eitaa logo
نورســتان|آموزش نویسندگی
112 دنبال‌کننده
89 عکس
3 ویدیو
0 فایل
آموزش نویسندگی قدم. کلاس‌های حضوری در استان مرکزی شهر اراک. همراه با نمونه متن‌های هنرجویان ⁦🖋️⁩فاطمه رستم‌زاده کانال شخصی من 👇 https://eitaa.com/fatemeh_rostamzade ارتباط با ادمین @Admin_noorestan
مشاهده در ایتا
دانلود
با نوشتن زندگیتان را تغییر دهید. قسمت ۱ قبل از اینکه کاری بکنید حتی قبل از اینکه شروع به خواندن این متن کنید از شما می‌خواهم که بنویسید. تعجب نکنید فقط بنویسید و مهم‌تر از آن به این فکر نکنید که چگونه می‌نویسید؛ خوب یا بد فرقی نمی‌کند این یک مسابقه نیست که بخواهید در آن برنده شوید. وقتی می‌نویسید دقتتان به نشانه‌های اطرافتان بیشتر می‌شود و باعث می‌شود بیشتر به دنیای اطرافتان دقت کنید. وقتی کاری را انجام می‌دهید قسمت‌‌هایی از مغز اطلاعات غیرضروری مانند صدای ماشین و صدای تق تق کردن ساعت را حذف می‌کند. شاید این را تجربه کرده باشید که وقتی در حال خواندن رمان جذابی هستید هیچ چیز نمی‌شنوید؛ اما وقتی مادرتان شما را صدا می‌زند به سرعت کتابتان را زمین می‌گذارید و به طرف مادرتان می‌روید. مغز شما فقط روی موضوعی که برایتان مفید است متمرکز می‌شود. این قسمت‌های مغز مانند فیلتر عمل می‌کند. با نوشتن می‌توانیم از این فیلترها رد شویم، دنیای اطرافمان را با آگاهی کامل نظاره کنیم. پس نوشتن به ما کمک می‌کند که به دنیای اطرافمان توجه بیشتری داشته باشیم. اما این فقط یکی از خوبی‌های نوشتن است. درفرصتی دیگر باهم درباره‌ی خوبی‌های دیگر نوشتن حرف می‌زنیم، مطمئنم از خواندنشان شگفت‌زده می‌شوید. ‌🖋️⁩ @Noorestan_ir
﷽ آن روز بعد از جشن تکلیفم که از بچگی آرزویش را داشتم، مادرم من را صدا زد. یک کتاب کوچک اما پر معنا به من داد. وقتی کتاب را دیدم از جلد رویش خوشم آمد و شروع به خواندنش کردم. کتاب «زندگی به سبک دخترانه» این کتاب من را بیشتر با خودم آشنا کرد. به من آموخت که چگونه هستم و چگونه می‌توانم بهتر باشم. بیایید قسمت‌هایی ازاین کتاب را با هم مرور کنیم: «می‌گویند دخترها حساسند. بعضی‌ها می‌گویند دخترها لوسن‌اند، بابایی‌اند و دوست داشتنی و پر از عاطفه و احساس. شاید درست بگویند شاید هم نه! می‌خواهی ببینی خصوصیات دخترها چیست؟ می‌خواهی خودت را بشناسی؟» «خدای خوبان و خوبان، تو را اینگونه می‌شناسند:✨هدیه الهی✨ هدیه نشان دوست داشتن است و نشانۀ انتخاب خدا هرچه را بخواهد، خلق می‌کند: «یَخْلُقُ ما یَشاء» و به هر که بخواهد هدیه می‌دهد. دختر از همان هدایایی است که خدا به هر که بخواهد، می‌بخشد... فرستنده خودش است و گیرنده را نیز خودش انتخاب می‌کند. چه نعمتی بهتر از آنکه خدا تو را هدیه فرستاده است برای پدر و مادرت!» «خوب بودن، انسان را همیشگی می‌کند. به سراغ چیزهایی بروید که باقی می‌ماند، یعنی نیکی‌های ماندگار. به این کلام خدای مهربان توجه کن: «الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَوَابًا وَخَيْرٌ أَمَلًا» «مشهور است که منظور خدا از کلمه (بنون) پسران است. اما نیکی‌های ماندگار یعنی همان (باقیات الصالحات) چیست؟ پیامبر مهربانی‌ها با کنار گذاشتن این کلمات، حقیقتی را برای پدر و مادرها روشن کرده‌اند: (باقیات الصالحات)دختران است. تو را باقیات الصالحات قرار داد تا هم پاداشی باشی برای پدر و مادر و هم روشن کنندۀ چراغ عاقبت آن‌ها!» پی نوشت: تفسیر حدیث از میرزا حسین نوری طبرسی، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج ۱۵ صفحه ۱۱۵ 🖋️ مبارک🎈🎀🎈 @Noorestan_ir
این کتاب من را بیشتر با خودم آشنا کرد. به من آموخت که چگونه هستم و چگونه می‌توانم بهتر باشم. بیایید قسمت‌هایی ازاین کتاب را با هم مرور کنیم: «می‌گویند دخترها حساسند. بعضی‌ها می‌گویند دخترها لوسن‌اند، بابایی‌اند و دوست داشتنی و پر از عاطفه و احساس. شاید درست بگویند شاید هم نه! می‌خواهی ببینی خصوصیات دخترها چیست؟ می‌خواهی خودت را بشناسی؟» @Noorestan_ir
🔹بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 📚ناموجودی به نام تقلب زنگ دوم بود که در نمازخانه‌ی مدرسه شروع به نوشتن تقلب‌ها کردیم. فقط یک ربع وقت داشتیم و باید برای چهار ردیف کل کلاس تقلب می‌نوشتیم. نوشتن تقلب‌ها نوبتی بود. برای هر امتحان چهار نفر به نوبت تقلب‌ها را می‌نوشتند. ناگهان نازنین را بالا‌ی سرم دیدم. از بچه‌های سال بالایی بود. نازنین گفت:«خواهرانم حیا کنید اینجا نمازخونه هست.» بیشتر از اینکه به حرف‌هایش گوش بدهم داشتم به جوش روی دماغش که قرمز و براق بود نگاه می‌کردم. ریحانه که او هم یکی از دختر‌های سال بالایی بود به کمکم آمد. در نوشتن تقلب‌ها به ما کمک می‌کرد. سعی کرد نازنین را دور کند. با سرعت بیشتری تقلب‌ها را نوشتیم. بعد از چند دقیقه ریحانه آمد و در مورد جاسازی تقلب‌ها توضیح داد: «‌یکیش رو توی آستینتون می‌ذارید اون یکی هم توی جورابتون و... » امتحان شروع شد. معلم دو نفر از بچه‌های کلاس بالایی را با خودش آورد که از شانس بی‌نظیر من، نازنین هم یکی از آن‌ها بود. نازنین تا من را دید لبخندی پیروزمندانه روی لبش نقش بست و آرام آرام به من نزدیک شد. گفت: «تقلب‌هارو رد کن بیاد.» من هم از روی ناچاری تقلبی که توی آستینم بود را به او دادم. اما انگار ول کن نبود. دوباره گفت: «هنوز یکی توی جورابت مونده.» و آن یکی هم از من گرفت. و به این ترتیب در عرض چند دقیقه، من و تمام بچه‌های چهار ردیف کلاس، خلع سلاح شدیم. ⁦🖋️⁩ @Noorestan_ir
