بسماللهالرحمنالرحیم
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت امام #سجاد علیه السلام تسلیت و تعزیت
مباحث
سه مبحث است :
۱ - #بحث صداها
۲ - بحث #بوسهها
۳ - بحث #ناظرین
۳ - ناظرین
#ناظرین دو قسمند
یا ناظرین انسانند یا غیر #انسان
غیر انسان مثل مهتاب
مهتاب #ناظر دو چیز بود
۱ - مهتاب ناظر #عبادات شبانگاهی امام سجاد علیه السلام بود
۲ - مهتاب در هر شب بردن خوراک بینوایان و بیچارگان را بر دوش امام سجاد علیه السلام ناظر بود
مهتاب خجل است و #خجالت میکشد
مهتاب :
با دیدن عبادات امام سجاد علیه السلام
و با دیدن بردن خوراک بینوایان و بیچارگان توسط امام سجاد علیه السلام از شبهای قبل خجلتر است
التماس دعا
الحمد لله رب العالمین
کانال نشر خوبیها
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
#نشر_خوبی_ها
#امام_سجاد_علیه السلام
#سخنرانی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
یا امیر المومنین علیه السلام
🔸 #امیرالمومنین علیه السلام:
شما را به #پنج چیز سفارش می کنم که اگر برای #تحصیل آنها، #شتر ان راهوار را سوار شوید و در اطراف بیابانها گردش کنید ارزش دارد:
۱- جز به #الله تعالی امیدوار نباش؛
۲- جز از #گناه خود نترس؛
۳- اگر از تو سوال شد و نمیدانستی شرم نکن و بگو نمیدانم؛
۴- در آموختن آنچه نمیدانی #خجالت نکش؛
۵-در #مشکلات و سختی ها #صبور باش.
⚜️ #أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ
لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا:
لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ؛
وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ؛
وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ؛
وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ؛
وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ،
فَإِنَّ #الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ،
وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ،
وَ لَا [خَيْرَ] فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ.
📚نهج البلاغه/ح82
الحمدلله رب العالمین
#سخنرانی
#نشر_خوبی_ها
#خسروانی
#طلاب
https://eitaa.com/nashrekhobyhakashan
این #کشته فتاده به هامون #حسین توست
وین صید #دست و پا زده در خون حسین توست
خاموش #محتشم که دل سنگ #آب شد
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
فرشتهای صدا زد، محتشم پیامبر غش کرد، در این هنگام محتشم از منبر پایین آمد.
وقتی رسول خدا (ص) به هوش آمد، ردای مبارک خود را به عنوان #خلعت به او عطاء فرمود.
مقبل میگوید با خود گفتم: خاک بر سرت، ای بیقابلیت، این همه #شعر و مرثیه گفتهای، حالا معلوم شد که پسند نشده. تو حاضر بودی و پیامبر (ص) اعتنا نفرمود به تو. محتشم را احضار فرمود و اشعارش را خواند و پیامبران گریه کردند و خلعت هدیه گرفت.
خودم را خیلی سرزنش کردم.
راضی بودم که #زمین دهان باز کند و من در زمین فرو بروم.
خواستم زودتر از صحن بیرون بروم که مبادا آشنایی مرا ببیند و #خجالت بکشم.
چون روانه شدم، و نزدیک درب صحن رسیدم، دیدم #حوریه سیاه پوش، از حرم بیرون آمد و دوان دوان رفت خدمت پیامبر (ص) و عرض کرد یا رسول الله (ص) دخترت #فاطمه (س) میگوید:
چرا #دل_مقبل را شکستی، او هم برای فرزندم #حسین مرثیه گفته است.
شعری که حضرت #زهرا(س) از شنیدنش غش کرد
در این هنگام فرمود #مقبل بیا، دخترم فاطمه (س) میل دارد تو هم #اشعار خود را بخوانی.
مقبل میگوید از خوشحالی چیزی نمانده بود که جانم از بدنم برود. آمدم #تعظیم کردم و رفتم بالای #منبر. در پله اول ایستادم، حضرت نفرمود بالاتر برو فرمود بخوان.
فهمیدم میان من و محتشم، چقدر فرق است. با خود خیال میکردم که در مقابل آن مرثیههای دلسوز و پر گریه محتشم چه بخوانم. یادم آمد که واقعه #شهادت را از همه بهتر به نظم آوردهام سه #شعر خواندم و عرض کردم یا رسول الله:
روایت است که چون تنگ شد بر او میدان
فتاده از #حرکت #ذوالجناح از جولان
نه ذوالجناح دگر تاب #استقامت داشت
نه سیدالشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از #اسب سرنگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر #زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش بر #زمین افتاد
وقتی این شعر را خواندم، صدای شیون بلند شد، و پیامبر اکرم (ص) بر سر میزد و میگفت وا ولداه، که یک مرتبه حوریهای صدا زد، مقبل بس است. #فاطمه_زهرا (س) روی #قبر_حسین (ع) غش کرد.
مقبل میگوید از منبر فرود آمدم در دلم گذشت کاش مرا هم خلعتی مرحمت میکردند، که پیش آشنایان، و پیش محتشم سرافراز میشدم.
ناگهان دیدم از حرم مطهر، جوانی بیسر، و با بدن پاره پاره، بیرون آمد، و از حلقوم بریده فرمود: مقبل دلت نشکند، خلعت تو را هم خودم میدهم.
ــــــــــــــــ
#داناب (داستانکونکاتناب)