فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅💠"شب آخر"
پوست لبش را گاز میگرفت، ضربان قلبش بالا رفتهبود، آرام و قرار نداشت مدام از خودش میپرسید یعنی ما هم از مرز رد میشویم؟
زیر اندازش را پهن کرد و نشست، پیرمردی شیرازی از او اجازه گرفت تا کنارش بنشیند امیرحسین با اشارهی سر اجازه داد.
پیرمرد سر حرف را باز کرد و از امیرحسین پرسید:«سفر چندمتِ؟»
- امیرحسین: «بار اولمِ البته اگه مرز رو باز کنن.»
پیرمرد ادامه داد: « تا حالا کربلا نرفتم هر وقت نیت میکردم برم، میشِستم حسابامو چک میکردم تا ببینم چند چندم مبادا به کسی مدیون باشم. خدا را شکر امروز که پشت مرز نشستم حسابم با بقیه صاف صافه. »
تازه حرفهای پیرمرد گُلانداخته بود که پسرکی صدایش زد، او از امیرحسین خداحافظی کرد تا برود، امیرحسین که تازه یک همزبان پیدا کرده بود گفت: « حاج آقا کاش همون موقع رفته بودین بعد برمیگشتین بدهیهاتون رو پرداخت می کردین. »
- پیرمرد: «شب آخر امامحسین به یارانشون چی گفتن کاکو؟»
امیرحسین شانههایش را به نشانهی بیاطلاعی بالا انداخت.
- پیرمرد: «گفتن اگر دِینی از کسی بر گردنتون هست، بروید.»
امیر حسین که انگار تازه از خواب بیدار شده باشد بدون هیچ حساب کتابی تصمیم گرفت برگردد به سمت شهرشان تا از طلبکارها مهلت بگیرد.
نویسنده: مرضیه رمضانقاسم
#داستانک
#محرم1400
•••✾❀زنگبیداری 👇❀✾•••
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسرت
قلبش مالامال از عشق پیادهروی اربعین بود با وجود کهولت سن و قلب بیمار با دخترش زهرا خانم رفت دنبال پاسپورت
روزی که پاسپورت به دستش رسید حسین آقا پسر بزرگش از جریان پاسپورت گرفتن مطلع شد.
طبق معمول همه ی سفرها این بار هم به دفتر زیارتی طه مراجعه کردند و پاسپورتها را جهت ویزا شدن و مقدمات سفر به آقای حسینی تحویل دادند قرار شد نهایتا تا یک هفتهی دیگر آقای حسینی با آنها تماس بگیرد
چند روزی گذشت و از تماس آقای حسینی خبری نشد که نشد
زهراخانم و مادرش با هم رفتند دفتر زیارتی تا علت را جویا شوند
آقای حسینی گفت: حاج خانم پسرتون پاسپورت رو گرفتند
حاج خانم تعجب کرد و گفت: از این قضیه فقط من، همسرم و دخترم خبر داشتیم و با ناباوری یکی یکی با پسرها تماس گرفت و همهی پسرها گفتند پاسپورت نگرفتیم
حاج خانم باز رفت دفتر آقای حسینی و گفت: همهی پسرام منکر قضیه شدند
آقای حسینی گفت: همون پسرتون که پرادو داره اومد پاسپورت رو گرفت
حاج خانم تازه فهمید آخ آخ حسین آقا پسر بزرگش بوده
زنگ زد گفت: حسین مادر مگه تو پاسپورت رو نگرفتی؟
حسین آقا گفت: با این درد زانو و این قلبی که تازه بالن زدی کجا میخوای بری؟ صلاح نمیدونم بری
حاج خانم هم گفت: در مورد امام حسین قلب بیمار و پای درد هیچ معنا نداره. دلم بال میزنه به عشق پیاده روی که لذتش رو ازم گرفتی.
زود باش پاسپورت رو با شناسنامت بردار بیار
حسین آقا گفت پاسپورت رو که بعد از اربعین میارم
حالا شناسنامهی خودمو واسه چی بیارم؟
حاج خانم گفت: میخوام اسمم رو از شناسنامهت خط بزنم که اسمم رو از لیست زائرای اربعین خط زدی و گوشی را قطع کرد
#داستانک
#محرم1400
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚫️ ابرمردی که به جمعِ یاران شهیدش پیوست
شهر اصفهان در آستانه هفته دفاع مقدس شاهد عروج شیرمردی بود که سالیان متمادی با مجهز بودن به دو سلاح تقوا و نظم، درس دفاع از آرمانهای دین مقدس اسلام را به تشنگان دانش آموخت
دیشب شاگردان استاد شب یلدائی را سپریکردند و به برکت تغییر ساعتها یکساعت بیشتر فرصت داشتند در سبک زندگی مهدوی استاد تأملکنند.
درست است جسم انسان پس از مرگ محدود به مکانی خاص میشود اما برعکس روح او از قالب محدودیت زمان و مکان خارج میشود،حالا استاد بهتر از قبل خواهد توانست از تشنگان رفع عطش کند، فقط کافیست با خلوص نیت یاعلی بگوئیم و قدم در مسیر تعالی بگذاریم
دیروز در مراسم وداع با استادُ الاساتید، همو که در شبهای محرم دلهایکربلائیمان را درجای جای کربلا نمکگیر میکرد،آن هنگام که پدری داغ دیده در کنار پیکر فرزند رعنایش، قرار گرفت صحنهی علی الدنیا بعدک العفا را به تصویر کشید.
دیروز بالاخره زمان آن رسید که خانهی قبر میوهی دلِ حاج حسن مهدوی را تحویل بگیرد و او با اعتقادی راسخ چندین بار فرمودند: پسرم، قلبم،تو را به امامحسین میسپارم
اما من با حاج حسن مهدوی عرضی دارم:حاج حسن، شما دیروز پسرتان را به اباعبداللهالحسین سپردید خوشا به سعادتتان به خوب مامنی سپردید،اما در کربلا یه وقت و ساعتی عقیلهی بنیهاشم اومدند با برادر وداعکنند زبانحال زینب کبری
سپردمت بخدا و به ریگهای بیابان
سپردمت بهغبار و به خارهای مغیلان
به گوش خاکسپردم تنتبپوشاند
بد است اینکه ببیند کسی تنت عریان
🖊نویسنده:مرضیهرمضانقاسم
#دلنوشته_هایم
#وداع_با_استاد_مهدوی
@ramezan_ghasem110
☀️ 🌤 🌤 ☀️ 🌤 ☀️ 🌤 ☀️ 🌤 ☀️
🌤
☀️
پرســـ❓ــش
⁉️مگر امام زمان علم غیب و قدرت ندارند؟
پس چگونه با وجود علمِ به مشکلات مردم، از قدرت خود برای برطرف کردن آن استفاده نمیکنند؟؟
پاســـ🖊ــــخِ استادحیــــــدرے زیدعزه
1⃣ ما نباید از امامزمان خواستار انجام هر کاری باشیم بلکه باید بدانیم وظیفهی امام چیست؟
وظیفهی امام این است که بر اساس آموزههای الهی مردم را هدایتکنند و مسیر صحیح زندگی را به آنها نشان دهند.
اساساً امام مکلّف نیستند ظلم جامعهی جهانی را از بین ببرند، پس ما نیز نباید خود را کنار بکشیم و از امام انتظار داشتهباشیم با ظلم مبارزهکنند، چون داشتن چنین خواستهای با هدف خلقت انسان سازگاری ندارد.
قرآن کریم در سورهی مبارکهی حدید آیهی ۲۵ نسبت به رسالت انبیاء میفرماید: ما رسولان خود را با دلائلی روشن و با کتاب و میزان فرستادیم تا "مردم با اختیار خود" به عدالت اجتماعی برسند. لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ ۖ وَأَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ وَمَنافِعُ لِلنّاسِ وَلِيَعلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالغَيبِ ۚ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ
2⃣ ما نباید تصور کنیم امامزمان در زمان غیبت هیچکاری انجامنمیدهند بلکه باید بدانیم که امام زمان تا اندازهای که در حیطه و محدودهی وظایفشان باشد تمام تلاش خود را در مبارزه با ظلم و کفر انجاممیدهند و البته ما در طول تاریخ نمونههای متعدد از امدادهای غیبی امام زمان -عجلاللهتعالیفرجهالشریف- را شاهد بودهایم نظیر:
〽️ انقلاب شکوهمند ایران اسلامی
〽️ حزبالله لبنان و فلسطین
〽️ یمنیها در برابر عربستان
در نمونههای فوق ما شاهد پیروزیهای چشمگیر و موفقیتآمیزی بودهایم که اگر امداد غیبی امام زمان-عجلاللهتعالیفرجهالشریف- نبود این موفقیتها هیچگاه حاصل نمیشد.
♻️نتیجه اینکه:
ما باید در سایهی راهنمائیهای امامزمان -عجلاللهتعالیفرجهالشریف- به وظایف انسانی خود عمل کنیم تا انشاءالله بر مشکلات فائق آئیم تا به سعادت حقیقی برسیم.
#عقائد
#شبهات_مهدویت
#برنامهی_رادیوئی_چشمبهراه
🆔 @javadheidari110
☀️ 🌤 🌤 ☀️ 🌤 ☀️ 🌤 ☀️ 🌤 ☀️
@ramezan_ghasem110
"مشقِ احسان"
از فرط خستگی امانمان بریده بود مرد عربی با التماس و اشتیاق فراوان گروهمان را به منزلش دعوت کرد. منزلشان دو در داشت آقایان از درِ حیاط و ما خانمها از درِ رو به ساخت وارد منزل شدیم.
خانمِ عرب با دیدن ما گُل از گُلش شکفت. دخترهایش قد و نیم قد به ترتیب با
صورتهای گل انداخته مقابلمان نشستند
رو به دختر بزرگتر کردم و گفتم: مااسمکِ
از اینکه دید میتوانم عربی صحبت کنم برق شادی را در چشمهایش دیدم، برق چشمانش خستگی را از تنم به در کرد.
