eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
254 ویدیو
3 فایل
🇮🇷 روایت مردم ایران از پیکرهٔ حوزه هنری انقلاب اسلامی 🖋 هنر خوب دیدن و خوب نوشتن وابسته به نویسندگان مردمی 🌱 خرمشهرهای پیش‌رو، آوینی‌ها می‌خواهد... ✉️ نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال روایت: ˹ @ravina_ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
28.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایران چیکارش می‌کند روایت زینب رحیمی | چهارمحال و بختیاری - شهرکرد
📌 ایران چیکارش می‌کند تازه رسیده بودم خسته از یک روز کاری و یا تفریحی دونفره با یک دوست، خستگی طولانی بودن مسیر و اتفاقات امروز هنوز از تنم درنیامده بود، طبق معمول کاناپه کرمی جلوی تلویزیون یار همیشه همراه خستگی‌هایم داشت به ریلکس شدنم کمک می‌کرد که چشمم به زیرنویس خبر شبکه‌ خبر خورد. حمله موشکی ایران به گنبد آهنین، خدایا چه می‌بینم، پلک‌هایم را ماساژی دادم و مجدد نگاه کردم و خواندم نه درست است فیلم، فیلم موشک‌های برخاسته از خشم و نفرت مردم غیور ایران، لبنان و مسلمانان است که بر سر پایگاه‌‌های نظامی دیو صفات فرود می‌آید. زبانم بند آمده بود صدای تلویزیون قطع بود و هرکس مشغول کار خودش بود که با جیغ‌ و فریادهای من مدام می‌گفت عه بابا، بابا، تلوزیون، بابا موشک، بابا زدیم زد زد ایران زد اسرائیل پکید بابا... ناخودآگاه همه جلوی تلویزیون جمع شدند و صدایش باز شد و همه با اشک و لبخند خیره به صفحه رنگی تلویزیون شدیم. گوشه پایین صفحه تصاویر کوچک از مردم استان‌های مختلف پخش می‌شد که به خیابان آمده بودند قم، تهران، تبریز، شیراز و... با حرص گفتم عه باز هم مردم شهرکرد سکوت کردند و اسمشان نیست کاش اینجا هم خبری بود می‌رفتیم بیرون همینجور که مداحی شبکه خبر را تکرار می‌کردم و سنصلی فی‌القدس ان‌شاءالله را می‌خواندم دیدم عه تصویر کوچیکی با نام چهارمحال و بختیاری هم اضافه شد دیگر مکث نکردم سریع چادر و روسری را برداشتم و گفتم بابا بریم، بریم که الان وقت جشن و شادیه همگی راهی خیابان کاشانی شدیم شور قشنگی در خیابان بود ترافیک میدان آیت الله دهکردی را قفل کرده بود و تا آمدیم به چهارراه دامپزشکی که محل تجمع مردم بود برسیم یک ساعتی طول کشید اما اولین ترافیکی بود که حضور در آن باعث شعف بود، به مردم شهرکرد افتخار کردم که بی‌تفاوت نبودند و بیرون آمده بودند تا از سپاه تشکر کنند تا مرگ بر اسرائیل بگویند و برای این شیطان بزرگ خط و نشان بکشند. هرکس به طریقی یکی با لباس رزم، یکی با پرچم ایران و دیگری با پرچم فلسطین، عکس شهید سیدحسن نصرالله هم که تصویر غالب این ترافیک شیرین بود از سپاه همیشه سرافراز تشکر و خشم خود را بر سر اسرائیل خالی می‌کرد. اما هنوز آرام نگرفتیم این تازه دومین انتقام بود و به قول پسر بچه‌ای که سرش را از ماشین بیرون کرده بود و می‌گفت ایران چیکارش می‌کند و خواهرش در جواب می‌گفت سوراخ سوراخش می‌کند منتظر سوراخ سوراخ شدن هستیم. زینب رحیمی چهارشنبه | ۱۱ مهر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | اینستا
