👦🏻👧🏻 روز جهانی کودک و یک یادآوری مهم!!
- «کی از همه خوشگلتره؟»
+ من، من، من
- «کی از همه زرنگتره؟»
+ من، من، من
- «کی از همه عزیزتره؟»
+ من، من، من
📺 این سوال و جوابهای ریتمیک و شاد، اولینبار در برنامههای تلویزیونی کودک و بعد هم در مهدکودکها مد شد. #عمو_پورنگ و #خاله_شادونه میپرسیدند و بچهها هم با یک شوق وصفناپذیر، فریاد میزدند:
- «من»!
❓واقعاً چه کسی گفته کودک شما از همه بهتر، باهوشتر و زیباتر است؟ اصلا آیا نیازی به این مقایسه هست؟
⚠ متأسفانه مفهوم عزت نفس و خودشیفتگی، برای خیلیها جا نیفتاده.
عزت نفس، یعنی احساس ارزشمندی.
💪 اما خودشیفتگی همراه با احساس خود بزرگ بینی و تمایل شدید به استحقاق و... است.
⚠ خود شیفتهها معمولاً عزتنفس بالایی ندارند.
📣 تلقین صفات بهترینها به بچهها، الزاماً آنها را با احساس ارزشمندی بیشتر، بار نمیآورد، بلکه میتواند خودشیفتگی بیمارگونه را در کودکان، تقویت کند.
👦🏻👧🏻 لازم نیست بین بچههای خودتان و دیگران، یک مرز پررنگ بکشید. طوریکه انگار، درز آسمان باز شده و فقط کودک شما روی زمین آمده.
💭 رویای «بچه من یه طرف، بچه مردم، یه طرف دیگه»، میتواند پیامدهای منفی زیادی داشته باشد.
💔 در پسِ آن شادیها که «تو از همه بهتری»، یک غم بزرگ، نهفته است. ممکن است کودکان، به غلط فکر کنند مستحق تمام خوبیها و امتیازهایی هستند که حق دیگران است. بعد آنها میماند و طلبکاری ناتمامشان از زمین و زمان.
💞 برای اینکه حال کودکتان خوب باشد، لازم است فعالانه به او گوش کنید، نیازهایش را به موقع و به اندازه برطرف کنید، در دسترس، پذیرنده و پاسخگو باشید.
✍️ نگار فیض آبادی/کارشناس ارشد روانشناسی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#مــقــالـاٺ
پرتو اشراق
🏴 #عاشورا_در_منابع_اهل_سنت {۱١}
🔳 این کشته فتاده به هامون حسین توست...
🌷 ...هنگامی که چشمان مبارک حضرت زینب (سلام الله علیها) به بدن بی سر برادرش امام حسین (علیه السلام) افتاد با صدای بلند فرمود:
▪یا رسول الله! یا رسول الله! درود ملائک آسمان بر تو باد! این بدن در خون غوطه ور و قطعه قطعه شده حسین توست! یا رسول الله دختران تو را به اسارت می برند، ذریه ات کشته شدهاند!...
💔 راوی میگوید: به خدا قسم هر دوست و دشمن در این هنگام گریه کردند...
📚 تاریخ طبری، ج ۵، ص۴۸۶.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
#آیت_الله_بهجت (ره):
🎙چقدر شیعیان باید شکرگزاری کنند که سر و کارشان با اهلبیت (علیهم السلام) است و خداوند نعمت ولایت را به آنها عطا نموده است.
📚 در محضر بهجت، ج ۱، ص ۱۷۶.
🌐 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 #مشاوره_خانواده
⚜🚺⚜🚼⚜🚹⚜
🔍 💔 ریشه بیشتر مشکلات #زناشویی
🚻 1⃣ ناتوانی زوجها در برقراری ارتباط سالم و گوش دادن صادقانه به همدیگر + قضاوت کردنهای زود هنگام.
🚻 2⃣ درگیر شدن در رفتارهای منفی و آزار دهندهی متقابل و کوه ساختن از کاه، اغراق در اشتباهات همسر و نادیده گرفتن اشتباهات خود.
🚻 3⃣ افتادن در دام تحریف های شناختی و افکار منفی و یا حتی بر اساس خرافات عمل کردن.
🚻 4⃣ ناتوانی در مذاکره و گفتگوی سازنده برای حل مسایل زناشویی که اغلب با پرخاشگری و طئنه و دعوا خاتمه پیدا می کند.
🚻 5⃣ درگیر شدن در فرایند حمله و حملهی متقابل است که موجب برانگیخته شدن خشم و پرخاشگری متقابل میشود که تجربه نشان داده که شروع مشکلات بزرگتری چون طلاق از همین عوامل خواهد بود.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🔺عطریانفر:
😐 اجماع اصلاح طلبان بر ریاست جمهوری لاریجانی محتمل است.
😒 هر چند بعید بنظر میرسد جناب لاریجانی تا سال ۱۴۰۰ برای تسویه حساب با اصلاحطلبان صبر کند اما آقای لاری جانی کاش ۲۰ دقیقه هم به آخرتت فکر میکردی! به خیانتی که به شهدا با برجام و FATF کردی! یقین دارم از گندم ملک ری نخواهی خورد! مگر در خواب رئیسجمهور شوی!
🌐 @partoweshraq
🕠 📚 #داستان_دنباله_دار
#جان_شیعه_اهل_سنت؛
💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان
✒ نویسنده: فاطمه ولینژاد
🔗 قسمت دویست و شصت و دوم
🏻🏻با احساس ناخوشایندی از خجالت و غریبی، پشت سرِ مجید قدم به حیاط گذاشتم که پیش چشمان نگرانم، بهشتی رؤیایی جان گرفت.
🌴🌳حیاط زیبا و بزرگی که باغچه سرسبزی در میانش به ناز نشسته و دور تا دورش، نخلهای تزئینی و کوتاهی صف کشیده بودند و با رقص ملیح شاخههایشان برایم دست تکان میدادند.
🌌 انگار در این حیاط خبری از گرمای این شبهای بندر نبود که صاحبخانه خوش سلیقه، سنگ فرش حیاط را آب و جارو زده بود تا بوی خوش آب و خاک در فضا پیچیده و خنکای لطیفی صورت پژمردهام را نوازش دهد.
🏻روبرویم در صدر حیاط، ایوان بزرگ و دلبازی بود که حیاط را به ساختمان متصل میکرد و تنها سه پله کوتاه از سطح حیاط ارتفاع میگرفت که آن هم با ردیفی از گلدانهای کوچک تزئین شده بود.
🏣 ساختمان در تمام طول ایوان امتداد داشت و به نظرم دو ساختمان کاملاً مشابه بودند که در یک طبقه و در کنار هم ساخته شده بودند.
👥 نگاهم از پلهها بالا رفت و چشمم به دو خانم محجبه افتاد که در نهایت حیا و نجابت روی ایوان ایستاده و از همانجا به ما خوش آمد میگفتند.
🎒 حاج آقا ساک کوچکمان را لب ایوان گذاشت و با خندهای که صورتش را پوشانده بود، رو به مجید کرد:
👳🏻 دیر کردی پسرم! دیگه داشتم میاومدم سرِ خیابون دنبالتون. گفتم شاید آدرس رو پیدا نکردید.
👌و اگر بگویم زبان من و مجید بند آمده بود که حتی نمیتوانستیم به درستی از او تشکر کنیم، اغراق نکردهام که به معجزه پروردگارمان در کمتر از یک ساعت از جهنمی سوزان و ظلمانی به بهشتی خنک و خوش رایحه دعوت شده بودیم.
👳🏻 سپس دستش را به سمت خانمهای ایستاده در ایوان گرفت و معرفی کرد:
- حاج خانم و دخترم هستن... و بلافاصله مرا مخاطب قرار داد:
دخترم! این حاج خانم و دختر ما، جای مادر و خواهر خودت هستن!
👁 و شاید از چشمان متحیرم فهمید چقدر احساس غریبگی میکنم که با مهربانی بیشتری ادامه داد:
👳🏻 اینجا خونه خودته دخترم! منم مثل پدرت میمونم! بفرمایید!
👤 و همسر حاج آقا از ایوان پایین آمد و با صدایی سرشار از متانت، پشت تعارف همسرش را گرفت:
- خیلی خوش اومدید! بفرمایید!
🏻🏻ولی من و مجید همانجا پای در خشکمان زده و قدم از قدم بر نمیداشتیم که پس از ماهها آوارگی و زخم زبان شنیدن، محوِ اینهمه خوش خلقی تنها نگاهشان میکردیم.
👳🏻 حاج آقا فهمیده بود که ما در بُهت این فضای دل انگیز فرو رفتهایم و میخواست به نحوی سرِ صحبت را باز کند که با لحنی صمیمی شروع کرد:
- خدا ما رو خیلی دوست داشت که امروز صبح عروس و پسرم رفتن و امشب برامون یه عروس و پسر دیگه فرستاد!
💓 از لحن مهربانش، دلم گرم شد و مجید لبخندی زد تا او باز هم ادامه دهد:
👳🏻 راستش این خونه، خونه پدربزرگ ما بوده. از قدیم همیشه دو تا خونواده تو این خونه زندگی میکردن. دو تا ساختمون هم مثل هم میمونن. البته از اول، اینا دو تا خونه مجزا بودن. یعنی حیاطشون از هم جدا بود. ولی پدر مرحومم دیوار وسط حیاط رو خراب کرد و جاش این باغچه رو درست کرد. از وقتی من یادمه یه ساختمون مال پدربزرگم بود، یه ساختمون مال عموی بزرگم. بعدش که پدر بزرگ و مادر بزرگم به رحمت خدا رفتن، یکیاش مال پدرم بود و یکی دیگهاش هنوز دست عموم بود.
👳🏻 سپس به آرامی خندید و با شوخ طبعی ادامه داد:
- سرتون رو درد نیارم! خلاصه این دو تا خونه انقدر دست به دست شدن که الان یکیاش دست منه و اون یکی هم تا دیروز دست پسرم بود و از امشب در اختیار شماس!
🏻 نمیتوانستم باور کنم که این خانه با همه زیبایی و دلبازیاش از امشب در اختیار من و مجید قرار میگیرد و مجید هم مثل من باورش نمیشد که با صدایی که از تهِ چاه در میآمد، در جواب محبتهای بیکران حاج آقا، زبان گشود:
🏻آخه حاج آقا... و رنگ شرمندگی را در چشمان مجید دید و دلش نمیخواست شاهد خجالت کشیدنش باشد که با حالتی پدرانه کلام مجید را قطع کرد:
👳🏻 پسرم! چرا به من میگی حاج آقا؟!!! گفتم که تو هم مثل پسرم میمونی! به من بگو بابا!
🏻🏻 و نه تنها زبان مجید که نفس من هم از باران محبتی که بیمنت بر سرمان میبارید، بند آمده بود که حاج آقا به سمت مجید آمد، هر دو دستش را پشت سر و گردن مجید انداخت و پیشانیاش را بوسید.
🚨🔰 لینک #قسمت_اول برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند:
🔗 eitaa.com/partoweshraq/8
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید...
▶🆔: @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
🌷شهید غلامعلی رجبی:
🎙ولایتی بودن فقط به سینه زنی و گریه کردن نیست، مراحلی پیش میآید که برای اثبات آن باید از دار و ندارت بگذری، حتی از جانت.
🌐 @partoweshraq
پرتو اشراق
⚠️ عاقبت جسارت به سر مطهر حضرت #ابوالفضل_العباس (علیه السلام)
🔥عاقبت #حرمله_لعین
📚 سبط بن جوزی حنفی پیرامون ماجرای ورود سرها به كوفه چنین مینگارد:
🏇 قسم بن اصبغ می گوید : زمانی كه سرها [ی شهدای كربلا] را به كوفه آوردند، سواری دیدم كه بسیار زیبا بود و سر جوانی را كه همچون ماه شب چهارده زیبا بود، به گردن اسبش آویزان كرده بود، اسب می تاخت و زمانی كه قدم بر می داشت، سر به زمین میرسید، به آن سوار گفتم:
👤 این سر متعلق به كیست؟
👳🏾 گفت: عباس بن علی [علیهما السلام]
👤 گفتم تو كه هستی؟
👳🏾 گفت: حرملة بن كاهل اسدی.
🌴 چند روزی در كوفه ماندم...
👳🏾 ناگهان حرمله را دیدم كه صورتش از قیر سیاهتر شده بود!
👤به او گفتم: روزی كه سر را حمل میكردی در عرب زیباتر از تو نبود و آنچه من امروز می بینم، صورتی زشتتر و سیاهتر از تو در عرب نیست!
👳🏾 حرمله گریه كرد و گفت: به خدا قسم از آن روزی كه سر را حمل كردم تا به امروز شبی بر من نگذشته جز اینكه دو نفر [در خواب] میآیند و پاهای مرا میگیرند و به سمت آتشی میبرند كه زبانه میكشد و مرا در آن آتش می اندازند و من روی بر میگردانم و یاری میطلبم و این گونه شدهام كه می بینی.
👤 قسم بن اصبغ میگوید:
🔥 حرمله به بدترین حال به درك واصل شد.
📚 عاصمی مكی از مورخین تاریخ اسلام در کتاب سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج ٣، ص ۵۷۲
چنین نقل می كند:
▪«أن شخصا منهم علق فی لبب فرسه رأس العباس بن علی فرئی بعد أیام ووجهه أشد سوادا من القار»:
▪شخصی از یزیدیان سر [مبارك] [حضرت] عباس بن علی [علیهما السلام] به گردن اسبش آویزان كرده بود و بعد از ایامی صورتش سیاهتر از قیر شده بود.
📔 تذكرة الخواص صص ۲۸۱ - ۲۸۲ (سبط بن الجوزی الحنفی، یوسف بن قزغلی).
📚 نابیع المودة لذوی القربى - القندوزی - ج ۳، ص ۴۳.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌺 #سه_شنبه_های_مهدوی
💔 گریهام روی ریا بود به رویم نزدی
▪عَمَلم ضد شما بود به رویم نزدی
▪همه جا جار زدم نوکر در خط توام
💔 راه من از تو جدا بود به رویم نزدی
⛅ ️اللهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَ الْفَــرَج
🌐 @partoweshraq
#شعر_انتظار
🌹 #سواد_زندگی
🌀 سه راهحل کاربردی برای مقابله با استرسهای زندگی
1⃣ هرگز عادت به بازگو کردن مسائل خود نزد همه نکنید؛ بازگو کردن مسائل وزن آنها را زیاد می کند.
2⃣ فقط به زمان حال فکر کنید، گذشته تان و آینده تان را خیلی جدی نگیرید، گذشته تمام شده است و آینده هنوز نیامده است.
3⃣ به خودتان استراحت بدهید، استراحت های روزانه مانند خواب روزانه، فیلم دیدن و استراحتهای هفتگی مانند وقت گذراندن با دوستان و خانواده در آخر هفتهها و استراحتهای ماهانه یا سالانه مانند مسافرت.
🌟 با این سه گام بعد از مدت کوتاهی ظرفیت روحتان افزون می شود و مسائل بدون استرس برایتان حل شدنی خواهد بود.
👌امتحان کنید...
🖊 دکتر محمود معظمی.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 #ببینید
✌ #سردار_سلیمانی قهرمان ماست...
🔺صفحه رسمی اینستاگرام سردار سلیمانی پیام های جالبی که اخیرا مردم از طریق تلگرام از سراسر دنیا برای ایشان ارسال کردند را منتشر کرد.
🌐 @partoweshraq
💨🚛 ...تو برو!
🚛 در افسانههای وطنی آمده؛ رانندهای با کامیونش ١٠ نفر را زیر گرفت و کُشت!
👥 مردم همیشه در صحنه گرداگرد ماشین و جنازههاجمع شده بودند به تماشا و کارشناسی و کروکی کشیدن!
موتورسوار نگون بختی که به سرعت می آمد نتوانست موتورش را کنترل کند و به یکی از تماشاگران برخورد کرد و او را کُشت!
🗣 بنای آه و ناله گذاشت که:
- وای بدبخت شدم! وای زدم یک نفر رو کُشتم! روزگارم سیاه شد... وای وای!
🚛 راننده کامیون با خونسردی جلو آمد، لِنگ جنازه را گرفت و پرتش کرد وسط ده نفری که کُشته بود و گفت:
- شد ١١ نفر! ... تو برو!
✅ توی زندگی هر کس، باید یک راننده کامیون باشد که لِنگ غصه آدم را بگیرد پرت کند توی بارش و بگوید:
- شد هزار و یک غصه! تو برو...!
📒 از کتاب مارکز در تاکسی
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
#داستان_کوتاه
#پندها
💠❓📚 ✍🏻💠 #پــرســمــان
❓سئوال: آیا #امامت در مذهب امامیه امری موروثی است؟
✅ پاسخ:
⚜ گاهی مشیت الهی بر این تعلق میگیرد که یکی از مناصب الهی مانند نبوت در خانواده خاصی قرار گیرد و دیگر دودمان ها در آن شریک نشوند، چنانکه دربارۀ منصب نبوت پس از درگذشت ابراهیم چنین بوده است، آنجا که میفرماید:
🔅«به ابراهیم فرزندانی به نام اسحاق و یعقوب بخشیدیم و نبوت و کتاب آسمانی را در دودمان او قرار دادیم ».
📖 سوره عنکبوت، آیه ٢٧.
👌گزینش ذریۀ ابراهیم برای نبوت و نزول کتاب، در برابر دیگر خانوادهها، به معنی موروثی بودن مقام نبوت نیست، زیرا در این صورت باید امر نبوت در میان فرزندان یک پیامبر نسل اندر نسل منتقل گردد، در حالی که چنین نبود، گاهی پدر و پسر به ترتیب به مقام نبوت نایل میآمدند، مانند داود و سلیمان ولی در دیگر موارد، پس از مرگ پیامبر، نور نبوت به فرزندان او نمیرسید، بلکه به افراد دیگر از خاندان بزرگ ابراهیم منتقل میگشت.
🔅خلاصه این که گزینش یک دودمان بزرگ برای فیض نبوت، غیر از موروثی بودن آن مقام میباشد و امامت امامان دوازدهگانه نیز از همین مقوله است.
⚜ طبق روایاتی که میگویند:
🔅الأئمة الاثنی عشر من قریش.
📚 کنزالعمال، ج ۶، ص ۲۱۰.
⚜ خاندان قریش برای ولایت و خلافت از رسول خدا برگزیده شدهاند، ولی مقصود از «قریش» همه قبایل چهارگانه آن نیست بلکه خصوص بنیهاشم است که از منزلت و فضیلت بالایی برخوردارند و این نور در این خاندان باقی خواهد ماند، امّا نه به معنای موروثی که از پدر به فرزند منتقل شود، بلکه به همان شیوهای که در انتقال نبوت در خاندان ابراهیم بیان گردید.
