خارج فقه نجاست کافر.. مجسمه جلسه79.mp3
6.06M
خارج فقه نجاست. مجسمه. سه شنبه30بهمن. جلسه79
خارج اصول. ظن. انسداد جلسه81.mp3
7.71M
خارج اصول. ظن غیر معتبر. جابر سند. جلسه81. سه شنبه30بهمن
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_یکشنبه_97/11/8
#جلسه_67
#فصل_فی_النجاسة_نجاست_کافر
@ostadahadi
بحث ما پیرامون نجاست و طهارت اهل کتاب بود دو دسته روایات بیان شد که دسته ای بر طهارت و دسته ای بر نجاست دلالت داشتند
#راههای_حل_روایات:
1- راه حل اول: بین این روایات تعارض نیست باید جمع عرفی عقلائی کرد روایات نجاسات را حمل برکراهت کنیم مثل روایت سعید اعرج این جمع را صاحب مدارک الاحکام ج 2 ص 218 و محقق سبزواری هم گفته و تعدادی دیگر از علما نیز این جمع را فرمودند. براساس این جمع نهی در روایات نهی تنزیهی است و تحریمی نیست اگرامام ع فرمود لا تاکلوا فی آنیتهم و لا من طعامهم الذین یطعمون از ظرف انها و غذای انها نخورید منظورشان از این نهی حرمت نیست بلکه کراهت است.
2- راه حل دوم: عده ای قائل به تعارض بین دو دسته روایات اند منتهی روایات نجاست را بر روایات طهارت اهل کتاب ترجیح می دهند مرجح در اینجا دو چیز است یکی این است که روایات نجاست موافق با قران است که می فرماید انما المشرکون نجس . علاوه براینکه روایات نجاست با مذهب عامه مخالفت دارد پس باید حکم به نجاست اهل کتاب کرد نه طهارت مثل صاحب حدائق ج 5 ص 172 این را فرمودند.
3- راه حل سوم: روایات نجاست اهل کتاب ظاهر است ولی روایات طهارت اهل کتاب نص یا اظهر است نصر بر ظاهر مقدم است لذا باید حکم به طهارت اهل کتاب کنیم و روایات نجاست را توجیه کنیم که منظورشان نجاست عرضی است نه نجاست ذاتی یعنی اهل کتاب ذاتا پاک اند ولی بر اثر اینکه از خوردن گوشت خوک ابائی ندارند و شرب خمر می کنند و میته می خورند و دستشان برخورد می کند لذا باید اجتناب کرد. لذا فرمودند این روایات دلالت بر نجاست ذاتی اهل کتاب ندارد.
#استاد_احدی: به نظرما در روایات نجاست، چند روایت است که نمی شود به سادگی از انها عبور کرد یکی روایت حسین بن سعید عن صفوان عن الاعلی عن محمد بن مسلم عن احدهما قال سالته عن رجل سافح مجوسیّا قال یغسل یده ولا یتوضأ از امام صادق و امام باقر پرسیدم که مردی با مجوسی دست می دهد امام فرمود که دستش را بشوید و وضو نگیرد یعنی قبل از شستن دست وضو نگیرد. و نیز روایت موثقۀ ابی بصیر عن احدهما علیهما فی مصافحة المسلم الیهودی و النصرانی قال ع فان صافحک بیده فاغسل یدک . مرحوم حائری از این روایت حکم به نجاست اهل کتاب کرد.
به #نظر_استاد؛ دلالت این حدیث مجمل است چون در یک روایت جملۀ خبریه امده که یغسل یده و در روایت دیگر امر حاضر امده که فاغسل یدک. اگر کسی قبل از وضو به یهودی دست دهد ایا براو واجب است که دست را بشوید و بعد وضو بگیرد یا اینکه براو مستحب است دستش را بشوید و بعد وضو بگیرد از این روایت به دست نمی اید استحباب یا وجوب؟ ضمن اینکه اگر دلالت بر وجوب شستن کند باید روایت قید می زد و مقید به رطوبت می کرد لذا بازهم مجمل است که ایا وجوب شستن دست در صورت اینکه دست یهودی مرطوب باشد ولی اگر خشک باشد شستن دست مستحب است نه واجب. معلوم نیست . چه بسا احتمال سومی هم هست که بحث صرفا برای تبری از کافر باید دستش را بشوید به نوعی برائت از کفار بجوید و بگوید ما قلبا از شما اهل کتاب بیزاریم چون شما عزیر و مسیح را ابن الله می دانید . پس به نظر ما دلالت روایت مجمل است و مشخص نیست
اخوند دراللّمَعات النیّره حکم به اجمال می کند.
روایت دوم: علی بن جعفر انه سال اخاه موسی بن جعفر عن النصرانی یغتسل مع المسلم فی الحمام گفت نصرانی با مسلمان در حمام خودشان را می شویند قال ع اذا علم انه نصرانی اغتسل بغیر ماء الحمام . فرمود اگر یقین داری که مسیحی است از اب حمام خودت را نشویی و از غیر اب حمام خودت را بشوی الا ان تغتسل وحده علی الحوض فیغسّله ثم یغتسل. مگراینکه یک حوض جداگانه ای هست که ان یهودی خودش را در ان شست و شما ان حوض را بشوی بعد داخلش اب بریزو خودت را بشوی.
