eitaa logo
پرتو اشراق
783 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
14.5هزار ویدیو
60 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
پرتو اشراق
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ 🖋📖 مکاشفه کاتب 📚 کاتب و نسخه نویس کتاب شریف «العبقرى الحسان»، جناب آقاى محمد على حائرى، مى نویسد: 🖋 هـنـگامى که مشغول نوشتن این کتاب بودم و تقریباً دو ثلث آن تمام شده بود، در ماه صفر خود و همسر و طفل یک ساله و مادر و برادرم یکباره به مرض حصبه (تیفوئید) مبتلا شدیم و در یک اتاق در بستر افتاده بودیم. 👤 زنى سالخورده پرستار همه ما بود. 🛌 حال من در نهایت سختى بود و نزدیک به مردن رسیدم! 👌ابداً هم و غمى در دنیا نداشتم جز آن که با خود مى گفتم: 📖 دو ثلث این کتاب شریف را با زحمات زیادى نوشته ام حال که از دنیا مى روم به امضا و اسم دیگرى تمام خواهد شد! 🛌 تا این که یـک روز دربـحـبـوحـه مـرض و نـهـایت ضعف و بیهوشى که همه از حیات من قطع امید کرده بـودنـد، تـوسـلـى قـلـبـى بـه سـاحـت مـقـدس فـریادرس حقیقى، حضرت ولى عصر و ناموس دهـر (ارواحـنـا فداه)، نمودم و در همان حال مرض و شدت عرض کردم: ✋ آقاجان اى امام زمان راضى نشوید که زحمات نوشتن این کتاب به اسم و امضاى دیگرى تمام شود. 👁 در همان لحظه ناگاه دیدم همان طورى که مرا رو به قبله خوابانده بودند، از آن درى که به حیاط خانه باز مى شود و از آن جا تا کف حیاط خیلى عمیق است و راه پله ندارد، نیم تنه سید بزرگوارى کـه چند سال قبل در مسجد گوهرشاد امامت جماعت داشتند ظاهر شد، نظر مشفقانه اى به من نـمودند و با سر مبارک اشاره اى به راست و چپ فرمودند مثل اشخاصى که با اشاره از حال یکدیگر مى پرسند، یعنى حالت چطور است؟ 🛌 مـن از جواب دادن عاجز بودم، فقط دو دست خود را به این طرف و آن طرف خود باز کردم، یعنى هـمـیـن طور که مى بینید. 👌نه ایشان حرفى زدند و نه بنده توانستم چیزى بگویم. 🌹 آنگاه سر مبارک خود را دو سه مرتبه حرکت دادند و با اشاره سه بار فرمودند: ✨خوب مى شوى. 🛏 فورا برخاستم و نشستم اما کسى را ندیدم!! 🌤 از آن روز به بعد، کم کم کسالت خود و خانواده و والده و برادرم برطرف شد و بحمداللّه موفق به نوشتن بقیه این کتاب گردیدم. 📗 برکات حضرت ولى عصر (عج) ـ خلاصه العبقرى الحسان. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq ▶🆔 sapp.ir/partoweshraq
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ ⚜ نفس حق 🍶 علی محمد دستش را سمت کاسه برد و سریع آن را جلوی دهانش گرفت. باز هم آن سرفه های لعنتی به سراغش آمده بودند و راه نفسش را گرفته بودند. بوی خون فضای دهانش را پر کرده بود. 🛌 او این بار هم مثل همیشه بی حال روی بالشتش افتاد و به سید علی آقای شوشتری نگاه کرد. 📚📖 سید که کارش طبابت نبود، چون حال علی محمد کتابفروش را این طور می دید، هر از چندی به بالینش می آمد و در حالی که می دانست کارش بی فایده است، به اصطلاح او را دوا و درمان می کرد و گاهی هم حمد شفایی می خواند. 👴🏾 از شدت بیماری علی محمد، دیگر برای خانواده رمقی باقی نمانده بود. 🌴 صدای کوبه در، حیاط را پر کرد. رفیق شفیق علی محمد به دیدارش آمده بود. او که حال دوستش را دید، یاد گذشته کرد و گفت: 👳🏼 ملا علی محمد، بلند شو، بلند شو برویم وادی السلام، قول می دهم حالت بهتر شود!! 👴🏾 علی محمد با شنیدن پیشنهاد دوستش، لبخندی بر صورت بی رنگش نشاند و گفت: - مرد! مگر حالم را نمی بینی؟ من رمق تکان خوردن ندارم، بیایم وادی السلام؟!! 👳🏼 مرد این بار مصمم تر جلو آمد و روی تشک علی محمد نشست و گفت: - بردنت با من، بعد هم با دست اشاره ای به کتفش کرد و گفت: - می نشانمت روی کجاوه و می برمت!! 🔅🔅🔅 📿 تازه به وادی السلام رسیده بودند و علی محمد در گوشه ای نشسته بود و مشغول ذکر گفتن بود که مردی زیبارو و با هیبتی خاص که لباس عرب ها را به تن داشت، سمت او آمد. 👣 مقابل علی محمد که رسید، دستش را دراز کرد و ذره ای نان که به اندازه ناخنی بود، به او داد و از نظرش غایب شد. 🍪 علی محمد کتابفروش با تعجب به نان نگاه می کرد و مانده بود که این مرد که بود، که یاد بیماریش افتاد! 🍪 او بسم اللهی گفت و نان را در دهانش گذاشت. ⌛لحظه ای نگذشته بود که او در درونش حسی تازه یافت، حالی که تا آن زمان تجربه اش نکرده بود، سرفه هایش بند آمده بود و ضعفش از بین رفته بود. 🔅🔅🔅 👴🏾 علی محمد مقابل شیخ سید علی شوشتری نشسته بود و او نبضش را می گرفت. ‼ اثری از بیماری نبود!! ⁉ سید پرسید: ای مرد! با خودت چه کرده ای؟! 👴🏾 علی محمد سر به زیر انداخت و گفت: سید، کاری نکرده ام! - راستش را بگو و از من پنهان نکن؟! 👴🏾 علی محمد در حالی که اشک می ریخت، جریان را تعریف کرد. 👁 سید با حسرت به علی محمد نگاه کرد و گفت: ☝🏻آری، فهمیدم که نفس عیسی آل محمد (عج) به تو رسیده است. 📚 منبع: برکات حضرت ولی عصر(عج)، خلاصه ، نهاوندی. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7