🌟 کراماتی از #حضرت_زینب_کبری (س) - {۲}
🕌 مرحوم #سید_کمال_الدین_رقعی، که زمانی مسئولیت واحد تاسیسات و برق صحن مقدس #حضرت_زینب (س) را به عهده داشت، برای یکی از دوستان خود چنین تعریف می کرد:
🎙روزی پسری به نام «صاحب» مشغول چراغانی مناره های حرم حضرت زینب (س) برای جشن مبعث بود که از بالای پشت بام به وسط حیاط صحن سرنگون شد!!
🚑 مردم جمع شدند و بلافاصله او را به بیمارستان عباسیه شهر شام منتقل کردند و به علت حال بسیار وخیم او، توسط پزشکان بستری شد.
🛌 خود او نقل می کند: هنگامی که در روی تخت دراز کشیده بودم، ناگهان بی بی مجلله ای دست یک دختر کوچک را گرفته و آن دختر فرمود:
🔅اینجا چه می کنی؟ برخیز و برو کارت را انجام بده... و باز ادامه داد:
🔅عمه جان! بگو برود و کارش را انجام بدهد.
🌹 بی بی اشاره فرمود: برو کارت نیمه تمام مانده!!
🏃 من که ترسیده بودم، با همان لباس بیمارستان از روی تخت بلند شدم و فرار کردم!!
👥 در خیابان افرادی که مرا آورده بودند با تعجب از من پرسیدند: اینجا چه می کنی؟ و چرا از بیمارستان بیرون آمدی؟
👌🏻من شرح ماجرا را گفتم و خلاصه، این واقعه از وقایع مشهور آن زمان شهر شام شد.
📗 برگرفته از #کتاب_سر_نینوا – #زینب کبری (سلام الله علیها) نوشته محمد علی محسن زاده.
📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق
🔰 به ما بپیوندید...
▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
#کرامات
#داستان_کوتاه
#حـلقـہ_عشـاق
#بانـوے_همـیـشہ