eitaa logo
نون والقلم
98 دنبال‌کننده
831 عکس
172 ویدیو
31 فایل
هدیه به پیشگاه مقدس حضرت مهدی عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف نوشته‌های تبیین‌گر جنگ نرم(چمن خواه) لایق نبود قطره به عمان بردن / خار و خس صحرا به گلستان بردن اما چتوان که رسم موران باشد / پای ملخی سوی سلیمان بردن
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۱۵ مرداد سالروز شهادت خلبان و عارف استثنایی دفاع مقدس، شهید عباس بابایی گرامی باد. @ghalamnegaremonfared
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ⁉️ خبرنگاران؛ صندلی داغ مسئولان ✍️ علی اسفندیار 🔻 زبان و قلم خبرنگار به «پرسش‌» بیشتر می‌چربد. 🖊 پرسش‌کننده‌ها در تقلای معنا و زندگی هستند، در تکاپوی حل مسأله و راهیابی به دالان ترمیم اجتماعی... 🔻خبرنگارها صندلی داغ مسئولان هستند، شخصیت اول مصاحبه نیستند؛ اما می‌کوشند برای شنیدن، برای اول شدن مردم، کشور، عقائد و آداب و رسوم اصیل. 🖊تفاوتش با دیگر پرسش‌گرهای عالم چیست؟ اینان قرار است به جای مردم بپرسند و حقیقت را در برآورده شدن، نمایندگی کنند؛ آزمون دشواری است. 💐روز «پرسشگران اجتماعی» مبارک. ♻️@howzavian_tehran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1188.pdf
13M
شماره هفته‌نامه پرتو نسخه کانال رسمی هفته‌نامه پرتو آیدی eitaa.com/partosokhan_ir 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
انتشار در مورخ ۱۴۰۳/۵/۱۷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مبارزه با تحریف، مهم‌ترین کار امام محمد باقر (علیه‌السلام) 🌹🍃 (علیه‌السلام) @t_manzome_f_r ▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری
🔘 ▪️ به معنای و خون خواهی و همچنین به معنای خون آمده است. ▪️ خداوند فرموده است: «... آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او می ورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می کشم و آن کس را که من بکشم، خون بهای او بر من واجب است و آن کس که خون بهایش بر من واجب شد، پس خود من خون بهای او هستم.» ▪️ بر این اساس ثارالله به این معناست که خون بهای ، متعلق به خداست و او کسی است که خون بهای ایشان خواهد گرفت. ▪️ ثارالله در معنای معنایی معرفتی نیز دارد؛ همان گونه که نقش خون در بدن آدمی نقشی حیاتی دارد، جایگاه امام حسین(ع) در همانند خون در بدن است. ایشان و تداوم بخش و در هستی هستند. @mouood_org
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش برسیم به این لحظه ... تا حالا شده از تهِ تهِ دلتان از همه چیز بریده باشید و فقط رو کرده باشید به کسی که قادر مطلق است؟ همانی که خودش پشت سر هم قسم یاد کرده «امید کسی را که به جز من، به کسی امید بسته باشد ناامید می‌کنم.» هر بار که این حدیث قدسی را می‌خوانم بند بند وجودم می‌لرزد: «به عزت و جلال و بزرگواری و جایگاه مرتفع عرشم سوگند که امید هر کسی را که به کسی جز من امیدوار باشد، حتماً حتماً قطع خواهم کرد و حتماً حتماً لباس ذلّت و خواری نزد مردم، به او خواهم پوشانید... آیا در سختی‌ها جز مرا آرزو می‌کند!؟ و حال آن‌که سختی‌ها همه به دست من است و او به غیر من امید بسته؟ و با حلقه فکر، درِ خانه غیر مرا می‌زند؟! و حال آن‌که کلید درهای بسته به دست من است...» کاش ما برسیم به «از همه جابریدن و وصل‌شدن به قادر مطلق» بنده‌خدایی تعریف می‌کرد سفر حج به تنهایی رفته بود و تمام سفر به خیال خودش ذکر «یا حبیب من لاحبیب له» جوشن‌کبیر را زمزمه می‌کرد و دلش به همین لقلقه زبان خوش بود. سفر رو به پایان بود و اعمال اصلی در پیش. اولین کاروان اعزامی بودند و دو سه روز بعد از عید قربان باید برمی‌گشتند و فرصت انجام اعمال تمتع محدود بود. چرخ گردان روزگار چرخید و او را در تنگنایی گذاشت که به چشم خودش لاف‌زدن‌هایش را ببیند. شب عید قربان به خیال خودش زرنگی کرد و همراه چند تن از دوستانش برای انجام طواف و سعی به مسجدالحرام رفتند تا در خلوتی اعمال را انجام دهند و باید قبل از ظهر برمی‌گشتند تا وقوف در منا صدق کند؛ غافل از این‌که چند میلیون نفر همین فکر را کرده بودند! دوستانی که هر کدام با همسرشان آمده بودند، تحت حمایت همسر شروع کردند به طواف و او ماند تنها، میان موجی از جمعیت و وقت اندک. شوط پنجم بود که ازدحام جمعیت شد مأمور آزمایش الهی. کسی که به خیال خودش بی‌حبیب بود و خدایش را حبیب نامیده بود، به باطل‌بودن فکرش پی برد. دوستان به خاطر نزدیک شدن به اذان صبح و ضیق وقت رفتند و او را که از شدت بی‌حالی قادر به حرکت نبود، گوشه‌ای از مسجدالحرام تنها گذاشتند تا بهتر شود و این لحظه تازه «لاحبیب له» بودن را با عمق وجودش چشید. خدا می‌داند که بین او و خدای حبیبش چه گذشت و چطور شد که حبیب شد فقط خدا اما با صورتی خیس از اشک، تعریف می‌کرد که تنها ده دقیقه مانده به اذان صبح، حبیبی که تازه پیدایش کرده بود، او که اَقوی مِن کل قَوی است، او که قادر مطلق است، او که دستش فوق ایدیهم است، دستش را گرفت و طوافش داد و زودتر از بقیه کاروان به محل قرارشان برگشت. اگر دل بریدی از همه کس، آن لحظه می‌شود لحظه وصال با حق. کاش برسیم به این لحظه‌ی «دل‌بریدن از همه کس». https://eitaa.com/pahlevaniqomi التماس دعا🤲