eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
644 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
77 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
01_015 P314 -S 21.mp3
6.24M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه پانزدهم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص314 س 21 @oshaghierfan &
01_016 P315 -S 17.mp3
6.85M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه شانزدهم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص315 س 17 @oshaghierfan &
01_017 P316 -S 20.mp3
6.07M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه هفدهم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص316 س 20 @oshaghierfan &
🔵یادداشتهای قرآنی و روايائي (27) 🖌 موضوع: تفسیر « فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي، وَادْخُلي‏ جَنَّتي» 📣 تذكر: مطالب پيش رو در ادامه بحث بودن اميرالمؤمنين علي عليه السلام و تثبيت اين مدعاست كه همنشيني با حضرت، قسمي در كنار و است و مي‌توان از آن به تعبير كرد. ♥️ لينك مطالب پيشين https://eitaa.com/oshaghierfan/355 https://eitaa.com/oshaghierfan/405 🌸در روايات، آيات «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّة فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي، وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي» در شأن امام حسين ع و شيعيان ايشان و در شأن پيامبر اكرم ص و خاندان و شيعيان ايشان آمده است و از باب تطبيق معنا بر مصداق همگي درست هستند. 🌺 🔴 اما نكات در آيه شريفه 🔶 نفسي است كه نسبت به خداوند و شؤون خدائي خداوند به يقين رسيده و از شك و تزلزل بيرون رفته است؛ و به همين دليل در ادامه از آن با عنوان توصيف شده است يعني او به مقام رضايت از خداوند نائل شده است؛ و نسبت به خداوند و اموري كه به خداوند ارتباط دارد هيچ اعتراضي ندارد، بلكه آنها را كاملا بجا و درست مي‌يابد؛ 🔸كسي كه نسبت به خداوند و شؤون خدائي خداوند راضي باشد خدا هم از او راضي خواهد بود و لذا چنين نفسي در ادامه، با عنوان ستوده شده است؛ البته در برخي روايات، متعلَق اطمينان ولايت امير‌المؤمنين معرفي شده كه اين نيز در همان راستا است؛ زيرا از طريق ولايت امير‌المؤمنين و اهل‌بيت است كه انسان مي‌تواند هدايت‌هاي ارشادي و تكويني را دريافته و نسبت به امور الهي به يقين برسد و مقام رضايت از خدا را حقيقتا كسب كند. 🔷 با اطمينان به خدا يك امتياز بزرگ نصيبش مي‌شود و آن اين است كه مخاطَب «ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ» قرار گرفته و مأمور به «رجوع الی الله» مي‌شود، و بسوي خدا بر‌مي‌گردد. 🔹«رجوع الی الله» به‌ دليل مفاد «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» سرنوشت همه انسانها است؛ ولي نفس مطمئنه زودتر از ديگران به اين امتياز نائل مي‌شود. ⬛️ معناي «رجوع الى الله» رجوع الي الله به چه معناست و ما چگونه به الله رجوع مي‌كنيم؟ ◾️پاسخ اين است كه طبق جمله «إِنَّالِلَّهِ»؛ ما، مال خدائيم نه مال خودمان؛ يعني شيئيتي كه ما به خود نسبت مي‌دهيم و مي‌گوييم «وجود من»، حقيقتاً مال ما نيست؛ چون مالكيت، حق اختصاصي خدا است «لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ إِلَيْهِ الْمَصير»؛ ولي ما از آن مالك حقيقي داريم و خيال مي‌كنيم ما موجويتي داريم كه مال خودمان و مباين با وجود خدا است؛ ولي هر انساني دير يا زود، اختيارا يا جبرا اين نكته را شهود مي‌كند كه موجوديتش و شيئيتش، مِلك او نيست؛ و خودش مالك موجوديتي نيست تا بگويد «وجود من»، بلكه او مالكيت خدا را مالكيت خود مي‌پنداشته است؛ ◾️با تحقق چنين شهودي رخ مي‌دهد يعني شيئيت من، از آن جهت كه به من انتساب داشت، زائل و فاني مي‌شود؛ و پندار شيئيت من و موجوديت من، زائل مي‌گردد؛ و موجوديت من، به مالك اصلي‌اش باز مي‌گردد؛ عينا مثل لباس عاريه‌اي كه انسان از ديگري گرفته و عاريه بودنش را فراموش كرده است و بعد متوجه شده است كه اين لباس مال ديگري است؛ اينجا است كه توهم «لباس من» معدوم شده و بجايش تعبير «لباس او» مي‌نشيند؛ پس وقتي انسان به شهود خود رسيد «رجوع الى الله» شكل گرفته؛ و جمله «وَ إِلَيْهِ تُقْلَبُون» (21عنكبوت) فعليت يافته است و ماسواي او، همه او مي‌شوند، و جمله «إِلَى اللَّهِ الْمَصير» تحقق يافته است؛ ✔️ اين امتياز زودتر نصيب مي‌شود؛ زيرا نفوس مطمئنه در رهائي از پندار غيريت، و در رسيدن به شهود او بودن، از ساير افراد گوي سبقت مي‌برند؛ لذا اين گروه را در يوم الحشر، نه به مي‌برند و نه به »؛ بلكه خداوند به آنها خطاب مي‌كند كه محشر و جايگاهي كه به شما اختصاص دارد، حريم عباد من‌ است؛ پس در بين عباد من داخل شويد «فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي»؛ همان عبادي كه قبلا از پندار غيريت، خارج و نفي ماسوا كرده‌اند؛ و چيزي جز من نمي‌بينند و لذا بهشتي جز ذات من ندارند؛ پس شما نيز مثل عباد من، به من داخل شويد «وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي»؛ زيرا جنتِ كسي كه جز خدا را نمي‌بينيد جز خدا نيست. ✳️ و نكته پاياني اين كه: انسانهائي كه هنوز به «إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون» نرسيده‌اند و «إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ» براي آنان نيافته‌است، به چنين فضائي راه ندارند؛ بلكه ‌آنها يا در جهنم‌اند يا در بهشت ابرار؛ زيرا موجود اعتباري را به حريم موجود حقيقي راهي نيست. @oshaghierfan &
🔵یادداشت ها 🖌 موضوع: نقدي بر ديدگاه آيت الله علوي بروجردي درباره : در كليپي كه اخيرا در فضاي مجازي منتشر شده؛ آيت الله علوي درباره اقتصاد اسلامي و ساير علوم اظهاراتي داشته‌اند كه در ادامه به نقد آن مي‌پردازيم‌: 1-بين و فرق واضحي است كه نبايد بدان بي‌توجه بود؛ صاحب نظران اقتصادي، اجمالا «علم اقتصاد» را عبارت مي‌دانند از «علم دستيابي بهينه به ثروت، از منابع محدود»؛ ولي «مذهب اقتصادي» عبارت است از «مجموعه قوانين ناظر به اقتصاد، كه فرهنگ خاصي به منظور دستيابي به اهداف مطلوب خود، آنها را بر قواعد توليد ثروت، حاكم مي‌كند»؛ از كليپ مذكور اين گونه برداشت مي‌شود كه فرق بين اين دو موضوع، براي ايشان مغفول مانده است. 🔸در اسلام براي هر دو بخش «علم اقتصاد» و «مذهب اقتصادي»، دستورات خاصي هست و انكار آن، ممكن نيست مگر به انكار معارف فراواني از دين؛ گرچه البته اسلام در بخش «علم اقتصاد» كمتر دخالت كرده است و عمدتا شيوه عقلاء را تأييد كرده است؛ اما با اين حال برخي عوامل ، معنوي‌اند كه غالب عقلاء از آن غافل‌اند؛ زيرا دخالت اين عوامل در توليد ثروت، با عقل متعارف قابل كشف نيست؛ لذا در اسلام اين عوامل به عوامل عرفي اضافه شده و به مردم تذكر داده شده؛ تا بدانند از راه‌هاي معنوي هم مي‌توان توليد ثروت كرد؛ مثلا « از گناهان» از عوامل معنوي توليد ثروت مادي است و در قرآن و