eitaa logo
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
38هزار دنبال‌کننده
18.4هزار عکس
4.1هزار ویدیو
16 فایل
حرف ،درد دل و رازهای مگوی زن و شوهری😁🙊 با تجربه ها و رنج کشیده بیان اینجا👥👣💔 ادمین گرامی کپی از پست های کانال حرام و #پیگرد دارد⛔⛔ ♨️- ادمین @Fatemee113 جهت رزرو تبلیغات 👇👇👌 https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸🍃 ❤️ 🖼 روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر تاکید پیامبر اعظم صلوات‌الله‌علیه‌وآله بر اقامه نماز روزهای یکشنبه ماه ذی‌قعده 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❓ سلام فاطمه بانو روزتون بخیر عیدتون مبارک دوستان من یه دختر ۱۱ساله دارم خیلی دختر خوب وارومی بود البته هنوز هم هست ولی متاسفانه خیلی شلوغ شده خیلی تجسس می کنه یه کارهایی انجام میده باورم نمیشه هر چی می گم این کار رو نکنی انجام میده خیلی خراب کاری داره قبلا این طور نبود چی کارکنم داعم سر گوشیه اصلا دوست نداره بره کلاس تابستانه دخترم تک فرزند دلم براش خیلی می سوزه دعا کنید به حق امام علی علیه السلام خداوند به ما هم فرزند سالم و صالح بده طفلی دخترم از تنهایی در بیا واکه راه کاری دارین بفرمایید ❓❓❓❓❓❓❓❓❓ آیدی ادمین: @Fatemee113 منتظر نظرات زیبا شما عزیزان هستیم.😍😊 در این 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 📖 به آسمان رود و کار آفتاب کند 🌺🌺🌺✨تا انتها بخوانید لطفا لطفا👇 در مورد حضرت علی و مصرع دوم شعر ثروتمند هندی 🔹فاضل بزرگوار، سید جعفر مزارعى روایت کرده یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف، از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملى بود. روزى از روى شکایت و فشار روحى، کنار ضریح مطهر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) عرضه مى دارد شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم؟ شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى، اینجا همین نان و ماست و فیجیل (نوعی سبزی) و فرش طلبگى است و اگر زندگى مادى قابل توجهى مى خواهى، باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى. چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد، به او بگو به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از این خواب، دوباره به حرم مطهر مشرف مى شود و عرضه مى دارد زندگى من اینجا پریشان و نا به سامان است، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید؟ بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید سخن همان است که گفتم. اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى، اقامت کن. اگر نمى توانى، باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى به آسمان رود و کار آفتاب کند. پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد، سراغ خانه آن راجه را مى گیرد. مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد تعجب مى کنند. وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند. چون در را باز مى کنند، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد. طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید به آسمان رود و کار آفتاب کند. راجه فورا پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش، وى را به حمام ببرید و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید. مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند. از شخصى که کنار دستش بود پرسید چه خبر است؟ گفت مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است. هنگامى که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد. همه به احترامش از جاى برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان، در جاى ویژه خود نشست. نگاهی رو به اهل مجلس کرد و گفت آقایان، من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود (از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه) به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم و همه مى دانید که اولاد من، منحصر به دو دختر است. یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است، براى او عقد مى بندم و شما اى عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید. چون صیغه جارى شد، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود پرسید شرح این داستان چیست؟ راجه گفت من چند سال قبل، قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم. یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم. به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود. به شعراى ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد. پیش خود گفتم حتما شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید، نصف دارایى ام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم. شما آمدید و مصراع دوم را گفتید. دیدم از هر جهت این مصراع شما، درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. طلبه گفت مصراع اول چه بود؟ راجه گفت من گفته بودم به ذره گر نظر لطف بوتراب کند. طلبه گفت مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. راجه سجده شکر کرد و خواند: «به ذره گر نظر لطف بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند» وقتى نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندى را این گونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر حق در حق عبد چه خواهد کرد؟ 📚 منبع: عبرت آموز، حسین انصاریان 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 حکایت علامه جعفری(ره) از جشن غدیر *مرحوم علامه محمد تقی جعفری نقل می کرد*: یکی از نوه های مرحوم مورخ الدوله سپهر نویسنده کتاب ناسخ التواریخ به منزل ما آمد و اظهار داشت در شب عید غدیر در منزلی در شمال تهران، جشنی برقرار است و علاقه مندم شما هم در آن شرکت کنید. گفت: در این جشن تعداد زیادی از رجال لشکری و کشوری هستند. من تصور می کنم که اگر شما تشریف بیاورید و در آن محفل، مطالبی نیز بفرمایید مؤثر واقع شود. محل برگزاری جشن،منزلی بزرگ و تقریبا جنگل مانند بود و بخش هایی از آن،به صورت آب نماهای بسیار بزرگ بود و به هرحال،باغی بود که کمتر نمونه آن را دیده بودم. وارد جلسه شدیم. دیدم سالنی بسیار بزرگ است که انواع و اقسام میوه ها و شیرینی ها جهت پذیرایی از حضار در آن چیده شده است. در ادامه برنامه برخی از اینها آمدند و در وصف امیرالمؤمنین (ع) اشعاری خواندند.برخی از شعرها خوب بود و برخی نیز سطحی نداشت... من دیگر خسته شده بودم و بنا داشتم که بلند شوم که از در مجلس سیّدی با ظاهری بسیار ساده وارد شد و حتی کفش خود را برداشت و به داخل آورد که البته در آنجا این کار، خلاف عادت بود و پیدابود که صاحب مجلس و تعدادی دیگر ناراحت شده اند. عموم حضار به سید نگاهی تحقیر آمیز داشتند. کسی به او احترامی نگذاشت، ولی من در مقابلش به احترام برخاستم و او نیز سری تکان داد. سید،جوان بود و با یک طمأنینه و اطمینان خاصی بر روی زمین نشست و کسی هم تعارف نکرد که روی صندلی بنشیند. بالاخره نوبت به اشعرالشعرا رسید و از او دعوت کردند که بیاید و اشعارش را بخواند. این شاعر با یک طمطراقی آمد و شروع به قرائت اشعار نمود. وقتی بیت اول را خواند هر چند بد نبود ولی سید یک اشکال جدی به آن وارد کرد. اشعرالشعرا محل نگذاشت و بیت دوم را خواند. دوباره سید ایراد گرفت. شاعر همچنان توجه نمی کرد. وقتی بیت سوم را خواند،سید گفت: این هم اشکال دارد. شاعر عصبانی شد و گفت: چرا؟ سید گفت: خوب،این را اول می پرسیدی. الان برایت توضیح می دهم. سید بحثی از معانی بیان و صنایع ادبی را به صورت خیلی خلاصه بیان کرد... دیدم که دریایی است بیکران... چند نفر از حضار آمدند و احترام کردند و به زور سید را به بالای مجلس بردند. در این هنگام یکی از حضار به سید گفت: اولا خوش آمدید، هر چند که نمیدانیم چطور آمدید. دوم این که آیا خودتان هم شعر می گویید؟ سید گفت: گاهی اوقات. گفتند: می شود یکی از سروده های خود را بخوانید؟ گفت: آری و حتی میتوانم همین الان شعر تازه بگویم. گفتند: پس بفرمایید. گفت: نه، چرا که ممکن است بگویید این اشعار را قبلا گفته ای. شما بگویید که چه بسرایم؟ اینها با حالت اعجاب آمیز نگاهی به یکدیگر کردند و گفتند: غزلی بگویید در مدح امیرالمؤمنین که دو بیت اول عاشقانه باشد و بیت سوم این باشد که اگر علی به خاری نگاه کند،گلستان می شود و بیت چهارم این باشد که اگر معصیت کاران عالم حتی فرعون توسل به علی پیدا کنند بهره مند می شوند. خلاصه، محدوده را برای او خیلی تنگ کردند. سید قبل از شروع نگاهی به حضار کرد که کسی اشعار او را ننویسد. من زیر عبا خودکار و کاغذ را آماده کردم تا اشعار را یادداشت کنم. فهمید اما اعتراضی به من نکرد. سید شعر را این گونه آغاز کرد: گر شمیمی ز سر طرّه جانان خیزد تا قیامت ز صبا رایحه جان خیزد واله‌ام من که چو ازخواب تو بیدار شوی زچه رو از سر چشمان تو مژگان خیزد؟ علی عالی اعلا که ز بیم نهلش روح از کالبد عالم امکان خیزد گر به خاری کند از قاعده لطف نظر از بن خار، دو صد روضه رضوان خیزد گر زند دست به دامان ولایش فرعون از لحد با دو کف موسی عمران خیزد داورا! دادگرا! جانب "جدّا" نظری کز پی مدح تو چون بحر به طوفان خیزد ... معلوم شد که اسمش جدّا و قمی است. پس از خواندن شعر، سید خطاب به حاضران گفت: آقایان! علی(ع) از این جلسات که دور هم بنشینید و انواع غذاها را بخورید و چند بیت هم شعر بخوانید راضی نیست. علی مرد است و مردان را دوست دارد. اگر مرد هستید و مردانگی دارید بروید سراغ محرومان، دردمندان و فقرا. یعنی همان کسانی که مورد عنایت علی بودند. اینجا نشسته‌اید و غذاها، شیرینی‌ها و شربت‌های خوشمزه می‌خورید بعد می‌روید خانه و فکر می‌کنید که در مدح علی شعر گفته‌اید. صریح بگویم که باید وضعتان را عوض کنید و بروید سراغ محرومان جامعه. این را گفت و کفش خود را برداشت و از مجلس بیرون رفت. پس از رفتن او تا مدتی همه بهت زده بودند... آن شب شاهد بودم که تعدادی از آنها بسیار گریه می‌کردند. آقای سپهر، بعدها می‌گفت: تعدادی از آنها زندگی‌شان را تغییر دادند و رفتند و به رسیدگی به محرومان پرداختند. ابن سینای زمان ص ۹۷-۱۰۲. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. الحمدالله الذی جعلنا من المتمسکین بولایه امیر المومنین علی ابن ابیطالب (علیه السلام) و الائمه المعصومین علیهم‌السلام 🌸عید همگی مبارک 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 مژده ی خدا مژده ی خدا از آسمون رسید زائرای کعبه رو خبر بدید سمت آخرین فرستاده‌ی عشق دلاتونو عاشقونه پر بدید میگه پیغمبر خوبی علیه سرو باغ گل زهرایی من دل به مولای خودش علی بده هر کی دل داده به مولایی من 🎤 حامد جلیلی 🎊🎉🎈 ویژه عید غدیر 🏷 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی بازی سرنوشت 🍃🍃🌸🍃
