eitaa logo
استاد سید محمد موسوی
1.1هزار دنبال‌کننده
285 عکس
15 ویدیو
38 فایل
استاد سید محمد موسوی بایگی دانشیار دانشگاه علوم اسلامی رضوی این مجموعه توسط شاگردان ایشان اداره می‌شود 📬ارتباط با ادمین کانال: @Sohrevardi_97 نشانی در تلگرام: https://t.me/+Q0r8hlZ2J-_ioZlM
مشاهده در ایتا
دانلود
استاد سید محمد موسوی
🔰 گفتگوی استاد سید محمد موسوی بایگی و آقای برنجکار ✅ استاد سید محمد موسوی (۱): مراد از شهود، دریاف
✅ استاد برنجکار (۱) 🔸 ملاحظه اول: اینکه گفته شده عقل مدرک حسن و قبح و بایدها و نبایدها نیست، صحیح نیست. بلکه عقل در پنج حوزه فعالیت دارد: حوزه عقل نظری، عقل عملی، عقل ابزاری، عقل دفاعی، عقل استنباطی. در حوزۀ عمل نیز بر خلاف نظر اشاعره، افعال خنثی نیستند و عقل قدرت درک ضرورت اخلاقی افعال را دارد. حتی در حوزه شهود نیز شهودهای اخلاقی داریم. در مسائل اخلاقی سه دیدگاه مطرح است: فضیلت گرایی، غایت گرایی و وظیفه گرایی. البته می توان این سه دیدگاه را به یکدیگر ارجاع داد. 🔸 ملاحظه دوم: اینکه گفته شد عقل حجیت بالذات اول را دارد، صحیح است و مطابق روایات نیز هست، لکن وقتی عقل وحی را به عنوان حجت اثبات کرد، دیگر نمی توان عقل را حجت بالذات قرار داد بلکه باید با هر دو پیش رفت. 🔸 ملاحظه سوم: مبدا بودن عقل، منافاتی با حجیت متشابک یا تعاملی ندارد، به این معنا که بعد از اثبات وحی، دیگر این دو خط کشی ندارند. از جهتی وحی معلم عقل است و از جهتی عقل به اثبات مضامین وحی می پردازد. ایتا تلگرام
استاد سید محمد موسوی
✅ استاد برنجکار (۱) 🔸 ملاحظه اول: اینکه گفته شده عقل مدرک حسن و قبح و بایدها و نبایدها نیست، صحیح ن
✅ استاد سید محمد موسوی (۲) 🔸ملاحظه اول: بحث درباره نقطه شروع معرفت بوده است و نگفتیم که عقل بایدها و نبایدها را درک نمی کند و این ها جزء مشهورات است. البته، باید و نبایدی که فلاسفه می گویند و موضوع حکمت عملی است غیر از حسن و قبح کلامی است. حسن و قبح کلامی جزء مشهورات است و نمی تواند مبدا برهان باشد. بنابراین، قطعا باید و نباید را عقل می فهمد و مبدا برهان نیز قرار می گیرد ولی این با حسن و قبح متکلم متفاوت است. حسن و قبح کلامی یعنی شایستگی تحسین و سرزنش. 🔸ملاحظه دوم: اگر وحی حجت بالذات باشد دیگر نیازی به اثبات ندارد. بنابراین، حجیت وحی ذاتی نیست. علاوه بر اینکه اگر مقصود از وحی، شهودی است که در نفس معصومین ع است، ما بدان دسترسی نداریم و اگر مقصود از وحی، الفاظ منقول از آن شهود است باید آن را فهمید. راه فهم لفظ نیز روش خود را دارد. از طرفی، وضع امری اعتباری است و ساحتی از وحی به این معنا با اعتبار عقلا مرتبط می شود. برای فهم متون دینی باید به دلیل قطعی تمسک کرد. مراد از دلیل قطعی هم عقل و نص قطعی السند است که البته تعداد آن کم است. فهم این نص نیز با عقل است. بنابراین، در فهم متون اعتقادی نمی توان به امور ظنی استناد است؛ چراکه حجیت ظن، نیازمند اثبات است. دلیل حجیت ظواهر، بناء عقلا است و این دلیل را نمی توان در امور اعتقادی اخذ کرد. ایتا تلگرام
استاد سید محمد موسوی
✅ استاد سید محمد موسوی (۲) 🔸ملاحظه اول: بحث درباره نقطه شروع معرفت بوده است و نگفتیم که عقل بایدها
✅ استاد برنجکار (۲): 🔸ملاحظه اول: اساس حکمت عملی، بایدها و نبایدهاست. اگر این باید و نباید عقلی نباشد دیگر حکمت عملی معنا ندارد و اگر عقلی باشد باید مبدا برهان واقع شود؛ چراکه مراد از حکمت، علم قطعی به واقعیات است. علامه حلی و آیت الله سبحانی نیز گفته اند که باید و نباید نیز جزء مدرکات عقل است و اگر حسن و قبح عقلی نباشد هیچ چیزی را نمی توان اثبات کرد. حسن و قبح را نمی توان مربوط به جامعه عقلائی دانست بلکه حتی اگر جامعه ای نباشد باز هم حسن عدل و قبح ظلم قابل ادراک است. از طرفی، اینکه گاهی امری حسن و گاهی قبیح است، به دلیل تزاحم است و این تزاحم باعث غیر عقلی شدن آن نیست. 🔸ملاحظه دوم: اینکه گفته شد ما به وحی دسترسی نداریم، باید گفت که بر اساس علم اصول، ضوابطی وجود دارد که با رعایت آنها می توان با مقصود متکلم از آن رسید. مباحث پیچیده معارفی نیز نیازمند اجتهادی بر اساس موازین اصولی است. خبر واحد نیز به لحاظ خود ظنی است ولی به لحاظ ادله، یقینی هستند. 🔸ملاحظه سوم: اینکه گفته شد با نصوص اعتقادی به قطع رسیده نمی شود، نادرست است بلکه با رعایت قواعد کل نگرانه می توان در تمامی موارد اعتقادی به قطع رسید. ایتا تلگرام
