eitaa logo
مرز و بوم
153 دنبال‌کننده
168 عکس
4 ویدیو
0 فایل
بریده هایی از انقلاب، جنگ و مقاومت 🌷⁦🕊️⁩🌱⁦✌️📝🎤 ارتباط با ادمین: @Hossain8
مشاهده در ایتا
دانلود
مرز و بوم
✅ چرا دیر به ما خبر دادید؟ 🔴 روایت قدرت‌الله میرزایی از مردمی که پای انقلاب ایستادند ◀️ از سپاه فریدن نامهٔ درخواست نوشتند و من با دو نفر دیگر به‌همراه راننده، به خرم‌آباد رفتیم که اسلحه و مهمات بگیریم و بیاوریم. وقتی رسیدیم، خسته به آسایشگاه رفتیم تا استراحت کنیم. تازه خوابمان برده بود که یک‌دفعه دیدیم داد می‌زنند: «بلند شوید، بلند شوید، حمله کردند.» ما مهمان بودیم و نباید وارد این مسائل می‌شدیم؛ ولی وضعیت حاد بود. بلافاصله سلاح‌هایمان را برداشتیم و رفتیم. دیدیم اوضاع خطرناک و به‌هم‌ریخته است. ◀️ عامل درگیری‌ها در شهر، چریک‌های فدایی خلق بودند. یک گروهشان که مسلح بودند، در شهر تیراندازی کرده و درگیری راه انداخته بودند. ما مسلح بودیم، بعضی جاها مستقر شدیم تا مقداری هوای منطقه را داشته باشیم. بعد، مردم برای مقابله با این افراد به خیابان‌ها آمدند. صحنهٔ بسیار عجیبی دیدم: پیرزنی که یکی از چشمانش نابینا بود، سنگی حدودا دوکیلویی در دستش گرفته بود و می‌دوید و با لهجه لری می‌گفت: «اُکُشَمِد! به اسلام حمله ایکُنی؟»  خلاصه همهٔ مردم پای کار بودند. آن روز مردم با دست خالی، اگر دستشان به آشوبگران می‌رسید، آن‌ها را می‌گرفتند و می‌کشتند. تقریبا تا ظهر دستمان بند این مسئله بود تا اینکه شهر به دست مردم افتاد و ما به پادگان برگشتیم. ◀️ فرمانده سپاه شخصی به نام سعیدی بود. خیلی زبل و زرنگ بود. ما را دوباره داخل پادگان و در مرزهای پادگان که احتمال حمله می‌دادند، مستقر کردند. یکی‌دو ساعت آنجا بودیم تا به‌طور کل غائله خاموش شد. بعد فرمانده سپاه عذرخواهی کرد که «شما مهمان بودید و ما مجبور شدیم شما را که خسته از راه رسیده بودید، به کار بگیریم.» گفتم: «نه برادر. ما خیلی هم خوشحال شدیم که کاری از دستمان برآمد.» ◀️ هنوز آنجا بودیم که دیدم یکسری عشایر به سپاه آمدند. سردسته‌شان پیرمردی حدود هشتادساله بود. کلاه لری قشقایی به سر داشت. یک کلاشینکف روی شانه‌اش آویزان بود و گروهی هم به‌دنبالش بودند که قطار فشنگ بسته بودند. همه با تفنگ‌های برنو و ام‌یک آمده بودند. به فرمانده سپاه گفت: «چرا دیر به ما خبر دادی؟ ما همان صبح که از حملهٔ ضدانقلاب خبردار شدیم، آمدیم.» این‌ها برای دفاع از سپاه و انقلاب از مناطق کوهستانی شاید از صد کیلومتر آن‌طرف‌تر آمده بودند. صبح که خبر به آن‌ها رسیده بود، بلافاصله راه افتاده بودند. برای من خیلی جالب بود که مردم این‌طور پشتیبان انقلاب بودند. 🔗لینک فروش کتاب:  http://shop.hdrdc.ir/ https://www.instagram.com/p/Cj5draIIUaW/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
