📌 #غزه
غزه امتحان عصر ماست...
بدنهایشان میان خاکستر و دود به آسمان برخاست. زمینی که دلش از خون به سیاهی میزد دیگر طاقت به دوش کشیدن رنجهای مدفون شده را نداشت. آنها را دودستی تقدیم آسمان کرد. موذن از بلندگوهای مسجد با بغض فریاد میزد "دیگر هیچ یک از اهالی زمین یاریمان نمیکند. دیگر هیچ پناهی جز تو نمانده ای خدا" غزه، ای سرزمین درختهای زیتون، در قاب گوشی خودم فرسنگها دورتر دیدم که تو در گوشهای از این کرهی خاکی زیر خروارها خروارها موشک و ظلم به فراموشی دلهای غافل سپرده شدی. فصل شکوفه دادنت کی خواهد رسید از پس این زمستان آتشین که خاک تو را به خوابِ خون کشیده است؟ کی بیدار خواهی شد و شاخههایت جوانه خواهد زد در بهار آزادی؟
مائده گوهری
یکشنبه | ۱۷ فروردین ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
1.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #غزه
رقص مرگ اسرائیل
بعد تشییعش همه چیز فرق کرده.
رجزهای سید حسن نیست!
دیدهبان مقاومت را زدهاند که صدا به ما نمیرسد.
اسرائیل دارد از غزه عبور میکند.
کاش کسی سر برآورد از این آوار انسانی و سید حسن را تکثیر کند در درون روحهای آزاده جهان.
با هر انفجار، باهر شهید، نبضها تندتر میزند.
انگار زمان بیشتر از قبل تقلا میکند.
خبرها تکاندهنده اس.، در غزه محشری برپا شده.
تکههای بدن هر عزیز خانوادهای، در خانهها و خیابانهاست؛ کودکانی که یا...
ادامه روایت در مجله راوینا
سارا رحیمی
سهشنبه | ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #هفته_هنر_انقلاب_اسلامی
رونمایی کتاب
زودتر از میهمانان رسیدم. سالن تاریک و خالی بود .
گوشهای از سن، پرچم بزرگ ایران و میزی که دکّه آقاسید بود. نظرم را جلب کرد. پفکهای دهه هفتاد، جعبههای نوشابه، ساندیسهای براق، توپهای رنگی خاطرهانگیز آن روزها ته ذهنم را قلقلک داد.
آن سمت دیگر، قاب پنجرهای با شیشههای رنگی سنتی. برای کتابهای داخلش نقشه میکشیدم که با صدای بلند مردانهای به خودم آمدم.
آقایی با کاپشن آبی جلو آمد. از آن بالا با همان صدای بلند گفت: «سلاااااام! خوش اومدید همه شما امشب مهمان دکه سید هستید قدمتون رو تخم چشمام...»
تمرین و تست صدا داشت...
ادامه روایت در مجله راوینا
سارا رحیمی
سهشنبه | ۱۹ فروردین ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد سالن حافظ
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 #اردوهای_جهادی
عهد جهاد
رسم اصیل روستائیانِ ایرانی است.
هر منطقهای اسمی برایش گذاشته است.
اینجا در روستای کچرانلو بهش میگویند یاوار؛
از همیاری و همکاری میآید.
به پاس زحمات گروه جهادی، اهالی روستا هر چه داشتند را گذاشتند و دو روزه تعداد زیادی فطیر یا همان نان روغنی را پختند.
میپرسید چرا؟
می گویم: گروه ۱۵۰ نفره جهادی، کاری کردند کارستان.
چند سالی بود، کچرانلو بحران آب داشت.
طوری که از ۴۰۰ خانوار روستا، ۲۵۰ خانوار از آنجا مهاجرت کردند.
وقتی این گروه ساعت ۷ صبح وارد روستا شدند، اهالی آنجا نزدیک یک ساعتی بود که به پیشوازشان منتظر نشسته بودند.
