eitaa logo
علی مترقّب
790 دنبال‌کننده
62 عکس
30 ویدیو
12 فایل
هوالعزیز 📌 ادمین کانال: @al_asem
مشاهده در ایتا
دانلود
هوالعلیم 🔹 جلوه ای از شرک در زندگی : هيچ وقت عالِم حوزوی و يا دانشگاهی مجاز نيست كه بگويد من خودم زحمت كشيدم عالِم شدم اگر ـ خدای ناكرده ـ چنين حرفی زد بايد استغفار كند، زيرا اين همان حرف قارون است، بسياری از ماها ممكن است ـ خدای ناكرده ـ اسلامی حرف بزنيم، ولی قارونی فكر بكنيم.  وقتی به او(قارون) گفتند: از مالت در راه صحيح بهره‌ برداری كن، گفت: من خودم زحمت كشيدم به فنّ اقتصاد آگاه بودم و مالك شدم ﴿إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَي عِلْمٍ عِندِی﴾ همين حرفِ ناصوابی كه احياناً از خيلی از ماها شنيده ميشود ميگوييم چهل سال زحمت كشيديم به اينجا رسيديم، در حالی كه چهل سال فيض خدا ما را به اينجا رساند، نه ما زحمت كشيديم. 📚درس اخلاق ۳۰ آذر ۹۱ https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالمحبوب 🔸جمعِ سالم بین سلوک و تحصیلِ علم حفظه‌الله: ما طلبه‌ها که می‌نشینیم درس می‌خوانیم و درس می‌دهیم و مباحثه می‌کنیم، اگر در عین حال به یادِ خدا باشیم، در این صورت دائماً پیش می‌رویم و ترقّی و تکامل پیدا می‌کنیم . اما اگر درس خواندیم ولی یادِ خدا نبودیم، این غفلت و تضییع عمر است؛ گرچه خودِ اشتغالِ به درس کار نیکو و پسندیده‌ای است ولی از عمرمان به نحوِ احسن استفاده نکرده‌ایم. درس خواندن استفاده از عُمر است، خیلی هم خوب و مطلوب است ولی باید با عمل همراه باشد. عمل در حین درس خواندن چیست؟ در حین درس خواندن یا درس دادن که نمی‌تواند بلند شود و نماز بخواند، اما می‌تواند به یادِ خدا باشد؛ قلبش در اختیار خودش است و می‌تواند مجبّت خدا را در دل وارد کند و آن را در دل داشته باشد، چنین کاری را می‌تواند انجام دهد. 📚 کتاب شریف هُنالک الولایة، ص ۲۰۳. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالعلیم 🔹 باید فاتحه همه زوائد ذهنی و قلبی را خواند. حفظه الله: نفی خواطر اولین دستور سلوک است. انسان وقتی برای عبادت فارغ می‌شود که هم جسم او آمادگی عبادت داشته باشد و هم قلب او آماده باشد، پس باید برای عبادت تمام زوائد ذهنی و قلبی خود را دور ریخته و فاتحه‌اش را بخواند، بعد بگوید: الله اکبر و نماز خود را شروع کند. در حین ذکر نیز باید همین طور باشد و الا با یک چمدان خواطر وارد عبادت و ذکر شود، این ذکر از حیّزِ انتفاع افتاده، سودی برای انسان ندارد و او را جلو نمی‌برد. این مسأله خیلی مهم است، خیلی مهم است! انسان باید به هر نحوی شده خود را فارغ کند و کلید آن دستِ خودِ انسان است؛ ببیند چه چیزهایی فکر او را مشغول کرده و سبب آن چیست؟ کارِ زیاد است؟ کار خود را کم کند. معاشرت با افراد است؟‌ این معاشرت را قطع کند. 📚گلشن احباب، ج ۹، ص ۲۴۷. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالحی 🔸 خاطرات مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالقائم شوشتری در جستجوی استاد سلوکی 📌قسمت اول بنده شبی در خواب دیدم که یکی از اولیاء خدا به قم تشریف آورده اند. در خواب به من گفتند ندائی از امام زمان به گوش تو خواهد خورد. این مطلب در ایامی بود که همیشه دعا می‌کردم که خداوند دستم را به استاد کاملی برساند. در آن موقع من خدمت برخی از اولیاء الله می‌رفتم، مثل مرحوم آقای دولابی و آقاسید حسین یعقوبی و آقای نصیری شاگرد مرحوم بهاء الدینی و امثال ایشان، ولی به یکی از عرفای بزرگ، یکی از اولیاء خدا خیلی بدبین بودم و همیشه بد می‌گفتم که ایشان مرحوم علامه طباطبائی بودند. در همان زمان که با ایشان بد بودم و صادقانه هم در طلب استاد کامل بودم آن خواب را دیدم. از منزل بیرون رفتم و در خیابان به آقای سید عبدالله موسویان برخورد کردم که از شاگردان مرحوم آقای الهی قمشه‌ای بود و هنوز هم زنده اند. با ایشان برخورد کردم و احوالپرسی کردم و گفتم از اولیاء الله کسی تازه نیامده قم؟ گفتند چرا آمده. شما آقا سید محمدحسین طهرانی را می‌شناسید؟ گفتم نه! نمی‌شناسم و هنوز اسم ایشان را نشنیده بودم. این جریان مربوط به خیلی سال پیش است. مربوط به ۳۵ پیش است. گفتند من الآن نشانی ایشان را به شما می‌دهم. ایشان مردی است معروف در نزد اولیاء خدا و ناشناس در نزد عوام. شما الآن برو از ایشان وقتی بگیر. ایشان شاید بخواهند در قم چند روزی بمانند. از الآن از ایشان وقت بگیر. 📚ویژه‌نامه پرتویی از نورمجرّد، ص ۹۶ https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالحی 🔸 خاطرات مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالقائم شوشتری در جستجوی استاد سلوکی 📌قسمت دوم من از همانجا آمدم به آدرس مرحوم علامه رفتم و خودشان تشریف آوردند دم در. یک شال سبز کشمیری هم بر دوش انداخته بودند و خیلی چهره زیبای ملکوتی داشتند که تا آخر هم این چهره معنوی محفوظ بود. بنده سلام دادم و با اینکه نمی‌خواستم دستشان را ببوسم خم شدم دستشان را بوسیدم و گفتم من از دوستان آقا سید عبدالله موسویان هستم و ایشان شما را معرفی کرده‌اند. آمده‌ام وقت بگیرم که چند روزی که شما تشریف دارید هر ساعتی که وقت دارید خدمت شما برسم. اگر می‌شود روزی یک ساعت وقت بدهید چون سؤالات زیادی دارم. ایشان فرمود دیگر با چه کسانی قبلاً‌ آشنا بوده‌ای؟ گفتم با آقای شیخ ذبیح الله قوچانی. من تازه از خراسان آمده‌ام به قم و تازه شما را شناخته‌ام. گفتند چه شده آمدی اینجا؟ آقاسید عبدالله موسویان کی هستند؟ گفتم من یک شب قبل خواب دیدم که ندائی از امام زمان امروز به گوش تو خواهد خورد. و این ندای از امام زمان را به شما تطبیق دادم. بعد ایشان فرمود من یک هفته بیشتر اینجا نیستم. هر روز یک ساعت وقت برای شما تعیین میکنم. ساعت ۳ تا ۴ بعد از ظهر. هوا هم گرم بود و عادتاً در آن ساعت افراد کم از خانه بیرون می‌آمدند. گفتند اول وقت بیا و سر وقت هم برو و سر ساعت مقرر بیا، نه دیرتر و نه زودتر. قبل از آنکه خدمت ایشان برسم این ۲۴ ساعت برای من به قدر یک سال طول کشید و خیلی برایم سخت بود ولی چاره‌ای نداشتم. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالحی 🔸 خاطرات مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالقائم شوشتری در جستجوی استاد سلوکی 📌قسمت پنجم بعد به علامه طباطبائی عرض کردم حالا که من بخشی از عمرم در نگرش باطل مصرف شد خواهش می‌کنم از این به بعد گاهی خدمتتان بیایم تا استفاده کنم. ایشان فرمود تو هر وقت دلت خواست بیائی بیا. هر ساعت دلت خواست چه شب باشد و چه روز. خیلی هم خودمانی بود. من بچه بودم، عقلم کم بود و ایشان خیلی متواضع بود و من فکر کردم ایشان همین است و به چشمم عادی می‌آمد. تا اینکه گفتم آقا من چند جلسه آمدم خدمت شما و شما به من ذکری تعلیم ندادید. یک ذکری به من تعلیم بدهید. گفتند من منتظر بودم شما آماده بشوی و به شما تعلیم بدهم. حالا آماده هستی و به تو می‌گویم. این ذکرها را امشب بگو. شب یا در مکاشفه یا در خواب مطالبی برایت اتفاق می‌افتد و چیزهائی خواهی دید. فردا بیا و بگو که چه دیدی. بنده همان شب خواب دیدم که یک اقیانوس بزرگی هست و موجهایش مثل کوههای البرز و موج پشت سر هم و عجیب بود. من عاشق این اقیانوس شدم و تا نگاه میکنم به این اقیانوس می‌خواهم بروم در دل این اقیانوس و غرق بشوم و برای اینکه غرق نشوم رویم را برمیگرداندم و باز نگاه میکردم و می‌خواستم بروم و غرق شوم و باز رویم را برمی‌گرداندم. اقیانوس با این عظمت و جلال باز هم جاذب بود. یک قایقی لب اقیانوس بود و پارویش آماده ولی ملاح نداشت. گفتند تو باید با این قایق سفر کنی در این اقیانوس. با خودم گفتم با این موجها با هیچ کشتی اقیانوس پیمائی نمی‌شود سفر کرد. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالحی 🔸 خاطرات مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالقائم شوشتری در جستجوی استاد سلوکی 📌قسمت نهم در این بین آقائی مرا جذب کرد که همانطور که من دلم می‌خواست با شتاب داشت راه می‌رفت. بعضی ها می‌گویند باید سالک مجذوب شد نه مجذوب سالک. خود آیةالله سعادت پرور نظرشان همین بود. باید سالک مجذوب بود. من هم الآن به همین اعتقاد دارم ولی آن زمان بی‌تاب بودم و حالم طوری بود که در خیابان همینطور راه می‌رفتم و گریه می‌کردم و می‌گفتند این دیوانه شده است و بعضی می‌گفتند ریاکار است ولی هرچی می‌گفتند می‌گفتم عیبی ندارد در راه دوست همه چیز خیر است. در آن ایام من تا پنجاه نفر را ملاقات کردم و با بعضی از ایشان دو سه جلسه بیشتر نبودم و با بعضی از ایشان بیشتر بودم و در آن مقطع چون خیلی بی‌قرار بودم پیش چند نفر می‌رفتم و در اثر ارائه طریقه‌ای مختلف و سخن‌های مختلف گیج شدم و چند ماهی همینطور نمیدانستم چکار بکنم. ولی خداوند من را رها نکرد و قسمت شد با مرحوم آشیخ عباس هاتف قوچانی ملاقات کردم و خدمتشان رسیدم. سال ۶۰ بود که از مکه آمدند ایران و از ایران که رفتند فوت کردند. سال آخر عمرشان بود. اول که خدمتشان رفتیم با چند نفر همراه رفتیم. روز آخر که می‌خواستند بروند فرمودند آقای شوشتری حالا فهمیدم چرا حواله ایران را به من دادند؟ پرسیدم برای چی؟ فرمودند فقط به خاطر شما بوده است. 📚مصاحبه با مرحوم آیت‌الله شیخ عبدالقائم شوشتری؛ ویژه‌نامه پرتویی از نورمجرّد، ص۹۶. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالنّور 🔸آقائی‌‌ها همه‌اش هیچ و پوچ است! رضوان‌الله‌علیه: سابقاً فیل هوا می‌کردند اما فیل باد شده فیل واقعی نیست! شما یک سوزن به آن بزنید، بادش خالی می‌شود. هوا این‌چنین است؛ هوا میل و اعتبارات و عناوینی است که اموال دنیا روی آن حساب می‌کنند؛ آقائی‌ها، بزرگی‌ها، شخصیت‌ها، اینها همه‌اش هوا و پوچ است. مانند یک‌ باد است، اگر خداوند سوزنی بزند، تمام می‌شود. آقائی که این همه کبکبه و دبدبه دارد به یک ویروس مبتلا می‌شود و گوشه بیمارستان می‌افتد و دیگر از آن منیّت‌ها هیچ خبری نیست. 📚 کتاب شریف لیالی نور، ص ۲۰۱. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالمحبوب 🔸 کسی که فلسفه صدرا می‌خواند، تشنه حقایق می شود. : حضرت استاد حسن‌زاده‌آملی در رسالۀ باب رحمت، می‌فرمايند که درجۀ اول شوق است. از شوق شروع کرده‌اند، چون این رساله برای کسانی است که در فضای دینی هستند، اما هنوز رگ سلوکی‌شان بالا نیامده است. 📌 راه‌های پدید آمدن شوق: ۱. حرف شنیدن: نوعاً کسانی که فلسفه صدرا می‌خوانند، کسانی که درگیر این حقایق می‌شوند، تشنگی پیدا می‌کنند؛ کسانی که به عمق مباحث صدرایی رسیده‌اند، خیلی زود جذب می‌شوند. ملاصدرا این‌گونه تحلیل کرده است: کمال انسان چیست؟ فلسفه سلوک چیست؟ نهایت چیست؟ نهایت چگونه به‌دست می‌آید؟ همین مباحث شوق‌آور است. انسان را می‌کشاند؛ تشنگی و بصیرت ایجاد می‌کند. در سنت صدرایی کسانی را داریم که فلسفه صدرایی را خوانده‌اند؛ همیشه درگیرش بوده‌اند، جوانبش را خوانده‌اند، برایشان شوق ایجاد شده است. شما بدانی انسان چیست؛ حقایق عالم چیست؛ کمال او چیست؛ فلسفه سلوک چیست؛ غایت انسان چیست؛ این حقایق که روشن شود، در این صورت بصیرتی پیدا می‌شود و شوق پدید می‌آید. پس لزوماً نیاز نیست که شوق در «می‌نمایند و می‌ربایند»، حاصل شود. گرچه این «می‌نمایند و می‌ربایند»، نوع عالی شوق است. به این معنا که ابتدا چشیده و علاقه پیدا کرده و آن زیبایی او را مجذوب کرده و برده است. مثلاً ملاعلی نوری، حدود شصت سال حکمت صدرایی درس می‌داد؛ ایشان تشنگی پیدا کرد و به شهود رسید. یا آیت‌الله شیخ محمدتقی آملی که این بحث‌ها را خوانده بود و بعد گفت: ثم ماذا؟ بعد به محضر آقای قاضی رسیدند. ✅ ۲. قرآن خواندن و درست تفسیرکردنِ قرآن: اگر کسی خوب قرآن بخواند و حقایقش را بفهمد، این کار بسیار او را می‌کشاند و می‌برد. بفهمد عبودیتی که در قرآن آمده به چه معنا است؛ «وَأَنِ اعْبُدُونِي هَٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ» (یس، آیۀ۶۱). آن‌گونه که در قرآن و روایات آمده است، بخواند و بفهمد، مایه شوق و بصیرت است و می‌برد. ✅ ۳. همراه عالم ربانی بودن: کسی زیاد با عالم ربانی باشد، به‌تدریج اثرش در او پیدا می‌شود و اشتیاق پیدا می‌کند. دیدن برخی از احوال عالم ربانی، مانند آه و اشک و نالۀ شبانه، خیلی اثر دارد. یک راه شوق، مناسبت ذاتیه است. یک راهش هم نشستن با عالم ربانی است. دیده‌ام بندگان خدایی را که چندان درس نخوانده‌اند، اما نکته‌هایی شنیده‌اند و با عالم ربانی نشسته‌اند. نفسِ بودن با عالم ربانی، باعث می شود که در انسان شوق پدید آید. ✅ ۴. مناسبت ذاتی: کسانی هستند که از اول و از کودکی جنس‌شان، جنس عرفانی است. الحمدلله ما طلبه‌ایم و حرف شنیده‌ایم و می‌دانیم که راه اصلی راهی است که مرحوم قاضی رفته‌اند. آهسته آهسته این شوق ایجاد می‌شود. وقتی شوق پیدا کرد، می‌خواهد برود، اما با یک دریای بیکرانی روبه‌رو می‌شود: آه ! من قِلَّةِ الزّادِ ، و طُولِ الطَّريقِ ، و بُعدِ السَّفَرِ ، و عَظيمِ المَورِدِ. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالرفیق 🔸 غربتِ سالک راه خدا : کسی‌که به مقام طهارت نرسیده است، هر چقدر هم در مراتب عالیه بوده و به او عنایت شده باشد، مصاحبت و مؤانست با افرادی که در راه خدا نیستند، روح او را کثیف و آلوده نموده و به هر مقدار که این مصاحبت بیشتر باشد، بیشتر آلوده می شود؛ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ إِنَّمَا ٱلْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ. پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: شرک در امّت من سریان و جریان دارد و از حرکت مورچه بر صخرۀ سیاه مخفی‌تر است! شرک خفی نیز موجب نجاست است و در هر کس به هر مقدار باشد، او را آلوده می‌کند. این شرک خفی در نفوسی که به آن مبتلایان و بهره‌شان از توحید کم است، تأثیر خود رل خواهد گذاشت و آن نورانیت سالک را کم‌کم می‌گیرد و آن صفای باطن را تدریجاً از بین می‌برد. لذا سالک راه خدا، تا به مقام طهارت نرسیده، باید قسمتی از عمر خود را در غربت بگذارند؛ یعنی به مقدار ضرورت و تکلیف شرعی با دیگران مرتبط باشد. 📚کتاب «گلشن احباب»، ج٢، ص ١٢٦. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
17.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوالولیّ 🔹انسان باید امیرِ نفس باشد نه اسیرِ نفس. : اگر جایگاه، جایگاهِ متّصل به وحی باشد، قانون هم قانونِ الهی باشد اما مجری، مخلِص نباشد، عملِ او قدسیّت ندارد، و لو نظام، مقدّس است. باید عملِ عامل، ریشه در اخلاص و برای خدا بودن داشته باشد. با این نگاه نظام، مقدّس می‌شود، دفاع، مقدّس می‌شود و همه حوزه‌های مربوط به نظام و ساختارهای نظام از قدسیّت برخوردار می‌شود. اخلاص در عمل، می‌ توان به اعمال قدسیّت ببخشد. ماه ذی القعده آغازش با ولادت کریمه اهل بیت سلام‌الله‌علیها است. ۱۱ ذی القعده، ولادت باسعادت حضرت رضا علیه صلوات المصلّین است، ۲۳ و ۲۵ روز زیارتی امام رضا علیه‌‌السلام است، آخر ماه ذی‌القعده هم روز امام جواد علیه‌السلام فرزند دلبند حضرت است. همه این ماه، ماهِ کرامت است. شهیدانِ ما قبل از اینکه شهید شوند، کریم شده‌اند. کریم یعنی انسان به یک جایگاهی از بندگی برسد که از درون امیر نفس باشد نه اسیر نفس. وقتی امیرِ نفس شد، اهل بخشش می‌شود. گاهی بخشش مال، گاهی آبرو و یکجا لازم شد جانش را تقدیم می‌کند. لذا شهدای ما کریمان هست که به مقام کرامت رسیدند. یعنی بخششِ جان را با علم و با اختیار پیشه کرده‌اند. شهید مدنی گریه می کرد و می‌گفت خدایا ممکن است که محاسن سفیدم‌ در خونم‌ آغشته شود! همه خواسته ما این است که آن دمِ آخر سر ما بر بالینِ تو باشد حسین😭 📚یادواره ۲۶۶ شهید محله ستارخان، ۳ مهر ۹۳ https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687
هوالعشق 🔹 گفتم که مگر عاشق و معشوق دواند 🔹خود هر دو یکی بود من احول بودم : بدان که انسان چون بر فطرت الهیه مفطور است (فطرة الله التي فطر الناس علیها) البته صفت ذاتیه او عشق است. و لابد است از انس و از این جهت او را انسان گویند؛ زیرا که کثیرالانس‌ و شدید‌الانس است (المؤمن آلف مألوف). 📚شذرات المعارف، ص ۷۷. https://eitaa.com/joinchat/2337342120C0f71cd5687