eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.7هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
206 ویدیو
3 فایل
روایت‌ مردم ایران 🇮🇷 نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال مطالب: @ravina_ad
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 روایت تبریز بخش سی‌وچهارم «آذربایجان سلام اولسون کیشی مسلکدن ایرانه... آذربایجان سلام اولسون سنین اولکنده آزاده شهیدانه...» دختران جوانی توی میدان شهدا هستند که در آغوش هم گریه می‌کنند و زیر لب مدح می‌گویند و با مداح می‌خوانند. یکی از آنها به دوستش می‌گوید: «میشه ما هم شهید شیم مریم؟» و دوستش جواب می‌دهد: «میشه. فقط باید از شهدا بخوایم.» ادامه دارد... فاطمه حیدری | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۲۴ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌وپنجم چه زیبا گفت مهدی رسولی: «بشکند قلم‌هایی که این تصویر را فاتحانه ننویسند. سینه‌مان را می‌دهیم جلو، سرمان را بالا می‌گیریم. این برای ایران افتخاره که رئیس جمهور و مسئولانش در راه خدمت به مردم جونشون رو دادن» ادامه دارد... لیلا طهماسبی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۲۵ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌وششم - زینب! امروز چند شنبه‌ست؟ + سه‌شنبه. - مطمئنی؟ باید یکشنبه باشه هاااا! + نه مامان. سه‌شنبه‌ست. گوشی‌ام را نگاه می کنم. راست می‌گوید. سه‌شنبه‌ست. این دو روز را انگار زندگی نکرده‌ام. ادامه دارد... لیلا طهماسبی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۳۰ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌وهفتم می‌گفت سرمای هوا که هیچی اگر یخبندان هم بود می آمدم. من و فرزندم و تمام خانواده‌ام فدای شهیدامون. ادامه دارد... فاطمه کرمی | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۲۰ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌وهشتم باهاش هم‌کلام شدم. لابلای صحبت‌ها گفت: «دو تا بچه‌ام رو آوردم که نشونشون بدم این کشور اینجوری هستش که باپرجا مونده، میخوام بدونند که چه شهدایی دادیم. میخوام معنای شهادت رو خودشون درک کنند و وقتی بزرگ شدند بدونند هزینه سنگینی که ازش دم می‌زنیم یعنی چی؟» ادامه دارد... فاطمه حیدری | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۱۵ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش سی‌ونهم دخترش را روی دوشش گرفته بود چشمانش اشکی بود و داشت با مداح همراهی می‌کرد. ادامه دارد... فاطمه حیدری | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۰۹:۴۵ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش چهلم مردم شهیدپرور تبریز در میان غم و اندوه خود، مظلومیت مردم غزه را فراموش نکرده‌اند. با مشت‌هایی گره‌شده و بغض و آه، اما با صدایی محکم شعار «مرگ بر اسرائیل» سر می‌دهند. ادامه دارد... فاطمه حیدری از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۵۰ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش چهل‌ویکم جلوی بازار شمس ایستاده بودم وسط خیابان و لحظات را ثبت می‌کردم که این گروه را دیدم. از شهرستان نقده آمده بودند تبریز برای تشییع شهدای خدمت. روحت شاد حاج قاسم! چه خوب گفته بودی که «ما ملت امام حسینیم.» فقط عشق حسین است که می‌تواند توی این باران و سرما آدم‌ها را از ۲۲۹ کیلومتر دورتر بکشاند اینجا. ادامه دارد... زینب علی‌اشرفی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۰:۴۵ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش چهل‌ودوم قدش نمی‌رسید پیکر شهدا را ببیند. از مادرش پرسید: «آقای رحمتی هم اونجاست؟» مادرش گریه کرد.جواب نداشت روی پنجه‌های پاهایش بلند شد تا شاید ببیند محبوبش را... اما حتم دارم روزی پا جا پای استاندار محبوبش خواهد گذاشت. ادامه دارد... فریده عبدی | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۰۴ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش چهل‌وسوم دست‌هایش را بالا برده بود، با لهجه‌ی قشنگ خودش با مداح همراهی می‌کرد. به لطف چند سالی که توی خوابگاه دانشجویی زندگی کرده بودم کمی زبان کردی بلد بودم. نظرم را جلب کرده بود. پابه پای همه اشک می‌ریخت. گفت «عکسم رو نگیریا!» از منطقه کردستان آمده بود برای عرض ارادت. ادامه دارد... فاطمه حیدری | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۱۹ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش چهل‌وچهارم بین جمعیت قفل شده‌ام و بزرگترین قدمی که می‌توانم بردارم، یکی-دو سانت است. دست خودم را می‌گیرم و به سختی به پیاده‌رو می رسانم تا کمی سریعتر جلو بروم. اما در پیاره‌رو همان قدم چند سانتی را هم نمی توان برداشت. ادامه دارد... فائزه آسایش سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۲۰ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روایت تبریز بخش چهل‌وپنجم دقایقی قبل از میدان شهدا راه افتاده‌ایم سمت میدان ساعت. رسیده‌ایم به وسط‌های خیابان ارتش شمالی. دوستان می‌گویند ازدحام جمعیت از میدان شهدا تا دم مصلی است. هر لحظه هم جمعیت اضافه می‌شود. توی پیاده‌رو بودم که صدای طبل و سنج بلند شد. دسته‌های «شاخسِی» هم از پشت سر ملحق شدند به تشییع کنندگان. «یا حسین یا مظلوم‌ها» گره می‌خورد به «حسین حسین شعار ماست، شهادت افتخار ماست»، به «خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست»، «مرگ بر امریکا»، «مرگ بر لاسرائیل». یاد حرف امام موسی صدر می‌افتم: «من حسینیه را حسینیه نمی‌دانم مگر آنکه دلاورانی را برای نبرد با دشمن اسرائیل فارغ‌التحصیل کند.» همان حسینیه‌ای که امیر‌عبداللهیان‌ها را تربیت کرد، ابراهیم رئیسی‌ها را، آل‌هاشم‌ها و رحمتی‌ها را. ادامه دارد... زینب علی اشرفی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۲۰ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش چهل‌وششم از راننده ماشینی که جلوی مصلی پارک کرده بود، اجازه گرفتم تا چند لحظه‌ای را به ماشینش تکیه بدهم. کمر درد امانم نمی‌داد اما دلم هنوز با جمعیت منتظری بود که جلوی مصلی ایستاده‌اند برای خداحافظی. پیرزنی سمتم آمد و گفت: «دخترم شما از گل‌های تبرک نداری؟ ببرم برای نوه‌ام که مریضه. میخوام با تابوت شهدای سید تبرک بشه» دستم را توی جیبم کردم. نصف گلایلی را که کنار ماشین از سرباز گرفته بودم تقدیمش کردم. ذوق داشت و با چشمانی گریان گل را می‌بوسید. می‌گفت: «الهی خیر ببینی دخترم! نتونستم برم جلو. این سید یه عمر تو حرم مولا خادم بوده، حتما برکت میاره به خونه‌ی پسرم» ادامه دارد... فاطمه حیدری | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۳۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش چهل‌وهفتم ساعت ۱۱:۳۸ است. با حرکت مورچه‌ای رسیده‌ایم وسط‌های خیابان ارتش شمالی. بنری که روی درهای بسته.