#فصلنامه_فرهنگ_پژوهش
📑جایگاه شناسی مخاطب امروزین در تبلیغ تعاملی
✍️ علی اسفندیار
تبلیغ تعاملی بیش از صورت و ظاهر، ماهیتی چند بعدی دارد و روش نوینی در تبلیغ عصر اطلاعات است که بیش از فرم، بر معانی و مفاهیمِ تودرتوی انسانشناختی و رسانهشناختی استوار است.
محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب رستاخیر کلمات از برتولت برشت، نمایشنامه نویس آلمانی، نقل میکند که «هر که با یک نظریه وارد شود، باخته است.» پژوهشگر سطور پیش رو بر این باور است كه جنس تبلیغ تعاملی با نظریههای مختلف درآمیخته است؛ از این رو مبلغ تعاملمحور باید در کشاکش نظریهها سر بلند کرده و پیش از هر اقدام تبلیغی، ابعاد گوناگون شخصیت، رفتار و محیط مخاطب را به نظاره بنشیند.
امروزه هر کاربر یک پیامساز شمرده میشود و فرصتی که پیش روی رسانههای بزرگ و کوچک دنیا قرار دارد، فرصتی بینظیر است به ویژه رسانههای دینی که با ساحت عقلانیت و معرفت مخاطبان سروکار دارند، در این مسیر هر مخاطب میتواند به مرور زمان در جایگاه یک پیامساز دینی قرار بگیرد؛ از بیان آرمانها و اعتقادات شخصی برای شبکهای که در آن نفس میکشد، گرفته تا بیان تجربیات دینی و تغییرات روحی و فکری خود.
#مقاله_علمی_تخصصی
#دانشگاه_باقرالعلوم(ع)
#پویانویسی
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
راهی بازار نشر شد؛
📚 کتاب «کجای این بندم؟!»
نثر ادبی، کوتاه نوشت و آنچه نمیشد به زبان آورد... تقدیم به مخاطبان جان و عزیزانم.
✍️ علی اسفندیار/ آخرین ماهِ 99
#پویانویسی
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
سلامی چو بوی خوش آشنایی💐
فراز و فرود، رمز خلقت است. لحظههای اکنون، جامه اندیشه به طبیعت بِکر آراستیم. از هزار و سیصدها گذشتیم، قدمت یافتیم و در تاریخ قد کشیدیم.
مگر میشود، عید باشد، قلم به دست گرفت و به یاد شهیدان سبکبال ننوشت؟! مگر میشود لباس شهادت را بر لباس شهرت برتری نداد؟!
برای شما عزیز خدا، مثل امروز؛ شنبههای پر از پیمانِ با خدا و پر از پیمانهی برکت را آرزومندم؛ بیتردید «تواصی به خوبیها» حکم میکند که ناممان را در رازها و نیازهای 1400 به یاد بسپاریم.
................علی اسفندیار................
✍️بنویسید و بخوانید و زندگی کنید.
#پویانویسی
@pooyanevisi
نیامدی اما...
انتظارم هنوز حوصلهی دیدن دارد...
✍رحیل
#پویانویسی
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
✔️ نون نوشتن
نوشتن از دو حالت خارج نیست؛ یا بازگشت به خود است یا تکاندن خود.
در اولی به دست میآوری و در دومی از دست میدهی.
درباره نوشتن باید نوشت، این سرمایه فردی و اجتماعی هنوز در بیشتر محافل دینی به رسمیت شناخته نشده است. نوشتنِ همگانی، راه تفکر را به روی جامعه باز میکند، راه کتابخوانی و خردورزی را میگشاید.
اگر بنویسیم و در دنیای کلمات غرق شویم، به داشتهها و نداشتههای خود و اطرافمان واقف میشویم.
و این فراست و قدرت را در خود ایجاد میکنیم که رویارویی با واژهها، رویارویی با حقیقت خودمان است.
«ن والقلم و ما یسطرون».
✍ علی اسفندیار
#پویانویسی
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
#معرفی_کتاب «پرنده به پرنده»
کتاب نویسندگی باید خستهکننده نباشد، باید روح و روان داشته باشد؛ اگر خشک و بیمغز باشد، در همان نقطه شروع، خواننده را سردرگم میکند و کسالتآور است. در کارگاههای نویسندگی توصیه میکنم: متنی بخوانید که شما را از نوشتن پشیمان نکند.
