رصدخانه 🔭
#چالش برای عکس فوقی یک متن(تک جملهای)بنویسید آیدیی ارسال متون:@Ahmad_84 🆔@rasadkhaneh
آغوش گرمت را دوست دارم ،امیدوارم فردا هم توی این آغوش گرم بیدار بشم
✍#امنیت
#چالش
#طوفان_الاقصی
🆔@rasadkhaneh
من برایت دل نمی سوزانم
برای هیچ یک از فرصت هایی که دیگر اینجا تجربه نمی کنی دل نمی سوزانم؛ برای لباس هایی که دیگر نمی پوشی، کتاب هایی که دیگر نمی خوانی، کلاس هایی که دیگر شرکت نمی کنی، غذاهایی که دیگر نمی خوری و تفریحاتی که دیگر تکرار نمی کنی. من برای تو دل نمی سوزانم. مگر کسی برای فرصت های تکرار نشدنی یک کرم ابریشم پیش از خروج از پیله دل می سوزاند؟ یا برای فرصت های تکرار نشدنی کودکی پیش از خروج از رحم مادر؟ حسین، سادگی کسانی که برایت دل می سوزانند برایم خسته کننده شده. سادگی کسانی که از تو "فقط" با فعل ماضی یاد می کنند برایم تکراری و از مد افتاده شده. سادگی کسانی که سوال های کم اهمیت می پرسند و ما را به عالم ماده پرت می کنند. "چند سالش بود؟" "چطور از دنیا رفت؟" "الهی بمیرم، چقدر جوان بود" ما خسته شدیم. خسته شدیم از ابراز ترحم ها. ما از تمام حرف های تکراری دنیا و نگاه های تکراری آدم های معمولی دنیا خسته شدیم.
ما از تو با ضمیر حال یاد می کنیم چون تو هستی. تو حالا زنده تر، خوشحال تر، آزادتر و قدرتمندتر از هر وقت دیگری در تمام عمرت هستی. این زیباترین حقیقت این ماجراست. مهم ترین حقیقت این ماجراست. تا پیش از این تو همیشه برای ما فقط "حسین" بودی نه چیزی بیشتر. فقط حسین. اما حالا، حالا تو مثل اسمت که اکنون کامل خوانده می شود، کامل شدی! کامل شدی و همراه همان کسانی هستی که یک عمر در خانه شان نوکری کرده ای. فقط ما اسیران خاک! ما اسیران خاک، دیگر با "چشم سر" نمی بینیم تو را... هر چند که با چشم دل چرا...
در هر حال این یقین من است که همه ی ما دیر یا زود به تو خواهیم پیوست... به تو خواهیم پیوست اگر که با ظهور مولا، تو زودتر به ما نپیوستی...!
✍#یک_آشنا
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
💠 بسم الله الرحمن الرحیم💠
✳️بدون شرح✳️
❇️عدم قابلیت آنلاین(شما دیگر از مخاطب خود پیامی دریافت نخواهی کرد)❇️
💠 یاعلی علیه السلام💠
✍#گذری
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
بغض می کنم نه فقط من بلکه هرکه حال مناسبی داشته باشد و این مصیبتها را ببیند متاثر خواهد شد
اما آیا با تاثر ما چیزی عوض میشود؟
مگر دنیا نقاشی است که قطرات اشک ما تصویر سقوط بمبها را به هم بریزد؟
شاید، شاید اگر بغضهای ما جای اینکه اشک شوند بغض شوند چیزی در این عالم تغییر کند
شاید اگر قدرتمندان جهان جای اشک تمساح ریختن قدری بغض داشتند میتوانستند این گرگ زنجیر دریده را مهار کنند شاید اگر وجدانهای پاک که در سراسر عالم به درد آمدند بغض به استکبار بکارند بشود بعدها پایان ظلم را درو کرد
شاید دست ما به سر کودکان مظلوم فلسطینی نرسد اما شاید بتوانیم آرامش را به کودکانی که خواهند آمد هدیه کنیم.
✍#عمّار
#طوفان_الاقصی
#غزه
🆔@rasadkhaneh
خیلی شنیده بودم موقع دعا
الجار ثم الدار...
ولی همیشه موقع دعا، انقدر حواسم به خودم و خواسته هام و نیازهام بود که یادم میرفت!
نه اینکه برای دیگران دعا نکنما
ولی همیشه اول خودم بودم
حتی اگرم یادم بود، تندتند دعا میکردم تا برسم به اصل مطلب که خودم بودم...
جنگ غزه بزرگم کرد
انقدر که حتی وقتی زیر قبه حرم امام حسین قرار گرفتم، جایی که دعا مستجابه، یادم رفت که خودمم هستم.
کم پیش میامد با اشک چیزی بخوام برای دیگران!
ولی اونجا با اشک و التماس از خدا برای مردم غزه، مقاومت، صبرو سلامتی خواستم.
برای بچه های غزه
برای مادرای غزه
برای پیرمردهایی که جوان ازدست دادن
برای مردمی که ندیدمشون، اما داغشون به دلم نشسته و خودم رو ازیادم برده!
مردم غزه، برای احیای دین کشته میشن
برای ایجاد وحدت، وبرای دنیایی که یکپارچه صدا بزنه (متی نصرالله؟)
این از معجزات خون شهیده
که دلهای مرده رو زنده میکنه...
✍#سید_سلمان
#طوفان_الاقصی
#غزه
🆔@rasadkhaneh
با بچهها اردو رفتهایم
کنار آتش نشستهام و میخواهم برای خانجانی بنویسم
نه ببخشید #برای_محمد_حسین
فکر کن شب بخوابی و صبح بلند شوی که بروی اردو
بروی اردو که انرژی بگیری برای درس خواندن
فکر کن به هر زحمتی خودت را رسانده باشی به اردو و همه را هم پیگیری کرده باشی که بیایند
فکر کن بروی تنقلات بخری که با رفقا دور هم بخورید و لذتش را ببرید
فکر کن نیت کنی تنی به آب بزنی
فکر کن تمام شود، همه چیز، همه چیز این دنیا تمام شود
آنچه تمام هم و غمت بوده به آنی دود شود
فکر کن چشم بازکنی و جای در و دیوار خانهتان نتیجه اعمالت را ببینی
ترسناک است نه؟ شاید برای شما ترسناک نباشد ولی برای چون منی ترسناک است
فکر کن عذاب حسرت را بچشی! تک تک کارهایی که میتوانستی بکنی ولی حوالهشان کردی همه رژه بروند جلوی چشمانت و وقتی یک ذکر دیگر آرزویمان میشود یعنی چه حسرتهای بزرگتری در انتظارمان است
میخواهم مثل خودش نتیجهگیری کنم میخواهم صریح حرف بزنم
آقاجان برادر من اصلا چرا شما؟ ای خود من نمیخواهی بیدار شوی؟ فکر کردهای که هر لحظهای حتی همین لحظه که دارم تایپ میکنم و شما مخاطب عزیز داری میخوانی ممکن است ملک الموت بیاید و ندای الرحیل سر دهد
پس ای عزیز آماده باش همانطور که برای سفرهایت چندان میبندی همانطور که وقت سفر حواست به شارژ گوشیت است حواست به حال دلت باشد
جناب حافظ میفرماید:
«مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها»
و انگار که حسین این شعر را حفظ بود...
✍#عمّار
#به_یاد_محمدحسین
🆔@rasadkhaneh
شاعرانش وصف ابرو میکنند
یک جهانش مدح بازو میکنند
عاشقانش مست ذات او شدند
خوشهٔ انگور را بو میکنند
آسمانها ذاکر اوصاف او
غرق در حیرت هیاهو میکنند
اهل علم و معرفت در خوابها
پشت دربش آب و جارو میکنند
منطقیها تا به اسمش میرسند
لا جرم چون باد هوهو میکنند
✍#عمّار
#شعر
🆔@rasadkhaneh
چند وقتیه چالش نذاشتیم.
با اومدن ایام فاطمیه، یک چالش میطلبه.
دست به قلم شیم.
