🕑 💠🌹💠 #بـہـجٺ_خـــوبـان
⚜️ حضرت #آیت_الله_بهجت (قدس سره):
🎙️درباره #حضرت_علی_اکبر (علیه السلام) وارد است که #امام_حسین (علیه السلام) هنگام به میدان رفتن و وداع آن بزرگوار، به مادرش لیلی فرمود:
▪️«دَعیه، فَقَد اشتاقَ الحَبیبُ الی لِقاءِ حَبیبه؛
▪️رهایش کن، که دوست، به دیدار محبوبش اشتیاق پیدا کرده است!»
📖 در بعضی ادعیه هم خطاب به حضرت حق میخوانیم:
▪️«یا حَبیبَ مَن لاحَبیبَ له؛
▪️ای دوست کسی که دوستی جز تو ندارد!»
📘 رحمت واسعه، ص ١٠٣.
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
🕓 💠🚻💠 #مشاوره_خانواده
❓چگونه مفاهیم قیام #عاشورا رو با کودکانمون مطرح کنیم؟
⚜️ حجت الاسلام احمد رضا اعلایی میگه:
🎙️امروزه خیلی میشنویم که با بچهها از مرگ حرف نزنیم. «قبر روحیهی بچهها رو خراب میکنه. تشییع جنازه نبرید».
👧🏻 شاید برای بچههای هفت سال اول برخی از این موارد صدق کنه، یعنی دیدن مرده یا قبری که مرده رو درونش میگذارن، حفرههایی رو در ذهن بچههای این سنی ایجاد میکنه که قابل پرشدن نیست.
⚰️ اما شهادت با مرگ فرق میکنه. شهید نمرده. جنس عزاش هم فرق میکنه.
✌🏻شهید قهرمانه و همیشه پیروز.
🌷 وقتی از شهید حرف میزنیم، از نیستی حرف نمیزنیم، از بزرگی میگیم. بچهها هم این رو حس میکنند.
🥇 بچهها به خصوص در سنین پایین هفت سال دوست دارن همیشه برنده باشند و احساس میکنند که شهید همیشه برنده هست. ما هم باید این احساس رو در بچهها تقویت کنیم.
🏴 من هر بار که میخوام برای بچهها داستان کربلا رو تعریف کنم، میپرسم:
❓کیا میخوان یار #امام_حسین باشند؟
👧🏻🧒🏻 همهی بچهها بلند صدا میزنند: مااااا....
✋🏻 میگم یارای امام حسین میگن لبیک یا حسین!
👧🏻🧒🏻👦🏻 همهی بچهها یکصدا فریاد میزنند: لبیک یا حسین! و شمشیرهاشون رو بیرون میکشند و میجنگند.
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
🕕 💠🌷💠 #سـیـره_شـہـداء
💚 به حدی به #حضرت_ابوالفضل علاقه داشت که وقتی اسمش را می شنید از خود بی خود می شد!
👶🏻 از او یک پسر به نام محمد یاسا به یادگار مانده.
✌🏻او به صورت داوطلبانه به سوریه اعزام و توانست ۲ سال از حرم حضرت زینب (س) دفاع کند.
✍🏻 در شبِ قبل از عملیات عهدنامهای داشتند و محمد حسین گفته «من شهید میشوم و مانند حضرت ابوالفضل(ع) تمام بدنم از بین میرود جز صورتم، میخواهم صورتم برای مادرم سالم بماند!»
💥 یک روز موشک به همسنگرش شهید امجدیان اصابت کرده و پیکر آن متلاشی می شود و سپس ترکش هایش به محمد حسین خورده و پیکرش آسیب شدیدی می بیند.
🚙 در اصل محمدحسین دوبار شهید شد. وقتی داشتند پیکر او را به عقب میآوردند دوباره موشک به ماشینشان خورده بود و متلاشی شده بود.
💍 انگشتری که در دستش بود وصیت کرده بود این انگشتر را به پسرم بدهید، دوستش گفت به سراغ پیکر و انگشترش رفتیم اما دستی نبود که انگشتری در آن باشد و دستش با انگشترش از بین رفته بود و فقط صورتش سالم بود و او طبق حرفهایش ابوالفضلی در روز تاسوعا با دستانی قطع شده شربت شهادت را نوشید...
🌷 #شهید_مدافع_حرم_سید_محمد_حسین_میردوستی
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
4_6030849625135514941.mp3
15.11M
🎧 #بشنوید | #روضه جانسوز
🎶 همين كه نعرهى لشكر بدل به هلهله شد...
🎤 حاج محمود #کریمی
🏴 روز #تاسوعا، بزرگداشت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
YEKNET.IR - zamine - shabe 7 moharram1399 - motiee.mp3
6.7M
🎧 #بشنوید | #زمینه
🎶 من تو رو از ناله و اشکای روضه های خونگی میشناسم
🎶 تو خیلی حق به گردنم داری من تورو از بچگی میشناسم
🎤 حاج #میثم_مطیعی
🏴 شب هفتم #محرم_الحرام۱۳۹۹
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
YEKNET.IR - vahed 2 - shabe 6 moharram1399 - mehdi salahshoor.mp3
4.34M
🎧 #بشنوید | #واحد زیبا
🎶 سوره ی فجرم بهترین اجرم
🎶 ماه محرم اومده شبای سینه زدنه...
🎤 حاج مهدی #سلحشور
🏴 شب ششم #محرم_الحرام۱۳۹۹
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
YEKNET.IR - rajaz - shabe 2 moharram1399 - hosein taheri.mp3
4.92M
🎧 #بشنوید | #رجز حماسی
🎶 ان شاء الله فرج امضاء میشه
🎶 این آقا منجی دنیا میشه
🎤 کربلایی #حسین_طاهری
🏴 شب دوم #محرم_الحرام۱۳۹۹
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
#ما_ملت_امام_حسينيم
حیرت اور میجنگه.mp3
5.32M
🎧 #بشنوید | #شور حماسی
🎶 حیرت اور میجنگه...
🎤 کربلایی #جواد_مقدم
🏴 شب ششم #محرم_الحرام۱۳۹۹
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
4 -Shor - Hajmahdirasuli - Shab7 990605 - Sarallahzanjan.mp3
17.21M
🎧 #بشنوید | #شور زیبا
🎶 به کی اعتماد کنم خودت بگو...
🎤 حاج #مهدی_رسولی
🏴 شب هفتم #محرم_الحرام۱۳۹۹
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
#امام_حسین
19.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜ #نکات_ناب_استاد_انصاریان
🎬 #ببینید
💧 #سقای_بی_دست 🥀
🏴 #روضه حضرت ابوالفضل (ع) از زبان ام البنین
🦋 #تاسوعا روز بزرگداشت #حضرت_ابوالفضل_العباس (ع)
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
پرتو اشراق
🌙 عباس علی (ع)
🏹 «...شریعه #فرات، پیش روست و چند هزار سوار دشمن پشت سر... سوار تشنه لب، لحظه به لحظه به آب نزدیکتر میشود، با مشک خالی بر دوش و شمشیری در دست و لبخندی شیرین بر لب. لبخند، لبهای ترک خوردهاش را به خون مینشاند.
🦅 اسب در زیر پایش، به عقابی میماند که مماس با زمین پرواز میکند. آنقدر رعنا و رشید و بلند بالاست که اگر پا از رکاب، بیروت کشد، سرانگشتانش، خراش بر چهره زمین میاندازد.
🌕 وقتی که تو بر اسب سوار میشوی، ماه باید پیاده شود از استر آسمان. چشمانی سیاه و درشت و کشیده دارد و ابروانی پر و پیوسته و گیسوانی چون شبق که از دو سو فرو ریخته و تاب برداشته و چهره درخشانش را چونان شب سیاه که ماه را به دامن بگیرد، در قالب گرفته است.
🌕☀️ ماه اگر در روز طلوع کند، از جلای خودش میکاهد این چه ماهی است که رنگ از رخ روز میزداید و با ظهورش روشنایی روز را کمرنگ میکند؟!
🌊 چیزی به آب نمانده است برق آب در چشمهای اسب و سوار میدرخشد. هوای مرطوب در شامه تفتیدهاش میپیچد و به او جان و توان تازه میبخشد. سوار دمی به عقب برمیگردد و کشتههای خویش را مرور میکند.
🌴 همه این جنازهها که اکنون در سایه سار نخلها خفتهاند، تا لحظاتی پیش ایستاده بودهاند و سدی شکست ناپذیر مینمودهاند. فقط چهار هزار نفر، مامور نگهبانی از شریعه بودهاند با اسب و شمشیر و نیزه و تیر و کمان و خود و سپر و زره و عمود. فرمانده سپاه دشمن گفته است که اگر اینان به آب دست پیدا کنند و جان بگیرند، احدی از شما را زنده نمیگذارند...»
🗡️ «... کیست این سردار که از میان چهار هزار سوار نیزهدار عبور کرده است و خود را به آب رسانده است، بی آنکه آب در دلش تکان بخورد؟! این، #عباس_علی است، عباس، فرزند علی بن ابیطالب(ع).
⚔️ در #صفین، نوجوانی نقاب زده، ناگهان چون تیری از چله کمان جبهه دوست رها شد و خود را به عرصه نبرد رساند.
⁉️ جز #علی، هیچکس، نه از جبهه دشمن و نه از اردوگاه دوست، نمیدانست که این نوجوان نقاب بر چهره کیست؟!
👁️ آنان که از چشم، سن و سال را میسنجیدند، گفتند که بین دوازده تا چهارده سال. آنان که از هیکل و جثه، پی به سن و سال میبردند، گفتند که حدود هفده سال. آنان که از چستی و چابکی حرکات، حدود عمر را حدس میزدند، گفتند: قریب بیست سال.
🗡️ آن نوجوان نقاب زده که همه را به اشتباه انداخته بود، چون جنگجویان کهنه کار، به دور میدان چرخ میخورد و مبارز میطلبید. چستی و چالاکی نوجوان، حکمی می کرد و شهامت و صلابتش، حکمی دیگر. چرخش تند و تیز شمشیر در دستهایش حکمی داشت و نگاه عمیق و نافذش حکمی دیگر.
و این بود که هیچکس از جبهه مخالف، پا پیش نمیگذاشت.
👈🏻 معاویه به ابوشعثا گفت: برو و کار این سوار را بساز!
👳🏾♂️ #ابوشعثا گفت: اهل شام مرا حریف هزار سوار میدانند، دون شان من است جنگ تن به تن با این یکه سوار. اما یکی از پسران هفتگانهام را میفرستم تا سرش را برایت بیاورد.
🗡️ جوان ابوشعثا در دم با شمشیر آن نوجوان به دو نیم شد و آه از نهاد ابوشعثا برخاست دومین فرزند را به خونخواهی اولی فرستاد. دومی نیز بی آنکه مجال جنگیدن پیدا کند، جنازهاش در کنار جنازه برادر قرار گرفت.
و جوان سوم و چهارم و پنجم...
✊🏻 در جبهه دوست، لحظه به لحظه غریو شگفتی و شادی اوج میگرفت و در جبهه دشمن، سکوت و حیرت و بهت و مصیبت لحظه به لحظه سنگین تر میشد.
👏🏻 و وقتی ششمین و هفتمین جوان ابوشعثا هم به خاک و خون غلتیدند، از جبهه دشمن نیز، وای تحسین، ناخودآگاه به هوا برخاست.
👳🏾♂️ و این آنچنان خشم و غیرت ابوشعثا را به جوش آورد که به معاویه گفت: تکه تکه اش میکنم و به اندازه داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ هفت جوان بر دل پدر این سوار، داغ مینشانم.
🏇 و از جا کنده شد و با چشمانی خون گرفته و توانی صد چندان، خود را به عرصه نبرد رساند.
🗡️ دست سوار اما انگاره تازه، گرم شده بود چون شیری که روباه را به بازی میگیرد، ابوشعثا را لحظاتی به تلاطم و تکاپو واداشت و در لحظه و آنی که هیچکس نفهمید چه آنی، سر ابوشعثا را پیش پای اسبش انداخت و بدن خونینش را بر خاک نشاند.
👥👥 وحشت بر چهره و سراپای دشمن نشست آنچنانکه هر چه نوجوان در میدان چرخ خورد و مبارز طلبید، هیچکس به میدان نیامد و آنچنانکه حتی هیچکس جرات جمع کردن جنازههای آل ابوشعثا را به خود راه نداد.
💚 و نوجوان، فاتح و شکوهمند به قلب جبهه دوست بازگشت و آن زمان که علی، او را در آغوش گرفت و نقاب از چهرهاش برداشت تا عرق از پیشانی اش بسترد و روی ماهش را ببوسد، تازه همه فهمیدند که این، عباس علی است، #ماه_بنی_هاشم که هنوز پا به سال سیزده نگذاشته است و هنوز مو بر چهرهاش نروییده است.
📗 بخشی از کتاب «سقای آب و ادب» به قلم سید مهدی شجاعی
📲 ڪانال پـرتـو اشـراق
🆔 @partoweshraq
#داستان_کوتاه
#تاسوعا
#محرم