eitaa logo
دروس استاد احدی حفظه الله تعالی
112 دنبال‌کننده
44 عکس
10 ویدیو
136 فایل
این کانال جهت نشر دروس خارج فقه و اصول استاد می باشد. ارتباط با ادمین sd1251356@
مشاهده در ایتا
دانلود
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /10/1 @ostadahadi بحث در این بود که بیع میته حرام است مکاتبه صیقل خوانده شد که امام اجازه فرمودند انتفاع از میته جایز است؛ اشکالاتی براین مکاتبه وارد است که برخی در مکاسب بیع ذکر شده. لکن یکی از اشکالاتی که وارد شده این است که؛ 1- اگر امام می فرماید بیعش جایز است به اعتبار آن ضمیمه و شمشیر است نه اینکه مستقلا فرموده باشد جایز است. 2- در مکاتبه دارد که کتبوا الی الرجل معلوم نیست که منظور از رجل امام معصوم(علیه السلام) باشد لذا احتمال دارد که موسی بن جعفر یا امام رضا باشد ابهام در مروی عنه داریم در مکاتبه قاسم صیقل آمده قال کتبت الی الرضا(علیه السلام) انی اعمل اقماد السیوف من جلود الحمر المیته من غلاف های شمشیر را از پوست الاغ های مردار می سازم و تثیبوا صیابی به لباسم اصابت می کند و اصلی فیها ایا نماز بخوانم فکتب(علیه السلام) اتخذ ثوبک لصلاتک مانعی ندارد که با آن لباست نماز بخوانی پرسید که مگر می شود در حالی که میدانم نجس هستند لذا نوشت فکتبت الی جعفر الثانی(علیه السلام) به امام جواد نامه نوشتم که به پدرتان نامه نوشتم که از پوست خرهای میته استفاده می کنم پدرت فرموده می توانی نماز بخوانی این جواب بر من دشوار است امام جواد برایم نوشت کل اعمال البر بالصبر یرحمک لله اعمال انسان نیکوکار نیازمند به صبر است خدا تو را رحمت کند یعنی درست است که در مغازه کار می کنی و برایت سخت است که لباس پاک بپوشی لکن انسانهای نیکوکار صبورند و این سختی ها را تحمل می کنند معنایش این است که تلاش کن از میته استفاده نکنی بلکه از حیوانات تذکیه شده استفاده کنی . پس معلوم می شود که صیقل یک شخص معمولی نبود. از این نامه معلوم می شود که نامه امام رضا از روی تقیه بود چون امام جواد هم تصریح نکرد بلکه با کنایه و اشاره مطلبش را فرمود که استفاده از میته جایز نیست. اما روایات متعرض انتفاع و بهره برداری از میته؛ برخی روایات متعرض حرمت بیع و برخی متعرض انتفاع شده که دو دسته بودند فقها مطلقا انتفاع از میته را حرام می دانند چه انتفاع محلله و چه محرمه اما صاحب عروه می فرماید انتفاع به میته در جایی که طهارت شرط نیست اشکالی ندارد مثلا از میته برای استصباح استفاده شود یا از پوست میته برای غلاف شمشیر یا برای افسار اسب استفاده شود یا برای طناب سازی استفاده شود مانعی ندارد. : مختار بنده نیز همین است . دراینجا روایات دو دسته اند: 1- مطلقا استفاده از میته را حرام می دانند: مارواه ...فی کتاب علی(علیه السلام) انما قطع منها میت لا ینتفع به انچه از حیوانات بریده می شود در حکم میته است و حق بهره برداری نیست موثقه علی بن ابی مغیره به امام صادق عرض کردم المیته ینتفع منها بشیئ ایا از میته می توان استفاده کرد فقال(علیه السلام) لا کاملا نهی کرده. موثقه سماعه که از پوست درنده ها پرسیدم امام فرمود اذا رایت و ..وقتی داشتی تیر می انداختی بسم الله گفتی استفاده کن اما از درنده میته استفاده نکن تصریح کرده که استفاده نشود 2- در مقابل این روایات طایفه دوم از روایات است که در برخی موارد انتفاع از میته را جایز می دانند مثل «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أَهْلَ الْجَبَلِ تَثْقُلُ عِنْدَهُمْ أَلَيَاتُ الْغَنَمِ فَيَقْطَعُونَهَا فَقَالَ حَرَامٌ هِيَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَنَصْطَبِحُ بِهَا فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّهُ يُصِيبُ الْيَدَ وَ الثَّوْبَ وَ هُوَ حَرَامٌ. الكافي (ط - الإسلامية) / ج6 / 255 / باب ما يقطع من أليات الضأن و ما يقطع من الصيد بنصفين ..... ص : 254» حسن بن علی از امام موسی بن جعفر پرسید که ...فیقطعونها ...چوپانها دنبه های گوسفند ها را می برند فرمود هی حرام عرض کردم می خواهیم برای روشنائی استفاده کنیم فرمود اما تعلم انه یصیب الید و الثوب و هی حرام این روغن میته نجس است به بدنت اصابت می کند لکن استفاده درباره استصباح را رد نکرد. در جایی که طهارت شرط نیست اجازه داده به نظر خیلی از فقها باید جمع عرفی کنیم تقریبا می توانیم به 4 راه وارد شویم: أ‌. روایات مانعه مربوط به جائی است که طهارت شرط است لذا استفاده از میته را حرام کرد اما روایات مجوزه مال جایی است که طهارت شرط نیست لذا انتفای از میته را جایز دانست. ب‌. ازراه انصراف که راه مرحوم حائری است در کتاب طهارت خودش. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /10/8 آیا از روایات می توان قاعده کل دم نجس را استفاده کرد؟ هرجا نسبت به خونی شک کردی آیا نجس است یا نه؟ از عموم و اطلاق این احادیث استفاده می کنیم و حکم به نجاست می دهیم. : معتقد به وجود اطلاق در روایات است لذا می فرمایند یمکن ان یستدل علیه بوجهین: 1- ارتکاز اذهان مسلمین است یعنی همه مسلمین در هر عصری نجاست دم را مرتکز می دانند انچه در نزد روات مفروق عنه است نجاست دم است شاهدش این است که از نجاست دم نمی پرسند بلکه از احکام و خصوصیات دم می پرسند و ائمه (علیهم السلام) زمانی که جوای این سواتلات را می دهند مقدی به قیدی و فرد خاصی نمی کنند بلکه نجاست دم را مفروق عنه می دانند و به بقیه احکام دم می پردازند مثل صحیحه ابن بزیع که به امام نامه نوشت و ازامام رضا (علیه السلام) پرسید که چاهی درمنزل است و از آن برای وضو و ..استفاده می کنیم قطره خون و ...در آن افتاده آیا می توانیم از آن برای وضواستفاده کنیم امام در جواب نامه نوشت که چند دلو از آب چاه بکشید و دور بریزید مرحوم خوئی : امر به نزح گرچه استحبابی است ولی راوی از حدود تاثیر دم در آب چاه سوال کرد چون مرتکز در نجاست آب نجاست دم بود اگر نجاست دم در ذهن راوی مرتکز نبود بر برداشت از این حدیث بر نجاست دم شده است: 1. ارتکاز بالجمله پذیرفته است نه فی الجمله یعنی شما می گوئید به نحو موجبه کلیه باید بپذیریم که مطلق دم نجس است در حالی که ما می گوئیم ارتکاز فی الجمله پذیرفته است نه بالجمله یعنی به نحو موجبه جزئیه قبول داریم چون موجبه کلیه در جائی است که در مقام بیان حکم دیگری نباشد در حالی که در این صحیحه امام در مقام بیان نزح آب چاه است لذا نمی توانید از این حدیث موجبه کلیه استفاده کنید. 2. اطلاق در صورتی است که امام در مقام بیان باشد نه در مقام اهمال یا اجمال در حالی که امام در اینجا در مقام بیان حکم نجاست دم نیست چون اگر در مقام بیان حکم نجاست دم بود نزح آب مستحب نمی شود بلکه واجب می شد در حالی که فرمودید از این حدیث استحباب فهمیده می شود 3. آخوند در کتاب الطهاره ص 104: هدف امام از طرح نزح، این است که می خواهد بفرماید هر چیزی که در آب می افتد مناسب با طبع انسان نباشد مستحب است که چند دلو از این آب به بیرون بریزید به نوعی حکم به رعایت بهداشت می کند چون وقتی چند دلو بیرون ریخت طبعش می کشد که از آن استفاده کند لذا حکم به استحباب داده شده نه وجوب. هم همین است و ملازمه ای با وجوب ندارد. 2- : موثقۀ عمار عن ابی عبدالله (علیه السلام) : قال أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ عَمَّا تَشْرَبُ مِنْهُ الْحَمَامَةُ فَقَالَ كُلُّ مَا أُكِلَ لَحْمُهُ فَتَوَضَّأْ مِنْ سُؤْرِهِ وَ اشْرَبْ وَ عَمَّا شَرِبَ مِنْهُ بَازٌ أَوْ صَقْرٌ (الكافي (ط - الإسلامية) / ج3 / باب الوضوء من سؤر الدواب و السباع و الطير ..... ص : 9) سوال کرد از آبی که کبوتر خورد حکمش چیست امام فرمود کل ما اکل لحمه فتوضا من سؤره کلیه پرنده ها و حیوانات حلال گوشت اگر از آبی بخورند از باقیمانده آن می توان وضو گرفت و اشامید. بعد امام در اخر فرمود الا آن تری فی منقاره دما مگر اینکه در منقارش ببینی آلوده به خون است در این صروت فلا توضا منه و لا تشرب وضو نگیرونیاشام. : کلمه دم در کلام امام مطلق است حکم به عدم جواز وضو می کند کشف می کند که لابد کل دم نجس چون اگر برخی خون ها پاک باشد امام باید تفصیل می داد ولی امام دم را مطلق اورد و لا تضوا را هم مطلق اورد و قیدی نزد معلوم است که امام می خواهد بفرماید کل دم نجس. لذا می فرماید اگر هیچ روایتی اطلاق را ثابت نکند این روایت ثابت می کند حتی صاحب شریعه و صاحب منتهی هم می گوید که این روایت اطلاق را ثابت می کند چون قیدی نیامده. : از این روایت اطلاق فهمیده نمی شود چون پرنده ها مثل باز شکاری و عقاب و ... عادتا از میته حیوانی که نفس سائله دارد خوراکشان را تامین می کنند و عادتا منقارشان آلوده به خون میته است امام (علیه السلام) به این اعتبار فرمود که لا توضا منه و لا تشرب پس امام در مقام بیان نجاست کل دم نیست بلکه امام در مقام بیان منقارهای عقاب و باز شکاری و پرنده هایی است که از حیوانات میته خودشان را سیر می کنند قطعا منقارشان نجس است و اگر به ظرف آبی نوک بزنند آب نجس می شود لذا روایت خاص همین پرنده ها هست و نمی شود کل دم نجس را فهمید.
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /10/15 @ostadahadi یکی از که در بارۀ دم حیوان شده است. آن خونی که در درون حیوان بعد از ذبح شرعی و بعد از خارج شدن خون از حلقومش در رگها و در گوشت و قلب وکبد باقی می ماند شرعا این خون پاک است فقها بر طهارت خون متخلف بیان کرده اند: 1) ادلۀ نجاست دم اطلاق ندارد و شامل خون متخلف نمی شود. 2) سیرۀ متشرعیه بر عدم اجتناب از دم متخلف است و به نوعی اجماع عملی بر طهارت این دم است یعنی همۀ فقها در زمان غیبت صغری تا کنون به این فتوا عمل کرده اند این سیره متصل به زمان معصومین عهم است بویژه که در آن روز ابهای منازل در مکانهای زندگی ائمه عهم به حد کافی نبود و مردم ندیدند که ائمه یا اصحاب ائمه عهم درون گوسفند را بشویند همه دیدند که حلقوم گوسفند بعد از ذبح را بشویند ولی ندیدند که درونش را هم بشویند. 3) روایاتی که خوردن گوشت مذکی را حلال می داند اطلاق دارد و شامل خون متخلف همی می شود لازمِ اخص حلیت اکل مذکی طهارت گوشت مذکی با هرچیزی که همراهش است حتی خون متخلف. 4) قاعده لا حرج: اگرشستن خون متخلف درون گوسفند بعد از ذبح واجب باشد بر مردم حرج لازم می اید و حرج شخصی است و نوعی نیست مثلا بر قصاب حرج لازم می اید و ایۀ شریفۀ نفی حرج، حرج را برمی دارد پس این خون متخلف پاک است. به این ادله مخدوش اند اما دلیل اول مبنائی است بنابر مبنای کسانی که قائل به اطلاق نجاست ادله دم هستند می توانند دم متخلف را از این اطلاق بیرون کنند و بگویند شامل دم متخلف نمی شود اما بنابر مبنای ما اصل در دم طهارت بود ادلۀ نجاست دم اطلاق نداشت لذا تازمانی که دلیل خاص بر نجاست دم متخلف پیدا نشد قاعده طهارت جاری است واما دلیل دوم : سیره متشرعیه در صورتی است که اطلاق نجاست ادلۀ دم را بپذیریم. اگر قائل به اطلاق باشیم سیره این اطلاق را تقیید می زند و می گوید دم متخلف نجس نیست ولی ما منکر اطلاق ادلۀ نجاست دم شدیم . امام هم منکر شد و نیازی به سیره نیست. چنین سیره ای بر اساس قاعده طهارت است از باب تقیید اطلاق نیست واما دلیل سوم غایت این دلیل آن خونی است که در درون جگر و گوشت است نه خونی که مربوط به طحال است یا خونی که لابلای دنده های داخل شکم است اگر خوردن گوشت را حلال می دانند آن خونی است که با خود گوشت است نه آن خونی که بیرون از گوشت است. به نظرما خون متخلف دم مسفوح نیست قران می فرماید دم مسفوح نجس است و خون متخلف دم مسفوح نیست واگر شک کنیم که ایا خون متخلف نجس یا پاک است به لحاظ اینکه دراینجا فقدان نص است قاعده طهارت جاری است. در دوصورت است: یک: اگر حیوان بعد از سربریدن بخاطر اینکه زیاد نفس می زند از راه نفس کشیدن خون را به داخل ببرد آن خون نجس است نعم اذا رجع دم ... دو: اگر سرگوسفند به سمت بالا باشد خون متخلف نجس است چون ممکن است از بیرون جذب کرده باشد. : اما صورت اول: به نظرما خلاف طبیعت ذبح است و قابل تصور نیست . اوداج اربعه یک آن لوله ای است که غذا به داخل می رود. دوم مجرای نفس که مثل خرطوم است به آن رگ خرطومی گویند و سوم ورید یسار و چهارم ورید یمین . محل جریان خون را ورید گویند از حلقوم که خون نمی اید لذا امکان ندارد از راه نفس خون به داخل برود . مرحوم خوئی هم همین را می فرماید. اما قسم دوم را قبول داریم. ایا طهارت دم متخلف مربوط به حیوا ن ماکول لحم است یا شامل غیر ماکول لحم هم می شود؟ مثلا اگر کلاغ را ذبح شرعی کردیم ایا خون متخلف در شکم کلاغ پاک است؟ مرحوم سید می فرماید بنابر احتیاط واجب خون متخلف حیوان غیر ماکول باید اجتناب شود و نجس اس ت به فتوای به احتیاط واجب مشکل است چون ادله نجاست دم اطلاق ندارد تا اینکه دم متخلف در حیوان غیرماکول را شامل شود و فتوای به احتیاط دهیم لذا بهتر است که بگوئیم بل الاحوط الاجتناب عن الدم الکائن فی الجزء الحرام کالطحال. احتیاط این است که از خونی که در ظرف های حرام مثل طحال است اجتناب شود ولی از دم متخلف دلیلی بر احتیاط نداریم و عند الشک هم قاعده طهارت جاری است. 🍃 🌹🍏🍃🌾🌷 🍃🍀🌾🌷➖➖🌷 🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃 🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی 📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙 @ostadahadi 🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎 /10/22 @ostadahadi مسألة 11): الدم المراق في الأمراق حال غليانها نجس منجّس، و إن كان قليلًا مستهلكاً، و القول بطهارته بالنار لرواية ضعيفة ضعيف. در دو قول است: 1-؛ مرحوم شیخ طوسی و مفید و دیلمی وقاضی ابن براج قائل شدند به دطهارت آبگوشت به شرط اینکه خون قلیل باشد. 2-؛ مرحوم صاحب عروه و حائری و بسیاری از متأخرین حکم به نجاست این خون کردند گفتند که نجس منجّس است. دو چیز است: 1) روایات نجاست دم است این روایات خون را به هر اندازه باشد هم نجس می دانند و هم متنجس. 2) سرایت نجاست با وجود رطوبت است و چون آبگوشت دارای مایع است قطعا همه اجزایش نجس می شود ولو اینکه در گوشه ای بیفتد اگر کسی بگوید قطره خون در آبگوشت مستهلک شد جواب می دهیم که استهلاک موجب طهارت اجزا و اشیا متنجس نمیشود. قبلا بحث شد سال گذشته . لذا ما باید برای این دو دلیل مخصوص پیدا کنیم اگر پیدا کردیم چه بهتر اگر نتوانستیم باید این فتوا را بپذیریم. باید روایات بررسی شود: ح.1:وَ عَنْهُ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْمُبَارَكِ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ آدَمَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَطْرَةِ خَمْرٍ أَوْ نَبِيذٍ مُسْكِرٍ قَطَرَتْ فِي قِدْرٍ فِيهِ لَحْمٌ كَثِيرٌ وَ مَرَقٌ كَثِيرٌ قَالَ يُهَرَاقُ الْمَرَقُ أَوْ يُطْعِمُهُ أَهْلَ الذِّمَّةِ أَوِ الْكَلْبَ وَ اللَّحْمَ اغْسِلْهُ وَ كُلْهُ قُلْتُ فَإِنَّهُ قَطَرَ فِيهِ الدَّمُ قَالَ الدَّمُ تَأْكُلُهُ النَّارُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ قُلْتُ فَخَمْرٌ أَوْ نَبِيذٌ قَطَرَ فِي عَجِينٍ أَوْ دَمٌ قَالَ فَقَالَ فَسَدَ قُلْتُ أَبِيعُهُ مِنَ الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ أُبَيِّنُ لَهُمْ قَالَ نَعَمْ فَإِنَّهُمْ يَسْتَحِلُّونَ شُرْبَهُ قُلْتُ وَ الْفُقَّاعُ هُوَ بِتِلْكَ الْمَنْزِلَةِ إِذَا قَطَرَ فِي شَيْءٍ مِنْ ذَلِكَ قَالَ فَقَالَ أَكْرَهُ أَنْ آكُلَهُ إِذَا قَطَرَ فِي شَيْءٍ مِنْ طَعَامِي.( وسائل الشيعة / ج3 / 470 / 38 باب نجاسة الخمر و النبيذ و الفقاع و كل مسكر ..... ص :468) (دو نقل و سند در اینجاست یکی حسن بن مبارک و یکی حسین بن مبارک) سوال این است که اگر در دیگی پر از آب و گوشت یعنی دیگ بزرگ قطره ای شراب یا خون ریخت چه حکمی دارد؟ امام فرمود آبگوشت را دور بریزد یا بدهد به یهودی و مسیحی یا بدهید سگ بخورد ولی فرمود گوشتش را بشویید خودتان بخورید. سوال کرد خون در آن ریخته امام فرمود خون نیست . از این استدلال که آتش خون را نابود کرد و استهلاک کرد و این استهلاک باعث میشود که گوشت را بشویید و بخورید. پس تعلیل عام است استهلاک را شامل میشود نتیجه اش این است که ما می توانیم حکم به طهارت آبگوشت کنیم یعنی خون نجس است ولی متنجس نیست. ؛ :فان حصل فيها شيء من الدم، و كان قليلا، ثم غلى، جاز أكل ما فيها، لان النار تحيل الدم، فان كان كثيرا لم يجز أكل ما وقع فيه. (برای اینکه آتش دم را استحاله می کند.) (در نهایة ج 3 ص104؛ السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي (و المستطرفات) / ج3 / 120 / باب الأطعمة المحظورة و المباحة ..... ص : 118) در کتا ب مقنعه جناب می فرماید: و إن وقع دم في قدر تغلي على النار جاز أكل ما فيها بعد زوال عين الدم و تفريقها بالنار و إن لم تزل عين الدم منها حرم ما خالطه الدم و حل منها ما أمكن غسله بالماء. (المقنعة ؛ ؛ ص582) و مرحوم دیلمی در مراسم می فرماید: فانه یزول حکم نجاسته و یجوز اکله. مرحوم ابن براج د رمهذب فرمود:جاز اکل ما فیها بعد ان یغسل. ح.2 أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِيدٍ الْأَعْرَجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قِدْرٍ فِيهَا جَزُورٌ وَقَعَ فِيهَا مِقْدَارُ أُوقِيَّةٍ مِنْ دَمٍ أَ يُؤْكَلُ فَقَالَ ع نَعَمْ لِأَنَّ النَّارَ تَأْكُلُ الدَّم. (الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج6 ؛ ص235) امام فرمود : بخورید لان النار تأکل الدم. ح.3. عَلِيُّ بْنُ جَعْفَرٍ فِي كِتَابِهِ عَنْ أَخِيهِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قِدْرٍ فِيهَا أَلْفُ رِطْلِ مَاءٍ فَطُبِخَ فِيهَا لَحْمٌ وَقَعَ فِيهَا أُوقِيَّةُ دَمٍ هَلْ يَصْلُحُ أَكْلُهُ فَقَالَ إِذَا طُبِخَ فَكُلْ فَلَا بَأْس. (وسائل الشيعة ؛ ج24 ؛ ص197) هزار سطل در این دیگ است. درون آن آبگوشت است خون در آن افتاد فرمود بخوریدش اشکالی ندارد. آیا این روایات می تواند تخصیص بزند؛ تقریبا کردند: 1.این آبگوشت بحد کر است بهمین جهت امام این آبگوشت را نجس نمی داند چون به اندازه بیش از حد کر است. (1000 سطل)
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /11/6 @ostadahadi : به نظرما ایه 65 توبه دلیل بر نجاست دارد اینکه می فرماید فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عام دلالت بر نجاست ذاتی کفار دارد و قرائنی که بر طهارت کفار از این ایه به دست امده کلیۀ قرائن مردود است ما قرائن را نقل کردیم و حالا بررسی می کنیم قرینه اول این بود که نجس مصدر است و حمل مصدر بر ذات جایز نیست مگر اینکه ذو در تقدیر گرفته شود وفیه اولا حمل مصدر برذات از باب مبالغه جایز است اگر کسی با گفتن زید عدل بخواهد مبالغه در عدالت زید کند عبارت درستی بکاربرده است ثانیا: از نظر بسیاری از اهل لغت نَجَس در اینجا صفت مشبهه است چون نجس بر وزن حسن می باشد واین وزن غالبا صفت مشبهه است قرینه2 این بودکه منظور از نجس در لغت شیئ قذر یا خباثت و پلیدی است چراکه حقیقت شرعیه ثابت نشده است معلوم نیست که در اصطلاح قران نجس به معنای نجاست ظاهریه شرعیه باشد به همان بیانی که قبلا گذشت. حتی مصل مرحوم شهید صدر در شرح عروه بحوث فی شرح عروة الوثقی گوید من اصلا پیدا نکردم که تعبیری در احکام نجاست به عنوان نجاست به عنوان نجس در لسان شارع باشد 600 روایت را در کتب عامه موجود است و همه انها در احکام نجاسات است دو مورد پیدا نکردم که پیامبر ص نجس را در نجاست اصطلاحی استفاده کرده باشد . بحوث فی شرح عروه ج 3 ص 259. وفیه اولا: جواب نقضی دهیم که در بارۀ سگ امده است بانه رجس نجس وسائل ج 12 باب 11 من ابواب النجاسات یا روایتی که قبلا خوانده شد که 3بار فرمود لا والله انه نجس لا والله انه نجس و تکرار کرد وسائل باب 12 نجاسات حدیث6. ثانیا نجاست دو قسم است نجاست ذاتی و عرضی. نجاست عرضی این است که کافر غسل نمی کند طهارت نمی گیرد نجاست ذاتی این است که کافر مثل سگ است و نجاست ذاتی دارد منظور ما از نجاست کافر قسم اول است که نجاستش ذاتی است شاهدش این است که فلایقربوا المسجدالحرام نباید کافر وارد مسجدالحرام شود دلیل براین است که نجاست کافر ذاتی است مثل اینکه در روایات دیگر هم امده که سگ را نگذارید وارد مسجد شود چون نجاستش ذاتی است و کافر هم مثل سگ است و فرقی ندارد ثالثا صاحب ریاض در ریاض ج 2 ص 79 می فرماید که وظیفۀ شارع بیان معنای لغوی و عرفی نیست بلکه وظیفه اش حکم شرعی است قطعا مراد از نجاست خباثت باطنی نیست چون شارع در مقام بیان حکم شرعی مشرکین است جملۀ فلا یقربوا المسجدالحرام قرینه است براینکه مراد از نجس نجاست شرعیه است و مثل سگ نجس است. رابعا برخی از موضوعات شرعیه را خداوند در قران فرمود تا اینکه احکام شرعیه براین موضوعات مترتب کند مثل اینکه شراب رجس است یعنی اجتناب از ان واجب است یا مثل اینکه گوئیم بول و غائت قذر است یعنی باید از انها اجتناب کرد همچنین یکی از موضوعات شرعیه نجس است انما المشرکون نجس وظیفۀ مسلمین را نسبت به انان معین کرد که باید از انها دوری کرد و اجتناب کرد مثلا درباب وجوب افطار یا وجوب صیام موضوعش روئیت اس پس برخی موضوعات را شارع بیان می کند . خلاصه اگر هم تنزل کنیم که نجس اصطلاح شرعی نیست بالاخره از موضوعات شرعیه که هست . اما قرینۀ سوم: گفته شد که خداوند نهی از دخول کفار در مسجدالحرام کرد و فرمود فلا یقربوا المسجدالحرام بخاطراینکه کفار مشرک اند و شرک خباثت باطنی است اگرمنظور از نهی نجاست کافر بود باید قران می فرمود که کافر وارد مسجدالحرام نشود بخاطراینکه متلوث است و مسجد را نجس می کند و الودگی اش به مسجد سرایت می کند در حالی که نفرمود پس معلوم می شود که نجاست ذاتی ندارد بلکه خباثت باطنی دارد لذا اجازه ندارد وارد جایگاه توحید شود. وفیه اینکه لا تقربوالامسجدالحرام اطلاق دارد اطلاق ادله می رساند که نهی از دخول کافر در مسجدالحرام دلائل مختلفی دارد یکی ازدلائلش خباثت باطنی کفار است دلیل دیگرش نجاست ذاتی کفار است اینکه ما اطلاق ایه را منحصر به صورت خباثت باطنی کنیم دلیل می خواهد دلیل انصراف چیست به چه دلیل این حرف را می زنید در حالی که ایه هردو را شامل می شود شاهدش این است که درج 1 ص 339 کشف اللثام می گوید اینکه شیخ طوسی در تهذیب گفتند که اجماع مسلمین بر نجاست کافر است گویا منظورشان نص ایه 28 سوره مبارکه توبه بود که فرمود انما المشرکون نجس پس اسن اجماع مدرکی است و حجت نیست مدرکش ایه است . در واقع می خواهد بگوید اینها از اطلاق ایه به دست اوردند گرچه اهل سنت ایه را توجیه می کنند که مراد از ایه نجاست حکمی نیست بلکه عارضی است چون گاهی دستشان به خون الوده می شود و دستشان را نمی شویند لذا شاید نجاست حکمی باشد . لذا این بحث از اول بین فقها مطرح بوده چرا شما ایه را انصراف می دهید وجه انصراف شما چیست؟ 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /11/6 @ostadahadi : به نظرما ایه 65 توبه دلیل بر نجاست دارد اینکه می فرماید فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عام دلالت بر نجاست ذاتی کفار دارد و قرائنی که بر طهارت کفار از این ایه به دست امده کلیۀ قرائن مردود است ما قرائن را نقل کردیم و حالا بررسی می کنیم قرینه اول این بود که نجس مصدر است و حمل مصدر بر ذات جایز نیست مگر اینکه ذو در تقدیر گرفته شود وفیه اولا حمل مصدر برذات از باب مبالغه جایز است اگر کسی با گفتن زید عدل بخواهد مبالغه در عدالت زید کند عبارت درستی بکاربرده است ثانیا: از نظر بسیاری از اهل لغت نَجَس در اینجا صفت مشبهه است چون نجس بر وزن حسن می باشد واین وزن غالبا صفت مشبهه است قرینه2 این بودکه منظور از نجس در لغت شیئ قذر یا خباثت و پلیدی است چراکه حقیقت شرعیه ثابت نشده است معلوم نیست که در اصطلاح قران نجس به معنای نجاست ظاهریه شرعیه باشد به همان بیانی که قبلا گذشت. حتی مصل مرحوم شهید صدر در شرح عروه بحوث فی شرح عروة الوثقی گوید من اصلا پیدا نکردم که تعبیری در احکام نجاست به عنوان نجاست به عنوان نجس در لسان شارع باشد 600 روایت را در کتب عامه موجود است و همه انها در احکام نجاسات است دو مورد پیدا نکردم که پیامبر ص نجس را در نجاست اصطلاحی استفاده کرده باشد . بحوث فی شرح عروه ج 3 ص 259. وفیه اولا: جواب نقضی دهیم که در بارۀ سگ امده است بانه رجس نجس وسائل ج 12 باب 11 من ابواب النجاسات یا روایتی که قبلا خوانده شد که 3بار فرمود لا والله انه نجس لا والله انه نجس و تکرار کرد وسائل باب 12 نجاسات حدیث6. ثانیا نجاست دو قسم است نجاست ذاتی و عرضی. نجاست عرضی این است که کافر غسل نمی کند طهارت نمی گیرد نجاست ذاتی این است که کافر مثل سگ است و نجاست ذاتی دارد منظور ما از نجاست کافر قسم اول است که نجاستش ذاتی است شاهدش این است که فلایقربوا المسجدالحرام نباید کافر وارد مسجدالحرام شود دلیل براین است که نجاست کافر ذاتی است مثل اینکه در روایات دیگر هم امده که سگ را نگذارید وارد مسجد شود چون نجاستش ذاتی است و کافر هم مثل سگ است و فرقی ندارد ثالثا صاحب ریاض در ریاض ج 2 ص 79 می فرماید که وظیفۀ شارع بیان معنای لغوی و عرفی نیست بلکه وظیفه اش حکم شرعی است قطعا مراد از نجاست خباثت باطنی نیست چون شارع در مقام بیان حکم شرعی مشرکین است جملۀ فلا یقربوا المسجدالحرام قرینه است براینکه مراد از نجس نجاست شرعیه است و مثل سگ نجس است. رابعا برخی از موضوعات شرعیه را خداوند در قران فرمود تا اینکه احکام شرعیه براین موضوعات مترتب کند مثل اینکه شراب رجس است یعنی اجتناب از ان واجب است یا مثل اینکه گوئیم بول و غائت قذر است یعنی باید از انها اجتناب کرد همچنین یکی از موضوعات شرعیه نجس است انما المشرکون نجس وظیفۀ مسلمین را نسبت به انان معین کرد که باید از انها دوری کرد و اجتناب کرد مثلا درباب وجوب افطار یا وجوب صیام موضوعش روئیت اس پس برخی موضوعات را شارع بیان می کند . خلاصه اگر هم تنزل کنیم که نجس اصطلاح شرعی نیست بالاخره از موضوعات شرعیه که هست . اما قرینۀ سوم: گفته شد که خداوند نهی از دخول کفار در مسجدالحرام کرد و فرمود فلا یقربوا المسجدالحرام بخاطراینکه کفار مشرک اند و شرک خباثت باطنی است اگرمنظور از نهی نجاست کافر بود باید قران می فرمود که کافر وارد مسجدالحرام نشود بخاطراینکه متلوث است و مسجد را نجس می کند و الودگی اش به مسجد سرایت می کند در حالی که نفرمود پس معلوم می شود که نجاست ذاتی ندارد بلکه خباثت باطنی دارد لذا اجازه ندارد وارد جایگاه توحید شود. وفیه اینکه لا تقربوالامسجدالحرام اطلاق دارد اطلاق ادله می رساند که نهی از دخول کافر در مسجدالحرام دلائل مختلفی دارد یکی ازدلائلش خباثت باطنی کفار است دلیل دیگرش نجاست ذاتی کفار است اینکه ما اطلاق ایه را منحصر به صورت خباثت باطنی کنیم دلیل می خواهد دلیل انصراف چیست به چه دلیل این حرف را می زنید در حالی که ایه هردو را شامل می شود شاهدش این است که درج 1 ص 339 کشف اللثام می گوید اینکه شیخ طوسی در تهذیب گفتند که اجماع مسلمین بر نجاست کافر است گویا منظورشان نص ایه 28 سوره مبارکه توبه بود که فرمود انما المشرکون نجس پس اسن اجماع مدرکی است و حجت نیست مدرکش ایه است . در واقع می خواهد بگوید اینها از اطلاق ایه به دست اوردند گرچه اهل سنت ایه را توجیه می کنند که مراد از ایه نجاست حکمی نیست بلکه عارضی است چون گاهی دستشان به خون الوده می شود و دستشان را نمی شویند لذا شاید نجاست حکمی باشد . لذا این بحث از اول بین فقها مطرح بوده چرا شما ایه را انصراف می دهید وجه انصراف شما چیست؟ 🌷🍃 🌾🌷🍂 🍃🌾🌷🍃 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖 @ostadahadi 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴
سعید دینی 📗📙📕📗📙📕📗📙📕📗📙 ⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵 🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴 @ostadahadi 🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃 🍃🌾🌷🍃 🌾🌷🍃 🌷🍃 /11/27 @ostadahadi ایا ولد تابع احدالابوین است یا نه؟ و بسیاری از فقها تبعیت را پذیرفتند اگر احدالابوین مسلمان باشند فرزند تابع مسلمان است مهمترین دلیل انها قاعدۀ الولد للفراش است منظورازاین قاعده این است که فرزند از پدرو مادر ارث می برد چون فرزند از بستر این دو نفر متولد شد لذا توارث قطعی است و شکی در توارث نیست حال اگر بخواهیم طهارت ولد را ثابت کنیم از این قاعده نمی توان ثابت کرد چون این قاعده مال توارث است نه مال نجاست و طهارت لذا ما تابع ادلۀ نجاست هستیم ادلۀ نجاست فرزند مال جایی است که پدرو مادر هردو کافرباشند ولی اگر یکی از این دو نفر مسلمان بود ادلۀ نجاست، اورا شامل نمی شود از این نظر حکم به طهارت فرزند می کنند از باب اینکه فرزند، تابع احدالابوین مسلمان است اگر ادلۀ نجاست این کودک را شامل می شد، دلیل تبعیت جاری نمی شد و چون این ادله مال ابوین کافرین است قاعدۀ تبعیت جاری می شود مرحوم سید قیدی را در متن اضافه کرد و فرمود الولد تابع له اذا لم یکن عن زنا ولد تابع احدالابوین است به شرطی که مولود ولد زنا نباشد. به این قید لازم نیست چون زنا در صورتی است که ثابت شود درحالی که کافر به مذهب خودش ازدواج می کند گرچه زن مسلمان حرام می داند ازدواج با کافر را ولی به لحاظ اینکه هر مکتبی و هر فرهنگی عقدی دارند زنا محسوب نمی شود لذا در ادامه فرمود قاعدۀ طهارت جاری است یعنی حتی کودک از زنا متولد شده باشد بازهم طاهراست. عرض ما این است که به جای اذا لم یکن عن زنا نوشته شود حتی اذا کان عن زنا. لاصالة الطهاره. ریشۀ این اصالة الطهاره همان اقرار به شهادتین است وقتی ولد زنا تابع مسلمان شد و اقرار به شهادتین کرد مقتضای قاعده طهارتش است و زنا فقط خبث معنوی وباطنی می اورد لذا باید تحقیقی دربارۀ ولد زنا داشته باشیم که مسالۀ یک را تشکیل می دهد . اجمالا در ولد زنا دو فتوا هست فتوای اول فتوای مشهور فقهاست بر طهارت ولد الزنا فتوای دوم برخی از فقهای قدما مثل کلینی و صدوق و علامه حلی بر نجاست ولد الزنا هست مثلا سید در کتاب الانتصار گوید ان ولد الزنا لا یکون قط طاهرا ولد زنا هیچ وقت طهارت ندارد یا مرحوم صدوق در من لا یحضر ج 1 ص 8 گوید که لا یجوزالوضو لسور الیهودی و النصرانی و والولد الزنا و المشرک از ظرفی که ....ولد زنا اب بخورد نمی توان وضو گرفت. دلیل مشهور: ادلۀ مشهور دو چیز است: 1- در مفتاح الکرامه ج 2 ص 39 : سیرۀ متشرعه بر طهارت ولد الزنا است چون عملا ائمه عهم با ولد زنا معاشرت می کردند دست می دادند و غذا می خوردند و مصافحه می کردند اصحاب و صحابه هم همینطور بودند و علمای ما هم همینطور لذا دلیلی بر نجاست ولد الزنا نیست. : به نظر ما این سیره درست است 2- ولدالزنای مسلمان دلیلی بر نجاستش نیست همین اندازه که اقرار به شهادتین دارد روایات طهارت براو حکم می شود . چند نمونه از روایت طهارت کافی ج 2 ص 12 و 13. اقرار به شهادتین می شود اسلام که اسلام هم می شود پوشاننده گذشته. واما ادلۀ قول به نجاست ولد الزنا: چند دلیل دارند عمده دلیل انها روایات است که دو دسته است دستۀ اول: روایاتی اند که نیم خوردۀ ولد زنا را مکروه می دانند مثلا مثل مرسلۀ وشّاع عن ابی عبدالله ع انه کره سؤر ولد الزنا. این روایت اشکال سندی و دلالی دارد اشکال سندی این که ارسال دارد ودلالتا کره به معنای نجاست نیست کراهت اصطلاحی هم نیست. کراهت اصطلاحی یکی از احکام خمسه است نهی در کراهت نهی تنزیهی است نهی تحریمی نیست بلکه کرات در اینجا به معنای نا خوشنودی است و همان معنای لغوی است یعنی تبع انسان پاک و سالم از نوشیدن نیم خوردۀ ولد زنا ابا و امتناع دارد این دلیل بر نجاست نیست دستۀ دوم: روایات غسل است ایا از اب فاضلاب حمام می توان غسل کرد؟ در روایت ابن ابی یعفور از امام صادق ع امده است که لا تغتسل من البئراللتی یجتمع فیها غُسالة الحمام. از چاهی که فاضلاب حمام است استفاده نشود فان فیها غُسالة ولدالزنا و هو لا یطهر الی سبعة آباء چون دراین چاه غسالۀ ولد زنا می ریزد و ولد زنا تا هفت نسل پاک نمی شود روایت علی بن الحکم عن رجل عن ابی الحسن ع فی حدیث انه قال لا تغتسل من غسالة ماء الحمام فانه یغتسل فیه من الزنا و یغتسل فیه ولد الزنا و الناصب لنا اهل البیت و هو شر این ولد زنا از ناصبی هم بدتر است می توان این حدیث را ازنظر دلالت حل کرد. صاحب جواهر می فرماید که دلالت حدیث ربطی به نجاست ولد زنا ندارد بلکه اشاره به خاثت درونی و باطنی ولدالزنا دارد کتاب جواهر ج 6 ص 70.