eitaa logo
༅࿇༅🇮🇷نوای ذاکرین🇮🇷 ༅࿇༅
12.9هزار دنبال‌کننده
45 عکس
27 ویدیو
103 فایل
گلچین تخصصی و بروز اشعارونواهای مذهبی روضه،غزل مرثیه،نوحه وگریز،دودمه،ختم خوانی باحضورمداحان وشعرای آئینی👌آرامش راه اندازی کانال درتلگرام سال ۱۳۹۴ خادم و بانی و مداح چه فرقی دارد من فقط حاجتم این است که نوکرباشم Eitaa.com/navayehzakerin2 @Aaramesh42
مشاهده در ایتا
دانلود
در مقام بندگی فوق تصوّر باورش غرق در ذات خداوند است از پا تاسرش طبق دستور خدا آداب دارد محضرش می نشیند مادر عباس پای منبرش نام او زینب شده از سوی حیِّ داورش صف کشیده می رسد این حیدر زهرا نشان تا دهد آداب سر هدیه نمودن را نشان در دوستش حاصل عمرش دو رعنا نوجوان در پی اش الله اکبر گو همه هفت آسمان وَه بنازم بر امیرِ عشق و این سرلشگرش خود حمائل کرد شمشیری به روی دوششان وعده ی دیدار مادر داد بر آغوششان من نمی دانم چه سری گفت او در گوششان کرد از جام شهادت واله و مدهوششان مرتضی در قالب زن بود روز آخرش تا به خرگاه سپه سالار عاشورا رسید قامت رعنای دلبر پیش پایش قد کشید از نفیر عصمت الهی به روح دل دمید رشته ی هرچه محبت بود، از طفلان برید کرد امر عاشقی بر آن امیر و رهبرش گفت می دانم کم است اما تو دست رد نزن در کنار گوش تو آهسته گویم این سخن گفته ای توبارها درد اسارات را به من در تن این دو نیفتد جانِ من درد حسن شد سپید از خاطرات کوچه موهای سرش گر که خواهی رزم زینب بنگری اینان نگر حاصل شیر محبت را به جسم و جان نگر حیدر و جعفر به دو آیینه تابان نگر عالمی را در پی گیسویشان حیران نگر این غریب کربلا و هدیه های خواهرش گفت یا ابناء زینب آبرو داری کنید تا نفس دارید بهر غربتش کاری کنید از ابوفاضل مدد گیریدو سالاری کنید من زَنَم اما شما باید علمداری کنید جانتان قربان یک تاری ز موی اکبرش هستیش تا راهی میدان عاشورا نمود هرچه مجنون بود مست ساغر لیلا نمود لشگری را با دو رزمنده عجب رسوا نمود خود به خیمه رفت و بر امدادشان آوا نمود دستی از دل بر دعا ،دستی دگر بر معجرش مو پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت بر قبول هدیه هایش دامن مادر گرفت هر دودست مستجابش را به روی سر گرفت تا خبر از کودکانش با دوچشم تر گرفت دیده آورده حسین دو یار خونین پیکرش بر سر دوش حبیبش کعبه ی آمال او چون همای پر شکسته خون چکد از بال و تا که دید آن انکسار چهره و احوال او از حرم بیرون نیامد بهر استقبال او این اصول عاشقی آموخته از مادرش 👉 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
هستی اش را داد تا محفوظ باشد معجرش مثل کوهی ماند پای اعتقاد و باورش وقت بیرون رفتن از خانه، حسین و مجتبی با یل ام البنین بودند در دور و برش مریم و آسیه را دیدم که می آموختند با چه شوقی درس عفت را به پای منبرش دختر نور است این بانو و بی شک آفتاب می شود مانند شمعی بی رمق در محضرش اسم او ذکر شب و روز همه آیینه هاست عصمت الله است این آیینه نام دیگرش حضرت زهرای اطهر مظهر حجب و حیاست ارث برده این عقیله حجب را از مادرش حضرت زهرای اطهر آنکه پیش کور هم چادرش را برنخواهد داشت از روی سرش هر کسی در این جهان از عفتش دم می زند یا به زهرا اقتدا کرده ست یا بر دخترش 👉 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
من آقای مداح نیستم!! ولی اگر بودم، تمام این ده شب روضه‌ی عمه می‌خواندم!😔 اینطور رسم است که روضه‌خوان‌ها هر شبِ محرم، روضه‌ی یکی از شهدا را بخوانند. من هم می‌خواندم، اما به سَبکِ خودم!😔 مثلا شبِ اول که روضه‌ی مسلم، باب است، از آنجایی می‌خواندم که خبرِ مسلم را آوردند، خبر آنقدر وهم‌آور بود که همانجا یک عده از کاروان حسین جدا شدند، زینب صورت برگرداند دید دارند می‌روند!! هِی نگاهِ حسینش کرد، هِی نگاهِ این ترسیده‌ها که به همین راحتی حسین را رها می‌کنند...