کتاب «پرنده به پرنده» اثر آنلاموت و با ترجمه آویشن نوبخت، کتاب کمحجم و خواندنی ست که خواننده را پله پله به وادی نوشتن میبرد.
روایت صمیمی از تجربه نوشتن ویژگی این اثر است. بخشی از کتاب:
من نویسندههای بزرگی را میشناسم، نویسندگانی که زیبا مینویسند و عاشق نوشتن هستند؛ اما میدانم که هر روز با احساس شوق و اعتماد به نفس آغاز به کار نمیکنند، هیچ کدام از آنها اولین طرح مقدماتیشان را عالی نمی نویسند. بسیاری از نویسندهها تا انتهای کار نمیدانند چه میکنند.»
#ادبیات
#نویسندگی
#پویانویسی
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
گروه اسمی از یک اسم به عنوان هسته و یکی یا چند وابسته پسین یا پیشین ساخته می شود، که در اینجا وابسته های پسین و پیشین به طور خلاصه توضیح داده می شود:
وابسته های پیشین
✏صفت اشاره:
✏این، آن، همین، همان، چنین، چنان، این چنین، آن چنان، این گونه، آن گونه، این سان، آن سان، این طور، آن طور،این همه، آن همه و ... .
✏صفت پرسشی:
✏کدام، کدامین، چه، چگونه، چطور، چه جور، چه قدر، چه اندازه و...
✏صفت مبهم:
✏هر، همه، هیچ، فلان، چندین، خیلی، کمی، بسیاری... .»
✏صفت تعجبی:
✏چه، عجب، چقدر و..»
✏صفت شماری اصلی:
✏اعداد 1 تا بی نهایت»
✏صفت شمارشی ترتیبی نوع 1 (با پسوند (مین).
✏مثال:
دومین کتاب ، سومین آرزو
✏صفت عالی:
✏(صفت عالی + ترین).
خوش بو ترین - متکلف ترین
✏شاخص:
✏شاخص ها عناوین و القابی هستند که بدون هیچ نشانه ای یا نقش نمایی پیش از اسم می آیند.
✏شاخص ها عبارت اند از:
آقا، استاد، امام، امام زاده، سید، برادر، خواهر، حاجی، حاج آقا، عمو، عمه، خاله، دایی، ، سرهنگ، سرتیپ، سرلشکر، ستوان، سرکار، سرگرد، کدخدا، مهندس، دکتر، و .... .
مثال:
عمو جواد را بهتر از هرکس دیگر می شناختم. (شاخص)
✏نکته:
این واژه ها در صورتی شاخصند، که بدون کسره، پیش از اسم بیاییند، در غیر این صورت اسمند:
✏مثال:
آقا رضا را بهتر از هر کس دیگر می شناختم. (رضا هسته گروه اسمی، و «آقا» شاخص می باشد.)
✏مثال2) آقای رضایی آمد.
(آقا =هسته گروه اسمی /رضایی=مضاف الیه)
@adabiyat_pashayi
✍ صنعت ایهام در نویسندگی
✅لغات ایهامدار
زمانی می توانیم آرایه ی ایهام را دریابیم که از معانی مختلف آنها آگاه باشیم.
