eitaa logo
راوینا | روایت مردم ایران 🇮🇷
2.6هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
253 ویدیو
3 فایل
🇮🇷 روایت مردم ایران از پیکرهٔ حوزه هنری انقلاب اسلامی 🖋 هنر خوب دیدن و خوب نوشتن وابسته به نویسندگان مردمی 🌱 خرمشهرهای پیش‌رو، آوینی‌ها می‌خواهد... ✉️ نظرات، انتقادات، پیشنهادات و ارسال روایت: ˹ @ravina_ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 روضه خانگی امشب شب خاکسپاری شهیدجمهور است. پنج‌شنبه ۳/۳/۳. حتی تقویم‌ هم دوست دارد برایش کاری کند و رندترین تاریخ خود را به او نسبت دهد. حال هیچ‌کداممان خوب نیست، نه مادر که حلوا می‌پزد و نه من و هاجر که لقمه نان و پنیر می‌پیچیم. عطر هیچ‌کدام خانه را پر نمی‌کند و شوق ناخنک‌زدن هیچ‌کداممان را وسوسه نمی‌کند. بچه‌ها دور سفره کمک می‌کنند و زیر چشمی ما را می‌پایند. تا سکوت می‌کنیم، شلوغ می‌کنند، حرف توی حرف می‌آورند؛ دعوا می‌کنند بالاخره هر کاری می‌کنند تا حواسمان را پرت کنند. دیس حلوا را جلوی عکست می‌گذارم. تسبیح مشهدم‌ را دور فانوس می‌چرخانم. چشمانت دلم را منقلب می‌کند. لحظه‌ای در سکوت نگاهت می‌کنم. آه... صدای دعای کمیل و روضه‌ی حضرت رقیه (س) در خانه می‌پیچد. چشمم از خجالت دلم در می‌آید. مریم ذوالقدر پنج‌شنبه | ۳ خرداد ۱۴۰۳ | ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 حاج‌آقای رئیسی خود شما هستید؟!... سال ۸۲ بود؛ من هم یک دانشجوی دوآتیشه که مثل همه‌ی دانشجوها تا یک مسئول گیر می‌آوردند همه‌ی سوالات و کم کاری‌های ۲۵ ساله‌ی جمهوری اسلامی را ازش می‌خواستند که جواب بدهد... حسابی شور دانشجویی در آن دهه بالا بود! تابستان همان سال یک اردوی دانشجویی برده بودیم مشهد و هر روز هم جلسات پرسش و پاسخ دانشجویی داشتیم. همان سال تب و تاب نتیجه‌ی فرمان ۸ ماده‌ای رهبر انقلاب به سران قوا برای مبارزه با فساد که ۲ سال قبل صادر کرده بودند هم حسابی داغ بود. من هم یک گزینه به ذهنم رسید که می‌تواند در این رابطه توضیح دهد... آن گزینه هم سیدابراهیم رئیسی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور بود. خب قرار شد دعوتشان کنیم؛ من یک شماره تلفن همراه گیر آوردم که گفته بودند با این شماره‌ی همراه می‌توانید دعوتشان کنید. من هم بلافاصله تماس گرفتم؛ منتظر بودم مسئول دفترشان یا محافظین جواب تماس را برای دعوت به جلسه بدهند. تلفن جواب داده شد؛ - سلام علیکم - علیکم السلام بفرمایید - ببخشید می‌خواستیم حاج آقای رئیسی رو برای یک جلسه دانشجویی دعوت کنیم امکانش هست وقت بدین؟ - بله درخدمتم - ببخشید شما؟! - من رئیسی هستم - حاج‌آقای رئیسی خود شما هستید؟!! - بله خودم هستم - حاج‌آقا می‌شه بیایید برای جلسه‌ی ما (ماجرای اردو و جلسات رو توضیح دادم) - بله حتماً میام - ممنونم فردا در خدمتتون هستیم - من فردا میام خدمتتون - یک جایی بفرمایید که همون جا بیام راهنماییتون کنم قرار گذاشتیم که من بروم ایشان را بیاورم برای جلسه مکالمه تمام... فکرش را هم نمی‌کردم خود حاج‌آقا جواب بدهد. فردا رفتم سرقرار، خیابان اندرزگو نزدیک باب الجواد حرم امام رضا علیه‌السلام منتظر بودم حاج‌آقا با ماشین و محافظین بیاید که برویم جلسه... به هرحال دیدن یک مسئول امنیتی و قضایی که جایگاه حساسی در مبارزه با مفاسد داشت برای ما دانشجوها کمی جذاب و هیجانی بود و از طرفی هم ایشان سال‌ها توسط ضدانقلاب داخلی و خارجی به خاطر مبارزه با گروهک منافقین در دهه‌ی ۶۰ مورد هجمه بود! ساعت قرار رسید و با حاج‌آقا تماس گرفتم؛ گفتم: «حاج‌آقا منتظر شما هستم کجا تشریف دارید؟» گفت: «دارم میام، نزدیکم، شما رو هم دارم می‌بینم» گفتم: «حاج آقا کجایید الان؟!» دیدم تنها و پیاده از فلکه آب داشت می‌آمد سر قرار! گفتم: «حاج آقا پس ماشین و محافظتون کو؟!» خندید و گفت: «من همینطور اومدم» من هم گفتم: «من ماشین هماهنگ نکردم پس با چی می‌خوایم بریم؟!» گفت: «اشکال نداره پیاده می‌ریم تا محل جلسه اینطور بهتره من بچه مشهدم راه رو بلدم...» و کل مسیر را پیاده رفتیم و مشغول صحبت؛ من هم حسابی از سازمان بازرسی انتقاد می‌کردم و حاج‌آقا با حوصله جواب می‌داد. آن روز برای همیشه در ذهنم ماند؛ تصویری از یک‌ مرد با اخلاص و متواضع و مردمی... محسن حسین‌دوست | از یکشنبه | ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ | حرم مطهر، پایین پای امام رضا علیه‌السلام و کنار مزار سیدالشهدای خدمت ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا
📌 نشان خادمی پسر جوان توی صف، منتظر گرفتن نشان خادمی حضرت رضا بود. جلو رفتم و پرسیدم: «از تشییع میاید؟» گفت: «برای ولادت امام رضا از تهران رفتیم مشهد. توی هتل داشتیم تلویزیون نگاه می‌کردیم که توی زیر نویس، خبر سقوط بالگرد رو دیدیم. با این خبر، خانواده سفر رو طولانی‌تر کردند.» به اسم روی نشان خدمت نگاه کردم و گفتم: «نشان را به اسم کی گرفتید؟» گفت: «مادرم، خیلی از این نشا‌ن‌ها خوشش اومد. بهم گفت تا براش به یادگاری از تشییع شهدای خدمت بگیرم.» مهناز کوشکی جمعه | ۴ خرداد ۱۴۰۳ | آستان شهدای سبزوار حسینیه هنر سبزوار @hoseinieh_honar_sabzevar ــــــــــــــــــــــــــــــ 🇮🇷 | روایت مردم ایران @ravina_ir ✉️ با ما همراه باشید و به دیگران معرفی کنید: 📎 بلـه | ایتــا