eitaa logo
فلسفه ذهن
962 دنبال‌کننده
140 عکس
69 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
18.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻چالمرز در این گفتگو👆 (مانند تفکرات) را برخلاف (مانند و درد و ...)، فاقد جنبه تجربه ای میداند. از این منظر، منحصر در دسته دوم است و تبیین دسته اول در انجام پذیر است. 🔻در اما تبیین خاصی برای احساسات و هیجانات صورت نگرفته (که نقص بزرگی است) و در عین حال، جایگاه ویژه ای برای علم و ادراک مفهومی و ادراک کلیات و ... وجود دارد که امکان تحقق این حالات در سطح صرفا مادی نفی میشود. از این منظر حتی هم هرچند با فرآیندهای دریافت و پردازش اطلاعات همراه است اما نهایتا با ادراک میشود. 🔻به عقيده گروهی از فیلسوفان تحلیلی معاصر هم البته (در تقابل با دیدگاه رایج)، نیز دارای ویژگی پدیداری خاص خودشان هستند. به بیان پيت، شخص می‏تواند این سه تمایز را انجام دهد: الف) تفکّرات آگاهانه‏ اش را از دیگر حالات ذهنی، ب)‌ هریک از تفکّرات آگاهانه‏ اش را از یکدیگر، ج) محتوای فکری هر یک از تفکّرات آگاهانه‏ اش را. به اعتقاد وی هیچ‏یک از اینها جز در صورت وجود یک پدیدارشناسی اختصاصی برای هر نوع از تفکّرات، ممکن نیست. (Pitt, 2004, "The Phenomenology of Cognition", pp.7-8.) 🔻سیورت هم استدلال آورده که نحوه پدیداری ادراک یک جمله قابل فهم، متفاوت است از نحوه‏ ای که یک جمله‏ خالی از معنا (صرفاً متشکّل از یک‏سری اصوات) به گوش‏مان می‏خورد. (Siewert, 1998, The Significance of Consciousness, pp.275-276.) مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی: @PhilMind
در مقام وارث آثار فلاسفه یونان، به تحقیق و تعمیق مباحث مربوط به نفس پرداخت و علاوه بر مباحث مربوط به نفس در کتب معروف خود یعنی شفا و اشارات، رساله‏های متعدّدی در باب و ماهیّت آن نگاشته است. شاید یکی از دلایل این توجّه خاص، پیشه‏ی طبابت بود که او را هرچه بیشتر در مورد رابطه نفس و بدن به تأمّل وامی‏داشت. ✅ برخی ادلّه و براهین شیخ‏الرّئیس بر وجود نفس و آن، تا قرن‏ها پس از وی، حتّی در متون فلسفی غرب – و بویژه فیلسوفان - نیز راه یافت که همچنان در میان صاحبنظران ، نفوذ و اعتبار دارد. پوشیده نیست که بسیاری از براهینی که بعدها توسّط اقامه گردید، برگرفته از مکتوبات شیخ است. ❇️ نفس در نگاه ابن‏سینا، دارد و پس از حدوث با حفظ تجرّد خویش، از طریق قوای مختلف به بدن مرتبط می‏شود و ضمن تدبیر آن، از آن برای تکامل خود بهره می‏جوید. ❇️ رابطه نفس و بدن از سوی شیخ‌الرئیس به نسبت ناخدا و کشتی تشبیه می‏شود؛ روح مجرّد فی حدّ ذاته، حالت تدبیر و سیاست بدن را ندارد؛ بلکه این حالت بر آن عارض شده است. مانند نسبت ناخدا با کشتی که تدبیر کشتی توسّط ناخدا، امری عروض‏یافته بر ناخداست؛ و نه در ذات وی. در واقع نفسیّت برای مجرّد، پس از برقراری نسبت با بدن، حاصل شده و فارغ از آن، ، خصلت نفس‏بودن ندارد. (ابن‌سینا، المبدا و المعاد، ص۱۰۵) ❇️ شیخ در نهایت برای تصحیح کیفیت ارتباط بدن با می‏گوید بدن، شرط حدوث نفس مجرّد از سوی علّت فاعلی مجرّد (عقل فعّال) است. بوعلی این شرط را فقط شرط حدوث می‏داند تا با این محذور مواجه نشود که عدم شرط (بدن)، موجب عدم مشروط (نفس) گردد. چه این‏که بوضوح با بقاء نفس پس از زوال بدن، منافات خواهد داشت. (فخر رازی، المباحث المشرقیه، ص۴۰۰) ❌ اما صدرا بر چنین تقریری از رابطه نفس و بدن اشکال می‏گیرد که اگر نفس طبق تعریف بوعلی، صورت کمالیّه و کمال اوّل برای بدن است، باید داخل در ذات نوع واحد حاصل از آن دو باشد. حال چگونه رابطه علّی بین این دو، نفی شده است؟ (صدرالمتألهین، الاسفار الاربعه، ج8، ص382) این ریشه و اساس اشکال معروف از سوی علیه است. ❌ او در ادامه این نکته را هم می‏افزاید که معنا ندارد امری مادّی، واجد استعداد و شرط حدوث امری مجرّد باشد؛ چه این‏که آن امر مجرّد در نزد مشّائیّین، جوهری مفارق الذّات و مستغنی از مادّه است. بلکه اساساً باید گفت همانطور که شیخ‌الرئیس هم قبول دارد، مفارقت از مادّه، امری ذاتی برای جوهر روحانی است و امر ذاتی، همان‏طور که عارض نمی‏شود، زایل هم نمی‏شود. پس چگونه با یک امر عارضی (ارتباط با بدن) از بین می‏رود؟ (همان، ص۳۸۵) @PhilMind
22.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆 () دیدگاهی است که ذهن‌مندی را بنیاد جهان طبیعت و فراگیر در همه‌جا می‌داند. این دیدگاه در سنت‌های فلسفی شرق و غرب دارای سابقه‌ای طولانی است و اخیراً در فلسفه تحلیلی احیا شده است. 🔆 همه روان‌دار انگاری برای طرفدارانش یک راه میانه‌ی جذاب بین از یک سو و از سوی دیگر است. نگرانی در این بود که تصویری کاملاً مجزا از ذهن و بدن ترسیم می‌کرد و درک نحوه تعامل متقابل این‌دو را مشکل می‌ساخت. هم یک دیدگاه ساده از جهان ارائه می‌داد که در ارائه تبیینی قانع‌کننده برای انسان و حیوان، با مواجه بود. 🔆 در این میان نظریاتی ارائه شد که سعی داشتند مزایای هریک از دو دیدگاه فوق را دارا باشند و نواقص‌شان را نیز جبران کنند. همه روان‌دار انگاری از جمله این نظریات است که وعده یک فرضیه مقبول از ذهن انسان را در قالب چارچوبی کلان درباره طبیعت و کل جهان هستی می‌دهد. 🔆 این نظریه هرچند با توصیف قرآنی از وجود درک و آگاهی در هر آن‌چه روی زمین و آسمان‌هاست، سازگاری بیشتری دارد، اما دیدگاه رایج در ، آگاهی را در حد انسان و حیوان مقید ساخته و آیات مذکور را تأویل می‌برد. 🔆 البته همه روان‌دار انگاری نیز بموازات جلب نظر برخی فیلسوفان بزرگ و اقامه استدلال به سودش، انتقادات مختلفی را از سوی دیگر فیلسوفان برانگیخته است. این فرضیه اما بیش از آن‌که مستدل به براهین باشد، یک تصویر منسجم از جهان ارائه می‌دهد که در کنار سایر تصویرها از جهان، می‌تواند بعنوان یک کاندیدای نظری باقی بماند. @PhilMind
📚 مجموعه مقالات «نفس و بدن در و » در ۲ جلد، بخشی از آثار منتشرشده همایش بین‌المللی "آموزه‌های دینی و مسئله نفس و بدن" (سال ۱۳۹۰) است که بعضا توسط اساتید مطرح ارائه شده‌اند. 📗 در بخش اول (نظریه‌های فلسفه مشاء درباره نفس و بدن)، مقالاتی مانند «روحانیة الحدوث و البقاء بودن نفس از نظر » از آیت‌الله سید حسن مصطفوی، «نگاهی به غزالی» از دکتر مهدی اخوان، «بررسی تطبیقی آرای توماس آکوئیناس و ابن‌سینا در باب نفس و بدن» از دکتر زهرا زارع، «الصلة بین النفس و الجسد عند ابن‌حزم الأندلسی» (به زبان عربی) از دکتر خالد احمد فرج الوحیشی، و مقاله «Immorality in the Aristotelian Christian tradition» از پروفسور Edmund Runggaldier مشاهده می‌شود. 📙 در بخش دوم (نظریه‌های حکمت متعالیه درباره نفس و بدن) نیز بترتیب مقالات «ریشه‌یابی مبانی و دلایل نظریه جسمانیة الحدوث بودن نفس» از دکتر مرتضی پویان، «ارتباط نفس و بدن از دیدگاه » از دکتر احمد سعادت، «تحلیل انتقادی اشکالات ملاشمسا گیلانی و محمدصادق اردستانی از نظریه ملاصدرا درباره نفس» از ابوالحسن غفاری، «میزان انطباق نظریه ملاصدرا درباره نفس با کتاب و سنت» از محمدجواد واعظی، «نفس و بدن از دیدگاه علامه طباطبایی» از دکتر منصور نصیری و البته دو رساله مشروح و قابل توجه از دو استاد مطرح فلسفه اسلامی (سید یدالله یزدان‌پناه در ۱۲۰ صفحه و علی عابدی شاهرودی در ۱۶۲ صفحه) به چشم‌ می‌خورد. 📘 این دو مجلد در سال ۱۳۹۲ توسط پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به بازار نشر عرضه شده‌اند. @PhilMind
❇️ بطور خلاصه، می‌توان ویژگی‌های عام امر جسمانی در را چنین برشمرد: سه‌بُعدی بودن، انقسام‌پذیری، اتصاف به نسبت‌های كمّی، تداخل‌ناپذیری، تغییر و تبدل‌پذیری، پذیرش اعراض مفارق، زمان‌مندی، مكان‌مندی، تركیب‌پذیری، وضع‌داری و قبول اشارۀ حسی. (برای توضیحات بیشتر، ن.ک: عبودیت، 1391، نظام حکمت صدرایی، ج۳، صص90-85) در مقابل، شیئی که این‏گونه وابستگی به مادّه را ندارد، «مجرّد» می‏نامند. خواه حادث باشد و در حدوثش، وابسته به مادّه باشد (مانند نفس انسانی)، خواه اساساً حادث نباشد و بکلّی غیروابسته به مادّه (مانند مجردات مفارق). (ن.ک: همان، صص84-83) ❇️ مجردات نیز در فلسفه اسلامی بر دو نوع‌اند: و (تام) فیلسوفان مشاء دو سنخ جوهر در جهان موجود قبول داشتند: جوهر مجرد و جوهر مادّی. آن‌ها میان این دو نحوۀ وجود، واسطه‌ای مطرح نمی‌كردند. از نگاه ایشان، نفس انسانی در ذات خود با مجردات تام عقلی تفاوتی ندارد و در طبقه‌بندی مجردات مفارق، نازل‌ترین و آخرین آنهاست (ن.ک: طوسی، 1375، شرح الاشارات، ج3، ص260) ❇️ بدین ترتیب طبق دیدگاه و ، همه مجرّدات از یک نوع (تجرّد عقلی) هستند. ولی از سنخ تجرد دیگری با عنوان یا مثالی نیز سخن گفته است. او اعتقاد دارد افزون بر اجسام طبیعی مادّی، اجسامی موجودند كه از سویی مادّی نیستند، و از سوی دیگر بُعد و امتداد دارند. یعنی برخی ویژگی‌های اجسام مادّی را ندارند و برخی ویژگی‌های آن‌ها را دارا هستند. ❇️ اجسام مثالی نه مادّی محض‌اند و نه مجرّد تام. صورت جسمانی دارند، اما جرم ندارند. می‌توان ویژگی‌های جسم مثالی را چنین بر شمرد: سه‌بُعدی بودن، متكمّم بودن، قابلیت انقسام، بالقوه نبودن و عدم امكان تغییر و تبدل، بساطت، تداخل‌پذیری، مكانی و زمانی نبودن، قابل اشارۀ حسی نبودن و وضع‌ناداری. (برای توضیحات بیشتر، ن.ک: عبودیت، نظام حکمت صدرایی، ج۳، صص100-104) ❇️ جسم مثالی همچنین ویژگی‌ مكان و زمان مادّی را ندارد، اما می‌توان نوعی از زمان و مكان متناسب با نحوۀ وجود مثالی و عالم مثال را بدان نسبت داد و آن‌ها را زمان و مكان مثالی یا خیالی نامید. ❇️ نیز موافق با شیخ اشراق و عارفان، بر وجود و مرتبۀ تجرد مثالی تصریح دارد و بر این اساس در مورد ، دیدگاه ویژه‌ای ابراز كرده که تجردی مثالی دارد و فقط در معدودی از افراد بشر، نیل به تجرد تام عقلی در حیات قبل از مرگ، اتفاق می‌افتد‌. (ن.ک: الاسفار الاربعه، ج۹، صص۶۲-۶۱) ❇️ تابعین شیخ اشراق و ملاصدرا بسیاری از تجربیات بیرون از بدن (Out of Body Experiences: OBE) مانند تجربیات نزدیک به مرگ (NDE) و آینده‌بینی و ذهن‌ خوانی و خواب‌های صادق و ... که امروزه در بررسی می‌شوند، و برخی رخدادهای مذکور در نصوص دینی (مانند مکاشفات عرفانی و معاد و عالم برزخ و ثواب‌ها و عقاب‌های جسمانی و ...) را از طریق همین تجرد مثالی نفس و توضیح می‌دهند؛ بدنی متناظر با ، اما دارای اعضای ادراک حسّی مثالی. @PhilMind
«ترجمه و شرح کتاب نفس شفا» اثر محمدحسین نائیجی، از بهترین منابع فارسی در حوزه سینوی است. بخش اول کتاب به مقاله اولی از کتاب نفس شفا (فن ششم طبیعیات) اختصاص دارد که اثبات و تعریف نفس را عهده‌دار است. در این بخش، تعریفی از جوهر نفس ارائه و چارچوب کلاسیک را شکل می‌دهد. او همچنین قوای ظاهری نفس را تشریح می‌کند. بخش دوم به مقاله دوم بوعلی در کتاب نفس شفا می‌پردازد که عمدتا در باب قوای حاسه (لامسه و شنوایی و بویایی و چشایی) و تجرید صور است. شیخ‌الرئیس در مباحث این بخش بسیار از علوم طبیعی زمان خویش وام می‌گیرد و وارد جزئیات تبیین تجربی می‌شود. بخش سوم از مقاله مشروح بوعلی در باب ابصار ( ) بحث می‌کند که باز متوقف بر یافته‌های دانشمندان معاصر وی (بطور خاص: ابن‌هیثم) درباره ماهیت نور و نحوه انعکاس است. بخش چهارم قوای باطنی نفس (مصوره و مفکره و وهمیه و متخیله و...) را شرح می‌دهد و پدیده‌هایی مانند رؤیای صادقه و کاذبه و نبوات و مکاشفات و ... را با توسل به قوه متخیله تبیین می‌کند. او البته این قوا را با ارائه استدلال‌هایی، جسمانی می‌داند. بخش پنجم (آخر) به تفصیل از براهین و نفس سخن می‌گوید و سپس عقل فعال و مراتب تکاملی نفس مجرد را توضیح می‌دهد. بخش مهمی از کتاب شفا به طبیعیات می‌پردازد و بحث نفس نیز ضمن طبیعیات ارائه شده است. مترجم و شارح کتاب از اساتید شناخته‌شده در قم و ناشر آن نیز موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی است. @PhilMind
👈 تئوری (Panpsychism) با نسخه‌های متعددی که دارد، بطور کلی قائل به وجود در تمام موجودات جهان است. این دیدگاه البته بلحاظ فیزیکالیستی/ دوئالیستی بودن، خنثی است و خوانش‌های فیزیکالیستی هم دارد؛ بنحوی که ویژگی بنیادین آگاهی در جهان را - مانند سایر ویژگی‌ها - فیزیکال می‌داند. 👈 خوانش غیر فیزیکالیستی دیدگاه با آموزه‌های قرآنی (که هرآنچه در آسمان‌ها و زمین است را واجد معرفت و آگاهی معرفی می‌کند) و نیز با (که تمام ممکنات را نفس‌الرحمن و جلوه اسماء می‌نامد و مکاشفات مختلفی از آگاهی جمادات نقل می‌کند)، سازگاری دارد. هرچند تبیین جزئیات آن - براساس نسخه‌های مختلف موجود یا بالقوه از این دیدگاه - می‌تواند محل بحث و مداقه قرار گیرد. 