eitaa logo
ققنوس
1.3هزار دنبال‌کننده
168 عکس
53 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
«یاٰ مُلَقِّنْ» (روایت برادر عزیزم آقا هادی سعیدی‌فرد از شب نوزدهم رمضان) قسمت ۲از۲ نوبت بود... خیرش در هم به ما رسیده، چند سالی است که مفاتیح زیر بغل نمی‌زنم و دست به دامان نرم‌افزار مفاتیح گوشی‌های اندرویدی می‌شوم... تا مفاتیح را باز کردم، چشمم به پنجره «آخرین مشاهده من» که در صفحه اصلی نرم‌افزار بود، افتاد: «آخرین مشاهده من: زیارت امام حسین(ع) در ۱۵شعبان»! همین نیم‌نگاه کافی بود که در کسری از ثانیه فاصله ۷۴۹کیلومتری تا را طی کنم و تمام خاطرات سفرِ یادگاریِ یک‌ماه قبل من به همراه جمعی از رفقای به کربلا در نیمه شعبان را مرور کنم... شاید خیلی ها هم مثل من فقط سالی سه‌بار و آن هم در این سه‌شبِ قدر مزاحم جوشن کبیر می‌شوند، اما گمان می‌کنم برای اهل معنا همین سه‌بار هم جوشنی کبیر برای‌شان بسازد که جان‌شان را در جنگ با شیطان و از گزند گناه در امان نگاه دارد... هر بار که می خوانم، یک اسم از اسامی رب‌العالمین بیش‌تر از بقیه به چشمم می‌آید و توجهم را جلب می‌کند... شب نوزدهم امسال، آن اسمی که دلم را به سوی خودش بیش‌تر جذب کرد، «یاٰ مُلَقِّنْ» بود، ترجمه‌اش می‌شد: «ای دلبر»! آن‌قدر ذوق‌زده شده بودم که مثل بچه‌ها را که کنارم نشسته بود، با «وصفِ عیش» خودم در لذت‌بردن از «ای دلبرِ» جوشن، به یک «نصف عیش» در بین قرائت دعا مهمان کردم. ▫️▫️▫️ از ایرادات استفاده از نرم‌افزارهای مفاتیح این است که شما باید، هم تمرکز کنید روی متنِ دعا و هم چشم بپوشانید از پیام‌هایی که در حین قرائت دعا به سمت گوشی روانه می‌شوند...، اما در بین پیام‌هایی که هرچند دقیقه یک‌بار ظاهر می‌شدند، چشمم به پیامی از افتاد. با خودم گفتم احتمالاً جدید خودش را فرستاده، پیام را باز کردم، شعرِ بود، گوشه‌ای از دلم را در کوچه‌های ، در گذاشتم و یا شعر تا و رفتم، چرخی زدم و روضه مصور دیدم و برگشتم به مسجدِ خودمان: «...کوفه لبریز از مصیبت بود  باد در کوچه نوحه‌خوان شده بود شور افتاد در دل زینب پی بابا دلش روان شده بود در و دیوار التماسش کرد در و دیوار مهربان شده بود...» ▫️▫️▫️ دعا که تمام شد،نوبتِ با نان سنگک، شده بود... همان قوت غالب شب‌های قدرِ مسجد ما، البته فُرجه‌ای هم بود برای نماز شب احیاء و تازه‌کردنِ گلو و صله رحم بچه‌های و تبریک عید و... ▫️▫️▫️ قطعاً مابقی شب نوزدهم ۱۴۰۳ برایم لذت‌بخش است ولی هر چه می‌کنم ظاهراً رشته افکارم در همان قسمت گره خورده است، ترجیح می‌دهم کمی بیش‌تر انسانیت بخوانم و اعلامیه فوت و پخش کنم و خاک بیش‌تری روی تابوت بریزم... ✍🏻 با اندکی ویرایش و تغییر @hadisaeedifardd @qoqnoos2
«دردم شهری است که رمضان در آن حریم ندارد» (یادداشت برادر فاضل و مجاهدم حجت‌الاسلام ) سحر ۲۸رمضان ساعت۱:۳۰ این متن را می‌نویسم حال جسمی و روحی‌ام اجازه حضور در هیأت را نمی‌دهد چندنکته می‌خواهم بگویم و می‌دانم به ذائقه حتی برخی رفقایم خوش نمی‌آید اما باید بگویم به این چندتصویر نگاه کنید این شخص در حین شهرت‌اش هم هست در حین که دارد بدون است سال‌هاست با مرتبطم و بنده را به تملق نمی‌شناسد. دوستان عزیزم! همه نکات تحلیلی‌تان را کنار بگذارید و در باب یک موضوع تأمل کنیم: «برای اقامه رمضان و چه‌قدر زحمت کشیدیم!؟» واقعاً چه‌قدر؟ منبر، آماده! تریبون، آماده! هیأت، آماده برای مداحی! همه یک نگاه وارونه و مطالبه خطاست. ما چه کار کردیم؟ این‌که امام رضا(ع) فرمود: «رحم الله من أحيا أمرنا» مقدمات اجتماعی نمی‌خواهد؟ فقط مطالعه می‌خواهد؟ فقط صدای خوب می‌خواهد؟ تلاش و عزم و جهاد را کنیم نه فقط شهرت و مجلس‌داری را «فلانی تریبون دارد، من ندارم! فلانی مشهور است، من نیستم!» به خدا قسم مکتب اهل‌بیت این نیست برای احیای دین خدا کجا ایستاده‌ایم؟ شاهد تلاش‌های حاج مهدی در این ایام بودم خستگی و آب‌شدنش را در این شب‌ها دیدم که برخی فقط آن را می‌بینند والله! والله! موضوع بحثم حاج مهدی نیست مسأله‌ام است که دارد روایت غلطی از کار دارد به خدا منکر زحمات هیچ‌کس نیستم دردم از است دردم شهری است که در آن ندارد همین! ✍🏻 @saeedghfary با اندکی حذف و تغییر ✍ @qoqnoos2