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🌸🍃 #بازی_سرنوشت مراسم تشییع جنازه تموم شد اسما رو به خانه ابدی رفت چقدر دلگیرانه رفت کاش میتون
🍃🍃🍃🌸🍃 اتاق گندم..... گوشمو به در چسبوندم صدای نمیشنیدم دوباره چسبوندم یهو صدای مرمرسلطان پیچید تو گوشم اینجوری نمیشه بیشتر بچسب به در ... سریع جدا شدم هول شده گفتم من ‌...من .. کمی نگام کرد گفت محسن تو اتاقشه؟؟؟ گفتم نه به در اتاق گندم زدم گفت محسن جان ..... گندم گفت بله در باز کرد و محسن از اتاق کارش اومد بیرون گفت چی شد مادر ... مادرش بدون اینکه هول بشه گفت پسرم پرونده حسین چی شد گندم مشکوک نگاه کرد و منتظر ایستاده بود گفت مادر من ،سرم گرم اسما و مراسمش شد یادم رفت پیگیری میکنم ... -فردا برو به آگاهی و به آقای عزتی هم خبر بده نباید خون برادرت پایمال بشه ..... احساس کردم رنگ گندم پرید محسن طبق عادت دستی به سرش کشید گفت مامان گفتن احتمال قتل،‌‌. نگفتن که حتما قتل .... مرمرسلطان با صدای تند گفت پیگیری کن ..... رفت طبقه پایین گفت شام آماده اس محمد صدا کردم رفتم آشپزخونه صدای گندم می‌اومد که میگفت مادرجون برات سوپ بکشم محسن جان چرا نمیخوری اینجوری از پا درمی‌ای خیلی خوب حواسش به مرمرسلطان و محسن بود غذای بهار دادم دلم گرفته بود هوا هم ابری بود بیشتر دلم می‌گرفت رفتم خونه خودم همراه بهار دارز کشیدم بیقرار بودم لباس پوشیدم با بهار رفتیم قدم زدیم من تو اون خونه عملا بیکار بودم بزودی میدونستم مرمرسطلان عذرمو میخاد ...حالا که اسما نیست ،حسین هم نیست حتما گندم به عقد محسن درمیاره وقتی هم بفهمه من همسر محسن هستم حتما از خونه می‌اندازه بیرون حتی اجازه خدمتکاری هم نمیده به بهار نگاه کردم جلو مغازه میوه فروشی ایستاده بود میدونستم به گلابی ها نگاه میکنه چون بهار عاشق گلابی بود براش گرفتم و برگشتم خونه گلابی هارو شستم گذاشتم جلو بهار ،بهار با میل میخورد رفتم جلو پنجره کوچیک پذیرایی ام که با پنچره اتاق اسما رو به رو بود نگاه کردم محسن تنهایی جلو پنجره بود سیگاری دستش بود حس کردم منو نگاه میکنه پکی از سیگارش گرفت دودش به آسمون داد صورتش بین دود سیگار و رقص پرده گم شد گندم اومد از پشت بغلش کرد تحمل این صحنه رو نداشتم قلبم گرفت پرده رو کشیدم رفتم کنار بهار نشستم اون شب نرفتم عمارت... فردا صبح زود طبق معلول رفتم برام جای تعجب داشتم دیدم گندم زودتر بیدار شده داره از آشپزخونه خارج میشه نگاه متعجبمو دید دهنی کج کرد رفت وارد آشپزخونه شدم دیدم جمیله کمی اخم داره حالت نگاهش فرق داشت با بی محلی گفت کاری نیست همه رو انجام دادم گلم تو برو صندلی کشیدم گفتم کمکت میکنم جدی گفت لازم نیست کمی بعد مرمرسلطان اومد پایین و محسن و همراه گندم و محمد.... جملیه اجازه نداد کاری انجام بدم همه کارها رو خودش انجام داد..... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 🔆على عليه السلام از عدالت مى گويد يكى از خصوصيات حضرت على عليه السلام اين بود كه بيت المال را به طور مساوى ميان مردم تقسيم مى كرد و بين مسلمانان تبعيض قائل نمى شد؛ اين امر باعث شده بود، برخى از طرفداران تبعيض و انحصار طلبها به معاويه بپيوندند. عده اى از دوستان على عليه السلام به حضور حضرت رسيدند و گفتند: - چنانچه افراد سياس و انحصار طلبها را با پول راضى كنى ، براى پيشرفت امور شايسته تر است . امام على عليه السلام از اين پيشنهاد خشمگين شد فرمود: - آيا نظرتان اين است به كسانى كه تحت حكومت من هستند ظلم كنم و حق آنان را به ديگران بدهم و با تضيع حقوق آنان يارانى دور خود جمع نمايم ؟ به خدا سوگند! تا دنيا وجود دارد و آفتاب مى تابد و ستارگان در آسمان مى درخشند، اين كار را نخواهم كرد. اگر مال ، از آن خودم بود آن را به طور مساوى تقسيم مى كردم ، چه رسد به اينكه مال ، مال خداست . سپس فرمود: - اى مردم ! كسى كه كار نيك را در جاى نادرست انجام داد، چند روزى نزد افراد نا اهل و تاريك دل مورد ستايش قرار مى گيرد و در دل ايشان محبت و دوستى مى آفريند؛ ولى اگر روز حادثه بدى براى وى پيش بيايد و به ياريشان نيازمند شود، آنان بدترين و سرزنش كننده ترين دوستان خواهند شد. 📚بحار، ج 41، ص 108 و 111؛ نقل از داستانهاى بحارالانوار ج 1 ص 37 و 38. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃💕💕 انسان‌هایی که به داشته‌هایشان فکر می‌کنند، آرامش و نشاطی نصیب‌شان خواهد شد که پیوسته باعث افزایش این نعمت‌ها در زندگی‌شان می‌شود. اما در مقابل افرادی که همواره به نداشته‌هایشان می‌اندیشند، آنچنان اضطراب و استرسی به همراه دارند که هر روز وضعیت‌شان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد. شکرگزاری به درگاه خدای مهربان نه تنها از دیدگاه اعتقادی قابل تحسین است بلکه از نظر علمی نیز اثبات گردیده که انسان‌های شاکر زندگی آرام و موفقی دارند چرا که انسان جذب کننده بیشترین و شایع‌ترین افکار خویش می‌باشد و اگر به زیبایی‌ها و نعمت‌های اطرافش بیندیشد،‌ نعمت‌های بیشتری را جذب خود می‌نماید. پس با شکرگزاری‌ به درگاه خدای مهربان و تفکر درباره داشته‌های خود، موجی از نعمت‌ها و برکات را به زندگی خود هدیه نماییم. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🌷 🌷 !! 🌷یک روز از ساحل اروند تا سنگرهای بتونی دشمن پیاده رفتم و موانع را بررسی کردم. از چولان‌ها که رد شدم، به سیم‌ خارداری تک رشته‌ای رسیدم. بعد از آن به ترتیب سیم خاردار چادری و سیم خاردار فرشی و موانع خورشیدی بزرگ و موانع خورشیدی کوچک قرار داشت. 🌷بعد از همه‌ این‌ها به سیم‌خادار توپی رسیدم. شش حلقه سیم خاردار توپی روی هم بود و باز خورشیدی و مجدداً سیم خاردار توپی نزدیک دیواره‌ سنگرها و نهایتاً به سنگرهای بسیار مقاوم بتنی رسیدم. حیران ماندم که چگونه در تاریکی شب، بچه‌ها از این موانع عبور کرده‌اند! : رزمنده دلاور حسین نیک‌نشان منبع: پایگاه خبری _ تحلیلی مشرق نیوز 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ ﴿۲﴾ 🔸 این (قرآن عظیم و) آیات کتاب حکیم است. 🔅 هُدًى وَرَحْمَةً لِلْمُحْسِنِينَ ﴿۳﴾ 🔸 که هدایت و رحمت است برای نیکوکاران عالم. 🔅 الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ ﴿۴﴾ 🔸 آنان که نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند و به عالم آخرت کاملا یقین دارند. 🔅 أُولَٰئِكَ عَلَىٰ هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿۵﴾ 🔸 هم آنان از (لطف) پروردگار خویش به راه راستند و هم آنان رستگاران عالمند. 💭 سوره: لقمان 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ۚ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ ۚ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ ﴿۸۸﴾ 🔸 و در آن هنگام کوهها را بنگری و جامد و ساکن تصور کنی در صورتی که مانند ابر (تند سیر) در حرکتند. صنع خداست که هر چیزی را در کمال اتقان و استحکام ساخته، که علم کامل او به افعال همه شما خلایق محیط است. 🔅 مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ ﴿۸۹﴾ 🔸 کسانی که (در قیامت) کار نیکو آورند پاداش بهتر از آن یابند و در آن روز از هول و هراس ایمن باشند. 🔅 وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿۹۰﴾ 🔸 و کسانی که بدکار و زشت کردار آیند به رو در آتش جهنم افتند. (و به آنها خطاب شود که) آیا (این عذاب آتش دوزخ) جز آن است که جزای اعمال شماست؟ 