👈 اما ، حالات آگاهانه را به صراحت مختص حیوانات و انسان‌ها می‌داند (برخی قرائت‌ها از ، سطوحی از آگاهی را به نباتات هم تسری می‌دهند) و لااقل در مورد جمادات، چنین اعتقادی ندارد. بنابراین به نظر می‌رسد هیچ خوانشی از را نمی‌توان با فلسفه اسلامی سازگار دانست. 👈 ولی در بین تئوری‌های رایج فلسفه ذهن معاصر، دیدگاه قوی را می‌توان جزو نظریاتی دانست که بیشترین همخوانی را با دیدگاه دارد. نوخاسته‌گرایی قوی (Strong Emergentism) قائل به دو نوع ویژگی (فیزیکی و غیر فیزیکی) است که ویژگی‌های آگاهانه را از دسته دوم می‌داند. هرچند فقط یک نوع جوهر (فیزیکی) را می‌پذیرد. 👈 این گروه از نوخاسته‌گرایان، در یک سیستم سلسله‌مراتبی، ویژگی‌های روان‌شناختی را برآمده از پیچیدگی سطح زیست‌شناختی معرفی می‌کند؛ کما این‌که زیست‌شناسی را هم برخاسته از پیچیدگی سطح شیمی می‌داند. فقط با این تفاوت که ویژگی‌های ذهنی آگاهانه، فراتر از جهان فیزیکی بوده و قوانین سطح ذهن قابل تقلیل به (یا قابل اشتقاق از) سطح مادون فیزیکال نیست‌. 👈 نظریه نفس هرچند تفاوت‌های مهمی با نوخاسته‌گرایی دارد و ذهن را هم مرتبه مجرد از یک‌ جوهر دو/سه جنبه‌ای (مادی-مثالی-مجرد تام) می‌داند، اما از این لحاظ مهم که سطح غیرفیزیکی را برآمده از سطح فیزیکی (جنینی) می‌بیند، قابل تطبیق و مقایسه با نوخاسته‌گرایی است. 👈 البته برخی خوانش‌های نودوئالیستی از با کلیدواژه بدن‌مند (Embodied Soul) در چارچوب دیدگاه بدن سه‌لایه‌ای (بدن فیزیکال-بدن آسترال-بدن مِنتال) هم سازگاری‌های زیادی با فلسفه صدرایی و نیز عرفان نظری دارد. درباره این دیدگاه در آینده خواهیم نوشت. @PhilMind
نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه ذهن معاصر.mp3
زمان: حجم: 26.45M
بخشی از گفتگوی انجمن علمی فلسفه اسلامی دانشگاه تهران با دکتر همازاده در موضوع «نسبت با معاصر»، یکشنبه 17 بهمن 1400 👆👆 🚩🚩🚩 سرفصل‌ها: 🔸 پیامدهای عدم تعامل فلسفی و پژوهشی با جدید 🔸 ناکارآمدی برخی از مهم‌ترین ادله و تبیین‌های پیشینیان در 🔸 برخی نقدهای اشتباه داخلی، حاصل از فهم غلط و ناقص نظریات رقیب 🔸 معضل تعیین حد و مرز فلسفه اسلامی بر اساس محدود نص منابع پیشین 🔸 ضرورت توجه به تبیین‌های تجربی برای تعامل و دیالوگ با جوامع آکادمیک دنیا @PhilMind
❇️ تلقّی‌ای در بین برخی اساتید و دانش‌پژوهان وجود دارد که همین مباحث موجود در اسفار و شواهد صدرالمتألهین یا شفای بوعلی را برای ورود ایجابی به حوزه معاصر کافی می‌دانند. حال آن‌که یافته‌های در دهه‌های اخیر و ادبیات فلسفی‌ای که به تبع آن ایجاد شده، فاصله‌ای بسیار با استدلال‌ها و نحوه ورود منابع و عرفان و فلسفه مشاء دارد. هرچند که میراث تفکر فلسفی مسلمین، ارزشمند و در جای خود قابل اتکا باشد. ❇️ گاه تصور برخی اساتید فلسفه اسلامی - بدلیل عدم آشنایی با سنخ و حجم محتوای تولیدشده در علوم شناختی و فلسفه ذهن معاصر - اینست که مثلاً ۱۰ سال حکمت متعالیه و مقدماتش در فلسفه مشّاء بخوبی تحصیل شود و بعد با ترجمه چند کتاب از فلسفه ذهن، باید وارد پاسخ (سلبی و ایجابی) شد. در حالی‌که اساساً بخش قابل توجهی از براهین کتاب نفس در فلسفه اسلامی، ناظر به نظریات ماتریالیستی چندصد سال قبل مطرح شده که امروزه قائلی ندارد؛ مثل همین ادلّه . و از سوی دیگر دیدگاه‌های مطرح فیزیکالیستی معاصر چیزی می‌گویند که بسیاری از این ادلّه، نافی آن‌ها نیستند! مباحث مبتنی بر مبانی (ماده و صورت) و ... نیز از آن‌جا که بنحوی گسترده در مقالات و کتب مطرح فلسفی غرب معاصر مورد رد و مناقشه واقع شده‌اند، برای برقراری دیالوگ و پاسخ، چندان قابل اتکا بنظر نمی‌رسند. ❇️ بگذریم که مرزبندی‌های ایدئولوژیک در مواجهه با فلسفه ذهن، چندان واقع‌بینانه و جامع‌نگر هم نیست. مباحث قابل توجه و مفیدی در کانتکست (و ازجمله فلسفه ذهن معاصر) وجود دارد که نسبت به و ، خنثی هستند و نیز تئوری‌هایی نودوئالیستی و فیزیکالیستی مطرح شده که قابل استفاده برای بازسازی نظریات پیشین و پیشبرد تأملات فلسفی درباره ذهن و است. همین نکته درباره مواجهه با علوم شناختی نیز کاملا صدق می‌کند. ❇️ از سوی دیگر در همان مواجهات عقیدتی نیز مرز دانش را با نص‌بسندگی، بی‌منطق کرده‌اند. امروزه اگر استدلال بوعلی علیه یک دیدگاه ماتریالیستی - که احتمالاً در زمان خود او مطرح بوده و امروزه اصلا ً قائلی ندارد - را صورت‌بندی کنیم و حاشیه بزنیم، جزو مقالات پژوهشی فلسفه اسلامی رده‌بندی می‌شود و در جغرافیای فلسفه اسلامی دانسته می‌شود. اما اگر استدلالی علیه یک دیدگاه ماتریالیستی معاصر که در کتب و منابع فلسفه اسلامی ما مطرح نبوده است را صورت‌بندی کنید و نقد و حاشیه بزنید و پیشنهاد بدهید، دیگر در حوزه فلسفه اسلامی طبقه‌بندی نمی‌شود. به راستی ملاک و معیار این دسته‌بندی چیست؟ اگر موضوع یا غایت یا متد برای مرزبندی و دسته‌بندی علوم، ملاک باشد که نباید چنین اتفاقی بیفتد. مگر آن‌که «نص» و «کتب پیشینیان»، ملاک مرزبندی رشته و حوزه فلسفه اسلامی قرار گرفته باشد. این فاجعه‌ای بزرگ برای رشد و نوآوری فلسفی در زمان ماست. ❇️ نهایت آن‌که بعید بنظر می‌رسد که آشنایی کافی با علوم شناختی (لااقل دو رشته و ) و نیز تخصص در مباحث فلسفه ذهن تحلیلی، از طریق تحصیل در رشته‌هایی با پارادایم متفاوت حاصل شود؛ ولو آن‌که تحقیق و رساله به این سمت هدایت شود. بلکه هدف مذکور نیازمند تحصیل تخصصی و تمام‌وقت در همین حوزه روزآمد و گسترده است. @PhilMind
📚 📗کتاب علم‌النفس فلسفی که تقریر درس‌گفتارهای آیت‌الله فیاضی است، از سوی انتشارات مؤسسه امام خمینی در ۶۰۸ صفحه بچاپ رسیده است. 📕درس ۱ و ۲ به تعریف نفس (از منظر افلاطون، ارسطو، بوعلی، و متأخران مسلمان) و تعریف اختصاص یافته است. درس ۳ تا ۱۱ تحت عنوان کلی انواع نفس، به مباحثی همچون تمییز نفوس نباتی و حیوانی و انسانی، کثرت و تشریح قوای نفس، وحدت نفس با قوا، کثرت و اختلاف نوعی نفوس، و ... می‌پردازد. در دروس ۱۲ تا ۱۵، مبحث و انواع تجرد و ادله تجرد نفس و بررسی دیدگاه‌های مادی‌انگار محوریت دارد. حرکت و تغیر نفس در درس ۱۶ و دیدگاه در درس ۱۷ بررسی می‌شود. دروس ۱۸ تا ۲۳، ادله عقلی و نقلی قدم یا را موضوع بحث قرار داده و دروس ۲۴ تا ۲۷ به بحث تناسخ پرداخته است. دروس انتهایی (تا درس ۳۲) نیز به جاودانگی و سعادت نفس اختصاص دارد. 