سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#درس_خارج_فقه_شنبه_97/9/25
#جلسه_43
#فصل_فی_النجاسة
#مسأله_13_14_15
ادله کسانی که گفتند تا زمانی که بدن میت گرم است نجس نیست 4 دلیل بیان کردند 3 دلیل گذشت
#دلیل_چهارم: روایت خاص که صحیحه است . صحیحه محمد بن مسلم عن ابی جعفر ع قال مس المیت عند موته و بعد غسله والقُبلته لیس لها بأس ...در دو مورد دست زدن به میت و بوسیدنش اشکال ندارد یکی زمانی که تازه از دنیا رفت و دیگری زمانی که غسلش دادند مس میت و بوسیدنش اشکالی ندارد ظاهر این حدیث این است که منظور از عند موته ان زمانی است که بدن گرم است و هنوز سرد نشده است.
#اشکال:
1- کلمه «عند موته» شامل لحظه احتضار می شود ربطی به بعد از احتضار و خروج روح ندارد لذا در روایات احتضار کلمه عند بکار رفته است مثل روایت معروف احتضار که فرمود:
عند احتضار المحتضر یسلم علی قابض الارواح فقال سلام عیک یا قابض الارواح امهلنی یوما فقال المحتضر ....ثم قال المحتضر امهلنی ساعه فنیت الساعات ...کلمه عند برای موقع احتضار است نه خروج روح.
2- حدیث نفی باس از غسل مس میت کرده است یعنی می گوید در زمان احتضار و بعد از غسل اگر کسی میت را ببوسد یا لمس کند غسل مس میت لازم نیست. کسانی که میت را نجس می دانند به شما می گویند هیچ ملازمه ای بین نفی غسل مس میت و شستن دست نیست یعنی چه بسا ممکن است حمل کنیم لا باس را به خصوص نفی غسل اما در صورتی که میت غسل داده نشده اورا لمس کنند و بدنش مرطوب باشد یا دست مرطوب باشد حکم به نجاست کنند.استاد احدی: بل الفرق بینهما بین الانسان و غیر الانسان . لان الانسان عندی لا تکون میتته نجسه و اما غیر الانسان لم یکن فرق بین الحرد و البرد لصدق المیته علیه فی کلتا الاصورتین.
#مساله_سیزدهم: اشاره به سه چیز نجس است:
أ- مضغه : آن ماده ای است که اماده شده برای دمیدن روح.
ب- مَشیمه: اسم مکان ان کیسه ای است که جنین داخل ان واقع می شود که ان کیسه هم نجس است.
ت- پاره گوشتی که در هنگام وضع حمل از رحم زن خارج می شود که به ان جفت گفته می شود.
#مساله_جهاردهم: اگر عضوی از حیوان زنده قطع شود منتهی کاملا از بدن جدا نشده مقداری باقی و متصل به بدن است مادامی که متصل است پاک است اما وقتی جدا شد نجس است حال اگر میزان اتصال بین عضو و بدن یک پوست نازکی است احتیاط واجب این است که از این قطعه باید اجتناب کرد در حکم میته و نجس است .
#مساله_پانزدهم: واژه جُند به معنای لشکر نیست بلکه در اینجا به معنای بیضه سگ ابی است که برای درمان استفاده می شود در فرهنگ لغت گاهی هم به معنای تحفه حکیم مومن امده در عربی به ان خُصیه گویند. حکم: اصل اولی و حکم اولی در باره مطلق بیضه ها حرمت اکل است مال هر حیوانی که باشد اما درباره این جند تاره شک دارم که ایا این جند از اجزای سگ محسوب می شود یا نه؟ ایا حقیقت کلبیه دارد ؟ چون شک داریم هم قاعده طهارت جاری است و هم قاعده حلیت. ولی اگر مکلف بداند که جند از اجزای حیوان سگ ابی است در اینجا قاعده حل جاری نمی شود چون این شیئ جداشده جزئی از سگ است و مشمول ادله حرمت اکل بیضه می شود اما قاعده طهارت جاری است چون معلوم نشده که سگ ابی خون جهنده دارد یا ندارد واگر خون جهنده نداشته باشد پا ک است.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سلام. دوستان گرامی از آنجایی که ورد خام درس گذاشته می شود. مطالب ویرایش نشده است. این کارر برای سهولت کار دوستانی است که فایل صوتی استاد را گوش می کنند می توانند قسمتهایی از ورد که اشتباه متنی دارد را تصحیح کنند. ییه مقداری کار دوستان راحتتر شده که نیازی نباشد همه مطالبی که گوش می کنند را بنویسند. التماس دعا
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#درس_خارج_اصول_دوشنبه_26/9/97
#جلسه_45
#حجیت_خبر_واحد
#استدلال_به_آیه_کتمان
یکی از آیات برای اثبات حجیت خبر واحد آیه کتمان است.
این آیه در سوره بقره آیه 159 است «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّهُ لِلنَّاسِ فىِ الْكِتَابِ أُوْلَئكَ يَلْعَنهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنهُمُ اللَّعِنُونَ»
قرآن کتمان ما انزلنا را حرام کرد لازمه عقلی حرمت، قبول آن اظهار می باشد چون بدون قبول لغویت لازم میآید. عقلا بر حکیم متأله لغو است که که کتمان ما انزلنا را لغو کند ولی پذیرش آن اظهار را واجب نکند؛ پس اگر ثقه ای در اصول و فروع کتمان نکرد به مردم هم از اصول و فروع خبر داد بر مردم واجب است قبول کنند و ترتیب اثر دهند لابد خبر ثقه حجت است که قرآن قبولِ اظهارات ثقه را واجب میداند.
اشکالات چهارگانه ای در استدلال به آیه هست که قابل جواب نیست و باید پذیرفت:
1- اشکال اول این است که این آیه در مذمت یهود نازل شده، مورد آیه نبوت حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است منظور از کتاب در این آیه ، تورات و انجیل است صفات پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در این دو کتاب به روشنی آمده است لذا نام بینات گذاشت از بس که دلائل تطبیقی تورات و انجیل بر وجود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) روشن بود اما متاسفانه آنها کتمان کردند یا تورات را تحریف کردند و صفات آن حضرت را انکار کردند.
2- اشکال دوم این است که آیه شریفه در مقام بیان حرمت کتمان است نه در مقام بیان وجوب قبول اظهار در حالیکه مبنای استدلال از از این آیه بر وجوب قبول اظهار مطلقا است چه اظهار عن علمٍ باشد یا اظهار از روی ظن باشد. اصالة الاطلاق در صورتی جائز است که آیه در مقان بیان وجوب قبول اظهار مطلقا باشد در حالیکه آیه در مقام بیان اصل حرمت کتمان است و از آن اطلاق بدست نمیآید و حرفی از قبول نزد. برخلاف آیه نفر که از قبول هم حرف زد.
3- اشکال سوم این است که آیا بین حرمت کتمان و وجوب قبول ملازمه هست؟ آنچه مسلم است در باب استلزانات شرعیه باید باشد ملازمه عقلیهی بدونِ تعبدِ شرعی نیست باید تعبد شرعی به ملازمه باشد یعنی چه ملازمه را شارع بپذیرد صرف اینکه کل ماحکم به العقل حکم به الشرع نیست باید شارع آن را بپذیرد کجاها اینگونه است.نظیر اینکه در مورد زنان آیات و روایات بر حرمت کتمان آمده « وَ الْمُطَلَّقاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلاثَةَ قُرُوءٍ وَ لا يَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللَّهُ في أَرْحامِهِنَّ إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحاً وَ لَهُنَّ مِثْلُ الَّذي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ (بقره/ 228)» از زنان میپرسند که بارداری؟ وقتی حرام است بر او کتمان؛ لازمه شرعیهی اظهار زن، ترتیب اثر دادن به قول زن است وگرنه کتمان بر او حرام نمیشد و یا اگر زن خبر دا که من شوهر ندارم باید قبول کنید شارع مقدس با حرمت کتمان زن در این باب به قول زن اعتبار بخشید.
4- اشکال چهارم این است که موضوع آیه بینات و هدی است و خبرها هم باید خبرهایی باشد که دلیل روشن داشته باشد بین باشد اما جایی که شک دارم که آیا این خبر حجت است یا نه؟ و بخواهم از آیه کتمان برای اثبات حجیت خبر استفاده کنم لازم میآید تمسک به دلیل در شبهه موضوعیه دلی و هو غیرُ جائز.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛⬛
✅باسلام خدمت دوستان و فضلا گرامی جلسه درس فردا سه شنبه ۹۷/۹/۲۷ به مناسبت وفات حضرت معصومه سلام الله علیها تعطیل است.
⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫⚫
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#درس_خارج_فقه_دوشنبه_97/9/26
#جلسه_44
#فصل_فی_النجاسة
#مسأله_17_18
@ostadahadi
مساله17. إذا وجد عظما مجردا و شك في أنه من نجس العين أو من غيره يحكم عليه بالطهارة حتى لو علم أنه من الإنسان و لم يعلم أنه من كافر أو مسلم (ج1، ص: 62)
دو فرع:
1- اگر کسی استخوانی را پیدا کرد و می داند این استخوان حیوان است ولی نمی داند استخوان حیوان نجس العین است یا نه؟
2- می داند استخوان انسان است ولی نمی داند متعلق به مسلمان است یا کافر؟
در هردو فرع حکم به طهارت شده است به دلیل قاعده طهارت.
#اشکال_مهم: اصل طهارت در اینجا معارض دارد معارضش یک اصل موضوعی است به نام استصحاب عدم اسلام در جایی که شک کنیم آیا این استخوان انسان مال مسلمان است یا نه؟ استصحاب عدم اسلام یک اصل موضوعی است که براصل حکمی حاکم است با وجود اصل موضوعی نوبت به اصل حکمی نمی رسد پس قاعده طهارت جاری نیست . این اشکال به فرع دوم وارد است.
از این اشکال جواب داده شده به اینکه: استصحاب عدم اسلام دراینجا جاری نیست چون با استصحاب عدم کفر معارضه می کند و بر اثر تعارض هردو اصل تساقط می کنند قاعده طهارت بلا معارض باقی می ماند از ایشان می پرسیم چرا استصحاب عدم کفر جاری می کنی جواب می دهد بخاطر حدیث فطرت« کل مولود یولد علی الفطره» پس هر بچه ای فطرةً موحد است و کافر نیست در اینجا که شک می کنیم که استخوان مسلمان است یا کافراستصحاب عدم کفر جاری می کنیم .
#اشکال_استاد: ما این جواب را نمی پذیریم چون تقابل بین کفر و اسلام تقابل عدم و ملکه است یعنی هرکافری شانیت مسلمان شدن را دارد لذا کفر وجودی نیست بلکه اسلام وجودی است چون اسلام یعنی مسلمان شدن که یک امری حادث است و هر امر حادث مسبوق به عدم است استصحاب عدم اسلام به این اعتبار جاری است ولی استصحاب عدم کفر جاری نیست چون کفر وجودی نیست مسبوق به عدم نیست حالت سابقه کفر عدم نیست فقط در حد شانیت است لذا فقها فرموده اند عدم الاسلام مساوی با کفر است و کفر برابر با عدم الاسلام است بنابراین قاعده طهارت در فرع دوم معارض دارد معارضش استصحاب عدم اسلام است به نظر ما باید احتیاط کنیم چون شک دارد این استخوان از مسلمان است یا کافر بخاطر استصحاب عدم اسلام احتیاط می کند .
مساله18: مسألة الجلد المطروح إن لم يعلم أنه من الحيوان الذي له نفسأو من غيره كالسمك مثلا محكوم بالطهاره
اگر جایی پوست حیوانی یافت شد که نمی دانیم از حیوان جهنده است یا نه محکوم به طهارت است دراینجا سه اصل داریم:
1. قاعده طهارت
2. استصحاب عدم تذکیه
3. استصحاب عدم ازلی یعنی این پوست از حیوانی است که ازلا خون جهنده نداشت استصحاب عدم کون الحیوان مما له نفس سائله جاری می شود .
#نتیجۀ اصل سوم طهارت این جلد است نتیجه اصل دوم نجاست این جلد است و نتیجه اصل اول هم که طهارت این جلد است.
#نظر_استاد_احدی: استصحاب عدم ازلی را بسیاری از فقها جاری نمی دانند چون دلیل بر حجیتش ندارند. اما استصحاب عدم تذکیه جاری نیست چون شک دارم این جلد از حیوانی است که نفس سائله دارد یا نه؟ اگر این اصل جاری شود احراز می کند برای ما که این جلد از حیوانی است که تذکیه نشده است نتیجه اش حرمت اکل این حیوان می شود نه نجاست این حیوان چون بسیاری از حیواناتی که تذکیه نشده اند اگر بمیرند اطلاق میته بر انها نمی کنند و قبلا بحث شد که حرمت ملازمه با نجاست ندارد ممکن است که اکل حرام باشد اما نجس نباشد پس بازهم قاعده طهارت بلا معارض باقی می ماند.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
خارج اصول خبر واحد جلسه45.mp3
3.17M
خارج اصول دوشنبه جلسه45
⚫️ شاخصه های وجودی حضرت معصومه سلام الله علیها
◽️ حضرت معصومه علیهاالسلام از مقام و جایگاه بالایی از جمله در عرصه علمی بهرهمند بودند، در عصر امام کاظم علیهالسلام جمعى از شیعیان وارد مدینه شدند تا خدمت آن حضرت رسیده و سؤالاتشان را از او بپرسند. آنها وقتی متوجه شدند که حضرت در سفر است، به ناچار سؤالات را تحویل خانواده حضرت دادند تا در فرصتى دیگر پاسخ آن را بگیرند. آنها به هنگام بازگشت به وطن، براى خداحافظى به خانه حضرت رفتند، در این زمان حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام سؤالات را به همراه جوابهایش به آنها داد و آنها شادمان به سمت وطن حرکت کردند. اتفاقاً در مسیر بازگشت امام کاظم علیهالسلام را ملاقات کرده، و داستان را براى آن حضرت بازگو نمودند. امام نوشته را گرفتند و پس از مطالعه وقتی دیدند که پاسخ هاى حضرت معصومه علیهاالسلام همگى صحیح است، سه بار فرمود: «فِداها ابوها»؛ پدرش به فدایش باد.
◽️ مقام والای آن حضرت در عالم کشف و شهود نهتنها بهخاطر فرزندی حضرت موسیبن جعفر علیهالسلام و خواهری امام هشتم علیهالسلام است، بلکه بهواسطه مقام معرفتی خود ایشان نیز میباشد.مرحوم محدث قمى مىفرماید: یکى از بزرگان قم بهنام سعد خدمت علىبن موسىالرضا علیهالسلام رسید، حضرت به ایشان فرمود: «یا سعد عندکم لنا قبرٌ، قلت: جعلت فداک قبر فاطمة بنت موسى؟ قال: نعم من زارها عارفاً بحقّها فله الجنّة...»؛ یعنی ای سعد! قبرى از ما در بلاد شما است. عرض کردم: فدایت شوم قبر فاطمه دختر موسىبن جعفرعلیهالسلام ؟ حضرت فرمود: آرى، هر کس او را با معرفت زیارت کند بهشت برین جایگاهش خواهد بود. کلمه «عارفاً بحقها» که در روایات متعدد در مورد، فاطمه معصومه علیهاالسلام آمده بدین معنى است که بدانیم پدر و برادر و اجداد حضرت معصومه علیهاالسلام واجبالاطاعة هستند و باید به تمام برنامهها و دستورات آنها عامل باشیم که نتیجه آن جنت است.
◽️ روایت دیگری را نویسنده کتاب کاملالزیارت به نقل از پدر و برادر بزرگوارش مطابق روایتى از امام جواد علیهالسلام چنین نقل مىکند: «مَنْ زارَ عَمَّتى بِقُمْ فَلَهُ الْجَنَّةُ»؛ هر کس (مرقد) عمه ام (حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام) را در قم زیارت کند، بهشت از آن اوست».
◽️ رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میفرمایند که پاره تن من در قم مدفون میشود و هر کس به زیارت او بیاید بهشت بر او واجب خواهد شد، عبارت پاره تن من تنها یک بار دیگر در مورد فاطمه زهرا علیهاالسلام بیان شده است.
بنابراین کلمه پاره تن از سوی پیامبر گرامی اسلام فقط در ارتباط با حضرت زهرا علیهاالسلام و حضرت معصومه علیهاالسلام از لسان مبارک پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم خارج شده است و قطعاً کسی که پاره تن پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم را در این سرزمین زیارت کند بهشت بر او واجب میشود...
