🥀🥀🥀🥀
سلام بر ابراهیم...❤️🩹
۴۰روزه نیستیسید؛
بعد نبودنت خیلیا تلاش میکنن
انقلاب اسلامی رو زمین بزنن
نمیدونن که صاحب این انقلاب
مهدی صاحبالزمانه...
دعا کن برامون آقاابراهیم...
دعاکن مردممون عینسال۱۴۰۰
به اصلح رأی بدن💔!
دعاکن شرمندهی
خون شهدا نشیم، دعاکن بتونیم پاسدار
انقلاب اسلامی تا روز ظهور باشیم...
یادت نره دلمون خیلی برات تنگشده(؛
گه گداری نظری به دل تنگمون بکن..
#رئیس_جمهور_شهید🥀
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#این_پاسداره؟!
🌷از آنجا که منطقه عملیاتی کربلای ١٠ کوهستانی بود و برای حمل مجروحان نمیتوانستیم از ماشین یا آمبولانس استفاده کنیم، برای همین چند تا اسیر عراقی را آورده بودند تا مجروحین را به عقب انتقال دهند. یک روحانی که مسئولیت این اُسرا را بر عهده داشت، مسلط به زبان عربی بود و یک سرباز عراقی هم با این روحانی خیلی رفیق شده بود و از او در رابطه با نیروهای ایرانی سئوالاتی را میپرسید، یکی از این سئوالها این بود: کدامیک از این افراد، پاسدار هستند؟
🌷وقتی آن روحانی، برادر فتاحی را که آن وقتها فرمانده گروهان بود به آن اسیر به عنوان پاسدار نشان داد، اسیر عراقی با تعجب فراوان، گفت: «این پاسداره؟!» وقتی از او سئوال کردیم که چرا متعجب شده است، در جواب گفت: «به ما میگفتند پاسدارها افرادی خشن و خونخوار هستند و اگر شما توسط آنها اسیر شوید، بیدرنگ شما را خواهند کشت!» همه مجروحها با این جمله اسیر عراقی خندیدند و تا مدتی این جمله نقل و نبات محافل ما شده بود.
#راوی: رزمنده دلاور هادی بابایی
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَىٰ فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا ۚ وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿۱۲﴾
🔸 آن گاه نظم هفت آسمان را در دو روز استوار فرمود و در هر آسمانی (نظم) امرش را وحی فرمود، و آسمان (محسوس) دنیا را به چراغهای رخشنده (مهر و ماه و انجم) زیب و زیور دادیم و آن را (از ورود شیاطین) حفظ کردیم. این (نظام آسمان و زمین) تقدیر خدای مقتدر داناست.
💭 سوره: فصّلت
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ ﴿۱۳﴾
🔸 همانا نیکو کاران عالم در بهشت پر نعمت متنعّمند.
🔅 وَإِنَّ الْفُجَّارَ لَفِي جَحِيمٍ ﴿۱۴﴾
🔸 و بدکاران در آتش دوزخ معذبند.
🔅 يَصْلَوْنَهَا يَوْمَ الدِّينِ ﴿۱۵﴾
🔸 روز جزا به آن دوزخ در افتند.
🔅 وَمَا هُمْ عَنْهَا بِغَائِبِينَ ﴿۱۶﴾
🔸 و هیچ از آن آتش دور نتوانند بود.
💭 سوره: انفطار
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 روایت واقعی #سرنوشت 🍃🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🌸🍃
#سرنوشت🌱
حسین چاییشو داغ داغ هورت کشان خورد
زهرا که پیشش نشسته بود خندید و گفت
خدا واجب کرده داغ داغ بخوری
و حسین همچنان که سعی میکرد به کارش ادامه بده گفت
لذت چایی به داغ بودنشه دیگه
هر سه تا خندیدن
حسن آقا مثل هر روز خواست چرت کوچیکی بزنه
کیمیا پا شد بالش حسن آقا رو داد و به اتاقش رفت
ولی بعد برگشت و خیلی آروم به زینب خانم گفت بیاد اتاقش تا راجع به موضوعی صحبت کنه
زهرا و حسین هم مشکوک شدند
و همراه زینب خانوم به اتاق خواب رفتند
کیمیا با خنده گفت
چیه فضولیتون گل کرده
زهرا به سقف نگاه کرد و گفت
من اومدم اتاق خودم حالا تو اسمشو بذار فضولی
حسین با خنده گفت
منم دنبال مامانم میگردم
و این حرفشو با لحن بچهگانهای گفت
کوثر گوشه داشت وقایع ضبط میکرد
زینب خانوم با صدای آرومی گفت
اگه میخوای اینا نشنون بگم برم بیرون
زهرا با اعتراض گفت
واااا مامان
کیمیا گفت
نه بابا اصلاً موضوع پنهونی نیست که
من فقط گفتم بابا ندونه
وقتی کیمیا موضوع رو تعریف کرد
هر سه تا هم زینب خانم هم حسین و هم زهرا تو فکر رفتند
کیمیا گفت
فکر نکنین همه کسایی که تو زندون هستند جانی و دزدند
واقعاً خیلیاشون یا جبر زمانه بوده
یا بهشون خیانت شده
مثلاً همین دختره خوب واقعاً آدم اگه نتونه به شوهر خودش اعتماد داشته باشه پس به کی اعتماد کنه
خیلی از دوستای من که اونجا بودند سادهتر مهربونتر و انسانتر از همه بودند
ولی خوب قانون نقض هنجار میفهمه نه میزان انسانیت و نیت افراد
کاش انقدری پول داشتم
همشون رو آزاد میکردم
زینب خانم گفت
مادر من میترسم یارو برگرده بگه به شما چه
شما چه کارهاین
مامان من بهشون قول دادم
نمیاد که ما رو بکشه نهایتش به قول شما میگه به شما چه مربوطه
زهرا گفت
به نظر من فعلاً امروز بریم بهزیستی سر بزنیم
ببینیم بچه اون خانم چجوریه
بعد کمی ذوق کرد و گفت
آره مامان ثواب داره با هم بریم خوراکی هم براشون ببریم خوشحالشون کنیم
حسین گفت
آدرس آقاهه رو داری
آره همه رو نوشتم
ترسیدم یادم بره
خوب با هم میریم باهاش صحبت میکنیم
یا گوش میکنه یا گوش نمیکنه دیگه
بهتر نیست مامان هم با ما بیاد
چرا مامان
خوب چون بالاخره سن و سالی ازش گذشته
شاید به حرف ما به خاطر جوون بودنمون بها نده
ولی بالاخره مامان بزرگ ماست
تازه این خانم....
دستشو دور گردن مادرش انداخت گفت
جدیداً برای همه مسائل با روانشناس مشورت میکنه
آقای محمدی میگفت
مادر تو نمونه یک زن امروزی و باسواد است
زینب خانوم از این تعریف آقای محمدی خوشحال شد و خندید و گفت
پس حرف منم زدین
دیگه چی ؟؟
کیمیا بوسی از صورت مادرش برداشت و گفت
دیگه سلامتی
حالا میای با هم بریم
زینب خانوم لحظهای فکر کرد و گفت
اومدنشو که میام ولی باید به حسن هم بگم که کجا میریم
نگم برم ناراحت میشه
بهش برمیخوره
زهرا گفت
ولی مامان میگم شاید بابا بگه نه
به ما چه مربوطه که بریم وساطت یا پادرمیونی کنیم
به هر حال غریبه هستند دیگه
زینب خانوم در حالی که پا میشد و به سمت هال میرفت گفت
__ اولاً اینکه تو هنوز منو نشناختی بچه؟!
قلق بابات دست منه
دوماً اینکه بابات اصلاً بیمنطق نیست
اگر هم بگه نه مطمئن باش خیر و صلاح ما رو میخواد
اصلاً شاید خودش هم با ما اومد
خدا رو چه دیدی....
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
#داستان_آموزنده
🔆ملاقات دوم و تكرار خواستهاى نامشروع
طلحة و زبير بعد از آنكه با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت كردند مثل ساير مردم ، حتى آنها را اولين نفرات بيعت كننده با حضرت شمرده اند، وقتى از قرائن حال پى بردند كه حضرت على عليه السلام به خواسته هاى نامشروع آنان تن نخواهد داد، براى بار آخر به نزد آن حضرت آمدند، طلحة تقاضاى حكومت عراق را كرد و زبير در خواست حكومت شام را، ولى حضرت نپذيرفت ، آن دو خشمگين شدند و دو سه روز بعد دوباره نزد حضرت آمدند و اجازه ورود خواستند.