روايات به آن توجه و دستور داده شده است از جمله آمده است : «اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْراراً وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً» (11 نوح) ؛ كه خلاصه مطلب اينست كه از پرودرگاتان استغفار كنيد تا به كثرت ثروت و نفرات‌تان منجر شود؛ و نيز مثل مسئله كه در قرآن و روايات آن را به عنوان يكي از عوامل توليد ثروت معرفي كرده است از جمله فرموده : «يُرْبِي الصَّدَقات» (276 بقره) انفاقات، ثروت شما را مي‌افزايند؛ يا مي‌گويد : «ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقين» (39 سبأ)؛ اينها نمونه‌هايي از دستورات ديني است براي توليد ثروت مادي. اما البته عمدتا دخالت اسلام در اقتصاد، در بپا كردن يك است نه نشان دادن قواعد علم اقتصاد؛ و اين كه صاحب نظران اسلامي مي‌گويند اقتصاد بايد اسلامي باشد بيشتر به اين بخش «مذهب اقتصادي» نظر دارند؛ ✔️ نمونه‌هايي از اين دخالت‌ها را ذيلا اشاره مي‌كنيم : 🔸 الف : خداوند براي توزيع ثروت قواعدي را در دين مقرر كرده است تا گردش ثروت جامعه در انحصار اغنياء نباشد مثلا فرمود : «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرى‏ فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ كَيْ لا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْكُمْ» (7 حشر). 🔸 ب : هر گونه ثروت اندوزي و اجتماع و ركود مال، مطرود و ممنوع شده است لذا فرمود : «وَ الَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها في‏ سَبيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَليمٍ» (34 توبه)؛ و نيز فرمود «الَّذي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ» (2 همزه). 🔸 ج : هر گونه علاقه‌مندي مفرط و دلبستگي قلبي به مال و ثروت مادي، مطرود و مذموم شده است «وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا» (20 فجر). 🔸 د : بي‌توجهي اغنياء به قشر فقير جامعه يك گناه ممنوع، معرفي شده است «وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْكين» (18 فجر)؛ و اين نه صرفا يك دستور اخلاقي است بلكه اين يك وظيفه فقهي نيز هست كه اغنياء افزون بر حقوق واجبه نظير زكات، بايد حق معلومي از مالشان را به فقرا اختصاص دهند «وَ في‏ أَمْوالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (19 ذاريات) . 🔸 ه_ : به عكس انفاق واجب يا مستحب با جديت تمام، در «مذهب اقتصادي» اسلام سفارش شده «الَّذينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (274بقره). 🔸 ز: اندوخته مالي نبايد موجب غفلت از ياد خدا باشد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ» (9 منافقون). ادامه دارد 👇👇 @oshaghierfan &
ادامه از بالا 🔸 ح : از همه مهم‌تر در «مذهب اقتصادي» اسلام در انجام كار اقتصادي، به كه از اصول دين است توجه داده شده است تا انسان اقتصادي، دست قدرت خدا بلكه حضور شخص خدا را در كار اقتصادي خود مشاهده كند و به آن بي‌توجه نباشد مثلا فرموده است: «أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ» (63 واقعه)؛ آيا به كشت‌تان نگاه نمي‌كنيد؟ آيا شما زراعت مي‌كنيد يا اين ما هستيم كه زراعت مي‌كنيم؟ اينها نمونه‌هايي از قوانين «مذهب اقتصادي» اسلام است (نه قوانين علم اقتصاد) كه بخاطر ، يا ، يا در اقتصاد اسلامي مورد عنايت است؛ ولي بر خلاف نظر آيت الله علوي كه به يكساني اقتصاد اسلامي و اقتصاد سرمايه‌داري حكم مي‌كنند؛ هيچ يك از اين موارد در داري نيست؛ و نه تنها نيست بلكه اين گونه دستورات بر ضد اقتصاد سرمايه داري است؛ بلكه بالاتر، ثروت اندوزي مثلا در نظام سرمايه‌داري يك افتخار و يك امتياز محسوب مي‌شود؛ 🔸 بنابراين تعجب است كه علي‌رغم اختلاف عميق بين مذهب اقتصادي اسلام و سرمايه‌داري ايشان اينگونه حكم به عدم فرق اقتصاد اسلامي و اقتصاد سرمايه‌داري مي‌كنند. 🔶 2-در ادامه، ايشان علاوه بر انكار واقعيت «اقتصاد اسلامي» به انكار واقعيت «طب اسلامي»؛ «فيزيك اسلامي»، «شيمي اسلامي» و نيز «علوم انساني اسلامي» مي‌پردازند و آن را يك شوخي مي‌دانند؛ استدلال ايشان اين است كه مگر ما چندتا روايت در زمينه اثبات مسائل اين علوم داريم؟ مثلا ما چندتا روايت براي جراحي مغز داريم؟ بعد مي‌گويند اسلام نيامده براي ما علم بياورد. از استدلال و بيان ايشان بر اسلامي نبودن اين علوم بر مي‌آيد كه ايشان تصور مي‌كنند قائلين به اسلامي بودن علوم، معيار اسلامي بودن علوم را اين مي‌دانند كه دعاوي مطرح در آن علوم توسط روايات اثبات گردد!! حال آن كه هيچ فرد مطلعي از قائلين به اسلامي كردن علوم، چنين نظري ندارد؛ و به چنين معياري قائل نيست؛ بلكه منظور قائلين به اسلامي كردن علوم، اين است كه همه علوم بايد با توجه به نكات اعتقادي و اخلاقي اسلامي مورد توجه واقع شوند؛ و نبايد اين نكات فراموش شوند بلكه طالب هر علمي همواره در اذعان به گزاره‌هاي علوم بايد به اين نكات اعتقادي و اخلاقي توجه داشته باشد؛ و بايد به مباني چنين اعتقاداتي نيز آگاهي لازم را داشته باشد؛ 🔷 در ادامه به توضيح آن مي‌پردازيم: 🔹 الف : در اسلام راجع به كل آفرينش امكاني اين اعتقاد وجود دارد كه هيچ تحولي رخ نمي‌دهد و هيچ نيرويي، كاري نمي‌كند مگر به قدرت و توان خداوند «لا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّه» (39 كهف)؛ بنابراين هيچ حركتي در فيزيك و مكانيك مثلا، و هيچ كنشي در تركيبات شيمايي، و ساير تحولات مادي بدون حول و قوه الهي رخ نمي‌دهد. 🔹 حاميان ديني كردن علوم مي‌گويند حال كه چنين است پس دانشمندان فيزيك و شيمي و ساير علوم بايد اين اصل را فراموش نكنند كه هر رخدادي در حوزه اين علوم، مبدأ الهي دارد؛ و به دست قدرت الهي واقع مي‌شود؛ و هم خود به اين اصل و به مباني استدلالي آن آشنا و پايبند باشند هم شاگردان خود را به اين امور توجه دهند. 🔹 ب : بلكه بالاتر، طبق آيات قرآني، خداوند در همه ساحات هستي حضور دارد «أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحيطٌ» آگاه باشيد كه خداوند به هر موجودي احاطه وجودي دارد؛ بر اساس اين ديدگاه قرآني، هيچ موجودي و هيچ واقعيتي از حضور واقعيت خداوند خالي نيست؛ پس انسان نبايد هيچ موجودي در نظام هستي را بريده و بيگانه از واقعيت خدا بداند؛ بلكه هر گزاره حقي در علوم مختلف را بايد بيان حكمي بداند براي موضوعي كه چيزي جز جلوه‌اي از جلوه‌هاي بي‌نهايت خداوند نيست؛ و ازين‌رو بايد او ملتزم شود به اين كه هر گزاره حقي به‌گونه‌‌اي گزاره‌اي الهياتي است، نه سكولار و بريده از واقعيت خدا و بي‌تفاوت با الاه و الهيات اسلامي . ✳️ اينها نمونه‌هايي است از اعتقادات ديني كه حاميان ديني كردن علوم مي‌گويند در نظام آموزشي ما، بايد مورد توجه باشد و بايد مباني‌ چنين اعتقاداتي به گونه منطقي براي دانش‌‌آموزان و دانش‌جويان روشن گردد تا كار علمي آنها در همين راستا شكل بگيرد نه به صورت سكولار، يا به صورت الحادي. 🔹 ج: همچنين طبق آيات قرآني خدا شاهد هر كاري است «اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهيدٌ» (9 بروج) روشن است توجه به شاهد بودن خدا در هر صحنه‌اي، موجب تأثير عميق اخلاقي در كارهاي داشمندان است؛ و جلو بسياري از خلاف كاريهاي دانشمندان را مي‌گيرد؛ و ازين‌رو علوم بايد تحت ملاحظات اخلاقي باشند. ادامه دارد 👇👇 @oshaghierfan &