استاد سید محمد موسوی
✅ استاد برنجکار (۲): 🔸ملاحظه اول: اساس حکمت عملی، بایدها و نبایدهاست. اگر این باید و نباید عقلی نبا
✅ استاد سید محمد موسوی (۳): 🔸ملاحظه اول: هم عقل نظری و عملی داریم و هم حکمت عملی و نظری. حکمت عملی و نظری از محصولات عقل نظریه هستند. باید و نباید عقلی هم داریم ولی این دو با حسن و قبح کلامی متفاوتند و نباید این دو را یکی گرفت. اما عقل عملی از سنخ ادراک نیست بلکه ناظر به اعمال مدرکات عقل نظری بر قوای پایین تر است. 🔸 ملاحظه دوم: نگفتیم که در اعتقادات، یقین نداریم بلکه گفته شد که نص قطعی کم داریم. 🔸ملاحظه سوم: دلیل حجیت ظهور، بناء عقلاست ولی بناء عقلا بر آن نیست که با یکدیگر درباره امور غیبی سخن بگویند. موضوع کلام عقلا، تدبیر عالم طبیعت و شئون آن است و در همین حیطه نیز اخذ به ظهور کلام یکدیگر می کنند. بنابراین، نمی توان به صرف بناء عقلا برای حجت ظواهر در امور غیبی و ما ورائی استدلال کرد. از طرفی، شارع، مخاطب را به جهل نمی اندازد، بلکه در مورد حقائق ماورائی با همین الفاظ سخن گفته است. بله اگر اثبات شود که سنخ وجودی امور غیبی از همان سنخ امور محسوس است می توان به این ظواهر اخذ کرد. این مساله نیز بر عهده عقل است و نه شرع. اما اگر اثبات کردیم که سنخ امور غیبی متفاوت از عالم طبیعت است، پس نمی توان به ظهور اخذ کرد. دلیل اینکه شارع با الفاظ عرفی از آن حقائق سخن گفته است، آن است که الفاظ به روح معنا اشاره دارند و این نظریه نیز ناظر به وضع واضع نیست، بلکه از باب ارتباط وجودی بین خزائن الهی و مراتب نازل آن است. این ارتباط باعث می شود که لفظ وضع شده برای امور نازل را برای خزائن آن نیز بکار برد، البته با سلب لوازم نقصی آن مرتبه و این از باب استعمال مجازی نیست. ایتا تلگرام
استاد سید محمد موسوی
✅ استاد سید محمد موسوی (۳): 🔸ملاحظه اول: هم عقل نظری و عملی داریم و هم حکمت عملی و نظری. حکمت عملی
✅ استاد برنجکار (۳): 🔸ملاحظۀ اول: اینکه عقل نظری را بر دو قسم دانستند، اصطلاحی غیر مشهور است. در این اصطلاح، عقل همان اراده است. بر اساس اصطلاح مشهور، عقل قوه مدرک است، نه اراده. 🔸ملاحظۀ دوم: اینگونه نیست که بناء عقلا عالم تنها درباره امور محسوس باشد، بلکه انبیا نیز جزء همین عقلا بوده و درباره امور غیبی سخن گفته اند و مردم نیز فهمیده اند. کلام انبیا هم برخی نص و برخی ظاهر است. ظاهر هم اگر همراه با قرائن شود تبدیل به نص می شود. پس با روش کل نگری می توان ظهورهای روایی را تبدیل به نص کرد. بنابراین، بناء عقلا بر اصالت ظهور است ولی ظهور نیز مراتبی دارد و در خود نصوص نیز درباره در کنار ظهور، قرائنی ذکر شده است. 🔸ملاحظۀ سوم: نظریه روح معنا نیز اولا فاقد دلیل است و ثانیا نمی تواند همه موارد را توضیح دهد. نیازی نیز به علم هرمونتیک مبتنی بر قبض و بسط نداریم و با همان اصول خودمان می توان به اجتهاد در معارف پرداخت. 🔸ملاحظۀ چهارم: اینکه گفته شد برای اخذ به این ظهور باید سنخیت بین عوالم را پذیرفت نیز مقبول نیست. 🔸ملاحظۀ پنجم: گفته شد: شهود از سنخ علم حضوری است و ملاک در آن، شهود پیامبر ص است و این شهود نیز در اختیار ما نیست، بلکه تنها الفاظی به ما رسیده است و علم به آنها نیز حصولی است. آیا این جمله تناقض نیست؟ 🙏 با تشکر از حجّت‌الاسلام‌والمسلمین مهدی خیّاط‌زاده ایتا تلگرام
أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک عَلی أبی الائمة، و سراج الاُمة، و کاشف الغُمّة، و محیی السّنّة، و سنّی الهمّة، و رفیعِ الرّتبة، وأنیس الکربة، و صاحب النّدبة، المدفون بأرض طیبة، المبرّء من کلّ شین، و افضل المجاهدين، و اكمل الشاكرين و الحامدين، شمس نهار المستغفرين ، و قمر ليلة المتهجدين، الامام بالحقّ زین العابدین، أبی محمد، علیّ بن الحسین صلوات الله عليهما ایتا تلگرام
سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتَّوْحِيدِ فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى «قُلْ هُوَ اَللّٰهُ أَحَدٌ» وَ اَلْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ اَلْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ «وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذٰاتِ اَلصُّدُورِ » فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَكَ . از امام علی بن الحسین عليه السّلام راجع به توحيد پرسش شد، فرمود: خداى عز و جل دانست كه در آخر الزمان مردمى محقق و مو شكاف آيند از اين رو سوره «قُلْ‌ هُوَ اَللّٰهُ‌ أَحَدٌ» و آيات سورۀ حديد را كه آخرش «وَ هُوَ عَلِيمٌ‌ بِذٰاتِ‌ اَلصُّدُورِ» است نازل فرمود، پس هر كه براى خداشناسى غير از اين جويد هلاك است. الکافي ج ۱، ص ۹۱ علیه السلام ایتا تلگرام
مناظره استاد سید محمد موسوی و آقای فیاضی.mp3
33.99M
👥 مناظره استاد سید محمد موسوی و استاد غلامرضا فیاضی 🔶سعادت و شقاوت از منظر حکمت متعالیه ایتا تلگرام
استاد سید محمد موسوی
👥 مناظره استاد سید محمد موسوی و استاد غلامرضا فیاضی 🔶سعادت و شقاوت از منظر حکمت متعالیه #استاد_موس
🔶 سعادت و شقاوت از منظر حکمت متعالیه 👥 استاد سید محمد موسوی و استاد غلامرضا فیاضی 1⃣استاد غلامرضا فیاضی: سعادت و شقاوت در لغت همان خوشبختی و بدبختی است. فلاسفه در تحقیق همین مفهوم گفته اند که سعادت، آخرین کمالی است که انسان به دنبال آن است. توضیح مطلب آنکه: انسان در کارهای خود، گاهی غایت های مختلف و متفرع بر یکدیگر دارد. غایت نهایی و قصوی فعل انسان، سعادت است. 🔸اما اینکه این غایت قصوی چیست، محل اختلاف واقع شده است. برخی از این نظرات عبارتند از: 1. افلاطون: سعادت، معرفت عقلی و لذت حسی است؛ انسان ترکیبی از عقل و بدن است. کمال و سعادت نهایی انسان نیز در بهره مندی از معرفت عقلی و لذات بدنی است. حال میتوان کلام افلاطون را اینگونه توجیه کرد که در انسان سعادتمند، لذت بدنی تحت تدبیر معرفت عقلی است و بر اساس آن، این لذات را رنگ می دهد. 2. ارسطو: سعادت انسان آن است که قوۀ عاقلۀ آن فعال باشد. این کلام را نیز می توان همانند کلام افلاطون توجیه کرد. البته، عقل در لسان روایات ما، قوۀ مدرکه نیست، بلکه این است که فطرت و ساختار خدادادی خاص انسان، فعال باشد. بُعدی از این ساختار وجودی، تعقل است. بُعد دیگر نیز تمایلات انسان مانند تمایل به ایثار است. این ایثار باعث می شود که انسان، لذات و رنج هایی داشته باشد که حیوانات ندارند. این ساحات اختصاصی انسان، فعالیت هایی دارد که در حیوان نیست. عقل در لسان روایات ما، شامل همۀ این فعالیت ها می شود. 3. اپیکور: سعادت انسان در لذات جسمانی است. 4. ابن سینا: سعادت انسان در تبدیل شدن به جهان عقلی است؛ یعنی تمام جهان هستی را بفهمد: صیروۀ الانسان عالَما علمیّا مضاهیا للعالم العینی. 5. ملاصدرا: سعادت انسان در ارتباط انسان با معقولات است و نتیجۀ آن نیز این باشد که محضر حق را درک کند و از این مادیات خلاص شود. 6. آیت الله مصباح که نظر برگزیدۀ ما نیز هست: سعادت قصوی یعنی انسان در زندگی خود بیشترین لذت را داشته باشد و کمترین رنج. ابن سینا بیانی برای اثبات نبوت دارد و آن اینکه انسان می فهمد که خداوند انسان را برای بازیچه خلق نکرده است و نیز تمامی اموری که مایۀ سعادتش است را نمی تواند درک کند. اما خداوندی که خالق بشر است می داند که سعادت بشر در چیست: و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون. اما