برخی گفتند در ادامه حدیث امده که وساله عن الیهودی و النصرانی یدخل یده فی الماء ایتوضا منه للصلاه یهودی و نصرانی به ابی دست زدند ایا می توان برای وضو از ان استفاده کرد فرمود لا الا ان یضطرَّه مگر اینکه ناچار شود و از باب تقیه وضو بگیرد. اینجاهم روایت می رساند که نصرانی و یهودی نجس اند
مرحوم شیخ حر عامل وقتی این روایت را نقل کرد فرمود این روایت مال جایی است که این حوض حمام ماده ندارد یعنی وصل به منبع بزرگ اب نیست ولی اگر این حوض وصل به منبع اب باشد نیازی به شستن این حوض نیست
به نظر ما این فهم درستی است لذا این روایت نص در نجاست اهل کتاب ندارد بلکه ظاهر در نجاست اهل کتاب است اما روایات طهارت نص بر طهارت اهل کتاب دارد لذا ان روایات طهارت مقدم اند.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️↙️
با سلام خدمت دوستان و فضلای گرامی
از وقفه ای که در بارگذاری متن فقه و اصول پیش آمده عذرخواهم و از این پس متون مورد نظر در کانال قرار داده میشود. بدلیل اینکه به فایل ورد فقه و اصول دسترسی نداشتم لذا ناقصی ها یی در جلسات آن متاسفانه وجود خواهد داشت چنانچه دسترسی پیدا شد نواقص بارگذاری خواهد شد.✅✅✅✅✅✅✅✅
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_جهارشنبه_97/11/24
#جلسه_75
#فصل_فی_النجاسة_نجاست_کافر
@ostadahadi
بحث در اولاد کفار است که ایا نجس اند یا نه؟
اگرقبل از بلوغ مسلمان شوند پاک می شوند و اگر فرزند رشید از روی اختیار اسلام را اختیار کند پاک می شود
در نجاست فرزند کافر فرقی نمی کند که ولد زنا باشد یا بر پایۀ عقد رسمی خودشان ازدواج کردند و دارای فرزند شدند
ادله نجاست:
1- صدق قضیۀ حقیقیه است : قضیۀ حقیقیه همان کلی طبیعی است که به وجود افرادش موجود می شود مثلا گفته شد الکافر نجس کلمه کافر کلی است صدق بر ولد کافر هم می کند لذا حکم نجاست بر ولد کافرهم جاری می شود پس ولد کافر تابع کافراست بخاطر اینکه کافر براو صدق می کند
به #نظر_استاد این دلیل در حق ولد جاری نیست چون ولد، شانیت و قابلیت برای صدق ندارد نظیر نائم و مغما علیه است همانطوری که قضایای حقیقیه شرعیه مثل اقیموا الصلاه و کتب علیکم الصیام شامل دیوانه و شخص خواب و بیهوش نمی شود همچنین الکافر نجس شامل ولد و نوزاد و خردسال نمی شود چون درصدق شرعی قابلیت فعلیه شرط است و بچه قابلیت و شانیت کفرو اسلام را ندارد لذا تقابل بین اسلام و کفر تقابل عدم و ملکه است شان این بچه این است که در اینده یا کافر است یا مسلمان اما الان در سنین کودکی نه کافر است و نه مسلمان لذا ما این تبعیت را قبول نداریم
2- استصحاب بقای نجاست است: چون حالت سابقه بچه علقه و مضغه بود الان کودک است استصحاب می کنیم بقای نجاستش را
به #نظر_استاد این استصحاب مشکل است چون انقلاب موضوع شد تبدل موضوع شد موضوع سابقش علقه بود و کموضوع لاحقش انسان کامل است لذا فقها در جایی که سگ در شوره زا تبدیل به نمک شود استصحاب حکم نجاست جاری نمی کنند چون موضوع استصحاب عوض شد سابقا کلب بود و الان ملح است
3- روایات، اولاد کافرو مشرک را تابع پدرو مادر می داند مثل؛
صحیحه عبدالله بن سنان از امام صادق ع : سالت ابا عبدالله ع عن اولاد المشرکین یموتون قبل ان یبلغون پرسیدم اولاد مشرکین قبل از بلوغ بمیرند چه حکمی دارند؟ قال ع کفار. اینها در حکم کفر اند ولابد اعلم بما کانوا عاملین یدخلون مداخل ابائهم خدا می داند که اینها اگر بزرگ می شدند به دین پدرانشان داخل می شدند
روایت وهب ابن وهب عن جعفربن محمد عن ابیه عهما قال قال علی ع اولاد المشرکین مع ابائهم فی النار و اولاد المسلمین مع ابائهم فی الجنه . وافی. ج 3 . طبع قدیم. باب 112 من ابواب مابعد الموت حدیث3. اما اطفال المومنین فانهم یلحقون بابائهم و اولاد المشرکین یلحقون بابائهم و هو قول الله تعالی ...فروع کافی ج 3 کتاب الجنائز باب اطفال حدیث 2 ص 248
ظاهر این حدیث این است که اولاد کافر در حکم پدرانشان هستند یعنی هم کافرند و هم نجس اند
مشکل فقها با این 3 روایت این است که؛
اولا: مخالف با قواعد مسلم در فقه شیعه و سنی است یکی از قواعد مسلم دربارۀ احکام شرعیه این است که اطفال مکلف به تکلیف نیستند یکی دیگر از قواعد این است که عذاب اخروی برای معصیت کاران است درحالی که اطفال بخاطراینکه تکلیف ندارند معصیت کار به انها صدق نمی کند لذا از هر جهت این روایات با قواعد مخالفت دارند چون ثواب و عقاب بر پایۀ اطاعت و معصیت است و ایندو برای اطفال نیست لذا فقها این روایات را از نظر دلالت رد کردند و از عمل به این حدیث اعراض کردند چون این حدیث قابل توجیه نیست
ثانیا این روایات نجاست اولاد را اشاره ندارد بلکه به مرگشان اشاره دارد مرگ انها به مرگ کفر است قطعا مرگ بچه مسلمان به مرگ اسلام است و مرگ بچه کافر هم به کفر است و نمی گویند مسلمان مرد اما اگر بچه مسلمان بمیرد می گویند بچه مسلمان مرد و منظور از ایه 21 سوره طور که فرزندان از نظر ایمان ملحق به ابائشان هستند این است که ایمان پدرومادر در فرزندان نقش موثری دارد پدر و مادر مومنه باعث می شوند که فرزندانشان مومن شوند
ثالثا: تبعیت دو قسم است
1) تبعیت در جواز تملک و استرقاق مثل اینکه بچه از پدرو مادر عبد و امه متولد شد این بچه تابع والدین است یعنی مولای این و عبد و امه مالک بچه عبدشان می شود و انها را به عبدیت می گیرد در انجا سیرۀ مسلمین بر تبعیت است
2) تبعیت در اسلام و کفر این تبعیت برای بچه های غیر ممیز است اگر از این تبعیت استفاده شود که پدرمالک فرزند است حق با سید است ولی نمی توان تملک را استفاده کرد لذا منظور از این تبعیت در نفقه است فرزندان و کودکان در زندگی تابع پدرهستند پس از 3 جهت رد شدکه تبعیت صدق نمی کند
اما بچه ممیز عاقل ایشان مستقل است و تبعیت ندارد.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
امام خمینی در کتاب طهاره ج 3 ص 348 ایشان هم می فرماید که یعلم ان ما اوجب النهی عن غسالته هو خباثته المعنویه لا النجاسة الصوریه دانسته می شود که نهی از غسل در اب فاضلاب حمام بخاطر خباثت معنوی ولد زناست نه بخاطر نجاست ظاهری ولد زنا. شاهدش این است که در پایان روایت مبالغه کرد و فرمود تا 7 نسل پاک نمی شوند یعنی اثرو خباثت زنا در روح اینها باقی است موید امام هم ایۀ ونکتب ما قدموا و اثارهم است در سورۀ یس. کسی 100 سال مرده هنوزهم که هنوز است برایش گناه می نویسند چون اثاری به جا گذاشته که ان اثار برایش نوشته می شود مثلا زمینی را غصب کرد و ورثه نمی دانند که این زمین غصبی است و نسل در نسل تقسیم می کنند استفاده از غصب حرام است چه کسی باعث این حرام شد؟ قران می فرماید همان را می نویسند. نکتب ما قدموا و اثارهم و ....
در عرفان به ان تب مطبقه گویند. طب محرقه و مطبقه. تب مطبقه فقط بدن گرم می شود و با قرص برطرف می شود اما تب محرقه فقط با استغفارحل نمی شود بلکه باید انچه را از مردم غصب کرده برگرداند. لذا ائمه که تاکید می کنند و می فرمایند و هو شر یا لا یطهر الی سبعة ابائ چون عواقب وخیم گناه را می دانند . روایتی امده که : در موثقه زراره عن ابی جعفر ع یقول : لا خیرفی ولدالزنا می خواهد بفرماید ولد زنا اینقدر خباثت دارد که اعتماد نداریم که ولد زنا انسان خوبی شود. یا کسی که ولد زنا باشد علی ع را دوست ندارد. ولایت اهل بیت را نمی پذیرد.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_شنبه_97/11/27
#جلسه_76
#فصل_فی_النجاسة_نجاست_کافر
@ostadahadi
ایا ولد تابع احدالابوین است یا نه؟
#مرحوم_سید و بسیاری از فقها تبعیت را پذیرفتند اگر احدالابوین مسلمان باشند فرزند تابع مسلمان است مهمترین دلیل انها قاعدۀ الولد للفراش است منظورازاین قاعده این است که فرزند از پدرو مادر ارث می برد چون فرزند از بستر این دو نفر متولد شد لذا توارث قطعی است و شکی در توارث نیست حال اگر بخواهیم طهارت ولد را ثابت کنیم از این قاعده نمی توان ثابت کرد چون این قاعده مال توارث است نه مال نجاست و طهارت لذا ما تابع ادلۀ نجاست هستیم ادلۀ نجاست فرزند مال جایی است که پدرو مادر هردو کافرباشند ولی اگر یکی از این دو نفر مسلمان بود ادلۀ نجاست، اورا شامل نمی شود از این نظر حکم به طهارت فرزند می کنند از باب اینکه فرزند، تابع احدالابوین مسلمان است اگر ادلۀ نجاست این کودک را شامل می شد، دلیل تبعیت جاری نمی شد و چون این ادله مال ابوین کافرین است قاعدۀ تبعیت جاری می شود
مرحوم سید قیدی را در متن اضافه کرد و فرمود الولد تابع له اذا لم یکن عن زنا ولد تابع احدالابوین است به شرطی که مولود ولد زنا نباشد.
به #نظر_استاد این قید لازم نیست چون زنا در صورتی است که ثابت شود درحالی که کافر به مذهب خودش ازدواج می کند گرچه زن مسلمان حرام می داند ازدواج با کافر را ولی به لحاظ اینکه هر مکتبی و هر فرهنگی عقدی دارند زنا محسوب نمی شود لذا در ادامه فرمود قاعدۀ طهارت جاری است یعنی حتی کودک از زنا متولد شده باشد بازهم طاهراست. عرض ما این است که به جای اذا لم یکن عن زنا نوشته شود حتی اذا کان عن زنا. لاصالة الطهاره. ریشۀ این اصالة الطهاره همان اقرار به شهادتین است وقتی ولد زنا تابع مسلمان شد و اقرار به شهادتین کرد مقتضای قاعده طهارتش است و زنا فقط خبث معنوی وباطنی می اورد لذا باید تحقیقی دربارۀ ولد زنا داشته باشیم که مسالۀ یک را تشکیل می دهد . اجمالا در ولد زنا دو فتوا هست
فتوای اول فتوای مشهور فقهاست بر طهارت ولد الزنا
فتوای دوم برخی از فقهای قدما مثل کلینی و صدوق و علامه حلی بر نجاست ولد الزنا هست
مثلا سید در کتاب الانتصار گوید ان ولد الزنا لا یکون قط طاهرا ولد زنا هیچ وقت طهارت ندارد
یا مرحوم صدوق در من لا یحضر ج 1 ص 8 گوید که لا یجوزالوضو لسور الیهودی و النصرانی و والولد الزنا و المشرک از ظرفی که ....ولد زنا اب بخورد نمی توان وضو گرفت.
دلیل مشهور: ادلۀ مشهور دو چیز است:
1- در مفتاح الکرامه ج 2 ص 39 : سیرۀ متشرعه بر طهارت ولد الزنا است چون عملا ائمه عهم با ولد زنا معاشرت می کردند دست می دادند و غذا می خوردند و مصافحه می کردند اصحاب و صحابه هم همینطور بودند و علمای ما هم همینطور لذا دلیلی بر نجاست ولد الزنا نیست.
#استاد: به نظر ما این سیره درست است
2- ولدالزنای مسلمان دلیلی بر نجاستش نیست همین اندازه که اقرار به شهادتین دارد روایات طهارت براو حکم می شود . چند نمونه از روایت طهارت کافی ج 2 ص 12 و 13. اقرار به شهادتین می شود اسلام که اسلام هم می شود پوشاننده گذشته.
