eitaa logo
اشعار اهل‌بیت علیهم‌السلام
384 دنبال‌کننده
12 عکس
2 ویدیو
0 فایل
ا ﷽ ا 🔰اَلسَّلاٰمُ عَلَیْکُمْ یٰا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ 💠 اگر شعر خوبی روزیتون شد و ازش خوشتون اومد بفرستید: @abes80
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه خدا پرده را تا ثُریا گشود و راهی برای تماشا گشود خدا محضِ دلهایِ مجنونِ ما سرِ مویی از زُلفِ لیلا گشود برایِ ظهورِ تمامیِ خویش زِ خود جاده‌ای تا به دنیا گشود به سویِ کویری ترین خاکها خدا دامنی غرقِ دریا گشود شبی که پیمبر هم از تاب رفت چو آئینه‌اش چشم خود را گشود زمین و زمان را به هم ریخت باز نقاب از رُخَش تا که زهرا گشود علی عرضِ تبریکِ حق را شنید زِ لبهایِ او تا که بابا شنید زمانی که جای دقایق نبود اُفق های خورشید مشرق نبود زمانی که حتی تمامِ بهشت برای حضورِ تو لایق نبود جهان بی وجودت عدم در عدم خدا بی شکوهِ تو خالق نبود تو ما را زِ خاکِ خودت ساختی زمانی که حرف از خلایق نبود کسی مثلِ تو در پِیِ ما نگشت کسی مثلِ ما بر تو عاشق نبود قدم زن که چشم همه مست شد گذر بسته شد کوچه بن بست شد بدون تو دنیا نسیمی نداشت خلیلی خدا یا کلیمی نداشت چه می‌کرد با ازدحامِ گدا اگر سفره دارِ کریمی نداشت زمین شوره زاری تَرکَ خورده بود اگر آسمان یاکریمی نداشت بدونِ تو شب تا ابد عمر داشت اگر آفتابِ زمینی نداشت تو میراثِ دوشِ علی بُرده‌ای که با تو مدینه یتیمی نداشت بدون تو عباس ، حتیٰ حسین برادر فقط نه که نیمی نداشت شکوهَت ابد تا ازل را گرفت خروشَت سپاهِ جمل را گرفت نفَسهایِ گرمِ پیمبر شدی تپشهایِ زهرایِ اطهر شدی بده گیسوان را به دستانِ باد که عالم ببیند چه محشر شدی خدا بینِ طاقِ دو اَبرویِ توست که از هرچه دارد علی سر شدی به پیشِ نگاهِ سپاهِ جمل تو دَه‌ها تو صدها برابر شدی تو پاشیده‌ای فتنه‌ها را زِ هم تو سنگین ترین ضربِ حیدر شدی نوشتند بر تیغه‌ی ذوالفقار حسن حیدرِ دومِ روزگار کسی را که چشمت گرفتار کرد گرفتارِ رویی نبی وار کرد مسیحایی آموخت چشمی که مست تماشای این چشم بیمار کرد مسلمان شدیم از زمانی که دل به آیاتِ حُسنِ تو اقرار کرد چه شیرین شده روزه‌های علی که باز از لبانِ تو افطار کرد زبان بند می‌آید از لطفتان بیان را خیالِ تو دشوار کرد جوابِ سلامِ مرا می‌دهی سحر لقمه‌ای دست ما می‌دهی منم نذرِ چشمانِ بارانی‌ات نسیمی زِ الطافِ روحانی‌ات مرا مَحرَم رازِ خود می‌کنی منم مرحم قلب طوفانی‌ات مرا می‌بَری تا کنارِ بقیع شبی سمتِ باغِ پریشانی‌ات چه می‌شد اگر سایه بانت شوم و یا تکه شمعی به مهمانی‌ات چرا اینقدر مو سپیدی غریب بگو با دلم حرف پنهانی‌ات دلت زخمی از دست مردم شده عزیزِ تو در کوچه‌ها گُم شده https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها   خبری نیست اگر مُعجزه‌ای برپا شد خبری نیست اگر سینه‌یِ دریا وا شد خبری نیست که دریا صدفِ موسیٰ شد خبر این است که گفتند علی بابا شد  امشب از جامِ جنون مِی زده ، کم نگذارید که من عاشق شده‌ام ، سر به سَرم نگذارید شب چه روشن شده ، انگار زمین زَر شده‌است ماه در هاله‌یِ خورشید ، شبش سر شده‌است گوشِ عالم ، همه از هلهله‌ای ، کَر شده‌است آی جبریل بگو ، فاطمه مادر شده‌است  گیسویش باز گُذارید که دلها بُرده پسرِ ارشدِ زهرا دلِ زهرا بُرده جز لبت هیچ‌کجا ، شَهد و نمک با هم نیست غیرِ زهرا ، به نگاهِ تو کسی مَحرَم نیست هرکه شد طالبِ تو در طلبِ دِرهم نیست هرکه خود را سگِ کویِ تو نخواند آدم نیست الحق ای ماه ، که رُخسارِ خدایی داری که خدایی رُخِ انگشت نمایی داری تا که گیسویِ شکن در شکنت دَر هَم شد خوب شد ، رویِ همه حُسن فروشان کم شد راهِ گلخانه‌ی تو ، جاده‌ی ابریشم شد تا که آدم به خود آمد که چه شد ، آدم شد خوش به این ناز بنازیم که دیدن دارد این همه حُسن ، به حق ، سینه دریدن دارد آسمان دامنی از ماه و زُحَل ریخته است چه قَدَر در قَدَمت تاج محل ریخته است طرحِ اَبروی تو را دستِ ازل ریخته است وَ خدا خود به لبانِ تو عسل ریخته است دَمِ تو ، کهنه شرابی است که تاکَم کرده خوش به حالِ دلِ من ، عشق هلاکم کرده چشمِ تو باز شد و کار به محشر اُفتاد یوسف از چشمِ زلیخای دل آخر اُفتاد هرکه سر ، پای تو نگذاشته با سر اُفتاد هرکه با عشق در اُفتاد ، خودش ور اُفتاد  بعد از این ، کوچه‌ی ما کوچه‌ی بن‌بست شده نه فقط چشمِ همه ، چشمِ خدا مست شده تیغِ صلحِ تو قد افراشت که دین خَم نشود کربلا جُز به قُعودِ تو مجسم نشود هرکه مجنونِ تو ای لیلی عالم نشود چه خیالی است ، بهشتم به جهنم نشود لطفِ زهراست که در دل دو هدیه داریم هم حُسینیه در آن ، هم حَسنیه داریم رو به چشمِ دلمان ، منظره‌ای وا کردی تا اُفق‌های خدا ، پنجره‌ای وا کردی با ضریحی که نداری ، گره‌ای وا کردی عقده‌ای در دلت از خاطره‌ای وا کردی کوچه ای تنگ و ، دلی سنگ و ، صدایِ سیلی وای ، خون می‌چکد انگار زِ جایِ سیلی با همین زخم ، همین عقده و غم میسازیم تا که یک روز برایِ تو حرم میسازیم صحن‌هایی همه بر عشق ، قسم میسازیم در حرم سینه زنان نوحه و دَم میسازیم هرکه دارد غم آن زلفِ رها بسم الله هرکه دارد هوس کربُ بلا بسم الله https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای عشق ببین حالِ پریشانیِ ما را ای شوق نشان آتش حیرانیِ ما را ای شور بیاور مِیِ طوفانیِ ما را تا صبح ببین نادِعلی خوانیِ ما را ما مرد شرابیم اگر هست بیارید ما را به درِ بیتِ علی مست بیارید دیدند همه قبله‌ی دنیا شدنش را ذوقِ علی و گرمِ تماشا شدنش را دیدند و ببینید مُهیا شدنش را لبخندِ علی و شبِ بابا شدنش را تنها نه پدر عاشقِ خندیدنِ او بود تا صبح نبی منتظرِ دیدنِ او بود انگار شبِ قدر مقدر شده امشب انگار نبی باز پیمبر شده امشب برخیز زمین گوشِ زمان کر شده امشب برخیز و ببین فاطمه مادر شده امشب یک جلوه زِ تصویرِ خداوند رسیده امشب پسرِ شیرِ خداوند رسیده بگذار که یعقوب گشاید نظرش را تا با تو فراموش نماید پسرش را هیچ است اگر عشق بُریده است سرش را رو کرده خدا با تو تمامِ هنرش را لبخند بزن گردشِ این روز و شب از توست شیرینیِ افطارِ پیمبر  رُطب از توست یک چشم بگردان و زمین زیر و زِبَر کُن یک ناز بفرما همه را خون به جگر کُن بند آمده این راه از آن کوچه گذر کُن ما خاکِ قدمهات به ما نیز نظر کُن چشمان تو محراب سحرهای حسین‌اند آقا پسران تو پسرهای حسین‌اند وای از جلوات جبروتی که تو داری از شدت نور ملکوتی که تو داری فریاد از آن اوج سکوتی که تو داری حق گرمِ تماشایِ قنوتی که تو داری پیش تو ذلیلم به ضریحی که نداری یک عمر دخیلم