ادامه از بالا 🔴 معناي اسلامي بودن علوم ✔️ پس اسلامي كردن علوم به اين است كه اين ملاحظات اعتقادي و اخلاقي و غيرهما در نظام آموزشي مد نظر باشند تا علوم علاوه بر اين كه واقعا الهي هستند (بلحاظ اين كه موضوعاتشان همه جلوه‌هاي وجود خداوندند) بحسب حكمت عملي هم همه الهي شوند نه يا . 3- در بيانات منتشره، ايشان انتساب روايتي را به نهج البلاغه انكار مي‌كنند كه البته ما هم جستجو كرديم و نديديم اما حديث ديگري با مضمون روايت مورد بحث، در نهج البلاغه و در بسياري از متون روايي ديگر هست كه از حضرت امير‌المؤمنين در حكمت [334] 328 نهج البلاغه روايت شده و آن اين است : «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِك‏». خدا در اموال اغنياء خوراك فقرا را واجب كرده است پس هيچ فقيري گرسنه نماند جز به بهروري ثروتمندي از آن مال متعلق به فقير؛ خدا از چنين ثروتمندي بازخواست خواهد كرد. @oshaghierfan &
01_018 P318 -S 19.mp3
7.4M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه هجدهم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص318 س 16 @oshaghierfan &
01_019 P320 -S 12.mp3
5.88M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه نوزدهم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص320 س 12 @oshaghierfan &
01_020 p322 -S 7.mp3
6.79M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه بيستم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص322 س 7 @oshaghierfan &
01_021 P323 -S 14.mp3
6.68M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه بيست ويكم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص323 س 14 @oshaghierfan &
یادداشت ها 🖌 موضوع: گريه اربعيني آسمان بر حسين (ع) : 🔶 در احاديث متعددي آمده است كه آسمان چهل روز بر شهادت حضرت اباعبدالله عليه السلام گريست؛ براي نمونه در كامل الزيارات، از امام صادق عليه السلام نقل شده كه به زراره فرمودند: «يَا زُرَارَةُ إِنَّ السَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالدَّم‏» براي فهم معناي حديث و تثبيت مضمون آن، چند نكته اشاره مي‌شود: 1⃣ بر خلاف ديدگاه رايج؛ ديدگاه قرآني و عقلاني اين است كه همه موجودات از نوعي شعور و آگاهي برخوردارند؛ و ازين‌رو همه موجودات حتي جمادات، خداوند را ستايش مي‌كنند؛ چنانكه در قرآن به اين نكته اشاره شده است؛ آنجا كه مي‌گويد : «إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلاَّ يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبيحَهُم» (44 اسراء)؛ يعني هيچ موجودي نيست مگر اين كه خدا را حمد و ستاش مي‌كنند؛ گرچه شما ستايش آنان را نمي‌فهميد؛ 🔸 روشن است اگر فهمي نباشد ستودن معني ندارد؛ پس همه اشياء حتى جمادات داراي شعورند گرچه ميزان شعور اشياء متفاوت است. 2⃣ چون همه موجودات، واجد نوعي شعور و آگاهي‌اند، پس واجد نوعي غم و شادي نيز هستند؛ لذا آنها از حوادثي شاد، و از حوادثي محزون مي‌شوند؛ و أحيانا اين غم و شادي را متناسب با ساختار وجودي خود ابراز مي‌كنند؛ ازين‌رو خداوند در قرآن در باره فرعونيان مجرم كه در نيل غرق شدند مي‌گويد هلاكت اين مجرمان موجب نشد كه آسمان و زمين براي هلاكت آنها اظهار حزن كرده و بر آنها بگريند « فَما بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّماءُ وَ الْأَرْض» (29 دخان)؛ و اين خود نشان مي‌دهد كه در مواردي، اين امكان هست كه آسمان و زمين براي فقدان افرادي، اظهار غم كرده و بگريند . 