eitaa logo
نــــــــورمـــــاه
798 دنبال‌کننده
200 عکس
43 ویدیو
4 فایل
🔻کانال هنری و ادبی #نـــــــــورمــــــاه ارتباط با من: @sarbbazzaman کپی محتوا و مطالب کانال با هشگ #نور_ماه بلا مانع است ✅
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 ارزش و مــنـــزلـــت انـــســـان در درگــاه الـــهــی امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید: «کسی که دوست دارد مقام و ارزش خود را در درگاه الهی بفهمد، میزانش این است که ببیند منزلت و مقام خدا در نزد او چگونه است. چون کسی که دو چیز در اختیار او باشد - هم دنیا و هم آخرت - اگر آخرت را انتخاب کرد و در مقام تضاد و تزاحم دنیا را رها کرد، البته این شخص کسی است که خدا را دوست دارد، و کسی که دنیا را انتخاب نمود و آخرت را رها کرد، چنین شخصی ارزش و منزلتی نزد خدا ندارد.» مَنْ أَحَبَّ أَنْ يَعْلَمَ كَيْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَ اللَّهِ فَلْيَنْظُرْ كَيْفَ مَنْزِلَتُهُ عِنْدَهُ فَإِنَّ كُلَّ مَنْ خُيِّرَ لَهُ أَمْرَانِ أَمْرُ الدُّنْيَا وَ أَمْرُ الْآخِرَةِ فَاخْتَارَ أَمْرَ الْآخِرَةِ عَلَى الدُّنْيَا فَذَلِكَ الَّذِي يُحِبُّ اللَّهَ وَ مَنِ اخْتَارَ أَمْرَ الدُّنْيَا فَذَلِكَ الَّذِي لَا مَنْزِلَةَ لِلَّهِ عِنْدَهُ. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah ________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حافظ ز دیده دانه اشکی همی فشان باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ دیده ] چشم [ دانه ] قطره [ دانه اشکی ] قطره اشکی [ همی ] پیوسته، مدام [ فشان ] بریز، نثار کن [ باشد که ] امید است که [ قصد کردن ] روی آوردن [مرغ وصل کند قصد دام ما‌ ] وصال دوست که مثال مرغ هوایی دارد و دیر یاب است و به این زودی ها به دست نمی آید، برای ما میسر بشود و به عبارت روشن تری یعنی عنایت حق ما را دریابد. ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ بدون دانه صید و شکاری اتفاق نمی افتد و به همین خاطر صیاد ها و شکارچی ها وقتی که دامی را گسترده می کنند، روی آن دام هم مقداری دانه می ریزند و مرغ هوایی از همه جا بی خبر دانه ها را می بیند ولی دام را نمی بیند و به هوای دانه ها پایین می آید و به دام می افتد و اسیر و گرفتار صیاد و شکارچی می شود. حالا حافظ وصال حق را به یک مرغ هوایی تشبیه کرده و به خودش خطاب می کند تا دیگران هم درس خودش را بگیرند و می گوید: اگر می خواهید مرغ وصل را نصیب خود کنید؛ یعنی اگر می خواهی به وصال حق دست پیدا کنی، یک راه بیشتر ندارد و آن هم قطرات اشک است که مثال دانه برای مرغ هوایی دارد، پس هر چقدر می توانید اشک ندامت و پشیمانی ببارید چون اشک گناهان آدمی را شست و شو می دهد؛ همان گناهانی که بین ما و محبوب ایجاد فاصله کرده و وقتی این گناهان شسته و زدوده و پاک شد، این فاصله ها هم طبیعتا برداشته می شود و در نتیجه آن وصال هم صورت می گیرد و اتفاق می افتد که حافظ به این حقیقت در جای دیگری اشاره می دارد: مرا در این ظلمات آنکه راهنمایی کرد نیاز نیم شوی بود و گریه سحری گریه سحری مانند سیلاب است که در آخر به دریا می رسد و پاک و زلال می شود و می گوید: این سیلاب اشک هم آدمی را با خود می برد و به دریای حق منتهی خواهد کرد و بنابراین قطرات اشک هم می شورند و هم می برند و به همین خاطر حافظ به خودش نهیب می زند که هر چه می توانی اشک ببار چون قطرات اشک مثال دانه هایی دارد که مرغان هوایی را شکار می کند. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دریای اخضر فلک و کشتی هلال هستند غرق نعمت حاجی قوام ما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ دریای اخضر ] دریای سبز که در عربی بدان «بحر الأخضر» نیز گفته می شود، یکی از هفت دریای بزرگ مطابق تقسیمات قدیم بود همانطور که دریای سرخ و دریای سیاه داریم، دریای سبز هم داریم [ فلک ] آسمان [ دریای اخضر فلک ] آسمانی که شبیه دریای سبز است؛ البته گاهی همین آسمان بالای سَر در ادبیات فارسی به «دریای اخضر» یا «قبة الخضراء» یاد می شود. آسمان را به دریا تعبیر می کنند چون در ادبیات فارسی دریا و کشتی نمودار فزونی و فراوانی نعمت است که ناصر خسرو به همین معنا گفته بود: نعمت منعم چراست دریا دریا، محنت مفلس چراست کشتی کشتی و به آن اخضر یا سبز می گویند به این دلیل که آسمان مثل سبزه زار فرح بخش است و لذا همین حافظ در جای دیگری آسمان را به یک مزرعه ی سبز تعبیر و تشبیه می کند: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو آسمان را به مزرعه تشبیه می کند و آن هلال ماه را به داس تعبیر می کند و در بیت محل بحث آسمان را به دریا تشبیه کرده است و در نتیجه هلال ماه را به کشتی تشبیه می کند [ کشتی هلال ] هلالی که مثل کشتی می ماند. ممکن است گفته شود کشتی چه تناسبی با هلال دارد؟ در گذشته کشتی را گاهی بصورت هلالی باریک می ساختند و ضمن اینکه در ادبیات هلال ماه تشبیهات گوناگونی دارد و به چیز های مختلفی تشبیه شده؛ گاهی به ابرو فلک، گاهی به کاسه، گاهی به داس، گاهی به ماهی و گاهی هم مثل اینجا به کشتی تشبیه می شود و همینطور قبل از حافظ این تشبیه حتی در اشعار عربی نیز انجام می گرفت: أنظر إليه کزورق من فضة قد اثقلته حمولة من عنبر نگاه به ماه بکن که مثل یک کشتی از نقره می ماند که با خودش محموله ی عنبر را حمل می کند. [ حاجی قوام ] حاجی قوام به گفته ی تاریخ و مورخین از بزرگان و شخصیت های دارای نفوذ اخلاقی در منطقه ی فارس بوده که بسیار اهل کرم و بخشش بوده و خصائل پسندیده ی بسیاری داشته تا جایی که گفته اند: نظیر و همتا نداشته است و به خاطر این ویژگی ها شاه ابواسحاق او را به وزرات خودش منصوب کرد و مورد مدح و ستایش بسیاری از شاعران روزگار خودش مثل حافظ قرار گرفت؛ حافظی که معمولا زبان به مدح و ستایش باز نمی کند ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ امام رضا علیه السلام در یک سخنی نشانه های عقل را بازگو می کند که هر کسی چنین نشانه های داشته باشد، از نعمت عقل برخوردار است، از جمله این نشانه ها این است که حضرت می فرماید: الخیر منه مأمول عاقل کسی است که مردم از او انتظار خیر و خوبی دارند، درست مثل گل که مردم از آن انتظار لطافت و جمال و رائحه ی خوش دارند الشر منه مأمون و انسار عاقل کسی است که مردم از شر او در امان باشند؛ یعنی درست مثل گل نرگس می ماند که هیچ تیر و خاری ندارد يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ آدم عاقل کسی است که خوبی های فراوان خودش نسبت به دیگران را کم می بیند و می گوید: من کاری نکردم، درست مثل مادر که دنیایی از خدمت به فرزندش می کند اما هرگز به چشمش نمی آید و می گوید: من کاری نکردم يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ آدم عاقل کسی است که خدمات اندک دیگران را بسیار می بینند و آن را در همه جا بازگو می کنند. حالا این بیت ستایش آمیز حافظ در حقیقت نشان از این ویژگی عاقلان دارد؛ حافظ از جانب شخصیتی مثل حاجی قوام یک خیر و نعمتی دیده؛ ولی این خیر و نعمت را بسیار بزرگ می بیند و او را بزرگ نشان می دهد تا جایی که می گوید: نتنها اهل زمین و بلکه آسمان برق نعمت حاجی قوام اند. جالب است که همیشه همه چیز در دریا غرق می شود؛ ولی این بار دریا غرق کرم و دهش حاجی قوام می شود و چقدر خوب است که آدم خوبی ها را ببیند و خوبی ها را اغراق و برجسته کند و خوبان را تکریم و تحسین کند که همین موجب رواج بازار خیر و خوبی می شود. دلیل اینکه امروز بازار خوبی کساد است این است که آدم ها اولا خوبی ها را نمی بینند و ثانیا خوبی های فراوان را کم می بینند و این است که دست آدم ها به خوبی نمی رود و این است که خوبی دُر نایاب شده است و این است که آدم ها پشت دست خود را داغ می کنند و خوبی نمی کنند؛ اما حافظ اینگونه نبود چون حافظ هم می دید و هم برجسته می کرد. و نتنها امروز خوبی ها تکریم نمی شود و بلکه مردم انسان های بَد را محترم می شمارند و همین باعث دلسردی و بدگمانی آدم خوبی می شود، همان که مولوی گفت: می‌بلرزد عرش از مدح شقی بدگمان گردد ز مدحش متقی ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔶 روش قـــدردانـــی برای اینکه از جُرگه ناسپاسان نباشیم باید نحوه ی قدردانی و شکرگذاری هر ذی المعروفی را بدانیم. امام سجاد علیه السلام می فرماید‌: ۱. و أما حق ذی المعروف علیک فإن تشکره حق هر ذی المعروفی که به شما خوبی کرده این است که از او تشکر کنی(شکر) ۲. و تذکر معروفه و دوم آنکه خوبی آن را ذکر کنی(ذکر) و در روایت دیگر آمده است: «إِذَا صَنَعْتَ مَعْرُوفاً فَانْسَهُ، إِذَا صُنِعَ إِلَيْكَ مَعْرُوفٌ فَاذْكُرْ» چون به سوی تو احسانی شد یادآوری نما و هرگاه به کسی احسانی نمودی آن را فراموش کن. ۳. و تنشره له مقالة حسنه و سوم آنکه به نفع آن ‌شخص حرف های خوب نشر بدهید، از ویژگی های خوبی که دارد بگویید، از خدماتی که انجام داده تعریف کنید ۴. و تخلص له دعاء فی ما بینک و بین الله و چهارم آنکه خالصانه برایش دعا کنید ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما آب روی خوبی از چاه زنخدان شما ┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ فروغ ] پرتو، روشنایی [ ماه حسن ] خوبی و زیبایی و جمالی که مثل ماه می ماند. "ماه" سنبل حسن و جمال است و "ماه حسن" طبیعتا عالی ترین نماد حسن و جمال شمرده می شود [ رخشان ] درخشان، تابان، تابناک [ آب روی ] آبی که به رو می زنند و در نتیجه مایه ی طراوت و خرمی و شادابی روی آدمی می شود؛ همانطوری که آب وقتی به روی زمین می پاشند، آن زمین تبدیل به دشت و چمن و بستان می شود. و همینطور "آب روی" به معنای قدر و اعتبار و وجاحت هم است [ خوبی ] زیبایی [ چاه ] گودی [ زنخدان ] چانه [ چاه زنخدان ] گودی زیر چانه که در قدیم از عناصر پسند و زیبایی بوده، مثل داشتن خال و ابروان محرابی و کمانی ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ ماه اگر پرتوی دارد و اگر تابش و روشنایی دارد، از خودش نیست و بلکه از چشمه ی خورشید است و چون رو به خورشید دارد، نور خورشید در او منعکس شده است، درست مانند آینه ای که مقابل خورشید قرار بگیرد پُر از نور می شود ولی نورش از خودش نیست. حافظ می گوید: حسن جمال درست مثل ماه می ماند؛ چطور ماه هر چه دارد از خورشید است و بخاطر رو کردن بخاطر خورشید است، حسن جمال هم هر چه دارد و هر چه است بخاطر روی رخشان شماست؛ یعنی چهره ی جمیل و زیبای شماست که زیبایی و حسن در عالم ایجاد کرده و اگر گل سرخ آنقدر زیباست، این زیبایی یک منشأ و چشمه ای دارد که چشمه و منشأ آن چهره و جمال شماست و شما به این گل رو کردی تا این گل زیبا شد و اساسا هر کجا زیبایی باشد برخاسته از وجود شماست. این "شما" در مصرع اول می تواند ذات حق با‌شد چون فرمود: وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ خزائن هر چیزی نزد ما است و یکی از آن چیز ها هم زیبایی و جمال است، پس مخزن و کانون زیبایی نزد خداوند است و لذا هر زیبایی در عالم صورت می گیرد از آنجاست، همان که در جای دیگری گفت: از رهگذرِ خاکِ سرِ کویِ شما بود هر نافه که در دستِ نسیمِ سحر افتاد و همینطور می تواند مقصود از "شما" اولیای خدا باشد چون آنها مظهر حق اند و آنها هم در عالم کار خدایی می کنند؛ اولیای خدا هر کجا باشند و هر کاری کنند، جزء زیبایی و حلاوت از آنها سَر نمی زند و اگر حسن و خوبی در عالم اتفاق می افتد، به برکت تعلیمات و هدایت های آنها است. آب از چاه می کشند و به سَر و صورت می پاشند و در نتیجه صورت یک طراوات و شادابی پیدا می کند و حالا حافظ می گوید: می دانی این صورت چرا انقدر طراوت و شادابی دارد؟ چون به سَر چاه زنخدان شما رفته است که "چاه زنخدان" نماد جمال و زیبایی است، پس او به چشمه ی زیبایی شما آمده و قدری از آن زیبایی برداشته و به سَر و رو زده است و به همین خاطر آنقدر خرم و شاداب شده است؛ همانطوری که آب را از چاه می کشند و روی زمین خاکی می ریزند تا این زمین شاداب و خرم بشود. ای کسی که زیبایی و جمالش مثل ماه می ماند، درخشندگی خودش را از چهره ی شما می گیرد و نیکویی و جمال آب و رنگ خودش را از آب چاه زنخدان شما کسب می کند؛ یعنی هر کس به هر کجا رسید و جلوه و جمالی پیدا کرد، از رهگذر لطف و عنایت و کرامت شما بود. ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده بازگردد یا برآید چیست فرمان شما ┈┄┅═✾ معنای کلمات ✾═┅┄┈ [ عزم ] قصد، آهنگ کردن [ جان بر لب آمده ] جان به لب رسیده؛ یعنی جانی که به نقطه پایان رسیده و به جان کندن درآمده ┄┅═✾ شرح ✾═┅┄┈ هر کسی یک "تو" دارد که می تواند به او خطاب کند: بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود و "تو" هر کسی یک چیزی است؛ "تو" یک کسی می تواند محبوب زمینی و معشوق مجازی باشد که واقعا بدون او زندگی را نمی تواند ادامه دهد، مانند افرادی که خودکشی می کنند بخاطر اینکه به حبیبه خود دست پیدا نکرده اند. و "تو" بعضی می تواند ثروت و سرمایه باشد؛ یعنی جان آنها به داشته و دارایی ها بسته باشد و چون از آنها این ثروت گرفته شود می میرند، مثل ماهی که از آب بگیرند و آنها تا وقتی زنده هستند که در دریای ثروت شناور باشند. و "تو" بعضی می تواند مقام و موقعیت و جایگاه باشد و جان چنین آدمی به میزش بسته است و چون از او این میز را بگیرند می میرد. چه خوب است که گاهی خلوت کنیم و ببینیم "تو" ما چیست؟ واقعا ما به چه چیزی می توانیم بگوییم: بی تو به سر نمی شود؟ ولی به یاد داشته باشیم که هیچ تویی، او نمی شود؛ خوش بحال کسانی که "تو" آنها "او" باشد؛ یعنی خداوند سبحان باشد، مثل حافظ که "تو حافظ" اوست و دارد به او خطاب می کند و می گوید: عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده خدایا! دیگر جانم به لب رسیده و دیگر تاب و توان ماندن بدون تو را ندارم و اگر قرار باشد پای تو در میان نباشد، جان من نمی ماند و از تنم خارج می شود و حالا اختیار با توست که برود(بمیرم) یا برگردد و بماند اما در کنار تو و در هر صورت حکم آن است که تو فرمایی... خلاصه آنکه مرگ و زندگی من در دست توست؛ اگر با تو و نزد تو باشم زنده می مانم و جانم به تنم برمی گردد و اگر از تو دور باشم، جانم دیگر به لبم رسیده و لحضه های آخر را دارد سپری می کند و دیر یا زود خواهم مُرد... ________ نـــــــورمـــــــاه | @normah _________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا