائت نماید. نکته های گوناگون و دلنشین و شیرین بسیار می‌گفت و انتقال سرور وشادی بر دلهای حاضران در مجلس عنایت می فرمود. چه بسا نکته های کمیاب از شعر و نثر که در حفظ داشت یا خود سروده بود و در مدح علیه السلام و روز می خواند. همه دار و ندارش و بود و از اینجا بود که راه به ملکوت برده بود. 🌿زمانی طالب مطلب خاصی بود، اما آنچنان که می‌خواست فتح باب برایش حاصل نمی‌شد. از هر دری وارد می‌شد نتیجه نمی گرفت، تا اینکه برای برآورده شدن آن خواسته؛ قصیده بلند و بسیار عالی در مدح علیه السلام انشا فرمود پس از آن شعر بود که به تمام معنا در آن مطلب خاص که می‌خواست, فتح باب برایش رخ داد. 🌿با این درجه از عشق به مردم کوچه و خیابان و حوزویان که بارها برای دعا و شفا گرفتن مرضهای کودکانشان نزد او می امدند، بعد از آنکه به حاجتشان می‌رسیدند او را صوفی می‌خواندند و به او تهمت می زدند. 🌿دستورهای او حول و می چرخید و بارها تکرار می کرد که این اذکار و ادعیه، با شرایطش تاثیر می‌کند و حرف اول را می‌زند. اصول و فنون او در تربیت منطبق بر بود و اجازه نمی داد کسی ذره‌ای از آن فاصله بگیرد. 🌿 همان دوران در میان شاگردانش این جمله او به شهرت رسید:" اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند." انس و آرامشش با و و پرواز در بلندای فکرتی که داشت, بود. از آنجا که به علاقه وافری داشت و او را از مندکین می‌دانست، او دائماً همراهش بود و این امر، خود حاکی از توجه ویژه اش به و دستورهای علیهم السلام در طول سالها بود. به خواندن کمیل در شب های جمعه و جامعه کبیره در روزهای جمعه مکرر و ویژه سفارش می کرد. 🌿در یکی از جلساتش یکی از حاضران را کنار کشیده بود و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بوده گفته بود:" فلانی شنیده‌ام نام مرا در منبر می بری. اگر به حلال و حرام معتقدی من راضی نیستم نه بالای منبر و نه زیر منبر اسم من را بیاوری. هرکه به درس من می‌آید حرام است در حق من مبالغه کند." در مجالسی که در منزل می‌گرفت، بالای مجلس نمی نشست و می‌گفت:" آنجا جای میهمانان است." وقتی با شاگردانش راه میرفت، عقب همه آنها قدم می‌زد و هرچه می‌گفتند آقا شما جلو باشید، میگفت نه من عقب می آیم شما جلو بروید." هنگامی که عده‌ای از به خدمتش رسیده بودند و گفته بودند می‌خواهیم از شما تقلید کنیم ، دست به آسمان برده بود و با اشک به خدای متعال گفته بود:" خدایا، تو می میدانی من اینطور نیستم که این جماعت می گویند" سپس آنها را برای تقلید به خدمت فرستاده بود. ✍ادامه دارد.... 🍃❤️🍃〰〰〰〰〰 @moridanoshohada 〰〰〰〰〰🍃❤️🍃