😔 هر چه که باشد، خب خانم است دیگر! حتما تَهِ دلش خالی شد، اما دوید خودش را رساند به حسین: دورت بگردم عزیر خواهر، همه‌شان هم که بروند، خودم هستم...😭 بعد هم دوید سمتِ خیامِ بی‌بی‌ها، آرامشان کرد، دل‌داریشان داد،😭 نگذاشت یک وقت بترسند... 😭 باز دوید سمت حسین، باز برگشت سمت زن‌ها و بچه‌ها...!! هی دوید این سمت باز برگشت آن سو، که نگذارد یک وقت دلهره به جان طفل یا زنی بیفتد ... یا مثلا شبِ چهارم که روضه‌ی جناب حر را میخوانند، از آنجایی میخواندم که حر راه را بست، میگفتم زینب پرده‌ی کجاوه‌ها را انداخت تا یک وقت این زن‌ها و بچه‌ها چشمشان به قد و قامت حر نیفتد و قالب تهی کنند! بچه‌ها را مشغول بازی کرد، زن‌ها را گرمِ تسبیح... همان روز، بینِ خیمه‌ها آنقدر دوید و آنقدر به دانه‌دانه‌شان سر زد و به تک‌تک‌شان رسید که تا شب خودش از پا افتاده بود اما نگذاشت یک وقت کسی از اهل حرم، آب توی دلش تکان بخورد...😭 یا مثلا وقتی قرار بود روضه‌ی هر کدام از شهدا را بخوانم، میگفتم هر کس از شهدا که به زمین افتاد زینب تا وسط میدان هروله کرد، بالای سر هر شهیدی رفت خودش همانجا شهید شد، اما نگذاشت حسین کنار شهید، جان بدهد! 😭 برای همه شهدا دوید، به عدد تمام شهدا به دادِ حسینش رسید، از کنار تمام مقتل‌ها حسین را بلند کرد و به خیمه‌گاه رساند... 😭 اما نوبت به دو آقازاد‌ی خودش که رسید، دوید توی پستوی خیمه‌گاه خودش را پنهان کرد، یک جایی که یک وقت با حسین چشم به چشم نشود و خدای نکرده حسین یک لحظه از رویَش خجالت بکشد، حتی پیکرها را هم که آوردند از خیمه‌گاه بیرون نیامد، می‌خواست بگوید حسین جان اصلا حرفش را هم نزن، اصلا قابلت را نداشت، کاش جای دو پسر دوهزار پسر داشتم که فدایت شوند..😭 در تمام روضه ها، محور را زینب قرار میدادم و اول و آخرِ همه‌ی روضه‌ها را به زینب گره می‌زدم... 😭 آنقدر از زینب می‌خواندم و از زینب میگفتم تا دلها را برای شام غریبان آماده کنم... 😭 بعد تازه آن وقت روضه‌ی اصلی را رو می‌کردم... حالا این زینبی که از روز اول دویده، از روز اول به داد همه رسیده، از روز اول نگذاشته آب توی دلی کسی تکان بخورد... !! حالا تازه دویدن‌هایش شروع شده... اول باید یک دور همه‌ی بچه‌ها و زن‌ها را فرار بدهد...!! یک دور دنبال یک یکشان بدود، یک وقت آتش به دامنشان نگرفته باشد... یک دور تمامشان را بغل کند یک وقت از ترس قالب تهی نکرده باشند... در تمام این دویدن‌ها دنبال این هشتاد و چند زن و بچه، هِی تا یک مسیری بدود و باز برگردد یک وقت آتش به خیمه زین العابدین نیفتاده باشد... 😭 بعدِ غارتِ خیمه‌گاه، باز دویدن‌های بعدش شروع شود، حالا بدود تا بچه‌ها را پیدا کند...😭 بچه‌ها را بشمارد و هی توی شماردن‌ها کم بیاورد و در هر بار کم آمدنِ عددِ بچه‌ها، خودش فروپاشد و قلبش از جا بیرون شود و باز با سرعت بیشتر بدود تا گم شده‌ها را پیدا کند...😭 بعد باز دور بعدیِ دویدن‌هایش شروع شود، هِی تا لب فرات بدود قدری آب بردارد، خودش لب به آب نزند، آب را به زن‌ها و بچه‌ها بنوشاند و دوباره بدود تا قدری دیگر آب بیاورد.... 😭 تازه اینها هنوز حتی یک خرده از دویدنهای زینب نبود... از فردای عاشورا که کاروان را راه انداختند، تازه دویدن‌های زینب شروع شد! زینب هِی پِی این شترهای بی جحاز دوید تا یک وقت بچه‌ای از آن بالا پایین نیفتد..😭. تا یک وقت، سری از بالای نیزه‌ها فرونیفتد... من آقای مداح نیستم ولی اگر بودم تمام این ده شب، روضه‌ی دویدن‌های زینب را می‌خواندم... 😭😭😭 آن وقت شب یازدهم که مجلسم تمام میشد و بساط روضه‌ها از همه جا جمع می‌شد، دیگر خیالم راحت بود، اینها که روضه‌های زینب را شنیدند، تا خودِ اربعین خواهند سوخت، حتی اگر دیگر جایی خبر از روضه نباشد... ✍ملیحه سادات مهدوی اجر این روضه و اشکی که با خوندن این چند سطر به چشم کسی بیاد، تقدیم به پدر و مادرم که همه چیزم و بطور خاص محبت اهل‌بیت رو مدیونشون هستم.
