eitaa logo
ققنوس
1.2هزار دنبال‌کننده
171 عکس
57 ویدیو
4 فایل
گاه‌نوشته‌های رحیم حسین‌آبفروش... نقدها و‌ نظرات‌تان به‌روی چشم: @qqoqnoos
مشاهده در ایتا
دانلود
نمی‌شناختمش، هنوز هم نمی‌شناسم، جز در حد یک خبر! نماینده مجلس ترکیه، حین سخنرانی، از داغ ، درگذشت... ای خوشا چنین مرگ شرافتمندانه‌ای... ای خوشا چنین غیرتی... ...فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً، مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً... @qoqnoos2
«کریسمس مبارک!» (یادداشت زیبا و دردناک علی مهدیان، در آستانه سال نو میلادی، در رثای مظلومان غزه) 🔺 بابانوئل آمده تا جشن بگیریم، از قطب شمال با همون هیکل چاق و لباس قرمز‌رنگش، با گوزن‌هایی که سورتمه‌اش را می‌کشند. آمده برای چی؟ برای این‌که توی جوراب کودکان بی‌گناه و معصوم که از شومینه‌ها آویزان شده، هدیه بگذارد. کودکان معصوم در این سرمای زمستانی خوابند. بدنهای‌شان سرد شده، یخ کرده؛ از گوشه لب‌های کوچک‌شان خون جاری شده، پدرهای‌شان بغض کرده‌اند و مادرهای‌شان ضجه می‌زنند، نگاه‌شان به آسمان است. این‌جا است. ! 🔺 بابانوئل غصه نخور! شاید مقدس در بهشت مشغول است به مادری، تو چرخ بزن و برو به اروپا، به آمریکا، در جوراب‌های کودکان‌شان که جهان فردا را خواهند دید هدیه‌ای بگذار که به قدم‌های‌شان عزم دهد که برخیزند و بشورند بر این زمستان و یخ‌بندان سرد. کودکان روزی خواهند فهمید در این دنیا چه کسانی باقی کودکان مسیحی شهر سوریه را که لباس سرخ به تن‌شان کرده بودند تا جلوی پدر و مادرشان بکشند، نجات داد. برو از دودکش‌ها در کنار شومینه‌های گرم خانه‌های‌شان و به بچه‌های‌شان بگو چند در با خاک یکی شد. چند راهبه در بودند که شهرک‌نشین‌ها آب دهان به صورت‌شان پرت می‌کردند. و سکوت می‌کرد که خدای‌ناکرده بدنش را بر صلیب نکنند، چون او مقدس‌تر از (ع) است شاید. ! 🔺 (ع) را همان‌ها بر صلیب کردند که به مادرش توهین کردند. و لعنت بر این دنیای یخ‌زده برف‌گرفته که مسیحی درش می‌گوید افتخار می‌کنم صهیونیستم! و کمک می‌کند که بچه‌ها کشته شوند و راهبه‌ها هتک حرمت شوند و مسیح به صلیب رود. اف بر این دنیا! اف بر دنیایی که رییس مجلس آمریکا درش بگوید «کتاب مقدس یادمان داده کنار اسراییل بایستیم.» و بکشیم و سلاخی کنیم و این هدیه سال نوی میلادی ما است برای مسیح و مادر مقدسش. ! 🔺 به این کاج سبز زینت‌بسته‌شده قسم، سروهایی در غزه به خون زینت شده‌اند که عالم را چراغانی می‌کنند. شمع روشن کنید به یاد یحیای تعمیدداده‌شده اما بیمارستانی بود که نامش به غسل تعمید یحیای نبی آراسته بود، به خون کشیدندش تا سرو بروید از خاکش، حالا وقتش شده جشن ظهور بگیریم. درخت‌های استوار چراغانی وسط این سرمای فراگیر زیاد شده‌اند، همه پاک و مطهر مثل (ع) مثل (ع)، زینت‌شده به خون، خون کودکان، چراغان می‌کنند عالم را. ! 🔺 جشن ظهور است، ظهور (ع) صاحب دوشمشیر! این‌جا تفسیر می‌کند شمشیر دوگانه عیسی(ع) را، چون شمشیرهای دوگانه‌ای که جمع معنویت و مقاومت‌اند، از خاک بر می‌خیزند و بر فرق دجال‌های کودک‌کش فرود می‌آیند. جشن ظهور است. ! ✍🏻علی_مهدیان @ali_mahdiyan با اندکی تغییر @qoqnoos2
حاشیه‌نگاری دیدار ستایش‌گران اهل‌بیت(ع) با رهبر معظم انقلاب؛ ۱۴۰۲ (قسمت بیست‌ویکم) «تذکری برای سرباز گیج جبهه خودی!» نیمه‌شعبان به غروب نزدیک می‌شود و من بال‌دربال خیال، بین و در رفت‌و‌آمدم... هنوز مشق‌های میلاد حضرت زهراء(س) را کامل نکرده‌ایم که به میلاد فرزندش رسیده‌ایم... 💠💠💠 آقا دل‌سوزانه، مانند معلمی مهربان و نگران، راه‌کارهای برآورده‌کردن آن توقعات را که گفته بودند، نشان می‌دهند: «با آشنا بشوید، مأنوس بشوید.» و ذیل کتب حدیث، دو کتاب نهج‌البلاغه و صحیفه سجادیه را خاصةً مورد تأکید قرار می‌دهند؛ ابتدا از نهج‌البلاغه می‌گویند: «با مأنوس بشوید. یک دریا از معارف است. خطبه‌های را وقتی شما نگاه می‌کنید، بخصوص بعضی از خطب ، سرشار از معارفی است که یک کلمه آن را انسان بتواند گسترش بدهد، می‌تواند یک ملّت را به حرکت دربیاورد.» و بعد هم از صحیفه: «با مأنوس بشوید. قالب قالب دعا است، در محتوا هم تضرّع و دعا است، امّا در کنار آن، سرشار از معارف دینی است. یک پدیده عجیب در مکتب اهل‌بیت است.» 💠💠💠 بعد هم از همین‌جا گریزی می‌زنند به دعای مرزداران و به زیباترین شکل ممکن یکی از شبهات رایج این روزها را هنرمندانه و حکیمانه پاسخ می‌دهند. در واقع یکی از مصادیق را کارگاهی پیاده می‌کنند برای اهلش: «شما ملاحظه کنید امام سجّاد(س) در را دعا می‌کند؛ یک دعائی دارد مخصوص . آن‌وقت چه کسانی‌ بودند؟ سربازان بنی‌امیّه بودند دیگر؛ برای آن‌ها دعا می‌کند. ، است؛ کشور اسلامی را دارد حفظ می‌کند، هر کسی هست. را دعا می‌کند. این‌ها درس است برای ما. امروز در است، نبض دنیای اسلام امروز در می‌زند. آن‌ها ایستاده‌اند در مقابل ، ، ، در مقابل ؛ طرف آن‌ها فقط رژیم صهیونیستی نیست. رئیس‌جمهور آمریکا صریحاً می‌گوید من یک صهیونیستم! راست می‌گوید؛ همان خباثتی که در صهیونیست‌ها وجود دارد در او هم هست؛ همان اهداف پلیدی که در آن‌ها وجود دارد در او هم هست. در مقابل این‌ها ایستاده‌اند.» این استدلالِ قلّ و دلّ، محکم و استوار و مهم‌تر آشنا برای جامعه هیأتی، بهترین بیانی بود که برای وجه حمایت و پشتیبانی از غزه شنیده بودم... بعد هم آقا نکته‌ای را انگار برای خودی تذکر می‌دهند: «باید بدانیم که چه کار باید بکنیم.» و چه‌قدر از این سربازان گیج، مانند من در جبهه خودی هستند که به این فهم نرسیده‌اند... و این فهم تکلیف را یکی از خصوصیّات مجاهد تبیین بیان می‌کنند: « بداند امروز چه چیزی را باید کند؛ را بشناسد.» و بعد هم برای این‌که بهانه‌ای دست کسی نمانَد، مصداقاً مواردی را بیان می‌کنند: «امروز شما باید را تبیین کنید، امروز شما باید دشمنی‌های با نظام اسلامی را تبیین کنید.» ادامه دارد... ✍️ @qoqnoos2
هدایت شده از شعر انقلاب
برای هیا... (کودک فلسطینی که قبل از شهادت وصیت‌نامه‌اش را نوشته بود) واژه‌ها را خط به خط، خوش خط و خوانا می‌نویسد زخمی است و درد دارد، باز اما می‌نویسد صبح حتما آفرین می‌گیرد از آموزگارش آخرین مشق شبش را بس که زیبا می‌نویسد او کلاس چندم است؟ این‌قدر آرام است و محکم! او وصیت‌نامه نه! انگار انشا می‌نویسد! کفش‌ها و پیرهن‌ها و عروسک‌های خود را یک به یک می‌بخشد و از رسم دنیا می‌نویسد دوربین‌های جهانی باز هم کورند و خاموش! آه ... گویا نامۀ خود را به فردا می‌نویسد گرچه موجی کوچک است اما به آیات شگفتش از عصای حضرت موسی و دریا می‌نویسد سامری را خوار و کوچک می‌کند با چند جمله از طلوع صبحدم در طور سینا می‌نویسد خوب می‌داند شهادت تازه آغاز حیات است آخر نامه «الیه راجعون» را می‌نویسد سال‌های بعدِ پیروزی، معلم روی تخته نام او را در میان بهترین‌ها می‌نویسد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 @Shere_Enghelab
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
شاد و خوشحال یا مَح و ماتم! شنبه‌ی بعدِ انتخاباتم عده‌ای نفی می‌کنند مرا عده‌ای می‌کنند اثباتم صبح، مسرورِ احترام اما شام، منفورِ اعتراضاتم پیِ توضیحِ "من چه‌ها کردم" پی توجیهِ اشتباهاتم مشارکت چهل‌درصدی و بیست و پنج میلیون نفری در انتخابات مجلس، با وجود اینهمه تبلیغات برای تحریم انتخابات و بیشترین تهدیدهای امنیّتی در یک سال گذشته، واقعاً جای تبریک دارد؛ اما آیا مشارکت نمی‌توانست بیشتر از این باشد؟ پنجاه روز پیش رهبر انقلاب فرمود: هرکس مخاطبی دارد به میدان بیاید؛ ولی امثال بنده کار را به دو روز آخر موکول کردیم که اوج هیجانات انتخاباتی‌ست و عقلانیّت در پایین‌ترین سطح خود قرار دارد؛ و اسف‌انگیزتر آنکه پس از پایان رأی‌گیری نیز همه‌چیز را فراموش کرده و تا انتخابات بعدی به سرِ کارهای متوسّط خویش بازمی‌گردیم و روشنگری و مطالبه‌گری را طبق معمول به موسی می‌سپاریم و "إنّا هاهُنا قاعِدون" سر می‌دهیم و انگار نه انگار که خانی رفته و خان دیگری نباید بیاید! مسئلةٌ: پس می‌فرمایید تا دوسال و چهار سال آینده باید از انتخابات حرف بزنیم؟ خیر! اما یکی از مهم‌ترین عوامل مشارکت حداکثری، شناخت و شناساندنِ دشمنیِ حداکثری‌ست که در دنیای امروز به بالاترین و رسواترین شکل خود رسیده است و ظهور و بروز آن، غزّه است. "مسئله‌ی غزّه، امروز مسئله‌ی اساسی دنیای اسلام است" را رهبر در آخرین جمله‌ی آخرین سخنرانیِ قبل از انتخابات، برای چندمین بار تأکید کرد و کسی نشنید! ای‌کاش حداقل همان دو روز آخر بجای بحث‌های بیهوده بر سرِ لیست‌ها و سرلیست‌ها که فقط مردم را خسته می‌کند و فراری می‌دهد، تنها از غزّه می‌گفتم و می‌نوشتم؛ که هم اسلام راستین را نشان داده باشم، هم کفر راستین را! کاری که حسین کرد تا ظهر عاشورا و زینب ادامه داد از عصر همان روز. علیهماالسلام. پاورقی: به تجربه دانسته‌ام که گفتن این حرف‌ها توسط یک شاعر، فقط از تعداد رفقایش می‌کاهد؛ اما به فضل خدا ملالی نیست. شنبه‌هایم بدون تو رفتند بسکه نالایق ملاقاتم ای که یک جمعه می‌رسی از راه تشنه‌ام، تشنه‌ی تماشاتم... ۱۴۰۲/۱۲/۱۲ @mehdi_jahandar
«ما در دنیایی موازی زندگی می‌کنیم...» ما در دنیایی موازی زیست می‌کنیم که خبری از دعواهای نداریم که از دعوای بین و فلان بی‌اطلاعیم... ما در دنیایی موازی زیست می‌کنیم و تصور می‌کنیم که مهم‌تر از ماجرای خبری در این دنیا نیست اما ظاهراً این‌طور نیست وقتی که نویسنده معروف رمان‌های دوران جوانی‌مان لام تا کام از سخن نمی‌گوید وقتی شاعران احساسی ما حسی نسبت به مرگ ۱۳هزار کودک ندارند وقتی خواننده‌های ترانه‌های عاشقانه غزلی برای نمی‌خوانند وقتی جایی حتی در دعاهای آقای ندارد ما در دنیایی موازی زندگی می‌کنیم و هیچ‌وقت به هم نمی‌رسیم. ✍🏻 با اندکی تغییر @qoqnoos2
«یاٰ مُلَقِّنْ» (روایت برادر عزیزم آقا هادی سعیدی‌فرد از شب نوزدهم رمضان) قسمت ۱از۲ {عرض تبریک برای راه‌اندازی «کانال اختصاصی» و آرزوی توفیق... کاش همه شویم... شاید این اولین گام برای باشد ... از دست بنده کار زیادی برنمی‌آید، جز این‌که قول دهم، اگر کانال هر راه افتاد، در همین کلبه‌خرابه کوچک به همین ۸۸۰نفر عضو وفادار معرفی کنم} چندین سال می‌شود شب‌های قدر برای من از یک فایل تصویری ۶دقیقه و ۱۱ثانیه‌ای آغاز می‌شود. همان فیلم شب سال۹۱ در حرم امام رضا(ع)، همان جلسه‌ای که با همان لهجه شیرین، طوفان به پا می‌کند و بی‌تکلف شاه‌کار میثم ِاهل‌بیت، استاد را می‌خواند. همان جلسه‌ای که عبابه‌دوش و حاج پراشک و ِمنقلب‌شده را محو تماشای صحبتِ عاشقانه و خودمانیِ با رب بخشنده و امامِ مهربان خود کرده است. «اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند...» ظاهراً عملی به اعمال ما اضافه شده بود... دیگر به نزدیک مسجد رسیده بودم، ماشین را دورتر از محل همیشگی پارک کردم و به سمت قرار روانه شدم... سخنرانی شروع شده بود، مثل همیشه شلوغ، جای سوزن‌انداختن نبود و منِ جویای جا، کنج‌کاوانه و در نهایت سرعت به دنبال مکانی برای جلوس، ظاهراً بابِ رحمت از ابتدای امشب باز شده بود، یک محل استقرار مناسب به چشمم خورد، بی‌معطلی مستقر شدم... صحبت منبر از لحظاتی بود که لنگر آسمان و زمین، میهمان دختر مظلوم خود حضرت بود، آن روایت معروف را می‌گفت که حضرت به نازدانه‌اش متذکر شد که چرا دو طعام در سفره علی!، یکی را از سفره بردار! خواست تا نمک را بردارد، پدر فرمود شیر را بردار که شایسته‌تر است! همین یک مثال دوخطی کاملاً کافی بود برای تفاوتِ بی‌نهایت سال نوری ما با میزان‌الاعمال! ▫️▫️▫️ با شنیدن این روایت نمی‌دانم چرا یاد افتادم و یاد ماجرای و بلافاصله غمِ مثل آوار بر دلم خراب شد! هم خجالت می‌کشیدم از که سنگش را به سینه می‌زنیم و هم تعجب می‌کردم از این‌که چرا ما هنوز زنده‌ایم! چه‌قدر دور شدیم از علی، نمی‌دانم! ولی آن‌قدر فاصله گرفته‌ایم که می‌شنویم بیمارستان المعمدانی را بمباران می‌کنند،۳۳هزار نفر تا امروز کشته می‌شوند، به زنِ باردار جلوی چشم همسر و فرزندش تعدی می‌شود و... و ما هنوز زنده‌ایم و کَکِ‌مان هم نمی‌گزد... گمان می‌کنم سنجه خوبی برای متراژ فاصله ما با علی، این شهید عدالت باشد... سخنرانی را با این فکرها به پایان رساندم... ✍🏻 با اندکی ویرایش و تغییر @hadisaeedifardd @qoqnoos2