اميرالمؤمنين عليه السلام در طبقه بالاى منزل خود بود آن دو نيز به بالا رفتند و گفتند: اى اميرالمؤمنين شما زمانه را مى شناسى و اينكه ما چقدر تحت فشار هستيم ، ما آمده ايم تا به ما چيزى دهى كه حال خود را بهبود بخشيم و بدهيهاى خود را پرداخت كنيم !
حضرت فرمود: مى دانيد كه من در منطقه ينبع مالى از خودم دارم ، اگر مى خواهيد بنويسم هر چه ممكن است از آن به شما داده شود! گفتند: ما به مال شما نيازى نداريم ، حضرت فرمود: از من چه كارى ساخته است ؟ گفتند: به مقدار كافى از بيت المال به ما بده ! فرمود:
((سبحان الله !)) من چه اختيارى در بيت المال دارم ، اين اموال ، مال مسلمانان است و من نگهبان و امين آنها هستم ! اگر مى خواهيد، خواسته خود را روى منبر با مردم مطرح كنيد اگر اجازه دادند من انجام دهم ، ولى من چطور (بى اجازه ) چنين كنم در حاليكه اين اموال براى همه مسلمانان اعم از شاهد و غايب مى باشد...
گفتند: ما شما را وادار نمى كنيم ، اگر هم وادار كنيم ، مسلمانان نمى پذيرند.
حضرت فرمود: من چه كنم ! گفتند: نظر شما را شنيديم ، و سپس از طبقه بالا پائين آمدند، خدمتكار حضرت على عليه السلام شنيد كه آن دو مى گفتند: به خدا بيعت ما با على از دل نبوده است بلكه ما فقط با زبان (در ظاهر) بيعت كرديم !
حضرت امير عليه السلام اين آيه را تلاوت نمود: ((ان الذين يبا يعونك انما يبايعون الله يدالله فوق ايديهم فمن نكث فانما ينكث على نفسه و من اوفى بما عاهد عليه الله فسيؤ تيه اجرا عظيما)).الفتح : 10
📚پيشگوئيهاى امير المؤمنين عليه السلام، سيد محمد نجفى يزدى
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#چالش_سوالی_که_متنفرید ❤️
✅ سلام فاطمه جون ❤️
شخصیت و رفتار هر آدمی به خودش مربوطه و ذاتش
خواهش میکنم از بعضی به اصطلاح دوست که دورمون رو گرفتن به چادر و پوشش آدم گیر ندید (وای گرمه، شبیه پیرزنها شدی، دخترت بچس چرا پوشوندیش و..) چرا اینقدر بی زبون و لالی و خیلی حرفهای دیگه
میخام بگم من با خدای خودم معامله کردم نه نظر بنده های...
لطفا دل نشکنیم اینقدر به دل همدیگه خراش نندازیم
ممنونم که خوندید 🌺 الهه
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
هدایت شده از گسترده فانوس🔰
اول خوب دورو برتو ببین هیشکی نباشه 👀
بعد آروم بزن رو میمونا ببین چی میادبرات🙈👇🏿
🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒
🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒
🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒
🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒🐒
❌ مواظب باش مامانت اصلا بویی نبره 🙊👆🏿
هدایت شده از تبلیغات رنجکشیده ها
زمین خوردن پسرا جلو مدرسه دخترونه 🤣👇
🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵
🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵
🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵
🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵🛵
بزن رو موتورا ببینش 🤭👆🏾
وای نبینی عمرت از دست رفته 🤣
.