3⃣ علاوه بر منابع شيعه، در منابع اهل‌تسنن نيز گريستن آسمان بر حسين (ع) گزارش شده است؛ و اين نشان مي‌دهد كه اين واقعه تاريخي از ناحيه منابع بي‌طرف و حتي مخالف هم، تأييد شده است؛ از جمله بيهقي كه از محدّثان و مورّخان بزرگ اهل‌سنت است، در دلائل النبوتش روايت كرده وقتي حسين بن علي كشته شد آسمان خون باريد بگونه‌اي كه هر چيزي از خون پر بود (لما قتل الحسين بن علي مطرت السماء دما، فأصبحت وكل شيء ملآن دما)؛ و نيز ذهبي در تاريخش روايت كرده است كه راوي گفت آنگاه كه حسين كشته شد باراني مثل خون بر خانه‌ها و ديوارها باريد 🔸 لما قتل الحسين مطرنا مطراً كالدم على البيوت والجدر)؛ 🔸همچنين بيهقي در دلائلش روايت مي‌كند كه وليد بن عبد الملك (از حاكمان بني امية بعد از يزيد) در مجلسي، از حاضران پرسيد چه كسي مي‌داند كه در سنگهاي بيت المقدس در روز قتل حسين چه رخ داد؟ و زهري كه در آن مجلس بود پاسخ داد در آن روز هيچ سنگي جابجا نشد مگر اين كه زيرش خون تازه يافت مي‌شد (لم يقلب حجر إلا وجد تحته دم عبيط)؛ اين گزارش تاريخي بيهقي نيز بخوبي دلالت دارد كه خونين بودن زمين در روز عاشورا در منطقه حاكميت يزيد و بني اميه واقعه معروفي بوده است. 4⃣ در فرازهايي از زيارت عاشوراء نيز به عظمت مصيبت شهادت حسين بر آسمانها و زمين تصريح شده است آنجا كه مي‌خوانيم «و أَعْظَمَ رَزِيَّتَهَا فِي الْإِسْلَامِ وَ فِي جَمِيعِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»؛ بنابراين زمين و آسمانهاي ذي‌شعور با شهادت آن حضرت، بسختي گرفتار غم و حزن گشته و بسختي مصيبت ديده و عزا زده شدند؛ و لذا طبق احاديث مورد بحث يك اربعين (چهل روز) بر اين مصيبت خون گريستند. 🔷 صاحب تفسير روح البيان كه از مفسران اهل‌تسنن در قرن 12 است؛ در تفسير خود با اشاره به برخي روايات واقعه گريستن آسمان و زمين بر شهادت حضرت اباعبدالله الحسين در پايان اين بحث، دو بيتي زير را آورده و با آسمان و زمين هم‌نوا شد است؛ ما نيز در اين ايام اربعيني با او و با آسمان و زمين همنوا شده و مي‌خوانيم : 🌺 اين سرخى شفق كه برين چرخ بي‌وفا است هر شام، عكس خون شهيدان كربلاست گر چرخ خون ببارد ازين غصه درخورست ور خاك خون بگريد ازين ماجرا رواست🌺 @oshaghierfan &
01-022 P325 -S 1.mp3
7.14M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه بيست و دوم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص325 س 1 @oshaghierfan &
01-023 P326 -S 11.mp3
6.37M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه بيست و سوم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص326 س 11 @oshaghierfan &
01-025 P330 -S 1.mp3
3.83M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه بيست و پنجم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص330 س 1 @oshaghierfan &
01-026 P330 -S 11.mp3
2.86M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه بيست و ششم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص330 س 11 @oshaghierfan &
01-027 P331 -S 13.mp3