مرز و بوم
✅ این‌ها دلفین هستند! 🔴 روایت رحیم انصاری از یک روز پس از عملیات والفجر۸ ◀️ به رسول رحیم‌زاده که در تعمیرگاه یگان بود، گفتم: «رسول، برویم روی اروند و این قایق‌هایی که این‌ور و آن‌ور تیر خوردند و پراکنده‌اند، جمع‌وجور کنیم و بیاوریم.» رسول می‌خواست لب قایق بپرد که پایش سر خورد و به زیر قایق فرو رفت. ما هم سراسیمه برایش طناب انداختیم و او را از گل‌ولای زیر قایق بیرون کشیدیم. بعد با نردبام به قایق وارد شدیم و با اسکندری به‌طرف اروند حرکت کردیم. هنوز به آن طرف اروند نرفته بودیم که نگاهمان به قایقی افتاد که در پیزرها (گیاه باتلاقی) گیر کرده بود. بلبل‌ها و گنجشک‌ها و پرنده‌ها آنجا جمع شده بودند و داشتند می‌خواندند. با صحنهٔ عجیبی روبه‌رو شده بودیم. با تعجب گفتم: «اِ این‌ها همه اینجا توی قایق خواب‌‌اند!» ◀️ خوب که نزدیک شدیم، سرهایشان را دیدیم که روی شانهٔ همدیگر گذاشته و خوابیده بودند. همه آرام و همه زیبا به‌شهادت رسیده بودند. اندوهی جانکاه در خانه دلمان را زد. قایق آن‌ها را بکسل کردیم و آوردیم و به یکی از بچه‌های تعمیرگاه تحویل دادیم. بعد به آن سوی اروند راندیم. آفتاب تازه داشت بر سينه اروند جا پهن می‌کرد. یکی از بچه‌های غواص روی مین‌ها خوابیده بود تا نیروهای پیاده بتوانند از آنجا به قلب دشمن بزنند. تعدادی صندوق مهمات هم روی سیم‌های خاردار انداخته بودند تا نیروها از آن رد شوند؛ ولی نشده بود و به‌ناچار، او در مسیرشان خفته بود تا از رویش عبور کنند. جسم بی‌جان او روی میله‌های هشت‌پر فرو رفته بود. ◀️ اسکندری پایش را روی صندوق‌ها گذاشت و از آنجا رد شد؛ ولی من با عصا سر خوردم و در لجنزار افتادم. تلاش من برای نجات بی‌فایده بود و داشتم بیشتر در لجن فرو می‌رفتم که بچه‌ها به کمک آمدند و مرا نجات دادند. یکی از فرماندهان تیپ عراق که به دست بچه‌ها به اسارت درآمد، گفت: «ما هیچ چیزی احساس نکردیم و از عملیات شما بی‌خبر بودیم.» از او پرسیدند: «شما نفهمیدید که بچه‌های ما دارند می‌آیند؟» گفت: «نه، ما فکر کرده بودیم این‌ها دلفین هستند.» 🔗لینک فروش کتاب: http://shop.hdrdc.ir/ ۸ https://www.instagram.com/p/CkBJtpGoufH/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
✅ انتشارات مرز و بوم با همکاری خبرگزاری کتاب برگزار می‌کند: 📚نقد و بررسی کتاب «یحیی» روایتی از زندگی سید یحیی رحیم صفوی 📝منتقدان: مرتضی انصاری‌زاده و هادی لطفی 🖊️با حضور نویسنده اثر: محمدعلی آقامیرزایی 📅 زمان: چهارشنبه ۴ آبان ⏱️ ساعت ۱۳ الی ۱۴:۳۰ 📍 مکان: خیابان انقلاب، خیابان فلسطین جنوبی، کوچه خواجه نصیر، پلاک 2، طبقه 3، خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) 📌 انتشارات مرزوبوم 📌 خبرگزاری کتاب 🛑حضور به طور محدود برای علاقمندان آزاد است، جهت هماهنگی لطفاً با تلفن (۶۶۹۶۶۲۰۶) تماس بگیرید. https://www.instagram.com/p/CkFxmrLIB9q/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
