eitaa logo
✳️محفل قرآنی رحیق
3هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
620 فایل
🌷دانش دامنه گسترده ای دارد به آموخته ها قناعت نکنیم🌷 واژه رحیق برگرفته از آیه ۲۵ سوره مطففین به معنی شراب خالص بهشتی. گرداننده محفل گرچه تجربه و مطالعه ای ۳۰ ساله در مباحث قرآنی داردلیکن باور دارد هنوز در گام اول هست. @s_m_a57 @Sayyedali_1997
مشاهده در ایتا
دانلود
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅 🔅 🔅 📌 نگاشت9 : پیام ها ی تفسيری آیات 8 تا 13 سوره اعلی وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ «8» فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌ «9» سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ «10» وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى «11» الَّذِي يَصْلَى النَّارَ الْكُبْرى‌ «12» ثُمَّ لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌ «13» «8» و ما تو را براى آسان‌ترين (راه دعوت) آماده مى‌سازيم. «9» پس تذكّر بده، (البتّه) اگر تذكّر مفيد افتد. «10» هر كس خشيت الهى داشته باشد، بزودى پند گيرد. «11» و بدبخت‌ترين افراد از آن دورى كند. «12» همان كس كه به آتش بزرگ درافتد. «13» پس در آنجا نه بميرد و نه زندگانى كند. 🔅🔅🔅 📝 پیام ها: ✅ 1- تبليغ دين و دعوت مردم به سوى خدا، مشكلات و سختى‌هاى فراوانى در پيش دارد كه خداوند وعده داده است، مبلّغ دين را يارى دهد و تحمّل سختى‌ها را بر او آسان سازد. «نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌» ✅ 2- به هر كس مأموريّتى مى‌دهيد، گره كارش را باز كنيد. «نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ فَذَكِّرْ» ✅ 3- تسبيح ما مقدّمه كار گشايى خداوند است. سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ‌ ... نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ ✅ 4- نزول وحى براى تذكّر به مردم است. سَنُقْرِئُكَ‌ ... فَذَكِّرْ ✅ 5- شرط تذكّر، پند پذيرى است و پيامبر نسبت به افراد پندناپذير مسئوليّتى ندارد. «فَذَكِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّكْرى‌» ✅ 6- تنها افراد خداترس تذكّر را مى‌پذيرند. «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌» ✅ 7- پنددادن افراد خداترس آسان‌تر است. نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى‌ ... سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ ✅ 8- به مُبلّغ بايد دلدارى داد كه كارش بيهوده نيست. فَذَكِّرْ ... سَيَذَّكَّرُ ... ✅ 9- مُبلّغ نبايد توقّع تأثير فورى داشته باشد. «سَيَذَّكَّرُ» ✅ 10- مشكل كفّار دورى خود آنان از قرآن و پيامبر است، نه آنكه در اين دو عنصر پاك، ضعف يا نقصى باشد. «يَتَجَنَّبُهَا» ✅ 11- قرآن ميزان است. پندپذير آن مدال‌ «يَخْشى‌» مى‌گيرد، «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌» و پندناپذير آن لقب «اشقى» دريافت مى‌كند. «وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» ✅ 12- دورى از پند و پيام قرآن، مايه شقاوت است. «يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» ✅ 13- سيره دائمى تيره‌بختان دورى از پند است. «يَتَجَنَّبُهَا» در قالب مضارع براى معناى استمرار و دوام است. ✅ 14- بدبخت‌ترين مردم كسى است كه خشيت الهى ندارد. «اشقى» در برابر «يَخْشى‌» قرار گرفته است. ✅ 15- توقّع اصلاح همه مردم را نداشته باشيد. «سَيَذَّكَّرُ مَنْ يَخْشى‌ وَ يَتَجَنَّبُهَا الْأَشْقَى» ✅ 16- عامل پذيرش و عدم پذيرش در درون خود انسان است. يَخْشى‌ ... اشقى‌ ✅ 17- كيفر به مقدار خباثت است. «اشقى- النَّارَ الْكُبْرى‌» ✅ 18- دوزخ براى گروهى ابدى و هميشگى است. «لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌» ✅ 19- خلود در دوزخ، طبيعت دوزخيان را تغيير نمى‌دهد كه ديگر از آتش رنج نبرند، بلكه دائما در شكنجه هستند. «لا يَمُوتُ فِيها وَ لا يَحْيى‌» 🌹🌹🌹 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
40 🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪️با هشتگ در کانال تمام فایل ها را می توانید گوش کنید. 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به پناه ببریم. ☑️ ثواب استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مقدس امام صادق علیه السلام @rahighemakhtoom
💢اخلاص امام راحل قدس سره ▪️ گرچه امام راحل (رضوان الله تعالی علیه)در طی این چند سال گذشته که از رحلت آن حضرت می گذرد کاملاً شناخته شده است مطالب فراوانی نثراً و منظماً درباره این شخصیت بازگو شد، لکن هر چه بیشتر درباره این بزرگوار بیاندیشیم به نتایج برتری می رسیم. این بزرگوار در آن کتاب مصباح الخلافه[1] مرقوم خودشان فرمودند معرفت نفس، مفتاح مفاتیح و مصباح مصابیح است؛ یعنی اگر کسی بخواهد هر در بسته ای را باز کند محتاج به کلید است و کلید آن معرفت نفس است، هر جایی را بخواهد گام بگذارد، نیازمند به فروغ و روشنی است چراغ روشن گر آن منطقه معرفت نفس است؛ به این حرف معتقد بودند و عمل کردند و خدای سبحان هم به عمل ایشان آثار فراوانی اهداء کردند. ▪️ بسیاری از ماها در حوزه ها یا دانشگاه ها درس می خوانیم و گاهی هم برابر آن درس هایمان عمل می کنیم، لکن این کلید نیست، این چراغ نیست، این راه رفتن در فضای روشن است یا قدم زدن در یک اتاق باز شده است، این بازکننده درهای بسته نیست. ما کارمان هجرت از جهل به علم