7.35M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه بيست و هفتم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص331 س 13 @oshaghierfan &
01-028 P332 -S 12.mp3
7.61M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه بيست و هشتم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص332 س 12 @oshaghierfan &
01_029 P333 -S 18.mp3
7.49M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه بيست و نهم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص333 س 18 @oshaghierfan &
01_030 P334 -S 10.mp3
7.78M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه سي ام 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص334 س 10 @oshaghierfan &
01_031 P337 -S 8.mp3
7.61M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه سي و يكم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص337 س 8 @oshaghierfan &
01_032 P337 -S 13.mp3
7.52M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه سي و دوم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص337 س 13 @oshaghierfan &
01_033 P338 -S 8.mp3
5.9M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه سي و سوم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص338 س 8 @oshaghierfan &
🔵یادداشت ها 🖌 موضوع: نقدی بر دیدگاه تفکیک امامت و خلافت در قداست 🔶 اخیرا در فضای مجازی نکاتی در رابطه با قدسی نبودن خلافت، و تفکیک آن از امامت از سوی دکتر انتشار یافته که در ادامه به نقد این دیدگاه می‌پردازیم: 🔸 در متن منتشره، ایشان می‌گوید : « صلح امام حسن(ع) یک پیام دیگر هم دارد؛ اینکه ایشان با چه کسی صلح می‌کند؛ همه می‌دانند که معاویه ستمگر و ظالم است. این مساله یک پیام دارد من معتقدم ما باید در شیعه خلافت را از امامت جدا کنیم؛ امامت امری قدسی و متصل به خداوند است و خداوند امام را مشخص می‌کند. جنبه امور دنیوی انسان‌ها هم با بیعت و شوراست و شیعه برای خلافت تقدس قائل نیست» . 🔴 به نظر نگارنده هم خود این دیدگاه و هم استدلالی که ایشان بر این دعوا ارائه می‌کند هر دو ناتمام و ناپذیرفتنی است. 1️⃣ : استدلال ایشان ناپذیرفتنی است چون بیان ایشان این است که چون امام حسن (ع) خلافت را به معاویه که شخص ظالمی بود واگذار کرد پس این نشان می‌دهد که خلافت، که برای امور دنیایی مردم است تقدسی ندارد؛ و گرنه امام آن را به شخص ظالمی مثل معاویه واگذار نمی‌کرد. این استدلال هم پاسخ نقضی دارد و هم پاسخ حلّی؛ 🔻 پاسخ نقضی صلح حدیبیه است توسط پیامبر؛ پیامبر با برقراری صلح حدیبیه بین خود و مشرکان پیمان عدم تعرض بست و این بدین معنی است که پیامبر مشرکان را در منطقه خودشان آزاد گذاشت که به شرکشان ادامه دهند؛ اما آیا این آزادی عمل به مشرکان دادن معنی‌اش این است که توحید در عبودیت تقدسی ندارد؟ آیا صرف آزاد گذاشتن مشرکان برای ادامه کارهای مشرکانه معنی‌اش این است که توحید امر قدسی نیست؟! مسلما چنین برداشتی درست نیست؛ پس در صلح امام حسن هم چنین برداشتی درست نیست. 🔻 جواب حلّی این است که فرق است بین واگذاری خلافت به معاویه در شرایط اضطراری و عدم قدرت، و واگذاری آن در شرایط عادی؛ روشن است در صورت اول که شرایط اضطراری و خارج از توان امام بوده نمی‌توان نتیجه گرفت که واگذاری خلافت به ظالم، بدین معنی است که مسئله خلافت از نظر دین قداستی ندارد. 