مهمترین لغاتی که متضمن آرایه ی ایهام هستند👇👇
روی(فلز-صورت)
خراب(مستی-نابودی)
هوا(دوستی-عنصر هستی)
پرده(پوشش-پرده موسیقی)
گوشه(کنج-اصطلاح موسیقی)
رنگ(شیوه-الوان)
عین(چشم-مثل)
مردم(مردمک چشم-انسان)
عشاق(اصطلاح موسیقی-عاشقان)
راه(اصطلاح موسیقی-طریق)
پروانه(حشره-اجازه)
گران(سنگین-باارزش)
درگرفتن(اثرکردن-آتش گرفتن)
از این دست(شیوه-عضو بدن)
ترک(رهاکردن-کلاه خود)
قانون(اساس و قاعده-نوعی ساز)
عود(چوب خوشبو-نام ساز)
آهو(غزال-عیب)
آیت(آیه قرآن-نشانه)
اسب(حیوان اسب-مهره شطرنج)
افتاده(بر زمین افتاده-متواضع)
بار(مرتبه-محموله)
باز(پرنده شکاری-دوباره-گشاده)
برآید(ممکن باشد-طلوع کند)
بو(رایحه-آرزو)
بوستان(نام کتاب سعدی-باغ)
پرده(پوشش وحجاب-نغمه موسیقی)
پیاده(متضاد سوار-مهره شطرنج )
پیل(نام حیوان-مهره شطرنج)
تار(رشته مو-تاریک-نوعی ساز)
تفسیر(شرح و بیان-تفسیر قرآن)
چنگ(دست-نوعی ساز)
چین(نام کشور-پیچ وتاب)
داد(عدل-فریاد-بن فعل ماضی)
دار(درخت-چوبه اعدام)
دارا(داریوش-ثروتمند)
دستان(زال-نیرنگ-نغمه-دست ها)
دوش(دیشب-کتف)
راست(درست-متضاد چپ)
رخ(چهره-مهره شطرنج)
روان(روح-جاری)
رود(رودخانه-نوعی ساز-فرزند)
روزی(رزق-یک روز)
زال(پیرزن-پدر رستم)
سرگرم(مشغول-گرم بودن از مستی)
سو(سمت وجهت-نور چشم)
شانه(کتف-ابزار آرایش)
شاه(پادشاه-مهره شطرنج)
شکر(ماده شیرین-همسرخسرو)
شور(غوغا-نوعی مزه-دستگاهی درموسیقی)
قلب(دل-سکه تقلبی-دگرگون کردن)
قلم(ابزار نوشتن-شکسته)
کنار(آغوش-ساحل-جنب)
گلستان(کتاب سعدی-گلزار)
گور(قبر-گورخر)
لاله(نام گل-نوعی چراغ)
لب(عضوی درصورت-کنار-لبه)
ماه(ماه آسمان-سی روز)
مجنون(دیوانه-قیس بنی عامر)
مدام(شراب-پیوسته)
مشتری(خریدار-سیاره مشتری)
منصور(پیروز-نام حلاج)
مهر(خورشید-محبت-ماه مهر)
نای(نی-حلق)
نقد(سکه و پول-بررسی)
نهاد(ذات-فعل ماضی از مصدر نهادن)
حافظ(نام شاعر-حافظ قرآن)
حدیقه(کتاب سنایی-باغ)
حلاج(پنبه زن-لقب حسین بن منصور)
خلیل(دوست-لقب حضرت ابراهیم)
خویش(ضمیر مشترک-بستگان)
عود(چوبی معطر-نوعی ساز)
عهد(دوره-پیمان)
غریب(عجیب-بیگانه)
هوا(جَو-میل وهوس-عشق)
هزار(عدد ۱۰۰۰-بلبل)
دور اندیش(آینده نگر-کسی که به دور می اندیشد)
🆔 @adabiyat_pashayi
🍃قدر تو
ناز میکنی چقدر؟
دلم لک زده برای یک چای قندپهلو کنارت
از بس که نیستی، قدر تو را میدانم
قدر همه نداشتههایم را
قدر ندیدنت را
هی تو نباش
و هی آرزویم باش
شاید برآورده نشوی...
آن وقت مجبور میشوم
خودم را برسانم به آغوش رؤیاها
و هنرهای رسیدن را به رُخَت بکشم!
#رحیل
#پویانویسی
@pooyanevisi
📌 تراژدی ننوشتن
همه ما روزانه حرف میزنیم و پشت بندش، یا میخندیم، یا آزرده میشویم و یا سر در لاک سکوت و تأمل فرو میبریم؛ زبان ما فعال است، البته زبان شفاهی ما.
پرسش اینجاست، چرا به مقداری که حرف میزنیم، نمینویسیم؟
بارها درباره وضعیت کتاب و کتابخوانی شنیدهایم و خواندهایم. رسانهها از منفی بودن سرانه کتابخوانی گله میکنند، نخبگان و دلسوزان کتاب از سرنوشت فرهنگ و ادبیات مینالند.