📌 قدس سال ۶۵ روز قدس سال ۶۵ بود احتمالا اوج موشک باران تهران صدام تهدید کرده بود تهران رو می‌زند آنروز با پدرم رفتیم خیابان آزادی خیلی شلوغ بود شاید شلوغ‌ترین روز قدس آن سال‌ها. امروز همچین حسی دارم تو خیابان‌های تهران سیدمهدی ابطحی جمعه | ۱۳ مهر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | اینستا
ملت ایرانو کردم به‌حصار روایت محدثه اکبرپور | کرمان
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
ملت ایرانو کردم به‌حصار روایت محدثه اکبرپور | کرمان
📌 ملت ایرانو کردم‌ به‌حصار دوست داشتم به‌جای این کوچه‌های خاکی، مصلای تهران باشم. تا برسم به خانه‌ی حاج‌فاطمه توی دلم بلبشویی بود که بیا و ببین. وقتی رسیدم، دیدم‌ پیرزن چهارزانو نشسته، یک تکه پارچه گرفته دستش و خیره به صفحه‌‌ی تلویزیون، دارد تکان‌تکان می‌خورد و زیرلب چیزی می‌گوید. به جای سلام سر تکان داد و بلند گفت: «هوالحی القیوم». فهمیدم دارد آیت‌الکرسی می‌خواند. لبخند آمد روی لب‌هایم نشستم کنارش و گفتم: «داری چیکار می‌کنی حاج‌فاطمه؟!» چند ثانیه طول کشید. آیت‌الکرسی‌اش که تمام شد، یک فوت کرد به پارچه و گره‌اش زد و با صدای گرفته‌اش گفت: «دارم ملت ایران و مهمونای آقا رو به حصار می‌کنم. ایشالا به خیر و سلومتی ورگردن تو خونه‌هاشون. اولِ کار، خودِ آقا رو به حصار کِردم» لبخند زدم و به پارچه‌ای که دو دستی گرفته بود جلوی صورتش نگاه کردم. او که یاالله یاالله روی لبانش می‌چرخید، وسطش رو به من کرد و با جدیت گفت: «کو‌ یه زنگ به زهرامون بزن، بگو اونم بشینه مردمو به حصار کنه، تومَم برو یه کهنه‌ای از تو انبار وردار بیا همه رو به حصار کن» و پارچه را یک گره محکم زد و ورد آخرش را خواند: «ملت ایرانو کردم به حصار، حصار بندِ حصار، کلیدشو دادم به دست ملک جبار، خدایا تو نگهدار، خدایا تو نگهدار» روایت مصاحبه با فاطمه عرب محدثه اکبرپور جمعه | ۱۳ مهر ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | اینستا
📌 تهران؛ کربلا اکنون تهران کربلای ماست... و ما همچنان در مسیریم و مشتاقانه لحظه‌ها‌ را می‌شماریم تا به لحظه وصال کبوترها برسیم... اما دل‌هایمان بی‌قراری می‌کند تا نکند مانند مردم کوفه علی‌یمان تنها بماند... فاطمه صداقتی | از جمعه | ۱۳ مهر ۱۴۰۳ | در مسیر جریان، تربیت نویسندهٔ جریان ساز ‌eitaa.com/jaryaniha ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | اینستا
📌 مسیر مقدس تابلوی سبز کنار جاده، اعلام می‌کند چند کیلومتر تا قم و کربلا و نجف مانده. ما اما مقصدمان هیچ‌کدام از آنها نیست‌. برای زیارت می‌رویم، اما نه به قم و کربلا و نجف. می‌رویم تهران؛ مرکز سیاست ایران. حالا مهم‌تر از این مقصدهای مقدس، رفتن و رسیدن به تهران است که دین و سیاست به هم ممزوج‌اند. مثل آن‌وقت که امام مکّه را رها کرد برای رسیدن به سرزمین کربلا. نجمه سادات اصغری‌نکاح | از جمعه | ۱۳ مهر ۱۴۰۳ | در مسیر جریان، تربیت نویسندهٔ جریان ساز ‌eitaa.com/jaryaniha ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | اینستا