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#چالش_سوالی_که_متنفرید ❤️
✅️سلام فاطمه خوشگلم😎
درمورد چالش جدید، من نمیدونم چرا شوهرم ازم بپرسه پول دادم چیکار کردی قاطی میکنم و اینو ی فضولی میدونم.🙃🙃😅و مادرشوهرم زنگ میزنه میپرسه شوهرم کجاست سرکاره یا داره روساختمون خودمون کار میکنه هم واقعا بدم میاد ولی باهاش درست صحبت میکنم و میگم کجاست ولی واقعا بدم میاد اخه من که همراش نیستم و شغلش آزاده یهو میبینی دو دقیقه دیگ اومد رو ساختمون خودمون کار کنه حالا فک کن پدرشوهرو مادرشوهرم بیان دوربزنن خونه ما فک میکنه من دروغ گفتم 🥲😊همتونو دوسدارم خیلیم ممنون که تجربه هاتونو دراختیار ماهم میزارین😘
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #ادمین:حتما گوش کنید❤️🙏 خیلی بهم آرامش میده وقتی حدیث کسا گوش میکنم حس میکنم بدنم سبک م
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#ارسالی_اعضا ❤️
سلام فاطمه بانو عصر تون بخیر ،چقدرخوشحال شدم دعای زیبای حدیث کسا راتوکانال دیدم چقدر احتیاج داشتم به آرامشی گه این دعا به من داد 🙏خیلی دعاتون کردم باکلمه به کلمه ش اشک ریختم انشاالله خدا به برکت این دعا پر فیض حاجت همه مون رو بدهد چقدر نیاز داریم به این جور دعاها درکانالمون که گاهی وقتها یادمون میره که میتونیم ازاین دعاها حاجت بگیریم وبه همدیگر دعا کنیم ❤️❤️لذا به شما فاطمه خانم عزیزم پیشنهادمیکنم هرازگاهی باگذاشتن همچین دعاهایی حال دلمون وپیش خدا ببرویادمون بنداز که باخداهم درد دل کنیم وتوسط این دعاها باخدامون حرف بزنیم 🙏🙏🙏خیلی خوشحالم که اوقات فراغتمو باکانال شما پر میکنم مرسی که هستین اجرتون باخدا فاطمه جان ❤️❤️🙏🙏🌹🌹
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#چالش_سوالی_که_متنفرید ❤️
✅سلام عزیزم خیلی از من دلیل لاغریم رو میپرسن! منم در جواب یا میگم الان همه خودشونو میکشن باربی بشن و من رو مد راه میرم😝 یا اینکه علف به دهن بزی شیرین اومده (شوهرم همینجوری میخواد)😜 ولی خیلیا بازم از رو نمیرن و سری بعد باز با یه حالت دلسوزانه تر میگن نوچ نوچ لاغرتر شدی، یکم به خودت برس😐! و همشم میخوان این تصور رو ایجاد کنن که من تو زندگیم سختی میکشم و شوهرم خوب نیس😕 (در صورتیکه قضیه کاملا برعکسه😍😎)
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#چالش_سوالی_که_متنفرید ❤️
✅سلام عزیزم خیلی از من دلیل لاغریم رو میپرسن! منم در جواب یا میگم الان همه خودشونو میکشن باربی بشن و من رو مد راه میرم😝 یا اینکه علف به دهن بزی شیرین اومده (شوهرم همینجوری میخواد)😜 ولی خیلیا بازم از رو نمیرن و سری بعد باز با یه حالت دلسوزانه تر میگن نوچ نوچ لاغرتر شدی، یکم به خودت برس😐! و همشم میخوان این تصور رو ایجاد کنن که من تو زندگیم سختی میکشم و شوهرم خوب نیس😕 (در صورتیکه قضیه کاملا برعکسه😍😎)
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🍃🍃🍃🌸🍃
#چالش_سوالی_که_متنفرید ❤️
سلام
برای چالش
من کلا هر سوال شخصی رو ناراحت میشم ازم بپرسن
حالا هر کی
خودمم تا کسی خودش چیزی نگه هیچی نمی پرسم
حقوقتون چقدره
خونتون چند متره
چه غذاهایی می خورید
روزای تعطیل چیکار می کنید
دیگه بچه نمی خواید
بچتو می بری دولتی یا غیرانتفاعی
چند ماه طول کشید بچه دار بشید
دوست داری بری سر کار
و خیلی سوالای مفت دیگه....
به این هوای گرم آفتابی باورتون میشه طرف ازم پرسید نطفه بچت روز بسته شد یا شب😂
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🌸🍃 #بازی_سرنوشت برگشتم خونه سریع تلویزیون روشن کردم گفتم بهار مامانی اینجا بمون زود برمی
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#بازی_سرنوشت
رنگ جمیله پریده بود با تته پ گفت من چیزی که دیدم گفتم ....
یهو صدای چرخش کلید تو قفل در تنمو لرزوند دستام میلرزید چه خبر بود امکان نداشت مهدی با لب خندان مثل همیشه خوشتیپ و شیک جلو در ظاهر شد حس تنفر و خشم تو وجودم سرازیر شد باور نکردی بود مهدی چجوری قفل خونه منو داشت چرا امشب اومد از وقتی جدا شدم حتی یبار هم نیومده دخترشو ببینه ولی حالا......
جمیله نفس راحتی کشید نشست رو مبل.... گندم خنده بلندی کرد گفت بفرماید منتظر شما بودیم
مهدی خندان بدون اینکه هول بشه اومد گفت عزیزم مهمون داشتی امشب نگفتی ....فقط یک کلمه گفتم دروغ.....
با خوردن سیلی محسن تو دهنم سکوت کردم نگاه خشمیگنشو سمتم کرد گفت چطور میتونی چطور تونستی ایقدر پست باشی....
دستمو گذاشتم رو دهنم به راه رفته محسن نگاه کردم گندم در حالی سعی میکرد نخنده رفت دنبال محسن مرمرسطلان ایستاد جلو روم گفت بخاطر دروغت همین امشب گم میشی میری محمد نگام کرد همه حسمو مظلومیتمو تو چشام جمع شد یه اشک ریخت رو گونه ام گفت محمد دروغ میگه ....کمی صبر کرد و رفت
کمی بعد جمیله برگشت گریه کرده بود گفت خانوم گفت کلید خونه رو بده بهش نگاه کردم گفت چرا جمیله ....
جمیله رفت اتاق کیف دستی کوچیکمو برداشت گفت لباسات کجاست دنبالش رفتم داشت گریه میکرد گفتم تو که دروغتو گفتی تهمتی زدی گریه برای چی ....
چند تیکه لباس منو بهار ریخت تو کیف گفت مرمرسطلان گفت همین الان برو بیرون داشت میرفت بیرون گفتم چرا جمیله .....
جمیله ایستاد پشت به من گفت منو ببخش سهیلا حلالم کن ....
دوید بیرون کیفمو برداشتم لباس بهار پوشوندم ساعت سه نصفه شب کجا میرفتم کجا رو داشتم باید برمیگشتم اصفهان پیش خانواده ای که فراموشم کردن با بچه تو شکمم و بچه ای تو بغلم سربار بابام میشدم چکار میکردم رفتم پارک نشستم بهار به خودم فشار دادم زار زدم به بخاطر خودم نه بخاطر این طفل معصوم ....
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
💠 زودتر از همه به مسجد میآمد، با مردم گپ میزد، به مردم دل میداد، حرف هایشان را میشنید، چاره میجست برای مشکلاتشان؛ نگاه مردم به روحانیها عوض شده بود. جایش شده بود توی دل مردم.
🔸شیک پوش بود؛ کفش زرد مخصوص میپوشید با قبای زرد و عبای نازک بسیار تمیز؛ عمامه شان همیشه تمیز و مرتّب بود.
میگفت: «هر وقت گرفتاری، برو زیر آسمان در دل شب ۶۶ مرتبه بگو: یاالله»
مرحوم حضرت آیت الله شیخ محمدعلی #اژهای
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
این نوع چای به لاغر شدن کمک می کند!
🩷چای زنجبیل به دلیل تأثیر آن بر هضم و متابولیسم ممکن است به کاهش وزن شما کمک کند. زنجبیل با ترکیبات قوی خود مانند جینجرول به عنوان یک عامل ضد التهابی و آنتی اکسیدانی قوی عمل می کند.
🔴این خواص می تواند به افزایش سرعت متابولیسم بدن کمک کند، که به نوبه خود می تواند منجر به افزایش کالری سوزی شود.
💙 ➥
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#چالش_سوالی_که_متنفرید ❤️
✅سلام عزیزم خیلی از من دلیل لاغریم رو میپرسن! منم در جواب یا میگم الان همه خودشونو میکشن باربی بشن و من رو مد راه میرم😝 یا اینکه علف به دهن بزی شیرین اومده (شوهرم همینجوری میخواد)😜 ولی خیلیا بازم از رو نمیرن و سری بعد باز با یه حالت دلسوزانه تر میگن نوچ نوچ لاغرتر شدی، یکم به خودت برس😐! و همشم میخوان این تصور رو ایجاد کنن که من تو زندگیم سختی میکشم و شوهرم خوب نیس😕 (در صورتیکه قضیه کاملا برعکسه😍😎)
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
خـــدایـا
امشب آرامـشی از جنس
فرشتههایت نصیب دلها
و شبــی آرام و بی نـظـیــر
قسـمـت عزیزانم بـگـردان
الهی آمین 🙏
#شب_بخیر
┅┄ ❥❥@Chakavak110🕊
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
۱🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 بخاطر دخترام جنگیدم ولی طعم خوشبختی هیچ وقت نچشیدم😔 🍃🍃🌸🍃
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
قسمت اول ( ازدواج)
سلام ۲۰ سالم بود که همسرم به خواستگاریم اومد. هم محله ای بودیم اما از دوتا خانواده با فرهنگ و آداب و رسوم مختلف.