2️⃣ : دلیل دیگری که بطلان نظر جناب آقای محقق داماد را روشن می‌کند این است که قرآن به مدیریت پیامبر نسبت به امور دنیوی مردم، تقدس می‌دهد تا جائی که خداوند کسانی را که مدیریت دنیوی پیامبر را در مشاجرات بین خود نپذیرند از دائره ایمان خارج می‌داند؛ 🔻 زیرا در باره آنها در سوره (۶۵ نساء) چنین گوید : «فَلا وَ رَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فیما شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَ یُسَلِّمُوا تَسْلیما» به پرودرگارت قسم؛ مردم ایمان نخواهند داشت مگر این که در مشاجرات خود حکمیت تو را بپذیرند و تسلیم محض تو باشند؛ 🔻 روشن است مشاجرات مردم عمدتا به کارهای دنیوی آنان ارتباط دارد اما با این حال طبق مفاد این آیه؛ خداوند این مدیریت دنیوی را چنان تقدس می‌دهد که بدون پذیرش آن، ایمان منتفی است؛ یعنی خدا کسانی را که حکمیت دنیوی پیامبر را قبول نکنند مؤمن نمی‌داند؛ حال آن طبق دیدگاه جناب محقق داماد نفی چنین حکمیتی نباید مشکلی برای ایمان مردم داشته باشد؛ چون این مربوط به کار دنیوی است و نباید تقدس دینی داشته باشد. 🔻 و چنین مدیریتی در دوره امام حسن و سائر ائمه به آن حضرات منتقل شده است و در دوره غیبت، طبق به حاکمان مشروع دینی می‌رسد؛ و بنابراین مدیریت ائمه و حاکمان کارشناس دینی هم، همان تقدسی دارد که برای مدیریت پیامبر بود (گرچه با اختلاف مرتبه)؛ بنابراین بر فرض که حوزه عمل‌کرد خلافت امور دنیوی باشد اما این ادعا که خلافت چون به امور دنیوی تعلق دارد تقدس ندارد ادعای باطلی است و خلاف قرآن است. 3️⃣ : بنابر ، فرمانروائی و حاکمیت حق مخصوص خداوند است زیرا قرآن می‌فرماید: «إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ لِلَّه» حاکمیت، جز برای خداوند نیست (۴۰یوسف)؛ و نیز می‌فرماید :«وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْک» (۲ فرقان) خداوند در فرمانروایی شریک ندارد؛ بنابراین هر نوع حاکمیتی چه در امور دنیایی و چه در امور اخروی باید نهایتا به حاکمیت خدا برسد و به نیابت از حاکمیت خدا باشد؛ و گرنه نوعی شرک خواهد بود؛ و درین صورت هر حاکمیت مشروع دينی بدلیل اینکه به نیابت از حاکمیت خدا است تقدس خواهد داشت. بله حاکمیت نامشروع بدلیل مشرکانه بودن آن تقدسی ندارد. 👌 پس روشن گردید که واگذاری تحمیلی حکومت به معاویه توسط امام حسن (ع) هر گز چنین پیامی ندارد که خلافت باید از امامت جدا شده و باید خلافت ائمه و نایبان بر حق آنان را فاقد قداست و اعتبار و ارزش دینی دانست بلکه خلافت حاکمان مشروع، بر فرض که مربوط به حوزه امور دنیوی باشد؛ چون به نیابت از حاکمیت خدا است مثل امامت تقدس دارد . @oshaghierfan &
01_034 P339 -S 8.mp3
6.62M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه سي و چهارم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص339 س 8 @oshaghierfan &
01_035 P340 -S 14.mp3
5.57M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه سي و پنجم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص340 س 14 @oshaghierfan &
01_036 P341 -S 15.mp3
6.12M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه سي و ششم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص341 س 15 @oshaghierfan &
01_037 P342 -S 19.mp3
7.69M
📕 (قيصري) 🍀 فص حكمة إلهية في كلمة آدميَّة🍀 📌 جلسه سي و هفتم 📖 شرح فصوص الحكم، چاپ بوستان كتاب (1382)، ص342 س 19 @oshaghierfan &