حضرت آیه الله مکارم شیرازی
🔰 @ofogh_howzah
خارج فقه نجاسات جلسه45.mp3
6.37M
خارج فقه جلسه 45 چهارشنبه. #نجاسات
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#درس_خارج_اصول_چهارشنبه_28/9/97
#جلسه_46
#حجیت_خبر_واحد
#استدلال_به_آیه_ذکر
@ostadahadi
ایۀ ذکر: «فاسألوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» نحل/43 و انبیاء/7
یکی از ایاتی که برای حجیت خبر واحد استدلال کرده اند آیه ذکر است
دربارۀ دلالت این آیه دو نظریه است:
1- آیه دلالت بر حجیت خبر واحد و حتی فتوا هم دارد و اساسا تخصص را در حرفه را حجت می داند
#صاحب_فصول در ص 276و بسیاری از #متاخرین و #استاد_احدی همین را برگزیده اند
2- منکر دلالت ایۀ ذکر بر حجیت خبرند مثل #شیخ_انصاری_و_آخوند
#استدلال به این آیه منوط به #سه_امر است:
امراول؛ ذکریک مفهوم عامی دارد و شامل قران و علمای هر رشته می شود در هر حرفه ای عده ای متخصص اند متخصصان هر رشته ای را اهل ذکر می گویند
امردوم؛ مورد سوال اعم از اصول و فروع است فسالوا از معاد از نبوت از احکام شرعیه و ....
امرسوم؛ تلازم بین وجوب سوال و وجوب قبول است چون اگر جواب حجیت نداشته باشد سوال لغو است پس امر به سوال دلیل بر حجیت جواب است تا لغویت لازم نیاید نتیجه حجیت جواب این است که اِخبار مخبر حجت شود به لحاظ اینکه ملاک در سوال نیست بلکه ملاک در جواب است جواب را یک نفر می فرماید.
مرحوم شیخ امر اول را نقد کرده است ما گفتیم مراد از اهل ذکر متخصصین جمیع رشته ها هستند ایشان می گوید روایات کثیره ای وارد شده که مراد از اهل ذکر را اهل بیت معرفی کرده اند مثل اینکه امام باقر فرمود نحن مسؤلون در این صورت ایۀ شریفه مربوط به علم است و ربطی به خبر واحد ظنی ندارد چون جوابی که ائمه عهم به سائل بدهند جواب از حکم الله واقعی است واِخبار ائمه عهم مفید علم است لذا بر کسی که از امام معصوم جوابی می شنود واجب است قبول کند چون انها خبر از واقع دارند و علمی حرف می زند
#جواب_استاد به این اشکال: روایات در مقام تفسیر اهل ذکر نیستند بلکه در مقام جری و تطبیق اهل ذکرند مصداق اتم و بارز اهل ذکر ائمه عهم اند نظیر تطبیق آیه والسماء رفعها و وضع المیزان که به امام علی ع تطبیق شده چون میزان کل ما یوزن به حق والباطل است این معنا بر امیرالمؤمنین ع منطبق است
#اشکال_دوم_شیخ: ما قبول می کنیم که اهل ذکر کلیه متخصصین را شامل می شود ولی راوی متخصص نیست کار راوی روایتگری است و بحث ما در حجیت خبراست یعنی خبری که روات نقل می کنند مثل زراره که اینها متخصص نیستند در حالی که بحث ما روی تخصص است.
#جواب: اولا: همانطوری که اخوند فرمود بسیاری از روات ما متخصص هستند نظیر زراره و محمدبن مسلم و ..مجتهد بودند لذا امام صادق ع فرمودند فانهم حجتی علیکم
ثانیا: آیه دلیل بر حجیت جواب است ان جوابی که داده می شود حجت است چون معقول نیست که سوال واجب باشد اما جواب حجت نباشد هروقت علم به جواب حاصل شد می پذیریم و هروقت علم به جواب ندارید نپذیرید و تفحص کنید مثلا می بینید راوی این خبر ضعیف است یا دلالت حدیث مجمل است نپذیرید.
اشکال_سوم: از #آقای_وحید: اشکال روائی است. ان روایتی که در جلسه مامون اتفاق افتاد که در ان جلسه برخی اهل ذکر را دانشمندان یهود و نصارا گرفتند امام رضا ع فرمودند سبحان الله مگر چنین چیزی ممکن است اگر ما به علمای یهود و نصارا مراجعه کنیم مسلما ما را به مذهب خود دعوت می کنند سپس فرمود اهل ذکر ما هستیم نورالثقلین ج 3 ص 57.
از برخورد امام با برخی از علمای محفل به دست می اید که این آیه ربطی به حجیت خبر راوی ندارد بلکه مردم ان زمان را ارجاع به ائمه عهم می دهد انها متخصص واقعی اند باید در تفسیر و در نیازمندی ها به ائمه عهم مراجعه شود.
#جواب: سائل در مجلس مامون آیه فسالوا اهل الذکر را منحصر به علمای اهل کتاب در هر زمان و هر عصری کرد امام با ایشان برخورد کرد که مرجع دین ما، ائمه عهم اند و شما نباید آیه را به نفع اهل کتاب تفسیر کنید اتفاقا در برخی ایات قران خداوند مشرکان را هم به اهل کتاب مراجعه می دهد و از اهل کتاب بپرسید که ایا در تورات و انجیل ایا نامی از پیامبر خاتم ص امده یا نه معنایش این نیست که در هر زمان و هر عصری مردم را به اهل کتاب مراجعه دهیم پس امام رضا ع در مقام تفسیر اهل ذکر نبود بلکه در مقام رد بر کسانی بود که از این آیه استفاده می کردند که در هر عصر و زمانی به باید مردم را به علمای یهود و نصارا ارجاع داد امام می خواهد این را رد کند
#استاد: این آیه دلالت بر حجیت خبر می کند . آیه نبا و نفر و همین آیه را نیز بر حجیت خبر پذیرفتیم.
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_اصول_شنبه_97/10/1
#جلسه_47
#حجیت_خبر_واحد
#استدلال_به_آیه_أذن
@ostadahadi
اخرین آیه ای که برای اثبات حجیت خبر واحد استفاده کرده اند آیه 61 سوره مبارکه توبه معروف به آیه اذن است
«وَ مِنهْمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبىِ وَ يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيرْ لَّكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ يُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَ رَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنكمُ وَ الَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»
#تقریب_استدلال این است که خداوند پیامبرش را بخاطر تصدیق خدا و مومنین می ستاید لابد قول مومنین حجت است چراکه ستودن پیامبربخاطر تصدیق مومنان ملازمه با حجیت قول مومنان دارد پس آیه دلالت بر حجیت کل خبر مومن دارد اگرچه مفید علم نباشد این برداشت قرائن داخلی و خارجی دارد .
اما #قرینه_داخلی : این است که تصدیق مومنین را در کنار تصدیق خدا قرار داد به فرموده مرحوم شیخ انصاری تصدیق کلام خداوند واجب است از اقتران تصدیق مومنین در کنار تصدیق خداوند به دست می اید که تصدیق مومن هم واجب است وجوب تصدیق قول مومن به معنای این است که به قول مومن ترتیب اثر بدهید و قول او را قبول کنید (فرائد ج 1 ص 291)
اما #قرائن_خارجیه دو چیز است:
1- یکی روایت حسنه ابراهیم بن هاشم نقل می کند فرزند امام صادق جناب اسماعیل دنانیری داشت سرمآیه اش را به مردی که از شام تجارت می کرد داد که برایش تجارت کند امام فرمود که مگر نشنیدی ایشان شارب الخمر است اسماعیل گفت چرا از مومنین شنیده بودم امام فرمود که یومن بالله و یومن للمومنین(آیه مورد بحث) یعنی برشما تکلیف است که به قول مومنین ترتیب اثر دهید نباید پولت را به ایشان می دادی. پس این روایت هم قول مومنین را حجت می داند
2- اگرمنظور آیه این است که تصدیق مومن در صورتی است که مفید علم باشد لازمه اش این است که خود تصدیق مومنین حسنی ندارد بلکه علم به یک شیئی حسن دارد و خداوند نفس تصدیق را مدح نمی کند بلکه علم را مدح می کند در حالی که خداوند متعال تصدیق قول مومنین را می ستاید واین قرینه می شود براینکه قول مومن چه علم بیاورد یا نیاورد خداوند دوست دارد که به قول ایشان اهمیت و ترتیب اثر بدهید .
#دو_اشکال_شیخ_و_آخوند:
1. آیه در مقام ستایش پیامبرص از باب اینکه پیامبر اذن است، می باشد اذن یعنی کسی که زود به یقین می رسد اما آیه در صدد بیان قبول قول مومنان نیست یعنی نمی گوید به کلیه اقوال مومنین ترتیب اثر دهید برای اثبات حجیت خبر واحد مانیاز داریم به اینکه آیه در مقام قبول قول غیر تعبدا باشد یعنی ولو اینکه قول مومن برای شما علم نیاورد بازهم قبول کنید و ترتیب اثر دهید در حالی که آیه در صدد بیان اذن است یعنی پیغمبر ص از حرف مومنین زود به علم می رسد ولی آیه ترتیب اثر می دهد؟ حرفی از این جهت نزد در تایید فرمایش مرحوم شیخ می گویم کلمه خیر لکم می رساند که اذن بودن پیغمبر به نفع مومنان است نه به نفع خودش مثلا اگر مومنی را دستگیر کردند که ایشان شارب الخمر است شاهدی بر شرب خمر او ندارند از این مومن می پرسند که شما شرب خمر کردید می گوید نه پیغمبر به حرف این مومن گوش می دهد این گوش دادن به نفع مومنین است چون اگر گوش ندهد و بخواهد به علم غیب عمل کند باید اجرای حد کند و اجرای حد به ضرر مومنین است که منافات با خیرلکم بودن دارد.
2. مراد از تصدیق مومنان چیست؟ مراد این است که اثاری که از این خبرمی خیزد که به نفع جمیع مومنان است و اسیبی به دیگران نمی زند ان اثار را براین خبر بارکن لذا مراد از تصدیق مومنین این نیست که تمامی اثار خبر را بارکن چون اگرمراد آیه این باشد لازم میاید اثاری که به ضررمومنین است مترتب براین خبر شود انچه در باب حجیت خبرمطلوب است این است که کلیه اثار خبر را ترتیب اثر دهید ولی انچه ازآیه به دست می اید این است اثاری که به نفع جمیع مومنان است ترتیب اثر بده
#شواهد:
أ- منافقی نزد پیامبر نمامی کرد پیامبر نه اورا تکذیب کرد و نه به حرف او ترتیب اثرداد چون می خواست به آیه یومن بالمومنین عمل کند حال اگر ترتیب اثر می داد به ضرر مومنین می شد.
ب- امام موسی (ع) به فضیل فرمود یا ابا محمد کذّب سمعک و بصرک عن اخیک . فان شهد عندک خمسون قساما انه قال قولا و قال لم اقله فصدّقه و کذبهم . فضیل گوشت و چشمت را نسبت به براد مومن تکذیب کن اگر 50 نفر شهادت دادند که فلانی فلان حرف را زده اما خودش گفت نه او را تصدیق کن و ان 50 نفر را تکذیب کن. پس مراد از تصدیق تصدیقی است که به نفع مومنین باشد.
(شارب الخمردر فقه به منزله سفیه است نباید به او پولی داد )
🍃
🌹🍏🍃🌾🌷
🍃🍀🌾🌷➖➖🌷
🔴🍏🍏🍏🍏🍎🍃🌾🍏
📚📖📚📖📚📖📚📖📚📖
@ostadahadi
🔴➖➖➖➖➖➖➖➖🔴📕📕📕⚫️🔴🔵⚫️🔴🔵🔴🌷🍃
🔵⚫️🔴🔵🔴➖➖➖➖🔴🍃🌷
سعید دینی
📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙📗📙
@ostadahadi
🍏🍏🍏🍏🍎🍎🍎🍎🍎
#خارج_فقه_چهارشنبه_97/9/28
#جلسه_45
#فصل_فی_النجاسة
#مسأله_19
@ostadahadi
#مساله_19: فروش میته حرام است در عین حال جائی که طهارت در انجا شرط نباشد اقوی جواز انتفاع به میته است این فتوا مطابق با قاعده است چون قوام بیع به مالیت طرفین یعنی عوض ومعوض است و قوام مالیت به وجود منفعت محلله است از اینکه شرعا استفاده از میته حرام است و از نظر شارع میته منفعت محلله ندارد پس مالیت ندارد لذا قابل داد وستد نیست اما در صورتی که قابل انتفاع باشد مثل اینکه از پوست میته مشک بسازد و مشک را برای ابیاری کشاورزی استفاده کند در این صورت اشکالی ندارد حق بهره برداری از پوست میته در اموری که طهارت شرط نیست بلا اشکال است مهم، بررسی روایات است
#روایات در باب میته دو دسته اند:
#دسته_اول: روایاتیند که متعرض خرید و فروش میته شده اند
#دسته_دوم: روایاتیند که متعرض انتفاع و بهره برداری از میته شده اند . این دسته هم دو دسته اند:
1- مطلقا انتفاع از میته را حرام می دانند
2- در برخی از موارد انتفاع از میته را جایز می دانند مثل جائی که طهارت شرط نیست
اما دسته اول؛ روایاتی که متعرض خریدو فروش میته شده است :
أ. صحیحه بزنطی عن الرضا ع قال سالته عن الرجل تکون له الغنم یقطع من الیاتها و هی احیاء ایصلح له ان ینتفع بما قطع قال نعم یضیئها و یسرج بها ولا یاکلها و لا یبیعها از امام رضا ع پرسیدند مردی دنبه های گوسفند را می برد در حالی که زنده است ایا می تواند از این دنبه های بریده شده استفاده کند امام فرمود بله دنبه را پاک می کند برای روشنائی چراغ استفاده می کند ولی حق خوردن یا فروش ان را ندارد شاهد عرض ما در استدلال لا یبیعها است حق فروش ندارد و نمی تواند از میته استفاده کند چون مالیت ندارد
ب. روایت سکونی عن ابی عبدالله ع السحت ثمن المیته پول میته حرام است یعنی فروش میته حرام است مرحوم محقق عراقی و سید خوانساری قائل به جواز بیع اعیان نجسه شده اند در صورتی که این اعیان نجسه منفعت محلله داشته باشد .
