eitaa logo
پرتو اشراق
786 دنبال‌کننده
25.5هزار عکس
13.8هزار ویدیو
58 فایل
🔮 کانال جامع با مطالب متنوع 🏮شاید جواب سئوال شما اینجا باشد! 📮ارتباط با مدیر: @omidsafaei 📲 کپی برداری مطالب جهت نشر معارف اهل بیت(ع) موجب خوشحالی است! 🔰 کانال سروش پلاس: 🆔 sapp.ir/partoweshraq
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 به آخرین پنجشنبه ماه صفر رسیدیم؛ به یاد همه مسافران بهشتی آنان که روزی عزیز دل کسی بودند و امروز عکسی هستند در قاب خاطره‌ای در ذهن و حسرتی بر دل شادی روح رفتگان، فاتحه و صلوات: 🌹 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم 🌐 @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و ششم 👌🏻هر چند نتوانسته بودم مادر شوم، اما به همان هشت ماهی که کودکی را در جانم پرورش داده و طعم تلخ مرگ فرزندم را چشیده بودم، بیش از همه دلم برای مادر حضرت علی اصغر (علیه‌السلام) آتش گرفته بود که می‌دانستم پَر پَر زدن پاره تن یک مادر چه داغی به دلش می‌گذارد و خوش به سعادت حضرت رباب (علیها‌السلام) که این مصیبت سخت و سنگین را در راه خدا صبورانه تحمل کرده بود و شاید همین احساس همدردی‌ام با این بانوی بزرگوار بود که دلم را به دنیایی دیگر بُرد و آهسته مجیدم را صدا زدم: ❓مجید! اگه من خدا رو به حق حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) قسم بدم، دوباره به من بچه میده؟ یعنی میشه من دوباره مادر بشم؟ ✋🏻که باور کرده بودم خدا بندگان عزیزی دارد که به حرمت ایشان، گره از کار ما می‌گشاید و حالا چشم امیدم به دستان کوچک حضرت علی‌اصغر (علیه‌السلام) بود تا به شفاعت کریمانه‌اش، دامن مرا بار دیگر به قدم‌های کودکی سبز کند! 👁 در برابر لحن معصومانه و تمنای عاجزانه‌ام، نگاهش لرزید و با لحنی لبریز ایمان پاسخ داد: - «ان‌شاءالله...» و من دیگر جرأت نکردم قدمی فراتر بروم که شاید هنوز هم نمی‌توانستم همچون شیعیان، در میدان شفاعت اولیای الهی جانانه یکه تازی کنم که تنها آرزویش از دلم گذشت و دیگر چیزی به زبان نیاوردم. 📲 چیزی به اذان ظهر نمانده و مشغول تهیه نهار بودم که موبایل مجید به صدا در آمد. 🏻از پاسخ سلام و احوالپرسی‌اش فهمیدم عبدالله است و همچنانکه پیاز را در روغن تفت می‌دادم، گوش می‌کشیدم تا ببینم با مجید چه کاری دارد، ولی صدای مجید هر لحظه آهسته‌تر می‌شد و دیگر نمی‌فهمیدم چه می‌گوید که با دلواپسی غذا را رها کرده و از آشپزخانه بیرون آمدم. 🚪مجید کلافه دور اتاق می‌چرخید و با کلماتی کوتاه، پاسخ صحبت‌های طولانی عبدالله را می‌داد که بلاخره خداحافظی کرد و من بلافاصله پرسیدم: ❓چی شده؟ 🏻به سمتم که چرخید، رنگ از صورتش پریده بود و لب‌هایش جرأت تکان خوردن نداشت. 💓 قلبم سخت به تپش افتاد و با صدایی بلند، اوج اضطرابم را نشانش دادم: ❓چی شده مجید؟ چرا حرف نمی‌زنی؟ 🚪🛋 موبایلش را روی مبل انداخت و می‌خواست خونسردی‌اش را حفظ کند که با لحنی گرفته تکرار کرد: 🏻چیزی نشده... 🛋 در برابر نگاه وحشت‌زده‌ام روی مبل نشست و با صدایی که از شدت ناراحتی خَش افتاده بود، آغاز کرد: 🏻عبدالله بود، گفت یکی از بچه‌های نیرو انتظامی که از زمان سربازی باهاش رفیق بوده، یه خبری از ابراهیم بهش داده... 💔 و تا نام ابراهیم را شنیدم، بند دلم پاره شد و پیش از آنکه چیزی بپرسم، خودش خبر داد: - ابراهیم رو موقع ورود به ایران تو مرز ترکیه گرفتن، مثل اینکه می‌خواسته قاچاقی وارد کشور بشه، الانم بازداشته. عبدالله زنگ زده بود که خبر بده داره میره اونجا، ببینه چه شده. 🚪🛋 دیگر نتوانستم سرِ پا بایستم که روی مبل نشستم و با صدایی که از ترس به لکنت افتاده بود، پرسیدم: ⁉ ابراهیم که رفته بود قطر، ترکیه چی کار می‌کرده؟! 🏻و مجید هم از چیزی خبر نداشت که نفس بلندی کشید و پاسخ داد: - نمی‌دونم. عبدالله هم گیج بود، تازه برای امشب بلیط گرفته بود که بره اونجا ببینه چه خبره... 🏻و هنوز حرفش به آخر نرسیده، با دستپاچگی سؤال کردم: ⁉ حالا چی میشه؟ زندانی‌اش می‌کنن؟! 🏻از روی تأسف سری تکان داد و گفت: - نمی‌دونم الهه جان! بلاخره می‌خواسته غیر قانونی وارد کشور بشه. 👁 و می‌دید رنگ از صورتم پریده و دستانم آشکارا می‌لرزد که مستقیم نگاهم کرد و با حالتی مردانه نهیب زد: ❓آروم باش الهه! چرا انقدر هول کردی؟ چیزی نشده! خدا رو شکر که بلاخره یه خبری ازش شد. حداقل الان می‌دونیم زنده اس و تو کشور خودمونه! 🏻 زبانم بند آمده و نمی‌توانستم چیزی بگویم که از آنچه می‌ترسیدم به سر برادرم آمد؛ به طمع پول و به فریب پدر راهی قطر شد و زندگی‌اش را چه ساده تباه کرد و باز دل نگران لعیا و برادرزاده عزیزم بودم که با پریشانی پرسیدم: ❓لعیا هم خبر داره؟ 🏻و مجید با ناراحتی پاسخ داد: - نه! عبدالله هم خیلی تأکید کرد که لعیا چیزی نفهمه تا تکلیف ابراهیم مشخص شه!! 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
🕠 📚 ؛ 💚 ☪ عاشقانه ای برای مسلمانان ✒ نویسنده: فاطمه ولی‌نژاد 🔗 قسمت سیصد و هفتم 🚪گوشه اتاق روی زمین چمباته زده و سرم را به دیوار گذاشته بودم که دیگر کاری جز این از دستم بر نمی‌آمد. ‼نه می‌توانستم عزاداری کنم که داشتن چنین پدری مایه شرمم بود، نه می‌توانستم روی غلیان غمم سرپوش بگذارم که به هر حال پدرم را از دست داده و حالا حقیقتاً یتیم شده بودم!! 🏻مات و مبهوت اخبار هولناکی که از میان دو لب خشک و سفید عبدالله شنیده بودم، از صبح لب به چیزی نزده و حتی قطره اشکی هم نریخته و تنها به نقطه‌ای نامعلوم خیره شده بودم. 🇮🇶✊🏻🇸🇾 در روزگاری که مردم عراق و سوریه برای دفاع از کشورشان در برابر خون‌آشام‌های تکفیری قیام کرده و حتی مسلمانانی از ایران و لبنان و افغانستان به حمایت از مقدسات اسلامی رهسپار مناطق جنگ با داعش و دیگر گروه‌های تروریستی شده بودند، پدر من به هوای هوس عشقی شیطانی و برادرم به طمع روزی صد دلار، عازم سوریه شده و به بهانه مزدوری برای این حیوانات درنده، دنیا و آخرت خودشان را تباه کرده بودند!!! 🔥 هر چند نه ابراهیم به دستمزد آدمکشی‌اش رسیده و نه پدر بهره‌ای از این عشوه‌گری‌های نوریه بُرده بود؛ ابراهیم اعتراف کرده بود که نوریه سر به فرمان کثیف جهاد نکاح سپرده و همچنانکه در عقد پدر بوده، خودش را در اختیار دیگر تروریست‌ها قرار می‌داده و وقتی پدر پیرم از اینهمه تن‌فروشی‌اش به ستوه آمده و اعتراض می‌کند، به جرم مخالفت با فتوای مفتی‌های تکفیری، کشته شده و اگر غلط نکنم یکسر به جهنم رفته است!!! 🚚 ابراهیم هم که با چشم خودش شاهد اینهمه جنایات وحشتناک بوده، از اردوگاه تکفیری‌ها می‌گریزد و شاید خدا به لعیا و دختر خردسالش رحم کرده بوده که جانش را نگرفته بودند که خودش اعتراف کرده هر کس قصد خروج از گروه را می‌کرده، اعدام می‌شده و معجزه‌ای می‌شود که برادر من خودش را به ترکیه رسانده و از آنجا قصد بازگشت به وطن را داشته که در مرز بازداشت می‌شود. 💔 لعیا هم به گمانم دیگر تمایلی به ادامه زندگی با ابراهیم نداشت که وقتی فهمید شوهرش چه کرده، دیگر حرفی نزد و لابد رفت تا تقاضای طلاقش را بدهد. 👨🏻 بیچاره عبدالله به چه حالی از این خونه بیرون رفت که حتی توان دلداری دادن به من هم برایش نمانده بود و رفت تا شاید در خلوتی مردانه، اینهمه درد و مصیبت را فریاد بزند. 🏻حالا من مانده بودم و جان پدرم که چه ساده از دستش رفت و زندگی برادرم که چه راحت فنا شد و اینها همه غیر از سرمایه زندگی و یک عمر قناعت ورزی‌های مادرم بود که به چنگ برادران نوریه به تاراج رفت؛ ابراهیم خبر داده بود نوریه تمام پول حاصل از فروش نخلستان‌ها و خانه قدیمی‌مان را برای قتل عام مسلمانان بی‌گناه سوریه، در جیب تروریست‌ها ریخته و خرج ریختن خون مُشتی زن و بچه بی‌دفاع کرده است. 💓 دلم می‌سوخت که پدرم با همه کج خلقی‌ها و خودسری‌هایش، یک مسلمان مقید بود و در هم بستری با زنی شیطان صفت، نه فقط سرمایه سال‌ها زحمت که به همه داشته‌هایش چوب حراج زد و با ننگ مسلمان کُشی از این دنیا رفت! 💓 جگرم آتش می‌گرفت که ابراهیم با همه نیش و کنایه‌های زبان تلخ و دل پُر حرص و طمعش، مرد زندگی بود و در هم کاسه شدن با مزدوران دشمنان اسلام، زندگی و همسر و دخترش را از دست داد و هنوز هم نمی‌دانستم چه سرنوشتی انتظارش را می‌کشد که تازه باید مکافات جنایت‌هایش را پس می‌داد. 🚨🔰 لینک برای دوستانی که تازه وارد کانال شدند: 🔗 eitaa.com/partoweshraq/8 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 برای خواندن داستان های دنباله دار، به ما بپیوندید... ▶🆔: @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕕 💠🌷💠 🎬 💔 خبر شهادتش را دو هفته پیش به رفیقش داده بود! 🌷 شهید : ▪به من در شب جدم رسول الله مژده بهشت را داده اند...! 🎙همسر شهید 🌐 @partoweshraq
e31123132428abbfbb70a1790f40d09a970999f2.mp3
7.66M
🎧 | زیبا و دلنشین 🎼 زدم آقا باز به شما رو، دلم رو کردم آب و جارو... 🎤 کربلایی 🌷 تقديم به روح پرفتوح جانباز شهید نیروی انتظامی 💚 ، شب زیارتی ارباب بی کفن 🌐 @partoweshraq
🌹امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: ▪پارهٔ وجود من در سرزمین توس دفن می‌شود و کسی که او را از هر کجا «عارفاً بحقه» زیارت کند، یعنی او را امام بداند و به امامت او اعتقاد داشته باشد، بدنش بر آتش جهنم حرام می‌شود. 🌐 @partoweshraq
💚 🌹 «مادرت» خواست اگر مُزدِ عزا را بدهید 🌙 « » است به ما «کرب و بلا» را بدهید 🌙 پیرُهن هایِ عزا دستِ تو باشد خوب است... 🌹 به اماناتِ حرم، مشکیِ ما را بدهید 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 حلول ماه بر تمامی عاشقان ائمه طاهرین (ع) مبارک باد. 🌐 @partoweshraq
🗓 📚⏳ 🌌 در شب اول ، ۱۳ سال پس از بعثت چه اتفاقی افتاد؟ 🕝🕖🕜 ...در چنین شبی، (صلی الله علیه و آله) از شر کفار از مکه به مدینه نمودند. 🌌 در آن شب آقا و مولایمان (علیه السلام) جان نثاری فرموده به جای رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در بستر ایشان خوابیدند... (۱) 📖 به این مناسبت آیهء ۲۰۷ سورهء بقره در شأن علی بن ابی طالب (علیهماالسلام) نازل شد (۲): 🔅«وَ مِنَ النّاسِ مَن يَشري نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ الله والله رئؤفٌ بِالعِبادِ»: 🔅از مردم کسی هست که جان خویش را در راه رضایت خداوند می فروشد و خدا بر بندگان مهربان است. ⚜ غزالی از علمای اهل تسنن در کتابش (۳) آورده: 🔅در شبی که امیرالمؤمنین به جای پیامبر خوابید، به و خطاب رسید که من بین شما دو نفر برادری قرار دادم و عمر یکی از شما را بیش از دیگری قرار دادم، کدامیک از شما می کند که از آنِ دیگری باشد؟ ⏳هر دو عمر طولانی را برگزیدند! 🌍 خطاب آمد: به زمین نگاه کنید و ببینید که چگونه علے حیات خود را به برادرش پیامبر ایثار نموده و به جای او خوابیده و جان خود را فدای جان او نموده است؛ به زمین بروید و او را از دشمنان حفظ کنید. ⚜⚜ آنان آمدند و جبرئیل بالای سر امیرالمؤمنین و میکائیل سمت پاهای آن حضرت نشست و ندا کرد: 🔅تبریک بر چون تویی ای علی بن ابیطالب، خداوند در جمع ملائکه به تو مباهات فرمود. (۴) 📖 اینجا بود که آیهء شریفه نازل شد. 👌🏻لازم به ذکر است پیامبر (صلی الله علیه و آله)، ۱۳ سال پس از به مدینه فرمودند و خود ایشان دستور « » را وضع نمودند؛ و در زمان عمَر، حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام آن را به تفصیل بیان نموده و تقویم هجری قمری اسلامی، از هجرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قرار داده شد و نسبت وضع تاریخ قمری به دیگران اشتباه است. (۵) 1⃣ بحارالأنوار، ۱۱۵/۱۹. 2⃣ مستدرک حاکم، ۴/۳؛ اسدالغابه ۲۵/۴؛ تاریخ دمشق ۶۷/۴۲؛ ج آخر المطالب ۲۱۷/۱؛ ینابیع الموده ۲۷۳/۱؛ تفسیر کبیر ۲۰۴/۵؛ شواهد التنزيل ۱۲۳/۱ ؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ۲۶۲/۱۳؛ الصحیح من السيرة ۳۳/۴ ؛... (همه از مدارک اهل تسنن). 3⃣ احیاء العلوم، کتاب هفتم، در بحث ایثار نفس. 4⃣ شواهد التنزيل ۱۲۳/۱؛ جواهر المطالب ۲۱۷/۱؛ کفایة الطالب ص۲۳۹؛ ینابیع الموده ۲۷۴/۱؛ تذکرة الخواص ص ۴۰؛ اسدالغابة ۲۴/۴؛ تاریخ یعقوبی ۳۸/۲؛ و ...(همه از مدارک اهل تسنن) 5⃣ بحارالانوار، ۳۵۰/۵۵؛ تاریخ طبری ۱۱۰/۲. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
🌹 سیمای درخشان ولی را #صلوات 🌹 آن چهره پاک منجلی را صلوات 🌹 گنجینه علم و حلم و ایمان و شرف 🌹 مرات خدانما علی را صلوات 💚 الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم 🌐 @partoweshraq #شعر
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🔥 توطئه شورای بعد از (صلے الله‌ علیه‌ و آله) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
4_5972033230587561305.mp3
5.2M
🕥 💠📢💠 ؛ رسـانـہ شیعـہ 🎧 | 🔥 توطئه شورای بعد از (صلے الله‌ علیه‌ و آله) 🎙حجت الاسلام 🌐 @partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚜ امیرالمؤمنین (عليه السلام): 🔅زبان از دل نيرو مى گيرد، و دل به غذا برپاست. پس بنگر كه دل و جسمت را با چه تغذيه مى كنى، كه اگر غذا حلال نباشد، خداوند، نه تسبيح گويى تو را مى پذيرد و نه سپاس گزارى ات را. 📗تحف العقول، صفحه ١٧۵. 🌐 @partoweshraq #حدیث
🌹 #سواد_زندگی 💭 به زندگي فکر کن! ولي براي زندگي غصه نخور. 👁 ديدن حقيقت است، ولي درست ديدن، فضليت. 💰 ادب خرجي ندارد، ولي همه چيز را مي خرد. 🌅 با شروع هر صبح فکر کن تازه بدنيا آمدي، مهربان باش و دوست بدار و عاشق باش... شايد فردايي نباشد، شايد فردايي باشد اما عزيزی نباشد... 👣 یادمان باشد، با شکستن پای دیگران ما بهتر راه نخواهیم رفت! 💔 یادمان باشد، با شکستن دل دیگران ما خوشبخت تر نمی شویم! 💧کاش بدانیم اگر دلیل اشک کسی شویم دیگر با او طرف نیستیم، با خدای او طرف هستیم. 🌐 @partoweshraq
💠🌹💠 ٺشـــرفــــــ👣ــــــاٺ ⚠ عاقبت آزارِ منتظران!! مردی از اهل سنّت سامره، که نام او مصطفی الحمود بود، از خادمان حرم بود که کاری جز اذیت و آزار زائران و گرفتن مال آنها با هر حُقه ای، نداشت و اکثر اوقات در سرداب مقدس بود، در آن مکان کوچک که پشت قسمت ناصر عباسی است و اغلب زیارات مربوط را حفظ داشت و هر کس داخل می‌شد در آن مکان شریف و شروع می کرد انجام زیارت، او که از خباثت چیزی کم نداشت، آن شخص زائر را از حالت زیارت و حضور قلب می انداخت و مدام زائر را متوجه توهین‌ها و مزخرفات خود می نمود!! 🌌 شبی در خواب، حضرت حجت علیه السلام را دید که به او می فرماید: 🔅تا کی زائران مرا می آزاری و نمی گذاری زیارت بخوانند؟ تو را چه به مداخله در این کار؟ بگذار ایشان را (راحت باشند) و آنچه می گویند. 👂سپس بیدار شد در حالتی که هر دو گوشش را خداوند کَر نمود پس از آن دیگر چیزی نشنید و زائران از (شرّ) او راحت شدند و این چنین بود تا آنکه فوت کرد. 📙 کتاب نجم الثاقب، ۴۷۳. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
4_5983122303569887945.mp3
12.44M
🎧 📜 شرح - جلسه ششم 🎙 استاد 🗓 ۶ آبان ٩٧ - مسیر پیاده روی ، موکب مصاف، عمود ١٠٧٠ 📥 حجم: ١٢ مگابایت 🌐 @partoweshraq 🌐 @partoweshraq
☀ مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه ☀ بابی انت و امی یا اباعبدالله (ع) 🌹السَلامُ عَلَیک یا اباعبداللَه 🌸 سلام صبح آدینه بخیر، حلول ماه ، ماه ولادت پیامبر اعظم (ص) مبارک باد. 🌐 @partoweshraq
💠❓📚 ✍🏻💠 ❓آیا پایان و آغاز ماه شادی و تبریک دارد که امروزه این شادی و تبریک گفتن مرسوم است؟ ✅ پاسخ: 📗 در کتاب مفاتیح نوین، اثر فقیه ارجمند، مکارم شیرازی چنین آمده است: 🔅«ماه ربیع الاول گرچه آغاز آن آمیخته با خاطره غم انگیز و اندوهبار شهادت امام حسن عسکری علیه السلام است، ولی از آنجا که میلاد مبارک حضرت ختمی مرتبت رسول گرامی اسلام مطابق روایت معروف در هفدهم این ماه و طبق روایت غیر معروف در دوازدهم آن واقع شده است و میلاد امام صادق نیز در هفدهم این ماه است، ماه شادی و جشن و سرور است، از آنجا که هجرت پیامبر اکرم که سرچشمه دگرگونی عمیق در جهان اسلام و عزت و شوکت مسلمین شد، و همچنین داستان لیله المبیت در شب اول این ماه واقع گردید... در مجموع از ماههای پربرکت و پر خاطره است که سزاوار است همه علاقه مندان مکتب اهل بیت (علیهم السلام) آن را ارج نهند و گرامی بدارند». 📗 کلیات مفاتیح نوین، ص ۶١۴. 🌙البته در در ایام پایانی ماه صفر روایتی از پیامبر گرامی منتشر می شود که فرموده اند: 🔅هر کس مرا به خروج ماه صفر بشارت دهد از بهشتیان خواهد بود. 📚 روایت مذکور مورد نقل شیخ صدوق در دو کتاب علل الشرایع و معانی الاخبار قرار گرفته است اما در معنای آن تحریف صورت گرفته است. 🔰داستان از این قرار است که طبق نقل ابن عباس: 🔅«روزی پیامبر(ص) در مسجد قبا با اصحاب خود نشسته بود، به آنان فرمود، نخستین فردی که اکنون بر شما وارد می شود، از بهشتیان است، برخی افراد چون این سخن را شنیدند بیرون رفتند تا شتابان بازگردند و به سبب این خبر از بهشتیان شوند، پیامبر(ص) این را فهمید و به آنان که مانده بودند فرمود: اکنون چند نفر بر شما در می آیند که هر یک از دیگری سبقت می جویند، از میان آنان هر کس به من بشارت دهد که ماه آذار تمام می شود، اهل بهشت است، پس آن گروه بازگشتند و وارد شدند و ابوذر نیز با آنان بود، پیامبر به آنان فرمود ما در کدام ماه رومی هستیم؟ ابوذر پاسخ داد: ای پیامبر خدا آذار تمام شد، پیامبر فرمود: ای ابوذر این را می دانستم اما دوست داشتم که امت من بدانند تو بهشتی...». 📙 معانی الاخبار، ص ٢٠۴. 📚 علل الشرایع، ج ۱، ص ۱۷۵. 👌🏻روشن می شود که بیان پیامبر(ص) یک حکم کلی و عام برای بشارت به ماه آذار نمی باشد، بلکه تنها برای بیان بهشتی بودن ابوذر، مسأله مربوط به بشارت دادن به ماه آذار را مطرح نمودند. 🌙 نکته مهمتر آنکه ماه آذار چنان که در روایت به آن تصریح شد، از ماه های رومی می باشد، در حالی که ماه صفر از ماه های قمری است و این دو ارتباطی با هم ندارند. ⚜ علامه مجلسی می نویسد: 🔅«ماه های رومی بر اساس حرکت خورشید شکل گرفته است و تعداد آنها دوازده ماه می باشد به این ترتیب؛ تشرین اول ، تشرین آخر، کانون اول، کانون آخر، شباط، آذار، نیسان، ایار، حزیران، تموز، آب، ایلول». 📘 زادالمعاد، ص ۳۳۲. 🌙 البته در لسان عده ای از علما از ایام ابتدایی ماه ربیع به عنوان دهه محسنیه، یاد می شود و در ایام مذکور به حزن و سوگواری برای مصائب وارده به اهل بیت نبوی پس از شهادت پیامبر گرامی و کشته شدن حضرت محسن می پردازند. 🏴 بی شک گریه و عزاداری کردن برای مصائب اهل بیت (علیهم السلام) زمان خاصی ندارد و در تمام ایام مستحب است، اما آنچه امروزه از آن به عنوان دهه محسنیه یاد می شود و مردم در ایام مذکور مجبور به عزاداری و نهی از هتک حرمت ایام مذکور می شوند، نزد ما موجه نمی باشد. 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔: eitaa.com/joinchat/2848915456C8c69e1d0c7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6⃣3⃣1⃣ داستان «جنگ زرگری» 💎 در روزگاران قدیم هرگاه مشتری به ظاهر پولداری وارد بعضی از دکان‌های زرگری می‌شد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی می‌کرد، زرگر فوراً بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام می‌کرد و به شکلی (مانند علامت یا چشمک و فرستادن شاگردش)، زرگر مغازه همسایه را خبر می‌کرد تا وارد معرکه شود. 👲🏻 زرگر دوم که به بهانه‌ای خود را نزدیک می‌کرد به مشتری می‌گفت که همان جواهر را در مغازه‌اش دارد و با بهای کمتری آن را می‌فروشد! 💰بهای پیشنهادی زرگر همسایه کمتر از بهای زرگر اولی اما هنوز بسیار بالاتر از بهای اصلی جواهر بود. 👨🏻در این حال زرگر اولی جنگ و جدلی با زرگر دومی آغاز می‌کرد و به او دشنام می‌داد که: 👈 «داری مشتری مرا از چنگم در می‌آوری» و از این گونه ادعاها. 👲🏻زرگر دوم هم به او تهمت می‌زد که: «می‌خواهی چیزی را که این قدر می‌ارزد به چند برابر بفروشی و سر مشتری محترم کلاه بگذاری؟!» 👳 خلاصه چنان قشقرقی به راه می‌افتاد و جنگی در می‌گرفت که مشتری ساده‌لوح که این صحنه را حقیقی تلقی می‌کرد بی‌اعتنا به سر و صدای زرگر اول، به مغازه زرگر دوم می‌ رفت و جواهر مورد نظر را بدون کمترین پرسش و چانه‌ای از او می‌خرید و نتیجه آن بود که مشتری ضرر می‌کرد و دو زرگر، سود به دست آمده را میان خود تقسیم می‌کردند!! 💰این جنگ که یکی از حیله‌های برخی زرگران برای فریفتن مشتری و فروختن زیورآلات به او بوده است، رفته رفته از بازار طلافروشان فراتر رفته و در ادبیات فارسی به صورت اصطلاح درآمده است! 📱ڪـانـال ݐـــرٺـــو اشـــراق 🔰 به ما بپیوندید... ▶🆔 eitaa.com/partoweshraq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔺 در دانشگاه علامه: 🎙گفتند «جان‌کری قول شرف داده»؛ اون اصلاً شرف داره؟ 🌐 @partoweshraq
+ اسحاق! من و جواد گفتیم #تحریم‌ های آمریکا اثر نداره بعد تو میگی اثر داره؟! - پریزیدنت درکم کن! کاسبی شما با تحریم تموم شده ولی من ۳ سالِ دیگه می‌خوام با شعار رفع تحریم رای بیارم! + اسحاق! نذار اعلام کنم اثر تحریم‌ها در برابر همون یک طرح ارزیت که ۱۸ میلیارد دلار رو از کشور خارج کرد، هیچه! 💬 سیاوش آقاجانی 🌐 @partoweshraq