💡 دوره مجازی تربیت پسرانه و تربیت دخترانه
🔸 ۳۵ ساعت آموزشی طی ۷ هفته به صورت آفلاین
🔴 امکان ثبت نام در هر یک عناوین تربیت دخترانه و تربیت پسرانه به صورت مجزا
⛔️ شروع دوره: ۶ آذر
📌همراه با اعطای گواهی از سوی مرکز تربیت مربی مجتمع امام صادق (ع)
♦️ ارائه کد تخفیف به شرکت کنندگان دوره های گذشته کرامت، مادران دارای۳ فرزند و بیشتر، طلاب و دانشجویان
🔆 دریافت کد تخفیف و پشتیبانی با نام کاربری @keraamat_majazi
🌐 اطلاعات بیشتر و ثبت نام در www.keraamat.ir
#معرفی_برنامه_مراکز_فرهنگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🚎 نشستهام روی صندلی اتوبوس و از پشت شیشه برگریزان شهر را نگاه میکنم. غرق در رنگارنگ خیابانها هستم که صدای غُرغُر خانمها نگاهم را میکشد به سمت در اتوبوس.
🔺 خانم جوانی دارد به سختی کالسکه بچهاش را از پلهها بالا میکشد و دختر ۵ ۶ سالهاش را میفرستد بالا. راننده غر میزند که زود باش خانووووم. علاف کردی همه رو. یک زن مسن حق به جانب صدایش را بالا میبرد و میگوید؛ انگار مجبورن با دوتا بچه بیان تو کوچه. خب بشین تو خونه. کالسکه میاری میخوای سوار اتوبوسم بشی؟
⭕️ میشود من هم بشوم یکی از همین زنهایی که غُر میزنند. یا نهایتا بیتفاوت فقط نگاه کنم. ولی یک لحظه توی صورت زنِ جوان، روشنک خودم را میبینم. چه قدر دلم برایش تنگ شده. حتما روشنک هم بعضی وقتها به بهانه خرید یا برای عوض کردن حال و هوای بچهها میآوردشان بیرون. شاید وسط راه امیرعلی خسته بشود و تنها راه رسیدن به خانه اتوبوس باشد.
🤝 میروم جلو و کمک میکنم تا زن جوان کالسکه را از پلهها رد بکند. دختر کوچکش را مینشانم کنارم و همین انگار پایانی میشود برای غرغر کردنها وپچپچهای زنهای اتوبوس. زنِ جوان از من تشکر میکند و ماسکش را روی صورتش جابهجا میکند.
💭 نگاهم به پنجره است و فکرم جای دیگر. دارم فکر میکنم به نقشم. به حرفهایی که دیروز توی جلسه شنیدم. به لزوم فرزندآوری. همانجا توی دلم گفتم خب ما که دیگر از سنمان گذشته. جوانها باید همت کنند. همان جا فایلش رو توی ذهنم بستم و پایم را پس کشیدم.
🔻دخترک سرش را تکیه داده به من و خوابش برده، دست میکشم روی سرش.
یعنی واقعا امثال من هیچ نقشی نداریم توی این قصه؟؟؟
🚏 ایستگاه آخر است. دخترک را بیدار میکنم و میسپارم به مادرش. تا خانه از وسط بلوار، زیر نمنم باران پائیزی و خِشخِش زرد و نارنجی برگها باخودم دارم فکر میکنم... به نقشِ یکی مثل خودم. یکآن چیزی توی ذهنم جان میگیرد. وای چرا زودتر فکرش را نکرده بودم؟
📱 موبایل را از ته کیفم بیرون میکشم و توی گروه واتساپی ویس میگذارم:
" سلام به مربیهای عزیز. خانمها من یک طرحی به ذهنم رسیده امیدوارم همگی همراهی کنید. من میخوام یکی از اتاقهای حوزه را مهدِ بازی کنم و مربی بیارم برای مادرهایی که بچه کوچیک دارند. حتی شیرخوار. پس از این به بعد لطفا مانع آوردن بچه کوچیک به کلاسهاتون نشید. ممنون از همکاریتون"
🔅 اندازه یک مدیر حوزه میتوانم کمکی کرده باشم به بچهدارها.
بوی خاکِ نمخورده را میکشم توی ریههایم. احساس میکنم سبکتر شدهام. یادم باشد رسیدم خانه یک زنگ بزنم به روشنک. دلم برایش یک ذره شده است.
🖊 زینب جلوانی
#بانوی_نقش_آفرین
#نقش_بانوان
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
📸 گزارش تصویری
🔹آشنایی و دیدار با بانوان مدیر مراکز و موثرین فرهنگی فلاورجان
🗓 ۲۰ و ۲۶ آبان ماه
📍بنیاد مهدویت فلاورجان
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
⚠️ ما به کسانی که اهلِ کارِ فرهنگیاند؛
دائم میگوییم،
به بعضی تکرار میکنیم،
به بعضی التماس میکنیم...
💡"آقا! کار فرهنگی بکنید!"
🎙 امام خامنهای
#رزق
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
💠 «خبر مرگم»
🔹 این رمان که اولین رمان نویسندهی آن، خانم رویا سلیمی است، موضوعی تاریخی دارد.
🔻 قهرمانِ داستان، استاد تاریخ دانشگاه است و طی عملیاتی توسط یک تیمسار ارتش شاهنشاهی ربوده میشود و مباحث مهمی بین آنان در دوره زندانی بودنش رخ میدهد. این گفتوگوها زوایای مهمی از دوران رضاشاه پهلوی را روشن میسازد.
حوادثی که برای این مورخ پیش میآید شنیدنی و مهیج است.
#معرفی_کتاب
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
💫 سلسله نشستهای گفتمانی "بانوی میدان"
ویژه بانوان دغدغهمند فرهنگی
________________
🎬 برداشت اول: افق میدان
🔅 شناخت چشم انداز حرکت فرهنگی جامعه
🎙 آقای سید وحید موسویان
✔️ یکشنبه ۱۴ اذر
🔅 شناخت صحنه در فعالیت فرهنگی
🎙 آقای علیاکبر بقایی
✔️ یکشنبه ۲۱ آذر
🔅 عوامل امیدبخش در مسیر حرکت
🎙 خانم زینب شریعتمدار
🎙 حجه الاسلام راجی
✔️ یکشنبه ۲۸ آذر
________________
🎬 برداشت دوم: عقیله میدان
🔅 بازخوانی پیام رهبری به کنگره شهدای زن
🎙 جمعی از بانوان
✔️ یکشنبه ۵ دی
🌟 رویداد ویژه به مناسبت شهادت حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) و سالگرد شهادت مرد میدان حاج قاسم سلیمانی
🔅 نگاه تکلیفمحور به فعالیت های فرهنگی، اجتماعی بانوان
🎙 آقای هانی ایرانمنش
✔️یکشنبه ۱۹ دی
________________
🎬 برداشت سوم: تدبیر میدان
🔅 مدیریت نقشهای بانوان
🎙خانم دکتر مریم اردبیلی
✔️ یکشنبه ۲۶ دی
🔅 تجربهنوردی بانوان موفق در مدیریت نقشهای متعدد
🔅اختتامیه
💡 تمامی نشستها به صورت مجازی و زنده قابل استفاده میباشد.
⏳ مهلت ثبتنام: ۱ الی ۱۲ آذر
💳 هزینه ثبتنام:
کل دوره: ۱۱۰ هزار تومان
تک جلسه: ۳۰ هزار تومان
🔻 تخفیف ویژه: (هزینه با اعمال کد تخفیف ۸۵ هزار تومان)
1⃣ ثبتنام گروهی
2⃣ اعضای مجموعههای فرهنگی
🌐 لینک ثبتنام:
http://www.chashmentezar.ir/5238-2/
#زینب_زمانهات_باش
#بانوی_میدان
#نقش_بانوان
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
💢 یک خونه کوچکِ به هم ریخته با فرشهای سفیدی که به همت دوقلوهای وروجکم کاملا تغییر هویت داده، کلی وسایل در هم برهم و در آن هنگام، صدای زنگ خانه و مهمانِ ناخوانده...!!!!
مهمان حبیب خداست ولی برای خانههای بچهدار شاید تبصرهای هم لازم داشته باشد...!
💬 "تو رو خدا اینقدر اینطرف و آنطرف نرو! آمده ام فقط ببینمت..." همانطور که کاسه، بشقابهای ولو شدهی روی زمین را جمع و جور میکنم، میخندم و میگویم: "چشم! الان یک چایی میریزم و میام..."
🔻 فقط خودش یک نفس حرف میزند... از موفقیتهای علمی و غیرعلمیاش... از رتبه اول کنکور دکترا و رتبه پنجم مسابقات فلان... حرفهایش که تمام میشود، فنجان چایی را با آداب خاصی بلند میکند و میگوید: خب حالا از خودت بگو! تو چه میکنی؟؟؟ فقط به قدر خوردن یک فنجان چایی وقت داشتم از خودم بگویم! ولی همان هم زیاد بود... درس خواندنِ دست و پاشکسته و ورزشهای آنلاینی که آن هم این روزها با بچه غیرممکن شده، گفتن نداشت! نفسِ عمیقی میکشم و با یک لبخند خشک و یخزده میگویم: "هییییچ!!!"
💞 محمد میدانست اتفاقی افتاده است! دستانم را گرفت و گفت: طوری شده فاطمه جان؟؟ خانم خانمای ما امروز بیحوصله ست!!؟ ماجرا را با آبوتاب برایش گفتم و او هم مثل همیشه با حوصله، تمامش را شنید... همینکه خواست حرفی بزند، وسط حرفش پریدم و گفتم: فقط تو رو خدا نگو بچهداری و خانهداری مگه کم کاریه!!؟ نه کم کاری نیست ولی این حرفها هم حال مرا خوب نمیکنه...
📖 میخندد، از همان خندههایی که من میمیرم برایش... گفت: قرآن چی؟ قرآن حالت را خوب میکنه؟؟؟ و بعد با همان صوت دلنشین برایم قرآن میخواند...
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَـٰنِ ٱلرَّحِیمِ
إِنَّا فَتَحۡنَا لَكَ فَتۡحࣰا مُّبِینࣰا
💭 جریان این سوره را به خاطر بیاور فاطمه!! داستان صلح حدیبیه و بیعت شجره.... در واقع فتحی به آن معنا و مفهومی که ما فکر میکنیم اتفاق نیفتاده است... حتی در آن سال، مسلمانان نتوانستند کعبه را طواف کنند ولی خداوند متعال میفرماید : انّا فتحنا...
💡 پس زاویه دید خداوند از فتح و پیروزی با تعاریفی که ما از فتح داریم تفاوت میکند... خداوند فتح و پیروزی را فقط پیروزی مادی و غلبه در یک جریان نمیبیند... اگر در دلِ جریانی، پیوند انسانها با رسول محکمتر شود، اگر در اتفاقی، خلوصِ انسانها نسبت به رسول بیشتر شود، فتحِ حقیقی به دست آمده و این تعریف خداوند تبارک و تعالی از فتح است...
🔆 چشمها را باید شست و از زاویهی دید خداوند باید به زندگی نگاه کرد، آنموقع میبینی که خیلی از ناراحتیها و نگرانیها رنگباخته و بیارزش میشوند...
🖊 ز . ک
برداشتی از جلسات تدبر #استاد_چیتچیان
#زندگی_با_قرآن
#سوره_فتح
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🔰 یاران خراسانی برگزار میکند:
🔆 رویداد ایدهپروری قهرمان من
🔸 بستری جهت نقشآفرینی ظرفیتهای مردمی در سالگرد شهادت حاج قاسم سلیمانی
🔹 محورهای ایده:
۱- رویدادها: برگزاری مراسمات، مسابقات، اقدامات میدانی و...
۲- آفرینشها و صنایع فرهنگی:
آثار ادبی، هنری و رسانهای، تولید منبر و محتوای مراسمات و...
کتیبه و پرچم، تندیس، پوشاک، هدایای یادبود و...
۳- خدمات:
اعزام گروههای تبلیغی، سرود، قصهگویی، مجری و...
پویشهای اجتماعی
📌 جغرافیای ایده (گستره اقدام ایدههای شما در یکی از عرصههای ذیل میباشد):
مساجد و محلات؛ محیط کار و خانواده؛ مدارس و مهدکودکها؛ فضای مجازی
💠 همراه با جوایز ارزنده، پشتیبانی و رهیاری ایدههای برتر تا مرحله اجرا
🔻 ثبت ایده:
https://mh8.ir
#معرفی_برنامه_مراکز_فرهنگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
📸 گزارش تصویری
🔅 جلسه هماندیشی با موضوع مروری بر فرمان تشکیل حلقههای میانی و فعالیتهای مجموعههای دانشجویی در رابطه با "مسئله آب"
با حضور نمایندگانی از تشکلهای دانشجویی:
🔸 جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی
🔸 جهاد علمی دانشجویان دانشگاه صنعتی
🔸 کانون قرآن و عترت دانشگاه صنعتی
🔸 بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی
🔸 بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد خمینیشهر
#خانه_دانشجویان
✦➤ @khanedaneshjooyan
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🚨 اگر پشتوانه فکری یا نظری نداشتید، وسط راه تشکیلاتتان در درون خودش ممکن است دچار انحراف شود. دچار رکود و ارتجاع شود. اگر این پشتوانه نباشد دچار سطحینگری میشوید.
⚠️ دچار انحراف میشويد. نه اینکه شما منحرف شوید، تشکیلاتتان آفت انحراف پیدا خواهد کرد، آفت سطحینگری پیدا خواهد کرد.
🎙 مقام معظم رهبری
#تشکیلات_انقلابی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🔆 بدانید که با همّت بلند، و در پرتو خردمندی و درستاندیشی، و با اعتماد و توکّل به خداوند دانا و توانا، میتوانید در همهی مسائل عمومی کشور و ملت، اثربخش و مشکلگشا باشید.
🎙 پیام تبریک رهبر حکیم انقلاب به مناسبت هفته بسیج؛ ۱۴۰۰/۰۹/۰۳
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🔰 مرکز فرهنگی شهید آیتالله مدرس و تشکل اسلامی شهید دیالمه برگزار میکند:
🌐 چرایی بوجود آمدن بحران زایندهرود
🔻 به همراه تشریح اقدامات صورت گرفته در مدیریت جدید استان
باحضور دکتر یزدیان (مشاور و دستیار ویژه استاندار درحوزه آب / دکترای مهندسی آب و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان)
🔷 سه شنبه ۹ آذر
🕢 از ساعت ۱۸:۳۰
📍خیابان جهاد . کوی مسعود(۱۴) . مجتمع آموزشی صالحین
⚠️ ویژه خواهران و برادران
#خانه_دانشجویان
#معرفی_برنامه_مراکز_فرهنگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🔰 جامعه اسلامی دانشگاه اصفهان و علوم پزشکی برگزار می کند:
°| ﷽ |°
🔰سلسله جلسات «طرح منظومه فکری رهبری»
💠 آشنایی با مباحثی چون جهانبینی اسلامی، خداشناسی توحیدی، انسانشناسی اسلامی، ولایت فقیه در اندیشه رهبری و...
🕙 زمان برنامه: دوشنبه ها ساعت۱۹:۳۰ از هشتم آذر
💻 جلسه به صورت مجازی در لینک زیر
http://b2n.ir/jad33
🗣 استاد: حجت الاسلام مهدی ابراهیمی | مدرس دوره های به سوی بینهایت و برهان موسسه جوانان آستان قدس رضوی
#معرفی_برنامه_مراکز_فرهنگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
ربط عاشقی 🇵🇸
💫 در دفاع مقدّس برای حضور مردمی یک مدلسازی جدیدی انجام گرفت. نحوهی حضور مردمی یک نحوهی شگفتآوری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید...
💠 اصل دوم کار فرهنگی؛ مشارکتپذیری
🔹 کار فرهنگی درجه یک حداکثر مشارکتپذیری را داراست.
🔹 کاری که مردممحور است باید مشارکتپذیر باشد.
🔹 باید به مردم نقشِ حقیقی داد.
🎙 روحالله رشیدی؛ نویسنده کتاب "به اضافه مردم"
#به_اضافه_مردم
#حلقههای_میانی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🔰 گروه فرهنگی فانوس برگزار میکند:
زندگی به وقت محبت😍
(ویژه زوجین)
سخنران: حجت الاسلام داستانپور
زمان: جمعه ۱۲ آذر ماه، ساعت ۱۸:۴۵
مکان: خیابان ابن سینا، حسینیه بنیفاطمه
هزینه هر زوج ۴۰ هزار تومان
#معرفی_برنامه_مراکز_فرهنگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
❌ دشمن انقلاب و دشمن اسلام نمیتواند از طریق فرهنگ، کاری را که میخواهد، بکند. البته مشکلات فراوانی درست کردند و درست خواهند کرد؛ شکی نیست،
✊ اما انشاالله ایمانها و همّتهای شماها نخواهد گذاشت آنطور که آنها میخواهند پیش آید.
#دغدغههای_فرهنگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
🔰 جبهه فرهنگی فعالان دفاع مقدس استان اصفهان(غالبون) برگزار میکند:
🚩 کاروان زیارتی راهیان نور
"مزار شهیدحاج قاسم سلیمانی"
🚎حرکت این هفته: پنجشنبه ۱۱ آذرماه ساعت ۷:۳۰ صبح از گلستان شهدا
برگشت از کرمان: ساعت ۱۱ شب
🔻نحوه ثبت نام به صورت غیر حضوری از طریق لینک
https://1pelak.ir/
#معرفی_برنامه_مراکز_فرهنگی
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪
✨ به نظر شما عشق، معجزه داره؟ نه؟! منم زمانی مثل شما فکر میکردم تا اینکه خوردم به پُست ننه...
ننه کیه؟! یه پیرزن ۸۰ ساله تو محلهمون... درست وقتی فهمیدم میشه به راحتی قانون و مقررات سال تولد را داخل شناسنامه دور زد که فهمیدم حسینیه محلهمون داره روی انگشت کوچیکهی ننه میچرخه!
✍ به نظرم سوژه خوبی میاومد... میشد از زندگیاش داستانکی درآورد... برای همین هم بود قلم و کتابم رو برده بودم پای سماورِ مسی گوشه اتاق ۲۰ متریاش تا زیر چهارپایه کرسیاش گرم و روان بشه...
💫 آخ! محمد اومد!
نرگس! نرگس! جانِ مادر بدو بابا اومد... بدو میخوایم غافلگیرش کنیما... کادو بابا رو بذار تو اتاقش خودش میاد باز میکنه... تو بیا پیش من...
صدای قریچ در، مُهر سکوت رو در دهانم کوبید... مثل همیشه موهای قهوهای فرفریاش زودتر از خودش اومدن تو! عادتش بود. همیشه سرش رو میانداخت پایین و یااللهی می گفت و میاومد داخل...
چشمهای آبیش آخرین هدفی بود که به تور نگاههایم میخورد. پر از حرف بود... حتی از لباسهای خاکیش هم بیشتر به چشم میاومد... دیگه برام فرقی نداشت که داد بزنم: "محمد! با لباسِ خاکی روی مبل نَشین تازه تمیز کردم." شما به معجزهی عشق ایمان دارید؟!
🔻سرخی لپهام را زیر مشت و لگدهای نگاه نرگس با دستام قائم کردم... خوشش نمیاومد اول از اون به محمد سلام کنم... دلش میخواست اون زودتر از من بره تو تیررس نگاههای باباش...
دستهام رو بردم جلو! سرم رو انداختم پایین! آخ خدای من چقدر منتظر این صحنه بودم... به محمد گفتم: "محمد اذیت نکن! از صبح منتظرم! زود باش کادوی امسالم رو بده! ۳۶۴ روزِ سال منتظر روز سالگرد ازدواجمونم!"
💬 زیرِ لب یه چیزی گفت... نفهمیدم چی میگه اصلا مهم نبود... یاد ننه افتادم... ۴۰ سال پیشش... میگفت ۵ بار دستهام رو بردم جلو و سرم رو انداختم پایین... هول و هراسِ عجیبی چنگ زد به وجودم... میخواستم دستم رو بیارم پایین که محمد سوییچِ ماشین را انداخت بین انگشتهام... بِهم گفت: "تو فکر کن من منتظر این روز نباشم! برو تو ماشینه"
نفهمیدم پلهها رو چطور دوتا یکی کردم و خودم رو انداختم جلوی ماشین...
🚑 ننه میگفت: "۵ بار خودم رو انداختم جلوی ماشین آمبولانس! گفته بودم خودم میخوام بچههام رو بشورم! نگاه به چشمهاشون نمیکردم چون میدونستم چشمهای آبیشون کار دستم میده! دست و پاهام رو شل میکنه! دست میگذاشتم روی پلکها و اولین کاری که می کردم بستن نگاهی بود که تیر میزد وسط قلبم..."
🚙 در ماشین رو باز کردم... یک گل نرگس بود! یک کارت کوچیک بِهش آویزون بود... بازش کردم... دستخط محمد بود... نوشته بود: "عزیزدلم! با اجازه شما قراره اعزام بشم به سوریه... البته اگه شما رخصت بدید!"
💢 انگار کاسهی آبِ سردی ریختن روی سرم... انگار یک لحظه برق چشمهای ننه من رو گرفت... ننه میگفت: "خودم بدرقهشون میکردم... خودم هم ازشون استقبال میکردم! البته با چشمهای بسته!"
سرم سوت کشید صداش پاهام رو شل کرد میخواستم بیفتم اما حرفهای ننه دستم رو گرفت! در ماشین رو بستم... رفتم بالا... محمد تازه کادوش رو باز کرده بود... نگاهش به نگاهم گره خورد... قلبم لرزید... رفتم سمتش یادِ خواهرم افتادم... فردا میخواست با شوهرش بره کیش... شوهرش تازه ویلا خریده بود... یادِ دوستم طناز افتادم امروز یه بسته گوشت آورده بود دمِ در خونهمون... میگفت تازه شوهرم ماشین خریده براش خون ریختیم... یاد...
💭 یادِ ننه افتادم... رفتم دستم رو گذاشتم روی چشمهای محمد... پلکهاش رو بستم... آروم بهش گفتم: "برو به سلامت!"
گرمی صورت محمد، دستهام رو نوازش میکرد... درست مثل وقتی که میبردمشون زیر کرسی گرم و نرم ننه... زیر کرسی که عشق را برای من معنی میکرد... عشق همین بود... هل دادن معشوق به سمت و سوی هدف متعالی...
زبانم بند اومد... میخواستم از اجاره عقبمونده بگم، میخواستم از مسافرتهای نرفته بگم... میخواستم از لباسهای نخریده نرگس بگم اما... اما گرمای صورتش اجازه نداد...
♥️ چشمم خورد به برگههای بههمریخته روی میزم... با خودکار قرمز نوشته بودم:"شما به معجزه عشق عقیدهای دارید؟"
🖊 لطیفهسادات مرتضوی
#مشق_زندگی
#نقش_بانوان
#بانوان_فعال_جبهه_فرهنگی_انقلاب
@rabteasheghi⏪