💭 سوره: نمل 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 🌱 و کیمیا با همون لبخند گفت نمی‌دونید چقدر فرق کرده بود لاغر شده بود و از قیافش غم و ناراحتی می‌بارید اومد جلو منو بغل کرد گفت که از ماجرای پیش اومده خبر داره و متاسف شده بعدم با حسین احوال پرسی کرد که حسین محلش نداد خواستیم راه بیافتیم خواهش کرد با ما بیاد حسین نمیخواست ولی من گفتم باشه خلاصه من رفتم پیش آقای محمدی این دوتا تو ماشین موندن تا با هم صحبت کنند قرار شد همون جا جلوی ساختمون تو ماشین صحبت کنن ولی وقتی من بیرون اومدم خبری از حسین نبود چند بار به حسین زنگ زدم جواب نداد زهرا کنجکاوانه گفت خوب... هیچی دیگه فکر کنم با رویا بحثش شده بود منم دیدم بهم جواب نمیده خوب راستش... کمی معطل کرد و بعد یادآوری احساس خوب خانواده‌اش به سبحان گفت قبل رفتنم سبحان اصرار می‌کرد با اون برم ولی من قبول نکرده بودم دیدم حسین نیست منم کیف پولمو نبرده بودم برای همینم زنگ زدم سبحان اومد دنبالم زهرا با حالت خنده‌داری که مثلاً عصبانیه گفت ذرت مکزیکی و سیب زمینی سرخ کرده رو سبحان خانتون برات خریده بود کوفت بخوری فکر نکردی یه زهرایی اینجاست که هیچکی بیرون نمی‌برتش الان من هوس کردم جواب دلمو چی بگم زینب خانوم همچنان تو فکر بود کیمیا جواب داد برو به رضا بگو بره برای تو و کوثر بخره من که نمی‌تونستم به سبحان بگم برا آبجیامم بخر اتفاقاً باید می‌گفتی سبحان از اونجور آدما نیست که با به اینجور چیزها حرف درست کنه مگه خاله زنکه مطمئنم خوشحال می‌شد قراره بعدتون کی هست کیمیا زیر چشمی به مادرش نگاه کرد و گفت فردا می‌خوایم بریم خرید کتاب واسه تخصصم زهرا بشکنی زد و گفت ایول همینه فردا هرچی خریدی برای منم می‌خری وگرنه رو مخ مامان بابا کار می‌کنم دیگه نذارم بری بیرون متوجه شدی کیمیا از این حالت زهرا خندش گرفته بود و میون خنده گفت باشه بابا من از کجا باید می‌دونستم زینب خانوم مشکوکانه به کیمیا نگاه کرد و گفت __اصلاً با چه جرعتی دوباره پا شده اومده دم در خونه ما مگه اون دختر همونی نیست که بچه منو پس زد و گفت ترجیح میده با یه مرد پولدار ازدواج کنه اونم بعد اون همه عشق و عاشقی که با هم کردن خجا لت نمی‌کشه دوباره تو روی حسین من نگاه می‌کنه.... 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🔆پيشگوئيهاى حضرت على عليه السلام در مورد سرانجام جنگ جمل بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ طلحه و زبير به مكه رفتند، در آنجا با همسر پيامبر صلى الله عليه وآله و سلم يعنى عايشه همدست شدند، عايشه كه از دير باز كينه اميرالمؤمنين عليه السلام را در دل داشت و با وجود اينكه خود يكى از مخالفين سر سخت عثمان بود، و فرياد او هنوز در گوش مردم طنين انداز بود كه مى گفت : اين پيرمرد خرفت (يعنى عثمان ) را بكشيد و در حاليكه لباس پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را در دست داشت گفت : اين لباس ‍ پيامبر است هنوز از بين نرفته ولى عثمان دين پيامبر را تحريف كرده است .او با اين وجود، با طلحه و زبير براى خونخواهى عثمان متحد شد و مردم را بر عليه حضرت على عليه السلام تحريك كرد، و نخستين جنگ خانمان سوز ميان مسلمانان و برادركشى و شورش بر عليه حاكم اسلامى را تدارك ديد. وقتى خبر حركت طلحه و زبير و عايشه و سپاهيان آنها به طرف بصره به گوش حضرت على عليه السلام رسيد بر منبر رفت و فرمود: اى مردم ، عايشه به طرف بصره حركت نمود، طلحه و زبير با او هستند، هر كدام از ايندو نفر خود را شايسته خلافت مى داند (رقيب يكديگرند) سپس در ادامه سخن فرمود: به خدا قسم اگر آن دو به آرزوى خود پيروز شوند كه هرگز نمى شوند قطعا ميان آن دو اختلاف افتاده به گونه اى كه يكى از آنها گردن