عبادت نیز هدف نهایی نیست، بلکه بر اساس آیات قرآن، تقوا غایت مترتب بر عبادت است. تقوا نیز منتهی به لذت اخروی می شود. از آنجا که لذت اخروی بی نهایت است، پس انسان رستگار دارای لذت اخروی ابدی است و رنج دنیا و حتی برزخی، محدود، بنابراین، ملاکی که بیان شد (لذت بیشتر و رنج کمتر در زندگی) صادق است. 2⃣استاد سید محمد موسوی: بسیاری از این سخنان صحیح است ولی ملاحظاتی نیز وجود دارد: 🔸ملاحظۀ اول: فلسفه علمی عقلی است و مباحث خود را به روش برهانی و بدون اینکه مقدمات خود را از شرع بگیرد، مطرح می کند. گاهی بحث ما سعادت از منظر شرع است. در این مورد می توان از بیانات شرعی استفاده کرد. ولی اگر بنا باشد بحثی عقلی پیرامون سعادت داشته باشیم که مشترک میان تمامی ملل و نحل باشد باید از شیوۀ برهانی استفاده کرد. 🔸ملاحظۀ دوم: مباحث فلسفی، عام است و اختصاصی به موجود خاص ندارد. نظر مختار ایشان (لذت حداکثری و رنج حداقلی)، ترکیبی است سعادت و شقاوت است و دیگر نمی توان آن را برای سعادت بکار برد؛ چراکه رنج، خصیصۀ شقاوت است و نمی توان این خصیصه را در تعریف سعادت اخذ کرد. انسان ترکیبی از قوای مختلف است. در چنین موجودی اگر ناظر به تک تک قوا باشیم، سعادت هر قوه، وصل به کمال همان است ولی اگر ناظر به انسان به عنوان کل باشیم، دیگر سعادت او باید نسبت به برآینده این قوا معنا شود. حقیقت انسان را قوۀ عاقلۀ او تشکیل می دهد و سعادت او نیز با کمال همین قوه معنا می شود. سایر قوای جزئی نیز تحت تدبیر همین قوه هستند. از این جهت، تفاوتی میان کلام فلاسفه نیست و همگی نیز با عبارات مختلف یک حقیقت را بیان کرده اند. سعادت انسان از منظر فلسفی، هم جواری وی با خداوند متعال است. مسیر وصول به این سعادت نیز شناخت حقیقت و پس از آن، اذعان و باور قلبی و پس از آن، اصلاح جزء عملی است. این اصلاح عملی نیز به صورت کلی در حکمت عملی آمده است و به صورت کلی و جزئی در شریعت. 🔸ملاحظۀ سوم: بهشت و جهنم که در کلام شما بود، ذو مراتب است و از مراتب جسمانی تا مراتب عالی تر را شامل می شود. اولین مرتبه بهشت غیر جسمانی، اتصال به عقل فعال است. این مرتبه در تعبیر شرعی، هم جواری با اولیاء و مقربین است. بهشت جسمانی انسان نیز همان لذت مرتبۀ حیوانی اوست. البته، انسان بما هو انسان برای لذت حیوانی آفریده نشده است. بلکه هم جواری با مقربین و بالاتر از آن، بهجت حاصل از مشاهدۀ ذات اله است. ایتا تلگرام
استاد سید محمد موسوی
🔶 سعادت و شقاوت از منظر حکمت متعالیه 👥 استاد سید محمد موسوی و استاد غلامرضا فیاضی 1⃣استاد غلامرضا
3⃣استاد غلامرضا فیاضی: 🔸ملاحظۀ اول: بنا بر بحث فلسفی نداشتیم، بلکه به دنبالِ این هستیم که سعادت چیست؟ از منظر روایات، تمام حقیقت انسان، تعقل نیست بلکه بخشی از حقیقت وی، تمایلات انسان است. لذا ممکن است انسانی دارای تعقل بالایی باشد ولی در ناحیۀ تمایلات، متوقف بوده باشد و مصداق آیۀ و جهدوا بها و استیقنتها انفسهم شود. چنین انسانی، اهل سعادت نیست و به تعبیر قرآن: مَثَله کمَثَل الکلب. اینکه فلاسفه می گویند: کمال انسان به رشد تفکر و تعقل اوست، صحیح نیست. بلکه برای سعادت انسان باید سراغ روایت جنود عقل و جهل امام صادق ع برویم. بسیاری از مواردی که در این روایت آمده است مربوط به تمایلات انسان است. بنابراین، انسان که در بالاترین مراتب تعقل باشد ولی در سایر ساحات متوقف شود، شقی است. در مقابل، انسانی که تعقل بالایی نداشته باشد ولی در تمایلات خود را کنترل کرده و رشد داده باشد، سعید خواهد بود. 🔸ملاحظۀ دوم: ایمانی که ملاصدرا می گوید همان تصدیق منطقی است. این معنا اصلا صحیح نیست؛ چراکه ایمان از افعال نفس انسانی است که ادراک و شناخت، مقدمۀ آن است. بنابراین، ایمان از مقولۀ تعقل نیست، بلکه شرط آن معرفت است. لذا برای اینکه ایمان بالاتری داشته باشیم، معرفت بالاتری لازم است. این معرفت بالاتر نیز نباید تعقلی باشد، بلکه می تواند از طریق تصدیق سخن عالم حاصل شود به شهود برسد. این شهود نیز با فلسفه حاصل نمی شود بلکه فقط باید اهل عمل صالح باشد. بنابراین، اساس سعادت ایمان است که از سنخ معرفت نیست، بلکه از نوع اعمال جوانحی بشر است. تعقل نیز هم می تواند زمینۀ سعادت باشد و هم زمینۀ شقاوت. 