🖤بسم خالق کودکان مظلوم 🖤
کاش جنگ و جنایت از چشم کودکان پنهان میماند. کاش آنها صدای بمبها را نمیشنیدند...
اما مثل همیشه اینها فقط کاشکیهایی هستند که در قلبهایمان میمانند و مثل آتشی میسوزاند.
حقیقت این است که نه تنها جنگ و جنایت از چشم این کودکان معصوم دور نماند بلکه خودشان هم قربانی این جنایت شدند.
رژیم کودککش در چشم برهم زدنی هزاران فرشته کوچک و بیگناه را به پرواز درآورد.
آری اکنون دگر نه صدای بمب آنهارا از خواب بیدار میکند و نه داغ پدر و مادرشان آنها را داغ دار میکند.
همهی آنها بعد از هفتهها بیخوابی و ترس حالا آرام خوابیدهاند.
اما بگذارید از مادری بگویم که جسم بی جان فرزندش را در آغوش گرفته و به چهره معصوم او که در خواب ابدی فرو رفته است نگاه میکند. داغی جگرش را میسوزاند که در هیچ کلمهای نمیگنجد. اصلا مگر داغ فرزند پر پر شده را کلمهای میتواند بازگو کند؟ اما دل مادر تاب آورده. او گریه نمیکند تا مبادا فرزندش که حالا بعد از جنگ آرام خوابیده بیدار شود بلکه برایش لالایی حضرت علی اصغر میخواند که هم کودک بخوابد هم دل مادر آرام بگیرد. اما این دل دگر آرام نمیشود.....
#مینا_محمدی
#غزه_تنها_نیست
@Noorestan_ir
راستی شهیده نبیله نوفل را میشناسی؟
کودکی که فقط ۷ روز چشم بر این دنیای پر از خون گشود و بعد با موشک رژیم چشمهای خود را برای همیشه بست.
مادرش، نه ماه صبوری کرد که میوه دلش را ببیند. هر مادری همیشه ذوق فرزندش را دارد که او را در آغوش بگیرد و در گهواره بگذارد و برایش لالایی بخواند. مادر این فرشته هم کودکش را در آغوش گرفت. اما او را در گهواره نگذاشت بلکه او را به دستان سرد خاک سپرد و در آخرین لحظه دستی بر خاک کشید و زیر لب گفت: «مراقب او باش،کودکم ضعیف است» و شروع کرد روضه خواندن.
بعضی از دردها قلب را میسوزاند و بعضی دیگر استخوان را...
«کاش میشد کودکان را در قلبم پنهان کنم تا جنگ تمام شود.»
🖋️#مینا_محمدی
#غزه_تنها_نیست
@Noorestan_ir
🥀بسم رب فاطمه🥀
فاطمیه آمد...
فاطمیه که میآید قلبهایمان اندوهگین میشوند و خانههایمان رنگ و بوی عزا میگیرد و دیوارها سیاه پوش میشوند. هرسال این غم را به جان میخریم اما باز هم تازگی دارد؛ گویی تازه ماجرای کوچه و سیلی مادر اتفاق افتاده است و این غم هرسال بیش از پیش قلبهای داغدارمان را میسوزاند.
مگر میشود ماجرای سوزاندن در خانه مادر را بشنویم و دل که هیچ، جانمان آتش نگیرد؟
مگر میشود دردهای پنهان مادر را در نیمه شب تصور کنیم و مثل شمع آب نشویم؟
مادر نمیدانیم برای پهلوی شکسته شما سوگواری کنیم یا برای از دست دادن محسنت عزاداری کنیم؟
درد مضاعف ما این است که بعد از شما مولایمان نالهها و دردهایش را به دل چاه میگوید.
بانو جان بعد از شما رنگ و بوی خانه عزادار شد. حتما آرام کردن فرزندانتان برای فضه خیلی سخت بوده است. شاید هرازگاهی یکبار حسن(ع) بلند گریه میکرده و فقط یک جمله میگفته: «خداکند کسی مادرش زمین نخورد.»