آلاء خودش را معرفی کرد و به ترتیب خواهرهایش احلام، ازهار، حیفا و اسماء
پستهها را از کیفم بیرون آوردم و تعارفشان کردم، طفلکیها با تعجب به آن نگاه کردند و نمیدانستند چطور بخورند، یکی از آنها با پوست در دهانش گذاشت دیگری آن را به آشپزخانه برد و با تعجب به مادرش نشان داد و میپرسید این چیست؟
لواشکهای ترشی که به شوق دخترکهای عراقی درست کرده بودم را از ساک بیرون آوردم ذوق زده شدند. دختر کوچکتر با خوردن آن دلش لیس برداشت و گرسنه شد، سریع دوید سمت آشپزخانه و از مادر طلب غذا کرد، مادرش او را دعوا کرد و تُن صدایش را پائین آورد و گفت فعلا خودمان هیچی نمیخوریم وقتی مهمانها رفتند اگر غذائی اضافه آمد میخوریم بیا این سفره را بگیر برو پهن کن.
دخترک به همراه سفره به اتاق پذیرائی برگشت و من تاسف خوردم از اینکه زبان عربی را متوجه میشوم و سر سفره بجای غذا غصهخوردم و به دست و دلبازی آنها با وجود فقر، غبطه...
نویسنده: مرضیه رمضانقاسم
خوب شد مشهدالرضا داریم
ما که از خاک کربلا دوریم...🕊
#داستانک
#محرم_1400
@ramezan_ghasem110
هدایت شده از کانال رسمی استاد جواد حیدری
قمر در عقرب آری یا نه/مذهب و علم هر کدام چه می گویند؟
#جواد_حیدری
#خبر_گزاری_مهر
mehrnews.com/xW8hT
@javadheidari110
5.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"هجران"
قلب داغدار است بسان شمعی بیصدا میگرید، عجب دنیایی است غم خاتم الانبیا و نگین آفرینش بر دلمان مینشیند رسالتی داشت برای انسانیت برای انسان ماندن ما و هجرت از خصلتهای ناپسندی که ما را به کجراهههائی میکشاند و روز به روز دور میشویم از او.
انسان که باشی جایگاهی داری بس رفیع، تقرّبی داری به ختم رسل.
چقدر غمانگیز است کوچ انسانی آزاده و پاسدار بشریت به معنای واقعیش.
محفل بر پا میکنی اما باز دلت آرام نمیگیرد. بغض همه وجودت را میگیرد و کاری از دستت برنمیآید اشک میهمان چشمانت میشود و به یاد لبخند صدیقه طاهره -سلاماللهعلیها- که میافتی آتش دلت شعلهور میشود. بغضهایت همه آتش زیر خاکسترند.
دل باید صبور باشد تا فاطمیه بیاید و دلیل لبخند را در اشکهایش جستجو کند.
نویسنده: مرضیه رمضانقاسم
#متن_ادبی
••✾❀زنگبیداری 👇❀✾•••
https://eitaa.com/joinchat/2786918448C6bafa932ef
⁉️آیا امامحسین نژادپرست بودند؟
چون در روایتی آمده که امام حسین فرمودهاند:ما از تبار قریش هستیم هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانیان هستند روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر و هر ایرانی از بدترین دشمنان ما بدتر است ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد زنانشان را به کنیزی اعراب به فروش رسانید و مردانشان را به غلامی و بردگی اعراب گماشت«سفینهالبحار و مدینهالاحکام و الاثار ترجمه شیخ عباس قمی،ص۱۶۴»
پاســـ🖊ــــخِ استادحیــــــدرے زید عزه
1⃣منظور از اباعبدالله در سندِ روایت امامصادق است نه امامحسین
2⃣روایت از جهت سندی ضعیف و فاقد اعتبارست زيرا در سند آن عثمان بن جبلة قرار گرفته كه مجهول است و همچنين سلمة بنالخطاب در سند آن است،نجاشي متخصص فن رجال،او را در حديث ضعيف میداند
3⃣عجم به معنای غیر عرب است،نه ایرانی
4⃣درذیل روایت نقل مرحوم مجلسی از صاحب کتاب مناقب که گزارشی از برخورد خلیفه دوم با ایرانیان را بیان میکند و حمایتی که امام علی از آنان داشتهاند و هیچ ارتباطی با خود روایت ندارد
5⃣خداوند در آیه ۱۳حجرات میفرماید 《ان اکرمکم عندالله اتقاکم》این آیه دلالت بر نامعتبربودن این روایت دارد
6⃣درسیره اهلبیت احترام به تمام اقوام و گروهها مشهوداست و تعداد زیادی از یاران خاص معصومین از غیر اعراب بودهاند
♻️نتیجهاینکه
✳️روایت غیرقابل اعتماد است
✳️شبههافکن به مباحث دینی بیاطلاع بوده
✳️شبههافکن قصد ایجاد سوءظن نسبت به اسلام داشته در حالیکه《يريدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَالله...》صف/۸
#عقائد
#شبهات_محرم_صفر
@javadheidari110
🚩🏴🚩🏴🚩
@ramezan_ghasem110