4⃣استاد سید محمد موسوی: 🔸ملاحظۀ اول: فلاسفه نیز تصریح دارند که اصلاح عمل لازم است. تاکید بر تعقل نیز به معنای نادیده گرفتن جزء عملی نیست. بلکه فعلیت تعقل یعنی تابش عقل فعال و این تابش درگرو اصلاح عمل است. بنابراین، وقتی فصل مقوم انسان، مرتبۀ عقلی اوست، سعادت او نیز با کمال همین مرتبه باید معنا شود. در قرآن نیز دارد که ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون (انفال: 22). 🔸ملاحظۀ دوم: مراد از تعقل و تفکر، شناخت حقائق اساسی عالم است. اگر انسان از طریق ریاضت به شهود این حقائق برسد به همان تعقل رسیده است. 🙏با تشکر از حجت الاسلام مهدی خیاط زاده ایتا تلگرام
تولی و تبری.mp3
3.47M
🎙 تفسیر عرفانی تولی و تبری و لزوم تربیت کودک بر اساس آن 📆 انتشار به مناسبت ایام سوگواری ماه صفر 📅باز نشر به مناسبت روز جهانی کودک ✅ استاد در این گفتار با توضیح معنای فنای فی الله و راه های نزدیک تر شدن به آن را بیان میکنند. ⬇️ در ادامه با ستایش حضور کودکان در مجالس عزاداری اهل بیت و انتقاد از شبهات بی پایه به آثار مختلف این حضور و تربیت کودکان بر اساس آن میپردازند. ⚠️ همچنین با ذکر حدیث " هل الدین الا الحب و البغض" تفسیر عرفانی، فلسفی و کلامی ارائه میدهند. ایتا تلگرام
تفسیر عرفانی تولی و تبری و لزوم تربیت کودک بر اساس آن.pdf
228.9K
📝 تفسیر عرفانی تولی و تبری و لزوم تربیت کودک بر اساس آن 📆 انتشار به مناسبت ایام سوگواری ماه صفر 📅 بازنشر به مناسبت روز جهانی کودک ✅ استاد در این گفتار با توضیح معنای فنای فی الله و راه های نزدیک تر شدن به آن را بیان میکنند. ⬇️ در ادامه با ستایش حضور کودکان در مجالس عزاداری اهل بیت و انتقاد از شبهات بی پایه به آثار مختلف این حضور و تربیت کودکان بر اساس آن میپردازند. ⚠️ همچنین با ذکر حدیث " هل الدین الا الحب و البغض" تفسیر عرفانی، فلسفی و کلامی ارائه میدهند. 🔴متن ویرایش شده است. ایتا تلگرام
نکته ای درباره اربعین.mp3
13.2M
🎙گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره اربعین حسینی علیه السلام ایتا تلگرام
🎙گفتاری از استاد سید محمد موسوی درباره اربعین حسینی علیه السلام 🔶یکی از خصوصیات در زیارت اربعین، این است که سید الشهدا علیه السلام این قیام را انجام داد و این سختی ها را به جان خود و خانواده خرید لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله بندگان را از جهالت و حیرت خارج کند یعنی فلسفه قیام سید الشهدا و همه آن جریانات و مصائبی که برای حضرت و خاندان حضرت پیش آمد همه برای این بود که از حیرت و ضلالت و جهالت خارج بشود که حیرت و ضلالت و جهالت خود دارای مراتب و درجات است. 1️⃣جهالت فقط این نیست که کسی به احکام ظاهری فقهی آگاه نباشد و مثل اهل خلاف نماز مستحبی را به جماعت بخواند و تخلفات دیگری را انجام بدهد این مرتبه نازل از جهالت است 2️⃣ مرتبه بالاتر این است که در مسائل اعتقادی خودش جاهل باشد کسی که پیامبر را نمیشناسد و از پیامبر فقط یک ظاهر جسمانی میشناسد و جانشین او را همینطور یک ظاهر جسمانی میداند و میگوید پیامبر انسانی بود مثل بقیه جانشینش هم کسی باشد که اهل کمال نباشد این بسیار بد تر از جهالت در احکام است 3️⃣ جهالت در توحید ، کسی که توحید حقیقی را نمیشناسد و اقتضای صمد بودن و احدیت حق تعالی را نمیشناسد این جهالت بدتر از جهالت اولیای الهی است 🔴 روز اربعین چنین ویژگی دارد که سید الشهدا قیام کرد تا همه این جهالت ها از بین برود و مردم به سمت توحید حقیقی و ولایت حقیقی بیایند و بعد در پرتو این شناخت های صحیح، در مقام عمل هم آن احکام نفس الامری الهی را بشناسد. در این