یکی از جهادیهای هیأت پرسید؟ اینجا چه خبر است؟ شما چرا به اینجا آمدید؟ نیازی به این استقبال و این زحمت نبود؟
یکی از بین جمع جواب داد شما طعم تشنگی نچشیدید که بدانید این کار، چقدر برای ما مهم است.
این مسئله شدنی نبود اگر مردم پای کار نمیآمدند.
پروژه آبرسانی به روستایی که چند سالی است دچار چالشهای آبی شده در سه روز با موفقیت کامل انجام شد.
طبق برآوردهای مسئولین، حداقل سه ماه پیگیری مستمر لازم داشت تا پروژه تمام شود.
برآورد هزینههای دولتی مبالغ زیاد و سنگینی بود.
ولی وقتی کار، مردمی پیش برود. هفت برابر صرفه جویی اقتصادی هم دارد.
خیر و برکت در کار جمعی است.
عهدتان مانا
عمرتان پر ثمر
سارا رحیمی
پنجشنبه | ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #اردوهای_جهادی
📌 #فلسطین
اردوی جهادی دانشگاه
اردوی جهادی هدفش مشخص بود؛ اول تربیت نیرو و دوم رفع محرومیت.
از صبح تا ظهر همه پی کار بودند، از آموزش ریاضی و رفع اشکال گرفته تا آموزش احکام و رنگآمیزی مدارس...
همه خسته بودند و تنها چیزی که میچسبید، نوشابه خنک در کنار عدس پلو بود. ناهار آماده بود، در زدند و نوشابهها را تحویل دادند.
به سمت آشپزخانه رفتم تا خبر ناهار را بگیرم، که دیدم عوامل دور تا دور چیزی ایستاده و صحبت میکنند.
جلوتر رفتم، دو شل نوشابه کوکاکولا و فانتا...
ادامه روایت در مجله راوینا
زهرا قربانی
پنجشنبه | ۲۸ فروردین ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #سحرگاه_جنایت_طلوع_انتقام
حادثهی امروز؟
آخر هفته بود و ما روستا بودیم.
صبح جمعه شد و دقیقهها نزدیک به ساعت هفت بودند. همسرم جورابهایش را بالا کشید، دکمههای پیرهنش را بست و شانهای هم به موهایش زد و راهی شده بود که دو دل صدایش کردم: «منم میام.»
دیشب گفته بود که فردا کوه دوبرار جشنی دارد.
با خودم میگفتم «اگه برم هیچکس نیست، شاید هم حوصلهام سر بره»
تمام راه روستا تا بجنورد در حال چرخیدن بین کهکشان خبرها و کانالها بودم، یک پیام ناقص و نصفه نیمه دیدم: در تهران صدای انفجار به گوش رسیده.
این خبر را بلند خواندم، همسرم رد کرد و گفت: «خبرت از کجاست...»
حتی کمی خندید. باور کردنش سخت نه محال بود.
بلاخره رسیدیم. مجری بسم اللهی به توصیف مولا علی (ع) گفت، هرچند بسم الله همینطور هم جدا نبود از علی (ع). مدحش که تمام شد از آمدن گروه سرودی خبر داد، صدای دخترکی پخش شد: «برای حادثهی امروز این سرود رو میخونیم.» به هم نگاه کردیم: «حادثهی امروز؟»
جدا شدیم و من سمت خواهران نشستم و او پیش برادرها. دست بعضیها لیوانهای شربت بود، بعضیها روی صندلیهایشان کنار هم نشسته بودند و برنامه را نگاه میکردند، بعضیها هم قدم میزدند.
اینجا پر بود از پرچمهای زرد و سرخابی و سبزِ یا مهدی ادرکنی و یا زهرا (س) و سربندهای رنگ وا رنگ. شاید مجری تو متنی که دیشب آماده کرده بود شعر و لطیفه و تبریک آماده کرده بود و امروز مدح و رجز و تسلیت شد. ولی راه علی (ع) و غدیر هیچ وقت از خون و حماسه جدا نبوده البته بعد از خواندن کتاب «ناقوسها به صدا در میآیند» بیشتر این را درک کردم. این غدیر هم مبارک شد ولی بیشتر حماسه خواهد شد.
