پرتو اشراق
🌹 پیامبر (ص) و نقش پر رنگ جوانان
🔆 ۱ - جوانی به نام #زید_بن_حارثه در یکی از جنگها اسیر شد و دست به دست گشت تا به #رسول_خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و در محضر او برده ای بود. او پدری ثروتمند داشت که برای خریدن پسرش نزد پیامبر آمد و گفت: او را به من بده و فدیه اش را بگیر.
🌹 پیامبر فرمود: اختیار با خود اوست اگر خواست بر گردد، من بدون فدیه و رایگان او را به شما بر می گردانم.
👤 زید حاضر شد و سخنان پدر را شنید و گفت: من بر نمی گردم.
🕋 پیامبر که عشق و وفاداری زید را نسبت به اسلام و خودش مشاهده کرد، در کنار کعبه به مردم فرمود: من او را پسر خوانده خود قرار دادم و دختر عمه خود را که زنی آزاد بود به عقد او که برده بود در آورد. در این حرکت، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو عادت جاهلی را شکست، یکی اجازه داد برده، فرزندش باشد. دوم اجازه داد زن آزاد، آن هم دختر عمه پیامبر، همسر یک برده شود. (۱)
🔆 ۲- پیامبر در آستانه رحلت، جوانی به نام #اسامه را فرمانده لشکر کرد و تمام بزرگسالان را مأمور کرد تا از این جوان ۱۸ ساله اطاعت کنند و فرمود: خدا لعنت کند کسی که از لشکر اسامه سرباز زند.
🔆 ۳- پیامبر پیش از هجرت به مدینه، جوانی به نام #مصعب را مسئول تبلیغ اسلام در مدینه کرد. او جوانی بسیار زیبا از خانواده ای بسیار مرفه بود که در مکه دور از چشم بستگان به حضرت ایمان آورد. والدین تمام امکانات حتی لباس او را گرفتند. او پلاسی به دور خود گرفت و محضر پیامبر اکرم آمد و وفاداری خود را به اثبات رساند و در جنگ احد جزء یاران حضرت شهید شد.
🔆 ۴- #علی_بن_ابیطالب (علیه السلام) که به هنگام #هجرت_پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه به مدینه، ۲۳ سال بیشتر نداشت بسیار مورد احترام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
🔆 ۵- #جعفر_طیار - برادر حضرت علی (علیه السلام) - جوانی بود که بنیان گذار اسلام در آفریقا شد.
📚 پی نوشت:
۱. گرچه این ازدواج خیلی ادامه پیدا نکرد و کار به طلاق کشیده شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) این همسر طلاق گرفته شده را به عقد خود درآورد تا در این عمل دو ضربه ای که به دختر همه خورده بود: (یکی همسر برده شدن و یکی آنکه آن برده هم او را نگه نداشت،) جبران کند، به علاوه به مردم بگوید (بر خلاف آداب جاهلیت) گرفتن همسر پسر خوانده مثل گرفتن همسر پسر ممنوع نیست.
📗 سیره پیامبر اکرم (ص)، حاج شیخ محسن قرائتی
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه
#سیـره_اهـل_بیـٺ
پرتو اشراق
🏴 از سیاه ترین پنجشنبه تاریخ چه می دانید؟
📜 وصیت نانوشته (حدیث #قرطاس)
🗓 اینجا مدینه است پنجشنبه ۲۴ صفر سال ۱۱ هجری قمری، ۷ خرداد ۱۱ هجری شمسی، ۲۳ می سال ۶۳۲ میلادی
🥀 بیماری پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) شدت یافته است آن چنان که حضرت از بیماری شِکوه میکنند؛ رسول خدا بار دیگر به حرکت سپاه #اسامه تأکید میکنند، اما لحظاتی بعد میبینند که #ابوبکر و #عمر و طلحه به همراه تعدادی از اصحاب که باید هم اکنون در سپاه باشند، در خانه ایشان جمع شده اند!
🥀 رسول خدا با عتاب میفرمایند: «چرا همراه با سپاه حرکت نمیکنید؟»
🔥 ابوبکر میگوید: من آنجا بودم و برای تجدید دیدار شما آنجا را ترک کردم!!!
🔥 عمر عذر میآورد: دوست نداشتم خبر شما را از دیگران بشنوم!!
🥀 پیامبر متأثر میشوند و چند بار میفرمایند: «سپاه اسامه را حرکت دهید؛ سپاه اسامه را حرکت دهید!»
👥👤 گویا تنها ابوبکر به همراه چند نفر خانه پیامبر را ترک میکنند؛ و به نظر نمیآید مقصد آنان سپاه اسامه در جُرف باشد؛ و با وجود تأکید پیامبر اکثر آنان که باید به سپاه میپیوستند، هم چنان نشسته اند و خود را نگران نشان میدهند!