است؛ یعنی چه در حوزه و چه در دانشگاه تلاش و کوشش می کنیم، درس می خوانیم و عالم می شویم؛ این کار، کار خوبی است و این قدم، قدم اول است. هجرت از جهل به علم و عالم شدن این هجرت صغری و جهاد اصغر است؛ اما عمده هجرت از علم به معلوم است، نه هجرت از علم به علم! ما یا از جهل به علم حرکت می کنیم که می شویم عالم یا از علمی به علم دیگر حرکت می کنیم که می شویم اعلم. عالم از جهل نجات پیدا کرده و یک سلسله مطالبی را فهمید، اعلم آن فهمیده ها را مبادی قرار داده، مطالبی مجهولی که برای دیگران روشن نیست کشف می کند و می شود اعلم، ولی هر دو در مفاهیم و مبادی و منابع معرفتی سیر می کنند، هیچ کدام به خارج از آن [مفاهیم] راه پیدا نمی کند! مقداری هم بخشی از آن چه را خواندند عمل می کنند، اما کسی که دارای هجرت وسطاست و جهاد اوسط است او از علم به معلوم می آید، به این فکر نیست چیز یاد بگیرد یا اگر یاد گرفت و عالم شد بشود اعلم، این با مفاهیم کار ندارد، با صور ذهنی کار ندارد، با علوم کتاب کار ندارد، می خواهد آن چه را که این الفاظ و مفاهیم از او حکایت می کنند آن را بیابند، این می شود هجرت از علم به معلوم که این هجرت وسطاست و جهاد اوسط است. آن کسی که درس اخلاق می گوید و بحث اخلاقی دارد عدالت را معنا می کند، اقسام عدالت را ذکر می کند، این شخص هم در هجرت صغری و جهاد اصغر به سر می برد این با مفهوم کار دارد، اما کسی که واقعاً عادل شد او یک تلاش و کوشش کرد، جهاد و هجرت کرد از علم به معلوم؛ امام (رضوان الله علیه) این کار را در دروان همان اوایل جوانی انجام داد. ▪️ اگر کسی چهل روز با اخلاص حرکت کند چشمه های حکمت از قلب او بر زبان او جاری می شود، حالا اگر چهل سال این طور بود چطور؟! مرحوم آیت الله بهجت این چنین بود، امام (رضوان الله علیه) این چنین بود، اینها اوحدی از سالکانند؛ منتها هر کدام در رشته خاص خودشان. اگر طبق آن روایت «مَنْ‏ أَخْلَصَ‏ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ ینَابِیعُ‏ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ»،[2] نتیجه چهل روزه انفجار حکمت هست از دل بر قلم بنان و بیان، اگر کسی چهل سال این طور زندگی کرد همین طور است! از دوران جوانی تا دوران سالمندی از این بزرگوار جزء اخلاص چیز دیگر نشنیدیم، آن وقت که صحنه مبارزه بود به این فکر نبود ما در این بخش موفق شدیم خودی نشان بدهد، از اعلامیه هایشان، از بیاناتشان، از قلم و آثارشان پیدا بود به اینکه دارد خدا را شکر می کند که بندی از بند هایی که دست و پای اسلام است او باز کرده است. پس اولین خصلت امام این است که او هجرت کرده از علم به معلوم و باور کرده است! [1]. مصباحُ الهِدایَة الی الخِلافَة و الوِلایَة، ص49 و 50؛ «..و برای سالکِ ‏‎ ‎‏عارف، راه ورود به این گونه معارف و تمامی حقایق، شناخت نفس است. پس در ‏کسبِ این معرفت که شاه کلید و چراغ روشنِ هدایت است بکوش که هر کس نفس ‏‎ ‎‏خود را بشناسد به یقین پروردگارش را شناخته است». [2]. جامع الاخبار (للشعیری)، ص94، 📚 درس اخلاق تاریخ: 1388/03/14 🌹🌹🌹 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
✔️جهت و هدف بکارگیری استعداد 🔰استعدادها انسان از سرمايه‏ هايى سرشار است و با استعدادهايى همراه، از نيروهاى بدنى و عاطفى و غرايز فردى و اجتماعى و عالى گرفته تا مهم ‏تر از اين همه؛ يعنى نيروى رهبرى اينها و جهت دادن به اين همه استعداد. انسان ‏ها گرچه در سرمايه‏ ها با هم تفاوت دارند اما در جهت دادن‏ به اينها و رهبرى اينها همه با هم برابرند. هر كس از تضاد استعدادها برخوردار بود و هر كس بشر بود ناچار از اين جهت دادن و رهبرى كردن برخوردار است. خود اين استعدادها مهم نيستند و كارى كه با دست يا فكر يا نيروى عظيم خود انجام مى‏ دهيم مهم نيست، بل مهم هدف و جهت اين كارهاست كه براى چه از اينها بهره مى‏ گيريم و در چه راهى آنها را به جريان مى‏ اندازيم. و با اين ديد ديگر اختلاف عمل‏ها و اختلاف استعدادها مسأله ظلم و بى ‏عدالتى را به دنبال نمى ‏كشد؛ چون حكمت بر اساس نيازهاى گوناگون، افراد گوناگون تهيه مى‏كند، در حالى كه اين گوناگونى‏ ها ملاك افتخار نيست‏ و در حالى كه از هر كس به اندازه‏اى كه داده ‏اند بازدهى مى‏ خواهند و در حالى كه هنگام پاداش، نسبت سرمايه‏ ها و سودها را مى‏ سنجند، نه سرمايه ‏ها را و نه سودها را. در حالى كه جهت اين نسبت و هدف اين كوشش را در نظر مى ‏گيرند، كه: «انَّما الاعمالُ بالنِّيَّات‏» و «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ الَّا مَا سَعَى» و «لايُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً الَّا ما اتيها». استاد علی صفایی حائری کتاب رشد ص ۲۹ @rahighemakhtoom
.☑️طبیعت درنده آدمی 📄من زدم! من کشتم! من پیروز شدم! من دشمن را از بین بردم! اینها سخنان گرگ‌صفتانى است که سرتاسر تاریخ را با پنجه‌ها و دندان‌هاى خود، با خون انسان‌ها رنگین نموده‌اند. «من انسان یا انسان‌هایى را از پاى درآوردم و پیروز گشتم»، جمله‌ای است که تاکنون در فضاى تاریخ طنین انداخته است و احساس می‌شود که پس از این هم چنین خواهد بود. 📄 این طبیعت درندۀ آدمى است که همۀ مصلحان و پیامبران براى تعدیل و تلطیف آن، می‌کوشند و فداکارى در این راه را اولین مادۀ رسالت خود می‌دانند. پلیدتر و نفرت‌آورتر از این طبیعت آدمى و جانگدازتر از آن، نام‌گذارى جنایتکارانه‌اى است که کُشنده را پیروز و کُشته‌شده را شکست‌خورده می‌نامند. 📄مگر کسى نیست که به این نام‌گذارانِ از حیات بى‌خبر بگوید: حالا که در تعدیل و تلطیف طبیعت بشرى و تربیت آن قدم برنمی‌دارید، اقلاً جنایتکاران را با کلمۀ پیروزى مست‌تر و دیوانه‌تر نسازید. اگر شما این کلمه را به کار نبرید و به کلمۀ قاتل کفایت کنید، احتمال آن می‌رود که روزى آن جنایتکاران رویاروى وجدان خود قرار بگیرند و اشکى چند به خودکشى خویشتن بریزند. 📄بیایید، براى خدا و براى احترام قطره‌هاى خون، تابلوهایى را که منظرۀ شکارگاهى را نشان می‌دهد که درندۀ سرمستى حیوان بینوایى را با شکنجۀ فوق تصور از پاى درمی‌آورد، بسوزانید و نابود کنید. حیوانى که نوزادهاى خود را در آشیانه مخفى کرده، براى پیدا کردن غذا کوه‌ها و دره‌ها را درنوردیده با حالت یأس، در دامنۀ کوهى چشم به افق‌هاى دوردست دوخته، باشد که برگ و نوایى براى نوزادان خود پیدا کند و رو به آشیانۀ خود برود، ناگهان درندۀ سرمستى از راه می‌رسد و متلاشى‌اش می‌کند، یا انسان درنده‌تر از وحشى جنگل، نه براى رفع گرسنگى، بلکه براى آنکه تیرش به هدف برسد، آن جاندار بینوا را از حیات لذیذش محروم می‌سازد، نقاش هنرمندى پیدا می‌شود و با حماسه‌اى مانند شراب کهن، درندگان را مست‌تر می‌نماید، این منظرۀ وقیح و جان‌سوز را به صورت تابلو درمی‌آورد و پول‌هایى کلان را از جریان زندگى مردم خارج کرده، هم پول را که براى جریان شئون اقتصادى مردم به وجود آمده است، در آن تابلو راکد می‌نماید و هم حیات مردم را در آن تابلو به پوچی می کشاند. @rahighemakhtoom
خدایا! از تو عذر می‌خواهم @rahighemakhtoom
4_804649366852730910.apk
16.44M
📲 جامع گنجینه : 👈قرْآنِ کریم 👈مفاتیح الجنان 👈نهج البلاغه 👈صحیفه سجادیه 👈رساله 5 تن از مراجع تقلید 🌴🌴🌴🌴🌴🌴 ♻️ ♻️ @rahighemakhtoom
53 🔅🔅🔅 ✅ آسیب‌های فهم قرآن 📝 برخی آسیب‌ها ✅ آسیب‌های فهم قرآن با قرآن 📁 ← بر هم زدن آیه‌ها از آسیب‌هایی که در زمینه بهره‌گیری از آیه‌ها در فهم آیات دیگر ممکن است رخ دهد، بر هم زدن آیه‌هاست؛ («ضرب القرآن بعضه ببعض»؛ برخی از قرآن را به برخی دیگر زدن. در چند روایت این موضوع مطرح شده است؛ از جمله: از امام صادق (علیه‌السّلام)) [۷۰] [۷۱] [۷۲] [۷۳] [۷۴] یعنی معانی آیه‌ها را به هم مخلوط کردن و ویژگی آیه‌ها را واژگونه دانستن؛ مثل این‌که آیه محکم را متشابه بدانند و بالعکس. 📐 چنین خطایی در برداشت از آیه‌ها نقص بزرگی بر جای می‌نهد. این آسیب، چنان‌که از روایت نبوی (صلّی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) پیداست، در امت‌های گذشته نیز بوده و موجب گمراهی آنان شده است. [۷۵] نتیجه بر هم زدن آیه‌ها پیدایش تناقض میان آن‌ها و تکذیب بعضی از آیه‌ها نسبت ‌به بعضی دیگر است، در حالی‌که بخش‌های گوناگون قرآن مصدق و مؤید یکدیگر است و عدم وجود اختلاف و ناهماهنگی یکی از ابعاد اعجاز این کتاب ارجمند می‌باشد. «افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا». [۷۶] 🔅🔅🔅 📂 آسیب‌های فهم قرآن با روایت ضرورت بهره‌گیری از روایات معصومان (علیهم‌السّلام) به عنوان یکی از قراین نا پیوسته در بحث‌های گذشته بیان شد. اکنون به اختصار، آسیب‌هایی که در استفاده و برداشت از منابع روایی برای فهم قرآن وجود دارد اشاره می‌شود: ⏪ ادامه دارد... 🍀🍀🍀 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
53 🔅🔅🔅 ✅ آسیب‌های فهم قرآن 📝 برخی آسیب‌ها ✅آسیب‌های فهم قرآن با روایت 📁 ← بسنده کردن به روایات در بحث از فهم قرآن با قرآن، گفته شد که بسنده کردن به یک منبع کاری است ناروا که درهای معارف قرآن را به روی جویای فهم می‌بندد. برخی در بسنده کردن به روایات تا جایی پیش رفته‌اند که هیچ توضیح و تفسیری در کنار روایات تفسیری نیاورده‌اند. تفسیرهایی مانند البرهان و نورالثقلین روایات وارد شده درباره آیه‌ها را جمع‌آوری کرده‌اند، ولی حتی نوع روایات را مشخص ننموده‌اند. پیداست که با این تفکر نمی‌توان به معارف قرآنی رسید؛ زیرا: ⏪ اولا: روایات تفسیری در مقایسه با حجم زیاد آیه‌های قرآن‌ اندک است. ⏪ ثانیا: در بیان روایات مربوط به قرآن، روایاتی وجود دارد که در شرح و تفسیر آیه نیست، بلکه بیان مصداق یا بیان بطن یا تمثل به آیه و مانند آن است. ⏪ ثالثا: در خود روایات، به تدبر و فهم قرآن امر شده و بر این اساس نباید تنها به روایات اکتفا کرد. «یعرف هذا و اشباهه من کتاب الله عز و جل.» [۷۷] ⏪ رابعا:، برای ارزیابی روایات، راه‌هایی قرار داده‌اند که یکی از آن‌ها مخالفت‌ یا موافقت‌ با قرآن است و این فرع بر آن است که قرآن پیش از مراجعه به روایت قابل فهم و تفسیر باشد. 📁 ← پذیرش روایات غیر قابل استناد مهم‌ترین آسیبی که دامن‌گیر طالبان فهم قرآن بوده و در برخی موارد، هنوز هم هست پذیرش روایات غیر قابل استناد است؛ زیرا از این راه دروغ‌های فراوانی به کتاب‌های تفسیری راه یافته و اساس فهم قرآن قرار داده شد است که عمده این دروغ‌ها از سوی راویان اسرائیلی جعل و نشر داده شده و به ویژه، در کتاب‌های اهل سنت نقل شده است. تهمت‌هایی که به حضرت سلیمان (علیه‌السّلام) و داود (علیه‌السّلام) و برخی دیگر از انبیای الهی (علیهم‌السّلام) نسبت داده شده [۷۸] [۷۹] از این طریق وارد فرهنگ اسلامی گردیده است. 📜 بنابراین، جا دارد دقت و وسواس بیش‌تری در استفاده از منابع روایی اعمال شود و ملاک‌هایی که در علم رجال برای آگاهی از احوال راویان وجود دارد و معیارهایی که در تشخیص حدیث صحیح از سقیم در درایه مطرح است مورد توجه جدی قرار گیرد، حتی اگر روایتی از نظر سند عالی بود، ولی مخالف با قرآن یا مسلمات دینی بود کنار گذاشته شود، به ویژه روایاتی که زمینه‌های نزول را بیان می‌کند و در درون با یکدیگر در تعارض‌اند. ⏪ ادامه دارد... 🍀🍀🍀 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به قرآن پناه ببریم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 2- برش 195 پیام های حضرت به همایش ها و کنگره های گوناگون علمی دینی فرهنگی و سیاسی شامل ناب ترین معارف دینی 🔅🔅🔅 📈 برش هایی از پيام به مناسبت بزرگداشت يكصدمين سال تولد علامه طباطبائي(ره) ✅ اصل سوم. كوثر وحي مرده را زنده مي كند، زنده بيمار را درمان، سالم را كامل و تامّ مي نمايد و جامع بين كمال و تمام را مكمّل و متمّم جامعه بشري قرار مي دهد. لذا اين جامه پرنياني براندام متعادل آن جام جهان نما برازنده است كه وي گذشته از ماء الحيات، ماء مَعِيْن نيز مي باشد؛ يعني حيات ساري و احياي جاري، به طوري كه اگر جايي اين حيات برين را فاقد بود، آنجا مرده است. 📁 معناي مرگ و زندگي و تصديق به وجود آنها براي همگان، از لحاظ علم حصولي روشن است، ولي معناي مرگ، گذشته از ادراك مفهوم ذهني آن و نيز صرف نظر از تصديق به تحقّق آن، در موطن مناسب خود دو مرحله ديگر دارد كه خواه و ناخواه پديد مي آيد؛ يكي عبور از علم اليقين به عين اليقينِ مرگ است كه در حال احتضار نصيب انسانِ مهاجر و منتقل از دنيا به برزخ مي شود، و ديگري گذر از عين اليقين به حق اليقينِ موت است كه شخص محتضر بعد از عبور از دوران احتضار آن را كاملاً مي چشد؛ (كلّ نفسٍ ذائقة الموت)؛[ سوره عنكبوت، آيه 57.]چه اينكه جريان دوزخ نيز همين سه مرحله را دارد، حقيقت حيات و بهشت نيز واجد اين سه مرحله بوده و خواهد بود. بر مردان و زنان با تقواست كه در ظلّ اهتمام به قرآن كريم، با همراهي خضر ولايت اين مراحل را طي نمايند. ⏪ مرحله نخست آن ادراك حصولي مفهوم حيات و بهشت و نيز تصديق ذهني به وجود آنها به طور علم اليقين است كه تحصيل آن دشوار نيست. ⏪ مرحله دوم آن شهود حيات و بهشت به طور عين اليقين است كه خالي از صعوبت نيست، هر چند نيل به علم اليقين وسيله صعود به عين اليقين است؛ (كلاّ لو تعلمون علم اليقين لتروّن الجحيم).[ سوره تكاثر، آيات 5 ـ 6.] 📁 آنچه درباره دوزخ آمد، يقيناً در جريان بهشت مطرح است و سرّ نام بردن جحيم براي آن است كه بسياري از مردم از راه انذار، تخويف و تحذير بهتر به مقصد مي رسند، گرچه راه اصلي ادراك درجات معاد محبّت و بعد از آن تبشير و ترغيب و تشويق به بهشت است. 📁 لذا در قرآن كريم مسئوليت رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم در تبشير منحصر نشد، ولي در انذار محصور شد، هر چند اين حصر حقيقي نيست: (إن هو الاّ نذير مبين)،[ سوره اعراف، آيه 184.](إن أنت إلاّ نذيرٌ) [سوره فاطر، آيه 23.]و (إنّما أنا لكم نذير مبين).[ سوره حج، آيه 49.]و مرحله سوم آن زنده و بهشتي شدن به طور حق اليقين است. 📁 همانطوري كه مرده به نحو حق اليقين مرده است، زنده قرآني نيز به طور حق اليقين زنده مي باشد. چنين انسان با تقواي ويژه، حيات قرآني را در تمام هويّت اصيل خود مي يابد و با آن مي انديشد و با آن تصميم مي گيرد؛ يعني انديشه و انگيزه او هر دو قرآني خواهد بود. 🌹🌹🌹 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانقدر سروش هدایت ج 2- برش 196 پیام های حضرت به همایش ها و کنگره های گوناگون علمی دینی فرهنگی و سیاسی شامل ناب ترین معارف دینی 🔅🔅🔅 📈 برش هایی از پيام به مناسبت بزرگداشت يكصدمين سال تولد علامه طباطبائي(ره) علم جوياي يقين باشد بدان وان يقين جوياي ديد است و عيان مي كِشد دانش به بينش اي عليم گر يقين بودي بديدندي جحيم اندر الهاكم بيان اين ببين كه شود علم اليقين عين اليقين آنچه گل را گفت حق خندانش كرد با دل من گفت و صد چندانش كرد [مثنوي معنوي، دفتر سوم، ابيات 4121 ـ 4129.] 📁 مفسّران وحي الهي حيات هاي متفاوت دارند؛ برخي حيات مفهومي و ماهوي دارند كه با ابزار علم اليقين مي فهمند و با همان وسيله از چهره آيات قرآني پرده برمي دارند و مفاهيم ذهني آنها را به ديگران منتقل مي كنند. بعضي حيات مصداقي و فردي دارند، ليكن از منظر عين اليقين. اين طائفه هر چند خود مصاديق مفهوم و افراد خارجي ماهيّت را مي بينند، ولي آنچه به ديگران بازگو مي نمايند، از سنخ مفهوم و ماهيت است، نه مصداق و فرد. البته شايد در جمع اينان، اوحدي از صاحب بصر پيدا شود كه عين اليقين او براي ديگران وسيله شهود گردد و شاگردان خود را همراه با تعليم كتاب و حكمت اشهاد نمايند و ملكوت آيات را به آنان ارايه كند، تا آنها نيز ببينند چيزي را كه مشايخ آنان مشاهده مي نمايند. 📁 حيات قرآني اين دو طائفه علمي است، با اين تمايز كه يكي زنده به علم اليقين است و ديگري زنده به عين اليقين. حيات بعض ديگر عيني است؛ يعني زنده به معلوم اند نه علم، و اين طائفه گرچه نه پيامبراند و نه امام معصوم(عليه‌السلام)، اما همان طوري كه در متون ديني آمده است: «فكانما أدرجت النبوّة بين جنبيه إلاّ إنّه لايوحي إليه»،[ وسائل الشيعه، ج 6، ص 191.]اين گروه، عين اليقين سند علم اليقين آنها است و حق اليقين پشتوانه عين اليقين آنان. نام علاّمه طباطبائي)رضوان الله عليه( را مي توان در اين فهرست يافت و زادگاهش تبريز را مي شود در جدول اماكن اين صحيفه نوراني ثبت كرد؛ به تَرك تُرك اولي‌تر، سيه رويان هندو را كه تُركان راست جانبازي و هندو راست لالايي منم باري بحمد الله، غلام تُرك همچون مَه كه مَه رويان گردوني، از او دارند زيبايي چو او آب است و تو جويي، چرا خود را نمي‌جويي چون او مُشك است و تو بويي، چرا خود را نيفشاني زعشق شمس تبريزي، چو موسي گفته‌ام اَرْني ز سوي طور تبريزي، چرا چون لن نمي‌آيي [ديوان شمس تبريزي.] 🌹🌹🌹 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
✅عالم پس از مرگ به روایت یک جانباز مدافع حرم تمام فایل ها با هشتگ در کانال قابل دریافت می باشد. @rahighemakhtoom 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تلاوت یک نفس سوره مبارکه ضحی از قاری عیدی شعبان از کشور تانزانیا ✔️برداشت از ☑️خشم الهی 📄سالک الی اللّه باید بداند که خدای تعالی هرگز او را به حال خود وانمی گذارد و بی جهت مورد خشم الهی واقع نمی شود و اگر در صراط مستقیم باشد و تزکیه نفس کند به قدری که خشنود گردد خدای تعالی به او نعمت عنایت می کند و از گمراهی نجاتش می دهد و ثروتمندش می کندبه شرط آن که با یتیم بدرفتاری نکند و سائل را از خود دور نکند و نعمت هائی که خدا به او داده برای مردم بگوید و کفران نکند. 🌷🌷🌷 @rahighemakhtoom
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
41 🔅🔅🔅 🔹با بیانی جذاب، شنیدنی و زیبا و آسان وساده و کاربردی ▪️با هشتگ در کانال تمام فایل ها را می توانید گوش کنید. 🔅 به هنگام فتنه ها و بلاها به پناه ببریم. ☑️ ثواب استفاده از این فایل هدیه به پیشگاه مقدس امام صادق علیه السلام @rahighemakhtoom
📌دوری ازعلم غیر نافع 📃 در دعاها، در نماز و در تعقیبات نماز به ما گفتند بگویید: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَع وَ قَلْبٍ لَا یخْشَعُ وَ عِلْمٍ لَا ینْفَعُ»؛[1] خدایا آن علمی كه به درد نمی‌ خورد من از آن علم به تو پناه می برم؛ اینها در دستورات دینی ماست! یا در نماز یا در قنوت یا در تعقیبات است. علمی كه نافع نیست، بعضی از آنها مقدارش مشخص است؛ مثل علوم محرّم, سِحر، شعبده و جادو و مانند اینها. بعضی از علوم است كه طبعاً و ذاتاً نافع است ولی شخصِ عالم از آن بهره نمی ‌برد؛ مثل همین فقه، اصول و تفسیر و این علوم که علوم نافعی است؛ ولی به حال این شخص نافع نیست، برای اینکه متأسفانه او بهره نمی ‌برد، اینها مشخص است. اما علم نافع دیگر كه در بخش ‌های سوم قرار دارد، علومی كه ما گاهی در حوزه و قسمت مهمّی در دانشگاه ‌ها یاد می ‌گیریم یا یاد می دهیم كه فقط می‌ خواهیم بچه‌ های ما پشت میز بنشینند و اگر میز نباشد به درد جامعه نمی ‌خورند، نه کشاورزی، نه دامداری، نه صنعت، اهل تولید و كار نیستند فقط اهل میز هستند! این علم, علم نافع نیست «أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا ینْفَع‏». 📃 دانشگاه ‌های ما باید طرزی این عزیزان را تربیت كنند كه اینها وقتی فارغ‌ التحصیل شدند، تولید و اشتغال دم دست آنها باشد، پشت میز نشستن, علم نافع نیست. این دعاها و تعقیبات هر كدام از اینها مدرسه است. فرمود: ﴿اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یحْییكُمْ﴾[2] 📃وجود مبارك پیغمبر با آن مقام، دست كارگر را بوسید,[3] كدام كارگر؟ كارگری كه برای خودش تولید می ‌كرد. همه فقهای ما مستحضرند كه مزدوری در اسلام مكروه است.[4] دین كه نمی‌ خواهد شكم مردم را با اطعام سیر كند، دین می ‌خواهد مردم را با اكرام تأمین كند. این اطعام برای كفّارات و امثال آن است. اگر خدای سبحان انسان را به عنوان كریم معرفی كرد: ﴿لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی‏ آدَمَ﴾[5] همین دین می ‌گوید مزدوری مكروه است؛ منتها اینكه می ‌گوییم مكروه است با احتیاط می ‌گوییم, چون روایات در حدّ تحریم است؛ منتها حمل بر تنزیه كردند كه كسی حق ندارد جامعه را با مزدوری اداره كند، چون كرامت افراد محفوظ نیست. ما متأسفانه به این حدّ هم نرسیدیم که با مزدوری جامعه را اداره کنیم. حضرت دست آن کارگر را بوسید که برای خود تولید داشت و برای خود اشتغال داشت. علمی که به درد جامعه نخورد به ما گفتند به خدا پناه ببرید: «أَعُوذُ بِكَ مِنْ عِلْمٍ لَا ینْفَع‏». [1]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج‏1، ص75. [2]. سوره انفال، آیه24. [3]. اسد الغابه، ج2، ص269. [4]. وسائل الشیعة، ج19، ص103. [5]. سوره إسراء، آیه70. 📚 درس اخلاق تاریخ: 1396/04/15 🌷🌷🌷 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وسَهِّلْ مَخْرَجَهُمْ 💻برای ترویج و تبلیغ و انتشار آموزه های قرآنی خالصانه تلاش کنیم. @rahighemakhtoom
📌نه بازیگریم نه بازیچه 🖌مرحوم استاد دانشمند علی صفایی حائری 👇👇👇 @rahighemakhtoom
☑️ نه بازیگریم نه بازیچه 🔰سرگرمی ها وقتى كه ما بچه‏ تر بوديم، مشتاق بازى و توپ بوديم، در انتظار مى‏ نشستيم تا ما را به بازى بگيرند، تملق مى‏ گفتيم تا راه‏ مان بدهند و قهر مى‏ كرديم و دور مى‏ شديم تا نزديك‏ مان كنند، اما همين كه هدفى پيدا مى‏ كرديم ديگر به توپ ‏ها و بچه ‏ها نگاه نمى‏ كرديم، حتى اگر دعوت‏ مان مى ‏كردند مى‏ خنديديم و اگر دست‏ مان را مى ‏كشيدند، نق مى‏ زديم و فرار مى ‏كرديم. چرا؟ مگر توپ همان توپ نبود و بازى همان بازى محبوب نبود؟ چرا اينها همه ‏اش همان ‏ها بودند، اما ما ديگر آن نبوديم، ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم و مهمانى مى‏ خواستيم برويم... آه حالا مى‏ فهمم كه چرا خيلى ‏ها به توپ ‏هاى بزرگ‏ تر و كره ‏هاى زمين و ماه و خورشيد هم همان طور نگاه مى ‏كنند و توپ بازى نمى‏ كنند و اسير بازى نمى ‏شوند. اينها كارى دارند و هدفى دارند و اين است كه مشغول نمى‏ شوند و سرگرم نمى‏ شوند. سرگرمى‏ ها براى بيكاره ‏هاست. بازى ‏ها براى آواره ‏ها ست و آنها كه جايى دارند و آنها كه كارى دارند و آنها كه به مهمانى دعوت شده‏ اند و لباس ضيافت پوشيده‏ اند، ديگر با توپ ‏ها و با بازيچه ‏ها كارى ندارند. اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى. اينها رهرو هستند و به تحرك ‏ها رسيده ‏اند و از تنوع ‏ها گذشته‏ اند. اينها راه را مى‏ بينند و وقت كم را مى ‏بينند و اين است كه شب و روز مى‏ كوشند و آرام ندارند. اين است كه همه خوردن و خوابيدن و حركت ‏هاى بى‏ حاصل‏ شان بايد حاصل خيز بشود و بار بياورد. هيچ ديده‏ ايد كه كسى خانه‏ اى بزرگ ساخته باشد و در قرضش مانده باشد، چگونه روز و شب مى‏ دود و چگونه حتى درمهمانى‏ هايش در جست‏ و جوى كار خويش است. انسان بى ‏نهايت سرمايه دارد و بى‏ نهايت راه دارد و فقط هفتاد سال وقت براى تجارت، آن هم، نصفش خوراك و پوشاك و مسكن و نصفش مقدمات اينها، واى به روزى كه بقيه ‏اش هم بشود صرف نمايش دادن اينها كه ديگر سرمايه ‏ها از دست رفته‏ اند يا راكد مانده ‏اند و احتكار شده‏ اند و يا از دست رفته ‏اند و زيان شده‏ اند. استاد علی صفایی حائری کتاب رشد، ص ۳۴ @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (138) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) 📌لطايف و اشارات ✅12 ـ اتحاد سالك و صراط 📃صراط هم به خداي سبحان اسناد داده مي شود: (هذا صراط ربّك مستقيماً) [سوره‌ي انعام، آيه‌ي 126.]، (صراط الله الّذي له ما في السماوات وما في الأرض) [سوره‌ي شوري، آيه‌ي 53.]و هم به راهيان: (صراط الّذين أنعمت عليهم). اسناد صراط به خداوند از آن جهت است كه صراط همان دين، يعني مجموعه معارف و قوانيني است كه خداي سبحان آن را به وسيله‌ي وحي بر پيامبران نازل كرده است. پس مبدأ آن خداست و از سوي ديگر عمل به آن نيز انسان را به لقاي خدا مي رساند. پس منتهاي آن نيز خداست و چون مبدأ و منتهاي آن خداوند است، اسناد آن به خداوند صحيح و موجّه است. اما استناد آن به سالكان، به عنوان (أصحاب الصّراط السَوِيّ) [سوره‌ي طه، آيه‌ي 135.]مستلزم رابطه و پيوندي عيني بين صراط و سالك آن است و اين پيوند، مصحح آن استناد است. حال بايد بررسي شود كه چه پيوندي ميان صراط و سالك، يعني همان «دين» و «متديّن» وجود دارد و در مقدمه بايد گفت: اين ارتباطْ مادّي نيست؛ زيرا صراط همان دين است و دين امري مادي نيست بلكه يك سلسله عقايد، اخلاق و احكام است كه همه معنوي است. ⏪اتحاد ميان سالك و صراط با دو تقرير قابل اثبات است: ◀️تقرير يكم: دين كه همان صراط مستقيم است ريشه، ساقه و شاخه هايي دارد (اصول، متوسطات، فروع) و حركت در صراط مستقيم دين، حركت در اين مراحل سه گانه است. اين حركت، در اصول دين به تحصيل معرفت و اعتقاد است و در متوسطات دين به يافتن معرفت و تخلّق به اخلاق الهي و در فروع دين به معرفت و اعمال صالح. 📃پس اگر دين همان عقيده، خُلق و عمل است، حركت در صراط مستقيم نيز جز معتقد و متخلّق و عامل شدن چيز ديگري نيست و اينها از ذات انسان بيرون نيست؛ زيرا سير نفس آدمي در اصول دين به تحصيل عقيده است و عقيده به معناي گره خوردن جان با يك سلسله معارف است و سير انسان در اخلاق و عمل نيز همين گونه نيازمند بستگي و گره خوردن با جان اوست. 📃انسانهايي كه معارف، اخلاق و احكام الهي را ادراك كرده، به آن معتقد و متّصف و عامل شدند، همچون امامان معصوم (عليهم السلام)، خود صراط مستقيم مي شوند و در اين صورت دين دو مصداق پيدا مي كند: يكي مجموعه معارف و قوانين و دستوراتي كه وجود نوشتاري آن در كتاب و سنّت آمده است و ديگري وجود شخصي پيامبران و امامان (عليهم السلام) و از اين رو قرآن و عترت (عليهم السلام) هر دو مصداق صراط مستقيمند. 📃بر همين اساس، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در جنگ احزاب درباره‌ي اميرمؤمنان (عليه السلام) تعبير به ايمان و درباره‌ي عمروبن عَبْدِوَدّ تعبير به شرك فرمود: «برز الإيمان كلّه إلي الشرك كلّه» [بحار، ج20، ص215.]و چون دين (مجموعه عقيده، خلق و عمل) با همه‌ي هستي علي بن ابي طالب (عليه السلام) متحد شده است و كفر نيز كه عقيده، خلق و عمل است با عمروبن عَبْدِوَدّ متّحد گرديده است، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از روي حقيقت و نه مَجاز و استعاره، فرمودند: همه‌ي ايمان به مصاف همه‌ي شرك آمده است. بنابراين، سرّ استناد صراط به سالك همين اتحاد وجودي و خارجي آنهاست. ☘️☘️☘️ 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (139) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) 📌لطايف و اشارات ✅12 ـ اتحاد سالك و صراط 📃راهي كه اصحاب صراط با استواري و راست قامتي آن را طي مي كنند و تبهكاران و كافران به رو افتاده و افتان و خيزان آن را رها مي كنند: (أفَمَن يَمشي مُكِبّاً علي وجهه أهدي أمّن يمشي سويّاً علي صراط مستقيم) [سوره‌ي مُلك، آيه‌ي 22.]، راهي زميني يا آسماني نيست، بلكه راهي در درون انسانهاست و آنان در جان خود سفر مي كنند و بر اين اساس قرآن كريم به مؤمنان توصيه مي كند كه مراقب و ملازم جان خود باشيد و آن را رها نكنيد: (يا أيّها الّذين آمنوا عليكم أنفسَكم)[ سوره‌ي مائده، آيه‌ي 105.]. انسان بايد در جان خود سفر كند كه راه همين است و بيرون را آباد نكند. ⏪اگر ايمانْ «مستودَع» و زوال پذير شد نه «مستقر»، با فشار مرگ و كمتر از آن، رخت بر مي بندد و از اين رو برخي پس از مرگ، حتي قادر نيستند بگويند خدايشان كيست و بر گروهي از انسانها احقابي از عذاب مي گذرد تا به ياد بياورند كه كتاب آسماني آنان «قرآن» بوده است[نور الثقلين، ج5، ص495.]و با اين كه در دنيا با هيچ نامي به اندازه‌ي نام «محمّد» سروكار نداشته اند، ولي پس از مرگْ نام پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را فراموش مي كنند. اما ايمان راسخِ در جان با فشار مرگ نيززوال پذير نيست و انسان به مقداري كه اين راه را طي كند با آن متّحد مي شود؛ اگر همه‌ي راه را طي كرد «صراط الله» و اگر در مراحل نازلتر بود، «سبيل الله» مي شود. ◀️تقرير دوم: صراطِ ديني در جهان خارج به صورت راهي پيش ساخته و كشيده شده نيست تا سالك، آن راه موجود را بپيمايد؛ چون اصولاً «راه» همواره «بالقوّه» موجود است و راهيان با رفتن خود آن را از قوه به فعليّت آورده، با خود متّحد مي كنند و در نتيجه به آن متّصف مي شوند. 📃توضيح اين كه، مسافت و راه، وجودي جداي از متحرّك ندارد؛ مثلاً درختي كه ابعاد و اندازه هايش تغيير مي يابد و به اصطلاح فلسفي «در مقوله‌ي كمّ حركت مي كند»، با حركت خود كميّت و نمو را از قوّه به فعليّت مي آورد و خود به آن متّصف مي شود. آنگاه مي توان گفت: اين درخت چنين ابعادي دارد. وگرنه در جهان خارج كميّتْ وجودي جداگانه و راهي مستقل از رونده، نيست تا درخت در آن حركت كند. ⏹حركت در مقوله‌ي «كيف» نيز همين گونه است؛ مثلاً ميوه كه در كيفيتهايي مانند رنگ و طعم حركت مي كند، بدين معنا نيست كه كيفيتهاي مزبور ابتدا موجود است و ميوه در آن حركت مي كند، بلكه ميوه با حركت خود رنگ و طعم را توليد كرده، با خود متحد مي كند و به آنها متّصف مي شود و آنگاه گفته مي شود: «اين ميوه خوش رنگ و معطّر است». ⏹در حركتهاي اَيْني (مكاني) نيز انسان در «اَيْن» حركت مي كند، نه در مكان، و اَيْن هيئت حاصل از نسبت متمكن به مكان است. معناي حركت در اَيْن و مسافت اين است كه متحرك با حركت خود «مسافت» را مي سازد و در جهان عيني به وسيله‌ي حركتْ مسافتِ بالقوه به فعليت مي رسد. 📂حركتهاي اعتقادي، اخلاقي و عملي نيز همين گونه است؛ اگر اخلاق و اوصاف روحي از كيفيتهاي نفساني باشد با حركت انسان به فعليت مي رسد؛ مثلاً عدالت، تواضع، شجاعت و سخاوت قبلاً به صورت راهِ موجود عيني نيست تا نفس آدمي در اين اوصاف عيني حركت كند، بلكه نفس كه مدبّر بدن است با حركت خود اين اوصاف را مي پروراند و اين راهها را توليد مي كند و با آنها متّحد و به آنها متّصف مي شود و اما اگر عقايد، اوصاف و اخلاق را «جواهر» بدانيم نه از كيفيات نفساني، نحوه‌ي سير انسان در اينها به گونه اي ديگر ترسيم خواهد شد. ☘️☘️☘️ 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
برشی از کتاب گرانسنگ (139) (گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅🔅🔅 اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ (6) 📌لطايف و اشارات ✅12 ـ اتحاد سالك و صراط 📃قرآن كريم صراط مستقيم را همان دين معرفي مي كند: (قل إنّني هداني ربّي إلي صراط مستقيم ديناً قِيَماً) [سوره‌ي انعام، آيه‌ي 161.]و بر اساس آنچه بيان شد، (به استثناي آنچه در نهان و نهاد انسان مفطور است) پيش از حركت متدينان، دين در خارجْ موجود عيني نيست[انسان در هنگام تولد گرچه فاقد علوم حصولي است، ولي نسبت به علوم حضوري فطري بر صراط مستقيم تكويني سرشته شده است و به آنها گرايش دارد.]تا انسان در دينِ موجود حركت كند، بلكه قبل از حركتْ يك سلسله معارف و دستورات كلّي ديني وجود دارد كه با فرا گرفتن و عمل به آنها دين عينيّت مي يابد. انسان با فراگيري دستورات كلّي و حركت اعتقادي، اخلاقي و عملي خود به دين عينيّت مي بخشد. آنگاه با آن متّحد و سپس به آن متّصف مي شود؛ يعني پس از پيمودن اين مراحل، موصوف به تديّن و ايمان مي شود. پس دين در خارج با حركت انسانها موجود مي شود و بين «راه» و «رونده»، پيوندي وجودي است كه آن دو را با هم متّحد و سپس رونده را به راه متّصف مي كند و پس از اين اتصاف مي توان صراط را به سالك آن نسبت داد و از آن به «سبيل مؤمنان» يا «صراط نعمت داده شدگان» تعبير كرد. 📃پس با نگرشي دقيق و عميق، و متحد ديدن سالك و مسلك روشن مي شود كه اگر كسي سراسر دين را به خوبي فهميد و به درستي به آن عمل كرد، خودْ صراط مستقيم مي شود و اهل بيت عصمت و طهارت (عليهم السلام) بر همين اساس فرموده اند: ما صراط مستقيم هستيم: «والله نحن الصراط المستقيم» [نورالثقلين، ج1، ص22.]و يا امام اميرالمؤمنين (عليه السلام) به صراط مستقيم وصف شده است: «علىٌّ هو الصراط المستقيمُ» [همان، ص22.]، «الصراط المستقيم أميرالمؤْمنين»[ همان، ص21.]. همان گونه كه ميوه با حركت خود، رنگ و بويي خاص پديد مي آورد و با آن متحد و به آن متصف مي شود و از آن پس مي توان گفت: «اين ميوه اي رنگين و معطّر است»، انسان نيز همين گونه به صراط متّصف مي شود؛ بلكه پيوند راهيان و سالكان با صراط مستقيم بسي قويتر از پيوند ميوه با رنگ و بوي آن است؛ زيرا رنگ و بو، ذاتيِ ميوه نيست؛ اما پيوند سالك با صراط در جان انسان ريشه دارد و با حقيقت انسان مرتبط و متّحد است. پس اسناد راه به سالكان، همانند اِسناد اوصاف ميوه به ميوه، بلكه بالاتر از آن است و اين سخنْ حقيقت است، نه مَجاز يا استعاره يا تشبيه و يا كنايه؛ زيرا راه از رونده جدا نيست. ☘️☘️☘️ 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅 🔅 🔅 📌 نگاشت10 : پیام ها ی تفسيری آیات 14و15 سوره اعلی قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى «14» وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى «15» «14» به راستى رستگار شد آن كس كه خود را (از پليدى‌ها) پاك گردانيد.«15» نام پروردگارش را ياد كرد و نماز گذارد. 🔅🔅🔅 📃تزكيه، آن است كه فكر از عقايد فاسد و نفس از اخلاق فاسد و اعضاء از رفتار فاسد، پاك شود و زكات پاك كردن روح از حرص و بخل و مال از حقوق محرومان است. 📃در مكتب انبيا، رستگاران پاكان هستند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» ولى در مكتب طاغوتيان، رستگاران زورمندانند. فرعون مى‌گفت: هر كس پيروز شود رستگار است. «قَدْ أَفْلَحَ الْيَوْمَ مَنِ اسْتَعْلى‌» «1» 📃در قرآن رستگارى قطعى، هم براى مؤمنان آمده: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ» «2» و هم براى كسانى كه خود را تزكيه كرده‌اند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» پس مؤمن واقعى همان كسانى هستند كه خود را تزكيه كرده باشند. ✅1- قرآن در پايان برخى آيات مى‌فرمايد: اميد است رستگار شويد. «لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»* زيرا كار خير از افرادى كه تزكيه نكرده‌اند، با ريا و غرور و گناه و منّت‌گذارى محو مى‌شود. ولى درباره تزكيه شدگان مى‌فرمايد: قطعاً رستگارند. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» ✅2- تزكيه خود به خود حاصل نمى‌شود، بايد به سراغ آن رفت. «تَزَكَّى» ✅3- تزكيه بدون نماز و عبادت نمى‌شود. «تَزَكَّى‌، ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» ☘️☘️☘️ 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom
(گنجینه آموزه های تفسیری) 🔅 🔅 🔅 📌 نگاشت10 : پیام ها ی تفسيری آیات 14و15 سوره اعلی بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا «16» وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ وَ أَبْقى‌ «17» إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى‌ «18» صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌ «19» «16» ولى شما زندگى دنيا را ترجيح مى‌دهيد. «17» و حال آنكه آخرت بهتر و ماندگارتر است. «18» اين سخن در كتب آسمانى پيشين نيز آمده است.«19» كتاب‌هاى ابراهيم و موسى. در روايات، علاقه به دنيا سرچشمه تمام خطاهاست. «حب الدنيا رأس كل خطيئة» «1» دنيا پل عبور است، نه توقفگاه، بايد از آن عبور كرد و به اقامتگاه رسيد. «خذوا من ممركم لمقركم» 🔅🔅🔅 📃در قرآن معمولًا زكات بعد از نماز آمده است: «يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ» «3»* ولى امام صادق عليه السلام مى‌فرمايد: در عيد فطر پرداخت زكات به فقرا قبل از نماز عيد آمده است. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: «4» «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» 📃امام رضا عليه السلام از معناى اين آيه سؤال كرد: «ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» شخصى گفت: هرگاه نام خدا را برد نماز بخواند. امام فرمود: اين تكليف سختى است كه در شبانه روز هر وقت نام خدا برده شد انسان نماز بخواند. او پرسيد: پس معنا چيست؟ 📃امام فرمود: هرگاه نام خدا برده شد، صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد. «كلما ذكر ربه صلى على محمد و اله» آخرت بهتر از دنيا است، زيرا ويژگى‌هاى زير را دارد: 🔹1. جاودانگى زمانى: «خالِدِينَ فِيها» 🔹2. وسعت مكانى: «عَرْضُها كَعَرْضِ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» 3. تنوع در خوراكى: «أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ» «3»، «فاكِهَةٌ كَثِيرَةٌ» 🔹4. دورى از ترس و اندوه: «آمِنِينَ» 5. دوستان وفادار: «إِخْواناً عَلى‌ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ» 🔹6. همسران زيبا: «كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ» 💢ابوذر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى‌كند كه خداوند يكصد و بيست و چهار هزار پيامبر فرستاده كه 313 نفر آنها رسول و مابقى نبىّ بوده‌اند و جمعاً 104 كتاب داشتند. ✅1- مانع تزكيه، علاقه به دنياست. «بَلْ تُؤْثِرُونَ» ✅2- دنيا بد نيست، آنچه مورد انتقاد است ترجيح آن بر آخرت است. «تُؤْثِرُونَ» ✅3- هرگاه از چيزى انتقاد مى‌كنيد، نمونه خوب و راهكار آن را نشان دهيد.تُؤْثِرُونَ‌ ... وَ الْآخِرَةُ خَيْرٌ ✅4- راه پاك شدن دل و فكر انسان، ذكر مدام و مستمر نام خداوند است. «تَزَكَّى وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ» ✅5- توجه به جلوه‌هاى ربوبيّت، عامل ياد خداست. «ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ» ✅6- نماز بايد بر اساس ذكر و توجه باشد، نه غافلانه و بر اساس عادت. «ذَكَرَ اسْمَ‌ رَبِّهِ فَصَلَّى» ✅7- نمازگزاران زمانى رستگارند كه اهل تزكيه و ياد خدا باشند. «تَزَكَّى وَ ذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى» ✅8- كتب آسمانى، همسو و هماهنگ با يكديگر هستند. «إِنَّ هذا لَفِي الصُّحُفِ الْأُولى‌» ✅9- در ميان كتب آسمانى، كتب حضرت ابراهيم و حضرت موسى امتياز خاصى دارد. «صُحُفِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى‌» «والحمد للّه ربّ العالمين» ☘️☘️☘️ 🔰در رساندن سخن حق و پایبندی به آن استقامت بورزیم و ثابت قدم باشیم. @rahighemakhtoom