«یاٰ مُلَقِّنْ» (روایت برادر عزیزم آقا هادی سعیدی‌فرد از شب نوزدهم رمضان) قسمت ۲از۲ نوبت بود... خیرش در هم به ما رسیده، چند سالی است که مفاتیح زیر بغل نمی‌زنم و دست به دامان نرم‌افزار مفاتیح گوشی‌های اندرویدی می‌شوم... تا مفاتیح را باز کردم، چشمم به پنجره «آخرین مشاهده من» که در صفحه اصلی نرم‌افزار بود، افتاد: «آخرین مشاهده من: زیارت امام حسین(ع) در ۱۵شعبان»! همین نیم‌نگاه کافی بود که در کسری از ثانیه فاصله ۷۴۹کیلومتری تا را طی کنم و تمام خاطرات سفرِ یادگاریِ یک‌ماه قبل من به همراه جمعی از رفقای به کربلا در نیمه شعبان را مرور کنم... شاید خیلی ها هم مثل من فقط سالی سه‌بار و آن هم در این سه‌شبِ قدر مزاحم جوشن کبیر می‌شوند، اما گمان می‌کنم برای اهل معنا همین سه‌بار هم جوشنی کبیر برای‌شان بسازد که جان‌شان را در جنگ با شیطان و از گزند گناه در امان نگاه دارد... هر بار که می خوانم، یک اسم از اسامی رب‌العالمین بیش‌تر از بقیه به چشمم می‌آید و توجهم را جلب می‌کند... شب نوزدهم امسال، آن اسمی که دلم را به سوی خودش بیش‌تر جذب کرد، «یاٰ مُلَقِّنْ» بود، ترجمه‌اش می‌شد: «ای دلبر»! آن‌قدر ذوق‌زده شده بودم که مثل بچه‌ها را که کنارم نشسته بود، با «وصفِ عیش» خودم در لذت‌بردن از «ای دلبرِ» جوشن، به یک «نصف عیش» در بین قرائت دعا مهمان کردم. ▫️▫️▫️ از ایرادات استفاده از نرم‌افزارهای مفاتیح این است که شما باید، هم تمرکز کنید روی متنِ دعا و هم چشم بپوشانید از پیام‌هایی که در حین قرائت دعا به سمت گوشی روانه می‌شوند...، اما در بین پیام‌هایی که هرچند دقیقه یک‌بار ظاهر می‌شدند، چشمم به پیامی از افتاد. با خودم گفتم احتمالاً جدید خودش را فرستاده، پیام را باز کردم، شعرِ بود، گوشه‌ای از دلم را در کوچه‌های ، در گذاشتم و یا شعر تا و رفتم، چرخی زدم و روضه مصور دیدم و برگشتم به مسجدِ خودمان: «...کوفه لبریز از مصیبت بود  باد در کوچه نوحه‌خوان شده بود شور افتاد در دل زینب پی بابا دلش روان شده بود در و دیوار التماسش کرد در و دیوار مهربان شده بود...» ▫️▫️▫️ دعا که تمام شد،نوبتِ با نان سنگک، شده بود... همان قوت غالب شب‌های قدرِ مسجد ما، البته فُرجه‌ای هم بود برای نماز شب احیاء و تازه‌کردنِ گلو و صله رحم بچه‌های و تبریک عید و... ▫️▫️▫️ قطعاً مابقی شب نوزدهم ۱۴۰۳ برایم لذت‌بخش است ولی هر چه می‌کنم ظاهراً رشته افکارم در همان قسمت گره خورده است، ترجیح می‌دهم کمی بیش‌تر انسانیت بخوانم و اعلامیه فوت و پخش کنم و خاک بیش‌تری روی تابوت بریزم... ✍🏻 با اندکی ویرایش و تغییر @hadisaeedifardd @qoqnoos2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«آه! از خوابی که انتهایش شهادت است» امروز غزه، هنگامی که پیکر شهدای جنایت شب گذشته را از زیر آوار بیرون می‌کشند، با صحنه‌ای دردناک، اما باشکوه مواجه می‌شوند، مادر خانه با حجاب کامل خوابیده تا اگر شهید شد، پوشیده باشد... پسرک هم دست‌هایش را روی سرش حائل کرده بوده تا آسیب کم‌تری ببیند... ▫️▫️▫️ آه! از این خواب که انتهایش شهادت است... عجب خوابی... این خواب نیست که عین بیداری است! اینان مرگ را به بازی گرفته‌اند... اینان به کلام مولا جامه عمل پوشانده‌اند که «موتوا قبل أن تموتوا» این آیات حجاب است که دوباره نازل می‌شود... این قرآن مجسم است که از لابه‌لای ویرانه‌ها به گوش می‌رسد و به چشم می‌آید... @qoqnoos2