🛌 با توجه به آن که حال عمومی #رسول_خدا امروز - پنج شنبه - بدتر از قبل شده است، آنان می خواهند مطمئن شوند که در نبود پیامبر، حکومت به دست کسی دیگر - یعنی شخص امیرمؤمنان - نخواهد افتاد؛
آری! آنان انتظار وفات رسول خدا را میکشند...!
🥀 پیامبر خدا که چنین میبینند، سر از بستر بیماری بر میدارند و میفرمایند:
▪️«دوات و كَتِفی (۱) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که با تمسک به آن هیچ گاه پس از من گمراه نشوید».
🪶📜 عده ای بر میخیزند تا وسایل نوشتن بیاورند اما عمر مانع آنها میشود و میگوید:
👈🏻 چیزی نیاورید که بیماری بر این مرد غلبه کرده و هذیان میگوید، نزد شما قرآن است و کتاب خدا ما را کافی است!!
🗣 برخی بر سخن رسول خدا تأکید میکنند و عدهای به طرفداری از عمر میپردازند؛ در منزل پیامبر سر و صدا بالا میگیرد، طرفداران عمر با فریاد و سر و صدا مانع از اجرای دستور میشوند.
🛌 رسول خدا ناراحت میشوند و میفرمایند: «از کنار من برخیزید که خانه انبیاء جای قیل و قال نیست».
👥👥 عده ای می گویند: وسایل نوشتن را نیاوریم؟
🥀 پیامبر خدا میفرمایند: «بعد از این سخنان چیزی نخواهم نوشت؛ تنها وصیت میکنم که با اهل بیت من خوشرفتاری کنید».
👥👥 حاضران که مطمئن می شوند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) #وصیت خویش را نمینویسند، خانهٔ رسول خدا را ترک می کنند؛ از این پس همگان در می یابند که حکومت به آسانی به امیرمؤمنان (علیه السلام) نخواهد رسید!
👥👤 عباس عموی پیامبر پسرش فضل که همراه با امیرالمؤمنین و دیگر اهل بیت علیهم السلام همچنان در خانهٔ رسول خدا نشسته اند، نگران آینده میشوند؛ آنان میدانند که خلیفه واقعی رسول خدا جز امیرمؤمنان نیست، اما از سوی دیگر تلاش بی وقفه توطئه گران و اهل صحیفه ملعونه را میبینند، از همین روی عباس از پیامبر میپرسد:
✋🏻 ای رسول خدا، اگر امر خلافت به ما می رسد، ما را بشارت دهيد و اگر در این راه شکست میخوریم، ما را آگاه ساز.
🥀 پیامبر رو به امیرمؤمنان میکنند و آگاهانه میفرمایند: «شما پس از من مورد ظلم واقع میشوید».
🌄 در انتهای همین روز، پس از آنکه خانهٔ پیامبر خلوت میشود رسول خدا به #امیرالمؤمنین میفرمایند که هدف از نگارش آن نامه چیزی جز تأکید بر ثقلین و توصیهٔ خلیفهٔ بر حق الهی - امیرمؤمنان علیه السلام - و گواهی گرفتن از حاضران نبوده است. (۲)
👳🏼♂ عبدالله بن عباس - فرزند دیگر عباس عموی پیامبر - که ماجرای فوق را نقل میکند، با بردن اسم #پنجشنبه گریان میشود و می گوید:
💧«روز پنجشنبه؟ و چه روزی بود روز پنجشنبه؟
🏴 او ادامه می دهد: مصیبت و همهٔ مصیبت آن بود که مانع نگارش وصیت توسط پیامبر شدند». (۳)
🔥 جالب آنکه عمر بن خطاب - سال ها بعد، در زمانی که خلافت کاملاً تثبیت شده بود - به روشنی، علت سخن خویش را - به عبدالله بن عباس - میگوید:
🔥پیامبر در بیماری خویش میخواست به نام علی تصریح کند، اما من به جهت محبت و حفظ اسلام، از نوشتن آن وصیت، جلوگیری کردم!!» (۴)
⛺️ سپاه اسامه، هم چنان در یک فرسخی مدینه، بر جای خویش استوار است!
📚 پی نوشت ها:
1⃣ در عربستان آن زمان نوشتهها را بر روی استخوان کتف شتر، پوستهٔ درخت نخل، سنگ صاف و پوست حیوانات مینوشتند: مجمع البحرین ۱۱۰/۵.
(*) لقبی برگرفته از خطابهی غدیر پیشنهاد سرچ: صحیفه ملعونه
2⃣ کتاب سلیم بن قیس ۶۵۸/۲
3⃣ صحیح بخاری ۳۱،۶۵،۶۶/۴ و ۱۳۷/۵
4⃣ شرح نهج ابن ابی الحدید ۲۰/۱۲
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔 eitaa.com/partoweshraq
🆔 splus.ir/partoweshraq
#روایت
#داستان_کوتاه