واما ادلۀ قول به نجاست ولد الزنا: چند دلیل دارند عمده دلیل انها روایات است که دو دسته است
دستۀ اول: روایاتی اند که نیم خوردۀ ولد زنا را مکروه می دانند مثلا مثل مرسلۀ وشّاع عن ابی عبدالله ع انه کره سؤر ولد الزنا. این روایت اشکال سندی و دلالی دارد
اشکال سندی این که ارسال دارد ودلالتا کره به معنای نجاست نیست کراهت اصطلاحی هم نیست. کراهت اصطلاحی یکی از احکام خمسه است نهی در کراهت نهی تنزیهی است نهی تحریمی نیست بلکه کرات در اینجا به معنای نا خوشنودی است و همان معنای لغوی است یعنی تبع انسان پاک و سالم از نوشیدن نیم خوردۀ ولد زنا ابا و امتناع دارد این دلیل بر نجاست نیست
دستۀ دوم: روایات غسل است ایا از اب فاضلاب حمام می توان غسل کرد؟
در روایت ابن ابی یعفور از امام صادق ع امده است که لا تغتسل من البئراللتی یجتمع فیها غُسالة الحمام. از چاهی که فاضلاب حمام است استفاده نشود فان فیها غُسالة ولدالزنا و هو لا یطهر الی سبعة آباء چون دراین چاه غسالۀ ولد زنا می ریزد و ولد زنا تا هفت نسل پاک نمی شود
روایت علی بن الحکم عن رجل عن ابی الحسن ع فی حدیث انه قال لا تغتسل من غسالة ماء الحمام فانه یغتسل فیه من الزنا و یغتسل فیه ولد الزنا و الناصب لنا اهل البیت و هو شر این ولد زنا از ناصبی هم بدتر است
می توان این حدیث را ازنظر دلالت حل کرد. صاحب جواهر می فرماید که دلالت حدیث ربطی به نجاست ولد زنا ندارد بلکه اشاره به خاثت درونی و باطنی ولدالزنا دارد کتاب جواهر ج 6 ص 70.
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_یکشنبه_97/11/28
#جلسه_77
#فصل_فی_النجاسة_بررسی_نجاست_برخی_طوایف_کافر
@ostadahadi
بررسی نجاست چند طایفه از فِرَق:
1) طایفه اول؛ غلات: سید در عروه نوشته است که لا اشکال فی نجاسة الغلاة. همه غلات نجس هستند
باید در غلات هم موضوعی و هم حکمی بحث کنیم. چون غلات، 3طایفه اند باید ببینیم کدامیک از انها مد نظر است.
أ- یک طایفه انهایی هستند که قائل به ربوبیت امام علی ع هستند و منکرربوبیت خداوند هستند این طایفه دو دسته هستند
دسته اول؛ قائل به حلول هستند یعنی خداوند در علی ع حلول کرد و ذات علی ع ذات خدا شد
دسته دوم؛ قائل به الوهیت علی ع هستند و می گویند او خداست مثل عیسوی ها و یهودی ها که قائل به خدابودن مسیح و عزیر شدند. درهرصورت اجماع همه فقها بر نجاست اینها هست.
ب- طایفۀ دیگر منکر الوهیت خدا نیستند ولی قائل به تفویض اند یعنی خداوند تدبیر امور جهان را به علی ع واگذار کرد همانطوری که تدبیر امور مملکت را پادشاه به وزیر اعظم می سپارد. دراینجا هم حکم به نجاست غلات داده شده برای اینکه منکر ضروری دین هستند یکی از ضروریات دین، نظام تشریع و تکوین است این نظام به ید خداهست قل بیده ملکوت کل شیئ. تبارک الذی بیده الملک. و اینها منکراین ضروری دین هستند مالک نظام تشریع و تکوین را امام علی ع می دانند انکار ضروری دین سبب انکار پیغمبر می شود و سبب انکار خداوند می شود و ما قبلا گفتیم که اگرانکار ضروری دین مستلزم انکار رسالت شود باعث نجاست می شود.
(در تفسیر نمونه توجیه کرده چرا حضرت خضر کشتی را سوراخ کردو استاد: این ربطی به نظام تشریع ندارد بلکه مربوط به نظام تکوین است خداوند به ایشان اجازه دخالت در نظام تکوین را داد نه تشریع را.)
ت- این طایفه کسانی اند که علی ع را به حدی بالا می برند که فانی در ذات خدا می کنند مثل لااله الا علی در حالی که معتقد نیست که علی خداست و معتقدبه تفویض هم نیست یا در اشعار چه فارسی یا عربی خیلی علی ع را بالا می برند اگر ما به فتوای صدوق عمل کنیم غلو محسوب می شود چون می گوید که اگر کسی بگوید پیامبر اصلا اشتباه نمی کند این اولین مرتبۀ غلو است ان النفی السهو عن النبی اول درجة الغلو در من لا یحضر ج 1 ص 235 امده. امروز هم اگر کسی بگوید علی ع اصلا سهو ندارد او هم غالی محسوب می شود بر مبنای صدوق. بله اگر علی ع را مظهر صفات خدا بداند وائمه را واسطۀ فیض خدا بداند مثل انچه در زیارت جامعه امده است بکم ینزل الغیث من السماء و ... اینها واسطۀ فیض اند غلو محسوب نمی شوند
به نظر استاد دلیلی بر نجاست طائفه سوم وجود ندارد چون اینها مقر به شهادت لا اله الا الله و محمد رسول الله هستند و مسلمان واقعی اند منتهی عشقشان به ائمه عهم ایجاب می کند سخنانی بگویند که در حد غلو باشد و عاشقانه حرف می زنند مثل فنا که غلو هست ولی نجاست نمی اورد .
نتیجه ای که قدما گرفتند: برخی از غلات به گونه ای غلو می کنند که منجر به کفر یا شر یا انکار ضروری شود نجس می شوند پس نفس غلو عامل نجاست نیست شاهدش این است که امام هادی ع در حق حارث بن حاتم فرمودند که : با ایشان رفت و امد نکنید تکذیبش کنید و ابرویش را ببرید ابعده الله خداوند او را از رحمتش دور کرد ولی نفرمود ایشان نجس است. چون غلو او منجر به انکار خدا یا پیامبر یا ضروری دین نبود.
2) طایفه دوم/ خوارج : دو دسته هستند
دسته اول؛ عده ای که قتل علی ع را حلال می دانند و حتی حکم به کفر ایشان می کنند و بغض او را ترویج می دهند اینها از نظر فقه ما نجس هستند امام باقر ع فرمودند که مردی سرش را تراشیده بود و شکمش هم امام این مرد را روی تشک خودش نشاند امام به او سلام کرد و او را تکریم کرد وقتی بلند شد فرمود هذا من الخوارج راوی گفت ایشان مشرک است فقال ع والله مشرک والله مشرک. اگر مخالفت با علی ع مستلزم شرک شود نجس است در زیارت جامعه هست که ومن حاربکم مشرک
دسته دوم؛ افرادی که دشمن علی ع هستند و با ان حضرت هم جنگیدند ولی بخاطر ریاست طلبی بود مثل طلحه و زبیر که به دنبال جایگاه حکومتی بودند در این صورت نجس نیستند
طایفه سوم؛ نواصب که 6 دسته هستند. در جلسه بعدی.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
2- کسانی اند که خدا را تشبیه به جسم نمی کنندو فقط نام جسم را می گذارند مثلا می گویند انه شیئ لا کالاشیاء معتزلی ها قائل به این نظریه اند چون انها می گویند خداوند قدیم است و قدیم شیئ است ولی مثل اشیاء نیست مرحوم ملا صدرا در ذیل حدیث شیئ لا کالاشیاء در شرح اصول کافی ص 273می گوید اجسام 4 قسم اند
1) مادی که همان مشبهه و مجسمه اند.
2) جسم مثالی : مثل عکسی که در اینه می افتد.
3) جسم عقلی مثل اینکه کلی در ذهن محقق می شود.
4) جسم الهی: این جسم فوق اجسام است و نیازی به ماده ندارد ولی هر4 قسم یک مقسم دارند و ان جسم است. و جسم یعنی طول و عرض و عمق. اینکه ائمه فرمودند شیئ لا کالاشیاء یعنی خداوند نیاز به ماده ندارد و محتاج به ماده نیست و فوق اجسام است.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_دوشنبه_97/11/29
#جلسه_78
#فصل_فی_النجاسة_بررسی_نجاست_برخی_طوایف_کافر
@ostadahadi
دربارۀ ناصبی باید بگوئیم که اینها 6گروه هستند
1- ناصبی همان خوارج هستند کسانی اند که علی ع را رد می کردند و خروج بر امامت و ولایت کردند
مرحوم علامه در کتاب معتبرج 1 ص 98 می نویسد که: النواصب هم الخوارج ملاکش این است که انها علیه علی ع قیام کردند لذا انها ناصبی هستند و از نظرفقهای شیعه نجس و کافرند.
2- مرحوم محقق ثانی در جامع المقاصد می نویسد که ناصبی کسانی اند که نصب عداوت علیه اهل بیت عهم می کنند النواصب الذی ینصبون العداوة لاهل البیت عهم
فقهای ما اینها را هم نجس می دانند
3- طایفه ای اند که تظاهر به بغض اهل بیت می کنند. فوائد الشرایع الذی هی تظاهر بعداوة اهل البیت. این طایفه را هم قسمتی از فقهای ما حکم به نجاست داده اند
4- مطلق مبغضین اهل بیت عهم اند. یعنی چه تظاهر به بغض بکنند و چه تظاهر به بغض نکنند دربارۀ طهارت این افراد شکی نیست و حکم به نجاست نمی کنند
5- کسانی که بغض شیعیان را به دل دارند مثل وهابیون که حکم به نجاست انها نمی شود
6- افرادی اند که جنگ با مسلمین را راه اندازی می کنند مثل تکفیری ها که اینها هم حکم به نجاستشان داده نمی شود
مفتاح الکرامه ج 2 ص 45.
مرحوم امام خمینی به تبع شیخ انصاری تمام این 6 قسم را پاک می دانند هیچکدام را نجس نمی دانند نظرشان سیرۀ متشرعه و ائمه عهم بر طهارت نواصب است چون هم در زمان پیامبر و هم بعد از ایشان و در زمان اصحاب جمل و صفین حتی عموم مردم شام و اکثر مردم مدینه و مکه بغض علی ع و اهل بیت عهم را در دل داشتند. وائمه ما هرگز دوری از این طوائف را حکم نکرده بودند بلکه اصحاب ائمه با نواصب رفت و امد می کردند و مشاوره داشتند در زمان امام صادق به بعد بنی العباس و خلفای جور بودند انها هم مردم را علیه اهل بیت عهم می شورانیدند ولی ائمه عهم حکم به نجاست انها یا به دوری از انها نداده اند پس سیرۀ ائمه و سیرۀ متشرعه بر طهارت نواصب با همۀ 6 طایفه است.
امام و شیخ همان تعابیر مفتاح الکرامه را اورده اند.
صاحب مفتاح الکرامه این سیره را دلیلی بر طهارت نمی داند می فرماید ولعل الاصح لمکان شدة الحاجه لمخالتطهم و وفور التقیه اتفاقا اقای خوئی هم در تنقیح ج 3 ص 71 همین بیان را توضیح فرمودند و قبول کردند. می فرماید: سراینکه اهل بیت عهم امر به کناره گیری از مخالفینشان را نکردند دو چیز است :
1. یکی بخاطران است که در شیعیان در زندگی روزمره تضییق وارد نشود چون بازار دست انها بود و مشارب و ماکل دست انها بود و هرروز در جامعۀ بازار با هم بودند و اختلاط داشتند اگر حکم به نجاست نواصب می دادند زندگی بر شیعیان محدود، تنگ و ضیق می شد.
2. در ان روزها یعنی عصر ائمه عهم دراین 250 سال تقریبا تقیه به طور وفور بود شیعیان تقیه می کردند و جایی که لازم بود اب می کشیدند که دشمن نبیند والا این کار را نمی کردند و تقیه می کردند. اما خود ائمه عهم برای ما معلوم نیست که انها از نواصب دوری نمی کردند حدیثی در این زمینه وارد نشد و قطعا خود اهل بیت از نواصب دوری می کردند واگر در زمان بنی امیه یا بنی العباس و خلفای جور مثل زمان مامون ائمه بر سفرۀ انها می نشستند بخاطر این بود که مثل مامومن تظاهر به محبت اهل بیت می کرد همین تظاهر کافی بود در اینکه اهل بیت از انها دوری نکنند پس از نظرما نواصبی که علیه علی ع خروج کنند یا نصب عداوت کنند تبیلغات دشمنی را علیه انان ترویج کند و یا مستقیما تظاهر به بغض کند نجس هستند چون مستلزم انکار رسالت می شوند درسورۀ مائده فما بلغـت رسالته آمده وقتی پیامبر در تهدید است که می فرماید اگر علی را معرفی نکنی رسالت تو به هم می ریزد قطعا نواصب رسالت را به هم ریختند حتی برخی از نواصب گفته اند ان کان هذاحقا فامطرعلینا حجارة من السماء مرحو علامه طباطبائی در تفسیر معتقد است ه گوینده این حرف ناصبی و منکر ولایت استو رد می کند کسانی را که می گویند گویندۀ این حرف برخی از مشرکین سپاه بدر بودند و می فرماید ربطی به انها نداردو ما هم در تفسیر همین را قبول داریم که در انفال و مائده در هردو جا مربوط به منکرین ولایت است و ربطی به سپاه بدرو مشرکین ندارد.