🔹بسم الله الرحمن الرحیم 🔹 وقتی می‌خواهید کاری را شروع کنید و یا رویایی درسر دارید افکار منفی و سوالاتی مانند اینکه: «اگر نشد و یا اگر ۰۰۰ » مدام در سرتان می‌پیچد و مانع کارتان می‌شود. همچنین ترس‌ها و افکار منفی جلوی پیشرفت شما را می‌گیرد. شاید برایتان عجیب باشد اگر بگویم دوای این درد نیز دردست نوشتن‌ است. نوشتن به شما کمک می‌کند ترس‌ها و نگرانی‌هایتان را بیرون بریزید و آن‌ها را از خودتان دور کنید. برای این کار نیاز به یاد گرفتن چند تمرین دارید. یکی از تمرین‌ها این است که روی کاغذ بنویسید از چه می‌ترسم و ده دقیقه در مورد ترس‌هایتان بنویسید. بعد از این کار روی کاغذ بنویسید چگونه می‌توانم بر ترس‌هایم غلبه کنم. و ده دقیقه در این مورد بنویسید. ادامه دارد... @Noorestan_ir
﷽ به قول شهید سید حسن نصرالله: «ما دولت که هیچ قریه که هیچ حتی طویله‌ای به اسم اسرائیل را هم به رسمیت نمی‌شناسیم.» اسرائیل با نیروهای آمریکا و کشورهای اروپایی دارد جفتک پراکنی می‌کند؛ غلط کرده است. تکه تکه‌اش می‌کنیم. جای آنها آنجا نیست. ان شاءالله به زودی اسرائیل، این دولت جعلی به همراه همدستانش نابود می‌شود. اگر تلاش کنیم، خسته نشویم و به کارمان ادامه بدهیم قطعاً اسرائیل نابود می‌شود. ظهور نزدیک است اگر دست روی دست نگذاریم. مثل عقاب بالا سر فلسطین اشغالی می‌آییم و اسرائیل را نابود می‌کنیم. ما مثل اسرائیلی‌ها از مرگ نمی‌ترسیم. ما عاشق شهادت هستیم، این بزرگترین آرزوی ماست. ما ملت ایران پشت سر رهبری حرکت می‌کنیم. مثل کوه ایستاده‌ایم و با کمک خداوند متعال اسرائیل را نابود می‌کنیم. ان‌شاءالله به زودی حیدر‌ گویان همراه با بچه‌های فلسطین و غزه و مردمان آزاده‌ی دنیا به فلسطین می‌آییم و پشت سر امام زمانمان نماز می‌خوانیم. 🖋 @Noorestan_ir
﷽ با خوشحالی به موشک‌های ایرانی که بر فلسطین اشغالی فرود می‌آید نگاه می‌کنم. هیجان زیادی دارم. پرچم ایران را که کنار تختم نصب شده را بر می‌دارم آن را روی دوشم می‌گذارم و دور خانه می‌دوم. بلند داد می‌زنم:«ایول ایول خدارو شکر». مادرم کفگیر به دست از آشپزخانه بیرون می‌آید. - محمد حسین آروم بگیر. - آخه مامان نیگا کن چقدر خفنه - بله منظره‌ی قشنگی هست منم خوشحال شدم اما نباید داد بزنی همسایه‌ها ناراحت میشن. روی مبل می‌نشینم. موبایلم زنگ می‌خورد. امیرعلی دوستم است. - محمد حسین، من و مسعود می‌خوایم یه متن بنویسیم و به هوش مصنوعی بدیم تا به عبری ترجمه کنه. توی صفحه‌مون بزاریم که اسرائیلی‌ها ببینن و بدونن که ما تا پای جون پای کشور و دینمون وایسادیم. تو هم یه متن می‌نویسی؟ - معلومه تماس را قطع می‌کنم و کمی فکر می‌کنم. چه متنی بنویسم؟ دفتر و خودکارم را می‌آورم و متنی می‌نویسم. «اسرائیل گور خودتو کندی. می‌زنیم تیکه تیکه‌ات می‌کنیم. جای شما اونجا نیست. به زودی به درک واصل می‌شید. فکر کردید می‌تونید دو هفته‌ای با ایران بجنگید؟ فکر کردید ایرانی جماعت باخت میده؟ کور خوندید. ملت ما الان باهم متحد شده. ما رو نمی‌توانید از هم بپاشونید. آماده ی مرگ باشید. نابود خواهید شد.» @Noorestan_ir