روز اگر کسی در جهت غرض سید الشهدا علیه السلام که اصل این قیام را انجام داده است تلاشی نکند یک قدمی در خروج از این جهالت و حیرت برندارد، چیزی بر علمش نیفزاید تا از این جهالت و ضلالت خارج بشود و با آن غرضی که سید الشهدا علیه السلام در این حرکت انجام داده توافق نکرده است. برخی خیال میکنند اقامه و تعظیم این شعائر فقط به این است که برود به مجالس روضه و گریه کنند و به سر وسینه بزند و بیاید بیرون که البته این مهم است ، خیلی هم مهم است باید هم باشد در این شکی نیست اما نباید محدود به این باشد، اینطور شده است که برخی بخواهند به مجلسی بروند میگویند آن آخرش که روضه است و مداحی است برویم و قبلش نرویم. البته مقداری از این، تقصیر طلاب و آخوند ها و منبری ها هم هست که حرف های سودمند برای مردم نمیگویند بلکه حرف های تکراری و عوامانه که مردم به آن آگاهند و دوباره به مردم تحویل میدهند، چنین مشکلاتی در برخی منبری های بی سواد هست. اما به حسب این زیارت شریف که امروز نقل شده است غایت قیام امام حسین ، استنقاذ و بیدار کردن مردم از جهالت و ضلالت است پس ما باید آن هدف را بدانیم و این شعائر ظاهری و گریه در جای خود باشد و در مسیر آن غرض و هدف حرکت کنیم . ✅در جنگ صفین در همان بهبوبه جنگ فردی از امیر المومنین درباره توحید پرسید و خدمت امام عرض کرد که شما میگویید که خدا واحد است یعنی چی ؟ اصحابی که در نزدیکی این ماجرا بودند اعتراض کردند که در میانه جنگ توحید یعنی چه؟ نمیبینی امام در معرکه و معرض جنگ است ؟! حضرت فرمودند رهایش کنید این جنگی که ما داریم با این قوم برای توحید است . تمام این دعوایی که بر سر خلافت بود و بعد به آن جنگ ها انجامید همه برای توحید حقیقی بود ، سید الشهدا همین مسیر را رفتند و برای اینکه مردم را از جهالت و ضلالت نجات بدهند برای همین توحید بود و در رتبه بعد برای ولایت حقیقی . 💡بنابراین اگر عوام توجه به این ندارند خواص که باید توجه کنند و گمان نکنند غرض از این دوماه عزاداری فقط گریه باشد و این ها هیچ جنبشی در ذات انسان و هیچ تحولی در شناخت و معرفت انسان موجب نشود ، این توقف در یک مرتبه محدود است ضمن اینکه آن عزاداری و ذکر مصیبت و گریه و ... همه به جای خود مهم است و باید هم باشد ولی در این بین حداقل از خواص این توقع هست که از آن هدفی سیدالشهدا داشتند که نجات از جهالت بود و هدفی که پدر بزرگوارشان داشتند در آن جنگ و هدف پیامبر هم همین بوده و روشن میشود تمام معصومین همه همین هدف را داشتند و میخواستند همین را بگویند و هرکس به حسب زمان خودش . خلاصه اینکه خواص از این مسیر و هدفی که در این مسیر است غافل نشوند ،ان شا الله خداوند ما را در مسیر صحیح و واقعی ولایت اهل بیت قرار بدهد. ایتا تلگرام
❓پرسش باسلام مقدمه اول: نحوه های وجود عین علم و وحدت و فعلیت و .... می باشد مقدمه دوم: در تعریف علم گفته شده است که العلم انکشاف الاشیاء و ظهورها بین یدی العالم مقدمه سوم: معنای عینیت صفات با ذات این است که ذات شی بذاته بلاحیثیه تقییدیه و تعلیلیه مصداق برای حمل مفاهیم الصفات می باشد (شرح منظومه) به حکم مقدمه اول وجود عین علم است و حقیقت وجود امر واحد تشکیکی است پس علم نیز تشکیکی می باشد و به حکم مقدمه سوم لازم می آید که مثلا یه نحوه وجود به حکم اینکه علم عین ذات اوست احتیاجی به حیثیت تعلیلیه و تقییدیه نمی باشد پس وجودات خاصه عین علم هستند و این عینیت بی نیاز کننده از احتیاج به علت می باشد شما این بیان را صحیح می دانید؟ سبق بالحق طبق مبنای وحدت تشکیکی است یا وحدت شخصیه یا هر دو ؟ متن پاسخ استاد: باسلام اگر مقصود از ذات معنای رایج آن باشد: نفی حیثیت تعلیلیه از وجود ، یعنی وجود، عین ذات و واجب الوجود است همانگونه که کمالاتی مانند علم و قدرت نیز عین همین ذات و بی‌نیاز از علت است. در ماسوای حق تعالی، ذات، غیر از وجود و علم و سایر کمالات است و این حقیقت واحد، که مفاهیم وجود و علم و قدرت و .. بر آن حمل میشود ، نیازمند علت است و این امر منافاتی با عینیت وجود و علم ندارد. اگر مقصود از ذات، نحوه وجود باشد: وجود دو نحوه است بنفسه و بغیره (مستقل و وابسته)همانگونه که علم نیز دو نحوه است بنفسه و بغیره. در هر دو نحوه، وجود عین علم است و این عینیت ، بی نیاز کننده وجود و علم بغیره، از علت نیست. ایتا تلگرام
🏛 مدرسه تخصصی میان‌رشته‌ای تجربه نزدیک به مرگ؛ توهم یا واقعیت؟ ♨️حضوری و مجازی 🔖 صدور گواهی معتبر 👤با حضور استاد سید محمد موسوی 🧭 جزئیات و ثبت نام تا 20 شهریور از پیوند زیر https://andishehrezvan.ir/?p=5065 ایتا تلگرام
أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم ، وَ زِد وَ بارِک ، عَلی النبی الامی العربی الهاشمی القرشی المکی المدنی ، الابطحی التهامی ، و السید البهی ، السراج المضیئی ، الکوکب الدری ، صاحب الوقار و السکینة ، المدفون بالمدینة ، العبد المؤید ، والرسول المسدّد ، المصطفی الامجد ، المحمود الاحمد ، حبیب اله العالمین و سید المرسلین وخاتم النبیین وشفیع المذنبین ، و رحمة للعالمین أبی القاسم محمد صلی الله علیه وآله ⬛️ رحلت جانگذاز حضرت ختمی مرتبت تسلیت و تعزیت باد⬛️ ایتا تلگرام
اللّهم صلّ و سلّم و زد وبارک علی السید المجتبی و الامام المرتجی ، سبط المصطفی و ابنِ المرتضی ، علم الهدی ، العالم الرّفیع ، ذی الحسب المنیع و الفضل الجمیع و الشرف الرفيع ، الشّفیع ابن الشّفیع ، المقتول بالسّم النّقیع ، المدفون بأرض البقیع ، العالم بالفرائض و السّنن ، صاحب الجود والمنن ، کاشف الضّر و البلوی و المحن ما ظهر منها و ما بطن ، الّذی عجز عن عدِّ مدائحه لسانُ اللُّسَن ، الامام بالحقّ المؤتمن ، أبی محمد الحسن صلوات الله وسلامه علیه ⬛️ شهادت امام حسن مجتبی تسلیت و تعزیت باد⬛️ ایتا تلگرام
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم.mp3
9.09M
✍شرحی بر حدیث: مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ 📆 به مناسبت رحلت رسول اکرم صَلَّي الَلّٰهُ عَلَيه وَ آلِه ایتا تلگرام
✍شرحی بر حدیث: مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ 📆 به مناسبت رحلت رسول اکرم صَلَّي الَلّٰهُ عَلَيه وَ آلِه بر اساس قواعد فلسفی، حقیقت و شیئت هر چیزی به صورت و فعلیت اوست. اگر شی مفروض، وابسته به چیز دیگری بود کمالش به همان علت است لذا حکما تعبیر کردند علت، حد تام معلول است یعنی تمامیت معلول است و شناخت صحیح هیچ معلولی میسر نیست مگر به علتش! تفسیر های مختلفی درباره روایت مشهور: مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ شده است که یکی از آنها _بر اساس مقدمه ی مذکور _ این است: یکی از عالی ترین مراتب معرفت نفس این است که به شناخت علت نفس، برسیم. امکان ندارد انسان خودش را بشناسد مگر اینکه به علل و حقایقی که در وجود او نقش دارند علم پیدا کند. وجود مبارک ختمی مرتبت صَلَّي الَلّٰهُ عَلَيه وَ آلِه به حسب باطن ملکوتی اش در سلسله عالی ترین مبادی وجود بخش همه ی موجودات و از جمله انسانهاست. بین ایشان و حق تعالی واسطه و حجابی نیست مُحَمّدٌ حِجَابُ أَللّٰهِ الأَکبَر صَلَواتُ أَللّٰهِ عَلَیهِ وَ آلِه. این حدیث که فرمودند مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ حقیقتش به این بر میگردد که اگر کسی نفس خودش را (که حقیقت خودش و واسطه افاضه و تمامیت اوست) شناخت، در این صورت به شناخت حق تعالی میرسد بدون شناخت آن، که حقیقت نفس انسانی، و صورت انسانی اوست، شناخت حق تعالی میسر نیست. النَبِیُ أَولیٰ بِالمُومِنِینَ مِنْ أَنفُسِهم این اولویت ، اولویت وجودی است همه ی اولویت های دیگر، فرع این اولویت است و اگر این اولویت نبود آن اولویت های دیگر، معنا نمیداد. النَبِیُ أَولیٰ بِالمُومِنِینَ مِنْ أَنفُسِهم یعنی من حیث الوجود از نفس اینها اولی است پس اصل نفس مومنین، هموست، حقیقت و تمامیت مومنین، همان حقیقت نبوی است