eitaa logo
پرتو اشراق
781 دنبال‌کننده
25.4هزار عکس
13.8هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9⃣2⃣1⃣ اصطلاح «مچ گیری کردن» ✊🏻 ﺍﻳﻦ مثل ﺍﺯ ﺑﺎﺯی «ﮔﻞ ﻳﺎ ﭘﻮﭺ» ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺯﻱ ﻛﻪ ﺳﺎﺑﻘﺎً ﺩﺭ ﺷﺐ ﻧﺸﻴﻨﻲﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﮔﻲ ﺧﻴﻠﻲ ﺭﺍﻳﺞ ﺑﻮﺩﻩ، ﻓﺮﺩﻱ ﻛﻪ «ﺍﻭﺳّﺎ» (ﺧﻔﻴﻒ ﺷﺪﻩﻱ ﺍﺳﺘﺎﺩ) ﻧﺎﻣﻴﺪﻩ ﻣﻲﺷﺪ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ «ﮔﻞ» ﺑﻮﺩ. 👥 ﺩﻳﮕﺮﺍﻥﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﺸﺎﻭﺭﻩ ﻣﻲﺩﺍﺩﻧﺪ. 👨🏻ﺍﻭﺳﺎ ﻛﻪ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﻓﺮﺩ ﺧِﺒﺮﻩﺗﺮﻱ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﻳﺮﻳﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻛﺎﺭ ﺑﻠﺪ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﺍﺳﺖ ﻭ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ‌ رﻓﺘﺎﺭﻫﺎﻱ ﭘﺮﺍﺳﺘﺮﺱ ﻭ ﻫﺮﺍﺱﺁﻟﻮﺩ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﻳﻜﻨﺎﻥ ﺗﻴﻢ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﺣﺪﺱ ﺑﺰﻧﺪ ﻛﻪ ﮔﻞ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺍﻭﺳﺖ. 🏻 ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﻭ بدون ﻣﻘﺪﻣﻪ ﻣﭻ ﺩﺳﺖ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻲﭼﺴﺒﻴﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻜﺎﻥ ﺧﻔﻴﻔﻲﻣﻲﮔﻔﺖ: «ﮔﻞ ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻣﮕﻪ ﻧﻪ؟» 👤 ﻓﺮﺩ ﻣﺬﻛﻮﺭ ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺭ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻲﮔﻔﺖ: «ﻧﻤﻲﺩﻭﻧﻢ!ﻣﺮﺩﺵ ﻫﺴﺘﻲ ﺑﮕﻴﺮ ﮔﻞ ﺭﻭ»، ﺍﻣﺎ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﮔﻞ، ﺩﭼﺎﺭ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﻫﻮﻝ ﺷﺪﻩ ﻭ ﻳﻜﻬﻮ ﻣﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻲﻛﺮﺩ. 👨🏻 ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﻭﺳﺎ ﻧﮕﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ «ﮔﻞ ﺍﻳﻨﺠﺎﺳﺖ» ﻳﺎ «ﮔﻞ ﺭﻭ ﺑﺪﻩ» ﻭ ﺍﻭ ﺑﻲﺟﻬﺖ ﮔﻞ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﺑﺎﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺯﻱ ﻣﻲﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻞ ﺑﻪ ﺗﻴﻢ رﻭﺑﺮﻭ ﻣﻲﺭﺳﻴﺪ. 👌🏻ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﺎﻝ ﻣﻲﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻣﭽﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺏ ﮔﺮﻓﺘﻲﻫﺎ! 🚨ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﻳﻌﻨﻲ ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺭﺳﻮﺍ ﺳﺎﺧﺘﻦ. ﻳﺎ ﻓﺮﺩﻱ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﺭﺗﻜﺎﺏ ﺟﺮﻡ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﻛﺮﺩﻥ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺘﻮﺍند ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺣﺎﺻﻞ ﻧﻤﺎﻳﺪ. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
💚 دوست داشتن های قبل از تو سوء تفاهم بود! 🌍 همانگونه که جمعیت های قبل از تو سوء تفاهم بود! 🌐 @partoweshraq #حب_الحسین_یجمعنا 🌍 #الحسین_یجمعنا
🔺 ۷ آبان ۹۷ | تیتر کیهان 🗞 واکنش کیهان به موج حمایتهای اصلاح طلبان از آیت الله #شبیری_زنجانی در برابر نامه آیت الله یزدی ⁉ تا دیروز می گفتند تقلید کار میمون است، امروز نگران شأن مرجعیت شدند!! 🌐 @partoweshraq
🔺 با ورود موشک بدر #P_1 به سازمان رزم یگان موشکی #یمن، معادلات نبرد در یمن قطعاً تغییر جدی خواهد داشت؛ این موشک با خطای بسیار پایین، از فناوری هدایت پذیری و سرجنگی غیر جداشونده بهره می‌برد! 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 🚀 فصل جدیدی از معادلات منطقه‌ای و افزایش قدرت استراتژیک یمنی‌ها با دستیابی به موشک نقطه‌ زن!! 😎 شلیک و اصابت موشک بدر ارتش به مواضع مزدوران سعودی و اماراتی 🌐 @partoweshraq
🔺 حب الایران یجمعنا 😐 فی تورنتو زایماننا 😐 و شیر الخشک وارداتنا 😐 و مِن الإمریکا تابعیتنا 😐 و گرین کارت فخرنا 😐 و القتل الاطفال الصغیر بالشیرالفاسد رزقنا 😐 و هشتگ فری برای قاتلنا 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌍 کلاس درسی در ابعاد جهانی است که استادش حسین(ع) و دانشجویانش از هر دین و مذهب و رنگ و نژادی هستند. ❣سرمشق این کلاس را به خون نوشته‌اند؛ 🎙«درسى كه اربعين به ما مى‏‌دهد، اين است كه بايد ياد حقيقت و خاطره‏ شهادت را در مقابل طوفان تبليغات دشمن زنده نگه‌داشت... اگر تبلیغات حق نبود دستگاه ظالم جبار يزيدى با تبليغات خود، حسين‏ بن‏ على(ع) را محكوم مى‏ ساخت و وانمود مى‏‌كرد كه حسين‏‌ بن‏‌ على(ع) كسى بود كه بر ضد دستگاه عدل و حكومت اسلامى و براى دنيا قيام كرده است! بعضى هم، اين تبليغات دروغ را باور مى‏‌كردند. بعد هم كه حسين ‏بن‏ على(عليه‏ السّلام)، با آن وضع عجيب و با آن شكل فجيع، به وسيله‏ دژخيمان در صحراى به شهادت رسيد، آن را يك غلبه و فتح وانمود مى‏‌كردند! اما تبليغات صحيح دستگاه امامت، تمام اين بافته ‏ها را عوض كرد. حق، اين‌گونه است.» 🇮🇷 رهبر معظم انقلاب، ٢٩ شهریور ۶٨. 👣 این حرکت الهی که هر ساله بر عظمت و شکوه آن افزوده می‌شود به کابوسی برای دشمن تبدیل شده است. 🚫 سانسور اولین سیاستی است که در قبال آن به‌ کار بسته‌اند. 🎥 رسانه‌هایی که کوچک‌ترین و بی‌اهمیت‌ترین رخدادها را بر صدر اخبار می‌نشانند، چشم خود را بر روی بزرگ‌ترین اجتماع بشری بسته‌اند و علاقه‌ای به انعکاس آن ندارند. 🔥 فتنه‌هایی که پیش از اربعین برای جدایی افکندن میان دو ملت ایران و عراق تدارک دیدند، یکی دیگر از نشانه‌های این کابوس است. 🇮🇶✌🏻🇮🇷 فتنه‌هایی که با هوشیاری و بصیرت دو ملت، راه به جایی نبرد و پاسخی دندان‌شکن و عمیق به آن داده شد که؛ . 