مرز و بوم
✅ دخترانی زیبارو که بازیچه دست منافقین شدند 🔴 روایت مرحوم سیدکریم حجازی از نگاه ابزاری گروه‌های چپ و منافقین به زنان ▶️ یکی از نکات قابل توجه این بود که هم چپی‌ها و هم منافقین (هواداران سازمان مجاهدين) مخصوصاً توده‌ای‌ها (هواداران حزب توده) برای کارهای تبلیغاتی و مثلاً فروش نشریات سازمانی خود، از دختران زیبا استفاده می‌کردند. این‌طور بود که خیلی‌ها را جذب خودشان می‌کردند. خیلی‌ها در اصل برای روزنامه‌خریدن نمی‌رفتند؛ بلکه می‌رفتند تا چند کلامی با این دخترهای زیبا حرف بزنند. اگر هم احیاناً یکی از بچه‌های مذهبی به یکی از این دخترها گیر می‌داد و مثلاً می‌خواست از کار او جلوگیری کند، آن‌ها از خدایشان بود تا کار به جنجال و دعوا و جیغ و فریاد بکشد و این‌طور جلوی مردم مظلوم‌نمایی می‌کردند و همین‌طور هواداران بیشتری جذب آن‌ها می‌شد. ▶️ یادم می‌آید یکی از دوستان ما به اسم مازندرانی که بعدها شهید شد، ایشان معاون آقای کروبی بود. شهید مازندرانی خیلی آدم انقلابی بود و برادرش هم از افسران نیروی هوایی بود. این آقا در شهر تهران می‌رفت روبه‌روی دانشگاه تهران یا در میدان هفت‌تیر که جایگاه اصلی این گروه‌ها بود، بساط این دخترهای نشریه‌فروش را به هم می‌زد. یک روز هم در همین میدان هفت‌تیر چپی‌ها و منافقین با تیغ موکت‌بری به مرحوم مازندرانی حمله کرده و تکه‌تکه‌اش کردند. این گروه‌ها پیشرفت ظاهری‌شان مدیون همین دختران زیبارو بود که روزنامه‌ها را برای فروش به دستشان می‌دادند. آن‌ها مأموریت داشتند که جوان‌های مذهبی را به‌سمت خودشان و بعد به‌طرف سازمان جذب کنند. خلاصه این گروه‌های چپ خیلی اسباب زحمت می‌شدند و مدام کارشکنی و سنگ‌اندازی و ایجاد اختلاف می‌کردند. 🔗 لینک فروش کتاب: http://shop.hdrdc.ir/ https://www.instagram.com/p/CkIF-h_oQBn/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
✅ انتشارات مرز و بوم با همکاری خبرگزاری کتاب برگزار می‌کند: 📚نقد و بررسی کتاب «یحیی» روایتی از زندگی سید یحیی رحیم صفوی 📝منتقدان: مرتضی انصاری‌زاده و هادی لطفی 🖊️با حضور نویسنده اثر: محمدعلی آقامیرزایی 📅 زمان: چهارشنبه ۴ آبان ⏱️ ساعت ۱۳ الی ۱۴:۳۰ 📍 مکان: خیابان انقلاب، خیابان فلسطین جنوبی، کوچه خواجه نصیر، پلاک 2، طبقه 3، خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) 📌 انتشارات مرزوبوم 📌 خبرگزاری کتاب 🛑حضور به طور محدود برای علاقمندان آزاد است، جهت هماهنگی لطفاً با تلفن (۶۶۹۶۶۲۰۶) تماس بگیرید.
مرز و بوم
✅ «روزهای جنگی سعید» و ایثاری که تمام نمی‌شود 🔴 یادداشت خانم فاطمه نفری بر کتاب «روزهای جنگی سعید» ◀️کتاب «روزهای جنگی سعید» گوشه‌ای نو و تازه از خاطرات دفاع مقدس را نشان‌مان می‌دهد. زاویه‌ای که در آن هالۀ تقدس از دور رزمندگان و شهدا زدوده می‌شود و صداقت راوی اول شخص به جان خواننده می‌نشیند. صداقتی که رزمندگان را انسان‌هایی معمولی و گاه دارای اشتباه و خطا معرفی می‌کند و کلیشه‌های انسان‌های نورانی و همیشه غرق در حالات معنوی را می‌شکند. کلیشه‌هایی که رزمندگان و شهدا را به انسان‌هایی دست‌نیافتنی برای نسل امروز تبدیل کرده‌اند. پس از خواندن این کتاب، این کلیشه‌ها در ذهن خواننده می‌شکند و او با رزمنده‌ای به نام سعید آشنا می‌شود که تفاوت‌ها، شیطنت‌ها و گاه اشتباه‌هایش را با صداقت تمام، در اختیار خواننده گذاشته است. ◀️سعید از روحیۀ پذیرش مسئولینی می‌گوید که با مماشات با نوجوان‌ها و جوان‌هایی نظیر او، نیروهای متخصص را به هر قیمتی برای خویش حفظ کرده‌اند و همین روحیه، هشت سال پایداری را رقم زده است. روحیه‌ای که سبب غبطه است و به ذهن خواننده چنین سوالی را متبادر می‌کند که اگر چنین رفتارهایی را به جامعۀ امروز و جوانانش تعمیم دهیم، آیا با این حجم از مهاجرت استعدادهای جوان، فرار نخبه‌ها و یا پناهندگی ورزشکاران مواجه هستیم؟ ◀️مسئولینی که خود تبدیل به الگوی عملی برای رزمندگان شده‌اند و اینچنین با سیرۀ عملی، جوانانی را تربیت کرده‌اند که برای رد شدن از میدان مین، پیش‌قدم می‌شوند. البته که صداقت و شجاعت راوی، از آن روی سکه غافل نشده و آن را هم نشان‌مان داده که همواره رفتارهای افراطی بوده است، حتی در آن شرایط حساس. افرادی که تحمل کوچکترین مخالفت و یا تفاوتی را ندارند. یا جایی که راوی روی آن عدۀ قلیل مسئولینی زوم می‌کند که هنوز جنگ تمام نشده، مقر را برای خود تبدیل به هتل صحرایی کرده‌اند و رو به تجملات آورده‌اند. ◀️هرچند که در بخش‌هایی از کتاب با اطناب مواجه هستیم و گاه از جذابیت خاطرات کاسته می‌شود، اما به طور کلی، با توجه به شخصیت راوی؛ ما با خاطراتی متفاوت از دیگر کتاب‌های خاطرات جنگ مواجه هستیم. این کتاب، درسی است برای امروز ما، تا بدانیم چه جوان‌هایی با پوست و گوشت و استخوان خویش، خاک ایران را حراست کردند. آنها با وجود تمام تفاوت‌های‌شان، نقطۀ اشتراکشان عشق به وطن بود و خدایی که با ایمان به او سختی‌ها و دردها و مجروحیت‌ها برایشان پذیرفتنی می‌‌شد. پ.ن: من کامل این یادداشت را در خبرگزاری ایسنا بخوانید: https://b2n.ir/q22640 https://www.instagram.com/p/CkLhpWmomE9/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
مرز و بوم
✅ «یحیی» تصویری انسانی از یک فرمانده جنگ 🔴 یادداشت آزاده جهان احمدی بر کتاب «یحیی» ◀️ کتاب «یحیی» نوشته محمدعلی آقامیرزایی به روایت زندگی سیدیحیی رحیم‌صفوی از فرماندهان سپاه پاسداران پرداخته است. کتابی که بنا بر گفته نویسنده در مقدمه کتاب، سعی در ارائه یک تصویر انسانی از یکی از فرماندهان نامدار و مهم جنگ تحمیلی دارد. یعنی قرار است علاوه بر بعد نظامی، ابعاد دیگر شخصیت سوژه از سایه خارج شده و در کنار وجه نظامی او در معرض دید و داوری مخاطب قرار بگیرد. ◀️ از همان فصل اول و تا پایان کار به شکلی کاملا منسجم و یکپارچه با دو عنصر مهم و متصل بهم روبه‌رو هستیم که گاهی کاملا در هم فرو می‌روند. اولین عنصر، روایت از زبان راوی حاوی تشبیهات و توصیفات مکرر و عمیق است. به ویژه در وصف حالات و درونیات خودش در مقام واکنش‌های عاطفی به این توصیفات مشبهه بسیار ارجاع می‌دهد. مشخصه دیگر حضور دائمی گوشواره‌های مادر راوی در واقعیت و خیال اوست که گاهی در عنصر پیشین فرو رفته و از این رهگذر متنی ادبی را برای خواننده فراهم ساخته است. ◀️ معمولا در میان مردان شرقی و ایرانی‌ گفتن از احساسات با نوعی شرم همراه است. کتمان این بعد از زندگی موجب شکل‌گیری مجموعه از خاطرات شفاهی از رزمندگان شده است که فقط به سیر حوادث تکیه داشته است. یعنی سوژه برای ما از وقایع و نقش خودش در مواجهه با حوادث می‌گوید اما من به‌عنوان مخاطب بسیار علاقه‌مند و کنجکاوم که بدانم فلان فرمانده و یا رزمنده در حین جنگ در میانه معرکه و درگیری‌ها چقدر خانواده، عشق و همسر در ذهنش جولان می‌دهد. اصلا او در آن وسط به همسرش هم فکر می‌کند؟ یحیی تقریبا اولین کتابی است که در آن سوژه از بیان احساسات شرمگین نیست نه تنها شرمگین نیست بلکه بسیار سخاوتمندانه و دقیق از عمیق‌ترین احساساتش نسبت به همسر و خانواده پرده بر می‌دارد. من این اثر را با توجه به این ویژگی یکی از کتابهای پیشرو و مهم می‌دانم ◀️ از همین رهگذر مخاطب کتاب یحیی همه اقشار جامعه و همه ایرانی‌ها هستند. حضور اصل زندگی در این روایت موجب شده است تا طیف وسیعی از مردم بتوانند با یحیی ارتباط خوبی برقرار کنند. علاوه بر این اطلاعات دقیق رحیم صفوی از وقایع جنگ خاصه ابتدای آن که به نوعی بزنگاه تاریخ معاصر است برای این اثر استعداد و فرصت بی‌نظیری فراهم ساخته است تا از آن در جهت  افزایش ضریب آگاهی جامعه در باب تاریخ جنگ استفاده شود. پ.ن: متن کامل این یادداشت را در خبرگزاری ایسنا بخوانید: https://b2n.ir/u52582 https://www.instagram.com/p/CkNItIMog44/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
📚 آیین رونمایی کتاب « باغ حاج علی » خاطرات    از دفاع مقدس 🗓 شنبه ۷ آبان  ۱۴۰۱ ⏱ساعت ۱۵ 🗺  تهران، خیابان سمیه، نرسیده به خیابان حافظ، حوزه هنری انقلاب اسلامی، تالار سوره 🛒  نحوه خرید کتاب: 💳  قیمت پشت جلد: ۱۱۳ هزار تومان 💳 با تخفیف و ارسال رایگان به سراسر کشور: ۱۰۰ هزار تومان 🛒 خرید آسان  از سایت: KetabeHeyat.ir 📱 خرید تلفنی و فضای مجازی: 09198800255 @KetabeHeyat