ی پاساژ بهارستان نصب شده توجهم را جلب می‌کند. تاریخ شفاهی تبریز از پیوند بازار و انقلاب، خاطرات زیادی دارد. ادامه دارد... زینب علی‌اشرفی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۳۸ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش چهل‌وهشتم قرار بود بر شانه‌های پسر تکیه کند... سرت سلامت آقا! ادامه دارد... فریده عبدی | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۳۸ | میدان شهدا ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش چهل‌ونهم پرچم قرمزی که تاب می‌خورد نشان می‌دهد خودروی حامل پیکر شهدا به مصلی رسیده است. آنقدر شلوغ است که عبور از میان جمعیت برایمان سخت شده است. بغض دوباره گلویم را فشرد. می‌خواستم خودم را کنترل کنم تا روایتی دیگر بنویسم که یک دفعه مداح گفت: «حتما وقتی داشتند سقوط میکردند آقا ابالفضل را صدا زده‌اند.» یا ابوالفضل! ادامه دارد... فاطمه حیدری | از سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۱:۵۵ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش پنجاهم دقایقی پیش مجری تشکر آیت‌الله آل‌هاشمِ پدر را به مردم اعلام کرد، تشکر مسئولان را هم. از حضور مسئولین و اقشار مردمی استان‌های دیگر در این مراسم تقدیر کرد. ختم مراسم را اعلام کرد. اما ازدحام جمعیت طوریست که فکر نکنم حالا‌حالاها خیابان خلوت بشود. صدای سنج و طبل هنوز به گوش می‌رسد: «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، مهدی صاحب‌زمان صاحب‌عزاست امروز» خیلی‌ها هنوز ایستاده‌اند. مثل این آقا که کاری به اعلام ختم مراسم ندارد. همان بالا با پوستر شهدای خدمت ایستاده، رو به جمعیت. «رسانه‌ی مردمی»؛ با دیدن مرد و پوستر توی دستش این عبارت توی ذهنم ساخته می‌شود. ادامه دارد... زینب علی‌اشرفی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۱۲ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 روایت تبریز بخش پنجاه‌ویکم ساعت ۱۲:۰۰ مراسم تمام شد. و داستان مقاوت همچنان ادامه دارد... لیلا طهماسبی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۰۰ | میدان ساعت ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
📌 روایت تبریز بخش پنجاه‌ودوم «الله‌اکبر» اذان بلند شد. درهای مصلی باز شده بود برای اقامه‌ی نماز جماعت ظهر و عصر. بخشی از مردم راهی مصلی بودند و بخشی هم داشتند برمی‌گشتند. دمِ ورودی خواهران دیدم زنی چسبیده به درهای آهنی و شبکه‌ای مصلی و زار می‌زند. فکر کردم یکی از همان‌هایی‌ست که سال‌ها اینجا پشت سر آیت‌الله آل‌هاشم نماز جمعه خوانده و پای خطابه‌هایش نشسته است. نزدیکتر رفتم که از احوالش چیزی بفهمم. داشت با بسیجی ایستاده در ورودی صحبت می‌کرد. شنیدن «از آبادان اومدم» قلابی بود که انداخته شده بود تا من را دنبال قصه‌اش بکشاند. حرف‌هایش لای زنجموره‌ها گم بود و سخت می‌شد فهمید چه می‌گوید. فقط شنیدم که بسیجی میانسال بهش گفت: «اینا بزرگتر از این حرفات. حتماً می‌بخشن.» و یکدفعه رفت سمت مردی که توی دستش چند شاخه از برگهای نخل روی تابوت‌ها بود. خواست تکه‌ای از آن را بدهد به این خانم. مرد تردید داشت. گفت: «از آبادان اومده برای مراسم». مرد پذیرفت. شاخه‌ی نخل را که می‌داد دستش بسیجی دیگری آمد نزدیک و تکه‌پارچه‌ی مشکی تبرکی را هم به زن داد: «این رو هم از روی تابوت شهدا برداشتم» زن دلش آرام گرفت انگار. برگشت سمت من: «تو رو خدا اینا رو اینستا مینستا نذاریا!» گفتم نه و رفت. از بسیجی میانسال پرسیدم ناراحتیش از چی بود؟ گفته بود من یه مدت به آقای رئیسی خیلی توهین کردم الآن اومدم معذرت‌خواهی کنم. کاش منو ببخشه! ادامه دارد... زینب علی‌اشرفی سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ساعت ۱۲:۳۵ | مصلی امام خمینی ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 روایت تبریز بخش پنجاه‌وسوم از صبح دیروز که این خبر تلخ منتشر شد، تبریز را غم گرفته بود. بغض سنگینی گلوی تبریزی‌ها را می‌فشرد. مردم ساعت‌ها قبل از شروع تشییع کف خیابان بودند. ورود شهدا به خیابان‌ها این بغض را شکست. گریه بود و گریه بود و گریه بود... ادامه دارد... محمدرضا ناصری سه‌شنبه | ۱ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا