هدایت شده از دلگویه
بهناماو
«همان پنج صلوات»
مادرم نمک غذایش را هم از اهل بیت میخواهد، همیشه هم به ما سفارش میکند جای دیگری خبری نیست، دنیا را بگردید باز میرسید به همین جا.
مادر را همیشه متوسل دیدم، اما اگر کار به بنبست میرسید بیشتر متوسل امالبنین بود. هروقت صاحبخانه را پشت در میدید، پنج صلوات هم کافی بود تا مادرِ ماهِ بنیهاشم کارش را راه بیاندازد.
موقع گرفتن تاکسی، موقع خوردن دارو، موقع عیادت مریض حتی ایام شادی و عروسی، دعایش امالبنین بود و همان پنج صلوات.
▫️▫️▫️▫️▫️
داشتم میخواندم با تلویزیون «که ای سروسامانم، شور بهارانم، جان و جهان من، کشورم ایرانم...» که مدال طلا را به زور و به جبر از ما گرفتند.
▫️▫️▫️▫️▫️
اینکه مدال طلا برق میزند شکی نیست؛
اینکه شکست رکورد المپیک به نام خودت و پرچم کشورت شیرین است هم شکی نیست، اما خیلی چیزها خیلی مرامها رنگ طلا را میبرد، آن هم مرامی که در عصر بلندشدن پرچمهای رنگینکمانی، پرچم مادرِ ماه بنیهاشم را بالا میبرد، حتی اگر طلا برود، حتی اگر ناداوری کنند، حتی اگر داغ بماند به دلت برای رکوردی که شکستی...
▫️▫️▫️▫️▫️
سرت را بالا بگیر مرد! که در عصر بیدینی و دنیّت فرزندان شیطان، تو سرفرازی و پرچمدار پهلوان اسطورهای. این اتفاق که کام دلمان را تلخ کرد، در محاسبات پسر امالبنین محفوظ است.
این پرچم چه بخواهند و چه نخواهند، بالاتر از تمام پرچمها میماند و میدرخشد.
طلای مرام و معرفت مبارکت باشد آقا #صادق_بیت_سیاح...
🖊 #فاطمه_میری_طایفه_فرد
"اللهم بارک لمولانا صاحبالزمان(عج)"
@del_gooye
«فاطمهبهار و همکلاسیهایش»
(یادداشتی از کانال «دلگویه»)
پشت در اتاق عمل تا صدایت آمد، همان زمین بیمارستان پاستور، مکان خوبی بود برای سجده شکر.
شکر آمدنت، شکر مادرشدن خواهرم، شکر خالهشدنم، شکر دختربودنت.
توی دلم یک چیزی میگفت این بچه برایت چهقدر ارزشمند میشود.
◽◽◽
از آن ایام نه سالی میگذرد، حالا بهار دلم، تکلیف شده و باید روزه بگیرد.
حالا دیگر از عمو رحیم هم باید رو بگیرد، حتی اگر به قاعده عموهایش دوستش داشته باشد، از داداشی هم و خیلیهای دیگر.
خانمشدن یکبارهاش را حس میکنم.
وقتی دارد دانهدانه احکام فقه جعفری را میآموزد.
▫️▫️▫️
بدون اغراق مچ دست فاطمهبهارم، به قاعده عرض دو انگشت است؛ همین قدر ظریف، ساقه نازکی که امسال روزه اولی شده.
بهانه نمیآورد، با ذوق روزه میگیرد، حتی گاهی یادش میرود که روزه است؛ مثل همین امروز که بوی نان بربری دوتایمان را مست کرده بود؛ با هم، نانها را در کیسه گذاشتیم و بو کشیدیم.
دارد یاد میگیرد که توی وجود کوچکش یک چیزهایی هست که باید بزرگش کند، مثل نفس.
نفس فاطمهبهار، هر لحظه با روزهاش بزرگ میشود؛ دارد جهاد میکند. یک جهاد واقعی، یک جهاد کبیر، مثل مبارزه با نفس. مخصوصاً وقتی که دو تا ناقلای خانه جلویش چیزی میخورند و راه میروند و آب میخورند و بوی ناهار کل خانه را میگیرد.
همان موقع، بهارم دارد بزرگ میشود؛ بزرگتر از هرکسی که با خدا و پیغمبر فقط موقع گرفتاری کار دارد؛ یا زخمهای معدهای که تقویم قمری را خوب بلدند؛ یا سینههای ستبری که در ملاءعام روزهخواری میکنند.
نمیدانم دادگاه عدل خدا چگونه است؟ اما حتماً حساب و کتاب دقیقی دارد؛ مثلاً خدا همکلاسیهای فاطمه بهار را برای حجت، میآورد وسط محشر و مثال میزند برای خیلیها؛ برای خیلیها که روزه نمیگیرند، بیعذر و بهانهای و خیلیها که روزه میگیرند و غر میزنند، مثل خودم.
روزهدار کوچک خانواده کوچکم خدا حافظ خودت و ایمانت و دوستانت.
✍🏻 #فاطمه_میری_طایفه_فرد
▫️@del_gooye
▫️@qoqnoos2
«تمام شد و رفت»
«عربیکا» را بخوانید، جرأت بیان یک واقعیت در صفحات اول کتاب خودنمایی میکرد؛ واقعیتی که گوشی نبود برای شنیدن.
باید کلاهشان را بالاتر بیاندازند مدعیان حقوق بشر، اعراب عربدوست و مدعی، مدعیان حقوق مادر و کودک.
تمام شد، رفت به صفحات پر رنج تاریخ. چی؟ همان واقعیت گفتهشده در عربیکا، همان کمتر از ششدرصد کل فلسطین، غزه.
▫️▫️▫️
غزه که به قاعده تمام دنیا جنگید، خوب هم جنگید؛ اما نشد، چون مسلمانان نخواستند.
همانکه همیشه میترسیدم، همانکه دیوانه زنجیرپارهکرده این روزها دارد انجام میدهد. میترسیدم از عافیتطلبی، از رفاه، رفاهی که صاف بزند توی برجک عقایدم.
میترسیدم، گفتم... گفتم دارد میرسد آن روز، اگر کاری نکنیم، اگر از پستوی خوشخیالی بیرون نیاییم.
غزه دارد تمام میشود.
غزه تمام شود، دیو افسارگسیخته را نمیشود کاری کرد؛ نمیشود از مسلمانی گفت.
غزه تمام شود، فلسطین تمام است و قدس، آن قبله نخستین؛ فلسطین تمام شود بیشتر این یک میلیارد مسلمان باید بمیریم که ماندیم و فلسطین رفت.
معامله با فلسطین از جنس عربیت نیست، از جنس مسلمانی هم، فلسطین از جنس آدمیت است، محک آدم و انعام، بل هم اضل؛ این پسوند را باید کند و انداخت دور، وقتی به داد مردم بیدفاع غزه نرسد و به کار نیاید.
امروز اجساد آدمی به هوا میپرد، خون راه میافتد. خون مانده از کشتار را بوییدهای؟
بوی ذبح میآید، بوی جنایت، بوی نحس خودفروختگی...
شاید هم منتظرند که تمام شود، کَلکش کنده شود، همین کمتر از ششدرصد لعنتی باقیمانده، تا راحت نفس بکشند، بدون عذاب سفارتخانه بزنند برای آن غاصب.
اصلاً من خوشباورم که اینها را رگی هست به قاعده سیبزمینی، نه! خبری نیست، جز گاوی که خوب شیر میدهد؛ خبری نیست، جز وادادگی، خبری نیست...
خبری نیست، جز دوری شما یا اباصالح! الغوث، الغوث، الغوث...
✍️ #فاطمه_میری_طایفه_فرد
▫️@del_gooye
▫️@qoqnoos2
«خدا رحمتت کند جناب پاپ...»
مقصد نهایی شما ایران بود در شارع جمهوری!
«خدا رحمت کند»، این جمله را وقتی میگوییم که خبر فوت یک نفر را میشنویم و از خداوند برایش آمرزش میطلبیم.
خدا رحمتت کند جناب پاپ، دنیاست دیگر بیوفا و غدارهبند، درست در اوج میآید و تمام!
نگاه نمیکند پاپ فرانسیس باشی یا بقال سرکوچه، وقتی باید آخرین غزل را بسرایی، دیگر مهلتی نداری جز خداحافظی.
راستش خیلی وقت بود میخواستم بنویسم از شما، ولی نشد؛ دقیقاً از زمانی که مشرّف شدید به نجف، کنار مزار مولای متقیان، دقیق رد شدید از شارعالرسول تا رسیدید به بیت آیتالله سیستانی.
همان وقت بود که میخواستم بنویسم و نشد. شاید دیر شده باشد نامه سرگشاده برای مردی که دیگر نیست، اما شاید به کار آینده بیاید.
جناب فرانسیس من از شما کاتولیکتر نیستم؛ راستش را بخواهید کاتولیک نیستم، نهایت میشد ارتدوکس باشم، به شما بر نخورد، نزدیکترین کلیسا پشت خانه مادرم برای ارتدوکسها بود، کلیسای کانتور، سومین کلیسای کوچک دنیا و کوچکترین کلیسای ایران، اما آن هم نشدم، چون معتقدم دیر و کنیسه و کلیسا و مسجد در خاک غصبی نمیشود؛ اصلاً آدمیزاد عبادتش نمیآید؛ خاک کلیسای کانتور غصبی بود؛ روسها وقتی شهرم را اشغال کردند، آمدند برای توبه و انابه کلیسای ارتدوکسی بنا کردند، کلیسایی که حتی یک مشتری هم ندارد در شهر من.
پس ارتدوکس هم نشدم، اما مسلمان شدم، مسلمانِ مسلمانزاده که تا اسم شارعالرسول میآید، دلش تاپتاپ میکند.
خدا آمرزنده است، حتی به قاعده دیدن گنبد نورانی امام علی علیهالسلام از خیابان شارعالرسول.
فضلی نیست که بخواهم بفروشم، اما آن سفر شما به عراق، به مولدالنبی ابراهیم علیهالسلام در اور تاریخی و دیدار با سید نور چشمم سیدعلی سیستانی، عجیب مرا یاد داستانی انداخت؛ داستانی نهچنداندور، داستانی بعد از رحلت آیتالله بروجردی و دادن پیام تسلیت شاه به آیتالله خویی. خودش هم میدانست که از مرگ بروجردی بزرگ، غمی ندارد که بخواهد همدردی کند و تسلیت بگوید، اما گفت، آن هم به مرجعی در نجف، میخواست به نوعی بگوید که زعیم شیعیان بعد از آیتالله بروجردی، کسی غیر از روحالله الموسوی الخمینی است، جایی دور از ایران. میخواست تا حواس مردم را از آقا #روحالله پرت کند.
اما زمین چرخ زد و نشان داد که آقا روحالله، «امام خمینی» است.
جناب پاپ، سید علی سیستانی، فخر من است، سایه سر است، عزیز جانم است، اما خود ایشان به ما یاد داده پشت سید خراسانی باشیم: «من هر شب در كنار مرقد مطهر اميرالمؤمنين عليهالسلام رهبری معظم انقلاب حضرت آيتالله خامنهای را دعا میكنم»...
ایشان بارها گفته است: «آقای خامنهای شخصيت بزرگ و كمنظيری است كه در طول تاريخ تشيع تاكنون كمتر شخصيتی به جامعيت ايشان داشتهایم».
سفر شما ناتمام ماند. مقصد نهایی شما ایران بود در شارع جمهوری.
▫️▫️▫️
جناب فرانسیس، از خودتان هم شنیدهایم که خدا اهل رحمت است؛ این از آموزههای عیسی روحالله است که در نگاه رحمانی محمد صلیاللهعلیهوآله آخرین فرستاده خدا به کمال رسید و تجلی کرد.
مواضع ضدصهیونیسمتان ستودنی بود، خطکش خود را جای درستی گذاشتید؛ این غده سرطانی دفاعکردنی نبود و نخواهد بود.
از این دنیا رفتید و همپیاله اسراییل نشدید،
نگاه دنیای مسیحیت به شما بود. کاش بیشتر این انزجار را جار میزدید؛ شرایط غزه را اسفناک ترسیم کردید، الآن لحظهای وخیمتر میشود؛ نفس غزه، نفس فلسطین، به شماره افتاده است. کاش بیشتر تبری میجستید که همکیشان شما بیشتر ملتفت شوند.
▫️▫️▫️
...و یک کاش دیگر میماند برای گفتن، کاش بر مواضع خود میماندید و انصراف از موضع خود درباره صاحبان پرچمهای رنگینکمانی نمیدادید؛ کجای انجیل خطای آنان توجیه شدهبود که توجیهش کردید؟ کجای عهدین آمدهاست این فضاحت؟
قرار بر رفتن است چه زود چه دیر، چه جوان چه پیر، چه پاپ و چه وزیر. کاش یادمان نرود... کاش پاپ آینده هم یادش نرود...
✍🏻 #فاطمه_میری_طایفه_فرد
▫️@del_gooye
▫️@qoqnoos2
«تُف سربالا...»
(پاسخی از لابهلای ضربالمثلهای ایرانی به گستاخی ترامپ نسبت به خلیجفارس)
هویت زنده و پویای هر تمدنی، «زبان» آن تمدن است که در جریان زندگی مردمانش به باروری و شکوفایی میرسد. در این میان «زبان فارسی» پر از گنجینههای تمدنی است که در زبان مردمانش میچرخد و «ضربالمثل» میشود.
ضربالمثلها، بهترین و کوتاهترین راه رساندن یک مفهوم به مخاطب هستند و او را به کنه ماجرا آگاهی میدهند.
در این متن سعی شده با ضربالمثلهایی که نگارنده بلد بوده، پاسخی به گستاخی #ترامپ دادهشود. قطعاً اگر قرار بود بزرگانی چون «میرجلالالدین کزازی» و یا جناب «حدادعادل» چنین متنی بنویسند، دایره ضربالمثلها بیشتر و متن منحصربهفردی ارائه میشد.
▫️▫️▫️
ترامپ همپیاله شیطان است، با گرگ دمبه میخورد و با چوپان گریه میکند؛ یادش رفته که نباید هنوز غورهنشده مویز شود؛ باید کمی تاریخ بخواند و تاریخ خود را با کشوری مثل ایران وجب بکند و بعد بیاید در بازار مسفروشها افاضات بنماید؛ او باید به صرافت این افتاده باشد که آبی از این شرایط منطقه برای او گرم نمیشود.
▫️
سگ زرد برادر شغال است و ترامپ برای همپیمان غاصب خودش دارد به هر آب و آتشی میزند که شاید از انقضای این غده سرطانی جلوگیری کند، اما نمیداند که این شتری است که درِ خانه هر غاصبی مینشیند.
▫️
دیر نیست که اسراییل ریق رحمت... که نه، ریق عذاب الهی را سر بکشد.
حالا این میان او میخواهد اوضاع سیاسی منطقه را شیرتوشیر کند، زورش به ایران نمیرسد، سراغ تطمیع کشورهای بادمجاندورقابچین حاشیه خلیج فارس میرود و از آنجایی که خرهای خسته منتظر یک اشارهاند، گاهی با او همپیاله میشوند؛ چارهای هم ندارند بندگان خدا، از درد لاعلاجی به ترامپ میگویند خانم باجی، اما باید بدانند که اگر این موجود را خیری بود اسمش را میگذاشتند خیرالله.
این کشورها باید یاد بگیرند به حق خود قانع باشند و دستدرازی نکنند؛ باید یاد بگیرند شلوار نداشتهشان را خودشان بالا بکشند.
▫️
ترامپ هم میداند که آفتاب لب بام است و امروز و فردا رفتنی است، پس اینبار گَز نکرده، بریده و از عواقب کار خودش خبر ندارد، اصلاً در باغ نیست؛ سُرنا را برعکس گرفته و دارد حرفهای صدمَن یکغاز تحویل میدهد؛ چون پدرش را ندیده ادعای پادشاهی میکند.
▫️
قدمت نام «خلیج فارس» آنقدر بالاست که بخواهد ببیند، کلاه از سرش میافتد.
آن قدر سند و مدرک توی دستوپایشان دارند که اگر نام دیگری بر این دریا بگذارند تشت رسواییشان بدجور میافتد؛ اصلاً این کار تف سربالاست برایشان.
▫️
در آخر، به آن تازهبهدورانرسیده باید گفت مشکل تو چیز دیگری است، آب را بریز جایی که سوخته.
ایران بزرگ و عزیز بوده و هست و این خانه یک صاحب بیشتر ندارد؛ به کشورهای منطقه هم باید گفت برادری جای خود، اما بزغاله هفتصد دینار. مراقب باشند که بیگُدار به آب نزنند، تا جایی که آب هست تیمم باطل است!
#خلیج_فارس
#ایران
#ضربالمثل
✍🏻 #فاطمه_میری_طایفه_فرد
▫️@del_gooye
▫️@qoqnoos2
«بهشت خانوادگی میچسبد»
(یادداشت سرکار خانم دکتر فاطمه میریطایفهفرد، درباره فرماندهان و دانشمندان شهید)
ایرانی با خانواده معنا میشود؛ پدر، مادر خواهر، برادر...، بقیه فامیل نسبی و سببی.
ایرانی با خانواده است؛ پدرومادردار است؛ سر سفره پدرش بزرگ شده؛ اهل حرمت است؛ بزرگتر کوچیکتر را میفهمد.
ایرانی اهل سفر است؛ ماجراجوست!
اگر قرار است جایی برود تنها نمیرود؛ اربعین هم بخواهد برود، پدر دستِ زن و بچه را میگیرد و کوله سنگین را خودش برمیدارد و یاعلی...
حتی اگر قرار باشد مشایه را به جای سه روز، یک هفته کش بدهد، میدهد تا به خانواده بیشتر بچسبد.
مادر، اما دلش چسب بچههاست؛ روضه که میرود، سفره حضرت رقیه که میرود، آش شلهزرد سهم خودش را میگذارد توی کیفش و میآورد خانه و با بچهها میخورد. اصلاً مادر چیزی از گلویش پایین نمیرود تا به اعضای خانواده نچشاند؛ بچهها بزرگ هم بشوند شرطی شدهاند که همین مادر میآید سهم تبرکی خود را از کیفش بردارند؛ میدانند که کل فستفودها و چلوکبابها به پای این تبرکی نمیرسند.
▫️▫️▫️
ایرانی تشنه معاشرت است، اهل کنایه است. برای همین است که خوب میخندد و خوب لطیفه میسازد. بچهها، اما هرجا بروند دوباره برمیگردند خانه پدری؛ به قول قدیمیها از در بیرونشان کنی از پنجره میآیند.
شب عید که باشد بیشتر و قشنگتر هم میشود؛ نوهها بازی میکنند، دخترها باهماند، عروسها باهم.
سفره کمی رنگینتر است، شیرینی و چای بدجور بعد از غذای مادر میچسبد...
حالا اگر پدر دانشمند باشد، بحث علمی بالا میگیرد؛ اگر سردار باشد، بحث جای دیگر میرود.
▫️▫️▫️
ایرانیجماعت هر چیز خوب را برای خانواده میخواهد؛ حالا اگر این چیز، عاقبتبخیری باشد، که چه بهتر. ایرانی مثل گنجشک دلش کوچک است، یکی از اعضای خانواده پر بکشد حالاحالا کمر راست نمیکند.
نمیدانم جنس دعای #سردار_باقری چه بوده و یا با همسرش چه عهدی داشتند که خدا خریدشان؟ قطعاً آنان فقط برای این دنیا نبودند، تا قیامت برنامه داشتند؛ دخترش این وسط بابا را ول نمیکند؛ هممسیر پدر میرود تا خود بهشت؛ بهشت خانوادگی میچسبد.
#دکتر_تهرانچی هم با همسرش ابدی میشود؛ او هم بهشت را خانوادگی میخواهد. #سردار_رشید هم آقازاده را با خودش به بهشت میبرد، هرچند که این آقازاده خودش یک پا بهشتی بود.
این که نبودن سردار و دانشمند از هر مدلش دل خانواده ایران را میشکند، چانهاش را میلرزاند، چشمانش خیس میشود، درست؛ اما غرور خانوادگیاش نمیگذارد که ناامیدی بیاید سراغش.
خانواده ایرانی شاهنامهسراست؛ او بلد است چهطور حماسه بسازد و چهطور از خانوادهاش دفاع کند؛ او بلد است چهطور دفاع کند که اجنبی جرأت نکند دستدرازی کند. خانواده ایرانی یک چیز دیگر است؛ همه ایران با هم یک خانوادهاند، یک خانواده عزیز.
✍🏻 #فاطمه_میری_طایفه_فرد
▫️@del_gooye
▫️@qoqnoos2
ققنوس
«بهشت خانوادگی میچسبد» (یادداشت سرکار خانم دکتر فاطمه میریطایفهفرد، درباره فرماندهان و دانشمندان
«چهقدر قشنگ شده بودی...»
(یادداشت سرکار خانم دکتر فاطمه میریطایفهفرد، درباره تهران سرافراز)
سلام بر تو که یادم نمیآید تاکنون سلامت داده باشم! اینبار فقط مخاطب من تویی! تویی که الآن ایستادهای، محکم، استوار. راستش را بخواهی از درونم در خوف و رجا بودم برای چنین روزهایی، برای روزهایی که مثل امروز باشد و تو بایستی یا... ببخش تو را نشناخته بودم.
وقتی به سمتت میآمدم گاهی دلم میگرفت، فضای ظاهری شهر دلم را میلرزاند، غصهات را میخوردم، اما اهل انصافم... درون آن پوستهای که میدیدم چهقدر عجایب نهفته بود. چه آدمهایی که باورم نمیشد و چه ایمانهایی که مثل جبل راسخ بودند. این جمعه چهقدر قشنگ شده بودی، #تهران!
▫️▫️▫️
قاجار که آمد روی کار، قرعه به نامت خورد و تو شدی پایتخت ایرانم. قبل از تو این قرعه، به نام #تبریز و #اصفهان و #قزوین افتاده بود. تو مخزن تاریخی، خیلی از وقایع تاریخ را خبر داری، دردهای زیادی هم کشیدهای، ببخش که در طول عمرم قضاوتت کردم! جداشدن پاره وطن سخت است و اگر امضای این جداییها در تو رقم بخورد، سختتر.
روزهای سختی داشتی، مثل جداشدن #هرات، مثل جداشدن بخشی از #آذربایجان، مثل جداشدن پاره تنمان و به قول آن ملعون «دختر به سن ازدواج رسیدهمان»، #بحرین.
▫️▫️▫️
یادم رفته بود که با تو مهربان باشم. ببخش اگر حواسم به روزهای سخت نبود و اکنون که حریت تو را میبینم دلم قرص میشود.
یادم رفته بود، تو چشم ایرانی، تو مادری، تو امالقرای اسلامی، همان اسلامی که برخی از کشورها با آن بازی میکنند و به نام آن نان میخورند.
تو امروز رایان دوماهه را بغل کردی. تو مظلومیت ایرانم را جار زدی، تو پرچم این خاک مقتدر را در همه جای دنیا بلند کردی. تو آرامگاه امامم شدی، تو جماران داری، تو حسینیه امام خمینی داری، در خیابان جمهوری، اتمسفر تو با نفس رهبرم متبرک شده.
تو الآن امید همه آزادیخواهان دنیایی.
خاک تو را لبنانیها تربت میکنند، تربت تهران و نماز میخوانند. این ایام بیشتر دلم برایت تنگ میشود، دلم برایت تاپتاپ میکند.
خدا حافظت باشد و حافظ ساکنان پر غرورت،
ساکنان حماسهسرایت، ساکنان عزتمندت.
نقشه، ما را گول زد، اکنون تو مرزدار ایران کهن هستی و ساکنان تو مرزداران این سرزمین.
چهقدر دوستداشتنی شدی #تهران! خاک مقدست سرمه چشمانم.
✍🏻 #فاطمه_میری_طایفه_فرد
▫️@del_gooye
▫️@qoqnoos2
«اگر نبودم، اگر ننوشتم، معذور بودم، بهتر بگویم مدهوش بودم...»
(حرفهای زیادی مانده که باید بنویسم و این روزها آنچه ندارم وقت است، دیدم بهتر از من، همسفرم نوشته است...)
دو چشمم را دوخته بودم به جاده و کمی هم سر گوشم میجنبید و کوهها و تپهها را میپاییدم.
این وصف دوهفته اخیر من است.
دلم میخواست برای خیلی چیزها بنویسم.
توی دلم میگویم اگر بنویسم میماند، ثبت میشود. اما بیشتر دلم میخواست از جنین هشتماهه نجفآبادی بنویسم، هنوز دلم عزادار مظلومیت اوست. اصلاً یکپا روضه بود، شبیه به روضه حضرت محسن...
ما با روضهها بزرگ شدیم، قد کشیدیم. خوشی و ناخوشیمان را با تاریخ اسلام میسنجیم.
دلم میخواست از یک شوالیه بنویسم، از کسی که توی این چندروز عصازنان کل همینه اسراییل را آب میگیرد. از ققنوسی که از دل آتش بیرون میجهد و دوباره زنده میشود، بهتر بگویم زندهتر میشود؛ البته شاید هم نوشتم، انشاءالله.
▫️▫️▫️
اگر نبودم، اگر ننوشتم، معذور بودم، بهتر بگویم مدهوش بودم، مدهوش عظمت جای قشنگی به نام ایران، البته نه همه آن، بخش کوچکی از شمال غربی آن؛ همان جایی که شور حسینی تماشای دیگری دارد؛ همان جایی که در طول سالیان دور و نزدیک بیشتر برای ایرانجانمان ایستاده.
دلم در آن سر گربه نقشه ایران جامانده و هنوز برنگشته تا شروع کنم به نوشتن.
فقط در این چندروز میگفتم که آنها، منظورم دشمنان است، ایران را نمیشناسند. یک حرف در گوشی هم میگفتم: «خودمان هم ایران را نمیشناسیم!»
ایران، نعمتی است که خدا فقط به ما داده و بس.
#سفرنامه
✍🏻 #فاطمه_میری_طایفه_فرد
▫️@del_gooye
▫️@qoqnoos2
«اگر این کنی، من این ننگ را به کجا برم؟»
(یادداشت سرکار خانم دکتر فاطمه میریطایفهفرد)در این روزها بیشتر فکر میکنم، انگار چشمانم بیشتر نعمت میبیند، حتی همان چیزهایی که قبلاً نعمت به حساب نمیآمد. دانههای برنج توی سفره، انگار باارزشتر شده؛ آبی که از دوش حمام میآید با اهمیتتر شده، انگار نان بابرکتتر شده... کمی هم غذا توی گلویم گیر میکند، مشکل از غذا که نیست، غذا همان است و گلو همان؛ مشکل از غصه است، از خجالت است؛ خجالتزدهام برای آبی که میخورم و فرزند فلسطین تشنه است. خجالتزدهام برای تمام روضههایی که شنیدم و امروز در غزه میبینم. این خجالت بدچیزی است. انگار باید رجوع کنی به خودت، به این که من چهقدر میتوانستم به غزه کمک کنم و نکردم. مثلاً توانستم از چادر نشانکرده در سامرا که چشمم را گرفته بود، بگذرم؟! یا از کلی فانتزیهای سر کوچه، توی پاساژ، توی خیابان خیام؟ سالاریه؟ ▫️▫️▫️ فلسطین! ببخش من را برای دوستداشتن عافیتطلبانهام. ببخش که عافیت زندگی زیر پرچم #الله من را از مظلومیت تو غافل کرد. ببخش که این شدم... این که باید بشنوم طفل تو از گرسنگی بمیرد و من از غصه نمیرم، این شرم کشنده است. شرم روزهایی که روضه مجسم شده است. از تو چه پنهان که من را به سختجانی خود این گمان نبود... ▫️▫️▫️ من کار ندارم که آل سعود هیچ غلطی نمیکند، من حالم از خودم بد است؛ من از مصر ناامیدم، ولی امید داشتم روزی به درد فرزندان پیامبر(ص) بخورم، ولی الآن پای در گِل عادات سخیفم. اصلاً بیا من را... ما را... ببخش! ببخش و ما را با سعودی و ترکیه و مصر و اردن توی یک کفه نگذار که اگر این کنی، من این ننگ را به کجا برم؟ #غزه #غذا #فلسطین ✍🏻 #فاطمه_میری_طایفه_فرد ▫️@del_gooye ▫️@qoqnoos2