خانواده من ارتشی بودن و وضع مالی خوب من بچه دوم بودم تو یک خانواده هشت نفری.
پدر همسرم فوت کرده بود . خودش بود و مادر و سه تا خواهر.
هنوز برام سواله که چرا بدون تحقیق و فکر بهش بله گفتم.
فقط چون تنها خواستگارم بود که با کار کردنم مخالفتی نداشت.
بقیه شون زن خانه دار میخواستن . که ای کاش انقدر کار کردن برام مهم نبود .
زمان ما که مثل حالا این همه برنامه آموزشی نبود. که بدونم فرهنگ چیه معیار ازدواج وجود نداشت. جز این که همسرم شغلش دولتی بود.
پدرم خیلی خیلی مخالف بود. اما من چون دوس داشتم مستقل باشم و به قول معروف دستم تو جیب خودم باشه به همسرم بله گفتم با ۱۴ سکه مهریه و فاصله خواستگاری تا عروسی شد یکماه.
و من وارد خونه همسرم شدم که کلا ۷۰ متر بود. و با خواهرشوهرام و مادرشوهرم باید زندگی می کردم. کل جهیزیه رو تو ی اتاق ۱۲ متری جا دادم.
بماند که کل حقوقم رو هم باید دو دستی تقدیم همسرم می کردم. دلم خوش بود که سر کار میرم. 🤦♀🤦♀
اما هرچقدر مقاومت کردم که حقوقم رو ندم بی فایده بود. فقط کتک خوردم
یک سال بعد دختر اولم به دنیا اومد🤱🤱. زیر دوکیلو ونیم وزنش بود. از بس که تو دوره بارداری بهم سخت گذشت .
خواهرای شوهرم باهاش نمی ساختن مدام دعوا داشتن. اون هم سر من خالی می کرد. دست بزن داشت. 😔😔
بچه ام که شد سه ماهه شیر منم خشک شد. 😩 شوهرم کتکم می زد که تو چرا شیر نداری . به خودم و خانوادم فحش می داد.
اما دلخوشیم شد دخترم و این که سر کار میرم. که لااقل ساعاتی از روز خونه نیستم و شاهد دعوا.
دختر دومم سه سال بعد به دنیا اومد. پسر میخواستن. تا یکهفته باهام حرف نمیزدن. میگفتن دختر زایی و حتما باید بچه پسر بیاری. 🤦♀
دختر بزرگم ۱۰ سالش بود که میخواستم با کمک پزشک بچه دار بشم بلکه پسر بشه و اخلاق های تند شوهرم کم بشه.
که دخترم نذاشت. می فهمید باباش کتک میزنه.
خسیس بود. سه سال تموم میگذشت تا عیدها برام ی تی شرت بخره.
هروقت میرفتم عروسی باید از کسی قرض می کردم یا بارها عروسی نرفتیم چون خودم و بچه هام لباس مناسب نداشتیم .
لابد میگید مگه سر کار نمیرفتم. میرفتم اما اگه ی کم پول از حقوقم برمی داشتم و بقیه رو بهش میدادم( که البته فکر می کرد کل حقوقم رو میدم) خرج خوراکی و وسایل مدرسه بچه ها می شد .
دخترم گریه می کرد و می گفت شلوارم پاره اس خجالت می کشم برم باهاش بیرون. می گفت الان مهم نیست . جمع می کنم پس انداز می کنم بزرگ شدی با شلوار پاره دانشگاه نری.
چشمش دنبال زن های مردم بود. با این که خداشاهده از زیبایی کم نداشتم.
تا این که دختر بزرگم شد ۱۵ سالش و همسرم الکلی شد .🍾🍺🍻
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 قسمت اول ( ازدواج) سلام ۲۰ سالم بود که همسرم به خواستگاریم اومد. هم محله ای بودیم اما
🍃🍃🍃🍃🌸🍃
قسمت دوم (حسرت)
دخترم شد ۱۵ سالش که همسرم الکلی شد. شبها تو بغلش بودم و از زن همسایه حرف می زد.
دیگه نتونستم تحمل کنم. بدون دخترها رفتم خونه پدرم . نیمه اسفند و تقاضای طلاق دادم.
پدرم پشتم بود. حمایتم می کرد. می گفت فقط برگرد خودم نوکرتم. ۳۵ سالم بود. اما واقعا خسته شده بودم.
از گیر دادن هاش از اذیت هاش از خساستش.
خواهرشوهرام تک تک ازدواج کرده و رفته بودن.
۶ نفر تو ی خونه بودیم اما همه باید ی مدل شامپو استفاده می کردیم وگرنه دعوا می کرد. نرم کننده و... خریدن که دیگه وامصیبت ها. می گفت پول رو اسراف می کنید.
کارمند بودم اما ی حلقه تو دستم نبود.
تمام طلاهامو گرفته بود واسه پس انداز کردن.
زندگی من چی بود که حتی دختر کوچیکم که ۱۲ سالش بود بهم می گفت مامان برنگرد مامان برو خونه بابا بزرگ طلاق بگیر. 😭😭
چقدر فرسوده بودم. ۱۶ سال با مردی زندگی کردم که هیچ وقت نگفت دوستت دارم. یکبار بخاطر خودم نیومد سمتم.
هدیه نگرفت حتی به دخترا محبت نمی کرد . همیشه استرس داشتم الان میاد خونه سرچی دعوام می کنه. از خونه ویرونم به کار پناه می بردم.
برادرم از ایران رفت خواستم برم فرودگاه بدرقه اش با آجر دماغم رو شکست . و اجازه نداد
شیشه شیشه پشت هم الکل می خورد
رفتم دادگاه . شوهرم گفت من الکلی نیستم . زنم تمکین نمی کنه. 🙊😩😫🤦♀
دادگاه گفت دخترهات رو بیار که شهادت بدن. دختر ها رو آوردم که شهادت بدن شوهرم الکل میخوره که شهادت بدن تمکین می کنم. فرستادنش تست اعتیاد و الکل.
جواب مثبت شد.
خیلی درده ی دختر ۱۲ ساله بره جلو نامحرم بگه من صداهای مامان بابامو شبها می شنوم . بابام داره دروغ میگه.😭😭😭
آخه دخترها شبها پیش خودمون می خوابیدن. ۴ نفری تو ی اتاق بودیم.
دختر بزرگم اما مخالف طلاق بود .
می گفت مامان من بابا رو ترک میدم دیگه الکل نخوره برگرد.
آخ دختر گل من میوه دل من فکر می کرد بخاطر الکل میخوام طلاق بگیرم.
نمیدونست وقتی تو شکمم بود چقدر از باباش لگد خوردم . نمیدونست چقدر وقتی باردار بودم جلو شوهرای خواهرشوهرم دولا و راست می شدم چون شهرستانی بودن سفره مینداختم و جمع می کردم حسرت ی لباسشویی به دلم مونده بود که دیگه لباس های ۴ نفر رو با دست نشورم.
سر لباسشویی خریدن چه جنگ اعصابی داشتیم تو خونه آخرم راضی نشد بخره.
خودم سرکار میرفتم اما حسرت خیلی خریدهای کوچیک به دلم موند.
سر قرون به قرون پول هایی که ازش میگرفتم باید جواب پس میدادم و اگه اضافه خرید می کردم کتک می خوردم.
دخترم از قاضی دوهفته مهلت گرفت تا باباش رو ترک بده . دختر ۱۵ ساله کوچولوی من.
دادگاه هم قبول کرد ادامه رسیدگی به پرونده موند برای بعد از عید سال نو.
این داستان ادامه دارد ....
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
رنج کشیده ها(اولین آشنایی)💔💘
🍃🍃🍃🍃🌸🍃 #بازی_سرنوشت رنگ جمیله پریده بود با تته پ گفت من چیزی که دیدم گفتم .... یهو صدای چرخش کل
🍃🍃🍃🌸🍃
#بازی_سرنوشت
لرز بدی نشسته تو تنم با چشای اشکی به دور ور نگاه کردم ماشین محمد دیدم پارک کرده نقطه دورتر....اون لحظه فکر کردم اشتباه میکنم روسریمو کشیدم رو سرم هق هق کردم بخدا من بخاطر خودم قلبم نشکسته بود بخاطر بهار که باید این وقت شب تو پارک بود شونه هام میلرزید کسی زد رو شونه ام نزدیک صبح بود دیگه روسریمو کشیدم عقب به مرد غریبه نگاه کردم ....
چرا اینجای خانوم با یه بچه .....
نمیدونم چی شد ولی بغضم با صدای بلندتری شکست انگار تیکه ای از وجودمو جدا کردن همونقدر دردناک گریه کردم اون اقاییی با تاسف نگاهی بهم کرد گفت خانوم اینجا سرده برو نمازخونه با دستش نشونم داد تشکری کردم بلند شدم رفتم نماز خونه حالم خیلی بد بود دو سه تا چادر کشیدم رو بهار
وضو گرفتم نماز خوندم شاید هرکس جای من بود یه دل سیر نفرین میکرد دعا میکرد ولی من خیلی در مونده بودم سلام دادم گفتم خدا هر چی تو قسمت کنی رفتم کنار بهار دراز کشیدم به سقف خیره شدم هربار که بصورت مثل ماه بهار نگاه میکردم بغض میکردم اشک میریختم چقدر گذشت یه ساعت دو ساعت چند ساعت یهو در با تقی باز شد آرزو تو چهارچوب در نمایان شد نگاهش کردم بدون هیچ حرف مثل کودکی که مامانشو بعد مدت ها ببینه اشک ریختم اونم مثل من اومد بغلم کرد گفت چی شده سهیلا چرا نیومدی خونه من دورت بگردم بهش گفتم آرزو من هیچکار اشتباهی نکردم بهم تهمت زدن آرزو غمگین گفت میدونم مگه من نمیشناسمت صورت بهار کشیدم گفتم آرزو ببین عین ماه میمونه چرا کسی دوسش نداره چرا این همه از پدرش ضربه میخوره .....
آرزو بغلم کرد گفت عزیزدلم پاشو بریم اینجا نمون با آرزو راهی شدم آرزو رفت در ماشین محمد باز کرد پس دیشب اشتباه ندیدم با بغض گفتم محمد من مهدی رو از وقتی که طلاق گرفتم ازش جدا شدم ندیدمش اون شب نمیدونم چجوری چرا اومد
محمد هم نارحت بودگفت پس بچه تو شکمت چی....
سرمو انداختم پایین با شرم و نارحتی از تو کیف دستیم.....
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
*🍃🍃🍃🍃🌸🍃
#چالش_سوالی_که_متنفرید ❤️
✅سلام فاطمه عزیز
من الان دوسال عروسی کردم البته ۳ سال نامزدم بود هرکی ب من میرسید میگفت کی عروسی میگیرید چرا نمیگیزین اختلاف میشه وفلان وبسار.حالا یا از رو دلسوزی یا کنجکاوی
عروسی هم گرفتیم حالا ب بچه دار شدن گیر میدن ومیپرسن کی میاری یه نی نی بیار تنبل میشی خرج داره اینحرفا.خب ماهم همه اینچیزا میدونیم واطلاعات داریم ولی خب شرایط نیس یا داریم درمان میکنیم ولی همش بی سوالی میپرسن اخه ب شما چی میرسه گاهی با این حرفا انقد دلم میشکنه پریود میشم افسرده میشم وگریه میکنم هرچقد میخوام ب حرف اهمیت ندم دلم میگیزه خلاصه نگید توروخدا کی بچه میارید هفته ۵ بار یا بیشتر دارم میشنوم اینحرف.کلا نمیشه ب کسی سلام علیک کرد حالشون پرسید سریع این سوالات میپرسن .خواهشا نپرسید همه میدونن صلاح زندگیشون ونیاز ب گفتن هیچکس نیس ماشالله این زمونه همه عاقل وفضا مجازی باعث شد همه اطلاعات دارند
🍃🍃🌸
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
آیدی من و لینک کانالمون👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
@Fatemee113 🍃🌸
🔴 #تجربه_نزدیک_به_مرگ
🔹کسانی که زندگیخود را تباه کردهبودند!
✍ نکته دیگری که آنجا شاهد بودم، انبوه کسانی بود که زندگی دنیایی خود را تباه کرده بودند، آن هم فقط به خاطر دوری از انجام دستورات خداوند!
جوان (مأمور الهی در برزخ) گفت: آنچه حضرت حق از طریق معصومین برای شما فرستاده است، در درجه اول، زندگی دنیایی شما را آباد می کند و بعد آخرت را می سازد.
مثلا به من گفتند: اگر آن رابطه پیامکی با نامحرم را ادامه میدادی، گناه بزرگی در نامه عملت ثبت میشد و زندگی دنیایی تو را تحت الشعاع قرار میداد.
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
🍃🍃🍃🍃🌸🌸🍃🍃
لینک کانال،👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c