🌷 چه زیبا گفت: آوینی سید شهیدان اهل قلم در وصف کربلا و نسبت آن با جهان امروز که؛ 🎙«کربلا هنوز قلب تپنده تاریخ است. تکه‌ای از عرش اعلی که به حرمت حسین‌ بن‌ علی به خاک فرش گسترد. تو مپندار که ما عاشقان ثار‌الله برای تکه‌ای خاک اینگونه فریاد واویلتا سر می‌دهیم. برادر! اگر شوق پرواز داری و زیارت حق را می‌جویی به پا خیز. چکمه‌هایت را بپوش، ره‌ توشه‌ات را بردار و هجرت کن. امام حسین(ع) در صحرای کربلا انتظار تو را می‌کشد. عاشورا هنوز نگذشته است و کاروان کربلا هنوز در راه است و اگر تو را هوس کرب و بلاست، بسم‌الله... ▪ منطق ما منطق حسینی است و اگر دشمن این حقیقت را دریابد، هرگز در انتظار خستگی ما نخواهد بود. ▪ راه قدس از کربلا می‌گذرد، نا‌اهلان پنداشته‌اند که مسلمین را خوابی عظیم فرا گرفته‌، غافل از آنکه مؤمنین سال‌هاست که فرزندانشان را ابراهیم‌وار برای قربانی شدن در راه حق آماده کرده‌اند. یاران! شتاب کنید، قافله در راه است... خیل کاروان کربلائیان را انبیا و اولیا و شهدا همراهی می‌کنند. خوشا آنان که همسفر قافله عشقند با نوای ...». 🗞 روزنامه کیهان. 🗓 دوشنبه ۷ آبان ۹۷ 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
📜 فرازی از #زیارت_اربعین ▪خدايا من گواهى می‌دهم كه حسين(ع)... در دعوتش جای عذرى باقى نگذاشت، و از خيرخواهى دريغ نورزيد، و جانش را در راه تو بذل كرد، تا بندگانت را از جهالت و سرگردانى گمراهى برهاند. 🌐 @partoweshraq
4_5953882844823553185.mp3
12.94M
🎧 📜 شرح - جلسه دوم 🎙 استاد 🗓 ٢ آبان ٩٧ - مسیر پیاده روی ، موکب مصاف، عمود ١٠٧٠ 📥 حجم: ١٢ مگابایت 🌐 @partoweshraq 🌐 @partoweshraq
🏴 {٢١} 🔳 اطلاع امت های قبل از اسلام از حادثه در زمین کربلا 🕎 این روایت با چندین سند معتبر در کتب اهل تسنن آمده است، که حتی قبل از اسلام از حادثه کربلا مطلع بوده‌اند! 📚 چنانچه طبری چنین نقل می‌کند: 🕎 يهودی گفت: 🌴 ما نگذشتيم از کربلا مگر اينکه اسب ما؛ ما را به زمين نزده باشد؛ تا زمانی که از آن مکان می‌گذشتيم و سوال کرديم که چرا اين اتفاق می‌افتد پدرم چنين گفت: ▪اعتقاد ما بر اين است که فرزند پيغمبری در اين مکان کشته مي‌شود. ▪و ما می‌ترسيديم که ما از قاتلين باشيم، تا زمانی که (علیه السلام) کشته شد، و آن زمان گفتيم که اين همان است که صحبتش بود و بعد از اين ماجرا زمانی که به آن مکان می‌رفتيم، عبور می‌کرديم و دیگر توقف نمی‌کرديم. 📚 ، ج ٣، ص ٣٠٠. 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎬 | ❓در مورد چی فکر می‌کنی؟ ❓زیارت اربعین واجب است؟ 🎙حجت‌ الاسلام 🌐 @partoweshraq
👣 خاطرات 👱🏻 در بین اون همه شور و سرمستی، به شکل چشمگیری شاداب بود و خادمی سرزنده و همیشه سرحال!! 🚌 وقت برگشت، رازش را برام گفت: 🏴 سال گذشته زائر اربعین بودم. از ابتدای مسیر مکرر به عرب‌ها سلام می‌کردم به نحوی که همراهان تعجب می‌کردند و آخر به شوخی رسید، که علت رفتارت چیه؟!!! 👱🏻 با بغض و لبخند ادامه داد که: ☝️🏻بشون گفتم که تصمیم دارم به همه عربها سلام کنم، به این امید که توی اونا به آقا سلام کنم!! 👱🏻 و ادامه داد: نمی دونستم جوابمو آقا داده، تا امسال که قرار شد همراه یه دوست برای خدمت در موکب زائر اربعین راهی بشیم. 🎪 لحظه آخر فهمیدم که باید در موکب مسجد مقدس جمکران خدمت کنم. اصلا فکرش را هم نمی‌کردم!! ✋🏻 یعنی پارسال آقا جواب سلامم را داده بود و خبر نداشتم. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔅منشأ حرکت یهودی‌ها و خشایارشا بوده‌اند. 🔅به طوری که امروز، خود را (همسر خشایارشا) می‌دانند. 🔺 بخشی از جلسه ۲۳۸ (در ۸۹/۸/۱۳) 🎙استاد 🌐 @partoweshraq