بسم الله
📌#چالش_فاطمی
یک متن پیرامون شهادت ام ابیها حضرت زهرا سلام علیها بنویسید.
⏰این چالش تا فاطمیه دوم برقرار خواهد بود.
🎁برگزیده ها هم دست خالی نمیمونن😊
📜بعلاوه متن های برگزیده داخل تابلو ادبی مدرسه نصب خواهند شد!
📩آیدی ارسال متون:@Ahmad_84
🆔@rasadkhaneh
May 11
💠 بسم الله الرحمن الرحیم💠
🖤 شهادت مظلومانه ی اولین مدافع ولایت، حضرت زهرا سلام الله علیها تسلیت باد🖤
⚫️ان شاالله تعالی خداوند متعال ما را با ایشان محشور بفرماید و ما را لحظه ای از عنایات ایشان محروم نسازد و ما را از عاشقان و شیعیان حقیقی ایشان قرار بدهد⚫️
💠 یاعلی علیه السلام💠
✍#گذری
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh
ما همیشه میگیم و افتخار میکنیم که ابی عبدالله(ع) جهاد کرد و ساکت ننشست و...
ولی خب همه میدونیم که زنده موندن قیام عاشورا و اون جهاد بواسطۀ تبیین و خطبه های طوفانی سیده زینب(س) تو کاخ یزید ملعون بود...
یکی از اساتیدمون مقایسه ای جالب بین این دو جهاد کرد:
حضرت زینب آبروش رو تو راه جهاد داد
ابی عبدالله خونش رو
و آبرو دادن خیلی سخت تر از خون دادنه
چونکه وقتی با خون دادن جهاد میکنی، بعد از اون جهاد دیگه زنده نیستی و طبیعتا بعد از جان دادن، سختی ای رو تحمل نمیکنی؛ اما اگه برای جهاد، آبروت رو دادی، بعد از جهاد زنده ای و تا آخر عمر قضاوت میشی و سختی میکشی!
داشتم فک میکردم که خانم فاطمۀ زهرا پای ولایت هم با آبروش جهاد کرد، هم با خون دادن...
و
برای ما طلبه ها حجت تمامه!
وقتی مادر سادات تمام جان و آبروش رو گذاشت برای جهاد و اتفاقا برای جهاد تبیین، دیگه برای ما بهونه ای باقی نمیمونه که کار نکنیم...
پس بسم الله...
از همین فاطمیه باید درس بگیریم
و همچنین با روضه ها قوت بگیریم که سفت و سخت شروع کنیم!
✍#نمد
#جهاد
#پای_ولی
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh
گذشتم ز کوفه و دیدم نامه های بیعت را،
سائلی شدم به اهل کوفه، علت را،
مردمانی نه چند بد منتظر بودند،
تا که بن زیاد ملعون وارد شد،
دعوت اهل کوفه بود برای قیام،علت،
اما حسین نه فقط برای این آمد،
حسین آمد و به چه استقبالی،
در بین راه و حر بن یزید ریاحی،
راه را ببست و حسین را ممنوع کرد،
اهل بیت حسین را هراسان کرد،
حسین لب به دعا گشود و نفرین کرد,
ثکلتک امک ای نا جوان مرد،
حر،تو حواست کجاست،؟
میدانی که مادرش زهراست؛!؟
حر خطاب به حسین کرد و گفت:
چه کنم که مادرت زهراست،
اینجا ادب کردی و گشودی راهت،
حقا که ادب گشاینده ی راه است،
بار دگر وقت نماز رسید و یارانت،
گفتی مگر نه تو امامی جان بقربانت؟
کردی نماز خود را به حسین اقتدا اما،
امضا نمودی برگه ی اعمالت را به والله،
خب راه ندادی و ناچار بر گشت او،
سوی کجا؟سوی کرببلا رفت او،
ایستادند در کرببلا و دشمن ها،
کم کم حاضر می شدند مقابل اینها،
جنگی به پا شد و آن هم چند به چند؟
هفتاد و دو تن با سی هزار نا مرد،
این جنگ ناله ها بسیار دارد،
طفل و جوان و اسیرهای بی یار دارد،
دشمن برید اما حسین و یارانش،
خنده کنان میروند سوی مولایش،
نامرد بگذارآبی به این خیام برند،
کودک و غیره دنبال جرعه ای آبند،
اسب ها همه ز دشمنیان سیراب است،
آن طرف رباب منتظرِ جرعه ای آب است،
لالا کن عزیزم بخواب زیبای من،
عمو میرسد از راه ای جانم.
#یاعلی_علیه_السلام
✍#گذری
#شعر
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh
تا حالا از حضرت زهرا سلام الله علیها معجزهای داخل زندگی خودتون یا اطرافیانتون دیدید؟
برامون ارسال کنید
📩@Ahmad_84
🆔@rasadkhaneh
💠اعجاز مادرانه
یک روز از مدرسه که برگشتم خونه،دیدم هیچ کس نیست و خونه خالیه خالیه.تعجب کردم سابقه نداشت که این ساعت از روز خونه خالی باشه.نگران شدم.یکهو دیدم صدای زنگ اومد و دیدم پدرم با پلاستکی از قرص وارد خونه شد.فهمیدم که یکهو دردش گرفته و رفته دکتر.گفته بودن باید عمل کنی.اما عمل سنگینی بود.
چند روزی داشتیم کار های عمل رو انجام میدادیم که داخل یکی از آزمایش ها به علتی متوقف شدیم و عمل به تعویق افتاد.در این بین به شهرستان رفتیم برای روضهی سالیانه پدربزرگم.در شهرستان حال پدرم زیاد بد شد و دکتر های شهرستان وقت ویزیت نمیدادن.اما با دیدن پدرم به زور همون روز وقت دادن.من خیلی دلم شکست.اومدم خونه.مهر و تسبیح رو بر داشتم و یک نماز حضرت زهرا خوندم.بعدشم یکم درد و دل کردم با حضرت زهرا،آخه این اولین باری نبود که ازشون اعجاز دیده بودم و میدونستم این بار هم دست رد به سینم نمیزنن.
بعد نماز رفتم پیش پدرم که داخل اتاق انتظار مطب بودن.در همون بین یکی از علایم بیماری پدرم رفع شد.بعدش دکتر پدرم رو دیدن.قرص دادن و گفتن موضوع خیلی حاد نیست.نیازی به عمل ندارید.یک نامه به دکتر قم نوشتن و شرح ماجرا دادن.وقتی برگشتیم قم،دکتر همون حرف رو تایید کردن و گفتن نیازی به عمل نیست.اصلا انگار این موضوع رفع شده.این یکی از معجزههای حضرت زهرا در زندگی منه.
حضرت زهرا کسی رو دست خالی بر نمیگردونه
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh
May 11
بزرگترین کرامت و معجزه و عنایت میدونی چیه؟
اینکه برای یه آدم آلوده به گناه،
کسی که دنیا قورتش داده،
کسی که از خودش فراریه،
کسی که چون میدونه چقدر کثیفه حتی نمیتونه به خودش اجازه بده خانم رو مادر صدا بزنه،
کسی که توی تمام زندگیش کاری نکرده که بتونه بهش امید داشته باشه برای نجات، مادری کرده!
و طوری اونو عاشق امام حسین کرده که طاقت یک لحظه جدایی ازش رو نداره!
دنیا براش تنگ میشه و حاضره بمیره ولی یک لحظه بدون این محبت زنده نباشه...
این اگر عنایت و محبت مادرانه نیست، پس چیه؟!
زنده کردن دلی که مرده، اگر معجزه نیست، پس چیه؟!
#فاطمیه
#چالش_فاطمی
🆔@rasadkhaneh
📌#چالش_فاطمی
🌱از ماجرای زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها، یک نکته تدبری برداشت کنید و برامون بنویسید.
🌿خلاقیت به خرج بدید و سعی کنید زوایای جدیدی از این مساله رو باز کنید.
📩@Ahmad_84
🆔@rasadkhaneh
ابن شهر آشوب می گوید: روزی امام حسن عسکری علیه السلام به حاضران فرمودند: آیا می دانید که مادرم فاطمه سلام الله علیها، چرا «زهرا» نامیده شدند؟ حاضران عرض کردند: چه بهتر که خودتان بفرمایید!