به ضریحی که نداری دور و برتان این همه بیمار اگر هست یا این همه در شهر بدهکار اگر هست این قدر گدا بر در و دیوار اگر هست تقصیر که شد این همه سربار اگر هست دیدند کَرَم رویِ کَرَم میدهی آقا مانندِ علی بویِ کَرَم میدهی آقا چشمِ تو سخن از غم و از درد به من گفت از شمع شدن ، شعله شدن ، آب شدن گفت با لطفِ تو چشمانِ من اینگونه سخن گفت یک چشم حسینی شد و یک چشم حسن گفت هرچند خدا خواست کَرَم داشته باشی انگار بنا نیست حرم داشته باشی سوزاند اگر غُصه‌یِ تو بال و پَرم را سوزاند غمِ زینبیه هم جگرم را من نذر نمودم که کنم هدیه سرم را ای کاش بیارند از آنجا خبرم را سوگند در این سینه غمِ خواهرِ تو هست هستیم سپر تا حرم خواهر تو هست https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای ماه آسمانی ماه خدا حسن! خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن! روز نخست نقش جمال تو را كشید نقاش حُسن با قلم ابتدا حسن از شرم آفتاب رخت خفت آفتاب در پشت كوه‌ها و پس ابرها حسن ترسم از این كه عقل، خدا خوانَدَت به جهل از بس كه دیده در تو جمال خدا حسن از كائنات نغمۀ آمین شود بلند دست تو تا بلند شود بر دعا حسن افكنده گل صحیفۀ حسنت چو باغ گل از بوسه‌های پشت هم مصطفا حسن روح نبی، روان علی، قلب فاطمه گیرد به یك اشارۀ چشمت صفا حسن از صد هزار فیض مسیحا نكوتر است دردی كه با دعای تو گردد دوا حسن باب تو باب حاجت ارباب حاجت است ای عالمی به كوی تو حاجت روا حسن جسم مسیح نه كه روان مسیح هم می‌گیرد از تبسم گرمت شفا، حسن گویی كه از لب تو عسل خورده مصطفی از بس كه داده بوسه دهان تو را حسن وقتی كه جای دست خدا می‌شوی سوار حیف است پا نهی به سر چشم ما حسن باید رسول و حیدر و زهرا شوند گوش تا ذات حق برای تو گوید ثنا حسن زوار توست جان و رواقت بهشت دل بالله بوَد مدینۀ تو قلبها حسن گنجد چگونه عرش به یك گوشۀ بقیع؟ ای گوشه‌ای ز خاك تو عرش عُلا حسن روزی كه نیست روز تو باشد كدام روز؟ جایی كه نیست خاك تو باشد كجا؟ حسن صلح تو كرد روز معاویه را سیاه صبر تو داد دین خدا را بقا حسن از بامداد اول خلقت تو بوده‌ای بنیانگذار نهضت كرب و بلا حسن آل نبی تمام كریمند و تو شدی مشهور در كرامت و لطف و عطا حسن خلقند میهمان و تویی میزبان خلق ملك وجود آمده مهمان‌سرا حسن عمری اگر كه بند ز بندم جدا كنند حاشا كه لحظه‌ای ز تو گردم جدا حسن دشمن چو دید خُلق خوشت را به خنده گفت: غیر از تو كیست صاحب خلق خدا؟ حسن سوگند می‌خورم به خدا نیست نا امید هر كس كه آورد به تو روی رجا حسن گر قاسمت به عرصۀ محشر قدم نهد بهر نجات خلق كند اكتفا حسن هر گوشه روز حشر، دراز است سوی تو دست هزار «میثم» بی‌دست و پا حسن https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیها خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد به سینه ی اَحدی دستِ رد نخواهی زد گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی عزیزفاطمه! ازبس که دست و دلبازی مدینه شاهد حرفم, فقیر سرگشته همیشه دستِ پُر از محضر تو برگشته به لطف خنده تان شامِ غم سحر گردد نشد که سائل تان ناامید بر گردد در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی تمام زندگیت را سه بار بخشیدی خدا به شهدِ لبت مزه ی رطب داده کریم آل محمد تو را لقب داده تبسم نمکینت چه قدر شیرین است! دوایِ درد یتیم و اسیر و مسکین است خوشا به حالِ فقیری که چون شما دارد در این حرم چقدر او برو بیا دارد! به هر مسافر بی سرِ پناه جا دادی به دستِ عاطفه, حتی به سگ غذا دادی گره گشایی ات از کار خَلق, ارث علی ست مقام اولیِ جود و بخششت ازلی ست به حجِ خانه ی دلبر چه ساده می رفتی! همه سواره, ولی تو پیاده می رفتی شما ز بس که کریم و گره گشا بودی دلِ کویر به فکرِ پیاده ها بودی چه قدر مثلِ علی از زمانه رنجیدی سلام داده, جواب سلام نشنیدی امامِ برهه ی تزویرهای بسیاری به وقت رفتن مسجد زره به تن داری امام رأفتِ دورانِ بی مرامی ها نشسته ای سرِ یک سفره با جزامی ها خیال کن که منم یک جزامی ام آقا! نیازمندِ نگاه و سلامی ام آقا قسم به حُرمت این ماهِ حق نگاهی کن به دستِ خالی این مستحق نگاهی کن بگیر دستِ مرا دست بسته ام آقا ضرر زدم به خودم, ورشکسته ام آقا کریم شهر مدینه, برس به فریادم به جانِ مادرت آقا, غریب افتادم خودت غریبی و با دردم آشنا هستی رفیقِ واقعیِ روزهای بی دستی دل از حسابِ قنوت تو سود می گیرد دعایِ دست رحیمت چه زود می گیرد! برای مدح تو گویند شعر احساسی به واژه هایِ در و میخ و کوچه حساسی چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟ بگیر دستِ مرا با خودت ببر کوچه چه شد؟که بغضِ گلوگیر گوشه گیرت کرد کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد! https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه مطلع شعر من از عشق تو حیران شده است  بیت در بیت دلم بی سر و سامان شده است عالم پیر دگر باره چه در بر دارد  گوئیا شور جوانیست که در سر دارد لحظه آمدنش غصه نهان خواهد شد  "عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد" وخدا خواست که یک برگ دگر رو بکند  جهت قبله نما روی به آن سو بکند مژده آمدنش تا به پیمبر دادند  همه ذرات جهان در تب و تاب افتادند نور خورشید ز دامان قمر می آید  چقدر طفل به مادر به پدر می آید چهره اش، ناز نگاهش به پیمبر رفته  کرم و عاطفه اش نیز به مادر رفته این پسر کیست چنین جلوه محشر دارد  از همین کودکی اش هیبت حیدر دارد ماه مهمانی حق نیز به مهمانی اوست  امشب افطار علی بوسه به پیشانی اوست و در آن لحظه که این کودک شیرین آمد  شک ندارم که خدا نیز به تحسین آمد تا در آئینه‌ی او حُسن خدا را دیدند  نام او را ز سماوات حَسن نامیدند بر لبان علی و فاطمه لبخند آمد  کوچه امشب به تماشای حسن بند آمد و خداوند روی سر در افلاک نوشت  هست او سید و آقای جوانان بهشت دشمنش خوار و ذلیل است مریض است مریض  پسر حیدر و زهراست عزیز است عزیز در شجاعت که شده فاتح پیکار جمل  و شهادت شده در کام پسرهاش عسل مادرش نام مرا سائل این خانه نوشت  روزی شعر مرا نیز کریمانه نوشت پدرش گفت بیاییم و گدایش باشیم  کاش امشب همه مشمول دعایش باشیم دلخوش از مستحبی هستم و شد ورد لبم  چون که واجب شده پاسخ بدهی مستحبم با لب روزه تو را می دهم ای یار سلام  که کریمانه بگویی به من زار سلام سائل خانه ات از حد و عدد بیرون است  آسمان نیز به درگاه شما مدیون است نظری کن که در این ماه مسلمان بشویم  کاش بر سفره ی افطار تو مهمان بشویم https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه اول تو را سرشته و انسان درست کرد شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد تا از من خراب مسلمان درست کرد می خواست رحمتش همه جا را بغل کند با اشک های چشم تو باران درست کرد باید برای بندگی سجده هایمان  یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد بالم اگر به درد پریدن نمی خورد یک سایبان که می شود از آن درست کرد من زنده ي نسیم مسیحا دم توأم آدم اگر شدم به خدا آدم توأم تو ابتدای نسل طهورای کوثری تو رود خانۀ زهرای اطهری باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری کار خداست این که پیمبر پسر نداشت  وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری نسل مطهر نبوی، نسل دختری است با این حساب تو حسن ابن پیمبری گفتند زاده ی اسد الله غالبی صبح جمل که شد همه دیدند حیدری می خواستند پیش همه کوچکت کنند کوری چشم عایشه ها از همه سری یک روز اشک و گریه برای تو میکند.... ...با شصت روز اشک حسینی برابری ای ارشد تمام پسر های فاطمه ای اولین حسین سحر های فاطمه ای آسمان تر ازهمه بالا تر از همه  ای بی کران تر از همه دریا تر از همه سبحان ربيِّ همه ي سجده هاي من پروردگار سبز مُبَرّي تر از همه ديديم از تمام جهان مُرده تر شديم پس آمديم نزد مسيحا تر از همه تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای پس این توئی تو ،بچه ي زهرا تر ازهمه ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم  ای جمله ي همیشه بفرما تر ازهمه ما سالهاست رهگذر کوچۀ توأیم مانند یک فقیر سرِکوچۀ توأیم مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است اصلاً شما نیاز نداری به معرکه  وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است  قسمت نبود تا که ببینند مردمان بازوی تو ادامۀ فتّاح خیبر است فردا ملک به نام تو تکبیر می زند صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند امشب اگر نگات هوای قرن کند امید می رود که نگاهی به من کند زیبنده است بال و پر صد فرشته را زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند کُشتی بگیر پیش همه با برادرت شاید کسی بیاید وجانم حسن کند بهتر همان که در به در هر گذر شود بالی که روی بام تو فکر چمن کند این یا کریم مثل همه قصد کرده است.... ...بر روی گنبدی که نداری وطن کند بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی لازم نکرده است تنم را کفن کند https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250
سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه ای از بَهار، باغ نگاهت بَهارتر از فرش، عرش در قدمت خاکسارتر شبنم زپاکی تو، به گلبرگ‌ها نوشت گل پیش روی توست زهرخار، خوارتر باران کرَم نمود و ترنّم‌کنان سرود کزهرچه ابر، دست تو گوهرنثارتر... شهر مدینه با فقرا جمله واقف‌ند آن شهرکس نداشت زتو سفره‌دارتر ایّوب دیدصبرتو،بی‌صبرگشت وگفت چشم فلک ندیده ز تو بردبارتر نامت حَسن،ولیک به هرحُسن،اَحسَنی ناورده دست صُنع، ز تو شاهکارتر بودی لبالب ازغم ودرد نهان، ولیک آیینه‌ای نبود ز تو بی‌غبارتر باشد یکی، قیام حسین و قعود تو گشتی پیاده تا که شود او سوارتر https://eitaa.com/joinchat/723189809C8387980250