بانو جان برشما در کوچه چه گذشت که حسن(ع)را اینگونه پیر کرده است؟
حس و حال عجیبی در قلبهایمان است. همیشه بین دوراهی ماندن سخت است، اما این دوراهی سختتر است:
اینکه برای رفتن شما و آسوده شدن از دردهایتان خوشحال باشیم یا برای بیقراریهای مولا زمانی که بدن مجروح شما را غسل میداد خون گریه کنیم؟
نبودنتان روزهای طاقت فرسایی را برایمان رقم زده است.
کاش در حقتان این همه جور و جفا نکرده بودند.
🖋️ #مینا_محمدی
#فاطمیه
@Noorestan_ir
🔴دسترسی سریع به مطالب:
✨مطالب آموزشی کانال👇
#آموزش_نویسندگی
#فاطمه_رستمزاده
#لغت_نامه_شخصی
#ایده_پردازی
#شخصیت_پردازی
#زاویه_دید
#نوشتن_با_حواس_پنجگانه
#افزایش_دایره_واژگان
#توصیف_مکان
#بازبینی
#بازنویسی
#پیش_نویس
#کپشن_نویسی
#خشکی_قلم
#برنامه_ریزی
#سبک_زندگی_یک_نویسنده
#توسعه_فردی
نظرات شما خوبان👇
#صدای_شما
#ارتباط_با_ما
برشهای خوبی از کتابهای خوب👇
#لقمهای_از_یک_کتاب
معرفی آثار و کانال دوستان نورستان👇
#معرفی_آثار_اعضای_کانال_نورستان
تجربههای نویسندگی 👇
#زندگی_نویسندگی_من
نویسندگان نورستان👇
#فائزه_مرادی
#رقیه_بابایی
#فاطمه_فرمانی
#نرگس_امیری
#نرگس_بهرامی
#الهه_سادات_بنیجمالی
#زینب_خان_آبادی
#مینا_محمدی
#بهار_اسکندری
#فاطمه_سادات_صادقی
#شایسته_قادری
#زهرا_تقوائی_راد
#فاطمه_رستمزاده
#ساجده_روستا
#فریما_سادات_شریفی
🥀بسم خالق مردان آسمانی 🥀
از حوزه تعطیل شدم و در راه خانه طبق معمول کانالهای خبری رو چک کردم که یکباره خبر فوری توی یکی از کانالها شوک عجیبی بهم وارد کرد؛ رئیس جمهور با همراهانش گم شده بودند؟؟؟؟
مگر چنین چیزی ممکن بود.
انقدر کانالهارو چک کردم و استرسم بالا رفته بود که وقتی به خودم اومدم به خانه رسیده بودم. زنگ در خونه رو زدم و وارد شدم.
تا شب منتظر خبر پیدا شدنشون بودم. قلبم با بیقرار توی سینم میزد و نفسهام با استرسی که به وضوح پیدا بود از ریههام رها میشد. تا ساعت ۶ صبح یک لحظه پلکهام روی هم نیومد. گمشدهای داشتم که خبری ازش نبود.
حسی که داشتم خودم رو به تعجب انداخته بود که چرا انقدر رئیس جمهور برام مهمه ولی وقتی یاد کاراش افتادم و به پیدا نشدنشون فکر میکردم دلم خالی میشد.
خبر شهادت سید رو قطعی کردن
با همین خبر انگار دنیا رو سرم خراب شد. دستام یخ کردن و دیگه گوشهام نمیشنید. اشکهایی که از دیشب آرومشون کرده بودم بیمحابا روی صورتم میریختن و قلبم میسوخت.
انگار شعلهای توی قلبم روشن شده بود و قصد داشت تمام تنم رو خاکستر کنه.
با بیحالی مشکی پوشیدم و به حوزه رفتم. حال همکلاسیهام هم بهتر از من نبود همشون چشماشون قرمز بود و لبهاشون از بغض میلرزید. انگار هممون توی شوک غمی بودیم که به قلبمون نازل شده بود و منتظر سخنرانی رهبر بودیم که با حرفهای آرامش بخشش مرحمی برای قلبهامون بشه ...
حرف رهبر حجت است پس وقتی میگوید نگران نباشید راهش ادامه دارد دیگر جای نگرانی نیست اما با دلتنگی چه کنیم؟
برای شادی روح شهدای سانحه بالگرد صلواتی قرائت بفرمایید🥀
#مینا_محمدی
#شهید_جمهور
#شهید_سید_ابراهیم_رئیسی
@Noorestan_ir