پرسش اینجاست، چرا این تبوتابها، کارگر نمیافتد؟ چرا اخبار بازار کتاب، آشوب به جان ما نمیاندازد؟
برخی دردمندان فرهنگ کتابخوانی از گره گشودن این دردها میگویند، در حالی که از گرهیابی کمتر سخن شنیدهایم.
به دیدگاه نگارنده، گره اصلی نخواندن، ننوشتن است، جامعهای که لذت نوشتن را ننوشد، چگونه کتابها را سر بکشد؟!
جامعهای که زبان نوشتن ندارد و با قلم و کاغذ و تایپکردن قهر است، چگونه از آثار و موالید مکتوب دیگران کام بگیرد؟
شاید این مثال جالب باشد، پدری که دختر ندارد و وارد دنیای «دختردارها» نشده، چگونه درباره آن ربطها و دنیای پدر_دختری میتواند بگوید و بنویسد؟
زبان نوشتن، زبان فطرت است و با ساحت مهارت نویسندگی متفاوت! تا نوشتن همگانی نشود، خواندن همگانی نخواهد شد. تا خواندن همگانی نشود، مردم از نویسندگی گریزانند و فرهنگ و کتاب و مکتب ما هماره با کمبود نویسندگان تمامعیار روبهرو است.
اکنون میتوان ادعا کرد، بسیاری از ما مزه حرف زدن را چشیدهایم و مزه نوشتن را نه...
و عاقبت، آن میشود، کسانی که بیشتر حرف میزنند بر زندگی ما حاکم میشوند، نه کسانی که بیشتر مینویسند!
✍️ علی اسفندیار
#نویسندگی
#زبان_کتبی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
📕این کتاب را بخوانید
دربارهی روشها و تکنیکهای مصاحبه، نوشتههای بسیاری منتشر شده، اما اینجا میخواهیم مصاحبهای برای گردآوری یک فرهنگ و تاریخ انجام دهیم؛ تاریخی که در سینههای آدمهای جنگ خاک میخورد و مصاحبهگر تکلیف خودش دانسته که این گنجینهی ملی و سرمایهی عظیم انسانی و معنوی را استخراج کند. با این حال، بسیاری از مطالب این کتاب، در هر مصاحبهای، راهگشاست. مخاطب ما در این کتاب، «مورخ شفاهی» نیست؛ بلکه «مصاحبهگر خاطرات شفاهی» است. ما در تاریخ شفاهی، با تاریخ سروکار داریم. منتها به جای اینکه سراغ اسناد و مدارک برویم، سراغ کسانی رفتهایم که حادثهها را خلق کردهاند یا رویداد را بدون واسطه شنیدهاند. حالا مورخ یا مصاحبهگر میخواهد به زمینهها و چگونگی آن رویداد بپردازد. در «خاطرهی شفاهی» اما، مصاحبهگر، شنوندهی حرفها، روایتها و یادماندههای سوژهاش است.
#پویانویسی
@pooyanevisi
مبارکانه ❤️
شنیدنیهای تو را شنیدم
از دیدار تو آمدم
با دستانی پر
رنجها محو شدند
گزندها از من دور
دردها رمیدند
حالا دلم خالی از شکوه و شکایت است
گامهایم صمیمیتر شد
مرا برای زندگی برانگیختی
و فطرتم را به دودِ اسپندِ عید احیا کردی
✍️ علی اسفندیار
💐عید فطر و فطرت بر شما مبارک💐
#عید_فطر
#پویانویسی
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
💠 ای روستا...
به کجا میروم
چه در سر دارم
به کدام آرزو تشنهترم
بوی پونه میآید
کنار «معجزچشمه»*
کفش و جورابم را روی پرچینِ سنگها گذاشتم
پاهایم را به سردی چشمه سپردم
دلم خنک شد
رؤیای زادگاه، واقعیت کودکی
و دبستان پر از برف و بهار
ای روستا
هر فصل تو
بلوغ روح است و کشف معانی خدا.
و خوش به حال «ساکنانِ بام ِخدا»
علی اسفندیار
25 اردیبهشت 1400
*معجزچشمه؛ نام چشمهای در روستای لزور از توابع استان تهران
#پویانویسی
@pooyanevisi
✴️ صداي تو خوب است
ما چرا مینويسيم؟ آيا میخواهيم همديگر را آگاهتر کنيم؟ يا میخواهيم خودمان را سبک کنيم و خلجانهای ذهنمان را بيرون بريزيم و آرام بگيريم؟ در شبکههای اجتماعی، سطح آگاهیها تقريبا مساوی است و معمولا اکثر نوشتهها گرايش کلی خوانندگان را دگرگون نمیکند.
درست است که نوشتن برای خالی شدن، نوعی خودخواهی و ديگرآزاری است، اما به نظرم اکثر کسانی که در گروههای اجتماعی مینويسند، انگيزهٔ ديگری نيز دارند که شايد خودشان هم از آن بیخبر باشند، و آن، «با هم بودن و گم نکردن همديگر» است. در تاريکي، تنها راه برای اينکه همديگر را گم نکنيم، صدا است. لازم نيست اين صدا، حکمت و فلسفه و ادبيات و تحليلهای دقيق سياسی و بازگويی انديشههای ژرف و شگرف باشد. همينقدر که صدای همديگر را بشنويم، ترس و هراسمان از اين همه ظلمت و دهشت، کمتر میشود. حضور در شبکههای اجتماعی، نوعی دست همديگر را گرفتن در خيابان شلوغ زندگی است. ما مینويسيم، فقط براي اينکه در اين شب تاريک و بيم موج و گردابی چنين هايل، همديگر را گم نکنيم.
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزينهٔ آن گياه عجيبی است
که در انتهای صميميت حزن میرويد
در ابعاد اين عصر خاموش
من از طعم تصنيف در متن ادراک يک کوچه تنهاترم
بيا تا برايت بگويم چه اندازه تنهايی من بزرگ است
و تنهایی من شبيخون حجم ترا پيشبينی نمیکرد
و خاصيت عشق اين است
(سهراب)
✍رضا بابایی
#نوشتن
#نویسندگی
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN
🍃🌱 دربارهی یک آرزو
آرزو دارم، روزی، کتابخوانها بشوند یک حزب بزرگ در ایران.
آن وقت از هیچ تغییری نمی ترسیم.
کتابخوانها، کتاب ناطق جامعهی ما هستند، باید بیمه شوند.
حال کتاب، خدا کند خوب بشود.
#کتابخوانی
#پویانویسی
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
نون، سوگند به #قلم و آنچه مى نويسند
قلم خاصیتی دارد که سر تا سینه بشکافی
دگربارش بفرمایی به فرق سر دوان آید
#سعدی
به قلم راست نیاید صفت مشتاقی
سادَتی اِحتَرَقِ القَلبِ مِنَ الاَشواقِ
#سعدی
قلم را آن زبان نبود که سر عشق گوید باز
ورای حد تقریر است شرح آرزومندی
#حافظ
چون قلم اندر نوشتن میشتافت
چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
#مولانا
جنبش اول که قلم برگرفت
حرف نخستین ز سخن درگرفت
چون قلم آمد شدن آغاز کرد
چشم جهان را به سخن باز کرد
#نظامی_گنجوی
چون قلم بر سر غمنامه هجران آید
دل به جان، آه به لب، اشک به مژگان آید
گر شب هجر سیاهی شود و آه قلم
نامه شوق محال است به پایان آید
#صائب_تبریزی
https://eitaa.com/joinchat/3931373574Cca376c3815
💠 رفتنِ غریبانه، تلنگری دوباره
نمیتوان از کنار درگذشت غمبار دکتر محمدحسین فرجنژاد، آن طلبه اندیشمند و خستگیناپذیر به آسانی گذشت؛ نخبه و پژوهشگر خوشنامی که با رفتنش، قلمها تکان خورد، بیانیهها آغاز شد و حسرت از دستدادنش، به فضای مجازی و حقیقی کشیده شد.
نخبهای که در زمان خواب متولیان سرمایههای علمی کشور، همراه با همسر فعال فرهنگی و سه فرزند، در حادثهای به لقای الهی پیوست و به مدیران و سیاستگذاران حوزه علمیه تلنگری دوباره زد تا رصد دقیقی از میدان پرورش و فعالیت استعدادها داشته باشند.