ديگرى را خواهد زد. به خدا سوگند آن سوار بر شتر قرمز (عايشه ) از هيچ گردنه اى نمى گذرد و گرهى باز نكند مگر اينكه در معصيت الهى و خشم او قرار دارد، تا آنكه سرانجام خودش را و هر كه با اوست به هلاكت كشاند. بله به خدا قسم ، يك سوم آنها فرار خواهند كرد و يك سوم باقيمانده توبه مى كنند، همانا عايشه همان زنى است كه سگهاى ناحيه حواءب بر او پارس خواهند كرد. و همانا ايندو به اشتباه خود آگاه هستند و چه بسيار عالمى كه كشته نادانى خويش است در حاليكه دانش او همراه اوست و برايش سودى ندهد، خدا ما را كافيست و او بهترين وكيل است . هم اكنون فتنه اى از جانب گروه شورشى برپا شده است كجايند اهل ايمان و آنها كه براى حق تلاش مى كنند؟ مرا با قريش چه كار؟ به خدا سوگند (قبلا) ايشان را در حاليكه كافر بوده اند كشته ام و هم اكنون نيز ايشان را مى كشم در حاليكه فريب خورده اند، (يافتنه جو هستند) (اما نسبت به عايشه و همسر پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و سلم ) ما در مورد او كارى نكنيم جز اينكه او را نزد خود آوريم . بخدا سوگند باطل را چنان خواهيم شكافت تا حق از درون آن نمايان شود. سپس فرمود: به نوحه گر قريش بگو (از هم اكنون ) بر عزاى قريش ناله كند (يعنى كار آنها تمام است ) و از منبر فرود آمد. 📚شرح ابن ابى الحديد، ج 1، ص 233. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام به همه دوستان برای ناز گل عزیزم خییییییییییییییلی خییییییییییییییلی برات خوشحالم عزیزم⁦☺️⁩⁦☺️⁩⁦☺️⁩ اولشو که خوندم خیلی ناراحت بودم و هر لحظه هر جا به اون سیمین لعن میفرستادم ولی به آخراش که نزدیک میشدم خوشحال بودم و با خوندن داستان زندگیت اشک میریختم⁦❤️⁩⁦❤️⁩⁦❤️⁩ خیلی برات خوشحالم که زندگی قشنگی داری و آرزوی موفقیت برات دارم خدارو شکر ناز گل قشنگم 🌸🌸 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸**
💠🔹حضرت آیت الله ناصری زدودن رذائل از نفس و آرایش آن به فضائل و در یک سخن تهذیب نفس تنها راه ورود به جرگه منتظران است منتظران واقعی در بالاترین سطح ممکن از تهذیب نفس قرار دارند 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام عزیزم. خانمی که گفته بودم بچه پنج ماهشون هراز گاهی تب می‌کنه و... اگه تب فرزندتون از عفونت باشه ببینید چه چیز کثیف رو داخل دهنش می‌ذاره. اگه با شیشه شیر چیزی بهش میدین سر شیشه رو عوض کنید و شیشه هم ترجیحا جنسش از شیشه باشه. دستش رو هم مدام بشورید. اگه دندون کشی یا چیزی میدین دستش اون رو هم حواستون باشه هر از گاهی همراه شیشه و ... تو آبجوش چند دقیقه ای بجوشانید. این تجربه من بود امیدوارم به دردتون بخوره. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام خدمت ادمین و اعضای کانال خدمت خانمی که خونشون سمور دارند به اتش نشانی زنگ بزنید میایند یا میگیرند یا خودشون تله توی لونه ها میزارند و بعدا که به تله بیوفتند میایند میبرند ...این مدل از همه بیخطرتر است وگرنه گوشت سمی هم میتونید بزارید ولی واقعا حیوان خداست و گناه داره ...به تله بیوفته اونا به طبیعت برش میگردونند 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🌸🍃 ✨❧🔆✧ ﷽ ✧🔆❧✨ 💌 ❣مهدے جان! 🍃چشم مهربان خدا ▫️وقتی که ضعف بر تنم غالب می‌شود، این و آن می‌گویند باید طعام قوّت‌دار بخوری تا جان بگیری. ▪️پیدا کردن طعام‌های مقوّی کار سختی نیست. می‌خری و می‌خوری و جان می‌گیری؛ ▫️ امّا وقتی جانم ضعیف می‌شود و قوّت روحم رو به زوال می‌رود، جز ناز و نوازش تو، جز نگاه مهربانت، جز لحن پر از عطوفت تو، چیزی هست که قوّتم بخشد؟ ▪️من یقین دارم که بارش مهر تو، هم به تن قوّت می‌بخشد و هم روح را قوی می‌کند. ▫️آقا! هم تنم ضعیف شده و هم روحم نایی ندارد. عجیب محتاج نگاه مهربانت هستم. به دادم برس مهربان! جمعه ات بخیر چشم مهربان خدا! اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام وقت بخیر من پرستار هستم .در خصوص موردی که مامان بنیامین در مورد کبودی لبها بعد از فعالیت بیان کردند لطفا خیلی زود فرزندتون رو به پزشک اطفال ویا فوق تخصص قلب اطفال ببرید تا معاینه بشن .یک همچین مواردی باید جدی گرفته بشن تا مشکلات جدی تری برای کودک پیش نیاد .در مورد کودک پنج ماهه که هر ماه تب میکنه حتما یک متخصص اطفال خوب کودک رو معاینه کنه و بهتره یک چکاب کامل شامل آزمایش خون و ادار از نظر عفونت انجام بشه .چون حتی ممکنه عفونت مقاوم ادراری داشته باشه که به علت عدم مصرف داروی مناسب اون عفونت به طور دوره ای عود کنه.با آرزوی سلامت برای همه کوچولوهای دنیا 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ✅ 💕يك سری از آدم‌ها را حاضری همه‌جوره كنار خودت داشته باشی؛ به عنوان هر چيزی كه می‌شود و امكان دارد. عشق، دوست، رفيق! مهم بودنشان است، اينكه مطمئن باشيم كه هستند، چه دور چه نزديك، حتی اگر غريبه‌ترين آشنا شوند! حتی اگر ديدنشان سالی يكبار آن هم در كافه با دوستانِ مشترك باشد. باز هم به همين قانع هستيم؛ ما برای داشتن و بودنِ يک سری از آدم‌ها در زندگيمان از خودمان و احساسمان گذشته‌ايم. 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منی که از تولدم تو کشوری بزرگ شدم که از سر ماذنه هاش اسم علی و بچه هاش پیچیده سمت هر طرف دل میره ایوون نجف می خوام که نوکرش باشم غلام قنبرش باشم
متن فارسی خطبه غدیر.pdf
490K
📣 ترجمه فارسی خطبه غدیر 🔺از این فرصت استثنایی عید غدیر استفاده کنیم و حداقل یک بار در عمرمان متن خطبه غدیریه پیامبر را بخوانیم. 🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃 لینک کانال،👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ ✨ حسـاب و کتـاب ✨ راه غلبه بر نفس، محاسبه است. ✍ بعضی اولیای خدا یک دفتری همراه خود داشتند و هر کاری که می کردند می نوشتند، در آخر روز هم نشسته و حساب کارهای خود را می کردند که ما در این روز چه کردیم، چه مقدار اطاعت خداوند متعال را نمودیم، چه مقدار سرپیچی و نافرمانی کردیم. 💠 امام موسی کاظم (علیه السلام) فرمودند: از ما نیست کسی که هر روز به حساب نفس خود نرسد؛پس اگر کار خوبی انجام داده بود خدا را شکر کند و از خدا بخواهد که آن کار را بیشتر و بهتر بتواند انجام دهد و اگر کار بدی انجام داده بود استغفار و توبه نماید. (بحار الأنوار، ج‏67 / 72) 💠 حضرت رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمودند: انسان مؤمن نخواهد بود، تا این که به حساب نفسش برسد؛ شدیدتر از حسابرسی شریک با شریکش و مولی با بنده اش (بحار الأنوار، ج‏67 / 72) 💠 امام صادق (علیه السلام) نیز فرمودند: قلب، حرم خداوند متعال است پس در حرم او غیر او را ساکن نکن. 📚(بحار الأنوار ج‏67 /25) (جامع الاخبار 518) 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️ سلام به فاطمه جووون ودوستان گلم عید همگی مبارک ،مخصوصا عید سادات عزیزمون مبارک😘😍دوستتون دارم همیشه شادو سلامت باشید😍😘😍😘😍😘😍😘😍😘😍😘🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌼🌼🌼🌼🌼 🍃🍃🍃🍃💕💕🍃🍃🍃🍃 فدایی داری عید غدیر بر شما مبارک🌹 عالم همه قطره اند ودریاست علی ع خوبان همه بنده است ومولاست علی ع ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش از بس که کرم دارد ومولاست علی ع🌹🌿🌺🍃🌹🌹🌹🌹 🍃🍃🌸 آیدی من و لینک کانالمون👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c @Fatemee113 🍃🌸