و اگر مومنین میخواهند به معرفت الله برسند باید معرفت حقیقت خودشان را کسب کنند که مفیض وجود آنهاست یعنی باطن ختمی مرتبت صَلَّي الَلّٰهُ عَلَيه وَ آلِه است. اگر به شناخت او نرسیدند معرفت حقتعالی نیز میسر نیست. همانطور که مومنین به حسب ذواتشان از فروعات آن حقیقت هستند و آن حقیقت، اصل این مومنین است لوازم مومنین هم از لوازم ختمی مرتبت است و آن آیه دیگر که فرمود ليَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ ، یک‌معنای این ذنوبی که مقدم و موخر است و به آن حضرت نسبت داده شده است همین سیئاتی است که توابع وجودی آن حضرت دارند چون اصل وجود مومنین و نفس وجودشان همان حقیقت مقدس است لوازم این فروعات هم برگشت میکند به او. خداوند به آن حضرت وعده داده است که این لوازم را محو میکند اگر از قبیل ذنوب و سیئات است. نکته مهم اینست که ما میفهمیم که آنچه از ما سر میزند بدون اراده ما نیست پس باید مراقب بود که به این مبدا ، چه چیزهایی را میخواهیم نسبت بدهیم و بار کنیم باید حیایی باشد که این لوازم را بی حساب بر ذمه آن حضرت نگذاریم. اینکه در روایات فرمودند پیامبر و ائمه از گناهان شما اذیت میشوند به همین جهت است. لذا اگر گناه از حد گذشت ممکن است به جایی برسد که سبب قطع شدن این ارتباط بشود. معاذالله! ایتا تلگرام
أللّهمَّ صلِّ وَ سَلِّم وَ زِد وَ بارِک علی السّیّد المعصوم و الامام المظلوم و الشّهید المسموم و الغریب المغموم و القتیل المحروم، عالم علم المکتوم، بدر النّجوم، شمس الشّموس، و انیس النّفوس، المدفون بأرض طوس، الرّضی المرتضی، المرتجی المجتبي، الامام بالحّق، أبی الحسن، علیّ بن موسی الرّضا صلوات الله و سلامه عليه ⬛️ شهادت شمس الشموس حضرت علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء تسليت و تعزيت باد ⬛️ ايتا تلگرام
فَقَالُوا إِنَّكَ لَوْ سَأَلْتَ اَللَّهَ أَنْ يُرِيَكَ أَنْ تَنْظُرَ إِلَيْهِ لَأَجَابَكَ وَ كُنْتَ تُخْبِرُنَا كَيْفَ هُوَ فَنَعْرِفُهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ فَقَالَ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَا قَوْمِ إِنَّ اَللَّهَ لاَ يُرَى بِالْأَبْصَارِ وَ لاَ كَيْفِيَّةَ لَهُ وَ إِنَّمَا يُعْرَفُ بِآيَاتِهِ وَ يُعْلَمُ بِأَعْلاَمِهِ امام رضا علیه السلام فرمودند: قوم حضرت موسی گفتند اگر از خدا درخواست مى‌كردى كه خود را به تو بنمايد كه به سوى او نظر كنى البتّه از تو مى‌پذيرفت و تو به ما خبر مى‌دادى كه او چگونه است و ما او را مى‌شناختيم،آنسان كه حق معرفت و شناخت اوست.موسى عليه السّلام فرمود:اى قوم من!به راستى كه خدا به ديدگان ديده نمى‌شود و او را كيفيّت و چگونگى نيست و تنها به آياتش شناخته مى‌شود و او را با علاماتش مى‌شناسند. التوحيد ج ۱، ص ۱۲۱ علیه السلام ایتا تلگرام
❓پرسش با‌سلام گفته شده است در حکمت مشاء مشائی ها فقط از استدلال استفاده می کنند و در حکمت اشراق از عقل و تهذیب نفس استفاده میکند و در حکمت متعالیه جمع بین عرفان و قرآن و برهان می باشد سوال نگارنده این است که فلسفه یک علم عقلی است و فیلسوف فقط باید از دلیل و برهان استفاده کند معنای اینکه از عرفان و قرآن استفاده می شود در حکمت متعالیه چیست؟ متن پاسخ استاد باسلام جمع بین دین، عرفان و فلسفه از چند وجه است: یکی از جهت تطابق محتوایی اگرچه تعابیر و نحوه بیان، متفاوت است. وجه دیگر از جهت اخذ موضوع از دین یا شهود و سپس تعلیل برهانی آن. اخذ موضوع از هر طریق که باشد منافاتی با روش فلسفی ندارد آنچه مهم است این است که موضوع مورد بحث، از طریق استدلال عقلی اثبات شود. مثلا موضوعاتی مانند ملایکه مهیم، حساب، میزان ، صراط و غیره از طریق دین یا شهود اخذ میشود. این امور ، سابقه ای در فلسفه نداشته اما بر اساس شناختی که از دین یا شهود برای فیلسوف حاصل شد ممکن است وی با تامل در قواعد فلسفی، بتواند بر این موضوعات، برهان اقامه کند. ایتا تلگرام