هر چند باید عوامل تغافل و تجاهل در مسیر تأمین امنیت و آرامش و زندگی نخبگان حوزه و دانشگاه به صورت دقیق بررسی شود؛ اما آنچه فی المجلس میتوان طرحریزی کرد، پرداختن به خلأها و کمبودها در کنار شناسایی فرصتها و عرصههای رویش استعدادهاست، اینجاست که نبود «رسانهای متمرکز» برای معرفی و حمایت نخبگان، ملموس و مشهود است.
بخش مهمی از گمنامی نخبگان به این دلیل است که خبرگزاریها و مطبوعات از ظرفیتهایی که در اختیار دارند، بهره نمیجویند.
بیشک رفتن غریبانه «محمدحسین فرجنژاد» تلنگری است برای رسیدگی به نخبگان و سرمایههای علمی و معنوی کشورمان. یکی از برکات خون این طلبه مخلص، به میدان آوردن ظرفیتهای رسانهای در مسیر خدمت به نخبگان است.
در این سالها علی رغم توصیههای رهبر انقلاب اسلامی مبنی بر ارزش نخبگی و ضرورت حمایت مسئولان از نخبگان، همچنان شاهد از دست دادن برخی استعدادها در کشور هستیم، فقدانهایی که از سر کاستی مسئولان با آن رو به روییم.
به نظر میرسد سخن رهبر انقلاب که فرمودند: «گاهی اوقات تبعیض، عین عدالت است. این حساب بازکردن برای نخبگان، عین عدل است.» راه فراری برای مسئولان نخبهنشناس نگذاشته است.
✍️ علی اسفندیار
🔗 خبرگزاری رسا
#مرحوم_فرج_نژاد
#رسانهی_نخبگان
🔈@najmnews
🔅مبارک است بر ولی شناسان
🍃و هر کو قدر می داند
🍃روزهای امام و عصمت را
#پویانویسی
@pooyanevisi
💢 به جای پیام تبریک، «هویت» بدهید
میتوان خبرنگار بود؛ اما استخدام جایی نبود.
میتوان سر همه قرارهای خبری رفت؛ اما قراردادی با هیچ نهاد دولتی و انقلابی نداشت.
🔸میتوان خبرنگار بود؛ اما آرامش شغلی و کاری نداشت.
می توان خبرنگار بود و در خانهای به نام «خانه مطبوعات» به حساب نیامد.
می توان خبرنگار دینی بود؛ اما آزاد آزاد، رهای رها و بدون هیچ متولی و بزرگی و ... .
🔸می توان در #قم یادداشت نوشت و مورد سوء استفادهی مالی مطبوعات و #خبرگزاریهای_پایتخت نشین قرار گرفت.
و میتوانهای دیگر...
میشود در حوزه علمیه و نهادهای دینی، بودجههای رسانهای تصویب و خرج بشود؛ اما لجنهای به نام «طلاب خبرنگار» و یا «گزارشگران دینی» نداشت.
🔸میشود، نادیده گرفته شد، میشود کار کرد، میشود در غربت نوشت و مُرد! و میشود بیانیهها داد و اشک مصنوعی نثار کرد. و میشودهای دیگر ...
دیگر چیزی نمانده که «انجمن طلاب اسنپی» شکل بگیرد؛ اما «انجمن طلاب خبرنگار» هرگز!
🔸این روزها، خبرنگاران و یادداشتنویسان حوزوی کمتوقعترینهای عرصه رسانهای و خبرنگاری کشور هستند که به دلایل مبهم و نامعلومی، فرزندان بلاتکلیف حوزه و عرصه مطبوعات به شمار میآیند، نه این سو، نامی دارند و نه آن سو، نشانی!
🔸 امروز سزاست برای متولیان رسانهای حوزه این گونه نوشت: به احترام طلاب رویدادنگار، «نامههای تبریکتان را واقعیتر بنویسید».
✍️ علی اسفندیار
17 مرداد 1400
🔗 صدای حوزه
#نویسندگان_حوزوی
@HOWZAVIAN