📒 از مزایای کتاب اینست که توسط یکی از اساتید شناخته‌شده ارائه و در قالب درسنامه (همراه با پرسش‌ها و چکیده و منابع مطالعات بیشتر برای هر درس) تدوین شده است. 📘 البته این کتاب نیز - همچون بسیاری دیگر از تألیفات فلسفه اسلامی در این حوزه - با تصویر بسندگی و تمامیت تبیین‌ها و براهین قدیمی برای پاسخگویی به مسائل معاصر رابطه نفس بدن و مباحث ماتریالیستی ذهن و علوم شناختی تقریر شده است. اما به هرحال بمنظور آشنایی با اصول و مبانی مباحث رایج نفس در فلسفه اسلامی و استفاده در پژوهش‌های بازسازی و به‌روزرسانی، جزو منابع قابل ارجاع بشمار می‌رود. @PhilMind
بمناسبت یکم شهریور؛ زادروز ⛳️ توسعه مباحث مربوط به نفس در آثار ابن‌سینا تا حدی است که او را در این‌باره رکورددار کرده است. وی علاوه بر ابواب مرتبط با نفس در کتب مبسوط و معروف خود (شفا و اشارات)، رساله‏های متعدد اختصاصی در باب نفس و ماهیّت آن نگاشته است. شاید یکی از دلایل این توجّه خاص، پیشه‏ی طبابت بود که او را هرچه بیشتر در مورد رابطه نفس و بدن به تأمّل وامی‏داشت. ⛳️ برخی ادلّه و براهین شیخ‏الرئیس بر وجود نفس و تجرد آن، تا قرن‏ها پس از وی، حتّی در متون فلسفی غرب – و ‏بویژه فیلسوفان اسکولاستیک - نیز راه یافت و همچنان نیز در پارادایم ، نفوذ و اعتبار دارد. پوشیده نیست که بسیاری از براهینی که بعدها توسّط فیلسوفان بزرگی از جمله صدرالمتألهین اقامه گردید، برگرفته از مکتوبات ابن‌سیناست. ⛳️ غالب متکلمان و فقیهان مسلمان هم‌عصر بوعلی و سده‌های پیشین او، نفس را دارای هویتی جسمانی می‌دانستند (برخی جسم لطیف و برخی هم جسم عنصری مادی) و بر این اعتقاد، ادله عقلی و نقلی اقامه می‌کردند. شیخ‌الرئیس اما با طرح استدلال‌هایی، نفس را مجرد - با حدوث و بقای غیرمادی - معرفی کرد. البته نفس نباتی و حیوانی از نگاه وی، مادی هستند؛ اما نفس ناطقه انسانی در عین تجرّد، حادث است. ⛳️ طبق دیدگاه سینوی آن‏گاه که ترکیب عناصر طبیعی جنین به حدّی از اعتدال برسد، نفس هم بدان تعلّق می‏گیرد. چه این‏که – مطابق طبیعیات قدیم - عناصر مادی (که تشکیل‏دهنده بدن هستند)، در غایت تضاد با هم‏اند. کیفیت غالب در هریک از عناصر مادّی چهارگانه با هم متنافرند و بالطبع از یکدیگر می‏گریزند و قبول حیات نمی‏کنند. مگر آن‏که به سبب اختلاط، از شدّت همدیگر بکاهند و در ترکیب حاصل، به حدّی از اعتدال برسند و همه اجزاء بنحوی یکسان‏تر در محصول ممتزَج که «مزاج» نام دارد، ترکیب شوند و زمینه برای متناسب با آن، از منشاء روحانی (عقل فعّال) فراهم آید. ⛳️ به بیان امروزی، سطحی از پیچیدگی در ترکیب مادی جنین/ بدن، سبب پیدایش جوهر ذهنی غیرفیزیکی از منشائی غیرفیزیکی می‌شود که با آن بدن فیزیکی در ارتباط است. این اتفاق البته بعدها در نظر ، به تغییر کرد؛ یعنی سطحی از پیچیدگی در ترکیب