| | رقیھ[س] یعنی : سه‌سالهـ باشی و پــــدر برای دیدنت با ســــر بهـ خرابهـ بیاید !😔💔 الحسین💔 همون دختری کهـ . . چند لحظهـ ای میشهـ کهـ از باباش جداش کردن . .💔 گفت : بابا عمو عباسم کجاست ؟! ببینید چقدر سرم داد زدن منو دعوا کردن😭 بابا دخترِ بی‌ادبی مسخرھ می‌کرد منو عمه هر بار کهـ با گریهـ بغلم کرد یادِ آن صورت نیلۍ شدھ ی‌ مادرش می‌کرد بابا جونم . . جنگ من یک بهـ هزار است خدا رحم کند . . 😭💔 کفِ پاهایم پر خار است خـدا رحم کند . . 💔 سپرش تا بهـ سرم خورد سـرم درد گرفت 😭 زد بهـ بازوی منو بال و پرم درد گرفـت . . بهـ تو حرف بدی زد جگرم درد گرفت . . 💔😭 بابایی میگم چرا امشب ماھ نمی‌تابهـ . . خیمهـ ها خیلی تاریک و سرده . . این بدنم کبود شدھ با تازیانهـ 😭 چقدر شبیهـِ مادرت فاطمهـ شدھ . . پھلو و بازوش هم شکست سیلۍ و تازیانه هم خورد . . قرار بود امروز باباش بیاد نمیدونست کهـ بابا بدون سرِ . . 😭😭 سر رو کهـ دید تاب نیاورد یهو دیدن صداش نمی‌یاد 😭💔 بعضیا گفتن شاید خوابیدھ . . آخ بابا . .💔 دل تو دلش نبود منتظر بود بابا بیاد برھ رو پاش بشینهـ . .💔 یهـ روسرےِ نو هم از سکینهـ گرفتهـ بود تا بابا میاد زیبا باشهـ 😭😭💔 آخهـ میخواست موهاے سوختش رو بابا نبینهـ 😭 هی موهاش رو میبرد لای روسرے . .😭 وای خدا وای💔 زخـمِ پاهاشو میپوشونهـ یهـ دست بهـ پھلو هاش میگیره💔 ولی بابا . . ولی بابا . . 💔😭 بابا دیگهـ نمیتونست رقیه کوچولو رو تماشا کنهـ 😭 نمیتونست ببینهـ دخترش برای اومدنش چقدر مقدمهـ چیده بود . .💔 اومد و دخترکش رو با خودش برد . . اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَتَنا رُقَیَّةَ بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ🖤💔 سخت‌است‌وقتےروضہ‌وصف‌دخترے‌باشد...💔 حالاتصور‌ڪن‌بہ‌دستش‌هم‌سرے‌باشد...🖤 حالا‌تصور‌ڪن‌ڪہ‌آن‌سر، ماھ‌خون‌رنگے‌‌درهالہ‌اے‌ا‌گیسویے‌خاڪسترےباشد...💔 واااای...😭🖤 دختر‌دلش‌پر‌مے‌ڪشد‌باباڪہ‌میآید...😔💔 موهاے‌شانہ‌ڪردھ‌اش‌در‌‌معجرے‌باشد...🖤 بابا ببین روسرے‌ مو بابا . . بابا . . بابا . . نویسندھ : م.جعفرے
import_4_5800696990761225302_2.mp3
724.5K
زمینه یا شور طفلان حضرت از حسین رئوفی جان زینبیم ، هر دو مثل شیر از سر بگذریم ما در این مسیر امیری حسین و نعم الامیر ۲ خدا رو شاکریم که دایی حسین به راهتان شویم فدایی حسین می ارزه صدتا زخم اگر دم مرگ خودت کنارمون بیایی حسین آزاد آنکه شد بر عشقت اسیر با عشقت به ما ، مادر داده شیر امیری حسین و نعم الامیر ۲ نظاره ی غریبی تو بس است بدون تو جهان چو‌ خار و خس است فقط میان قلب کوچکمان شهادت به پایتان هوس است گر چه تشنه ایم در راهت امیر بر ما خوش تر است بارانی ز تیر امیری حسین و نعم الامیر ۲ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
تا چراغ خیمه‌ی ارباب روشن می‌شود فرق بین بیعتِ اصحاب روشن می‌شود عاقبت در دامن عشقِ حسینی، زاده شد مثل «حر بن ریاحی» هرکسی آزاده شد هم «حبیب» و هم «وهب» تا پای جان دارد حسین عاشقانِ جانْ به کف، پیر و جوان دارد حسین یاوری دیگر نمانده تا بیاید در خروش؟ بانگ هل من ناصر از گودال می‌آید به گوش کاش من هم بودم آن‌جا، سر به‌راهش می‌شدم روسپید عشق چون «جونِ» سیاهش می‌شدم ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
آورده‌ام تمام توانی که با من است ناقابل است، نذر تو جانی که با من است در کودکی به نام تو وا شد زبان من مشغول ذکر بوده زبانی که با من است عمری "زبان" به داغ تو چرخید در دهان فرصت بده به "مرثیه‌خوانی" که با من است بر سینه می‌زنم، به قیامت دلم خوش است تو می‌شناسی‌ام به نشانی که با من است نان می‌برم به خانه‌ام از سفره‌ی خودت از من نگیر برکت نانی که با من است من نذر کرده‌ام پسرم نوکرت شود مال تو این غلام جوانی که با من است ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
id_@mola113.mp3
2.96M
🕯🥀🍂 🥀 ❇️ نوآهنگ| گهواره 🌴 جای‌ِ بَغل‌ رُباب‌ 🕯 بِبین‌ کُجایی 🌴 قَندِ عَسل‌ِ رُباب‌ 🕯 رو‌ نِیزه‌ِهایی 🎙حاج امیر کرمانشاهی اللّهُمَ اَرزُقنـٰا فِی اَلْدُنْیٰا زیٰارَۃ اَلْحُسَیْن وَ فِی اَلْاٰخِرَۃ شِفٰاعَة اَلْحُسَیْن ▪️ ▪️ ▪️ علیه‌السلام 🥀 🕯🥀🍂