امام علیه السلام فرمودند: چون صورت مادرم در روز همانند خورشید و هنگام غروب همچون ماه و در دل شبها چونان ستارگان آسمان بر جدم علی، تابان بود؛ از این جهت او را زهرا و درخشندهرو نامیدند.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
ای دست ناسپاس!
چگونه فرمان اربابت را قبول کردی که بر رخسار تابان زهرا سلام الله علیها فرود آیی؟
یک دست او بر دست حسن و در دست دیگر، کاغذ فدک بود، دستی مقابلت نبود که بی شتاب، تاختی؟
آیا دردت نیامد که این قدر با سرعت بر صورتش نشستی؟
گیرم که جرأت پاره کردن سند فدک را داشتی، جرأت آتش زدن در خانه او را از کجا بافتی؟
از رفیق بدتر از خودت، پای اربابت، نگویم که صورت زهرا، از فرود تو کوفته شد و طفلش، محسن، از پرتاب آن پای بی شرف کوبیده شد... .
#فاطمیه
#درنگی_بر_حدیث
✍ #فراهانی
🆔@rasadkhaneh
رصدخانه 🔭
ابن شهر آشوب می گوید: روزی امام حسن عسکری علیه السلام به حاضران فرمودند: آیا می دانید که مادرم فاطمه
به نام خدا
سال ها بود که می اندیشیدم:
سخن از عشق به میان می آید...هر روز...
هزاران بار...
اما،
عشق از کجا آمده؟!
این سوال را تا به حال کسی از خود پرسیده است؟!
عشق که
لا یتناهی است،
پس لاجرم باید منبعی نامتناهی نیز داشته باشد: الله.
اما چرا، خداوندگار جهانیان، پیمبری، کتابی نفرستاد تا عشق را تفسیر کند؟!
در همین اوهام بودم
که در گوشته خرابه تاریخ، کتابی کهنه، توجهم را جلب می کند.
_گویا الله، جواب استغاثه هایم را شنیده است!
کتاب را،
کتاب خاک گرفته عشق را، از خرابه های تاریخ بیرون می کشم.
کتاب عشقی که صفحات آغازینش، سفالین است،
سفال هایی از جنس مهر که به خانه علی برده می شد.
و پس از آن،
دری را می بینم،
تنها دروازه ای که خانه او و علی را به بهشت می گشود.
چند صفحه بعد،
نسیم شوق و شعف، خطوط صفحه را پر می کند، شعفی که از او،
حین رو به رو نشدن با نامحرمان، پس از تقسیم کار
ساطع می شده است...
ناگهان، صفحات کتاب موج بر می دارد.
تلاطم کتاب، دستانم را به لرزه می اندازد. کتاب بر زمین می افتد.
و می دیدم
عشق،
چگونه تطور پیدا می کند.
و او را دیدم
که صبر را کنار می نهد،
دستانش را به دیوار می گیرد،
و کشان کشان،
خود را به مسجدی می رساند که علی را به آنجا برده بود...
و طنین صدایش، تاریخ را میخکوب می کند:اَیهَا النَّاسُ!
اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ
وَ اَبی مُحَمَّدٌ
اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً،
وَ لااَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً
وَ لااَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً...
و من، بهت زده، به صفحات بعدی کتاب می نگرم...
به درب های بسته انصار و مهاجر، که دست های او کلونشان را می کوفت...
در حیرت بودم
که ناگاه حرارتی را حس کردم.
احساس کردم که دستانم می سوزد.
با وحشت دستم را عقب کشیدم.
صفحات آخرین کتاب شعله ور شده بود...
نمی توانستم از لا به لای آتش، به خوبی صفحه ها را ببینم
اما،
فکر کنم یک میخ دیدم...
شاید هم نه
شاید هم چادری خاکی که...
نمی دانم
هر چه بود، می سوخت،
و می سوخت...
نتوانستم تحمل کنم.
کتاب را بستم و های های گریستم...
لختی بعد، چشمانم که هنوز از اثرات اشک ها، تار می دید، به جلد کتاب افتاد.
کتاب که نام نویسنده اش،
روی آن حک شده بود،
نویسنده ای که امضایش
یا شاید همان اشک هایش را
پای همه صفحات کتاب دیده بودم...
نویسنده ای که نام کتاب را گذاشته بود همسرم؛ زهرا...
✍#الرحیل ...
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹شهید سردار سلیمانی: ما در سختی ها پناهگاهی جز حضرت زهرا(س)نداشتیم.
از زبون کسی معجزات حضرت زهرا رو بشنوید، که بعد از رفتنش همه دلتنگشن.
#پیشنهاد_ویژه
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh
هدایت شده از مدرسه علمیه حاج ملاصادق مجتهد قمی
🏴صلی الله علیکم یا اهل بیت النبوه
📌 کمک به فعالیت های فرهنگی تبلیغی مدرسه علمیه حاج ملاصادق مجتهد قمی(ره) در ایام فاطمیه
💠 برنامه ها :
۱. تبلیغ در شهرستان
۲. تبلیغ در روستا های اطراف قم
۳. برقراری برنامه های فرهنگی تبلیغی در اطراف مدرسه
💳 شماره کارت جهت واریز کمک های نقدی:
6273817010167280به نام پایگاه بسیج طلاب مدرسه ملاصادق 🛒 موارد مصرف کمک های شما بزرگواران : ۱. کمک هزینه ایاب و ذهاب مبلغین ۲. محصولات فرهنگی جهت جوایز : لوازم التحریر ، پرچم، کتاب و... ۳. تدارکات و پشتیبانی مبلغین 🔸نشر این پوستر هیچ منعی ندارد 🔰 بسیج مدرسه علمیه حاج ملا صادق مجتهد قمی(ره) #واحد_تبلیغ 🍃 مدرسه زندگی🌱 🆔 @mojtahedeqomi 🌐 mojtahedeqomi.com
سَمِعتُ لِاُمِّیَ الزَّهْرا مُصاباً
و أشْهَدُ أنَّ ما لَهْ مِنْ نَظیری
(شنیدم برای مادرم زهرا (س) مصیبتی)
(و شهادت میدهم. که برای آن نمونهای نیست)
أ تَدْری کَیْفَ مِسْمارٌ یَشُقُّ
إذا حَرَقَتْ قُماشاً مِنْ حَریری؟
(آیا میدانی چگونه مسماری پاره میکند)
(زمانی که آتش بگیرد پارچه حریری را؟)
سَمِعْتُم ضَرْبَ زَهْرٍ بالسیاطِ؟
أ کانَ الحورُ بالحَرقَةْ جَدیری؟
(شنیدهاید زدن گلی را به وسیله تازیانهها؟)
(آیا حور سزاوار سوختن است؟)
رَأیْتُمْ ضَرْبَ زوجٍ بالطریقِ
وَ یَنْظُرُ زَوْجُها خَیرُ الأمیری؟
(دیدهاید زدن همسری را در راه)
(در حالی نگاه میکند همسرش که بهترین رهبران است)
وَ کَیْفَ یَکُونُ قالِعُ بابِ خَیْبَرْ
عَلیٰ عُنُقِهْ حِبالٌ کَالأسیری؟
(چگونه میشود جدا کننده در خیبر)
(بر گردنش طنابهایی باشد مانند اسیر)
فَلَعْنَةُ رَبِّنا نَزَلَتْ بِکَفٍّ
أباحَ لِنَفْسِهِ قَمَراً مُنیری
(پس لعنت پروردگار ما نازل شود به دستی)
(که مجاز دانست برای خودش ماه تابانی را)
فَقولوا کَیْفَ یَخْسِفُ دونَ لَطمٍ
بِیَومٍ وَجهُ بَدرٍ مُسْتَنیری؟
(پس بگویید چگونه در خسوف میشود بدون سیلیای)
(در یک روز صورت ماه کاملی که نورانی بود)
✍#عمّار
#فاطمیه
🆔@rasadkhaneh