📌 کاش می‌شد این لحظه‌ها را در مشت گرفت... نزدیکی‌های مصلی موکب‌های فرهنگی و تدارکاتی برپا شده.‌ هر چه هست طعم اربعین دارد و عطر عشق به ولایت؛ خالص خالص! در این هوا باید عمیق نفس کشید. کاش می‌شد این لحظه‌ها را در مشت گرفت و برای همیشه نگه داشت. سعیده تیمورزاده | از جمعه | ۱۳ مهر ۱۴۰۳ | در مسیر جریان، تربیت نویسندهٔ جریان ساز ‌eitaa.com/jaryaniha ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | اینستا
📌 مهم در صحنه بودن است گروه‌هایی از مردم بیرون مصلی نشسته‌اند. هنوز اندکی جا هست که داخل بروی. اما با تفتیش سفت و سخت و آنچنانی راه می‌دهند. آنها که بچه همراه دارند و طبیعتاً کیفی پر از خوراکی و‌ اسباب سرگرمی، اغلب اینجا هستند. مهم در صحنه بودن است و اعلام اینکه ما امّتی هستیم که امام‌مان را تنها نمی‌گذاریم. سعیده تیمورزاده | از جمعه | ۱۳ مهر ۱۴۰۳ | در مسیر جریان، تربیت نویسندهٔ جریان ساز ‌eitaa.com/jaryaniha ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | اینستا
📌 حال دلشان خواستنی است برای حتی چند قدم نزدیک به ولی نشستن، دقیقه‌ها چانه می‌زنند. امید دارند درهای وصال باز شود! می‌کاوم؛ ذهنم را! کجا رسیدن به اقامه نماز ولی برایم مهم بوده؟! دریغ از غفلت‌های عُمرسوز! به جمعیت دوروبرم نگاه می‌کنم. حال دلشان خواستنی است! به تأسی از این مأموم‌ها، سجاده می‌گشایم! شاید که بیشتر از این، دلی ولی‌دوست، روزی‌ام باشد! محبتی که هر وجهش اطاعت باشد! سعیده تیمورزاده | از جمعه | ۱۳ مهر ۱۴۰۳ | در مسیر جریان، تربیت نویسندهٔ جریان ساز ‌eitaa.com/jaryaniha ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | اینستا
📌 بدون هماهنگی وقتی سپاه مقتدر، به قلب تلاویو زد، مردم بجنورد خودجوش در کنار هم جمع شدند. بدون هماهنگی از قبل و حتی دعوت مسئولین شهر، تنها بایک پیام مردمی، به میدان شهید، میدان اصلی شهر سرازیر شدند... مرد و زن، پیر و جوان همه در کنار هم شروع کردند به لبیک گفتن و سر دادن ندای قراء حیدر حیدر... هر کسی به نحوی شادی‌اش را بین مردم تقسیم می‌کرد؛ مردی میانسال جعبه شیرینی بسیار بزرگی در دست داشت و با لبخند در بین مردم پخش می‌کرد... دیگری با میکروفون از جنگ آن زمان می‌گفت، انگار رزمنده دوران جنگ بود که با صلابت حرف می‌زد و مردم پشت سر هم ندای صلوات سر می‌دادند... جوانان هم عکس حضرت آقا، شهید سیدحسن و شهید رئیسی را توزیع می‌کردند... همه یک خانواده شده بودیم و اشک و لبخند را مدام جایگزین هم می‌کردیم. آری اینگونه خودجوش همه ما پای انقلاب و رهبرمان هستیم، دور هم از غم شهادت اشک می‌ریختیم و دورهم از شادی پیروزی، خوشحالی می‌کنیم. ما باهم بر پیکر شهید مقاومت گریه کردیم و همه با هم به نماز مهدی زهرا در قدس می‌نگریم. مارال داوودی | ۱۲ ساله سه‌شنبه | ۱۰ مهر ۱۴۰۳ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلــه | ایتــا | اینستا
سلفی با پدر شهید روایت محمد مهدی رحیمی | تهران