🔺پوشاندن دوربین لپ تاب توسط مدیرعامل فیس بوک (مارک زاکربرگ) 🌐 @partoweshraq #امنیت_اطلاعات
⏳ مردم صبر کنید... 🌐 @partoweshraq
😐 چه عاقبت نکبتی دارد، وقتی دو میلیون زائر ایرانی یک نفر را نفرین می‌کنند... 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و هشتاد و هشتم 👁 باورم نمی‌شد چه می‌گوید که نگاه کردم و پیش از آنکه ماشین محمد را شناسایی کنم، در تاریکی کوچه عبدالله را دیدم که از ماشین پیاده شد و پشت سرش محمد و عطیه که یوسف را در آغوش کشیده بود، از اتومبیل بیرون آمدند. 🏻احساس می‌کردم خواب می‌بینم و نمی‌توانستم باور کنم برادر عزیزم به دیدارم آمده که قدم‌هایم را سرعت بخشیدم و شاید هم به سمت انتهای کوچه می‌دویدم تا زودتر محمد را در آغوش بگیرم. 👤 صورتش مثل همیشه شاد و خندان نبود و من چقدر دلتنگش شده بودم که دست دور گردنش انداختم و رویش را بوسیدم و میان گریه‌ای که گلوگیرم شده بود، مدام شکایت می‌کردم: 🏻محمد! دلت اومد چهار ماه نیای سراغ من؟ می‌دونی چقدر دلم برات تنگ شده بود؟ 👌🏻و شاید روزی که از خانه پدری طرد شدم، گمان نمی‌کردم دیگر برادرم را ببینم که حالا این همه ذوق‌زده شده بودم. 👤محمد به قدری خجالت زده بود که حتی نگاهم نمی‌کرد و عطیه فقط گریه می‌کرد که صورتش را بوسیدم و چقدر دلم هوای برادرزاده‌ام را کرده بود که یوسف یکساله را از آغوشش گرفتم و طوری میان دستانم فشارش می‌دادم و صورت کوچک و زیبایش را می‌بوسیدم که انگار می‌خواستم حسرت بوییدن و بوسیدن حوریه را از دلم بیرون کنم. 🏻مجید از روزی که برای پیدا کردن پدر به نخلستان رفته و محمد حتی جواب سلامش را هم نداده بود، دلش گرفته و امشب هم نمی‌توانست با رویی خوش پاسخش را بدهد که محمد دستش را گرفت و زیر لب زمزمه زد: 👤آقا مجید! شرمندم! 👌🏻و به قدری خالصانه عذرخواهی کرد که مجید هم برادرانه دستش را فشرد و با گفتن «دشمنت شرمنده!» محمد را میان دستانش گرفت و پیشانی‌اش را بوسید تا کمتر خجالت بکشد. ⏳نمی‌دانم چقدر مقابل درِ خانه معطل شدیم تا بلاخره غلیان احساس‌مان فروکش کرد و تعارف کردیم تا میهمانان وارد خانه شوند. 🌳🏣🌴 آسید احمد و خانواده‌اش در خانه نبودند که یکسر به اتاق خودمان رفتیم و من مشغول پذیرایی از میهمانان عزیزم شدم. 👤محمد از سرگذشت دردناک من و مجید در این چند ماه خبر داشت و نمی‌دانست با چه زبانی از اینهمه بی‌ وفایی‌اش عذرخواهی کند که عطیه با گفتن یک جمله کار شوهرش را راحت کرد: - الهه جون! من نمی‌دونم چقدر دلت از دست ما شکسته، فقط می‌دونم ما چوب کاری رو که با شما کردیم، خوردیم! 🏻نمی‌دانستم چه بلایی به سرشان آمده که گمان می‌کنند آتش آه من دامان زندگی‌شان را گرفته، ولی می‌دانستم هرگز لب به نفرین برادرم باز نکرده‌ام که صادقانه شهادت دادم: ☝🏻قربونت بشم عطیه! به خدا من هیچ وقت بدِ شما رو نخواستم! لال شم اگه بخوام زندگی داداش و زن داداشم، تلخ شه! من فقط دلم براتون تنگ شده بود! 👨🏻عبدالله در سکوتی غمگین سرش را پایین انداخته و کلامی حرف نمی‌زد که مجید به تسلای دل محمد، پاسخ داد: 🏻محمد جان! چرا انقدر ناراحتی؟ بلاخره شما تو یه شرایطی بودید که نمی‌تونستید حرفی بزنید. من همون موقع هم شرایط شما رو درک می‌کردم. به جون الهه که از همه دنیا برام عزیزتره، هیچ وقت از تو و ابراهیم هیچ توقعی نداشتم! 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت دویست و هشتاد و نهم 👌🏻ولی محمد می‌دانست با ما چه کرده که در پاسخ بزرگواری نجیبانه مجید، آهی کشید و گفت: - بلاخره منم یه برادر بودم، انقدر چشمم به دست بابا بود که فکر نمی‌کردم چه بلایی داره سرِ خواهر پا به ماهم میاد... و شاید دلش بیش از همه برای تلف شدن طفلم می‌سوخت که نگاهم کرد و با صدایی غرق بغض، عذر تقصیر خواست: 👁 الهه! به خدا شرمندم! وقتی عبدالله خبر اُورد این بلا سرِ بچه‌ات اومده، جیگرم برات آتیش گرفت! ولی از ترس بابا جرأت نمی‌کردم حتی اسمت رو بیارم! همون شب خواب مامان رو دیدم! خیلی از دستم ناراحت بود! فقط بهم می‌گفت: 🌀 بی‌غیرت! چرا به داد خواهرت نمی‌رسی؟ ولی من بازم سرِ غیرت نیومدم!»ک 🧕🏻از اینکه روح مادر مهربانم برای تنهایی من به تب و تاب افتاده بود، اشک در چشمانم جمع شده و نمی‌خواستم محمد و عطیه را بیش از این ناراحت کنم که با لبخندی خواهرانه نگاهش می‌کردم تا قدری قرار بگیرد که نمی‌گرفت و همچنان از بی‌وفایی خودش شکایت می‌کرد: 👤می‌ترسیدم! آخه بابا خونه رو به اسم نوریه زده بود و همش تهدید می‌کرد که اگه بفهمه با تو ارتباط داریم، همه نخلستون‌ها رو هم به نام نوریه می‌کنه و از کار هم اخراج می‌شیم! 🚪🛋 عطیه همچنان بی‌صدا گریه می‌کرد و محمد از شدت ناراحتی، دستانش می‌لرزید که مجید با لحنی لبریز عطوفت پاسخ شرمندگی‌اش را داد: 🧔🏻 حالا که همه چی تموم شده! ما هم که الان جامون راحته! چرا انقدر خودت رو اذیت می‌‌کنی محمد؟ 🧕🏻ولی من احساس می‌کردم تمام اندوه محمد و عطیه برای من نیست که خود عطیه اعتراف کرده بود چوب کارشان را خورده و حالا با همه تهدیدهای پدر به سراغ من آمده بودند که با دلواپسی پرسیدم: ❓محمد! چیزی شده؟ 👨🏻عبدالله آه بلندی کشید و محمد با پوزخند تلخی جواب داد: - چی می‌خواستی بشه؟ اینهمه خفت و خواری رو تحمل کردیم، به خاطرش پشت تو رو خالی کردیم، آخرش خوب گذاشت تو کاسه‌مون! 🧕🏻🧔🏻 من و مجید با نگاهی متحیر چشم به دهان محمد دوخته بودیم و نمی‌فهمیدیم چه می‌گوید که عبدالله با لحنی گرفته توضیح داد: 👨🏻بابا از دو ماه پیش که با نوریه رفتن قطر، برنگشته. این چند وقت هم مسئولیت نخلستون و انبار با ابراهیم و محمد بود. تا همین چند روز پیش که یه آقایی با یه برگه سند میاد و همه رو از نخلستون بیرون می‌کنه! 🧕🏻 نفسم بند آمد و سرم منگ شد که محمد دنبالش را گرفت: 👤من و ابراهیم داشتیم دیوونه می‌شدیم! سند رو نگاه کردیم، دیدیم سند همه نخلستون‌ها و خونه‌اس که از نوریه خریده! یعنی بابا بی‌خبر از ما نخلستون‌ها رو هم به اسم نوریه زده بود، اونم همه رو فروخته بود به این یارو! 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕕 💠🌷💠 🇮🇷 : 🎙اگر مدافعان حرم نبودند، راهپیمایی نبود. ۹۷/۷/۳۰ 🗓 🌷 کسی چه می‌داند! 🏴 شاید شهادت خود را در همین پیاده‌روی اربعین گرفته باشند... 🌐 @partoweshraq