جنین، سبب پیدایش سطح ذهنی غیرفیزیکی از همان سطح فیزیکی می‌شود. این که – همانند ابن‌سینا - نفس غیرفیزیکی را دارای جوهری مستقل و منشاء مستقل بدانند و نقش بدن صرفاً زمینه پیدایش آن باشد، چارچوب کلاسیک را شکل می‌دهد. و این که – همچون ملاصدرا – نفس غیرفیزیکی را دارای جوهر یکپارچه با بدن و دارای منشاء فیزیکی (برخاسته و جهش‌یافته از سطح فیزیولوژیک) بدانند، به چارچوب نودوئالیستی نزدیک می‌شود. @PhilMind
🟧 قوای حسی (بینایی، شنوایی، چشایی، بویایی، لامسه و حس مشترک) را با آنکه در زمره قوای حیوانی هستند، مجرد می‌داند. در عین حال به این تمایز شهودی مهم، اذعان دارد که صور حسی مشروط به تاثیرپذیری اندام حسی (چشم و گوش و بینی و ...) از ابژه مادی خارجی است. بنحوی که با حذف ابژه مادی خارجی، صورت حسی ادراک‌شده (تصویر یا صدا یا بو یا مزه یا ...) توسط قوای حسی هم از بین می‌رود. (اسفار، ج۹، ص۹۵) 🟫 برخی محققان اعتقاد دارند معنا و نتیجه این سخن آنست که صور حسی و در نتیجه، نفس، مادی‌اند. زیرا بدون وجود ماده‌ای مانند اندام حسی و اثر حاصل از ابژه مادی در آن اندام، بقا ندارند. (عبودیت، نظام حکمت صدرایی، ج۳، ص۹۳) 🟧 از سوی دیگر صدرا به تفاوت خیال و ادراک حسی اشاره می‌کند که بقای صور خیالی، مشروط به وجود ابژه خارجی و تأثیر بالفعل آن بر اندام حسی نیست. او بنا به استدلال‌هایی - برخلاف و در تأیید نظر - اعتقاد به تجرد صور خیالی دارد. هرچند که تجرد صور خیال و نفس را از سنخ می‌داند که دارای جسمانیت و ابعاد و مکان‌مندی خاص خودش است اما جرم ندارد. 🟫 بدین‌ترتیب طبق دیدگاه مؤسس ، فقط نفس آن دسته از حیوانات پس از مرگ و قطع ارتباط با ماده باقی می‌ماند که دارای قوه خیال باشند. یعنی طبق نظر وی نفوس حیواناتی که صرفا دارند، واجد بقای پس از مرگ نیستند. (اسفار، ج۸، ص۲۳۲) 🟧 شاید به نظر برسد ملاصدرا با توجه به این‌که اعتقاد به انقسام‌ناپذیری قوای ادراکی و صور حسی دارد، باید نفوس حیوانی فاقد خیال را هم دارای و حیات پس از مرگ بداند. ولی به نظر این محققان فلسفه صدرائی، او معیار تجرد را نیاز یا عدم نیاز به ماده می‌داند، و در نگاه وی امتداد و انقسام‌پذیری را می‌توان هم با مادیت و هم با تجرد سازگار دانست؛ انقسام‌پذیری نهایتا در شدت و ضعف مادیت یا تجرد تأثیر می‌گذارد: شدت در جواهر مادی و ضعف در جواهر مجرد. (عبودیت، نظام حکمت صدرائی، ج۳، ص۹۵) 🟫 هرچند به نظر می‌رسد سخن این محققان با قاعده اتحاد علم و عالم و معلوم که خود صدرا بسط داده و بر آن تأکید دارد، سازگاری نداشته باشد. بنا بر قاعده مذکور، نفس یک حقیقت بسیط مجرد است که در هنگام ادراک حسی، به یک اعتبار، قوه حاسه است و به اعتباری دیگر، صورت محسوس. نفس به نظر او در عین وحدت و بساطت، کل قوا (از جمله قوای حسی) است و در هنگام ادراک حسی در مرتبه قوای حسی حضور و جلوه دارد. بدین‌ترتیب قوای حسی و صور حسی که مشروط به وجود ابژه مادی و نیازمند آن هستند را باید براساس یک معیار (نیاز به ماده)، مادی و براساس معیاری دیگر (وحدت نفس مجرد و اتحاد عالم و معلوم) مجرد دانست. @PhilMind