🔅از این رو پس از شهادت حسن بن علی مقام ولایت از آن برادر وی سالار شهیدان گردید و همچنین پس از درگذشت امام صادق علی رغم وجود فرزندی به نام «عبدالله بن افطح»، خلافت الهی از آن فرزند دیگرش، موسی بن جعفر گردید.
📚 با بررسی زندگانی پیشوایان این حقیقت کاملا روشن میگردد که اختصاص رهبری امت به خاندان «بنی هاشم»، ربطی به موروثی بودن امامت ندارد و گزینش امام به اختیار کسی حتی امام پیشین نیست، بلکه باید به روشی غیر از وراثت تعیین گردد.
📚 منابع جهت مطالعه بیشتر:
1⃣ راهنمای حقیقت، سبحانی، ص ۳۷۸.
2⃣ بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۴۹، باب ۹.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
0⃣1⃣1⃣ داستان #ضرب_المثل «چون غرض آمد هنر پوشیده شد!»
🔥 آدمهای مغرور فقط چیزهایی را كه دوست دارند میبینند.
📚 آوردهاند كه:
🕎 در زمانهای قدیم، پادشاه ظالمی بود كه به كیش یهود بود.
🗡 او بخاطر تعصب هم كیشان خود مسیحیان را میكشت.
✝🕎 با این كه موسی(ع) پیامبر یهود و عیسی(ع) پیامبر مسیحیان هر دو در یك راستا قدم بر میداشتند.
👑 ولی آن شاه یك فرد احول و دوبین بود از این رو تصور میكرد كه عیسی(ع) و موسی(ع) از هم جدا هستند.
🔅چون غرض آمد هنر پوشیده شد
🔅صد حجاب از دل به سوی دیده شد
🔅خشم و شهوت، مرد را احول كند
🔅ز استقامت روح را مبدل كند
👑 شاه یهودی كه كمر به قتل مسیحیان بسته بود، وزیری داشت بسیار نیرنگ باز، او را به شاه پیشنهاد كرد و گفت:
👨🏻 مسیحیان، دین خود را مخفی میكنند و در نتیجه از تیغ تو جان سالم به در خواهند برد!
✝ من در ظاهر خود را مسیحی معرفی میكنم و در میان آنها می روم و كم كم با حیله و فریبی كه به كار خواهم بست. پیشوای آنها خواهم شد و بدین ترتیب، یكایك آنها را شناسایی خواهم كرد!
⚔ سپس اختلاف میان آنها خواهم انداخت و خودشان را به جان هم میاندازم.
💥 اكنون دستور بده تا من را شكنجه دهند. تا آنها فكر كنند به جرم مسیحی بودن این طور آزار دیده ام و بعد مرا از شهر خویش بیرون كن و...
👑 شاه تمام كارهایی را كه وزیر پیشنهاد كرده بود اجرا كرد و با این تزویر به شناسایی اقدام كرد.
✝ از طرفی دیگر مسیحیان وقتی وزیر شكنجه شده را دیدند، او را به عنوان مجاهدی صبور ، كه در راه دین مسیح، صدمه بسیار دیده است. پناه دادند و به گرد او جمع شدند.
👨🏻 وزیر مدت ۶ ماه در میان آنها زیست و در آن اجتماع، دارای موقعیت بسیار عظیمی شد. او آرام آرام، بذر نفاق و اختلاف را در دل مسیحیان، بارور ساخت و بدین ترتیب آنها را گروه گروه كرد و برای هر گروهی، امیری قرار داد.
⚔ سپس طبق نقشهای كه كشیده بود، گروههای مختلف را به جان هم انداخت و فرقههای گوناگون به جان هم افتادند.
🔥 آری بدون این كه احتیاج به لشكركشی پادشاه یهودی وجود داشته باشند خود مسیحیان، همدیگر را تار و مار كردند!
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#داستان_کوتاه
#پندها