نسبت به این روایات از یک طرف قائل به انصرافند مثل اقا ضیاء که گفته لانصراف النواهی عن هذه الصوره نهی در روایات شامل میته ای که قابل انتفاع محلله است نمی شود از سوی دیگر قائل به معارضه اند مرحوم خوانساری جامع المدارک ج 3 ص 5 و مرحوم امام خمینی در مکاسب محرمه ج 1 ص 49 تا 52 قائل به معارضه اند منظورشان از معارضه روایت ابی القاسم صیقل است دران روایت امده که کتبوا الی الرجل جعلنا الله فداک ابی القاسم صیقل به فرزندش به امام رضا نامه نوشتند. فدای تو شویم انا قوم نعمل السیوف شمشیر می سازیم لیس لنا معیشه ولا تجاره غیرها غیر از ان کار دیگری نداریم .....وانما علاجنا ..مصرف ما در شمشیر سازی از پوست میته و استر و الاغ اهلی استفاده می کنیم ایا بر ماحلال است و می توانیم از این اشیاء استفاده کنیم و نماز بخوانیم نحن محتاجون الی جوابک لضرورتنا امام فرمود اجعل ثوبا للصلاه. اجازه فرمود که در همان نماز کارگری خودتان نماز بخوانید در واقع به دلالت التزامی دلالت می کند که می توانید ان پوست ها را بفروشید وسائل الشیعه بین این روایات و روایات دیگر معارضه شده
مثل امام خمینی جمع عرفی کرده اند به این که روایات نهی را حمل بر کراهت کنیم و روایت جواز را حفظ کنیم و بگوئیم که بیع میته در جایی که انتفاع محلله دادر اشکالی ندارد باقی می ماند سند حدیثابوالقاسم صیقل و فرزند ایشان توثیق ندارند برخی از اهل رجال نوشته اند مجهول برای ما شناخته شده نیست .
امام خمینی: وجود ابی القاسم در روایت، به استدلال ضربه وارد نمی کند چون راوی صیقل و ولدش نیست بلکه راوی محمدبن عیسی هست قال محمد بن عیسی کتب صیقل و ولده پس مخبر، محمدبن عیسی هست مخبر صیقل و ولدش نیستند چون اگر مخبر ایندو می بودند بجای این کلمه(کتب) باید می گفت کتبنا ما نامه نوشتیم پس قطعا راوی صیقل و ولدش نیستند بلکه محمدبن عیسی هست بقیه اسناد روایت هم که قوی اند احمدبن محمد بن حسن بن ولی هم که توثیق دارند پس از میته در مواردی که منفعت محلله داشته باشد می توان استفاده کرد.
#اشکال_استاد_احدی: مکاتبه ابی القاسم صیقل و ولد ایشان مربوط به تولیدی است تولیدی ایشان شمشیر سازی بود پوستین میته و الاغ و قاطر را برای غلاف شمشیر و امثال ان استفاده می کردند چه بسا در ذهن سائل این بود که ایا جایز است پوست میته را بعنوان غلاف شمشیر به انضمام شمشیر بفروشیم؟ امام اجازه فرمود که اری. اگر یک جنس نجسی در کنار جنس مباحی فروخته شود و پول به ازای ان جنس مباح پرداخت می شود نه ان جنس نجس. شاهد این است که گفتند انما علاجنا جلود المیته دربرخی دیگر کلمه مِن امده یعنی در شمشیر سازی نیاز به پوست میته داریم لذا این روایت تعارضی ندارد و اجنبی ازبحث است بحث این است که پوست میته را بدون انضمام بفروشند فرمود نفر