طایفۀ مجسمه:
این طایفه دو قسم هستند
1- کسانی اند که گرفتار تشبیه اند ولذا انها را مشبّهه هم می گویند مثلا می گویند خداوند مثل انسان دست و پا و چشم دارد و بر بالای سرما روی کرسی پادشاهی نشسته و همه مارا می بیند. کسانی که قائل به تجسیم اند واقعا خدا را جسم می دانند نه اینکه نام جسم را برخدا بگذارند لذا اینها نجس هستند روایات زیادی در نجاست انها هست و ائمه انها را رد کردند.
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_فقه_سه_شنبه_97/11/30
#جلسه_79
#فصل_فی_النجاسة_بررسی_نجاست_برخی_طوایف_کافر
@ostadahadi
نظربسیاری از فقهای عظام دربارۀ نجاست مجسمه و مشبهه این است که اگر عقائد آنها مستلزم انکار یکی از ضروریات دین شود انها نجس اند مثلا همه معتقدیم که خداوند بسیط الحقیقه است اگرقائل به جسمیت خدا شویم و منظور ما از جسمیت جسم مادی و شخصی باشد لازمه اش این است که قائل به ترکیب در وجود خدا شویم ترکیب مستلزم نه تنها تعدد است بلکه مستلزم تولد هو هست چون از مرکب، مولود برمی خیزد نه از بسیط قطعا اینها نجس اند به لحاظ اینکه مشرک اند
اما اگرقول به تجسیم، مستلزم ترکیب یا تعدد نباشد بلکه نظیر عوام مردم که فکر می کنند خداوند دربالای سرماست به دلیل الرحمن علی العرش استوی خدابرروی عرش نشسته است و منظورشان جسم مادی نیست یا مثل ملا صدرا که قائل به جسم الهی است فوق اجسام می داند فوق جوهرو عرض می داند دراین صورت نمی توان حکم به نجاست انها کرد واگردرروایت یاسرخادم، عن الرضا ع قال من شبّه الله بخلقه فهو مشرک و من نسب الیه ما نهی عنه فهو کافَر و نیز روایت حسین بن خالد عن الرضا ع قال: من قال بالتشبیه والجبر فهو کافر مشرک منظور از کفر عدم اسلام نیست بلکه کفردر مقابل مطیع است یعنی مجسمه معصیت کار است و گمراه است و طغیان کرده و متمرد است چون شرک و کفر مراتبی دارند برخی از مراتب کفرنافرمانی و تمرد می باشد و برخی از مراتب شرک ریا می باشد انما المشرکون نجَس هرگز بر مرائی اطلاق نمی شود بلکه شامل عبدۀ اوثان و اصنام می شود (کسانی که بت های جاندارو غیر جاندار را می پرستند ان عبده هستند) و مشرک و نجس می باشند لذا اطلاق ایندو روایت پذیرفته نیست چون اگر اطلاق این دو روایت را بپذیریم لازم می اید که اکثرعوام مسلمین مشرک و کافرباشند و نجس.
اما مُجبره: کسانی که قائل به جبر هستند . جبر 3قسم است
1- جبرتکوینی: مثلا نوزاد در رحم مجبور است که دوران 9ماه را بگذراند یا درخت در زمین مجبور است که ریشه اش به اب برسد . جبرتکوینی مطابق با هدایت تکوینی است خداوند جهان را افرید ثم هدی بعد از افرینش هدایت کرد یعنی به درخت گفت چطور میوه دهد و ... بحثی دراین قسمت نیست
2- جبرتشریعی: این خودش دو قسم است
تارة: نفی اختیار می کند یعنی می گوید که بشر در فعل خود هیچ اختیاری ندارد و هرگناه یا عبادتی که می کند به ارادۀ الهلی است و مجبور و مقهور ارادۀ خداست
اخری: منکر عذاب و ثواب و ....است یعنی می گوید ما، با اختیاری که خدا به ما داد در این دنیا هرمقداری که اختیارکنیم آزادیم ما مستند به اختیار خودمان هستیم ما مستقلیم و استبداد در رای داریم به دلیل لا اکراه فی الدین
اشاعره: قسم دوم را قبول دارند یعنی می گویند که: افعال ما مجبور ارادۀ اهلی است دلیلشان هم ایه قل کل من عندالله است به مردم بگو همه چیز از محضر خدا صادر می شود در عین حال قائل به آیۀ کل نفس ما کسبت رهینه یا لها ما کسبت و علیها ما اکتسبت هستند و منکر ثواب و عقاب نیستند لذا نجس نیستند. چون نظریۀ انها مستلزم انکار ضروری دین نیست
اما برخی از طوائف مثل کرّامیّه نظر سومی دارند که این نظر را سوسیالیست ها و رئالیسم ها هم قائل هستند. اینها اگر جبرشان مستلزم انکار ضروری دین به حساب اید مثل انکار ثواب وعقاب شود قطعا نجس اند به همان دلیلی که از امام رضا نقل شد.
مفوضه هم همین حکم را دارند که می گویند امور رزق و بیماری وصحت و فقرو غنی را خداوند به بشرواگذار کرده است لازمه اش این است که یا خداوند عاجز از این کارهاست یا خداوند اشتغال دیگری ندارد و بیکاربیکار است که این صریحا مخالف ایات است که می فرماید کل یوم هو فی شان یعنی فی شغل هر لحظه و انی کاری می کند و مشغول است اگر این لوازم را بار کنیم موجب کفرونجاست می شود اما اگر این لوازم را نداشته باشد نجس نیستند لکن هرکاری کنیم بازهم این لوازم هست.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
خارج اصول. ظن. انسداد جلسه82.mp3
8.58M
خارج اصول. جلسه82. چهارشنبه اول اسفند. قرینه برای وثوق به صدور روایت....شناخت کیفیت شهادات امام حسین علیه السلام
خارج فقه نجاست. کافر وحدت وجود جلسه80.mp3
5.36M
خارج فقه. جلسه80 چهارشنبه اول اسفند. نجاست کافر....بحث وحدت وجود...در این زمینه کتاب التنقیح مرحوم خوئی جلد سوم بحث نجاست کافر مساله دوم مطالعه شود.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
تاکید رهبری بر عدم تبعیض
2. اگر این اصول نافیه را جاری کنید لازمه اش مخالفت قطعیه است و خروج از دین لازم می اید
3. علم اجمالی به وجود واجبات و محرمات دارید و علم اجمالی منجز تکلیف است پس حق نداریم اصل برائت جاری کنیم یا استصحاب عدم جاری کنیم بلکه باید امتثال کنیم.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_اصول_چهار_شنبه_97/11/10
#جلسه_71
#انسداد_علمی_ _
@ostadahadi
در دو مقام باید بحث شود
1- دربارۀ تمامیت و عدم تمامیت مقدمات انسداد است
2- دربارۀ نتیجۀ مقدمات انسداد است که ایا مطلق ظنون را حجت می کند یا نه؟
اما مقام اول: تک تک مقدمات بررسی می شود. علم اجمالی به وجود احکام در تمامی اطراف شبهات دارید
مرحوم اخوند و خوئی: این مقدمه را بدیهی می دانند به لحاظ اینکه ما مثل بهائم ازاد نیستیم و قطعا مکلف به یک سلسله تکالیفیم یان علم اجمالی منجز تکلیف است ولی باید دو چیز را در نظر بگیریم:
1) یکی: اینکه عمل به این علم اجمالی موجب عسرو حرج نشود و دیگری:
2) اینکه موجب اختلال نظام نشود . به عقیدۀ ما هیچکدام دراینجا پیش نمی اید چون علم اجمالی کبیر به علم اجمالی صغیر و شک بدوی منحل می شود تکلیف ما و وظیفۀ ما منحصر به محدودۀ علم اجمالی صغیر می شود احتیاط در این اطراف موجب عسرو حرج نیست عمل به علم اجمالی موجب اختلال نظام زندگی نیست چون علم اجمالی ما دیگر علم اجمالی کبیر نیست مثل اخوند، دائرۀ علم اجمالی را روایات کتب معتمده می گرفت و مثل مرحوم شیخ، دائرۀ علم اجمالی را روایات صادره در کتب شیعه می گرفت. در هرصورت وقتی علم اجمالی دارم به وجود احکام در این روایات قطعا به موهومات و مشکوکات وتمامی اطراف شبهه عمل نمی کنم بلکه فقط به احکامی که در این روایات امده باشد عمل می کنم لذا ان دو محذور لازم نمی اید نه عسرو حرج و نه اختلال نظام چون دائره اش را تنگ کردم.
مقدمه2/ باب علم و علمی به کثیری از احکام منسد است. ما نسبت به انسداد باب علم قبول داریم ولی انسداد باب علمی را قبول نداریم اما انسداد باب علم در زمان ما بخاطر سه جهت است:
اولا بسیاری از روایات سند قطعی ندارند مثلا متواتر نیستند لا اقل به حد تواتر یعنی استفاضه هم نرسیده اند ثانیا دلالت این روایات ضعیف است مثل دلالت روایات حرمت بیع عذره که بعظا متعارض هم هست لا باس ببیع العذره و دیگری گوید بیع العذره ثمن السحت یا مثل روایات موسیقی . ثالثا جهت قطعی هم نداریم یعنی ممکن است که فلان روایت بخاطر تقیه نازل شده باشد یا فلان روایت بخاطر اینکه مخالف با اهل سنت شود صادر شده است و . .. پس باب علم را منسد می دانم اما انسداد باب علمی را قبول نداریم چون انسداد باب علمی منوط به 4 چیز است
1- عدم حجیت روایات کتب معتبره : اگر برای ما ثابت شود که روایات کتب اربعه حجت نیست دراینجا حکم به انسداد علمی می کنیم یعنی دلیل اعتبار بر حجیت ظن خاص نداریم. این وجه یا بخاطر عدم وثاقت راوی است یا بخاطر اعراض مشهور است یعنی مشهور به روایات کتب معتبره عمل نکرده اند و اعراض کردند در حالی که ثابت شد راویان حدیث ثقه اند و مشهور به روایات کتب امامیه اعراض نکرد مگر در چند مورد خاص پس این انسداد قبول نیست .
2- برخی از بزرگان مثل سید مرتضی انسداد باب علمی قائل است به اعتبار اینکه وثوق به راوی را کافی نمی داند بلکه وثوق به صدور روایت از معصوم را از راه قرائن قطعیه لازم می داند در حالی که قبلا بحث کردیم که روایات ما ثقه را کافی می داند مثلا امام صادق ع فرمودند یوسف بن عبدالرحمن ثقتی اخذ معالم دینی یا از امام رضا ع پرسیدند به شما دسترسی نداریم تکلیف ما چیست فرمود به زکریا ابن ادم مراجعه کنید فانه ثقة مامون . علاوه براینکه سیرۀ عقلائیه بر حجیت خبر ثقه است لذا انسداد باب علمی قبول نیست
3- سلسلۀ علم رجال را حجت ندانیم مثلا شیخ طوسی در الفهرست یا شیخ عباس قمی در جامع الرواة یا مرحوم کشی مثلا فلانی را توثیق کردند. ما این توثیقات را قبول نداریم چون علم رجال شناخت موضوعی است و توثیق یا خبر از موضوعات حجت نیست مثلا شیخ مفید بگوید زراره موثق است این خبر در موضوعات است و حجت نیست . در علم رجال ثابت شد که اِخبار عن حس حجت است انچه حجت نیست اِخبار عن حدس است و ما در وسائط خبر اشکال را کاملا جواب دادیم .
4- عدم حجیت ظواهرنسبت به مردم عصرما چون عده ای قائل اند که ظواهر قران برای مقصودین به افهام حجت است و برای ما که در ان عصر نبودیم حجت نیست لذا قائل به انسداد باب علمی هستیم چون ظواهر داخل در ظن خاص هستند.
این را هم قبول نداریم و این بحث گذشت. پس قائل به انسداد باب علمی نیستیم.
مقدمه3./ اهمال در احکام شرعیه جایز نیست پس برما واجب است که کلیۀ احکام شرعیه را امتثال کنیم گرچه یقین به ان حکم شرعی نداشته باشیم
مرحوم شیخ در رسائل ج 1 ص 388تا 396به این بحث پرداخت ایشان می فرماید دلیل این مقدمه 3 چیز است
1. اجماع قطعی بر عدم جواز اجرای اصل برائت یا استصحاب عدم. یعنی کسی حق ندارد در مواردی که شبهه وجوبیه است اصل برائت جاری کند یا شبهه تحریمیه است استصحاب عدم جاری کند چنین حقی ندارد بلکه اجماع بر امتثال است
سعید دینی
📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙
⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
@ostadahadi
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
#خارج_اصول__شنبه_97/11/27
#جلسه_78
#ظن _مطلق_وجوب_شکر_منعم_وجوب_معرفت_خدا
@ostadahadi
دلیل دوم؛ بر وجوب معرفت خداوند و رسول خدا و اصول عقائد : قاعدۀ وجوب دفع ضرر محتمل است می دانیم که مبدأ این جهان خداست واحتمال می دهیم در ترک معرفت خدا و پیامبر و ائمه عهم ضرریعنی عقاب اخروی باشد هرکجا احتمال ضرر بدهیم عقا مستقلا حکم به وجوب دفع ضرر محتمل می کند پس تحصیل معرفت اصول عقائد واجب است گرچه وجوبش نفسی نیست بلکه وجوبش لاحتمال دفع ضرر محتمل است در عین حال برما واجب است به اصول عقائد معرفت پیدا کنیم و بیگانه و لاابالی نشویم
جواب ما این است که وجوب دفع ضرر محتمل از احکام عقلیه نیست بلکه از فطریات است و از جبلیات نفوس است هرذی شعوری گرچه از صاحبان عقل نباشد در فطرتش به صورت جبلی ثبت است که از ضرر فرار کند چنانکه در حیوانات مشاهده می کنیم پس فرار کردن از ضرر کی امر ذاتی است و در نفس هر حیوانی هست لذا حکم عقلی نیست بلکه یک قانون تکوینی است و با حیوان خلق می شود نظیراینکه کودک تازه متولد شده پستان مادر را می مکد. مکیدن در ذات کودک افریده شده و معلمی نمی خواهد . مرحوم محقق اصفهانی در نهایه الدرایه و بقیه به این بحث اشاره کرده اند
خلاصه اینکه: معرفت اصول عقائد وجوب غیری دارد نه وجوب نفسی چون خود معرفت شکر نیست بلکه معرفت مقدمه شکراست اما شکر، عمل به دستورات خداست اطاعت از واجبات و مخالفت محرمات الهی است. (رساله سطح 4 ایا وجوب شکر منعم می تواند دلیل معرفت خدا بشود یانه. قائلیم نه .)
چند سوال
1/ ایا علم به اصول عقائد باید از روی استدلال و برهان باشد یا از روی اجتهاد باشد یا تقلید کافی است؟
جواب: معیاردر باب اصول عقائد علم و یقین است خواه از راه برهان به این علم برسید یا از راه اجتهاد یا از روی تقلید. معیار ان علم و یقین است. ایه سه سوره مبارکه بقره است خاصیت وجوب غیری معرفت این است که نفس یقین و علم واجب نیست بلکه معرفت از هر راهی به دست اید کافی است
دلیل دیگر ما برعدم وجوب معرفت از راه برهان و استدلال این است که تکلیف مالایطاق و عسرو حرج لازم می اید در صورتی که برعوام جامعه تحصیل استدلال را واجب کنند پس عوام جامعه اگر از راه تقلید به یقین و علم برسند کافی است ظن اعتباری ندارد چون ظن از نظرما معرفت نیست وامارات ظنیه قائم مقام علم نمی شوند لذا نفس علم و یقین عنصر اصلی وجوب معرفت اصول عقائد است. ما در بحث اصول عقائد جاهل قاصر نداریم چون هرکسی به اندازه خودش به مبدا و معاد اعتقاد دارد
2/ ایا جاهل قاصر در حق معرفت خدا صادق است؟
جواب: خیر. چون در فطرت تمامی انسانها معرفت توحیدی نهفته است بله، نسبت به امام یا پیامبر جاهل قاصروجود دارد کسانی هستند که نسبت به نبوت و امامت تقصیری ندارند و جهل انها جهل قصوری است اینها معذورند به شرط اینکه عناد نداشته باشند البته احکام فقهی مثل نجاست و عدم توارث و عدم جواز مناکحه برجاهل قاصرباقی است.
3/ ایا ظنون حاصله از راه تواریخ حجت است یا نه؟
جواب: سه صورت دارد
1- تاریخی که اثر شرعی دارد: وجوب یا حرمت یا مستحب را بیان می کند. در اینجا این تارخ حجت است در صورتی که اسناد تارخ معتبرباشد و ناقلش ثقه باشد. واگر انسدادی هستیم باید از راه مقدمات انسداد وارد شد
2- تاریخی که نقل وقایع و حوادث باشد: مثل حادثۀ کربلا و ... دراینجا هرمقدارظنی که به دست امد بطوری که احتمال خلاف را ملغی می کند حجت است اما اگر ظنی به دست اید که احتمال خلاف الغا نشود حجت نیست مثلا گفتند سیدالشهدا را به رو خواباندند و 12 ضربه زدند اینجا احتمال خلاف نمی رود لذا حجت است اما انچه مورد شک و تردید واقع می شود مثل انچه شهید مطهری و بقیه در برخی امور گفتند برای ما حجت نیست بحث کاشفیت نیست
3- تاریخ در اصول عقائد چه حکمی دارد؟ بسیاری از فقهای ما تاریخ در اصول عقائد را کافی نمی دانند مثلا در اثبات تجرد روح یا تجسم اعمال یا تناسخ و امثال انها تاریخ موثراست و مانعی ندارد اما در اثبات اصل وجود خدا و امامت و نبوت تاریخ موثرنیست پس در چگونگی توحید و امامت تاریخ موثراست تناسخ چگونه است و تجرد چگونه است و برزخ چگونه است اینها موثراست. مرحوم کاشف الغطاء در کشف الغطاء در ج1 اصول عقائد است ج 2و3 استدلالات فقهی است و ...به این بحث پرداخته است.
🌷🍃
🌾🌷🍂
🍃🌾🌷🍃
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