مریم غلامی
جمعه | ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #سحرگاه_جنایت_طلوع_انتقام
مُشت
شهریور ۵۹ وقتی خبر میرسید که ارتش رژیم بعث عراق دارد به مرزهایمان نزدیک میشود.
همانجا که ارتش لباس رزم پوشید و مردم خرمشهر و آبادان و دزفول و اهواز دستشان با اسلحه آشنا شد.
بنیصدری بود که گفت: فرصت دفاع نداریم چارهای نیست، زمین میدهیم و زمان میخریم.
خرمشهر را دو دستی تقدیم عراق کرد تا زمان بخرد.
غیرت ایرانی چنان به جوش آمد که این جمله خائنانه، ۴۵ سال است، در گوش ما زنگ میزند. ننگی بالاتر از آن جمله در تاریخ جنگ هشت ساله سراغ نداریم.
و هربار میشنویم مثل بار اول، چشممان رنگ خون میگیرد و رگ گردنمان، آرام نشستن کناره حنجره را تاب نمیآورد و بغضش را به جای آن سالهایی که مجبور به سکوت بودیم فریاد میزند: «آی ملت! بنیصدر زمانهات را بشناس».
ادامه روایت در مجله راوینا
سارا رحیمی
جمعه | ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت استان خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #روایت_مردمی_جنگ
دخترم تهرانه
توی راهپیمایی غدیر دیدمش.
گفت: «دخترم تهرانه. فامیلا زنگ زدن که بهش بگو برگرده اونجا نا امنه. گفتم اگه بچم برگرده و تو راه تصادف کنه از دنیا بره بهتره یا تهران باشه و شهید بشه؟
عاقبت بخیریش برام مهمه...»
زهرا حقپناه
شنبه | ۲۴ خرداد ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #روایت_مردمی_جنگ
خائن
همه ذهنم مشغول آن فارسی زبان است که فقط شایسته کلمه "خائن" است نه هموطن، نه ایرانی.
خبر رسید که یک کامیون حمل پهپاد را در یک زیر گذر تهران گرفتهاند.
عجب خماری بکشد امشب آن یاروی مزدور خائن. کمی دلم خنک میشود.
اما باز هم همچنان ذهنم درگیر است.
آخر چطور یک ایرانی میآید مزدور دشمن این آب و خاک میشود.
ناآرامم. نمیدانم چرا دارم با خودم کلنجار میروم که نپذیرم این خائنین، ایرانی هستند!
خبر بعدی میآید، دستگیری مزدوران در استان گلستان!
آخر به چه قدر فروختهاند؟
ذهنم به دو دسته تقسیم شده، یکی فکت تاریخی را بالا میآورد و آن یکی همچنان گاردش را بسته و همچنان نه میگوید به خیانت ایرانی جماعت
اخبار تلویزیون را میبینم، میگوید حمله دیشب به تهران کار مزدوران داخلی بوده!
وای یعنی آن خائن کنار مردم تهران است! با مردم بوده؟ یعنی ممکن است حتی یکی از آن کشتهها، از کنار او گذشته باشد؟
تصاویر آتش زدن لاستیکها کنار جاده را میبینم. برای ایجاد رعب و وحشت!!
چقدر دقیق عملیات را طراحی کردهاند. و یک خائن آنرا به اجرا درآورده.
میروم تعدادی توئیت بخوانم، هوش مصنوعی لابد این متن را به سمت من هدایت کرده،
درخواست اعدام گروهی خائنین به وطن در میدان آزادی!!!
حالا دارم فکر میکنم این خائنین چه شکلی هستند؟ پس یک قدم جلو رفتم و قبول کردم یک ایرانی هم میتواند خائن باشد!
اکرم صدیقی
دوشنبه | ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #روایت_مردمی_جنگ
مادر ضحی
آفتاب درست بر فرق سر ملت میتابید. در صف ورودی مصلی ایستادیم. فشار جمعیت و چادرهای مشکی و هُرم گرمای ظهر جمعه هم حریف شعارهای الله اکبر و خامنهای رهبر و مرگ بر اسرائیلها نبود.
نزدیک گیت که میرسیدی سایه بانی بود که خنکایش، صورت از راه رسیدهها را نوازش میداد.
فشارها زیاد شد، مادربزرگی کنارم بود دستش را حائل کرده بود دورش؛ گفتم: «خانم هل نده، کار سختتر میشه.»
لبخندی زد و همین که دستش را برداشت. گفت: «چشم.»
ادامه روایت در مجله راوینا
سارا رحیمی
جمعه | ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #روایت_مردمی_جنگ
گل کاشت
یادم میآید وقتی سه سال پیش اغتشاشاتی بر سر زنها و حقوقشان شده بود.
همه در تکاپو بودیم چهرهی واقعی یک زن ایرانی را به هم وطنهایمان نشان بدهیم.
امشب تلوزیون داشت تصویری را با هزاران حرف و لغت به چشمها و گوشهای ما هدیه میکرد.
من تکان خوردم!
لحظهی تخریب صحنهی استادیوی مجری را میگویم.
صدایش مهیب بود هر زنی و حتی هر مردی ممکن بود بترسد.
همه آن حرف.هایی که یک عمر میخواستیم از زن ایرانی به دنیا مخابره کنیم امشب در چند دقیقه منتشر شد و سحر امامی گل کاشت.
به معنی واقعی کلمه، مخصوصا با آن انگشتی که از حاج قاسم و سید حسن نصر الله و خیلی قبلتر از زینب کبری به ارث برده است .
همان انگشتی که صلابت و شجاعت و جسارت و همه چیزها را در بهترین نحو خود از وجود یک زنِ آزاده نشان میدهد.
تا تلفنهای خود راروشن کردیم عکس اقتدار این زن را دیدیم .
لحظهای احساس کردم دیگر خیالم از مردهای کشورم راحت است.
سحر امامی بلند گفت: الله اکبر.
من هم در جمع خانوادهی در تکاپویم بلند گفتم: زن که الله اکبر بگوید مردها قویتر میشوند و بلندتر میگویند.
مریم غلامی
دوشنبه | ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایت خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها
📌 #روایت_مردمی_جنگ
📌 #حضرت_آقا
📌 #محرم
نقطه عطف شب عاشورا
بارها و بارها لحظه ورود را مرور کردم همان لحظه که تو میآیی و همه از شوق دیدنت سر از پا نمیشناسند؛ همان لحظه که حرفها گم میشود؛ اشک و لبخند یکی میشود؛ دستها به سینه میرود جان داده جان گرفته میشود...
بارها و بارها مرور کردم روضه دیشب را وقتی تو آمدی کاش عباس هم میآمد کاش امام زمان عج هم میآمد...
بارها مرور کردم تک تک آدمها را از صف اول از کوچک و بزرگ تا ته صف را بین جمعیت را اطرافیان را فرقی نمیکند کجا باشی مهم آن لحظه است که حواست باشد آقا بیاید مشغول چه هستی...
بارها و بارها دلم خواست حاج محمود باشم اشتیاقم و تمام توانم را به قدمهایم بدهم و بیایم دو زانو جلوی شما بنشینم و شما بگویید اگر خسته نمیشوی ای ایران بخوان و بفهمم حتی اگر مداحم درست جبهه را تشخیص دادم کربلا امروز کجاست و برای خیمه ای ایران بخوانم...
ای ایران ایران دور از دامان تو دست دگران...
خدایا قسم به دیدگان منتظر اهل خیمه
لحظه ظهور را نزدیک تر بفرما...
الهام صباحی
eitaa.com/alef_alef1
یکشنبه | ۱۵ تیر ۱۴۰۴ | #خراسان_شمالی #بجنورد
راویراه؛ روایتنویسان خراسان شمالی
eitaa.com/raviraah
ــــــــــــــــــــــــــــــ
🇮🇷 #راوینا | روایت مردم ایران
@ravina_ir
مجلـه | بلـــه | ایتـــا | دیگررسانهها