فاطمه هستم و با خود حَسَنین آوردم دو علمدارِ منند من دو گلدسته به ایوان حسین آوردم دو علمدارِ منند   ✍ وای اگر امروز جنگیدن به من واجب شود کربلا خیبر شود زینب کبری، علی بن ابی طالب شود کربلا خیبر شود ✍ ما دو تا شیر نر زینب کبرای توأیم یار سقای توأیم باده‌نوش قدح اکبر لیلای توأیم یار سقای توأیم ✍ تا نفس دارم به پای عشق می‌مانم حسین جانِ جانانم حسین نذر موی اصغر تو نوجوانانم حسین جانِ جانانم حسین ✍ فقط برای تو این شأن قابل جمع است به زیر چکمه‌ی اعدا و دادرس بودن ✍ یه دنیا روضه پشت اون صدا بود یه بغضی تو تموم واژه‌ها بود "عزادارت شه مادر"، حُر نفهمید که نفرین کرد مولا یا دعا بود! ✍ سر می‌بُرَد در خیمه‌اش احساس خود را آماده کرده هر دو تا عباس خود را ✍ افزون ز تصور است شیداییِ من این حال خوش و غم و شکیبایی من می‌بخشی اگر کم است؛ اما بپذیر این هم دو پسر، تمام داراییِ من ✍ رضا_دین_پرور تا نفس دارم به پای عشق می‌مانم حسین جانِ جانانم حسین نذر موی اصغر تو نوجوانانم حسین جانِ جانانم حسین ✍ فقط برای تو این شأن قابل جمع است به زیر چکمه‌ی اعدا و دادرس بودن ✍ یه دنیا روضه پشت اون صدا بود یه بغضی تو تموم واژه‌ها بود "عزادارت شه مادر"، حُر نفهمید که نفرین کرد مولا یا دعا بود! ✍ سر می‌بُرَد در خیمه‌اش احساس خود را آماده کرده هر دو تا عباس خود را ✍ افزون ز تصور است شیداییِ من این حال خوش و غم و شکیبایی من می‌بخشی اگر کم است؛ اما بپذیر این هم دو پسر، تمام داراییِ من ✍ ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
4_5904405779351339424.mp3
5.26M
ع تحلیل 💡 : حال مداح ـ روضه تحقیقی ـ گریز در گریز ✅ ✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️✏️ 👇👇 می خواست او هم روز عاشورا سپر باشد مثل یلان هاشمی مرد خطر باشد از خیمه یا گودال گودال انتخابش بود تا که در آغوش امامش بیشتر باشد می خواست تا که با عمو نجوا کندآنجا راهی برای بردنش پیدا کند آنجا افسوس اما لشکر دشمن مزاحم شد اینبار هم شمربن ذی الجوشن مزاحم شد داغ جدیدی روزی اهل حرم کردند با ضربه ی شمشیر دستش را قلم کردند آی حرمله دستت قلم بشه، دو سه تا تیر زده کربلا خیلی دل ابی عبدالله رُ سوزونده، یکی تیری بود که به چشم عباس زد، یکی اون تیری بود که به گلوی علی اصغر زد، یکی هم تیری بود که به این بچه زد رو سینه ابی عبدالله. می دونی درس آموز کیه عبدالله؟ می دونی از کی یاد گرفته این جمله رُ؟ که فریاد میزد و می دوید سمت گودال میگفت والله لا افارق عمی به خدا از عموم جدا نمیشم. از عمش زینب یاد گرفته، عمشم وقتی خیمه هارُ داشتن آتیش میزدن خودشُ انداخته بود رو بدن زین العابدین می گفت: والله ازت جدا نمیشم، می خواید بکشید منم باهاش بکشید، عمش از کی یاد گرفته؟ مادرش تو کوچه ها دنبال علی می دوید دامن علی رُ گرفته بود، می گفت از علی جدا نمی شم، نانجیب گفت قنفذ چرا دست فاطمه رُ از دامن علی جدا نمی کنی؟ چنان با غلاف شمشیر به بازوی مادرش فاطمه زد....👇👇
تحلیل 💡 👇👇 ✅حال مداح: مهمترین شاخصه در روضه خوانی، حال مداح است که اگر این حال نباشد مستمع تأثیری نخواهد گرفت، این حال با رعایت تقوا، اخلاص، صداقت و به طور کلی بندگی، به دست می آید. کسی که در خلوت اهل بکاء و توسل نباشد در مجلس حالی نخواهد داشت. در این جلسه حال و سوز و گداز در ذاکر محترم کاملا محسوس است. ✅روضه تحقیقی: روضه ها به طور کلی یا احساسی هستند یا سخت و سنگین. روضه های احساسی و سخت و سنگین خود انواعی دارند که یکی از این اقسام، روضه تحقیقی است. در روضه تحقیقی روضه های مختلف از جهتی دسته بندی می شوند و این دسته بندی در جلسه بیان می شود. خواندن روضه با این دسته بندی ها نوعی نوآوری به حساب می آید و نشانه اهل تحقیق بودن مستمع است، و همین امور اثرگذاری کلام مداح را بالا می برد. در این جلسه روضة تیرهایی که حرمله در کربلا زده است و در گریز روضه دفاع از ولی خدا توسط حضرت عبدالله بن حسن(ع)، حضرت زینب(س) و حضرت زهرا(س)؛ جزء روضه های تحقیقی محسوب می شود. گریز در گریز: گاهی اوقات از دل ✅گریز اول، گریز دیگری بیان می شود؛ این روش هم نوعی نوآوری در روضه است. در این روش بایستی دقت شود، گریزها با توجه به سوز وگدازشان ذکر شوند و جانسوزترین گریز در آخر بیاید. در این جلسه ابتدا به روضه شام غریبان گریز زده می شود و سپس به روضه حضرت زهرا(س). نکته اینکه این گریز جزء گریزهایی است که کمتر در روضه حضرت عبدالله بن حسن(ع) خوانده شده است و همین امر این گریز را از کلیشه ای بودن خارج می کند. نکته دیگر پیامی است که در این گریز نهفته است و آن هم دفاع از ولایت تا پای بذل جان است.
آتنا گفتم و دیدم حسنات است حسن اِهدنا گفتم و دیدم که صراط است حسن ربنا گفتم و گفتند مسیرش زهراست و علی است صلاة و صلوات است حسن حُسنِ او در همه ذراتِ جهان پنهان است بی نهایت‌تر از آفاقِ حیات است حسن چه بخواهند و نخواهند حسن شرحِ خداست وجهِ تفصیلی اَسماء و صفات است حسن جاری است عشق حسن در رگ و در ریشه‌ی ما کوثرِ جاری صد رشته قنات است حسن هرچه دشنام به او داد تبسم می‌دید دید دریاست ، همه صبر و ثبات است حسن نصفی از زندگی‌اش را دو سه باری بخشید در کرامات هم آئینه‌ی ذات است حسن چشمِ گریان به حسن مَحرمِ زهراست به حشر فاطمه گفت : فقط راه نجات است حسن ای صراط الله ما نامه‌ی ما سنگین است گریه بر بی کسی‌ات برگ برات است حسن حسنی‌های حرم آبرو داری کردند آنچنان غرق حسین‌اند که مات است حسن ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
نگاهِ ملتمس‌اش تا به آن کران اُفتاد زد آنقدر به زمین پا  که نیمه‌جان اُفتاد حرارتِ جگرِ عمه‌اش  تنش سوزاند کشید آهی و آتش به استخوان اُفتاد گرفته بازوی او را ، امانتِ حسن است به ناله گفت مَرو  عمه از توان اُفتاد گرفته بود که ناخن  به صورتش  نزند ولی به چهره‌اش از زخمها نشان اُفتاد همینکه دید رهایش نمی‌کند عمه به روی سینه‌ی خود زد  به الامان اُفتاد نگاه کن که بزرگ قبیله را کشتند خدایِ من تَهِ گودال آسمان اُفتاد نگاه کن به تَنِ ذوالجناح نیزه زدند بلند مرتبه شاهی نفَس زنان اُفتاد تلاش کرد بماند به زین ، هُلَش دادند که چند نیزه به او خورد و ناگهان اُفتاد * * * یتیم گریه کند عرش را بهم بزند به گریه‌های یتیمانه‌ای چُنان اُفتاد... که عمه دید حسن را میانِ کوچه‌ی تنگ کنارِ مادرش  آنجا به سر زنان اُفتاد کشید بازوی خود را دوید تا گودال سرش شکست همینکه دوان دوان اُفتاد در ازدحامِ حرامی چه سخت رد می‌شد که چند دفعه دراین بِین بی امان اُفتاد میان شهیه‌یِ اسبان و نعره‌های هجوم نگاهِ او به عمو بینِ قاتلان اُفتاد از این و آن چقدر ضربه خود اما رفت که دید موی عمو دست این و آن اُفتاد رسید در تَهِ گودال روبروی سنان میانِ حرمله و شمر و ساربان  اُفتاد عمو به خاک و سرش روی دامن باباست کنارِ این دو   زنی با قدی کمان اُفتاد همینکه خواست بگوید پدر ؛ عمو را دید همینکه گفت عمو دستش آن میان اُفتاد ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
4_5870482409660617116.mp3
1.28M
‍ . یاشهید الشهدا   یاغریب الغربا صاحب قلب منی   ساکن کرببلا تا به عشقت گرفتار شدم در غم تو عزادار شدم آبروی دو عالم حسین با تو من آبرو دار شدم از ازل تا ابد بوده ام باحسین السلام علیک یا غریب یاحسین *** امدم که لحظه‌ی     آخرت عمو حسین یک تنه خودم شوم   اشگرت عمو حسین شد جدا دست من در برت ای عموجان فدای سرت کن حلالم که دیر آمدم نیزه باران شده پیکرت بعد اکبر برایت پسر میشوم هرچه‌ تیرت زدند من سپر میشوم ✍ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
‍ . 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ می بینی بی قرارتم - عمو حسین تا آخرش کنارتم - عمو حسین اگر که دیر رسیدم / منو ببخش عزیزم من همه ی هستیمو / به پای تو می ریزم توو قتلگاهت چه غصه داره بارون خون می باره * شبیه نیزه زاره یارت میخواد با عشقی که داره زخماتو بند بیاره * یه دست بیشتر نداره عمو به جون بابام - آرزویی ندارم دستم که قابلی نیست - جون براتو میذارم جانم حسین مظلوم 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چشمای زخمیتو رو هم - نذار عمو فقط یه کم دیگه طاقت - بیار عمو نفس بکش که من هم / نفس برام بمونه جای گلوت بذار که / گلوم بشه نشونه ازم نپرس که چطور رسیدم از دور تو رو می دیدم * ای همه ی امیدم توو قتلگاهت نفس بریدم می دونی چی کشیدم؟ * چه صحنه هایی دیدم؟ یه نیزه ی بلندی - راه گلوتو بسته یه نانجیبی روی - سینه ی تو نشسته عمو حسین مظلوم ................. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نیزه زیاده به تنت - ای قاسمم مثل عسل شد بدنت - ای قاسمم برای کشتن تو / چقدر صف کشیدن با نیت تلافی / با نیزه سر رسیدن شدی عزیزم شهید کینه بابات داره می بینه * غم رو‌ دلم می شینه روضه های تو چه آتشینه روضه ی زخم سینه * دلم رو برد مدینه دق داد مجتبی رو - غم یه روی نیلی یه عمر توو گوشش موند - صدای ضرب سیلی ای وای از این مصیبت 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ شبیه اکبر قاسمم - پیرم نکن نفس بکش از زندگی - سیرم نکن به دامنم می گیرم / سرت رو جای بابات شکسته قلب من چون / شکسته استخونات کاش که ببینم بازم نگاتو من بشنوم صداتو * صدای خنده هاتو کرده اجابت خدا دعاتو رو‌ خاک نکش پاهاتو * که می میرم برا تو منم مث تو میشم - میفته پیکر من با اسباشون میتازن - رو جسم بی سر من ای وای از این مصیبت .............. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ سرباز شش ماهه ی من - پرپر نزن به روی دستم بی کفن - پرپر نزن دارم میرم به خیمه / خیره به روی ماهت با همه ی شهیدا / فرق داره قتلگاهت به روی دستم ای طفل معصوم دیگه خوابیدی آروم * با اون چشای مغموم شدی عزیزم بریده حلقوم والله نبوده مرسوم * اینطوری ذبح مظلوم لالا لالا عزیزم - آروم بخواب رو‌ دستم تو رفتی و خمیدم - تو رفتی و شکستم لالایی اصغر من 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ کودک معصوم رباب - آروم بخواب به دور از هر اضطراب - آروم بخواب یادم نمیره بابا / نگاه آخرت رو چطور بدم عزیزم / جواب مادرت رو میرم به پشت خیمه ها بابا مخفیت کنم توو صحرا * درست شبیه زهرا محل دفنت کاش نشه پیدا ترسم که بی حیاها * بیان سراغت اینجا حرمله توو گوش شمر - بابا یه چیزی گفته ... کاش که سر کوچیکت - به دستشون نیفته لالایی اصغر من .................. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ باز غصه رو‌ دلم نذار - ای روزگار رحم کن به پیر غصه دار - ای روزگار دیگه شدم زمینگیر / خورده گره به کارم من طاقت عزای / داغ جوون ندارم خاک غم تو روی سر من علی اکبر من * ای گل پرپر من پهلوت شبیهه به مادر من دلدار و دلبر من * شبه پیمبر من کوفیا نقشه دارن - برای گریه ی من پخشه میون صحرا - صدای گریه ی من علی علی علی جان 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ سخته برا من به خدا - واویلتا بچینمت روی عبا - واویلتا باید کنار جسمت / جون بدم و بمیرم جرات نمی کنم دست / زیر سرت بگیرم آه و واویلا پخشی توو صحرا سرو رشید لیلا * می بینمت هزار جا فرقت شکسته شبیه مولا رفته تا آسمونا * صدای آه زهرا روضه برات می خونم - چه مبهمی علی جان جمعت کنم چطوری - چقدر کمی علی جان علی علی علی جان 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ جنجاله عمه دشمن مبیینی چه خوشحاله عمه جنجاله عمه تنها عمو بین گوداله عمه جنجاله عمه زخمی شده خیلی بی حاله عمه از اسب افتاد میبینی که دورش کردن رو تنش با چکمه میگردن ای وای عمه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قلبم شده خون جسم عمومو با پا برنگردون قلبم شده خون تو پیکرش هی نیزتو نچرخون قلبم شده خون بس کن که دیگه نمونده براش جون تیر و نیزه هر چی داری بزن به من اما‌ دیگه به عموم نزن ای وای عمه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ افتادی رو خاک از ناله‌ی تو پریشونه افلاک افتادی رو خاک نشسته رو پیکرت خار و خاشاک افتادی رو خاک خون از روی صورتت میکنم پاک واسه عمو چیزی بگو حرفی بزن روشنی دیده‌ی حسن ای وای قاسم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حرفم همینه میزد تو رو دشمن از روی کینه حرفم همینه الهی هر کی زدت خیر نبینه حرفم همینه پهلوتو دیدم دلم رفت مدینه قاسم جانم پهلوت له شد مثل زهرا ای وای نفست نمیاد بالا ای وای قاسم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ لالا لالایی یکم بخند حالا که اون بالایی لالا لالایی از حال نرو مهربون بابایی لالا لالایی پاشو ببین رو به رو دشمنایی از تشنگی در نمیاد دیگه صدات آب میگیرم بابا جون برات علی لای لای ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دشمن میخنده بابا چشاتو با گریه میبنده دشمن میخنده آه زنا از تو خیمه بلنده دشمن میخنده قلب منو حنجرت از جا کنده پیرم بابا سیرم بابا از این دنیا چجوری خاکت کنم بابا علی لای لای ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دونه به دونه اعضای تو رو زمین واژگونه دونه به دونه اعضاتو بابات بهم میرسونه دونه به دونه باز تو تنت جای خالی میمونه قطعه قطعه تیکه تیکه تو صحرایی تو علی اکبر بابایی علی اکبر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ طاقت ندارم چشماتو باز کن نرو از کنارم طاقت ندارم کاری بکن بعد گره خورده کارم طاقت ندارم صورت روی صورت تو میزارم چجور آخه تو رو خیمه برگردونم خدا شاهد نمیتونم علی اکبر سبک چندموردنوحه زمبنه بالا👆👇 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
زمینه شب پنجم محرم 1402 توی قلبم غُصه کرده ریشه دل پُر از آتیشه تورو خدا دستم رو وِل کن عمه که داره دیر میشه 2 ببین که عمو گیر افتاده بینِ عدو قرآن و دارن میزنن نامسلمونا با وضو غریبه عمو دستمو رها کن عمه اینه خواهشم من باید برم برا عموم سپر بشم تنها بینِ قتلگاه میزنن عمومو یک سپاه 2.... ای وای (ای عمو، حسین حسین) ➖➖➖➖➖➖➖➖ اومدم عمو کنارت آخر ای شهِ بی لشکر مگه که مُرده باشه عبدالله که بمونی بی یاور 2 سِپر میکُنم دستم رو برات ای عمو شبیهِ داداش قاسمم من میشم فدات ای عمو فدات ای عمو من میمیرم و غمم همینه ای عمو روی سینه‌ی تو شمر میشینه ای عمو غرقِ خون شده تنت تک و تنها گیر آوردنت 2... ای وای (ای عمو، حسین حسین) ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦•اگر که‌ من شهید نشم... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی • 🏴🏴🏴🏴 می‌بینی عمه، تو قتلگاه افتاده به زیر دست و پای سپاه افتاده من عبداللهم و وَاللهِ بابای من اباعبدالله‌ س آخه این رسمشه؟ من زنده‌ام، ولی اون تنهاس! دارم میام یه ذره دیگه صبر کن عمه با گریه داره میگه صبر کن ولی من میرم... *به امام حسین می گفت:بابا‌ از وقتی این بچه چشمش رو باز کرد زیر سایه آقا بود...* دووم بیار یه خرده دیگه بابا تا من نیومدم نزن دست و پا برات می‌میرم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» *سیدبن طاووس نوشته:"ثُمَّ خَرَجَ عَبدُاللهِ اِبن حسن."اومد از خیمه ها بیرون."وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ"هنوز بالغ نشده بود.نوشته "مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ.یعنی کنار زن ها بود.اگر تو خیمه مردها بود که شهید شده بود.کسی باقی نمانده بود جز زین العابدین"يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ علیه السلام"دوید اومد کنار عمو ایستاد..." فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ لِتَحْبِسَه"زینب سراسیمه می دوید سمت قتلگاه بچه رو نگه داره."فَأَبَى وَ امْتَنَعَ امْتِنَاعاً شَدِيداً"امتناع کرد، خودش رو از دست های عمه رها کرد.صدا زد"وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي"از عموم جدا نمیشم.* دارن شمشیرا بالا و پایین میرن مدام رو زخمای قبلی جا می‌گیرن پاشو با هم بجنگیم بازم اومده پسرِ کوچیکت دستام میشه شبیه عباس سپرِ کوچیکت *چرا دستش سپر شد؟"فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ بِالسَّيْفِ"اون ملعون شمشیر رو بالا آورد.نوجوون صدا زد:"يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ"ای پسر زن ناپاک!"أَتَقْتُلُ عَمِّي؟"تو میخوای عموی من رو بکشی؟"فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ"شمشیر رو به نیت امام‌حسین پایین آورد."فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ"دست رو سپر کرد"فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ"دست به پوست آویزان شد."فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا عَمَّاهْ"صدا زد عمو..بعضی مقاتل نوشتن صدا زد:"یا اُمّاه"بابام می گفت برامون چنان به بازوی مادرش زدن."فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ علیه السلام"افتاده وسط قتلگاه،بچه رو به سینه چسبانید."وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ "برادرزاده صبر کن."وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ"به حساب خدا بذار. "فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ..." دستای من فقط به یه مو بنده دشمن به ناله‌های من می‌خنده عموی خوبم منو تو آغوشت بگیر و ناز کن درِ شهادتو به رو من باز کن عموی خوبم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» دارم می‌بینم، بابا حسن رو اینجا کنارش رو خاک، مادربزرگم زهرا بابام خیلی هواشو داره گرفته زیرِ شونه‌هاشو یاد کوچه به مادر میگه از رو خاک پاشو هرچی تا حالا قصه‌ شو می‌شنیدم دمِ شهادتی به چشمام دیدم دارم می‌سوزم هنوز خمیده قامتش وای مادر هنوز کبوده صورتش وای مادر دارم می‌سوزم «اگر که من شهید نشم می‌میرم شهیدت میشم» برادر زاده داشت با عمو حرف میزد که با تیری راه حنجرش بند اومد حرمله با یه تیر ذبحش کرد خونش پاشید به روی مولا دست و پا زد تو آغوش عشق، رسید به بابا جسمش رو با نیزه کنار زد دشمن دوباره به جون حسین افتادن حسین زجرکش شد دیگه چیزی باقی نموند از اون تن آقای ما رو ذره ذره کشتن حسین زجرکش شد : سید مهدی سرخان *این بدن رو کنار انداختن انقدر به آقای ما ضربه زدن"وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذ"بدن مطهرش مثل خارپشت شد... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
Shab05Moharram1401[02].mp3
13.6M
|⇦•اگر که من شهید نشم... و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی •✾• 🏴🏴🏴 از مهمترین ویژگی‌های حماسه کربلا و قیام امام حسین(ع) وجود شخصیت‌های ممتازی چون حضرت زینب(س)، حضرت رقیه، امام سجاد(ع)، حضرت علی‌اصغر(ع)، حضرت ابوالفضل(ع)، قاسم، عبدالله و ... است ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
|⇦•وای امانتی مجتبی... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم به نفس حاج‌میثم مطیعی •✾• 🏴🏴🏴🏴 یا امام‌حسن پسرت اومد مقابل برادرت ایستاد."فَلَمّا نَظَرَ إلَيهِ الحُسَينُ عَلَيه السَّلام قد بَرَزَت،اعتَنَقَهُ"وقتی دید آماده شده،چه آماده شدنی!برادر زاده رو در آغوش گرفت حرفی نزد."وجَعَلا يَبكِيانِ حَتّى غُشِيَ عَلَيهِما"عمو و برادرزاده اونقدر در آغوش هم گریه کردند هر دو بی حال شدند."ثُمَّ استَأذَنَ الغُلامُ لِلحَربِ" دید الان وقت خوبیه.گفت:عمو! اجازه میدی برم جونمو فدات کنم؟"فَأَبى عَمُّهُ الحُسَينُ أن يَأذَنَ لَهُ."آقا بهش اجازه نداد.قاسم حرفی نزد به جای اینکه شعاربده عمل کرد. "فَلَم يَزَلِ الغُلامُ يُقَبِّلُ يَدَيهِ ورِجلَيهِ"اونقدر دستای عمو رو بوسه زد،دید فایده نداره یه وقت افتاد به پای امام حسین."ويَسأَلُهُ الإِذنَ حَتّى أذِنَ لَهُ"وقتی خوب دست و پای عمو رو بوسه زد؛گفت:عمو اجازه میدی برم میدان؟یا حسن بن علی!پسرت روانه ی میدان شد.راوی لشکر دشمن داره صحنه ها رو دقیق نگاه می کنه. میگه.." فَخَرَجَ ودُموعُهُ عَلى خَدَّيهِ وهُوَ يَقولُ"وقتی وارد میدان شد.الان میخواد رجز بخونه برای دشمن، میگه نگاه کردم،دیدم اشکاش هنوز جاریه.وارد میدان شد.شروع کرد رجز خواندن. " انْ تَنْکُرونى فَانَا فرعُ الْحَسَن سِبْطُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفَى و الْمُؤْتَمَن..." اگر من رو نمیشناسید بگم.من پسر امام حسنم.من پسر سبط النبی هستم... یک مرتبه لحنش عوض شدروضه خوند... اینجا قاسم اومد میدان عمو رو معرفی کنه گفت:"هذَا حُسَیْنٌ کَالاسیرِ الْمُرْتَهَن"ساعتی نگذشت؛عمه اشم آمد قتلگاه...هی صدا زد:"هذَا حُسَیْنٌ."حسین رو که معرفی کرد؛گفت:" إِلَی اللهِ المُشْتَکیٰ."اگه از خودم میخوای بپرسی بگم :"وَ بَناتُکَ سَبایا"من رو اسیری می برند.... قاسم جنگ نمایانی کرد."وحَمَلَ وكَأَنَّ وَجهَهُ فِلقَةُ قَمَرٍ."راوی لشکر دشمن،حمید بن مسلم میگه:صورتش مثل ماه بود."وقاتَلَ فَقَتَلَ عَلى صِغَرِ سِنِّهِ خَمسَةً وثَلاثينَ رَجُلًا..."با همین کودکی ۳۵ نفر رو به درک واصل کرد.رفت میدان،پسر شیرِعرب،پسر فاتح جمل. اینام میدونید که کینه داشتند * راوی می‌گه دیدم، قاسم وقت رفتن پوشیده بود ای وای، تنها یک پیراهن راوی می‌گه دیدم، مولا چه غمگینه وقتی قاسم رو اسب، با سختی می‌شینه «وای، امانتی مجتبی وای، ای وای» راوی می‌گه دیدم، بین اون جمعیّت قاسم از رو مرکب، تا افتاد با صورت "وَ ضَرَبَ رَأسَهُ بِالسَّيفِ، فَفَلَقَ"شمشیر به سر نوجوون زد.سرش از هم شکاف."وَ وَقَعَ الغُلَامُ لِوَجهِهِ"نوجوون با صورت به زمین افتاد."وَ صاحَ: يا عَمّاه!"این نوجوون با صورت به زمین افتاد. خبر تازه ای نبود.بین این خونواده سابقه داشت.یه روز مادرش بین در و دیوار اتفاقاتی افتاد.خودش فرمود:"وَ سَقَطَت لِوَجهی."زهرای اطهر فرمود من با صورت به زمین افتادم.ماجرا تمام نشد.آقازاده هاآمدند دیدند مادر خوابیده پارچه روی صورت کشیده اسماء مادر ما این ساعت نمی خوابه.اسماء مقدمه چینی نکرد.صدا زد: "يَا ابْنَيْ رَسُولِ اللَّهِ لَيْسَتْ أُمُّكُمَا نَائِمَةً"مادرتون نخوابیده."قَد فارَقَتِ الدُّنیا"مادر از دنیا رفت.آقازاده ها رو بلند کرد گفت برید بابا رو از مسجد صدا کنید.اومدند کنار مسجد گریه می کردند."وَ رَفَعَا أَصْواتَهُما بِالْبُکاء."بلند بلند گریه می کردنداصحاب آمدند گفتند آقازاده ها چی شده؟بلند داد زدند:"ماتَتْ اُمُّنا فاطِمَه."مادر از دنیا رفت. راوی میگه امیرالمؤمنین تا شنید"فَوَقَع علیٌّ، عَلی وَجْهه"علی با صورت به زمین افتاد. باز هم سابقه داشت باز هم ادامه داشت. سقا رفت آب بیاره.عباس بدون دست با صورت به روی زمین افتاد.علی اکبر باصورت روی زمین افتاد.لحظه های آخر،آقای ما به چپ و راست متمایل میشد.یه اتفاقی افتاد.حسین فاطمه با صورت به زمین افتاد.بازم کار تمام نشد... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝
و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم به نفس حاج میثم‌مطیعی •✾• 🏴🏴🏴 قاسم! این رسم خانوادگیه.عمه ت از خیمه ها بیرون آمد.هی بلند میشد.هی با صورت به زمین می افتاد..‌.* راوی می‌گه دیدم، بین اون جمعیت قاسم از رو مرکب، تا افتادبا صورت حمله کردن سمتش، وقتی که ضربت خورد دیدم مولا اومد قاسم رو با خود برد راوی می‌گه دیدم تو آغوش مولا پاهاشو می‌کشید قاسم روی خاکا "وَانجَلَتِ الغَبرَةُ فَإِذا بِالحُسَينِ قائِمٌ عَلى رَأسِ الغُلامِ." گرد و غبار فرو نشست میگه دیدم بالای سر نوجوان ایستاده."وهُوَ يَفحَصُ بِرِجلَيهِ"قاسم داره پا به زمین می کشه."ثُمَّ حَمَلَه علی صَدرِهِ"برادرزاده رو بلند کرد، به سینه چسبانید."وَ کَاَنّی اَنظُرُ الی رِجلَیِ الغلام و خُطّانِ الارض" نتونست این بدن رو کامل بلند کنه .سینه اش رو به سینه قاسم چسبانید.این بچه رو می کشید.پاهای نو‌جوون روی زمین کشیده میشد...* دیدم دیدم قدّش هم قدِ مولا شد دیدم خیلی بیشتر قدِ حسین تا شد «وای، امانتی مجتبی وای، ای وای» وای غریب کربلا،حسین... وای... شهید سر جدا،حسین...وای... ای وای...ای وای : امیررضا یزدانی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 🇮🇷🇮🇷 دعوتید: به کانال وابرگروه مداحان ایتا↙️ کانال👇 Eitaa.com/navayehzakerin2 ابرگروه👇👇 انگشت مبارک روی لینک اشاره بفرماییدواردشوید.↙️↙️ https://eitaa.com/joinchat/954466766C8b9b885ce9 @Aaramesh42 ╚═══💫💎═╝